hosseingmn

اهرم های ایران در جنگ احتمالی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

خواهش ميكنم... ولي بحث رو به اين چيزا محدود نكنيم... يه خورده گسترشش بديم..بهتره از دوستان خواهش ميكنم يه مطلب بزاريد كه ادامه بديم.... :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
prince

يه خورده گسترشش بديم..بهتره
از دوستان خواهش ميكنم يه مطلب بزاريد كه ادامه بديم....

حتما
بعد از کمی تامل پیرامون مطلب برای ادامه بحث به موضوع ایران و پیمان شانگهای برخوردم. برای شروع بهتره که یک توضیح مختصر از این پیمان داده بشه.
------------------------------
سازمان همکاری شانگهای
تصویر
سازمان همکاری شانگهای (به انگلیسی: Shanghai Cooperation Organisation) یا به اختصار SCO، سازمانی میان‌دولتی است که برای همکاری‌های چندجانبه امنیتی تشکیل شده است. این سازمان در سال ۲۰۰۱ توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان بنیان گذاشته شد. سازمان همکاری شانگهای در حقیقت ترکیب جدید سازمان «شانگهای ۵» است که در سال ۱۹۹۶ تأسیس شده بود، ولی نام آن پس از عضویت ازبکستان به «سازمان همکاری شانگهای» تغییر داده شد.

علاوه بر اعضای اصلی، ابتدا مغولستان در سال ۲۰۰۴ و یک سال بعد ایران، پاکستان، و هند به عنوان عضو ناظر به سازمان ملحق شدند.

پذیرفته شدن ایران به عضویت سازمان همکاریهای شانگهای به موضع گیری دو کشور بانفوذ عضو این سازمان، یعنی روسیه و چین بستگی خواهد داشت. هرچند موضعگیری چین و روسیه در مقابل برنامه هسته ای ایران نسبتا نرمتر به نظر می رسد، موضع سخت گیرانه آمریکا و غرب در رابطه با این قضیه امکان نخواهد داد که چین و روسیه به سادگی بتوانند ایران را به عضویت سازمان همکاریهای شانگهای بپذیرند. بعد از توافق اخیر چک و آمریکا در مورد استقرار بخشی از سیستم دفاع موشکی امریکا در نزدیکی پراگ، مناسبات روسیه با آمریکا سردتر شده و ایران امکانات بیشتری را برای کسب حمایت روسیه به دست آورده است.

نقش این سازمان از زمان تاسیس آن تاکنون در منطقه افزایش یافته است. این سازمان، بر خلاف سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و پیمان ورشو سابق، هنوز یک معاهده دفاعی چندجانبه به شمار نمی‌رود.
عضوهای اصلی

روسیه
چین
قزاقستان
قرقیزستان
تاجیکستان
ازبکستان
عضوهای ناظر
ایران
هندوستان
پاکستان
مغولستان

پیشینه

سازمان همکاری‌ شانگهای از دل رقابت قدرت‌های بزرگ برسر منطقه ژئوپلیتیک آسیای میانه ظهور کرد. هدف اولیه تاسیس این سازمان، غیرنظامی کردن مرز بین چین و شوروی بود.

گروه «شانگهای ۵» در ۶ اردیبهشت ۱۳۶۵ برابر ۲۶ آوریل سال ۱۹۸۶ با امضای توافقنامه ای به منظور «تعمیق اعتماد نظامی در مناظق مرزی» توسط رهبران وقت کشورهای قزاقستان، جمهوری خلق چین، قرقیزستان، روسیه و تاجیکستان به وجود آمد. این کشورها مجدداً در تاریخ در ۲۴ آوریل سال ۱۹۹۷ توافقنامه ای به منظور «کاهش نیروهای نظامی در مناطق مرزی» در مسکو به امضا رساندند.

نشست های کشورهای عضو شانگهای ۵ در سال ۱۹۹۸ در شهر آلماتی (قزاقستان)، در سال ۱۹۹۹ در بیشکک (قرقیزستان)، و در سال ۲۰۰۰ در شهر دوشنبه (تاجیکستان) برگزار شد.

