hans

جنگ ما و جنگ آنها تفاوت دو دیدگاه

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

روزى چرچيل در يك سخنرانى براى تهييج سربازان خود عليه آلمان نازى گفته بودكه «ما براى شرف خود مى جنگيم درحالى كه آلمانى ها براى زمين مى جنگند». هيتلر، بلافاصله در يك سخنرانى آتشين اعلام كرد كه «آرى ما براى زمين و آنها براى شرف خود مى جنگند، زيرا هركس براى همان چيزى مى جنگد كه ندارد.


» جنگ جهانى دوم تمام شد در حالى كه مردم اروپا مى دانستند كه اين جنگ نه براى زمين و نه براى شرف بود. آنها (و بيشتر فرانسه و انگلستان) همواره در طول سالها مردم آلمان را تحقير مى كردند. فشارهاى بعد از جنگ جهانى اول و بسيارى عوامل ديگر سبب برافروختن جنگ دوم شد كه تأثير عميقى بر همه جوانب زندگى غربى گذاشت. پس از جنگ، اروپايى سوخته بر جا ماند كه فلاسفه و نويسندگان را تحت تأثير قرار مى داد. اين جنگ مى بايست از هر لحاظ تقبيح مى شد زيرا همه مى دانستند (با وجود اين كه ظاهراً آلمان نبرد را آغاز كرد) همه به يك اندازه مقصر هستند. نويسنده ها و شاعران سخت مشغول نوشتن آثار ضد جنگ شدند و منتقدان از خواندن آثارى كه جنگ را تأييد مى كرد بر مى آشفتند. از طرفى بسيارى از نويسندگان اروپايى با همان احساس نفرت از جنگ به آمريكا رفتند. كشورى كه تمام سال هاى پس از جنگ دوم جهانى را تا به امروز مشغول جنگيدن است. از اين رو ادبيات بيشتر تمايلات ضد جنگ را در خود پرورانده است. در حقيقت آنچه در قلب سنت ادبى غربى جريان دارد ميلى عليه جنگ است كه تحت تأثير خاطره جنگ دوم ايجاد شد. اين معنا ادبيات سرزمين هاى غيرغربى را دچار اشكال مى كند. زيرا آنها از يك سو در فضايى متجاوزانه زندگى نمى كنند. بلكه حتى اغلب مورد تجاوز قرار مى گيرند و از طرف ديگر در «صورت»، تحت تأثير ادبيات غربى هستند. زيرا اساساً زادگاه بعضى از ژانرها مانند نمايشنامه و رمان در غرب است. حال نويسندگان بومى كشورهاى ديگر در ناخودآگاه خود بر سر يك دوراهى مى مانند.
در اين ميان وضع نويسندگان در ايران موقعيتى خاص دارد. زيرا ما جنگ ويژه اى را پشت سر گذارده ايم. راز مهم جنگ هشت ساله ما در واقعيت انقلاب ۵۷ نهفته است. به نظر مى رسيد صدام به طمع بخشى از خاك ايران به سرزمين ما حمله كرده است. چنانچه اين جنگ را جداى از تاريخ ايران و اساساً تاريخ معاصر كشورهاى مسلمان ببينيم، نبرد بر سر خاك بوده ولى در حقيقت چنين نيست. انقلاب اسلامى ايران همواره در حجاب دو داورى اشتباه بوده است. ديدگاه هاى مخالف انقلاب و همچنين حتى برخى ديدگاه هاى موافق انقلاب همواره در خطاى مهيبى در غلتيده اند. با اينكه در ابتدا گمان مى شود همه موافقان و مخالفان كاملاً با هم متفاوت هستند، مى توان نشان داد بعضى از آنها از اصل مهمى غفلت ورزيده اند. آن اشتباه ، « تاريخى » نديدن انقلاب اسلامى است. انقلاب اسلامى در ادامه و البته در نتيجه بيدارى اسلامى معاصر بود. جريان بيدارى اسلامى درعربستان، مصر، سوريه و ايران تاريخ خود را دارد. مسلمانان پس از شكست عثمانى و ساليان دراز استعمار از سوى غرب ناگهان به خود آمده و دست به تحركاتى براى احياى حيثيت خويش زدند.
