hamed_713

جزوات آموزش خلباني- هواشناسي METEROLOGY

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

Airplane Weight : ابتدا وزنهاي مختلف هواپيما را بررسي ميكنيم : 1- Gross Weight : به وزن كلي هواپيما گفته ميشود . 2- Basic Empty Weight : وزن هواپيما قبل از بارگيري و سوختگيري و سوار شدن مسافر . 3- Licensed Empty Weight : در هواپيماهاي قديمي تر اين وزن به كار ميرفته كه شامل B.E.W ي است كه وزن روغن موتور هواپيما از آن كم شده باشد كه بايد در زمان پرواز با چنين هواپيمايي دقت كرد كه وزن روغن را جداگانه در محاسبات لحاظ گردد. Licensed Empty Weight = B.E.W – Oil 4- Payload : اصطلاحا به اين وزن وزن اقتصادي ميگويند به اين معني كه وزن آيتمهاي سود آور پرواز هستند كه شامل مسافر و بار ميباشد . Paylod = PAX + BAG + Cargo 5- Usefulload : وزني را كه شامل وزن مسافر و سوخت و بار باشد را ميگويند كه به بيان ديگر همان اختلافT.O.W با B.E.W ميباشد . PAX + BAG + Cargo + Usable Fuel = Usefulload 6- Usable Fuel : مقدار سوختي كه بر اساس Flight Plan پروازي در هواپيما موجود ميباشد كه معمولا قانون Fueling هواپيما چه براي هواپيماهاي Propeller وچه براي هواپيماهاي Jet در Annex 6 تعريف شده است . 7- Unusable Fuel : مقدار سوخت باقي مانده داخل هواپيما بعد از آنكه يك Run-Out-Test تكميل گردد را گويند . اين تست معمولا توسط سازنده هواپيما انجام ميشود و مقدار سوخت باقي مانده همان Unusable Fuel ميباشد كه در POH هر هواپيما وجود دارد . 8- Zero Fuel Weight : وزن هواپيما به همراه بار و مسافر بدون سوخت . Zero Fuel Weight = B.E.W + Payload 9- Ramp Weight : وزن هواپيما به همراه بار و مسافر و سوخت . Ramp Weight = Z.F.W + Usable Fuel 10- Take Off Weight : اگر وزن سوخت مصرفي براي روشن كردن موتور و سوخت مصرفي براي رسيدن هواپيما تا سر باند را از Ramp Weight هواپيما كم كنيم اين وزن حاصل ميشود . Take Off Weight = Ramp Weight - Fuel Used For Start , Taxi And Engine Runup 11- Landing Weight : وزن هواپيما هنگامي كه سوخت مصرفي پرواز را از T.O.W كم كنيم . Landing Weight = Take Off Weight - Fuel Used During Flight 12- Basic Opration Weight : مبدا اندازه گيري محاسبات وزني در هواپيماهاي سبك Basic Empty Weight مي باشد كه در اين وزن وزن Crew پروازي همراه با وزن مسافرين محاسبه ميگردد ولي در هواپيماهاي Transport شاخص محاسبات وزني Basic Oprating Weight ميباشد كه در اين نوع هواپيماها وزن Crew پروازي و Manual هاي مربوط به هواپيما در وزن Basic هواپيما محاسبه ميشود . Basic Opration Weight = B.E.W + A/C Crew + BAG + A/C Manual هميشه از طرف سازنده هواپيما محدوديت براي وزن هواپيما گذارده شده كه پرواز خارج از اين محدوده خطر ناك است . پرواز با هواپيمايي كه وزن آن بيش از حداكثر باشد معايب زير را به دنبال خواهد داشت : 1- Longer Take Off Roll 2- Reduced Climb Rate 3- Reduced Crusing Speed 4- Incresed Fuel Consumption 5- Increse Stall Speed 6- Increase Landing Roll در كنار اين مطلب كه هميشه بايد وزن هواپيما در محدوده مجاز باشد بالانس هواپيما هم به همان اندازه مهم است به طوري كه بالانس يك هواپيما تاثير مستقيم روي Stability هواپيما دارد و ميزان تاثير پذيري Elevator را شديدا تغيير ميدهد . حال در محاسبات وزن و تعادل ابتدا بايد چند اصطلاح را مطرح كنيم : 1- Datum Line : خطي فرضي است كه معيار محاسبه مسائل وزن و تعادل است اين خط معيار محاسبه گشتاور هر وزن داخل هواپيما ميباشد . اين خط هميشه از طرف سازنده تعريف ميشود كه معمولا جلوي هواپيما فرض ميشود . 2-Arm : فاصله هر جسم تا Datum Line را Arm ميگويند . براي اجسامي كه جلوي Datum Line قرار دارند Arm منفي و براي اجسامي كه پشت آن قرار دارند Arm مثبت در نظر ميگيريم . از محاسبه گشتاور هر وزن به نسبت فاصله اي كه از Datum Line دارد Moment آن را ميتوان محاسبه كرد از قياس Total Moment و Total Weight هواپيما Arm كلي هواپيما كه همان CG هواپيماست بدست مي ايد . 3- Moment : حاصلضرب وزن يك جسم را در Arm آن Moment يا گشتاور مي نامند . اگر گشتاور تمام اجسامي را كه در هواپيما موجود است محاسبه كتيم از قياس آنها Total Moment و از مجموع وزن آنها Gross Weight را بدست مي آوريم پس ميتوان فرمول زير را بدست آورد : Total Moment CG = ---------------------------- Total Weight پس ميتوان به عبارت ديگر اين گونه بيان كرد كه CG عبارت است از Arm كلي هواپيما . CG داراي يك دامنه ميباشد كه به آن CG Range ميگويند كه داراي دو حد Forward وAft ميباشد كه ما هميشه بايد CG را طوري محاسبه كنيم كه در اين دامنه باشد . اگر توزيع بار در هواپيما به شكلي باشد كه باعث Nose Heavy شدن يا Tail Heavy شدن هواپيما گردد در هر دو صورت يك Disadvantage براي پرواز محسوب ميشود كه به قرار زير اين معايب را شرح ميدهيم : CG Too Far Forward : (Nose Heavy) 1- Too Stable 2- Increase Take Off Distance 3-Reduce Rate Of Climb 4- It Can Not Clear Obstack After Take Off 5- Increase Stall Speed 6- Positive Pressure On Elevator During Cruise 7-Landing** Critical Time پرواز با يك هواپيماي Nose Heavy در هنگام Landing مي باشد . CG too Far Aft : (Tail Heavy) 1- Unstable ( Difficult To Control ) 2- Short Take Off Distance ( Ground Effect ) 3- Stall Speed -------------- High Speed = Stall Speed Increase & Low Speed = Stall Speed Decrease 4- Positive Pressure On Elevator During Cruise 5- Stall Recovery** چون محل تلاقي سه محور هواپيما CG هواپيما تعريف ميشود پس ميتوان گفت كه CGنقطه اي است كه هواپيما بتواند حول آن نقطه و نسبت به سه محور خود داراي گشتاور باشد . با توجه به اين تعريف پس ميتوان نوشت كه اگر گشتاور كلي هواپيما را داشته باشيم و با Gross Weight هواپيما آن را مقايسه كنيم ميتوانيم جاي CG را مشخص كنيمCG هواپيما روي محور طولي هواپيما جابجا ميشود ولي اگر از كنار به هواپيما نگاه كنيم CG هميشه روي MAC جابجا ميشود كه اين جابجايي بستگي به طول CG Range دارد. CGهواپيما روي محور طولي جابجا ميشود به همين جهت Peach Motion هواپيما تحت تاثير اين حركت قرار ميگيرد از طرفي ديگر تغيير CG تاثير بر Stability هواپيما دارد و Longitudinal Stability و Vertical Stability را تحت تاثير خود قرار ميدهد ولي مهمترين Stability ي كه با تغيير CG تغيير ميكند Longitudinal Stability ميباشد . به همين جهت از طرف سازنده هواپيما ميزان تغيير CG در POH هر هواپيما تعريف ميشود كه اصطلاحا آنرا CG Range يا CG Limit يا Safe Support Zone مينامند كه بايد Loading هواپيما به صورتي باشد كه هميشه CG در اين محدوده قرار گيرد تا اينكه خلبان Positive Elevator Control داشته باشد و بتواند هدف اصلي محاسبه CG را تامين كند . هدف اصلي ما از محاسبه CG كنترل هواپيما از Low Speed تا High Speed است . منبع:mehdianami.blogfa.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگر اشتباه نكنم Annex ها بيشتر در زمينه قوانين و استانداردها كاربرد داره.اگر چيزي پيدا كنم مي ذارم. :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]METEROLOGY[/align]

