امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

جیغ بنفش اشاره: در سال های نخستین انقلاب هرازگاهی سازمان مجاهدین خلق برای ابراز هویت خویش دست به اعمال ننگینی می‌زدند تا شاید به‌وسیله آن اعلام موجودیت کنند غافل از این که سریع‌تر از زمانی که پیش‌بینی می‌شد باطن منافقانه خود را ظاهر و به طور علنی مواضع خصمانه خود با انقلاب نوپای ایران را نمایان ساختند. تفکر التقاطی آن‌ها که الگویی از کشورهای مارکسیستی را تداعی می‌کرد پیش از آنکه به بار بنشیند چون موریانه‌ای پایه‌های نه‌چندان مستحکم ایدئولوژی آن‌ها را طعمه خود قرار داد و به نابودی کشاند. این شد که منفور جامعه اسلامی ایران قرار گرفتند و همین‌گونه هم باقی ماندند. مقاله زیر، گذری است بر مواضع و رویکردهای آن سازمان و روایتی از آنچه که بر‌ آن‌ها سپری شده است. باهم آن را می‌خوانیم. سازمان مجاهدین خلق، سریع‌تر از زمانی که انتظارش می‌رفت، روند روبه افول خود را در نمودار صحنه مبارزاتی سیاسی آغاز کرد و پاسخ آموزه‌های التقاطی خویش را گرفت. سازمانی که در سال 1344 توسط از بند رهیدگانی چون محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان (بدیل حسن‌ عبدی مارکسیست) با مشی و مرامی مسلحانه و مخفی و ایدئولوژی‌ای اسلامی پایه‌ریزی شد، از همان آغازین سال‌های فعالیت، مرعوب فضای کمونیست‌زده کشورهایی چون کوبا، چین، ویتنام، نیکاراگوئه و به‌ویژه الجزایر بود. آثار التقاطی شناخت، اقتصاد به زبان ساده، راه انبیا راه بشر و راه حسین(ع) نشان‌گر این ارعاب است. فراتر از ارعاب، انفعال مجاهدین در برابر برخی گروه‌های چپ از جمله سازمان چریک‌های فدایی خلق است. گروهی که در مقطع زمانی 50-1349 عملیات‌های قهرآمیز، ترور و سرقت از بانک‌ها و ماجرای خونین سیاهکل (19 بهمن 49) را در کارنامه فعالیت‌هایش داشت. خروج از انفعال یکی از دغدغه‌های اصلی رهبران اولیه مجاهدین بود و از برای آن حاضر شدند تا با سازمان الفتح ارتباط برقرار کنند. در همین اوضاع و در شرایط در هم ریختگی فکری و تشکیلاتی (در آبان 1349) بود که شش1 تن از اعضای مجاهدین که قصد داشتند از طریق شیخ‌نشین امارات متحده عربی به اردوگاه‌های نظامی فلسطین بروند در تور شرطه‌های (پلیس) دبی گرفتار آمدند و سازمان مجاهدین را در معرض تهدید و انقراض زودرس قرار دادند. مجاهدین به‌سرعت دست به کار شدند و سه تن2 از چالاک‌ترین، جسورترین و آماده‌ترین نیروهای خود را برای رهایی دوستان در بندشان به دبی اعزام کردند. آن‌ها موفق شدند طی یک برنامه‌ریزی هواپیمای حامل دستگیرشدگان و پلیس دبی را از مسیر دبی بندرعباس بربایند و نهایتاً در بغداد فرو بنشانند و این آغازی بود برای ارتباط با حکومت بعثی که بیشتر گروه‌های چپی آن را انقلابی می‌دانستند. میهمانان ناخوانده با کتک و شکنجه پذیرایی شدند چراکه حکومت بعث به آن‌ها بی‌اعتماد بود و اگر نبود دخالت ابونضال (نماینده ساف در عراق) معلوم نبود که کار این ن‍ُه تن به کجا می‌انجامید. هرچه بود و هرچه گذشت این ماجرا نقطه عطفی شد در روابط مجاهدین با دولت بعثی عراق؛ پس از آن عراق پلی شد برای گذر به لبنان و سوریه و رفتن به پایگاه‌های نظامی الفتح و طی دوره‌های آموزش نظامی و چریکی. ضربه شهریور 1350 ساواک به مجاهدین و دستگیری قریب به پنجاه نفر از اعضای کادر مرکزی و بعد ناموفق بودن عملیات‌های رهایی‌بخش مانند «گروگان‌گیری والاگهر شهرام» (فرزند اشراف پهلوی) و «انفجار دکل برق تهران» و دستگیری تعدادی دیگر از اعضای رهبران از جمله حنیف‌نژاد و بدیع‌زادگان، تحلیل دیگری را در سازمان رقم زد که خلاصه آن اشتباه در «عمل‌زدگی» بود. فرار مرموز و مشکوک محمدتقی شهرام از زندان ساری و پیوستن او به مرکزیت سازمان منجر به تشکیل «جمع‌های بررسی و تصمیم و تحولات ایدئولوژیکی سازمان» شد. چنین روندی آن حداقل اعتنا به ایدئولوژی اسلامی را نیز از بین برد و سازمان غرق در تئوری تحلیل‌های مادی‌گرایانه مارکسیسم شد، اما این‌همه در درون و آن هم در میان اعضایی بود که برای انجام پروسه تغییر و تحول انتخاب شده بودند. تا اینکه پس از ترور خونین مجید شریف‌واقفی و ترور ناموفق مرتضی صمدیه لباف توسط رهبران قدرت‌طلب و مارکسیست پرده ‌برون افتاد و اعلامیه «مواضع ایدئولوژیک» در شهریور 1354 منتشر شد و رسماً گرویدن سازمان به مارکسیسم اعلام شد.3 اعضای مسلمان سازمان از این حادثه به‌سادگی عبور نکردند و انشعاباتی در سازمان پدید آوردند که با تصفیه‌های خونین و ترور (مانند ترور محمد یقینی، ترور علی میرزا جعفر علاف و تصفیه مرگبار رفعت افراز در ظفار) از طرف رهبران تغییر ایدئولوژی مواجه شدند. اعضا و رهبران مؤثر سازمان که در آن ایام در زندان به سر می‌بردند به «اپورتونیستی» (فرصت‌طلبانه) خواندن تغییر ایدئولوژی در سازمان اکتفا کردند و به جای پاسخ‌گویی به شبهات ایدئولوژیک به انسجام تشکیلاتی، یادگیری و استبدادی کردن ساختار سازمان پرداختند؛ هم ایشان بودند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با بسط ساختار هژمونی‌طلب سازمان رهبری و هدایت آن را به عهده گرفتند. سازمانی که بر بنای التقاطی شکل گرفته و با ترور و تصفیه‌های خونین مخالفان به راه خود ادامه داده بود، با پیروزی انقلاب در تداوم همان خصلت خودمحوری و قدرت‌طلبی خواستار تسخیر تمام ارکان حکومتی و ملی بود. مسعود رجوی که به ی‍ُمنِ وزیدن نسیم پیروزی انقلاب از زندان رهیده بود در رأس سازمان، خواستار انحلال ارتش شد و آن را «ارتش آمریکایی» و «ارتش ضد خلقی» نامید و اگر نبود ذکاوت و دوراندیشی حضرت امام(ره) در جلوگیری از این توطئه، معلوم نبود که با متلاشی شدن ارتش در مواجهه با گروه‌های ضدانقلاب و جنگ تحمیلی چه بر سر این مرز و بوم می‌آمد؟! سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب به یکی از کارآمدترین ابزار سیاست‌های آمریکا در رویارویی با انقلاب اسلامی بدل شد. قدرت‌طلبی و فزون‌خواهی سازمان مرزی نداشت و تا آنجا پیش رفت که پس از همراه کردن ابوالحسن بنی‌صدر (رئیس‌جمهور وقت) با خود، در سی‌ام خرداد 1360 اعلام قیام مسلحانه علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی کرد. پیش از این مقطع سازمان بسیار کوشید تا با سیاست خدعه و فریب و روند استدراج در میان توده مردم پایگاهی دست و پا کند. عده‌‌ای جوان پرشور، هیجانی و احساساتی نیز اسیر تبلیغات آن‌ها شدند و جذب تشکیلات میلیتاریسم سازمان گردیدند، اما وقتی نامزدهای آن‌ها به‌رغم تأیید صلاحیت به صحنه رقابت انتخابات نمایندگان مجلس در دور اول آمدند مردم از اعتماد به آن‌ها روی‌گردان شدند، آن‌هایی هم که رأی آوردند توسط دیگر منتخبان مردم اعتبارنامه‌هایشان مورد تصویب قرار نگرفت. مجاهدین در رفتار، گفتار و سیاست خود به دنبال آن بودند تا نظام جمهوری اسلامی را سیستمی ارتجاعی و در راستای اهداف امپریالیسم معرفی کنند. در ماجرای گروگان‌گیری و اشغال لانه جاسوسی واکنش و مقاومت نظام را در برابر این جریان «دگم ضدامپریالیستی سیستم» تحلیل می‌کردند یعنی اینکه سیستم ضدامپریالیستی نیست، آنچه هست دگماتیسم و تعصبی است که به رخ کشیده می‌شود و به این ترتیب درصدد بودند تا بنمایانند که جمهوری اسلامی به‌رغم این اقدام که حضرت امام(ره) آن را «انقلاب دوم» خواندند، سیستمی است نهایتاً در خدمت امپریالیسم. مجاهدین با توجه به خصوصیات هژمونی‌طلب خویش، بروز هر مشکل و مسئله‌ای را در سطح کشور که طبیعت بسیاری از انقلاب‌های جهانی است، تبدیل به یک بحران می‌کردند و جنگ نیز در تمام ابعاد از زمینه‌ها و متن تا سرانجام و نیز آثار آن، همواره فرصتی برای بحران‌آفرینی آن‌ها بوده است. پیش از آغاز جنگ یک تعامل پنهانی بین دولت بعثی و مجاهدین در جریان بود، دولت عراق پس از پیروزی انقلاب با پخش برنامه‌هایی از بخش فارسی رادیو عراق که با