mm1368

سلطه و سامانه موشکی جهانی(3)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

تصویر
◄ به بهانه ی طرح سپر دفاع موشكي آمريكا در شرق اروپا
برجسته شدن استفاده از قدرت نظامي جهت تحقق اهداف سياست خارجي آمريكا در دوره اخير ناشي از نگرش خاص استراتژيست هاي نو محافظه كار به عرصه سياست بين الملل و تعريف مجدد آنها از منافع، امنيت و جايگاه آمريكا در قرن پيش رو مي باشد.


● نويسنده: علي - آجورلو

● منبع: سایت - باشگاه اندیشه





5) پيامدهاي سپر دفاع موشكي آمريكا
براساس آنچه كه از ضرورت ايجاد سپر دفاع موشكي آمريكا در راهبرد امنيت اين كشور در قرن 21 مطرح گرديد، طراحي و اجراي پروژه هاي دفاعي و نظامي از اين نوع كه همراه و هماهنگ با ساير اهداف اقتصادي و سياسي جهاني آمريكا به صورت هدفمند و هوشمندانه در اهداف دراز مدت اين كشور جاي دارند، تاثيرات بلافصلي بر تغيير موازنه نظامي و راهبردي جهان به نفع آمريكا خواهند گذارد. زيرا در وهله اول هدف واقعي و كلان آمريكا از طراحي و اجراي پروژه هاي پر هزينه اي از اين نوع، نه صرفاً مقابله با تهديدت محدود فرضي مطرح شده، بلكه تغيير موازنه راهبردي از طريق ايجاد شرايط مناسب براي استفاده موثر از نيروهاي نظامي و توانمندي هاي راهبردي خود در آينده مي باشد.
البته از آنجا كه در حال حاضر روسيه و چين رقيب بالفعل نظامي آمريكا به شمار مي روند، استقرار سپر دفاع موشكي بيش از هر كشور ديگري، منافع و امنيت اين دو كشور را مورد تهديد قرار خواهد داد، زيرا با اجراي اين پروژه در شرق اروپا، روسها به خوبي از اين موضوع آگاهي يافته اند كه اولاً، آمريكا خواهان جدايي كامل اروپا از روسيه و حفظ برتري نظامي و راهبردي خود دراين قاره مي باشد و ثانياً، روند ايجاد پايگاه ها و سايت هاي راداري و موشكي آمريكا (از جمله در آلاسكا، گرينلند، كاليفرنيا، داكوتاي شمالي در داخل آمريكا، چك و لهستان در خارج از اين كشور) منطبق با منابع تهديد زاي مورد ادعاي آمريكا (ايران و كره شمالي) نيست. زيرا هم پايگاه هاي ضد موشكي آمريكا در داخل اين كشور و هم در شرق اروپا عملاً در مسير موشك هاي احتمالي روسيه قرار دارند، نه در مسير موشك هاي مورد ادعاي ايران و يا كره شمالي. علاوه بر اين، با اجراي پروژه دفاع موشكي در شرق اروپا، آمريكا عملاً امكان نظارت و رديابي اقدامات سامانه موشكي روسيه در مناطق مركزي اين كشور و ناوگان شمالي روسيه را نيز به دست خواهد آورد.