اين جريان سه صورت مختلف داشت. گروهى گرايشات شوونيستى و سوسياليستى داشتندكه مهم ترين جلوه هاى آن جنگ شش روزه و تأسيس حزب بعث بود. گروه دوم مسلمانان هوادار ليبراليسم بودند و در نهايت دسته سوم كسانى بودندكه قصد بازگشت به هويت اسلامى داشتند. انقلاب هاى مختلفى تحت تأثير متقابل اين جريان ها به وقوع پيوست كه فارغ ازدرجه حقانيت آنها يكى از ايشان موفق شد به نوعى بازگشت اصيل دست يابد. جريان بيدارى اسلامى در ايران از يك سو تحت تأثير سنت شيعه و از سوى ديگر تحت تأثير جريان بيدارى مسلمانان در بلاد اسلامى بود. تنها در صورت تاريخى ديدن انقلاب ايران مى توان داورى بهترى دراين باب داشت. متأسفانه گاه ديده مى شود بعضى از موافقين و دلسوزان انقلاب ماجراى سال هاى ۲۰ تا ۵۷ (شمسى) را امرى جداگانه از بيدارى اسلامى معاصر مى دانند. به اين ترتيب انقلاب ما به چيزى جداى از اهداف اصلى آن تبديل خواهد شد. اين خلط از آنجا آغاز مى شود كه ما مفهوم دولت - ملت را در مركز بررسى هاى خود به مثابه يك اصل در نظر مى گيريم. اگر داورى ما در مورد وقايع به صورتى باشد كه انگيزه هاى انقلاب به انگيزه هايى ملى تقليل يابد از واقعيت خود به دور مى افتد. در حالى كه مفهوم دولت - ملت يك مفهوم غربى و كاملاً مدرن است . اسلام ريشه در نوعى رهبريت نبوى دارد. هرگونه حركت نبوى (و از جمله حركت حضرت محمد (ص) ) در ذات خود جهان شمول است، خواست نبوت هدايت كل بشر مى باشد. به همين خاطر مفهوم امپراتورى و سرزمينى راكنار مى گذارد و به جاى آن بر مبناى «امت » معنا مى شود. فقه ، كلام و حكمت عملى نيز بيشتر با مفاهيمى سر و كار دارند كه درباره روابط مسلمانان، نژادها و فرهنگ ها و مذاهب مى انديشد و كمتر به موضوع رابطه ميان سرزمين هاى اسلامى معطوف است. مفهوم دولت - ملت بعدها به خاطر يك ضرورت تاريخى ايجاد مى شود. به همين خاطر هر حركت بيدارگرانه اى كه بخواهد به ذات اسلام بازگردد مجبور مى شود بر مبناى امت در حمايت از كل مسلمانان ريخته شود. از اين منظر روشن مى شودكه چرا حركت هاى سوسياليستى و ليبراليستى در جهان اسلام ناكام بوده اند. سوسياليسم و ليبراليسم ذاتاً در درون چارچوب دولت - ملت (كه مدرن و غربى است) قرار دارند. اين در حالى است كه يك مسلمان چنانچه تصميم بگيرد به ابتداى خود بازگردد با سنتى نبوى مواجه مى شود كه نگران كل مسلمين است. شايد غفلت از همين موضوع و جايگزينى دولت - ملت است كه باعث مى شود بعضى از مسلمانان نسبت به مسائل فلسطين خونسرد باشند.چون آنها را مردم سرزمين ديگرى مى دانند. در حالى كه مى بايست يك فلسطينى ، فراى مرزهاى جغرافيايى و به عنوان يك مسلمان فهميده شود. صدام گمان مى كرد بايد سرزمينى را به اشغال درآورد زيرا چارچوبى كه از آن دنيا را مى ديد چارچوبى دولت - ملتى بود . درمقابل امام خمينى (ره) قصد احياى امت اسلامى را داشت. اين دو نظر به ناچار در مقابل هم قرار گرفتند. امام به راستى قصد دفاع از شرف اسلام را داشت.
چيزى كه مورد توهين قرار گرفته بود. در آن سو صدام شرف خود را در تكه اى زمين مى دانست. جنگ ما نبرد دو ايده بود. هر كدام از آن چيزى دفاع مى كردند كه نگران آن بودند. اين تقابل مطمئناً شبيه تقابل چرچيل و هيتلر نبود. بلكه حمله «تفكر سرزمينى » به «تفكر امر قدسى » بود. به همين مناسبت ما به آن هشت سال دفاع مقدس مى گوييم. ادبياتى كه در مورد اين تقابل كار مى كند مجبور است با ادبياتى كه در مورد جنگ جهانى دوم كار مى كند متفاوت باشد زيرا نزاع ما نزاع تاريخى امر مقدس با امر غيرمقدس است. واضح است كه ما همواره از تماميت خاك به عنوان پايگاه امر قدسى دفاع كرده و مى كنيم.