استفاده از نشریات مجاهدین و دفاعیات شهدای اولیه سازمان تهیه می‌شد درصدد بود تا مجاهدین را جذب و با خود همراه و هم‌نظر کند. تحلیلی که مجاهدین در اولین روزهای جنگ ارائه می‌کردند بسیار جالب است: جنگ ایران و عراق جنگی است ارتجاعی و ناعادلانه، انگیزه ایران از این جنگ صدور انقلاب است، انگیزه عراق قطب شدن در منطقه و ادعاهای مرزیست... ولی چون (عراق) وابسته نیست، این کار از وی ساخته نیست. اما به لحاظ حمایت‌هایی که از دو کشور شده است، کشورهایی نظیر اردن و عربستان از عراق حمایت می‌کنند و سازمان‌های مسلمان مرتجع نظیر ا‌َم‍َل و... از ایران؛ حمایت سوریه از ایران به خاطر تضادهایش با رژیم عراق است و حمایت الجزایر که رژیم ایران ادعا می‌کند دروغ است... به لحاظ مسائل داخلی نیز، چون مسائل داخلی ایران بیشتر است، اگر جنگ دراز مدت بشود، باعث سقوط رژیم ایران خواهد شد ولی عراق به‌رغم داشتن یک‌سری مسائل داخلی، چون قدرت سازماندهی دارد، قادر است که مسائلش را حل نماید...4(؟؟!!) و جالب‌تر اینکه در تداوم خط‌دهی به اعضا و سمپات‌ها در جزوه «شیوه تحلیلی سیاسی» می‌نویسند: اگر یک هوادار نتوانست تشخیص بدهد حکومتی آیا مردمی و انقلابی است و یا اینکه حکومتی مرتجع و وابسته است، معیار شناخت حق آن است که ببینند هم‌پیمان دو رژیم چه حکومت‌هایی هستند، آیا رژیم‌های مترقی و انقلابی هستند و یا اینکه مرتجع و وابسته.5 بدیهی است که این مواضع درون‌سازمانی در بیرون و در میان مردم خریداری ندارد و لازم است که مواضع بیرونی حداقل همدل و همراهی با مردم را نشان دهد، لذا به تاریخ 20 شهریور 1359 اطلاعیه‌ای صادر و ضمن اعلام آمادگی برای حضور در جبهه‌ها آن را منوط به اجازه مقامات می‌کنند! و فراتر از این، شرط حضور در دفاع را در اختیار گرفتن جبهه مستقلی برای خود اعلام می‌کنند که در آن هیچ نظارتی از طرف دولت و ارتش ایران وجود نداشته باشد! آنان طی نامه‌ای به تاریخ 14 آبان 1359 خطاب به بنی‌صدر می‌نویسند: «جناب آقای بنی‌صدر ریاست جمهوری و فرمانده کل قوا: همان‌طور که طی نامه‌هایی خطاب به مقامات مسئول و همچنین طی اطلاعیه‌های رسمی اعلام کرده‌ایم، نیروهای سازمان مجاهدین خلق ایران از اولین روزهای آغاز تجاوز عراق به میهن ما، در کنار مردم و نیروهای رزمنده و در صفوف مقدم جبهه به دفاع از مرزها و مردم کشور پرداخته‌اند(؟!) مسئله مهم‌تر اینکه ما در آغاز جنگ تلاش کردیم تا برای شرکت در دفاع از مردم و میهنمان که آن را حق مشروع و غیرقابل صرف ‌نظر کردن برای تمام انقلابیون این میهن می‌دانیم، تجویز مقامات مسئول را نیز کسب کنیم. تمام این فشارها را صرفاً به این دلیل باید تحمل کنیم که حاضر نشده‌ایم به گرایشات انحصارطلبانه برخی پاسخ مثبت دهیم. رونوشت به ریاست محترم مجلس6 از آنجا که مجاهدین به دفاع از کشور اعتقاد قلبی و درونی نداشتند، حضور در خط مقدم جبهه را تلف شدن نیروهای خود می‌دیدند لذا به بهانه‌های مختلف از حضور مستقیم در جبهه‌های جنگ طفره می‌رفتند و بیشتر در پی آن بودند تا به‌عنوان نیروی شبه‌نظامی در مناطقی حضور یافته که آسیبی به آ‌ن‌ها نرسد ولی امکان تبلیغ سیاسی برایشان مهیا شود. تکرار درخواست «تجویز از طرف مقامات» از این دست بهانه‌ است، چه‌بسا باید از ایشان پرسید، آن‌طور که ادعا می‌کنید که در اولین روزهای آغاز جنگ در کنار مردم به دفاع پرداختید،(!!) مگر از مقامات اجازه داشتید؟! تشکیل «ستاد رزمندگان مجاهد» نیز از دیگر نیرنگ‌ها و فریب‌هاست، مجاهدین در پرتو ایجاد چنین ستاد فورمالیستی به مظلوم‌نمایی پرداختند و داد از خون‌های شهدای مجاهد سردادند و به سیاست‌گذاران و مسئولان جمهوری اسلامی حمله کردند و آن‌ها را «واپسگرایان»ی خواندند که در ضدیت با مجاهدین خلق هستند. با تمام جاروجنجال‌هایی که مجاهدین راه انداختند یرواند آبراهامیان تعداد کشته ‌شدگان ایشان را در جنگ تا 30 خرداد 1360، 28 نفر (هفت معلم، چهار کارگر، چهار سرباز ارتش، چهار دیپلمه، دو دانشجو، یک دانش‌آموز، یک فارغ‌التحصیل دانشگاه، یک کارمند یک پزشک و سه نفر ناشناس اعلام می‌کند.7 همان‌طور که گفته شد جبهه‌های جنگ برای مجاهدین نه جبهه عمل و شهادت بلکه جبهه فرصت، تبلیغ و کسب قدرت بود، همانا وقتی ایشان در جبهه‌ها حاضر می‌شدند تمام هم‍ّشان مصروف جمع‌آوری اطلاعات، اسلحه و عکس از مناطق و مواضع استقرار و جمع‌آوری آمار و ارقام از استعداد و امکانات و تجهیزات می‌شد. و وقتی با این‌گونه اعمال آن‌ها مقابله می‌شد باز صدایشان را بلند کردند و از همین برخورد هم برای تبلیغ و مظلوم‌نمایی استفاده می‌کردند‌ و آن را باعث جری‌تر شدن عراق و تداوم تجاوز تحلیل می‌کردند. وقتی هم که سیاست‌های کج‌دار و مریز سازمان در قبال جنگ و اصالت انقلاب، رنگ باخت، سعی کردند با سخنرانی‌های جابه‌جا و انتشار نشریه و بولتن ایران را مسئول بروز جنگ معرفی کنند، لذا این بحث را پیش کشیدند که تحریکات ایران در زمینه صدور انقلاب به کشور عراق دلیل و بهانه اصلی آغاز جنگ بوده است: آیا ایران نمی‌توانست از همان ابتدا با اتخاذ سیاستی مناسب، انقلابی و هوشیارانه و با اعلام اینکه تحت هیچ عنوانی از ‌جمله صدور مکانیکی انقلاب قصد تحریک و دخالت در امور دیگران را ندارد، بهانه به دست عراق ندهد.8 چنین ادعاها و تبلیغاتی در حالی است که حضرت امام خمینی(ره) قبل از آغاز جنگ تحمیلی در 18 مرداد 1359 به فلسفه صدور انقلاب پرداخته و آن را به صدور معنویت انقلاب اسلامی به جهان تفسیر کرده بودند: ما که می‌گوییم انقلابمان را می‌خواهیم صادر کنیم می‌خواهیم این مطلب را همین معنایی که پیدا شده ما می‌خواهیم این را صادر کنیم. ما نمی‌خواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم. عراق به ما الان مدت‌هاست دارد حمله می‌کند9 و ما هیچ حمله‌ای به آن‌ها نمی‌کنیم آن‌ها حمله می‌کنند ما دفاع می‌کنیم. دفاع لازم است. ما می‌خواهیم که این انقلاب ما را، انقلاب فرهنگی‌مان را، انقلاب اسلامی‌مان را به همه ممالک اسلامی صادر کنیم.»10 همین‌طور معظم‌له پس از آغاز جنگ تحمیلی در سخنرانی مورخ 28 مهر 1359 فرمودند: «ما اینکه می‌گوییم باید انقلاب ما به همه‌جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما می‌خواهیم کشورگشایی کنیم... معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملت‌ها بیدار بشوند و همه دولت‌ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آن‌ها دارد به باد می‌رود و خودشان به نحو فقر زندگی می‌کنند نجات بدهند.»11 کدام منطق و سیاست اصولی می‌پذیرد تا به سازمانی که در راه خیانت به وطن قدم برمی‌دارد و کشورش را عامل بروز جنگ معرفی می‌کند اجازه قدرت‌نمایی و بهره‌برداری دهد و امکان حضور در جبهه (مستقل؟!) را برایشان فراهم آورد. ایزوله شدن مواضع اپورتونیستی (فرصت‌طلبانه) مجاهدین سبب شد تا آن‌ها بنی‌صدر را به یاری خود فراخوانند و تنها او را صاحب صلاحیت برای اظهارنظر در نحوه و چگونگی حضور آن‌ها در جبهه‌های جنگ بدانند. ابوالحسن بنی‌صدر در بهمن 1358 با آرای مردم عهده‌دار ریاست‌جمهوری شد و در اسفند همان سال از طرف حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا منصوب شد، با شروع جنگ، وی امیدی به راه حل‌های نظامی نداشت و توان نظامی ایران را برای رویارویی با یورش همه‌جانبه ارتش بعث ناکافی می‌دانست و بیشتر دل در گرو حل سیاسی و دیپلماسی فعال داشت. از آنجا که وی تنها عامل آغاز جنگ را احساس خطر غرب از «صدور انقلاب اسلامی» و رهبری حضرت امام(ره) تعبیر و تفسیر می‌کرد، مواضعی در جهت تضعیف حضرت امام(ره) اتخاذ کرد و درصدد برآمد تا با طرح و اجرای کودتای خزنده علیه معظم‌له کنترل اوضاع را در داخل کشور به دست گیرد و آن‌طور که خود می‌خواست جنگ را به پایان ببرد. در 14 اسفند 59 عده‌‌ای از مجاهدین و هواداران ایشان، در دانشگاه