نشست این گروه در سال ۲۰۰۱ در شهر شانگهای در چین برگزار شد. در این نشست نخست کشور ازبکستان به عنوان عضو جدید پذیرفته شد که عملا نام گروه را به «شانگهای ۶» تغییر داد. سپس در ۱۵ ژوئن سال ۲۰۰۱، سران کشورهای عضو در نشستی ضمن قدردانی از عملکرد گروه شانگهای ۵، تأسیس «سازمان همکاری شانگهای» را به هدف افزایش سطح همکاری ها اعلام کردند.

سران کشورهای عضو در ۱۷ خرداد ۱۳۸۱ (ژوئن ۲۰۰۲) در شهر سن پترزبورگ کشور روسیه گرد آمدند تا جزئیات اساسنامه سازمان را - شامل اهداف، ساختار و راهکارها - به بحث و بررسی بگذارند. پس از این توافقنامه موجودیت سازمان عملاً از نظر حقوق بین‌المللی رسمیت پیدا کرد.

فعالیتها


همکاری در مسایل امنیتی

مسایل امنیتی در آسیای میانه به ویژه تروریسم، جدایی طلبی و افراطی گری عموماً دغدغه اصلی این سازمان محسوب می‌شود.

«ساختار منطقه ای ضدتروریسم» سازمان همکاری شانگهای در نشست ژوئن ۲۰۰۴ در شهر تاشکند در ازبکستان تهیه و تصویب شد. این سازمان در سال ۲۰۰۶ اعلام کرد که بر اساس مفاد توافقنامه منطقه‌ای، با قاچاق مواد مخدر در طول مرزهای کشورهای عضو مبارزه خواهد کرد.
گریگوری لگنینف در آوریل ۲۰۰۶ اعلام کرد که پیمان همکاری شانگهای قصد ندارد به سازمانی نظامی (مشابه پیمان ناتو یا پیمان ورشوی سابق) تبدیل شود. اما وی اذعان کرد که برای مقابله با تهدیدهای روزافزون تروریسم، جدایی‌طلبی و افراطی‌گری ممکن است نیاز به استفاده از نیروهای ارتش کشورهای عضو بوجود آید. در همین راستا کشورهای عضو چندین مانور مشترک نظامی به اجرا گذاشته‌اند. اولین مانور نظامی در سال ۲۰۰۳ طی دو فاز در قزاقستان و چین به اجرا درآمد.

در ماه اوت سال ۲۰۰۵ مانور نظامی بزرگی با شرکت چین و روسیه با نام «ماموریت صلح ۲۰۰۵» به اجرا درآمد. این اولین مانور نظامی مشترک روسیه و چین محسوب می‌شود. در پی موفقیت این مانور، مقامات روسی اظهار علاقه کرده‌اند که کشور هند در مانورهای مشترک بعدی حضور داشته باشد و سازمان همکاری شانگهای نقش نظامی نیز در صحنه بین‌المللی ایفا کند.
در پی توافق وزیران دفاع کشورهای عضو پیمان در آوریل ۲۰۰۶، جدیدترین مانور نظامی کشورهای عضو در سال ۲۰۰۷ با شرکت ۴۰۰۰ سرباز ارتش چین در منطقه چلیابینسک در کشور روسیه در اطراف رشته کوههای اورال و مرز جغرافیایی آسیا و اروپا برگزار شد.

همکاری اقتصادی

افزایش سطح بازرگانی

چهارچوب توافقنامه همکاری اقتصادی کشورهای عضو پیمان نخستین بار در نشست مورخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۳ تهیه و به امضا رسید. در این نشست رئیس دولت چین پیشنهاد کرد که برنامه بلندمدتی برای تشکیل منطقه آزاد تجاری در سازمان تهیه شود. وی در این پیشنهاد ضمناً چندین راهکار کوتاه مدت برای افزایش سطح بازرگانی در میان کشورهای عضو ارائه داد. یکسال پس از این پیشنهاد، در ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۴، سندی شامل یکصد برنامه مشخص برای افزایش سطح بازرگانی میان کشورهای عضو به امضا رسید.
در نشست مسکو مورخ ۲۵ اکتبر ۲۰۰۵، دبیر کل سازمان اعلام کرد که پروژه‌های مشترک سازمان در زمینه انرژی دارای اولویت بالا هستند. این پروژه‌ها شامل کشف، استخراج و بهره‌برداری از حوزه‌های نفت و گاز، و استفاده مشترک اعضا از منابع آب شیرین می‌باشند.