عليرضا سميعى
روزنامه ایران

روزنامه ایران

luftwaffe icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شرمنده که 2 بار فرستاده شد. luftwaffe icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]روزى چرچيل در يك سخنرانى براى تهييج سربازان خود عليه آلمان نازى گفته بودكه «ما براى شرف خود مى جنگيم درحالى كه آلمانى ها براى زمين مى جنگند». هيتلر، بلافاصله در يك سخنرانى آتشين اعلام كرد كه «آرى ما براى زمين و آنها براى شرف خود مى جنگند، زيرا هركس براى همان چيزى مى جنگد كه ندارد.
» جنگ جهانى دوم تمام شد در حالى كه مردم اروپا مى دانستند كه اين جنگ نه براى زمين و نه براى شرف بود. آنها (و بيشتر فرانسه و انگلستان) همواره در طول سالها مردم آلمان را تحقير مى كردند. فشارهاى بعد از جنگ جهانى اول و بسيارى عوامل ديگر سبب برافروختن جنگ دوم شد كه تأثير عميقى بر همه جوانب زندگى غربى گذاشت. پس از جنگ، اروپايى سوخته بر جا ماند كه فلاسفه و نويسندگان را تحت تأثير قرار مى داد. اين جنگ مى بايست از هر لحاظ تقبيح مى شد زيرا همه مى دانستند (با وجود اين كه ظاهراً آلمان نبرد را آغاز كرد) همه به يك اندازه مقصر هستند. نويسنده ها و شاعران سخت مشغول نوشتن آثار ضد جنگ شدند و منتقدان از خواندن آثارى كه جنگ را تأييد مى كرد بر مى آشفتند. از طرفى بسيارى از نويسندگان اروپايى با همان احساس نفرت از جنگ به آمريكا رفتند. كشورى كه تمام سال هاى پس از جنگ دوم جهانى را تا به امروز مشغول جنگيدن است. از اين رو ادبيات بيشتر تمايلات ضد جنگ را در خود پرورانده است. در حقيقت آنچه در قلب سنت ادبى غربى جريان دارد ميلى عليه جنگ است كه تحت تأثير خاطره جنگ دوم ايجاد شد. اين معنا ادبيات سرزمين هاى غيرغربى را دچار اشكال مى كند. زيرا آنها از يك سو در فضايى متجاوزانه زندگى نمى كنند. بلكه حتى اغلب مورد تجاوز قرار مى گيرند و از طرف ديگر در «صورت»، تحت تأثير ادبيات غربى هستند. زيرا اساساً زادگاه بعضى از ژانرها مانند نمايشنامه و رمان در غرب است. حال نويسندگان بومى كشورهاى ديگر در ناخودآگاه خود بر سر يك دوراهى مى مانند.
در اين ميان وضع نويسندگان در ايران موقعيتى خاص دارد. زيرا ما جنگ ويژه اى را پشت سر گذارده ايم. راز مهم جنگ هشت ساله ما در واقعيت انقلاب ۵۷ نهفته است. به نظر مى رسيد صدام به طمع بخشى از خاك ايران به سرزمين ما حمله كرده است. چنانچه اين جنگ را جداى از تاريخ ايران و اساساً تاريخ معاصر كشورهاى مسلمان ببينيم، نبرد بر سر خاك بوده ولى در حقيقت چنين نيست. انقلاب اسلامى ايران همواره در حجاب دو داورى اشتباه بوده است. ديدگاه هاى مخالف انقلاب و همچنين حتى برخى ديدگاه هاى موافق انقلاب همواره در خطاى مهيبى در غلتيده اند. با اينكه در ابتدا گمان مى شود همه موافقان و مخالفان كاملاً با هم متفاوت هستند، مى توان نشان داد بعضى از آنها از اصل مهمى غفلت ورزيده اند. آن اشتباه ، « تاريخى » نديدن انقلاب اسلامى است. انقلاب اسلامى در ادامه و البته در نتيجه بيدارى اسلامى معاصر بود. جريان بيدارى اسلامى درعربستان، مصر، سوريه و ايران تاريخ خود را دارد. مسلمانان پس از شكست عثمانى و ساليان دراز استعمار از سوى غرب ناگهان به خود آمده و دست به تحركاتى براى احياى حيثيت خويش زدند.