تهران گرد‌ آمدند و در حمایت از بنی‌صدر شعارهای تندی سردادند که به این ترتیب پیوندی نامبارک بین ایشان به وجود آمد. از این‌روست که مجاهدین در تنگناهای سیاسی چشم‌ امید به مانورها، تصمیمات و برنامه‌های بنی‌صدر داشتند تا از خاکستر سیاست‌های وی سر برون آورند و شعله‌ زبانه کشند. عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا به تاریخ 20 خرداد 1360 توسط حضرت امام‌(ره) و برکناری او از ریاست‌جمهوری در 31 خرداد همان سال با رأی عدم کفایت مجلس شورای اسلامی، تمام آرزوها و آمال مجاهدین را نقش بر آب کرد و نسبت و موضع آن‌ها را با انقلاب روشن کرد. مجاهدین به خشم آمده از عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا اطلاعیه دادند: عزل رئیس‌جمهور که بی‌شک جان او را نیز جداً در معرض تهدید قرار می‌دهد، عملاً مفهومی جز اعلام جنگ مرتجعین به تمامی خلق ایران ندارد و در بحبوحه جنگ با عراق خیانتی آشکار به مصالح ملی ایران است که قطعاً نمی‌تواند بدون پشتوانه سازش‌کارانه امپریالیستی متصور باشد. لکن ما یقین داریم که خلق قهرمان ایران جنگ‌افروزان انحصارطلب را (چنانچه باز هم در خطی که در پیش گرفته‌اند اصرار ورزند) بر جای خود خواهد نشاند و تمامی کید و مکرهای شیطانی آنان را به خودشان باز خواهد گرداند.12 سازمان مجاهدین در سی‌ام خرداد 1360 حرکت مسلحانه خود را علیه نظام جمهوری اسلامی علنی کردند و فجایعی را به بار آوردند؛ انفجار مسجد ابوذر و مجروح شدن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی (در هفتم تیر 1360) و انفجار دفتر نخست‌وزیری (در هشتم شهریور 1360) از آن جمله است. از این پس سیاست متفق رجوی و بنی‌صدر بر براندازی جمهوری اسلامی قرار گرفت، این دو در زمانی که در اختفا به سر می‌بردند با صدور اعلامیه‌هایی جنگ روانی را علیه نظام اسلامی ایران سازمان‌دهی و رهبری می‌کردند. مجاهدین پیش‌تر به جنگ روانی تمسک جسته بودند، اما امواج آن را خیلی با ظرافت به جریان درمی‌آوردند و هدایت می‌کردند. مجاهدین در ایجاد جنگ روانی با سیاه‌نمایی اوضاع و احوال کشور و نشر شایعات و تحریف اخبار و پرداختن به موضوعاتی چون آوارگان جنگی، کمبود کالاها و مایحتاج عمومی، بحران آب و برق، چاپ اسکناس بدون پشتوانه، غیرواقعی اعلام کردن آمار شهدای جنگ و اعزام اجباری سربازان سعی در تشویش اذهان و افکار عمومی کردند و به قول خود به تحلیل «بحران اعتماد عمومی» نشستند: «این جریان چنان گسترده است که می‌توان به آن عنوان «بحران عمومی» داد. بحران بی‌اعتمادی مردم نسبت به گردانندگان امور و نسبت به آنچه آن‌ها می‌گویند و می‌کنند. دولت‌های مردمی که هیچ سر‌ّی پنهانی با خلق ندارند اگر در جنگی درگیر شوند، که البته جنگی عادلانه و به خاطر مردم است، مردم نیز طبعاً خود را برای تحمل همه‌گونه عواقب آن آماده می‌کنند، لذا این دولت‌ها ترسی ندارند از اینکه تلفات و ضایعات خاص جنگ و هم آثار جنبی آن را همان‌گونه که هست و با خود مردم در میان بگذارند و از ایشان استمداد بطلبند. اما مقامات مملکت ما نه‌تنها از بیان واقعیت رویدادها و تلفات و ضایعات نیروهای ما در جبهه به مردم خودداری کرده و می‌کنند، بلکه حتی از قبول واقعیت‌هایی نظیر کمبود کالا و نظایر آن‌که مردم در همه‌جای کشور آن را لمس می‌کنند نیز خودداری می‌ورزند.»13 مجاهدین در این مقاله با لحنی دلسوزانه وارد مسئله شده و از آنجا که دولت را بی‌مبالات و بی‌توجه نسبت به مشکلات و تنگناهای مردم معرفی می‌کنند غیرمستقیم آن را غیرمردمی می‌خوانند که در خفا و غفا معادلاتی دیگر غیر از منافع عمومی را می‌جوید و از این‌رو مسئولان و رهبرانی که مردم را این‌چنین وارد کارزار جنگ می‌کنند عامل این جنگ ناعادلانه هستند؛ چراکه این حرکت‌ها به خاطر مردم نیست. مجاهدین با نگارش این‌گونه مقالات و صدور بیانیه‌ها و به مسخره گرفتن دفاع مقدس دقیقاً به دنبال القای «بی‌اعتمادی عمومی» نسبت به حاکمیت هستند. آن‌ها همچنین سه ماه پس از آغاز جنگ بحث مفصلی در خصوص «درس‌هایی از جنگ ایران و عراق»14 به میان می‌کشند و به ارزیابی جنگ می‌پردازند. آن‌ها دو دیدگاه برای برخورد با جنگ طرح می‌کنند: 1. دیدگاه دفاع از طریق تکیه بر ارتش کلاسیک؛ پیروان این دیدگاه را متعلق به جریان‌های وابسته می‌دانند که اتکا به ارتش کلاسیک دارند، که لازمه چنین ارتشی تجهیزات و سلاح‌های مدرن است و دستیابی به این سلاح‌ها ممکن نیست مگر درغلتیدن مجدد در ورطه وابستگی. 2. مجاهدین در ارزیابی دیگری برای جنگ دیدگاه مردم‌گرایانه مبتذل را برشمرده‌اند که حامیان آن در اصل حکومت‌مدارانی هستند که به دنبال تحمیق ملت هستند، در وصف همین دیدگاه است که آنان تمسک به ایمان و شعار الله‌اکبر علیه اشغالگر را به سخره گرفته‌اند. از آنجا که مجاهدین از زمانی که چشم گشودند مرام و مانیفست خود را بر روی سلاح حک کرده و در حرکت مسلحانه غوطه ‌زده‌اند نسبت هرچیز را با اسلحه می‌سنجند؛ دیدگاه اول را تکیه صرف و مطلق به سلاح و لازمه آن را وابستگی به امپریالیسم و دیدگاه دوم را «ضدیت کور با عصر تکنولوژی» تحلیل و تفسیر نمودند، و برای ضدامپریالیستی نشان دادن خود مدعی شدند: «عظیم‌ترین تهدیدات نمی‌تواند توجیهی برای هر نوع گرایش به سمت کشورهای امپریالیستی برای تأمین سلاح باشد.» مجاهدین با چنین تحلیل و تفسیرهایی است که پنج ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی به این نتیجه می‌رسند که جنگ فرسایشی شده و راه حل نظامی ندارد: بخش‌هایی از خاک میهن ما همچنان در اشغال تجاوزگران است و جنگ مدت‌هاست که به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده و در چشم‌انداز نزدیک هم نشانی از خاتمه آن به طریق نظامی وجود ندارد.15 مجاهدین با عدم تفوق در جنگ تبلیغاتی و روانی، دشمنی و عداوت خود را با نظام جمهوری اسلامی علنی کردند و با ایجاد حرکت مسلحانه در 30 خرداد 1360 عملاً به جمهوری اسلامی اعلان جنگ دادند که قبلاً برخی فجایع خونین این نوع حرکت آن‌ها را برشمردیم. پس از این مقطع، مجاهدین ابعاد جدیدی از جنگ روانی را رقم زدند و به مراحل قبلی افزودند. مسعود رجوی و بنی‌صدر که تا مدتی خود را مخفی کردند و از پشت پرده با نیروها و هوادارانشان سخن می‌گفتند طرحی نو در انداختند. اتحاد نامیمون آن‌ها منجر به صدور اعلامیه مشترکی به نام «میثاق» در اواخر تیر 1360 شد که به قلم بنی‌صدر نوشته شده بود. این اعلامیه صف‌آرایی جدیدی را در مقابل جمهوری اسلامی معرفی کرد که پس از فرار بنی‌صدر و رجوی (آن هم با قیافه‌های مبدل به فرانسه و خلیدن در سایه سیستمی که روزی آن را «لیبرال سرمایه‌داری» می‌خواندند) تکمیل شد و در شمایل «شورای ملی مقاومت» در خارج از کشور شروع به یارگیری کردند: منصور بیات‌زاده یکی از بریدگان سازمان مجاهدین معتقد است: شورای ملی مقاومت در تاریخ 27 تیر 1360 تحت عنوان «میثاق» اعلام موجودیت کرد. مهدی خانبابا تهرانی از پایه‌گذاران شورای متحد چپ و از پیوستگان به شورای ملی مقاومت، برنامه‌های تنظیمی و پیوستی، اعلامیه‌ میثاق از جمله «برنامه ائتلاف» را برای برخی کسان ناکافی و مانع از پیوستن ایشان به شورای ملی مقاومت تحلیل می‌کند و معترف است «برنامه دولت موقت» رجوی بر اساس داده‌‌ها و واقعیت‌های جامعه ایران تنظیم نشده و بلکه بیشتر بر اساس الگوی کشورهایی چون الجزایر، ویتنام و به‌ویژه نیکاراگوئه مورد بررسی قرار گرفته بود و در آن بنی‌صدر رئیس‌جمهور و رجوی نخست‌وزیر بود (؟!)16 خانبابا تهرانی در برابر سؤالی ترکیب اولیه شورای ملی مقاومت را چنین برمی‌شمرد: (نمایندگانی از سازمان مجاهدین، ‌حزب‌ دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاه‌های ایران، کانون توحیدی اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه حرب کار ایران، جنبش زحمت‌کشان گیلان و مازندران، اتحادیه کمونیست‌های ایران (سربه‌داران و سازمان چریک‌های فدایی خلق)17 اما دیری نپایید که همین سازمان‌ها و گروه‌ها متوجه خصائل هژومونی‌طلب و انحصارگرایانه و غیردموکراتیک سازمان مجاهدین در شورای ملی مقاومت شدند و یکی پس از دیگری از آن جدا شدند و شورا را بدیلی از سازمان معرفی کردند. اولین گمانه‌های افتراق‌آمیز در بین اعضای شورا برمی‌گردد به ملاقات طارق عزیز (معاون اول نخست‌وزیر عراق) با مسعود رجوی مسئول مجاهدین و شورای ملی مقاومت به تاریخ 19 دی 1361 (9 ژانویه 1983). این مذاکرات بدون اطلاع و هماهنگی سایر اعضای شورا و حتی بنی‌صدر صورت گرفت که در آن طارق عزیز «تمایل دوستانه» (؟!) عراق را نسبت به امضای صلح با در نظر گرفتن استقلال، تمامیت ارضی (دو کشور)، احترام به آزادی عقیده ملت‌های ایران و عراق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر به مسعود رجوی ابراز داشته است‌(؟!)