The Atmosphere:

جوي كه پيرامون سياره ما را فراگرفته .

Composition Of The Atmosphere:

پراكندگي گازها در اتمسفر به شرح زير است :

78%
Nitrogen

21%
Oxygen

0.04%
CO2

0.93%
Argon

0.03%
Other Gases


و به اضافه اينكه حداكثر تا 4% هم بخار آب در اين پراكندگي موجود است كه همين مقدار عامل اصلي همه تغييرات آب و هوايي است .

پراكندگي اين گازها از نظر تراكم به اين صورت است كه 50% آنها تا ارتفاع 18000 پايي هستند 90% آنها تا ارتفاع 53000 پايي و 99.9% آنها تا ارتفاع 164000 پايي يعني عملا اين تركيب گازها بالا تر از اين ارتفاع يافت نميشوند .

عناصر اصلي قابل اندازه گيري جو :

1)Temperature

2)Pressure

3)Moisture

4)Density

عوامل اصلي تغييرات دمايي Temperature Variation :

1)Diurnal Variation :

همان تغييرات دما در ساعات مختلف شبانه روز است . گرمترين زمان شبانه روز ساعت 15:00 ميباشد و خنك ترين ساعت يك ساعت بعد از طلوع آفتاب است .

2)Seasonal Variation :

همان تغييرات فصول است .

3)Topography :

خاك زود تر گرم ميشود و زودتر هم دماي خود را از دست ميدهد ولي آب دير تر گرم ميشود و ديرتر هم دماي خود را از دست ميدهد .

4)Latitude :

Curvature Of The Earth Surface → Uneven Heat → Difference In Temperature

5)Altitude :

براي هر 1000 پا افزايش ارتفاع2° C يا 3.5° F كاهش دما داريم . در هواي خشك به ازاي هر 1000 پا 3° C درجه افت دما داريم . در هواي مرطوب به ازاي هر 1000 پا 1.1 تا 2.8 درجه كاهش دما داريم .

Pressure :

وزن اتمسفر بر هر سطحي را فشار ميگويند . كه در جو وزن ستوني از هوا است كه از سطح درياي آزاد شروع شده و تا انتهاي جو ادامه دارد . فشار جو هميشه يكسان نيست چون عواملي سبب ميشوند كه مولكولها به هم نزديكتر شوند پس وزن بر واحد سطح بيشتر ميشود كه واحد اندازه گيري اين اختلاف اينچ جيوه است كه در شرايط استاندارد 29.92 بوده كه با افزايش ارتفاع اين مقدار كم ميشود به ازاي هر 1000 پا حدودا 1 اينچ جيوه يا 34 ميلي بار افت فشار داريم .كاهش فشار در هواي سرد بيشتر است از كاهش فشار در هواي گرم .

***نكته خيلي مهم : Look At Below → Warm To Cold

Look At Below→ High To Low

توزيع فشار :

اندازه گيري هاي فشار در نقاط مختلف و رسم خطوط هم فشار را توزيع فشار ميگويند .

29.92 QNE

فشار حاضر در ايستگاه QFE

فشار ايستگاه تبديل شده به سطح آب آزاد در شرايط استاندارد QNH

فشار ايستگاه تبديل شده به فشار درياي آزاد در دماي روزانه(معيار درك توزيع فشار) QFF

***نكته بسيار مهم :

اگر ارتفاع سنج را روي QFE ببنديم ارتفاع از سطح زمين بدست مي آيد . ( Absolute Alt)

اگر ارتفاع سنج را روي QNH ببنديم ارتفاع نسبت به دماي 15 درجه بدست مي آيد . ( True Alt )

اگر ارتفاع سنج را روي QNE ببنديم ارتفاع نسبت به خط فشاري 29.92 بدست مي آيد . (Pressure Alt)

Atmospheric Level :

جو پيرامون زمين از چند لايه تشكيل شده كه عبارتند از :

1)Troposphere :

ضخامت اين لايه 000 20 تا 000 30 پا در قطب و 000 50 تا 000 60 پا در استوا است . اكثر تغييرات آب و هوايي در اين لايه اتفاق مي افتد چون وقتي خورشيد به زمين ميتابد زمين گرم شده و گرماي خود را به جو بازميگرداند . از مشخصات اين لايه مي توان به اين نكته اشاره كرد كه در اين لايه با افزايش ارتفاع فشار و دما كاهش مي يابد . فقط در اين لايه ابر وجود دارد و فقط در اين لايه وارونگي Inversion پديد مي آيد فقط هم در اين لايه Convection انجام ميشود . به علت انحناي زمين خورشيد بر استوا به صورت عمودي مي تابد به همين دليل دماي مناطق استوايي افزايش يافته و باعث انبساط يا بالا رفتن توده هوا در اين مناطق مي شود . در اثر بالا رفتن اين توده منبسط هواي سرد از مدارات بالايي كره زمين به سمت پايين (استوا) آمده و و باعث جرياناتي ميشوند كه بعدا در مورد آنها بحث ميكنيم در كل علت اصلي اين مسئله اصل همرفت يا همان Convectionميباشد كه هواي گرم بالا رفته و هواي سرد جاي آن را ميگيرد و اين چرخش دائما ادامه دارد .

2)Tropopause :

اين لايه باريك مانند درپوشي براي محبوس كردن بخار آب در لايه پاييني خود يعني Troposphereاست . از خواص اين باند مي توان به ثابت ماندن دما نسبت به تغييرات ارتفاع اشاره كرد به تعبير ديگه اين باند ايزوله حرارتيست .

3)Stratosphere :

ضخامت اين لايه 19 تا 22 مايل است در اين لايه هواي گرم بالاست و هواي سرد پايين و فقط باد به صورت افقي ميوزد . در اين لايه با افزايش ارتفاع افزايش دما را به دنبال خواهيم داشت . در اين لايه ابر تشكيل نميشود ولي زبانه هاي ابرهاي لايه هاي زيرين به آن كشيده ميشود و مشخصه ديگر آن است كه ازن در اين لايه است .