اين جريان سه صورت مختلف داشت. گروهى گرايشات شوونيستى و سوسياليستى داشتندكه مهم ترين جلوه هاى آن جنگ شش روزه و تأسيس حزب بعث بود. گروه دوم مسلمانان هوادار ليبراليسم بودند و در نهايت دسته سوم كسانى بودندكه قصد بازگشت به هويت اسلامى داشتند. انقلاب هاى مختلفى تحت تأثير متقابل اين جريان ها به وقوع پيوست كه فارغ ازدرجه حقانيت آنها يكى از ايشان موفق شد به نوعى بازگشت اصيل دست يابد. جريان بيدارى اسلامى در ايران از يك سو تحت تأثير سنت شيعه و از سوى ديگر تحت تأثير جريان بيدارى مسلمانان در بلاد اسلامى بود. تنها در صورت تاريخى ديدن انقلاب ايران مى توان داورى بهترى دراين باب داشت. متأسفانه گاه ديده مى شود بعضى از موافقين و دلسوزان انقلاب ماجراى سال هاى ۲۰ تا ۵۷ (شمسى) را امرى جداگانه از بيدارى اسلامى معاصر مى دانند. به اين ترتيب انقلاب ما به چيزى جداى از اهداف اصلى آن تبديل خواهد شد. اين خلط از آنجا آغاز مى شود كه ما مفهوم دولت - ملت را در مركز بررسى هاى خود به مثابه يك اصل در نظر مى گيريم. اگر داورى ما در مورد وقايع به صورتى باشد كه انگيزه هاى انقلاب به انگيزه هايى ملى تقليل يابد از واقعيت خود به دور مى افتد. در حالى كه مفهوم دولت - ملت يك مفهوم غربى و كاملاً مدرن است . اسلام ريشه در نوعى رهبريت نبوى دارد. هرگونه حركت نبوى (و از جمله حركت حضرت محمد (ص) ) در ذات خود جهان شمول است، خواست نبوت هدايت كل بشر مى باشد. به همين خاطر مفهوم امپراتورى و سرزمينى راكنار مى گذارد و به جاى آن بر مبناى «امت » معنا مى شود. فقه ، كلام و حكمت عملى نيز بيشتر با مفاهيمى سر و كار دارند كه درباره روابط مسلمانان، نژادها و فرهنگ ها و مذاهب مى انديشد و كمتر به موضوع رابطه ميان سرزمين هاى اسلامى معطوف است. مفهوم دولت - ملت بعدها به خاطر يك ضرورت تاريخى ايجاد مى شود. به همين خاطر هر حركت بيدارگرانه اى كه بخواهد به ذات اسلام بازگردد مجبور مى شود بر مبناى امت در حمايت از كل مسلمانان ريخته شود. از اين منظر روشن مى شودكه چرا حركت هاى سوسياليستى و ليبراليستى در جهان اسلام ناكام بوده اند. سوسياليسم و ليبراليسم ذاتاً در درون چارچوب دولت - ملت (كه مدرن و غربى است) قرار دارند. اين در حالى است كه يك مسلمان چنانچه تصميم بگيرد به ابتداى خود بازگردد با سنتى نبوى مواجه مى شود كه نگران كل مسلمين است. شايد غفلت از همين موضوع و جايگزينى دولت - ملت است كه باعث مى شود بعضى از مسلمانان نسبت به مسائل فلسطين خونسرد باشند.چون آنها را مردم سرزمين ديگرى مى دانند. در حالى كه مى بايست يك فلسطينى ، فراى مرزهاى جغرافيايى و به عنوان يك مسلمان فهميده شود. صدام گمان مى كرد بايد سرزمينى را به اشغال درآورد زيرا چارچوبى كه از آن دنيا را مى ديد چارچوبى دولت - ملتى بود . درمقابل امام خمينى (ره) قصد احياى امت اسلامى را داشت. اين دو نظر به ناچار در مقابل هم قرار گرفتند. امام به راستى قصد دفاع از شرف اسلام را داشت.
چيزى كه مورد توهين قرار گرفته بود. در آن سو صدام شرف خود را در تكه اى زمين مى دانست. جنگ ما نبرد دو ايده بود. هر كدام از آن چيزى دفاع مى كردند كه نگران آن بودند. اين تقابل مطمئناً شبيه تقابل چرچيل و هيتلر نبود. بلكه حمله «تفكر سرزمينى » به «تفكر امر قدسى » بود. به همين مناسبت ما به آن هشت سال دفاع مقدس مى گوييم. ادبياتى كه در مورد اين تقابل كار مى كند مجبور است با ادبياتى كه در مورد جنگ جهانى دوم كار مى كند متفاوت باشد زيرا نزاع ما نزاع تاريخى امر مقدس با امر غيرمقدس است. واضح است كه ما همواره از تماميت خاك به عنوان پايگاه امر قدسى دفاع كرده و مى كنيم.[/align]