، او ضمناً از جانب رهبری از رجوی دعوت کرد تا دیداری از عراق داشته باشد. بدیهی است که این حرکت عراق موجب بهره‌برداری تبلیغاتی سیاسی شد و عراق حلقومی ایرانی یافت تا از آن، تجاوز خود را به ایران توجیه و حقانیت (؟!) خود را فریاد بکشد، از آن پس، هم مجاهدین و هم نظام بعثی عراق شروع به نشر و بسط این تحلیل نمودند که «این جنگ برادرکشی» است. همچنین عراق سیاست جذب مجاهدین را در قبال تأسیس «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» در ایران دنبال می‌کرد تا خود را به وضعیت متعادلی برساند. منظرهای دیگر جنگ روانی مجاهدین حمله آنان به فراخوان و بسیج عمومی برای جنگ از سوی حضرت امام(ره) بود که می‌خواستند در پرتو آن از افزایش توان نظامی ایران و تشویش اذهان عمومی بهره‌ ببرند. شعارهای ایشان در چنین فضایی «نابود باد جنگ»، «سربازان از جبهه بگریزید» و «شانه‌های مادران زیر اجساد فرزندان خم شد» بود. این کوشش از زوایای دیگری همچون ارائه آمار غلط و دروغ از شهدا و خسارات ایران و مفلوک جلوه دادن نیروهای مسلح قابل بررسی بود. در این راستا به عنوان نمونه آن‌ها فردی به نام «محمدعلی آریافر» را در لندن علم کردند و از او به عنوان کاپیتان سابق نیروی دریایی ایران که به اروپا گریخته بود نقل کردند: «نیروی زمینی مفلس است، نیروی هوایی توانایی رزمی خود را از دست داده و نیروهای دریایی بی‌رمق است. این نیرو پانزده تا بیست درصد از کشتی‌های خود را از دست داده، پوشش دفاعی هوایی ندارد و هشتاد درصد از هلی‌کوپترهایش از بین رفته است.»18 مجاهدین که برای اثبات مواضع خود به هر طریقی دست می‌آویختند کوشیدند تا با برانگیختن احساسات ضداسرائیلی مردم ایران آن‌ها را نسبت به مسئولان نظام بی‌اعتماد کنند و در ره‌آورد چنین سیاستی تبلیغی، خود را از حمایت اعراب نیز بهره‌مند سازند. لذا طی توطئه‌ای هماهنگ با کارگزاران صهیونیسم اعلام کردند: خمینی هم‌زمان با اسرائیل، مقادیر زیادی اسلحه از مصر و سادات نیز خریده بود. بخشی از گلوله‌های توپ که از سادات خریداری شده بود هم‌اکنون در جبهه غرب قابل مشاهده است، لیکن قسمت اعظم آن به دلیل غیرقابل استفاده بودن از رده‌ خارج شده است(؟!)19 برای اینکه طرح توطئه بی‌اعتبار کردن وجه انقلابی ایران کامل شود آریل شارون (وزیر دفاع اسرائیل) نیز پا به صحنه گذاشت و طی مصاحبه‌ای با شبکه NBC آمریکا در ماه مه 1982 گفت: ... فروش اسلحه توسط اسرائیل به ایران با اجازه آمریکا بوده است. وزیر دفاع اسرائیل گفت که ایالات متحده امریکا از پیش در جریان جزئیات ارسال اسلحه به ایران در دوران جنگ ایران و عراق از کشور او (اسرائیل) گذاشته شده بود. شارون اضافه کرد: ماه‌ها پیش با همکاران آمریکایی خویش در این مورد صحبت کرده بودیم.20 باید پرسید اگر چنین معامله‌ پنهانی بین دو کشور رخ داده است حال چه اتفاقی افتاده که لازم شده است وزیر دفاع اسرائیل به این معامله پنهانی اعتراف کند؟ در این توطئه قرار دادن ایران در کنار مصر به عنوان طرف تجاری اسلحه آیا هدفی جز ضداعراب معرفی کردن انقلاب ایران است؟ نسبت دادن چنین اتهامی به کشوری که خواهان لغو کرسی اسرائیل در سازمان ملل متحد است چه معنایی دارد و آیا این آتش زمینه‌ای برای حملات تبلیغاتی عراق نبود آنجا که طارق یوحنا میخائیل عزیز (معاون نخست‌وزیر عراق) در مصاحبه با روزنامه لوموند فرانسه گفت: اسرائیلی‌ها از ایران حمایت می‌کنند، زیرا متوجه هستند که خمینی می‌تواند منطقه را منفجر کند. او در نهایت در خدمت منافع آن‌ها است و بالاخره آن‌ها هستند که میوه‌های آن را خواهند چید و نه ایران.21 با پیروزی‌های درخشانی که رزمندگان اسلام در عملیات طریق‌القدس (8/9/1360)، فتح‌المبین (2/1/1361) و بیت‌المقدس و فتح خرمشهر (3/3/1361) برای ایران رقم زدند؛ مجاهدین هم‌پای رژیم بعثی عراق هواخواه صلح و منادی آشتی شدند و ایران را کشوری جنگ‌طلب معرفی کردند که رهبران آن از جنگ برای سرپوش گذاشتن به مشکلات و بحران‌های داخلی سود می‌جویند: ... در آستانه عید نوروز خمینی، ماجراجویی خونین دیگری را در جبهه‌های جنگ ایران و عراق تدارک دیده است... اما این ظاهراً تنها گریزگاه خمینی برای سرپوش گذاشتن بر همه بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که رژیم او را در خود فرو برده می‌باشد... تلاش‌های میانجی‌گرانه و اعزام هیئت‌های صلح به‌جز اتلاف وقت حاصلی ندارد...22 پس از عملیات پیروزمند بیت‌المقدس که در وصف آن حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» رجوی رهبر مجاهدین و مسئول شورای ملی مقاومت پیامی خطاب به رؤسای کشورهای جبهه پایداری (!) صادر کرد و نسبت به مقاصد توسعه‌طلبانه [امام] خمینی هشدار داد. خمینی و همه مقامات رژیم ضدبشری او همچنان با صلح مخالفت نموده و ابراز آمادگی می‌کنند تا در عراق شعله‌های جنگ جدیدی را برافروزند... در جهان هیچ‌کس تردید ندارد که استمرار جنگ از جانب خمینی قبل از هرچیز دارای مصرف داخلی به منظور سرپوش نهادن بر نارضایتی‌ها و... است.23 از آنجا که هر پیروزی ایران در مناطق عملیاتی دفاع مقدس به منزله ثبات سیاسی بین‌المللی بود و این مجاهدین را در نیل به اهدافشان ناکام می‌گذاشت. آن‌ها در اردیبهشت 1361 پس از آنکه تمامی تشکیلات داخلی‌شان از بین رفت درصدد برآمدند تا بخشی از نیروهای خود را در منطقه کردستان متمرکز کنند و به جنگ علیه رزمندگان ایران بپردازند. لذا در کنار «پیش‌مرگان حزب دموکرات کردستان ایران» نظامیان مجاهدین («پیش‌مرگ‌های مجاهد خلق») قرار گرفتند و جنایات متعددی را در آن منطقه مرتکب شدند. آن‌ها با کمین‌گذاری، کاشت‌ مین و کارهای اطلاعاتی با بهره‌مندی از رهنمود عراقی‌ها علیه نیروهای نظامی ایران ضرباتی وارد کردند اما این پیوند نیز پس از چندی در نیمه اول سال 1362 با یک سلسله عملیات از سوی رزمندگان ایرانی گسسته شد و منطقه به‌طور کامل پاک‌سازی گردید. رجوی در مقطع تمرکز قوا در کردستان طی تحلیلی خواستار کشتار و ترور همه کسانی شد که به نحوی در جبهه‌‌های جنگ حضور پیدا می‌کردند، او این سیاست را تحت عنوان «زدن سرانگشتان رژیم» در دستور کار تیم‌های تروریستی سازمان قرار داده بود. نقطه عطف در افول سازمان مجاهدین خلق که بزرگ‌ترین رویکرد آنان در قبال انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بود در سال 1365 رخ داد. رجوی به دنبال سیاست‌های رفورمیستی در سال 1364 با مریم قجر عضدانلو (رجوی) زن مهدی ابریشمچی ازدواج کرد و از آن به عنوان «انقلاب ایدئولوژیک» «رهبری نوین انقلاب» (!) یاد کرد و تمام نشریات و رسانه‌های خبری وابسته به سازمان نیز از این واقعه به عنوان ارتقای ایدئولوژیک سازمان، تحلیل‌ها و تفسیرها ارائه کردند. این حادثه واکنش‌های مختلفی را در میان سایر گروه‌های اپوزیسیون (به‌خصوص عضو شورای ملی مقاومت) پدید آورد، گروه‌هایی با کوته‌بینی