4)Mesosphere :

با افزايش ارتفاع كاهش دما داريم .

5)Thermosphere :

با افزايش ارتفاع افزايش دما داريم .

Atmospheric Circulation:

گردش هوا به دور زمين ناشي از عوامل زير است :

Curvature Of The Earth Surface → Uneven Heating → Difference In Temperature → Difference In Density (Pressure) → Pressure Gradient → Atmospheric Motion

Atmospheric Pressure :

به علت عدم گرم شدن يكنواخت كره زمين كه به خاطر انحناي كره زمين و جنس كره زمين و فصول ميباشد تغييرات چگالي هوا را شاهد هستيم كه با اين تغييرات چگالي تغييرات فشار را داريم . به تعبير ديگر تغييرات درAltimeter Setting به علت گرم شدن نا هماهنگ كره زمين است .

Isobar :

به نقاط هم فشار بر روي كره زمين را Isobar ميگويند . Isobar ها را با اختلاف 4 Milibar از هم جدا ميكنند .

Pressure Gradient :

به تغييرات در يك مسافت مشخص ميگويند . Gradient فشار از H به L ميباشد كه عامل اصلي ايجاد باد است . هرچه Isobar ها به هم نزديكتر باشند شيب بيشتر شده در نتيجه شدت باد بيشتر ميشود .

اختلاف فشار

Pressure Gradient = --------------------

فاصله افقي

***نكته مهم : آنچه باعث ميشود باد هميشه از H به L بوزد Pressure Gradient است .

High (H) :

منطقه اي پر فشار را كه توسط مناطق كم فشار احاطه شده باشد را High Pressure مينامند .

High → Clock Wise & Down Ward & In Ward

Low (L) :

منطقه اي كم فشار را كه توسط مناطق پر فشار احاطه شده باشد را Low Pressure مينامند .

Low → Counter Clock Wise & Up Ward & Out Ward

Ridge:

اگر با يك خط مناطق پر فشار را به هم وصل كنيم منطقه اي بدست مي آيد كه به آن Ridge ميگويند كه همان زبانه پر فشار است . Ridge نشان دهنده هواي خوب است .

Trough :

اگر با يك خط مناطق كم فشار را به هم وصل كنيم منطقه اي بدست مي آيد كه به آن Trough ميگويند كه همان زبانه كم فشار است . Trough نشان دهنده هواي بد است .

Col :

به محل تلاقي دو منطقه كم فشار و پر فشار ميگويند .

Buys-Ballot :

اگر شخصي پشت به باد بيا ايستد در سمت راست منطقه پر فشار و در سمت چپ منطقه كم فشار واقع شده است .

Coriolis Force :

نيرويي است كه هرگاه جسم بدون اصطكاك با سطح زمين حركت كند به سمت راست منحرف ميشود ( در نيمكره شمالي ) . علت اصلي اين نيرو اختلاف فاصله دو نصف النهار متوالي در عرضهاي مختلف و حركت وضعي زمين است . قانون كريوليس به دو آيتم بستگي دارد اول سرعت جسم و دوم عرض جغرافيايي . بيشترين مقدار اين نيرو در استواست .

***نكته مهم : آنچه باعث ميشود باد به موازات Isobar ها حركت كند Coriolis Force است .

Friction :

نيروي Pressure Gradient و نيروي Coriolis در تركيب با يكديگر توليد باد ميكنند در اين هنگام در لايه هاي زيرين و نزديك به زمين تقريبا زير 2000 پایی به علت اصطكاك سطح زمين با توده هوا جهت باد اندكي منحرف شده همين طور سرعت باد كاهش مي يابد . در كوهها اصطكاك بيشتر است و باعث ميشود سرعت كمتر شود پس نيروي كريوليس كمتر ميشود و باد كمتر به راست متمايل ميشود كه اصطلاحا ميگوييم Back كرده است و بر عكس در دشت كه اصطكاك كم است سرعت باد زياد ميشود به موجب آن نيروي كريوليس قوي تر ميشود و باد بيشتر به راست منحرف ميشود كه اصطلاحا ميگوييم Veer كرده . در مناطق كوهستاني ميزان تغيير جهت 30 تا 50 درجه و كاهش سرعت 30% است و در مناطق دشت ميزان تغيير جهت 10 درجه و كاهش سرعت 10% ميباشد .

- Turn Right Or Clock Wise = Veer

- Turn Left Or Counter Clock Wise = Back

***نكته مهم : آنچه باعث ميشود باد Isobar ها را قطع كند وجود Friction است .

Global Wind Pattern :

هوا در مناطق استوايي گرم شده و باعث ايجاد يك منطقه كم فشار در اين ناحيه ميشود . ويژگي هواي گرم اين است كه هوا به سمت بالا شروع به حركت ميكند در اين منطقه نيز هواي گرم شروع به بالا رفتن ميكند تا به زير Tropopause برسد در اين فرايند هوا مرتبا سرد ميشود اين هوا به سمت مدار 30 درجه شمالي يا جنوبي ميل ميكند و در آنجا به سمت پايين مي آيد و باعث ايجاد منطقهاي پر فشار ميگردد اين اجتماع توده هاي پر فشار در مدار 30 درجه باعث ميشود تا اين توده ها به سمت استوا و مدار 60 درجه ميل كنند در مدار 60 درجه با تشكيل يك منطقه ناپايدار مجددا توده به سمت بالا حركت ميكند سپس به سمت مدار 30 درجه و قطبين ميل ميكند و منطقه پر فشار در قطب ايجاد ميكنند . به سيكل اول كه كه از استوا به مدار 30 درجه است را Hadley Cell ميگويند .

به سيكل دوم كه از مدار 30 درجه به مدار 60 درجه است را Ferrel Cell ميگويند .

به سيكل سوم كه از مدار 60 درجه به قطب است را Polar Cell ميگويند .

Local Wind Pattern :

1)Sea Breeze :

در طول روز هوا در مناطق خشكي گرم شده و به سمت بالا ميرود و ايجاد منطقه كم فشار ميكند اما در آن طرف بر روي دريا هوا خنك است و سامانه پر فشار مستقر است و چون هوا هميشه از H به L حركت ميكند باد به سمت خشكي شروع به وزيدن ميكند كه سرعت آن 10 تا 20 نات است .

2)Land Breeze :

در هنگام شب نواحي ساحلي دماي خود را زودتر از دست داده و نسبت به دريا خنك تر ميشوند و در خشكي سامانه پر فشار مستقر ميشود و در دريا به علت دماي بيشتر سامانه كم فشار تشكيل ميشود و و باد از خشكي به سمت دريا شروع به وزيدن ميكند كه سرعت آن كمتر از Sea Breeze است .

3)Valley Breeze :

در هنگام روز در اثر تابش خورشيد هواي درون دره گرم شده و چگالي آن پايين مي آيد و باد با سرعت 5 تا 20 نات از دامنه به سمت بالا شروع به وزيدن ميكند .

4)Mountain Breeze :

اين پديده در شب با سرد شدن هوا و پايين رفتن هوا درون دره شروع ميشود باد از كوه به دشت با سرعت 5 تا 15 نات ميوزد .

5)Katabatic Winds :

بادي كه از سمت كوه به سمت دشت بوزد .