همکاری‌های بانکی

دستاورد مهم دیگر این نشست تفافق برای تشکیل شورای مشترک بانکی بین کشورهای عضو سازمان بود. هدف از تشکیل این شورای مشترک بانکی تسهیل در فراهم نمودن سرمایه مورد نیاز برای اجرای پروژه های مشترک سازمان عنوان شده است. در پی این توافق، نخستین گردهمایی شورای مشترک بانکی سازمان همکاری شانگهای در ۳۰ نوامبر ۲۰۰۶ در پکن پایتخت چین برگزار شد.

باشگاه مشترک انرژی

متعاقب آن، کنفرانس بین‌المللی «سازمان همکاری شانگهای: دستاوردها و دیدگاهها» (SCO: Results and Perspectives) در شهر آلماتی پایتخت قزاقستان برگزار شد. در این کنفرانس، نماینده وزارت خارجه روسیه اعلام کرد که روسیه فکر بنیان گذاردن تشکیلاتی بین‌المللی با نام «باشگاه انرژی» را در سر می‌پروراند. دولت روسیه مجدداً در نشست سازمان در نوامبر ۲۰۰۷ در مسکو بر عزم خود برای تشکیل این باشگاه انرژی تاکید نهاد.

همکاریهای فرهنگی

همکاریهای فرهنگی بخشی از چارچوب فعالیت سازمان همکاری شانگهای است. وزیران فرهنگ کشورهای عضو سازمان برای نخستین بار در ۱۲ آوریل ۲۰۰۲ سند همکاری مشترک فرهنگی را در نشست پکن امضا کردند.

برای سرعت بخشیدن به همکاریهای مشترک فرهنگی، اعضای سازمان در سال ۲۰۰۵ فستیوال و نمایشگاه مشترکی در شهر آستانه در کشور قزاقستان برگزار کردند.

توازن قدرت در جهان چندقطبی

کشورهای عضو و ناظر سازمان همکاری شانگهای روی هم نه تنها بزرگ‌ترین توان اقتصادی، نظامی، هسته‌ای و فضایی جهان را دارا هستند، بلکه بیشترین تولیدکننده و مصرف کننده انرژی در جهان نیز می‌باشند. مساحت کشورهای عضو (اصلی و ناظر) این سازمان روی هم بیش از ۲۵٫۱ میلیون کیلومتر مربع یا یک چهارم سطح خشکی‌های زمین است.

اساسنامه سازمان همکاری شانگهای بر شفافیت عملکرد و بی‌طرفی نظامی آن تاکید می کند. علیرغم این موضوع، شکی نیست که سازمان همکاری شانگهای تقش موازنه دهنده‌ای در صحنه بین‌المللی خصوصاً در مقابل پیمان ناتو و ماجراجویی‌های نظامی ایالات متحده آمریکا ایفا می‌نماید. برای مثال، ایالات متحده آمریکا درخواستی جهت عضویت به عنوان عضو ناظر به سازمان همکاری شانگهای ارائه کرده بود، اما این درخواست در سال ۲۰۰۵ از طرف سازمان رد شد.[

سازمان همکاری شانگهای از آمریکا خواسته است که پایگاهها و نیروهای نظامی خود را از خاک تمام کشورهای عضو خارج سازد. پس از این درخواست، دولت قرقیزستان رسماً از آمریکا درخواست کرد که برنامه خروج نیروهای آمریکایی و تعطیلی پایگاه هوایی نظامی K-2 را از این کشور را سریعاً تهیه و اعلان کند.