این قضیه را فقط یک مسئله جنسی و عشقی دانستند، اما بیشتر آنان دریافتند که رجوی با این کار درصدد خروج سازمان از انفعال و نجات از اضمحلال و یافتن شریکی برای رهبری است. البته او با این کار به زیرکی تمام توانست کسی را با خود شریک سازد که نام رجوی را یدک بکشد و زنی پا به صحنه سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری بگذارد که کاملاً تحت انقیاد او باشد و به این ترتیب آن شعار «رجوی‌ ـ ایران، ایران ـ رجوی» به سیاست اول سازمان تبدیل شود. در گرماگرم این انقلاب ایدئولوژیک زمزمه‌ای سر داده شد که دولت فرانسه طی یک توافق پنهانی درصدد است تا رجوی را بازداشت و تحویل مقامات ایران دهد اما این دستاویزی بیش نبود. ساعت 11:10 دقیقه بعدازظهر 17 خرداد 1365 به وقت ایران، هواپیمایی در فرودگاه بغداد به زمین نشست). فردی که از پلکان هواپیما پایین می‌رفت و حداقل هفت مقام ارشد بعثی از جمله عدنان خیرالله (وزیر دفاع عراق) برای استقبال از او آمده بودند، کسی نبود جز مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق. او یک هفته بعد به دیدار سیدالرئیس (صدام حسین) شتافت. در عراق از رجوی به مثابه یک رئیس دولت و حاکمیت استقبال شد و همان‌طور که بیانیه وزارت خارجه آمریکا صادره در اکتبر 1986 گویاست: «مجاهدین در برابر وسوسه به رسمیت شناخته شدن و استقبال رسمی نتوانستند مقاومت کنند و با آغوشی باز به خدمت صدام رسیدند.» ببینید که آش تا کجا شور شده است که آمریکا چنین بیانیه‌ای صادره می‌کند؟! مجاهدین با در آغوش کشیدن دشمن ملت و مردمی که ادعای رهایی آن شعار همیشگی‌شان بوده است راهی جز خیانت و روسیاهی نپیمودند، این برداشت و تعبیر «خیانت» نه‌تنها از سوی جمهوری اسلامی به آنان قابل اطلاق است بلکه بسیاری از گروه‌ها و سازمان‌هایی که مدت زمانی با مجاهدین در مخالفت با انقلاب اسلامی همسو بودند این عمل را خائنانه قلمداد کرده و بسیاری مانند حزب دموکرات کردستان (به رهبری دکتر عبدالرحمن قاسملو) به خاطر آن از شورای ملی مقاومت جدا شدند. از این مقطع به بعد مجاهدین عملاً به ستون پنجم دولت بعثی عراق بدل شدند، کار عمده‌ این ستون عبارت بود از: جمع‌آوری اخبار و اطلاعات از محورهای مرزی و درون کشور، شرح و بسط نقشه‌های جغرافیایی، ایجاد بمب‌گذاری‌ در داخل کشور، همکاری مجدانه جاسوسی با استخبارات عراق، کشف «کلمات رمز» و شنود بی‌سیم رزمندگان ایران، ترور رجل انقلابی، سیاسی و حتی رزمندگان ایرانی تحت پروژه‌ای به نام «اعزام و عزیمت» و... نتیجه این‌همه خیانت را در اعتراف کریم حقی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین که در سال 1368 از سازمان برید بخوانید: مجاهدین توسط نفوذی‌هایی که در ارتش و سایر ارگان‌های نظامی داشت در جریان طرح‌ها و عملیات نظامی قوای ایرانی قرار می‌گرفت و این اطلاعات را در اختیار رژیم قرار می‌داد، نیروهای ایرانی با خوش‌خیالی و با تصور به اینکه عراقی‌‌ها را غافلگیر خواهند کرد مبادرت به عملیات نظامی می‌کردند و به دلیل اینکه عملیات قبلاً توسط مجاهدین نزد عراقی‌ها لو رفته بود نیروهایی ایرانی اعم از ارتشی، سرباز و بسیجی و پاسدار وظیفه توسط نیروهای عراقی قتل عام و سلاخی می‌شدند.24 گذشته از جاسوسی و عملیات تخریبی و تروریستی سازمان مجاهدین در کشور، آن‌ها به واسطه حمایت و پشتیبانی لجستیک و نظامی ارتش بعثی عراق در چند محور چند عملیات نظامی علیه مرزهای وطنشان صورت دادند از جمله آن‌هاست عملیات موسوم به «چلچراغ». ساعت 11 صبح شنبه 28 خرداد 1367 در جیغ بنفشی که متعلق به مریم رجوی بود با بی‌سیم شنیده می‌شد که فرمان آغاز عملیات را صادر می‌کرد: «امروز مهران، فردا تهران» (!!) ‌به‌رغم تبلیغات سنگینی که در آن زمان و حتی سالیان بعد در خصوص این عملیات شد، به‌طور قطع مجاهدین توفیقی در آن به دست نیاوردند. اقامت آن‌ها در شهر مهران سه روز بیشتر به طول نینجامید و مجبور شدند تا در زیر آتش سنگین رزمندگان ایران با تحمل خسارت و تلفات فراوان بگریزند. وقتی از رجوی پرسیده شد که چرا بیشتر از سه روز ماندن در شهر مهران را پیش‌بینی نکرده بودید، پاسخ داد: برای ما صرف نمی‌کند که قوای خودمان را در یک شهر یا در یک منطقه قفل کنیم و در موضع تدافعی قرار بگیریم... پیروزی عملیات چلچراغ چه در صحنه داخلی در جهت اثبات در هم شکستن رژیم و چه در صحنه بین‌المللی در جهت اثبات بی‌ثباتی این رژیم و اثبات توانمندی دارای اهمیت بسیار زیادی است.25 و اما عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» که در بین رزمندگان ایرانی به «عملیات مرصاد» معروف است. بزرگ‌ترین عملیات نظامی سازمان در طول حیات آن است که در شرایط و فضایی خاص شکل گرفت. شرایطی که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و هراس مجاهدین را موجب شد و آنان برای فرونشاندن حرارت نگرانی خود به دنبال تثبیت جایگاهشان در عراق برآمدند، لذا درخواست چنین عملیاتی را از رژیم بعثی کردند که از طرف آن‌ها حمایت شد چراکه تفوق در این عملیات، قدرت چانه‌زنی عراق را بر سر میز مذاکره بالا می‌برد. برای این منظور مجاهدین تمام نیروهای خود را از اطراف و اکناف (به‌خصوص از سطح اروپا) فراخواند و آن‌ها را در پایگاه‌های خود انسجام موقت بخشید، آنان با حداقل آموزش (تیراندازی با سلاح کلاشینکف) آماده شدند تا به سوی مرز قصرشیرین حرکت کنند. آن‌ها از قصرشیرین و سرپل‌ذهاب که در اختیار عراقی‌ها بود گذشتند، کرخه را هم پشت سر گذاشتند، به اسلام‌آباد رسیدند، اما در تنگه چهارزبر گرفتار شدند. نیروهای مردمی ایران که در این بزنگاه تاریخی خود را به غرب رسانده بودند در تنگه مرصاد پیشروی مجاهدین را سد کردند و شکست سختی به آن‌ها وارد کردند «تعدادی بسیار کشته، زخمی و اسیر تنها نتیجه‌ای بود که عاید مجاهدین شد.» مجاهدین خود تاکنون به کشته شدن 1400 نفر از نیروهایشان اعتراف کرده‌اند.26 اما این نکته قابل ذکر است که روی دیگر سکه مرصاد، تصفیه‌های خونین درون‌سازمانی در این آوردگاه بود. تصفیه کسی چون علی زرکش از اعضای مرکزیت سازمان که مدتی به خاطر اعتراض‌هایش در زندان «یابس» محبوس بود. به هر روی مجاهدین با استقرار در خاک دشمن و هم‌پیمانی با او در به خاک و خون کشیدن جوانان این مرز و بوم تیر خلاص را به خود زدند، نه‌تنها در میان ملت بلکه در میان خانواده‌هایشان نیز از نظر و چشم افتادند و مورد کینه و نفرت عموم قرار گرفتند و از این بالاتر حتی دیگر مخالفان انقلاب اسلامی آن هم با سبقه مارکسیستی به مذمت آن‌ها برخاستند به طوری‌که مهدی خانبابا تهرانی که ایامی را با آن‌ها سر کرده بود در وصف عمل خائنانه‌ آن‌ها گفته است: «مجاهدین پس از دست زدن به ”انقلاب ایدئولوژیک“ و استقرار در خاک عراق و دوستی و هم‌پیمانی با رژیم آن کشور، عملاً به صورت عامل یک‌ طرف جنگ درآمده‌اند. این دوره از حیات سیاسی سازمان مجاهدین آن منزلگاهی است که هیچ انسان دموکرات، ملی یا سوسیالیستی دیگر نمی‌تواند در آن قرار گرفته و آن را توجیه کند. مجاهدین در هم‌پیمانی با نیروهای متخاصم و تهدید مصالح ملی کشور در آستانه سقوط سیاسی قرار گرفته‌اند... اکنون این سازمان جریانی است حرفه‌ای، همانند ارتشی مزدور در کنار مرزهای کشور که با امکانات مالی و تکنیکی بیگانه، یک‌سری سرباز چشم و گوش بسته تربیت می‌کند... این سازمان دیگر آن مشروعیت شباب اولیه را ندارد... مجاهدین دیگر به دوران پایانی خود رسیده‌اند. آنچه برای من حیرت‌انگیز است این است که هنوز کسانی پیدا می‌شوند که می‌توانند خود را دموکرات و هوادار استقلال قلمداد کنند، اما کماکان [می‌خواهند] با مجاهدین در این خط طی طریق کنند. من در این مورد حرف دیگری ندارم، جز اینکه به آن‌ها بگویم در‌صورتی‌که عزم چنین سفری دارند سفرشان به خیر(؟!)27 محسن کاظمی مجله سوره - شماره 34