با نگرش به چنين پيامدهايي بود كه پوتين جذب كشورهاي اروپاي شرقي به سامانه دفاع موشكي از جانب آمريكا را به نوعي «دعوت به مبارزه» خوانده كه مي تواند احيا كننده مجدد جنگ سرد باشد. از همين رو، همانطور كه برخي از مقامات نظامي و سياسي روسيه اعلام نموده اند، برنامه ريزي براي ساخت سامانه هاي جديد آفندي موشكي با هدف نفوذ به سامانه پدافند موشكي آمريكا و بي توجهي به پيمان هاي كنترل تسليحات متعارف و نامتعارف نظير تقويت موشك هاي قاره پيما و سوار كردن كلاهك هاي هسته اي چند گانه بر آنها،‌ تعليق حضور در نيروهاي متعارف اروپا و خروج از معاهده منع گسترش موشك هاي ميان برد از جمله گزينه هاي مورد نظر روسيه در برابر اقدام آمريكا خواهد بود. البته بروز چنين واكنش هايي از جانب روسيه نه به معناي تغيير رويكرد اين كشور در نظام جهاني و روي آوردن مجدد آن به نظاميگري و رقابت هاي راهبردي دو ابرقدرت در دوره جنگ سرد، بلكه در راستاي حفظ چهره بين المللي آن به عنوان يك قدرت بزرگ قابل ارزيابي مي گردد. زيرا در شرايط كنوني روسيه هم از نظر فني و تكنولوژيكي و هم از لحاظ قدرت اقتصادي و مالي فاقد توانمندي مناسب براي مقابله همه جانبه با آمريكا است. از طرف ديگر، مسكو (به خصوص در سال هاي بعد از به قدرت رسيدن پوتين) به اين باور رسيده كه مسير احياي مجدد ابرقدرتي اين كشور از همكاري و همسويي با غرب مي گذرد.
در ارتباط با تاثيرات اين پروژه بر سياست هاي دفاعي و نظامي چين نيز مي توان بر اين نظر بود كه اگرچه در حال حاضر پروژه دفاع موشكي آمريكا در شرق اروپا تهديد نظامي مستقيمي عليه اين كشور به شمار نمي رود، ولي چيني ها نيز با آگاهي از نيات واقعي آمريكايي ها (گسترش سپر دفاع موشكي به همه مناطق راهبردي جهان و استفاده از قدرت نظامي در ترسيم و تنظيم نظم جهاني مورد نظر در قرن بيست و يكم) نگرانند تا بلافاصله بعد از اتمام اين پروژه، جنوب شرق آسيا هدف بعدي اجراي چنين برنامه هايي باشد. از همين رو، پكن نيز اين اقدام آمريكا را عاملي براي مسابقه تسليحاتي قلمداد كرده كه ممكن است روابط پكن و واشنگتن را تهديد كند. يكي از نگراني هاي عمده چين در اين باره اين است كه چتر حمايتي دفاع موشكي آمريكا تا مرزهاي تايوان كشيده شود كه اين مسئله از نظر پكن غير قابل تحمل خواهد بود. زيرا در اينصورت چين مجبور خواهد بود براي دفاع از منافع و امنيت ملي خود در شرق آسيا (كه سياست چين واحد محور اصلي آن را شامل مي گردد) برخلاف روند كنوني بر شمارموشك هاي هسته اي و نيروهاي نظامي متعارف خود بيافزايد.
مسلماً در صورت وارد شدن چنين منازعه اي به شرق آسيا، علاوه بر پيچيده تر شدن مسئله تايوان و الزام پكن به افزايش بودجه دفاعي و نظامي خود، تغيير فضاي «اقتصاد محور» حاكم بر اين منطق به فضاي «امنيت محور» نيز پيامد بلافصل اين تحولات احتمالي خواهد بود كه چين شديداً از آن متضرر مي گردد. زيرا بر اساس راهبرد امنيت ملي چين، امنيت ملي اين كشور منوط به استمرار توسعه اقتصادي و حفظ نرخ رشد بالاي اقتصادي كنوني است. متقابلاً توسعه اين كشور نيز مستلزم ايجاد آرامش و ثبات در منطقه جنوب و جنوب شرق آسيا و برقراري روابط صلح آميز با جهان خارج مي باشد، در صورتي كه وارد شدن در عرصه نظامي و رقابت تسليحاتي با آمريكا در صورتي كه وارد شدن در عرصه نظامي و رقابت تسليحاتي با آمريكا بخش عمده اي از بودجه توسعه ملي چين را خواهد بلعيد و موجب كاهش سرعت رشد و توسعه اقتصادي اين كشور خواهد شد.