6)Anabatic Winds :

بادي كه از سمت دشت به سمت كوه بوزد .

Chang Of State :

1)Evaporation

2)Condensation

3)Sublimation

4)Despoliation

5)Melting

6)Freezing

1- تبخير يا همان تبديل مايع به گاز

2- تراكم يا همان تبديل گاز به مايع

3- تصعيد يا همان تبديل جامد به گاز

4- تبديل گاز به جامد

5- ذوب يا همان تبديل جامد به مايع

6- انجماد يا همان تبديل مايع به جامد

Humidity :

به رطوبت درون هوا ميگوييم .

Relative Humidity :

يا همان رطوبت نسبي كه مقدار رطوبت درون هوا را نسبت به مقدار رطوبتي كه هوا ميتواند در خود نگه دارد را بيان ميكند . هر چه دما بالا تر رود توانايي هوا در حفظ رطوبت بيشتر ميشود به تعبير ديگر با كاهش دما Relative Humidity افزايش مي يابد .

Dew Point :

يا همان نقطه شبنم كه به دمايي گفته ميشود كه در آن دما هوا ديگر نميتواند بيش از آن بخار آب را در خود نگه دارد در اين حالت Relative Humidity به 100% ميرسد يا به عبارت ديگر هوا در اين دما Saturate (اشباع) ميشود .

Visible Moisture :

به ابر و مه و شبنم اطلاق ميشود يا به عبارت ديگر به حالت مايع يا جامد رطوبت ميگوييم . هنگامي تشكيل ميشوند كه بخار آب Condense شود ابر و مه از تركيب قطرات آب و يا اگر دماي هوا كمتر از Freezing باشد از Ice Crystal تشكيل ميشود . اگر ابر به زمين نزديك باشد به آن مه ميگوييم .

***نكته مهم : ابر و مه هنگامي كه هوا اشباع شده باشد تشكيل ميشوند ميتوان گفت هنگامي كه دماي هوا و Dew Point به حدود 4° F يا 2° C اختلاف برسند ابر و مه تشكيل ميشود .

Precipitation :

Drizzle -1 : به قطرات بسيار ريز كه از ابرهاي Stratus سرازير ميشود ميگويند بطوري كه قابل ديد نيستند و حداكثر قطر آنها 2 ميليمتر ميباشد .

Rain -2 : از ابرهاي Stratus ی سرازير ميشود كه قطرشان بيش از 4000 پا باشد و قطرآنها بين 2 تا 5.5 ميليمتر است .

-3 Snow : ذرات به هم چسبيده Ice Crystal را ميگويند .

-4 Hail : يا همان تگرگ كه فقط از ابر CB ميبارد كه اندازه آن تا 5 اينچ و 1.5 پوند هم ميشود .

-5 Virga : قطرات سنگين رگبار هستند كه از ابرهاي CB ميبارد اما اين قطرات هيچگاه به زمين نميرسند و قبل از رسيدن به زمين بسيار سريع تبخير ميشوند .

-6 Freezing Rain : قطرات باراني هستند كه دمايشان زير صفر است .

-7 Ice Pallet :هنگامي كه قطرات باران از Inversion ميگذرند پس از گذر از اين لايه وارد لايه سرد ميشوند و اين قطرات يخ ميزنند كه در برخورد با زمين با شكستن ساختار مولكولي خود به توپهاي يخ تبديل ميشوند كه اين پديده در هواي پايدار اتفاق مي افتد .

8- هنگامي كه باران ميبارد اين قطرات ممكن است تبخير شوند و چون در هنگام باران هواي اطراف خنك است به همين علت اين بخار تبديل بهVisible Moisture ميشود و ديد را كاهش ميدهد كه به اين پديده

Rain Induce Fog ميگوييم .

Dew & Frost :

اگر Dew Point بيشتر از Freezing Level باشد بخار به صورت Dew شكل ميگيرد ولي

اگر Dew Point كمتر از Freezing Level باشد بخار به صورت Frost شكل ميگيرد .

Atmospheric Stability :

مقاومت هوا را در مقابل بالا رفتن Thermal را Stability ميگويند .

Stable Air :

يك هواي پايدار هوايي است كه حركت عمودي نداشته باشد .

Unstable Air :

اگر هواي Stable گرم شود به علت اختلاف دما با هواي اطراف خود به سمت بالا ميرود كه اين خود آغاز ناپايداريست كه از نشانه هاي هواي نا پايداراين است كه اگر هوا مرطوب باشد ابرهاي Cumulus تشكيل ميشوند نشانه هاي ديگر هم اعم از هواي بد و Turbulence و ديد خوب هستند .

Adiabatic Heating :

زماني كه توده هوا به سمت پايين بيايد متراكم ميشود و در نتيجه فشار آن افزايش ميابد اين خود باعث افزايش دماي اين توده ميشود .

Adiabatic Cooling :

زماني كه توده هوا به سمت بالا برود مولكولهاي آن از هم دور ميشوند و حجم آنها زياد ميشود و در نتيجه فشار آن كاهش ميابد كه اين خود باعث كاهش دماي توده ميشود .

Temperature Inversion :

همان گونه كه در Laps Rate گفتيم با افزايش ارتفاع هميشه كاهش فشار و دما را خواهیم داشت وليكن در مورد دما استثناء وجود دارد . گاهي با افزايش ارتفاع دما نيز افزايش پيدا ميكند كه به آن وارونگي دما يا همان Inversion ميگوييم . Inversion لازما در هواي پايدار تشكيل ميشود در اين پديده با افت شديد ديد مواجه ميشويم . پديده هايي كه ميتوانند با آن همراه شوند عبارتند از Fog , Haze , Smoke , Low Clouds

ميباشند . غير از هواي Stable براي تشكيل اين پديده يا نبايد باد داشته باشيم يا بايد سرعت آن خيلي كم باشد . همراه اين پديده يا Turbulence نداريم يا خيلي خفيف است . Inversion به دو گونه است :

1) Ground Inversion :

در شبهاي سرد و خنك هنگامي كه باد نميوزد و همچنين در زمان آمدن هواي مرطوب روي زمينهاي سرد بوجود مي آيد .

2)Inversion In Aloft :

هنگام برخورد دو جبهه سرد و گرم اتفاق مي افتد به اين صورت كه يا جبهه سرد به زير جبهه گرم ميرود و يا جبهه گرم جبهه سرد را Overlap ميكند .

- پرواز در Inversion In Aloft خيلي مشكل تر از پرواز در Ground Inversion ميباشد .

-دو راه براي غلبه بر Inversion وجود دارد اول اينكه باد با سرعت بيش از 10 نات بوزد و دوم

Trigger Temperature است .

Types Of Clouds :

ابرها به سه دسته كلي Low Clouds , Middle Clouds , High Cloudتقسم ميشوند.

Low Clouds :

اين دسته ابرها از سطح زمين تا حداكثر ارتفاع 6500 پا از سطح زمين قرار گرفته اند . اين دسته ابرها ميتوانند خطر Icing را به دنبال داشته باشند . اين ابرها خود به سه دسته تقسيم ميشوند :

1)Stratus Clouds :

اين ابرها در هواي Stable و در مجاورت سطح به دليل Cooling From Below تشكيل ميشوند . اين ابرها Turbulence كمي دارند . اين ابر ميتواند باعث كاهش ديد ما شود . و خطر Icing در اين ابر وجود دارد .