منبع: ویکی پدیا
----------------------------------------------




خب با توجه به مطالب فوق عضویت ایران در شانگهای می تواند پیامدهای مثبت فراوانی به همراه داشته باشد ولی چند نکته هست که این امیدها را ممکن است به یاس تبدیل کند.
در وهله اول اگر به شانگهای به شکل یک پیمان برای مقابله با اتحادیه اروپا و ناتو نگاه کنیم نکاتی را در می یابیم که چندان خوشایند نیست. به عنوان مثال در ناتو عموما کشورها از نظر منافع ملی شریک یکدیگر هستند در صورتی که اعضای شانگهای رقیب و بعضا حریف یکدیگر هستند. در این زمینه کافی است که کشورهایی مثل چین، هند و پاکستان توجه کنید. و مورد بعد که کمی نگران کننده است مخالفت شدید امریکا با عضویت دائم ایران در این پیمان است و جالب تر اینکه امریکا حتی با عضویت ایران به صورت ناظر هم مخالفت شدیدی داشته.
گذشته از مسائل سیاسی و نظامی کشورهای عضو شانگهای از نظر ایدئولوژی هم کمترین تناسبی را با هم ندارند و این در حالی است که در اتحادیه اروپا و ناتو شاهد یک صف بهم پیوسته هستیم.

با توجه به این موضوعات به نظر شما آیا ایران می تواند از پیمان شانگهای بهره برداری لازم را داشته باشد؟
شما آینده ایران و شانگهای را چگوته ارزیابی می کنید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اول اینکه ممنون از حسین جان برای اینکه به هر نحوی این بحث جالب رو سر پا نگه میدارن...
از بچه های دیگه هم گِله ندارم انگار همونطور که بنده گفتم کسایی که اطلاعات ندارن نیومدا‍ً(و از روی شکم و ... نظری ندادن)
یا شاید هم رفتن توی اون تاپیک (بودجه نظامی ۱۰٪ و ...) و دارن مصطفی رو پیر میکنن ...
ولی فکر نکنم بین این همه آدم آدمهای بی سواد (از لحاظ سیاسی و اقتصادی) کم باشن...
=======
پیمان شانگهای جزو اون دسته از پیمانهاییه که یک خوبی داره و هزار تا کمی و کاستی....
نمونش رو آقا حسین گفتن....
این پیمان رو اگه بخوایم با پیمانهای منطقه ای دیگه مثل ناتو یا حتی سران کشورهای خلیج فارس مقایسه کنیم.... جز تاسف چیزی دستگیرمون نمیشه
اما اون خوبی ای که گفتم :
در مقابل هژمونی امپریالیسم امریکا هرچه کشورهای جهان (مهمتر از همه کشورهای جهان سوم) پیمانها و دوستی و همکاریهای متعارف بیشتری داشته باشند بهتر است....
درسته که توی این پیمان باز هم سایه آمریکا دیده میشه ولی همین که این پیمان وجود داره .... خودش جای کلی شادی است
=====
اما بحث اصلی اینجا اینه که آیا ایران میتونه از این قضیه هم به عنوان اهرم (یا همون چوب) استفاده کنه یا نه؟
با توجه به حرفهای قبلم...هرچه ایران دوستی ها و پیمانهاشو بیشتر کنه و از انزوای بین المللی بیرون بیاد کار برای طرفهای متخاصم سخت تر میشه...
ما بر اساس دکترین نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی که از اول انقلاب همراهمونه نمیتونیم و نباید...زیر سایه هیچ ابر قدرتی باشیم....
پس باز هم تنها مسیری که باقی میمونه از این دست پیمان هاست
=====
خبری خوندم در مورد علاقه روسیه به ایجاد پایگاه در ایران (اونم دوتا)به نظر دوستان آیا این پایگاهها میتونن به عنوان اهرم فشار برای ما کاری کنن یا....
مثل قول های قدیم روس ها ما با کله میریم توی دیوار؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
prince
دوست عزیز متاسفانه مدتی است که تعدادی از کاربران باتجربه و قدیمی سایت بنابه دلایل گوناگوت کمتر به سایت سر می زنند و بحث های اینچنینی که نیاز به مطالعه و تحلیل دارد کمی تا قسمتی از رونق افتاده است. اما در گذشته این گونه نبود و یکی از تاپیک های آقا مصطفی در مورد جنگ امریکا و ایران در مدت کوتاهی از 13 صفحه گذشت. ولی در حال حاضر بعضی از کاربران که از ساده ترین مسائل سیاسی، نظامی، اقتصادی سر در نمی آوردند به راحتی به خود اجازه این را می دهند که بدون مطالعه وارد هر بحثی بشوند و در آن نظر بدهند. البته منظور من این نیست که تا کاربری در یک موضوع به مقام استادی نرسیده هیچ صحبتی نکند بلکه باید با مطالعه و تفکر و از روی منطق صحبت کند. به هر حال خداوند به انسان دو گوش و یک دهان داده یعنی انسان باید 2 برابر آن چیزی که می گوید، گوش دهد.