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

تاپیک جالب و مفیدی است و منتظر ادامه مطالب به منظور افزایش آگاهی از این خائنین به ایران و مردم هستم. دستت درد نکنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سالار جان موضوع تاپيك عالي هست اما يه اشكال خيلي خيلي بزرگ داره و اونم طولاني بودن مطالب هست. به نظرم مطالب رو به قسمت هاي كوچكتري تقسيم كن. اينطوري اعضاي سايت بيشتر راغب به خواندن مطالب ميشن. موفق باشي :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از دوستان عزيز چشم نوژه جان از اين به بعد پستامو كوتاهتر ميفرستم از دوستان هم انتظار دارم در تكميل اين تاپيك كمكم كنند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مممنون. چشم من تا جايي كه توانايي داشته باشم و با استفاده از تاپيك اينجانب در مورد سازمان مجاهدين خلق به تكميل اين مطالب كمك ميكنم. در خدمتگذاري حاظر هستم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مشاور امنیت ملی عراق در سخنانی مبهم اعلام کرد: اعضای گروهک تروریستی منافقین می توانند داوطلبانه عراق را ترک یا در صحراهای این کشور به دور از مرز ایران ساکن شوند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه الشرق الاوسط ، " موفق الربیعی" روزگذشته در سخنانی مطبوعاتی اعلام کرد : عناصر گروهک تروریستی منافقین مختار هستند که از ترک داوطلبانه عراق یا اسکان دوباره در این کشور و آن هم در صحرا های به دور از مرز ایران یکی را انتخاب کنند.

مشاورامنیت ملی عراق دراین باره گفت : عناصر گروهک تروریستی منافقین به شکل غیرقانونی در عراق حضور دارند و باید این کشور را ترک کنند.وی درادامه افزود : ما علیه آنان از گزینه زور ( و نظامی ) استفاده نمی کنیم مگر اینکه آنان علیه ما دست به اقداماتی بزنند.

موفق الربیعی با تاکید براینکه تاکنون دراین باره تصمیم نهایی اتخاذ نشده است، هشدار داد : مهلت حضور آنان در عراق بسیار کم است.

وی در ادامه با اشاره به اینکه هرگز آنان را از عراق اخراج نخواهیم کرد، گفت : درعین حال آنان را مجبور به بازگشت به ایران یا هر کشور دیگر هم نمی کنیم و درحالی که شمار زیادی از آنان درایران متولد نشده اند چرا به کشورهایی که از آنها آمده اند، باز نمی گردند؟

مشاور امنیت ملی عراق با اعلام این موضوع که عراق مکان حضورمنافقین نیست آنان باید به اروپا ، آمریکا یا ایران باز گردند، اظهار داشت : درحال بررسی جایگزینی برای حضور آنان در غرب عراق یا جنوب [ به جای حضورشان در شمال ] هستیم. در صدد یافتن مکان مناسبی برای آنان خواهیم بود و آنان در این مناطق در پادگان هایی مستقر خواهند شد.

وی درعین حال اشاره کرد که احتمالا اعضای گروهک تروریستی منافقین در پادگان های نظامی تخلیه شده از نیروهای آمریکایی در صحرای استان انبار یا نزدیکی سماوه اسکان می یابند و کمیته مشترک عراقی و آمریکایی در حال تحویل گرفتن این اماکن است.

موفق الربیعی با اشاره به اینکه عناصر گروهک تروریستی منافقین نیاز به آن دارند که سموم وارد شده در مغزهای شستشو داده شده آنان محو شود، گفت : درصورتی که سران این گروهک بروند، نود درصد از این عناصر بیگناه هستند.