( SC ) 2)Stratocumulus Clouds :

اين ابرها سفيد رنگ هستند . حالت پف دار دارند و در هواي پايدار شكل ميگيرند .

3)Cumulus Clouds :

اين ابرها معمولا ته صافي دارند و گنبد شكلند . اگر در آسمان صاف و بدون ابر مشاهده شوند به آنها

Fair Weather Cumulus ميگويند كه خود نشانه ناپايداري سطحي است . در اين ابر Turbulence داريم ولي بارش و Icing در اين ابر زياد به چشم نميخورد .

Middle Clouds :

اين دسته ابرها از 6500 پا تا ارتفاع 000 23 پايي از سطح زمين قرار گرفته اند . اين ابرها معمولا تركيبي از آب و Ice Crystals or Super cooled هستند . در اين دسته ابرها شاهد Turbulence متوسط و Icing شديد هستيم . اين ابرها خود به سه دسته تقسيم ميشوند :

1)Altostratus Clouds : ( AS )

اين ابر بسيار غليظ است و معمولا منطقه وسيعي را پوشش ميدهد . رنگ آن خاكستري يا خاكستري متمايل به سفيد است . Turbulence در اين ابر بسيار كم است ولي Icing آن متوسط است .

2)Altocumulus Clouds : ( AC )

این دسته ابرها به رنگ سفید یا خاکستری هستند ابرهای پفی شکل هستند و در زمان Break Up شدن ابرهای Altostratus نیز شکل میگیرند این ابرها معمولا Turbulence و Icing کمی دارند .

3)Nimbostratus Clouds : ( NS )

اين ابر به رنگ خاكستري يا سياه است . Turbulence در اين ابر شديد است . اين ابر حجم زيادي از رطوبت را در خود جاي داده كه اگر دما نزديك يا زير Freezing باشد خطر Icing شديد به شدت وجود دارد .

High Clouds :

اين دسته ابرها از 16500 تا ارتفاع 000 45 پايي از سطح زمين قرار گرفته اند . معمولا به رنگ سفيد يا خاكستري روشن هستند و در هواي پايدار شكل ميگيرند وعمدتا شامل Ice Crystal ها است . اين ابرها به ندرت Turbulence و Icing دارند . اين ابرها خود به سه دسته تقسيم ميشوند :

1)Cirrus Clouds : ( CI )

ابرهاي نازك حلقوي شكلند كه معمولا بيش از 000 30 پا است و به رنگ سفيد يا خاكستري روشن هستند. اين ابر نشانه نزديك شدن شرايط بد جوي است .

2)Cirrostratus Clouds : ( CS )

ابرهاي نازك سفيد رنگي هستند كه ميتوانند هزاران پا ضخامت داشته باشند و خطر Icing دارد .

3)Cirrocumulus Clouds : ( CC )

ابر سفيد رنگي است كه به شكل پنبه در آسمان مشاهده ميشود . در اين ابر امكان وجود Turbulence خفيف است .

Clouds With Extensive Vertical Development :

Base اين ابرها در در محدوده ابرهاي Low و Middle است و Top آن در محدوده ابرهاي High است. اين ابرها ممكن است در بين ابرهاي ديگر مخفي شوند در اين زمان به آنها ابرهاي مخفي يا Embedded ميگوييم . اين ابرها همراه Turbulence هستند و علت آن Lifting هواي ناپايدار است . اين ابرها به دو دسته تقسيم ميشوند :

1)Towering Cumulus Clouds :

شبيه ابرهاي Cumulus است در كف به رنگ خاكستري و در بالای ابر به رنگ سفيد است . اين ابر نشانه ناپايداري شديد است . همراه با Turbulence و Icing شديد هستند و اغلب تبديل به Thunderstorm ميشود .

2)Cumulonimbus Clouds : ( CB )

كه همان Thunderstorm است . ابري عظيم با ارتفاع زياد است و همراه با ناپايداري بسيار شديد است . به رنگ خاكستري متمايل به سياه است و حجم بسيار زيادي از رطوبت را در خود جاي ميدهد . و پديداي بسيار خطرناك براي پرواز به حساب ما ايد كه بعدا به طور كامل به آن ميپردازيم .

Airmass :

حجم عظيمي از هوا را كه خواص زمين زيرشان را دارند را ميگوييم . در تمام نقاط Airmass ميزان دما و رطوبت يكسان است . ما معمولا دو دسته Airmass داريم اول Polar Airmass كه خشك و سرد و پايدار است و دوم Tropical Airmass كه مرطوب و گرم و ناپايدار است .

Source Regions :

به منطقه اي كه Airmass روي آن قرار گرفته كه خواص آن را به Airmass منطقل كرده ميگويند .

Modification :

وقتي كه Air mass از Source Region خود خارج ميشود و به حركت در مي آيد با محيطي كه از روي آن عبور ميكند مبادله دما و رطوبت ميكند حال ميزان اين تغييرات بسته به اين عوامل است :

1)Its Speed

2)Nature Of The Region It Moves Over

3)Temperature Difference Between The Airmass And The New Surface

4)Depth Of The Airmass

Warming From Below :

وقتي كه يك Airmass از روي يك زمين گرم عبور ميكند لايه مجاور سطح گرم شده و شروع به حركت عمودي ميكند و اين باعث ناپايداري زيادي در Airmass ميكند .

Cooling From Below :

وقتي كه يك Airmass از روي يك زمين سرد عبور ميكند لايه مجاور سطح سرد ميشود و حركات عمودي هوا را سريعا كاهش ميدهد واين باعث افزايش پايداري Airmass ميشود . اگر اين دما تا دماي Dewpoint

كاهش يابد باعث تشكيل مه و Low Clouds ميشود . اين پديده ميتواند باعث ايجاد وارونگي دمايي نيز بشود كه در اين صورت ميتواند براي مدت زيادي ديد را كاهش دهد .

Fronts :

هرگاه يك توده هوا از Source Region خود خارج شود و با ديگر توده هاي هوا كه از نظر دما و رطوبت اختلاف داشته باشند برخورد كند مرز بين آن دو توده هوا را Front ميگويند .

Types Of Fronts :

Front ها بر اساس دماي بين توده هواي جلويي و توده هواي عقبي نامگذاري ميشوند :

1)Cold Front :

وقتي كه توده هواي سرد جاي توده هواي گرم را بگيرد .

2)Warm Front :

وقتي كه توده هواي گرم جاي توده هواي سرد را بگيرد .

3)Stationary Front :

هنگامي كه يك Front بدون حركت باقي بماند به آن Stationery Front ميگويند .

4)Occluded Front :

جبهه هاي سرد معمولا با سرعت زياد در حال حركتند اين جبهه ها در اثر برخورد با جبهه گرم آن را به سمت بالا سوق ميدهند و با جبهه گرم كه از نظر سرعت كند تر از جبهه سرد است تركيب ميشوند وتشكيل يك Occluded Front ميدهند .

Frontal Discontinuities :

هنگامي كه يك جبهه را قطع ميكنيم شرايط آب و هوايي به طور كامل تغيير ميكند كه اين تغييرات شامل دما و باد و فشار است .

1)Temperature :

تغيير دما اولين راه براي شناسايي گذر از يك جبهه است . تغيير ناگهاني و شديد دما حاكي از آن است كه جبهه داراي عرض كم است و بر عكس .