نویسنده:علیرضا سمیعی
روزنامه ایران
لینک منبع[url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=1093]لینک[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنونم جک توربو جان فعلا شمشیر جنگ نرم دست شماست .
امیدورام بقیه دوستان هم مشغول بشن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جایگزینی دولت - ملت از آغاز دهه سازندگی در ایران شروع شد و کسی که در ابتدا آن را آغاز کرد سردمداران این دولت بودند

نتیجه منجر به آن شد که در نبرد سیاسی ما به بازیکن رده دوم تنزل جایگاه پیدا کردیم و از جایگاه بازیکن رده اول در دوران امام که در صحنه سیاسی حجومی عمل می کرد فاصله گرفتیم

به حمدالله در دوران دولت 9 و 10 ما دوباره به یک بازیکن با قابلیت زدن ضربه اول و تعیین میدان بازی تبدیل شدیم، هر چند در این راه به ملت ما ظلم های فراوان (قطعنامه ها و توطئه ها) شد ولی انشالله به لطف و فضل خدا در این راه ثابت قدم خواهیم بود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]جایگزینی دولت - ملت از آغاز دره سازندگی در ایران شروع شد و کسی که در ابتدا آن را آغاز کرد سردمداران این دولت بودند
[/quote]ميشه بگيد چطوري ؟ ..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]جایگزینی دولت - ملت از آغاز دره سازندگی در ایران شروع شد و کسی که در ابتدا آن را آغاز کرد سردمداران این دولت بودند
[/quote]ميشه بگيد چطوري ؟ ..[/quote]

نمی گید سیاسی گویی می کنی

ولی خودت به این سوال ها پاسخ بده

کی برای اولین بار در ایران پس از امام خمینی افکار ایشان را با پیکرشان در خاک کرد ؟

می توانید بگویید وقتی تفکر امام یعنی نظام بر پایه امام-امت تنها به خود امام و زمان ایشان محدود شد چه تفکری جای آن را گرفت؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]کی برای اولین بار در ایران پس از امام خمینی افکار ایشان را با پیکرشان در خاک کرد ؟ [/quote]عزيز اينكه دليل نشد !؟! من مشكلي با اصل مطلب شما ندارم ! ولي شكل صحبتهاي شما بيشتر يك شبه است ! و نوعي نفاق افكني بي هدف ! براي يه نفر محكمه ميزاري و خودش نيست ! بگه تو راست ميگي ؟! پس تنهايي برو سراغ قاضي و برگرد راضي ! ...

من به كل از ايشون خوشم نمياد اما حاظر هم نيستم با هر اسمون ريسمون بافي چيزي رو ربط بدم ... پس اين سوال رو از من نكنيد بريد با ايشون صحبت كنيد و متن جوابيه هاي ايشون رو خودشون تاييد كردن بياريد اينجا بزاريد و با تحليل اونها بتونيد ديگران رو متقاعد كنيد ! تا من بجاي اينكه بپرسم چطوري ! بگم ممنون نميدونستم حق با شماست ! ...