مشاور امنیت ملی عراق با تاکید بر امکان اسکان مجدد عناصر تروریستی منافقین در اماکنی جدید و دور کردن آنان از سرانشان که تعداد آنان به 15 تا 20 تن می رسد، گفت : در این صورت آنان می توانند به شکل طبیعی زندگی کنند.

وی درعین حال کشورهای غربی را به پذیرش پناهندگان منافقین که گذرنامه های خارجی یا اسنادی دارند که به آنان اجازه اقامت در خارج را می دهد، دعوت کرد و گفت : 11 تن از آنان ملیت کانادایی، 5 تن آمریکایی، 4 تن سوئدی، 4 تن دانمارکی، 3 تن انگلیسی و 2 تن استرالیایی دارند و 984 تن آنان نیز اسناد و مدارک خارجی دارند که 309 عدد از این مدارک صادره از فرانسه است.

موفق الربیعی تاکید کرد : ما می خواهیم به این مسئله پایان دهیم نمی خواهیم که آنان در خاک ما بمانند چراکه این موضوع بین ما و ایران اختلاف انگیز است و ما چنین چیزی را نمی خواهیم.

هفته گذشته منابع آگاه اعلام کردند که موفق الربیعی درحال رایزنی هایی با سفارت استرالیا در بغداد است تا دولت استرالیا را برای پذیرش پناهندگی اعضای گروهک تروریستی منافقین قانع کند.


http://www.tabnak.ir/pages/?cid=41466

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
fه گزارش فارس به نقل از خبرگزاري فرانسه، يك منبع نظامي عراق كه خواست نامش فاش نشود، گفت: بعد از شكست مذاكرات چندين ساعته با مجاهدين خلق (گروهك منافقين) براي اجازه ورود مسالمت آميز به اردوگاه اشرف، نيروهاي ارتش به زور وارد اين اردوگاه شدند و هم اكنون ورودي‌ها و داخل آن را در كنترل خود دارند.
برپايه اين گزارش، درگيري‌هايي ميان نيروهاي عراقي و اعضاي گروهك تروريستي منافقين درگرفت.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8805061637

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]بايد بعد از تخليه،با توپخونه صافش ميكردند... icon_wink
...
چه چيزهايي دستگيرشون شده؟[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]باید همه رو دستگیر کنند.وبه ایران تحویل بدند[/quote]

به چه حساب دوست من؟
شما هيچ ميدوني خيلي از كساني كه تو اين سازمان فعاليت ميكردن چقدر پشيمون شدن اما كاري از دستشون برنمي اومد چون نه راه پيش داشتن و نه راه برگشت؟

هيچ ميدونستي هركي ميخواست از اين سازمان كناره گيري بكنه مسعود رجوي و عواملش يا سربه نيستش ميكردن يا اينكه با تهديد به بردن در زندان هاي ابوغريب و گوانتانامو پشيمونشون ميكردن.

به نظر من جمهوري اسلامي بايد با آغوش باز ازشون پذيرايي كنه. اين بنده خداها كم اسارت نكشيدن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مرگ بر منافقین مرگ بر منافقین کور دل قاتلین هزاران ایرانی وعراقی یک مشت جنایکار وطن فروش آغوش باز کدومه همه رو باید سنگ سار کنند .سیاست آغوش باز برای وقتی بود که دسترسی این چنینی وجود نداشت .درضمن این سیاست برای دریافت اطلاعات وکم کردن نفرات دشمن بود.اما برای حالا کاربرد نداره .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزيزم من منكر خرابكاري هاي اين منافقين نيستم.

اما مطمئنا خيلي از اونها مجبور به انجام اين فعاليت ها شدن. گفتم خيلي ها از كردارشون پشيمون هستن.

دوما: سنگسار كدومه برادر من؟ به جاي احساسي صحبت كردن يكم با منطق صحبت كنيد.

اگر ما با آغوش گرم ازشون پذيرايي كنيم مطمئن باشيد اين گروهك متلاشي ميشه و ساير

اعضا هم از سراسر دنيا به كشورشون برميگردن.( به هر شكل ممكن. حتي با فرار.)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شما مطمئن هستی که یک مشت جاسوس رو وارد کشور نمی کنی؟
مگه ما باید خون هزاران نفر انسان بی گناه رو به خاطر بی عرضگی خودمون در متلاشی کردن یک گروه کوچک نددیه بگیریم؟
دیگه در این رابطه صحبتی نمی کنم واز شما نامید شدم.شمادیگه چرا؟؟؟؟
مرگ بر منافقین کور دل. مـــــــــــــــــــــــــــــــــرگ.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عزيز جان
شما مطمئن باشيد اگر اينها وارد كشور بشوند تحت شديد ترين تدابير امنيتي قرار ميگيرند و حتي ازشون جهت دستگيري عوامل اصلي استفاده ميكنند.
شفق عزيز شما خودت ميگي بي عرضه گي خودمون. پس بايد خودمون رو اصلاح كنيم.
به خدا اگر به گرمي ازشون استقبال بكنيم خيلي بهتر ميتونيم ازشون استفاده بكنيم تا اينكه سنگسارشون كنيم.

تشكر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نقل از خبرگزاري رويترز، "علي الدباغ " سخنگوي دولت عراق اعلام كرد كه نيروهاي بغداد در حمله ديروز و ديشب خود به اردوگاه اشرف محل استقرار گروهك منافقين در عراق اين اردوگاه را به كنترل كامل خود در آورده‌اند.
حدود يكهزار نيروي ارتش و پليس عراق ديروز بعد از شكست مذاكرات چندين ساعته با گروهك تروريستي منافقين براي اجازه ورود مسالمت آميز به اردوگاه اشرف، وارد اين اردوگاه شدند كه به درگيري ميان اعضاي گروهك تروريستي منافقين و اين نيروها منجر شد.
خبرگزاري فرانسه به نقل از يك منبع امنيتي گزارش داد كه نيروهاي ارتش و پليس عراق به زور وارد اردوگاه اشرف شدند كه در جريان آن 100 نفر از اعضاي گروهك منافقين و 50 نفر از اين نيروها زخمي شدند.
منافقين ساكن اردوگاه اشرف مدعي هستند كه در حمله روز گذشته نيروهاي عراقي به اين اردوگاه درگيري‌هاي شديدي ميان نيروهاي امنيتي با منافقين مستقر در اين اردوگاه روي داده و چهار تن از منافقين به هلاكت رسيده‌اند. اين در حالي است كه الدباغ از اين موضوع ابراز بي‌اطلاعي كرد و گفت كه نمي‌تواند اين خبر را فورا رد يا تائيد كند.
وي در عين حال توضيح داد كه در زماني كه نيروهاي عراقي بر اردوگاه اشرف مسلط شده بودند هيچ تعدي به افراد اين اردوگاه صورت نگرفته است.
دولت عراق پيش از اين بارها به عناصر گروهك منافقين مستقر در اين اردوگاه هشدار داده بود كه يا بايد به ايران بازگردند يا اينكه عراق را ترك و به يك كشور ثالث پناه ببرند.
بنا بر اين گزارش، آمريكا با اينكه اين گروهك را در ليست سازمان‌هاي تروريستي قرار داده است اما ساكنان اردوگاه اشرف كه بيش از سه هزار و 500 نفر هستند را بعد از حمله به عراق در سال 2003 مورد حمايت خود قرار داده بود.
"شهريار كيا " سخنگوي اردوگاه اشرف مدعي است كه نيروهاي عراقي براي كنترل اشرف از زور استفاده كرده‌اند. به گفته وي اين نيروها چهار عضو اين گروهك را به ضرب گلوله به هلاكت رسانده‌اند.
اين در حالي است كه الدباغ اين سخنان را رد و تاكيد كرد كه امنيت داخلي در اردوگاه اشرف از امروز در اختيار نيروهاي عراقي درآمده است.
از سوي ديگر "ايان كلي " سخنگوي وزارت خارجه آمريكا نيز با اشاره به اين موضوع اعلام كرد كه كنترل امنيت اردوگاه اشرف در اختيار اعضاي گروهك تروريستي منافقين خواهد بود و بررسي اين امر نيز بر عهده بغداد است.
كلي در گفت‌وگو با خبرنگاران در واشنگتن گفت: ما اوضاع را از نزديك زير نظر داريم تا رفتاري مطابق با تضمين‌هاي مكتوب عراق با نيروهاي مستقر در اين اردوگاه صورت بگيرد.



http://www.jahannews.com/vdcdoj0k.yt0jn6a22y.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
    • توسط MR9
      موقعیت قرارگاه مرکزی منافقین :
       
      در 90 کیلومتری شمال بغداد ،پس از عبور از شهر "الخالص" به "قرارگاه  اشرف" خواهید رسید.این پادگان با وسعت6 در 8کیلومتر مربع تا سال 1365 هجری شمسی تحت عنوان "معسگر الخالص الخاص" محل استقرار یکی از تیپ های گارد ریاست جمهوری صدام حسین بود.این پادگان از شمال به انبارهای بزرگ مهمات و تسلیحات و یک روستای کوچک عراقی،از شرق به یک فرودگاه متروکه،از جنوب شرق به روستای "شیخ شنیف" ، از جنوب به یک مرکز مرغداری و از غرب به جاده بغداد- کرکوک محدود شده است."اشرف بزرگ" 12*10 کیلومتر مربع است  که پادگان اشرف و زمین های اطراف آن را شامل می شود.
       