2)Wind :

قابل اعتماد تر از راه اول كه دما بود ما ميتوانيم از تغيير مكرر جهت و سرعت باد متوجه شويم كه در حال گذر از جبهه هستيم كه در اين زمان بايد مراقب تغيير ناگهاني مسیر خود باشيم .

3)Pressure :

وقتي ما به جبهه نزديك ميشويم معمولا فشار افت ميكند . وقتي شما به Cool Air يك جبهه نزديك ميشويد فشار آهسته آهسته كاهش مي يابد وبا گذر از جبهه سريعا فشار افزايش مي يابد . وقتي كه شما به

air Warm يك جبهه نزديك ميشويد فشار ناگهاني افت ميكند و با عبور از جبهه آرام آرام افزايش پيدا ميكند . نكته مهم اين است كه سريعا بعد از عبور از جببه بايد Altimeter Setting را تصحيح كنيم .

Frontal Weather :

نوع و شدت يك جبهه ميتواند به عوامل زيادي وابسته باشد مثلا ميزان رطوبت موجود يا پايداري موجود يا سرعت حركت آن يا ميزان اختلاف دما و رطوبت بين توده ها يا ... . ولي نكته مهم اينجاست كه اكثر جبهه ها خطر ناكند و براي پرواز يك شرايط بحراني به حساب مي آيند . براي همين بهتر است قبل از پرواز به اين نكته توجه كنيم . در كل جبهه ها را به چهار دسته تقسيم ميكنيم :


Cold Front :

هنگامی که یک توده هوای سرد توده هواهی گرم را به سمت بالا برد . در نیمکره شمالی از شمال به جنوب کشیده میشود این جبهه ها معمولا با این پدیده ها مشاهده میشوند :

1- Cumulus Cloud

2- Turbulence

3- Showery Precipitation

4- Strong Gusty Wind

5- Clearing Skies And Good Visibility After The Front Passes

در کل Cold Front ها به دو شکل هستند :

1) Fast Moving Cold Front :

در پشت این جبهه سیستم پرفشار حاکم است . اصطکاک سطح مابین باعث کاهش سرعت جبهه میشود و این امر باعث میگردد که Leading Edge جبهه برآمده شود و Slop جبهه شدید شود . این جبهه همراه پدیده های شدید جوی است چون رطوبت و دمای دو توده بسیار متفاوت است . با بالا رفتن هوای گرم بوسیله هوای سرد در Leading Edge جبهه شاهد شکلگیری Vertical Cloud هستیم . وقتی که Cold Front هوای به شدت مرطوب و ناپایدار را به بالا میبرد در نوک جبهه Squall Line شکل میگیرد که این پدیده شامل منطقه ای با شرایط بسیار خطرناک جوی است همراه Vertical Cloud و Turbulence بسیار شدید . Squall Line میتواند در محدوده 50 تا 300 مایلی نوک جبهه شکل گیرد . پس از عبور Cold Front سریعا هوا Clear میشود در کل پس از عبور Cold Front این شرایط حاکم میشود :

1- Reduce Cloud Cover

2- Improved Visibility

3- Lower Temperature

4- Gusty Surface Wind

2) Slow Moving Cold Front :

Leading Edge در این جبهه خیلی Shallow تر از Fast Moving است که این خود باعث شکلگیری ابرهای بیشتری روی Leading Edge میشود در پشت این جبهه هوای پایدار به همراه منطقه وسیعی از ابرهای Stratus مشاهده میشود . زمانی که Slow Moving Cold Front به هوای Unstable برخورد کند تعداد زیادی Vertical Cloud در پشت جبهه شکل میگیرد و همچنین شکلگیری ابرهای

Fair Weather Cumulus هم خواهیم داشت .

Warm Front :

زمانی اتفاق میافتد که هوای گرم روی هوای سرد را بگیرد . معمولا سرعت و شیب Warm Front ها بسیار کمتر از سرعت و شیب Cold Front ها است . پدیده هایی که در این زمان شاهد خواهیم بود عبارتند از :

1- Stratus Cloud If The Air Is Moist & Stable

2- Little Turbulence , Except In An Unstable Airmass

3- Precipitation Ahead Of The Front

4- Poor Visibility With Haze Or Fog

5- Wide Area Of Precipitation

در Warm Front ها میزان رطوبت و پایداری تعیین کننده نوع ابرها خواهد بود به این ترتیب که :

If The Air Is Warm , Moist , Stable → Stratus Clouds

If The Air Is Warm , Moist , Unstable → Cumulus Clouds

***نکته مهم : ابرهای Stratus معمولا در نوک جبهه شکل میگیرند ولی Cumulus ها معمولا در امتداد جبهه شکل میگیرند .

***نکته بسیار مهم : زمانی که در سطح زمین Ice Pallet گزارش میشود میتوان نتیجه گرفت که در ارتفاعات Freezing Rain داریم .

Stationary Front :

زمانی اتفاق میافتد که قدرت دو توده هوا تقریبا با هم برابر باشد به همین خاطر خواص آن ترکیبی از جبهه سرد و گرم است . این جبهه میتواند برای چند روز متوالی بر قرار باشد .

Frontal Occlusion :

زمانی اتفاق میافتد که Fast Moving Cold Front روی Slow Moving Warm Front قرار میگیرد . میزان اختلاف دمای ما بین دو توده تعیین کننده شرایط جوی حاکم به جبهه خواهد بود که در اینجا دو حالت پیش می آید :

1) Cold Front Occlusion :

زمانی اتفاق می افتد که Cold Front سرد تر از دمای جلوی Warm Front باشد که در این حالت هوای سرد به زیر هوای گرم میرود و هوای گرم را بالا میفرستد .

2) Warm Front Occlusion :

زمانی اتفاق می افتد که دمای جلوی Warm Front سردتر از Cold Frontباشد که در این حالت هوای سرد روی هوای گرم میلغزد و بالا میرود . در این حالت پدیده ها بسیار شدید تر از پدیده های معمول در Cold Front خواهد بود . و در این نوع جبهه ما Imbedded CB خواهیم داشت .

Thunderstorm :

سه عامل شرط لازم تشكيل اين پديده هستند :

1)Unstable Air

2)High Humidity

3)Lifting Force

Thunderstorm از سه مرحله تشكيل ميشود :

1)Cumulus Stage :

در اين مرحله Lifting Force باعث شروع رشد طولي ميشود . در اين مرحله فقط Up Draft داريم كه

Rate آن تقريبا 3000 پا در دقيقه است .

2)Mature Stage :

در اين مرحله بارش آغاز ميشود و به همين دليل هم جريانات Down Draft شروع ميشود كه Rate آن چيزي در حدود 2500 پا در دقيقه است و همراه آن جريانات Up Draft شديد را با Rate حدود 6000 پا در دقيقه داريم . در اين مرحله دما شديدا افت كرده و به همين خاطر فشار افزايش زيادي پيدا ميكند و Gust هاي شديدي در سطح بوجود مي آيد . به Leading Edge باد Gust Front يا First Gust ميگويند . درزير Leading Edge ابرهايي لوله اي شكلي به نام Roll Clouds تشكيل ميشوند . در اين مرحله به دليل Up Draft ها و Down Draft هاي شديد شاهد Turbulence بسيار شديدي هستيم . كلا در اين مرحله شاهد پديده هاي بسيار خطر ناكي هستيم .