بنابراين، برخلاف ادعاي موافقان پروژه دفاع موشكي، چنين طرح هاي نظامي و دفاعي نه تنها كاهش رقابت هاي نظامي و امنيتي جهان را بدنبال نخواهد داشت، بلكه علاوه بر واكنش هاي نظامي مخالفان بالفعل پروژه (روسيه و چين) كه در صدد تدارك شيوه هاي خنثي سازي چنين تهديدي خواهند آمد، در صورت تهديدي جدي منافع و امنيت برخي قدرت هاي منطقه اي، عرصه جديدي در رقابت هاي نظامي كشورها گشوده خواهد شد و اعتبار باقيمانده برخي پيمان هاي دفاعي و امنيتي جهاني تحت كنترل تسليحات متعارف و غير متعارف نيز ازبين خواهد رفت.

6) نتيجه گيري
آنچه كه از طرح هاي دفاعي و نظامي آمريكا تحت عنوان «استقرار سپر دفاع موشكي» در برابر حملات موشكي مطرح شد، استخراج مي شود اين است كه همه اين طرح ها و برنامه هاي نظامي (بدون توجه به مقاطع زماني آنها) بدنبال يك هدف مشترك بوده و هستند، و آن اينكه كه براي حضور موثر در سياست بين الملل و شكل دهي بر قواعد و رفتار ساير بازيگران در عرصه بين المللي، علاوه بر توجه به ابعاد نرم افزاري و سخت افزاري قدرت، بعد نظامي و امنيتي قدرت را هيچگاه نبايد فراموش كرد و نسبت به اعتبار و اثر گذاري آن بي توجه بود. البته همانطور كه در بخش راهبرد امنيت ملي آمريكا در قرن بيست و يكم برخي از زواياي آن مطرح شد، برجسته شدن استفاده از قدرت نظامي جهت تحقق اهداف سياست خارجي آمريكا در دوره اخير ناشي از نگرش خاص استراتژيست هاي نو محافظه كار به عرصه سياست بين الملل (وجود تهديدات بالفعل و بالقوه و ضرورت استفاده از قدرت نظامي جهت حصول به اهداف سياسي) و تعريف مجدد آنها از منافع، امنيت و جايگاه آمريكا در قرن پيش رو مي باشد. اين گروه از سياستمداران كه در استفاده افسار گسيخته از قدرت نظامي براي حصول به اهداف آمريكا هيچ گونه تاملي از خود ندارند،‌ بر اين باورند كه بقاي آمريكا در آينده منوط به اين است كه در هيچ نقطه اي از جهان نبايد تهديدي عليه منافع اين كشور وجود داشته باشد و براي حصول به اين هدف نيز سياست بازدارندگي آمريكا جهت دفاع از منافع و امنيت اين كشور و دوستان و متحدان آن بايد مورد تجديد نظر قرار بگيرد.
پس اگر ديروز شاهد استقرار سپر دفاع ملي موشكي در داخل مرزهاي آمريكا بوديم، امروز استقرار سپر دفاع موشكي در شرق اروپا تبديل به مسئله اي مناقشه انگيز گرديده و در آينده نيز ممكن است شاهد اجراي چنين پروژه هايي در ساير نقاط جهان (از جمله خاورميانه، قفقاز و شرق آسيا) باشيم؛ همگي اين اقدامات جهت استفاده موثر از قدرت نظامي در حصول به اهداف سياسي و راهبردي اين كشور است. به عبارت ديگر، استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در اروپا مولفه راهبردي دفاعي جديدي است كه به آمريكا اين فرصت را مي دهد تا كماكان ابزارهاي فيزيكي اهداف هژموني خود را در نقاط حساس جهان برپا نمايد،‌ و يكي از مناطق حساس و تعيين كننده در راهبري استراتژي قرن بيست و يكمي آمريكا همچنان اروپا مي باشد. همين اهميت و جايگاه اروپا ايجاب مي نمايد تا آمريكا همواره مراقب باشد تا هيچ نوع رقيب جدي كه توان به چالش كشيدن حضور و منافع آمريكا در منطقه را داشته باشد بوجود نيايد و هيچ نوع ائتلاف منطقه اي عليه آن شكل نگيرد. در همين ارتباط رد پيشنهاد روسيه جهت استفاده مشترك از پايگاه راداري قبله در جمهوري آذربايجان به جاي استقرار رادار سامانه دفاع موشكي اروپاي شرقي در جمهوري چك (كه در نشست گروه هشت در هايلدنبرگ آلمان توسط پوتين مطرح شده بود) مي تواند به مثابه مصداق بارز اهميت اروپا براي منافع آمريكا در اين قاره تلقي گردد.