حالا متوجه شدي منظور من چي هست ؟!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متن جالبی بود تشکر... متاسفانه امروزه عده‌ای مبنای سیاست خارجی رو منافع ملی میدونند و در عین حال این عقیده رو به امام نسبت میدهند! جل الخالق! :evil: باید مشخص بشه گار منافع ملیمون با اهداف اسلام اصطکاک داشته باشه آیا برای اعتلای اسلام حاضریم از منافع ملی بگذریم؟
اگر حسین هم می‌خواست فقط منافع خودش رو در نظر بگیره که اصولا جنگی در نمی‌افتاد! به قول دکتر عباسی جنگ و آشتی ما در راستای برقراری صلح و اصلاح است... :evil:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب سرهنگ من چند سوال مطرح می کنم ان شا الله مشکل حل بشه.
اولین بار چه کسانی بود لفظ رهبر رو به جای امام گذاشت؟
اولین بار چه کسانی بودن عدالت رو با توسعه عوض کردن؟
اولین بار چه کسانی بودن مستضعف رو کردن قشر اسیب پذیر؟
اولین بار چه کسانی بودن مستکبر رو کردن قدرتهای تاثیر گذار؟
اولین بار چه کسانی موضوع جام زهر رو به وجود اوردن ؟
اولین بار چه کسانی بودن می گفتن قانون خوبه ولی هر جا مانع شد کنار می زاریمش که اخرش شد فتنه سال پیش؟
اولین بار چه کسانی بودن منافع ملی رو جایگزین منافع دینی کردن؟
اولین بار چه کسانی بودن می خواستن با دیپلماسی و مجلس تمام مشکلات رو حل کنن؟
اولین بار چه کسانی بودن حتی امام زمان رو می خواستن توی مجلس استیضاح کنن؟
اولین بار چه کسانی بودن می خواستن ولی فقیه رو به رای عمومی بزارن؟
و.....
ما منکر کارهایی که برخی کردن نیستیم ولی ما در تشیع با تسنن در طرز تفکر و اعتقاد این تفاوت رو داریم که اونها مذهبی بر پایه حسن ظن هستن و ما مذهبی بر پایه اصول و ارزشها .
ما میگیم هر فردی کاری برای اسلام کرد اگر تا اخر مومن بود قبوله وگرنه اگر از نیمه راه موند عقب و یا مسیرش رو عوض کرد و رفت طرف غیر خدا تمام اجرش از بین رفته مثل طلحه زبیر عایشه و.....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]کی برای اولین بار در ایران پس از امام خمینی افکار ایشان را با پیکرشان در خاک کرد ؟ [/quote]عزيز اينكه دليل نشد !؟! من مشكلي با اصل مطلب شما ندارم ! ولي شكل صحبتهاي شما بيشتر يك شبه است ! و نوعي نفاق افكني بي هدف ! براي يه نفر محكمه ميزاري و خودش نيست ! بگه تو راست ميگي ؟! پس تنهايي برو سراغ قاضي و برگرد راضي ! ...

من به كل از ايشون خوشم نمياد اما حاظر هم نيستم با هر اسمون ريسمون بافي چيزي رو ربط بدم ... پس اين سوال رو از من نكنيد بريد با ايشون صحبت كنيد و متن جوابيه هاي ايشون رو خودشون تاييد كردن بياريد اينجا بزاريد و با تحليل اونها بتونيد ديگران رو متقاعد كنيد ! تا من بجاي اينكه بپرسم چطوري ! بگم ممنون نميدونستم حق با شماست ! ...

حالا متوجه شدي منظور من چي هست ؟![/quote]

دوست من

قبلا مطالبی از این دست در سایت آمده است اگر لازم است دوباره نقل قول می کنم

ارادتمند شما محمد

[quote]بسم الله فی الاول و لاخر

متن زیر خلاصه صحبت های یکی از مسئولین درمورد دلیل تاکید بر استفاده از لفظ امام برای ولایت فقیه بعد از امام.

غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.

- اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.

- ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».

- سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "ا مام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.

- یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!

- شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

- امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.

- امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

- وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».

- اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.