- Down Burst : شعاع آن چيزي در حدود 10 مايل و مدت زمان آن تقريبا 30 دقيقه است .

- Micro Burst : شعاع آن كمتر از 3.5 مايل است و سرعت باد در آن چیزی در حدود 150 نات است كه مدت زمان آن 2 تا 5 دقيقه است . Micro Burst ها اغلب با Virga همراهند .

3)Dissipating Stage :

اين مرحله مرحله پاياني Thunderstorm است كه با رسيدن Top ابر به لايه پايدار هوا آغاز ميشود كه در اين زمان Top ابر به شكل Anvil يا همان سنداني شكل در مي آيد . در اين مرحله عملا خبري از

Up Draft نيست ولي Continuslly Down Draft داريم .

Squall Line :

- Non Frontal Bound Of Thunderstorm

- Most Severe

- 50 تا 300 مايل جلوتر از Fast Moving Cold Front ايجاد ميشوند .

Types Of Thunderstorm :

1)Airmass Thunderstorm :

در هواي گرم و مرطوب تشكيل ميشود اغلب در بعد از ظهرهاي تابستان و يا شبها در مناطق ساحلي شكل ميگيرد .

2)Frontal Thunderstorm :

با Front ها ايجاد ميشود به طوري كه وقتي هواي سرد و خشك با هواي گرم و مرطوب برخورد كند در مرز Front اين پديده شكل ميگيرد .

3)Noctural Thunderstorm :

در اوايل بهار و اوايل پاييز به دليل وجود ناپايداري و بالا بودن رطوبت شاهد اين پديده هستيم .

4)Severe Thunderstorm :

اگر Gust بالاي 50 نات و تگرگ درشت و Tornado مشاهده شود ميتوان نتيجه گرفت كه اين پديده شكل گرفته است .

Thunderstorm Hazard :

اين پديده هميشه همراه با خطرات بسيار جدي است كه از اين خطرات ميتوان خطرات زير اشاره كرد :

- Lightning : يا همان رعد و برق است كه فقط همراه اين پديده مشاهده ميشوند و ميتواند خطراتي همچون ايجاد كاهش ديد و آسيب ديدگي در سطح بدنه هواپيما داشته باشد .

- Hail : يا همان تگرگ كه ميتواند آسيب جدي به بدنه وارد كند . بايد به اين مسئله توجه داشت كه درست است كه فقط تگرگ مختص به Thunderstorm است ولي ميتواند از داخل آن به بيرون پرتاب شده و فاصله زيادي را نيز طي كند به طوري كه ما شاهد بارش تگرگ هستيم ولي اثري از Thunderstorm وجود ندارد .

- Gusty Surface Winds : كه در بالا گفته شد .

- Tornado Or waterspout : در جلوي Thunderstorm ابرهاي كومولوسي هستند كه به حالت چرخشي هستند كه سرعت بادشان ميتواند تا 200 نات افزايش پيدا كند اگر اين ابرها به زمين نزديك شوند حاصل آن شكل گيري Tornado است و اگر اين ابرها به آب نزديك شوند حاصل آن شكل گيري Waterspout خواهد بود .

- Turbulence : كه درزير انواع آن را بررسي ميكنيم .

Turbulence :

در زمان پرواز در Turbulence بايد سرعت را به VA برسانيم و سعي كنيم كه Attitude پروازي خود را حفظ كنيم . انواع Turbulence به شرح زير است :

1)Wind Shear :

به تغيير ناگهاني در سرعت و جهت باد در ارتفاعات مختلف به صورت عمودي يا افقي ميگويند . وقتي كه در منطقه جبهه يا Thunderstorm داشته باشيم يا در زمان وارونگي اگر باد بالاي وارونگي سرعتش بيش از 25 نات باشد انتظار وجود Wind Shear ميرود .

2)Convective Current :

اين پديده زماني رخ ميدهد كه هواي سرد به صورت افقي از روي هواي گرم عبور كند يا زماني كه زمين توسط خورشيد گرم شود . در بعد از ظهرهاي تابستان اين پديده قوت ميگيرد .

3)Obstruction To Wind Flow ( Mechanical Turbulence) :

وقتي كه يك مانع فيزيكي بر سر راه جريان باد قرار گيرد اين پديده شكل ميگيرد .

4)Clear Air Turbulence ( CAT ) :

به طور مثال مانند Jet Stream ها كه باند هاي نازكي از بادها هستند كه نزديك Tropopause ميوزند.

5)Wake Turbulence :

از زماني كه بال هواپيما شروع به توليد Lift ميكند دائما در دو سر بال هواي پر فشار از زير بال به سمت هواي كم فشار روي بال حركت ميكند كه اين باعث يك جريان هواي چرخشي به نام Wing Tip Vortex يا همان Wake turbulence ميشود ميزان شدت اين Turbulence رابطه مستقيم با وزن و سرعت و Configuration هواپيما دارد زماني به حد اكثر خود ميرسد كه شرايط زير حاكم باشد :

Heavy A/C & Low Air Speed & High Angel Of Attack & Clean Configuration .

كه اين شرايط اغلب در حالتهاي T.O و Landing حاكم است در نتيجه بايد هميشه مراقب اين مسئله باشيم . Wake Turbulence ميتواند براي چندين دقيقه ادامه داشته باشد كه اين زمان وابسته به باد است . خطرناكترين باد در اين زمان Quartering Tail Wind است . در زمان App وقتي پشت يك هواپيماي سنگين هستيم بايد يك فاصله 6 مايلي را با آن هواپيما حفظ كنيم . در زمان T.O براي Normal T.O بايد حد اقل 2 دقيقه و براي Intersection T.O 3 دقيقه و 3 دقيقه براي T.O از سمت مقابل همان باند صبر كنيم تا از پديده Wake Turbulence در امان باشيم .

- Jet Engine Blast :

حتی در زمانی که موتورها Idle باشد هوای خروجی از Exhaust ها میتواند برای ما مشکل ساز باشد که به همین دلیل در زمان رد شدن از پشت یک هواپیما که موتورش روشن است باید به این نکته دقت داشته باشیم .

***نکته بسیار مهم : در زمان Operate کردن در پشت یک هواپیمای سنگین باید حتما به این چهار نکته دقت کنیم تا Turbulence هواپیمای بزرگ برای ما مشکل ایجاد نکند :

1- در زمان Landing پشت یک هواپیمای سنگین باید Glide Path خود را بالای Glide Path هواپیمای سنکین بگیریم و قبل از Touch Down Point هواپیمای سنگین Touch کنیم .

2- وقتی ما در Approach هستیم و یک هواپیمای سنگین Take Off میکند باید قبل از نقطه ای که هواپیمای سنگین Lift Off شده Touch کنیم .

3- در زمان Take Off پشت سر یک یک هواپیمای سنگین باید قبل از Lift Off Point هواپیمای سنگین Lift Off شویم .

4- در زمان Take Off وقتی که یک هواپیمای سنگین Landing کرده است باید قبل از Touch Down Point هواپیمای سنگین ما Lift Off شویم .

- Mountain Waves :

در زماني که باد با سرعت 40 نات يا بيشتر به كوه برسد و آن را طي كند در آن طرف كوه شاهد اين پديده هستيم . سه نوع ابر نشانه اين پديده هستند :

Cap Cloud (Peak Of Mountain) كه همانند كلاهي روي قله كوه شكل ميگيرد .