به عبارت ديگر، برخلاف تصور رايج كه معتقد است در دوره بعد از فروپاشي شوروي و پايان رقابت شرق و غرب از اهميت و جايگاه اروپا نزد آمريكا كاسته شده و اين كشور ديگر تمايلي به استمرار پرداخت هزينه هاي نظامي و امنيتي در اروپا ندارد، مي توان بر اين نظر بود كه اگر چه در واقعيت ديگر تهديدي به نام كمونيسم و شوروي براي آمريكا و اروپا احساس نمي شود، ولي واشنگتن از تجربه ناموفق خود در دهه 1370 جهت استقرار نظام جهاني مورد نظر به اين نتيجه رسيده كه با توجه به تمايل روزافزون برخي از كشورهاي بزرگ اتحاديه اروپا جهت تبديل نمودن اين اتحاديه به بازيگري بزرگ و مستقل از آمريكا در امور سياسي، اقتصادي و نظامي – امنيتي جهان، عدم حضور نظامي موثر آمريكا در اروپا مي تواند در آينده پيامدهاي راهبردي مهمي عليه اهداف و منافع اين كشور در قرن بيست و يكم داشته باشد. زيرا با توجه به پتانسيل هاي اقتصادي موجود در اتحاديه اروپا و افزايش تحركات سياسي خارج از مدار برخي از اعضاي آن در پاره اي از بحران هاي سياسي بين المللي در سال هاي اخير، افزايش قدرت نظامي و استقلال از آمريكا در امور نظامي و امنيتي در نهايت مي تواند منجر به خروج اين كشور از اين قاره شود. برهمين اساس، عليرغم بي معنا شدن فلسفه وجودي ناتو در دوره جديد، شاهد گسترش اعضاء (كشورهاي اروپاي شرقي و حتي حوزه قفقاز و آسياي مركزي) و تعريف اهداف و حوزه هاي ماموريت جديدي براي تنها پيمان نظامي برجاي مانده از دوران جنگ سرد هستيم كه رهبري و هدايت آن عملاً در اختيار آمريكا قرار دارد. در راستاي همين سياست اعلام نشده، علاوه بر تلاش آمريكا جهت افزودن بر وزنه خود از طريق ناتو در اروپا، بدليل وجود برخي گرايش هاي واگرايانه در پاره اي از كشورهاي اروپاي مركزي همچون آلمان و فرانسه و عدم همراهي كامل آنها با سياست هاي بين المللي واشنگتن، موجب گرديد تا ضمن قرار دادن اين كشور در زمره «اروپاي پير»، واشنگتن اقدام به جابجايي محل استقرار نيروها و پايگاه هاي نظامي خود از مركز اروپا به مناطق جنوبي و شرقي اين قاره نمايد. همين گزينه نظامي آمريكا از جمله عواملي است كه حضور و نفوذ نظامي اين كشور در اروپا را تداوم مي بخشد.