        
       
       
       
       
      پس از اخراج مسعود رجوی به عراق و ملاقات او با صدام حسین ، این پادگان بطور کامل تحویل گروهک منافقین  شد و  آنها پایگاه های خود در سلیمانیه و کرکوک را جمع آوری کرده و از سال 1366 هجری شمسی تحت عنوان به اصطلاح "ارتش آزادیبخش ملی " در این محل تجمع کنند.
      در کیلومتر 90 جاده قدیم بغداد-کرکوک انشعابی از قسمت شرقی، شما را به درب اصلی پادگان اشرف هدایت خواهد کرد.شمال و جنوب این جاده آسفالته و فرعی محل استقرار 2 گردان ارتش صدام حسین ،گروهان رادار،گروهان موشکی پدافند هوایی و مقر سازمان استخبارات صدام حسین است که در نزدیکی ورود به پادگان قرار دارد.از سال 1365 شمسی تا زمان سرنگونی صدام  حسین ،نقش این نیروها پدافند هوایی،حفاظت بیرونی و کنترل ورود و خروج به پادگان اشرف بود .
       
       
        
       
       
      مرصاد ، کمینگاه منافقین 
      ببرها وارد می شوند :
       
      اگر چه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران ( ارتش  جمهوری اسلامی ایران ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ، بسیج و..)  در جریان عملیات مرصاد ، شکست سنگینی بر پیکره گروهک منافقین وارد آورد ، بازماندگان فرقه رجوی ، مجدداً نیروی های باقی مانده خود را در قرارگاه های  متعدد خود در عراق ، جمع آوری و با حمایت رژیم بعثی ، فعالیتهای خود را از سر گرفتند . اما بدنبال شکست مفتضحانه رژیم بعثی حاکم بر بغداد در مقابل تهاجم گسترده نیروهای ائتلاف به منظور بازپس گیری کویت در ماه مارس 1991 و بغرنج شدن وضعیت در این کشور که همراه با بروز تشنجات و حرکتهای مسلحانه در شمال و جنوب آن گردید ، باعث شد تا گروهک منافقین  با یک بن بست غیر قابل تصور مواجه گردد .
       
       

       
       
      به همین دلیل ، تروریستهای مسلح این گروهک ، دست به تحرکات جدیدی در داخل خاک ایران زده و در یکم آوریل 1991 ، با استفاده از شرایط حاد منطقه ، یکسری اقدامات مسلحانه تروریستی  در غرب ایران ، بویژه ارتفاعات استان کرمانشاه  را رقم زدند که موجبات به شهادت رسیدن صدها نفر از شهروندان کرد ساکن در این منطقه را فراهم آورد .
      بنابراین در پاسخ به شرارتهای این گروهک تروریستی ، در بامداد روز 5 آوریل ، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران  با استفاده از 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-4E ، جمعی پایگاه سوم شکاری (TFB-3)  یک ضربت اساسی را به پادگان اشرف که قرار گاه مرکزی این گروهک بشمار می رفت ، وارد آورد که درعمق 80 کیلومتری داخل خاک عراق و در 28 کیلومتری شمال شهر  خالص  قرار داشت . 5 دقیقه بعد از این حمله ، 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-5E جمعی پایگاه چهارم شکاری (TFB-4) بقیه تاسیسات این قرار گاه را با مهمات سنگین مورد حمله قرار دادند که براساس اطلاعات منتشر شده ، تلفات گسترده ای را موجب گردید .
       

       
       
      با این حال ، در جریان این حمله غافلگیرانه  ، خدمه یکی از فانتوم های شرکت کننده ( سریال 6688-3) موفق به اجرای صحیح مانور POP-UP نگردید و هر دوخدمه مجبور به اجکت شده و توسط شبه نظامیان مستقر در منطقه  بازداشت و بسرعت به دولت عراق تحویل داده شدند
       
       

       
      بقایای فانتوم ساقط شده نیروی هوایی به سریال 6688-3
       
       
      در شمال عراق ، دولت ترکیه که سالهاست در حال جنگ غیر رسمی با شورشیان حزب کارگران کرد که به شکل محرمانه از حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی دولت وقت عراق بهره می برد ، قرار داشت ، به منظور سرکوب این شورشیان ، چندین عملیات رزمی را در امتداد مرز با ایران ، طراحی و اجرا نمود .
       

       
       
      در جریان این عملیات رزمی ، فانتوم های  نیروی هوایی ترکیه بارها و بارها حریم هوایی ایران را مورد تجاوز قرار داده و نقض نمودند و در این سو ، در موارد متعددی  ، رادار مراقبت منطقه ، هشدارهای لازم را به ترکها ارسال نمود ولی علی الظاهر نیروی هوایی ایران هرگز عملیات رهگیری را اجرا ننمود . این مساله  را می توان بدین دلیل تشریح نمود که  تایگرهای مستقر در پایگاه دوم شکاری ،اگر چه بسیار سریع تر از فانتوم های ترک بودند اما بدلیل اینکه  تیم های ضربتی نیروی هوایی ترکیه توسط جنگنده های F-16C این نیرو  اسکورت می شدند ، حضور تایگر عملاً بی اثر بشمار می رفت . به همین علت ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت تا سازمان رزم پایگاه دوم شکاری را با اعزام جنگنده های MIG-29 که به تازگی از اتحاد شوروی تحویل گرفته شده بودند ، تقویت نماید .
       
       

       
       
      اعزام فالکروم های تهرانی  ، اگر چه در ابتدا به شکل موقت به این پایگاه مامور شده بودند ، اما با تغییر شرایط ، این استقرار به شکل دائمی در آمد و اسکادران 22 تاکتیکی نیروی هوایی (TFS-22) با حضور میگ های روسی تشکیل گردید و از آن سو ، تمامی  تایگرهای موجود در این پایگاه (F-5E) به اسکادارن 21 تاکتیکی (TFS-21) انتقال یافتند .
       
      با فروکش کردن آتش جنگ در آسیای جنوب غربی ، شرایط تقریباً به حالت عادی بازگشت ، اما این آرامش زیاد بطول نیانجامید ، چرا که در سال 1994 ، گروهگ منافقین مجدداً با اعزام تیم های ترورویستی بداخل کشور ، به شکل منظم دست به تخریب ، ترور مردم عادی و شماری از مقامات ارشد نظامی و غیر نظامی  زدند .
       
       

      سپهبد شهید صیاد شیرازی 
       
       
      د رنتیجه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، مجدداً ماموریت یافت تا حملات هوایی خود را علیه قرارگاه مرکزی این گروهک در داخل خاک عراق ، از سر بگیرد .
      این ماموریت کمتر شناخته شده ، توسط یکفروند جنگنده- بمب افکن F-5F و سه فروند جنگنده – بمب افکن F-5E جمعی پایگاه دوم شکاری در 9 نوامبر 1994 اجرا گردید . در این حمله جمعاً 16 تیر مهمات هوا به زمین مارک-82 به روی هدف حمل شد و پرنده های رزمی با موفقیت کامل و بدون خسارت جانبی ، ماموریت خود را به انجام رساندند .
       
       

       
       
      اما بدلیل اینکه این حمله غافلگیرانه  در داخل محدوده موسوم به منطقه پرواز ممنوع (NO FLY ZONE) شمال عراق که توسط ایالات متحده و بریتانیا حفاظت می گردید ، انجام شد ، به محض اطلاع از وقوع این حمله ، 20 فروند جنگنده  متحدین شامل  جنگنده – بمب افکن های F-16  و F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به منظور رهگیری این دسته پروازی از پایگاه های خود واقع در خاک ترکیه به پرواز در آمدند که با توجه به پایان ماموریت دسته رزمی نیروی هوایی ایران ، برخوردی میان این دو پیش نیامد . 
       

       
       
       
      پی نوشت :
       
      1- پلان های رزمی ارائه شده در این تاپیک در سطح وب وجود ندارد و توسط مترجم طراحی شده است 
      2-  در این انجمن ، بیشتز از حماسه های گردان های تامکت و فانتوم گفته شده ، باشد که  این تاپیک گوشه ای از حماسه های تایگرهای مظلوم نیروی هوایی که تلفات قابل توجهی را هم در جنگ تحمیلی متحمل شده است ، بیان نماید .
       
       
       
      منبع : با اندکی تصرف ، IRANIAN TIGERS AT WAR  BY BABAK TAGHVAEE
       
       
        این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ،
      بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . 
      در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .
       
       مترجم : MR9      
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.