Lenticular (Lens Shape) كه در Up Draft ها شكل ميگيرد و درِ Down Draft ها از بين ميرود . كه اين ابرها روي امواجي كه از نوك قله بالاترند شكل ميگيرند

Rotor كه مانند Lenticular ها است ولي با اين تفاوت كه روي امواجي شكل ميگيرد كه پايين تر از نوك قله هستند . Mountain Wave میتواند تا شعاع 100 مایلی هم ادامه داشته باشد .

برای اینکه در زمان عبور از روی کوه با این شرایط برخورد نکنیم باید با ارتفاعی 3000 تا 5000 پا بالای قله پرواز کنیم . باید در این زمان با زاویه 45 درجه Ridge را پشت سر بگذاریم .

Reporting Turbulence :

1- Light :

به طور نا منظم در حد وارد شدن یک فشار کم به کمربند .

2- Moderate :

معمولا با تغییرات سرعت همراه است و مثل بالا فشار به کمربند .

3- Severe :

معمولا با تغییرات شدید سرعت و هواپیما تا حدی از کنترل خارج میشود به همراه فشار شدید به کمربند .

4- Extreme :

عملا هواپیما از کنترل خارج میشود و خسارات شدیدی به بدنه وارد خواهد شد .

Icing :

يخزدگي بدنه هواپيما در پرواز هنگامي اتفاق مي افتد كه در منطقه هاي پرواز كنيم كه در آن مناطق

Visible Moisture مشاهده شود و در ضمن دماي بدنه هواپيما نيز 0 يا كمتر باشد . مشكلي كه Ice براي ما بوجود مي آورد اين است كه فرم Airfoil را تغيير ميدهد و وزن را زياد ميكند و باعث يخزدگي فرامين ميشود .

سه نوع Ice وجود دارد يكي Clear و ديگري Rime و تركيب اين دو Mixedاست .

Rime - در ابرهاي استراتوس شكل ميگيرد كه نتيجه انجماد آني ذرات آب است كه حالت برجستگي روي بدنه ايجاد ميكند خطر بزگ اين يخزدگي آنست كه شكل Airfoil را به هم ميزند و باعث كاهش توليد Lift ميشود . اين پديده روي Leading Edge بال شكل ميگيرد و تاثيري بر انحناي بال و انتهاي آن ندارد . اين يخ معمولا رنگش كدر است .

Clear - در ابرهاي كومولوس جايي كه انبوهي از قطرات موجود باشد يا در Freezing Rain ي كه در زير Warm Front Inversion ميبارد شكل ميگيرد كه احتمال شكلگيري آن بيشتر در زمان Freezing rain است كه خطرناكترين Icing به حساب مي آيد . وقتي قطرات روي بدنه جاري ميشوند تمام بدنه را فرا گرفته و به آرامي يخ ميزند اين سخت ترين نوع Ice است چون خيلي سخت است و به راحتي از بين نميرود .

***نكته مهم : هميشه قبل از پرواز بايد مطمئن شويم كه روي بدنه وبالهاي هواپيما اثري از Frost وجود ندارد چون اگر در زمان T.O روي بالها Frost وجود داشته باشد باعث ميشود كه Drag زيادي براي ما توليد شود و گاها از Lift Off شدن هواپيما جلوگيري ميكند .

Report Icing :

1- Trace :

در این وضعیت Ice وجود دارد اما چون میزان تراکم و تصعید آن تقریبا در شرایط مساوی است نیاز به استفاده از De Ice نیست .

2- Light :

در این شرایط اگر هواپیما به سیستم های De Ice / Anti Ice نباشد و ما بالای یک ساعت دراین حالت پرواز کنیم احتمال خطر یخزدگی وجود دارد .

3- Moderate :

در این شرایط حتی در یک مدت زمان پروازی کوتاه هم احتمال بروز یخزدگی وجود دارد به همین دلیل باید ازسیستمهای De Ice / Anti Ice استفاده کنیم .

4- Severe :

در این مرحله سرعت تشکیل یخ روی هواپیما سریعتر از سرعت از بین بردن یخ توسط سیستم ها است و عملا سیستمها نمیتوانند یخ را از بین ببرند .

Fog :

يا همان مه كه شامل انواع زير است :

1)Radiation (Ground Fog) :

اين مه در هواي پايدار و سيستم پر فشار شكل ميگيرد و در اوائل صبح با گرم شدن زمين از بين ميروند و رفته رفته ميزان ديد افزايش مي يابد . Clear + Calm + Cool At Night And Over Flat Land

2)Advection (Wind Fog) :

زماني شكل ميگيرد كه هواي گرم و مرطوب از روي زمين سرد عبور ميكند . اين مه با باد بالاي 15 نات شدت ميگيرد و ميتواند با Turbulence نيز همراه باشد .

3)Up Slop :

زماني شكل ميگيرد كه هواي پايدار و مرطوب هواي موجود را به بالا ميفرستد و خصوصيات آن مشابه Advection ميباشد .

4)Steam : Low Level Turbulence & Icing

تنها مه ای است که در هوای Unstable شکل میگیرد .

6)Precipitation Induce Fog :

زمانی شکل میگیرد که باران گرم ببارد و در همان زمان یک لایه هوای سرد روی سطح زمین باشد .

Haze - : حاصل از حجم زيادي از شن يا ذرات ريز پراكنده در هواست در هواي پايدار شكل ميگيرد به همراه باد آرام . Haze معمولا ضخامت زيادي ندارد ولي ممكن است تا ارتفاع 15000 پايي هم شكل بگيرد معمولا ديد بالاي Haze خوب است ولي در ارتفاعي كه اين پديده در آن حاكم است كاهش شديد ديد را داريم.

- Smoke : معمولا يك پديده محلي است كه در مناطق صنعتي ديده ميشود و مشكل آن زماني است كه ديد را كاهش داده و خلبان قادر به ديدن باند نيست .

- Smog : به تركيب Fog و Smoke گفته ميشود . اين پديده قادر است قدرت ديد را در يك منطقه وسيع به شدت كاهش دهد .


Hydroplaning :

زمانی اتفاق می افتد که یک لایه نازک آب بین سطح باند و لاستیک هواپیما قرار گیرد و این مسئله باعث پایین آمدن میزان اصطکاک بین دو سطح و در نتیجه پایین آمدن تاثیرپذیری ترمزها در سرعت بالا خواهد شد و ممکن است که باعث منحرف شدن هواپیما از باند میشود . برای جلوگیری از این پدیده باید روی باند طولانی تر Landing کنیم و از ترمز ها خیلی نرم استفاده کنیم که این به دو دسته تقسیم میشود :

1) Dynamic Hydroplaning :

زمانی که قطر لایه آب یا مخلوط برف آب روی سطح باند در حدود یک دهم اینچ یا بیشتر باشد .

2) Viscous Hydroplaning :

زمانی که قطر لایه آب یا مخلوط برف آب روی سطح باند در حدود یک هزارم اینچ باشد .

3) Reverted Rubber Hydroplaning :

زمانی که مثلا یخ سطح باند را بگیرد و چرخها قفل شده و هواپیما سر بخورد .
منبع:mehdianami.blogfa.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.