- در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر »؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

- پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

- تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

- شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».

- مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلا بی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...

- بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.

- آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به «حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای». یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد «امام خامنه‌ای». سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای! ما اینجا نشسته‌ایم و نمی گوییم!

- اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آن‌جا ندا داده می‌شود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.

..................................

[size=18]لطفا سیاست زده نخوانید!!!
حاشیه را به جای متن نگیرید!!!
اگر سیاست زده می شوید به برخی از اسامی دقت نکنید!!!
[/size]

[url=http://www.edalatkhahi.ir/006576.shtml]عدالتخواه دانشجویی[/url][/quote]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگر اين پست ها رو اگر اينجا جواب بدم تاپيك منهدم ميشود ... !
قصد من بردن اصل مطلب [b]جنگ ما و جنگ آنها تفاوت دو دیدگاه [/b] به حاشيه نيست و گناه اشتباهات افراد گردن خودشون ... !

به همين خاطر مبحث رو منحصرا با آغاز كننده اون برادر عزيز سيداد در پي ام ادامه ميدم ! ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بله گناهی که مختص به خودش و خدای خودش باشه گردن خودش ولی گناهی که مال مردم و در حق مردمه برای مردم قابل پیگیری هست برادر من من از شما متعجبم که اعمال سیاست و قدرت در کشوری رو به حساب گناه شخصی می زارید.

من در برابر شما و شما در برابر من حقوقی داریم ....(مولای متقیان امیر المومنین و ولی الله و حجت الله علی (علیه تهیات و سلام))

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]بله گناهی که مختص به خودش [/quote] شما چرا همه چيز را طور ديگري برداشت ميكني ؟!

منظور من اين بود كه صحت گفته شما در سايه ترديد قرار دارد و چيزي جز شنيده هاي كم ثبات نيست ! اگر صحت نداشته باشد گناهش گردن خودتان ومن نگرانم كه با پاسخ دادن و احتمال بوجود آمدن شبهات بيشتر در اشتباه ديگران شريك شوم ! ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امام و امامت بر حسب لغت مشتق از «اُم» به معناي هر چيز است كه چيزهاي ديگر به آن ضميمه و نسبت داده مي‏شوند و يا از او پيدا مي‏شوند، يا الهام مي‏گيرند و اطلاق امت هم بر گروه و جماعتي كه در يك امر، اشتراك فكري و اعتقادي، يا سياسي، يا مكاني، يا زماني، يا زباني دارند، و ضميمه به هم شده‏اند، ظاهراً از همين جهت است. ترجمه و تفسير امام به پيشوا و قائد و رهبر همه به اين ملاحظه است.

پس امام و امت و امامت، در معني به هم نزديك و وابسته‏اند، هر كجا كه امت هست امام و امامت نيز هست و امت بي‏امام معني ندارد، چنانكه بر مردمي كه در يك شهر و يك مكان مسكن دارند، يا اهل يك زمان و يك زبان باشند، در صورتيكه از جهت سياست و اجتماع و دين يكسان نباشند، ظاهراً اطلاق امت مجاز است، چون اطلاق «امام» بر زبان و مكان قابل توجيه نيست و بلكه در غير انسان اطلاق «امام» اگر چه كتاب ديني باشد، نيز به عنايت مي‏باشد و بالأخره اطلاق امت بر مردمي كه پيشوا و امام و رهبر واحد داشته باشند؛ با معناي اصل موافق تر است و حقيقت است. لذا اطلاق امام بر پيغمبر و امام و اطلاق امت بر پيروان پيغمبر و امام حقيقت است.

بنابراين، امت بر گروهي گفته مي‏شود كه به واسطه پيروي از امام واحد، همه هم قطار و به امام خود انتساب داشته و مقتدي باشند. و امام كسي است كه اين گروه به او منضم و منتسب و رهبر و پيشوا و مقتداي آنها باشد. اين هم ناگفته نماند بر حسب لغت، «امام» بر هر كس كه جماعتي به او انضمام و انتساب دارند، خواه امام حق و عدل باشد، يا امام باطل و جور، اطلاق مي‏شود، امّا وقتي بطور مطلق امام گفته شود، ظاهر در امام حق است؛ يعني آن امام حق، مقصود است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.