علاوه بر اين، از آنجا كه نفوذ در اروپا و جلوگيري از استقلال عمل اين قاره (به ويژه در امور نظامي و امنيتي) همچنان براي آمريكا مهم و سرنوشت ساز مي باشد و كنترل خاورميانه، مهار روسيه و چين به طور جدي در دستور كار راهبرد امنيت ملي آمريكا قرار دارد، پروژه دفاع موشكي آمريكا در شرق اروپا هدف مشخصي را نيز در اين زمينه دنبال مي كند كه ايجاد مرز بندي مجدد ميان روسيه و اروپا از جمله آنهاست. يعني در كنار مجموعه اقدامات نظامي آمريكا در غالب ناتو و يا تحكيم مناسبات نظامي دو جانبه با برخي از كشورهاي سابق عضو بلوك شرق، پروژه دفاع موشكي آمريكا در شرق اروپا مي تواند ترسيم كننده مجدد يك خط فرضي ميان روسيه و اروپا و تعيين حوزه نفوذ نظامي دو كشور در اين قاره باشد. به عبارت ديگر، واشنگتن در دوره پس از فروپاشي جنگ سرد درصدد برآمده تا در مواجهه با روسيه و به موازات عقب نشيني مسكو در تبيين منافع در چارچوب مرزهاي سرزميني خود، زمينه گسترش تفكرات هژموني خود را بيش از پيش مهيا نمايد. زيرا اگرچه روسيه به واسطه كنار گذاشتن ايدئولوژي و اتخاذ سياست سودگرايانه در سياست خارجي نفوذ بين المللي خود را تا حدودي از دست داده، ولي هنوز از پتانسيل هاي يك قدرت جهاني برخوردار است و در صورت وجود شرايط مساعد محيطي در داخل و خارج از اين كشور توان تبديل شدن به يك قدرت بزرگ در قرن حاضر را داراست. لذا براي در تنگنا قرار دادن هرچه بيشتر روسيه و احاطه كامل بر موقعيت جغرافيايي آن، آمريكا اقدام به جذب كشورهاي سابق اردوگاه شرق و ادغام آنها در حوزه نفوذ خود مي نمايد. زيرا استقرار واحدهاي نظامي آمريكا در كشورهاي اروپاي شرقي و همكاري تنگاتنگ آنها با اين كشور سبب درگيري و ايجاد شكاف بين اين كشورها و روسيه خواهد شد و وابستگي آنها به اروپاي غربي و به ويژه آمريكا را در پي خواهد داشت. يعني در برهه كنوني آمريكا سعي دارد مناطق پيرامون روسيه را كه شامل خاور نزديك، اروپاي شرقي، قفقاز و آسياي مركزي مي شود را براي هميشه از روسيه جدا كند. لذا همانند دوران گذشته، آمريكا از يك سياست تهاجمي پيچيده براي محدود كردن روسيه استفاده مي كند. چنين اقدامي در يك مرحله با حمايت و پشتيباني از انقلاب هاي رنگين در كشورهاي اين منطقه صورت گرفت و هم اكنون در قالب استقرار سامانه دفاع موشكي در اروپاي شرقي در حال انجام است كه نتيجه اي جز منجمد شدن هرچه بيشتر روسيه نخواهد داشت.
البته از آنجا كه علي رغم لشكر كشي گسترده آمريكا به خاورميانه، اين كشور يك موضوع حل نشده به نام ايران در اين منطقه دارد؛ با توجه به استمرار آشتي ناپذيري ايران با سياست هاي آمريكا در منطقه و توان نظامي ايران، آنها مجبور به استقرار نيرو در منطقه بيش از برآورد اوليه شده اند و در طراحي سامانه دفاع موشكي در اروپاي شرقي نيز آن را به گونه اي تنظيم كرده اند كه هم ايران را شامل شود و هم در برابر روسيه كه يك تهديد بالفعل به شمار مي رود، هر زمان كه خواستند بتوانند به عنوان يك ابزار از آن عليه مسكو استفاده نمايند. لذا مقابله با افزايش قدرت بالقوه برخي بازيگران منطقه اي، براساس آنچه كه در راهبرد امنيت ملي آمريكا تاكيد گرديده هدف ديگر نظامي آمريكا در قرن بيست و يكم خواهد بود كه پروژه دفاع موشكي تامين كننده بخشي از اين هدف خواهد بود. /
پایان

منبع

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خسته نباشید. در چنین تاپیکهای چند قسمتی بهتر است لینک سایر تاپیکها را در هر یک از آنها قرار دهید تا بعد از ماهها موجبات مفقود شدن تاپیک در آرشیو سایت نشود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين سه مقاله جامه درباره ي سلطه و سامانه موشکی جهانی icon_cool لينكش
سلطه و سامانه موشکی جهانی(1)
سلطه و سامانه موشکی جهانی(2)
سلطه و سامانه موشکی جهانی(3)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.