از بچه های دیگه هم گِله ندارم انگار همونطور که بنده گفتم کسایی که اطلاعات ندارن نیومدا‍ً(و از روی شکم و ... نظری ندادن)
یا شاید هم رفتن توی اون تاپیک (بودجه نظامی ۱۰٪ و ...) و دارن مصطفی رو پیر میکنن ...
ولی فکر نکنم بین این همه آدم آدمهای بی سواد (از لحاظ سیاسی و اقتصادی) کم باشن...

بله مسلما کم نیستند ولی متاسفانه به دلیل بعضی از اظهار نظرهای دوستان علاقه خود را به ورود به بحث از دست دادند.
در همین جا از سعید،مصطفی، سینا و دیگر دوستان باتجربه دعوت می کنم که با نظرات سنجیده خود این تاپیک را پربارتر کنند.
-----------------------------------
خب جناب پرنس از این صحبت ها که بگذریم بنده به شخصه امید چندانی به آینده این پیمان ندارم. متاسفانه اکثر کشورهای عضو این پیمان بیشتر به فکر امتیاز گرفتن از امریکا هستند تا موضع گرفتن در برابر امریکا. مثلا رفتار هند مرا به شدت به یاد رفتار نجب زادگان اسکاتلندی در فیلم شجاع دل می اندازند. تا جایی به سرویلیام کمک می کردند که موجب گرفتن امتیاز از پادشاه انگلستان شود. در کل شرکت در اینگونه پیمان ها بسیار مثبت و خوب است ولی نباید بیش از اندازه روی کمک و همکاری هم پیمانان مان حساب کنیم.
شاید ایران بتواند بهره برداری بیشتری از گروه D8 داشته باشد تا پیمان شانگهای :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مقدمه: عليرغم آزادسازي‌هاي تجاري و جهاني شدن اقتصادها كه دو مشخصه اصلي نظام تجارت جهاني در عصر حاضر به شمار مي‌روند، اما از اهميت رويكرد به بلوك‌ها، تشكل‌ها و ترتيبات اقتصادي و تجاري بين كشورها كاسته نشده است. انگيزه‌هايي همچون افزايش تجارت، نيل به منافع رفاهي، همكاري‌هاي متقابل در زمينه‌هاي تجاري، اقتصادي و رشد اقتصادي، افزايش قدرت چانه‌زني در مسايل سياسي، اقتصادي و تجاري با كشورها و گروه‌هاي فرامنطقه‌اي، تامين ملاحظات امنيتي و سياسي و انجام همكاري‌‌ها در زمينه‌هاي رشد و توسعه و اعتلاي سرمايه‌گذاري از جمله عوامل روي آوردن به اينگونه همكاري‌هاي گروهي هستند. صرف‌نظر از موارد ذكر شده، بعد جديد و مهم ديگري پس از اتمام دور مذاكرات اروگوئه و تاسيس سازمان جهاني تجارت به ابعاد فوق افزوده شده است و آن هم نقش اين ترتيبات در آماده‌سازي كشورها براي استفاده از فرصت‌ها و تجهيز آنان براي فايق آمدن بر مشكلاتي است كه نظام جديد تجارت جهاني فراروي كشورها و بالاخص كشورهاي در حال توسعه گشوده است. از از اين ترتيبات مي‌توان براي سهولت ادغام در نظام جديد تجارت بين‌الملل استفاده نموده و از مزاياي اين نظام در خصوص دسترسي به بازارها به نحو بهتر استفاده كرد. سازمان كنفرانس اسلامي يكي از اين تشكل‌ها است كه هم به لحاظ سياسي و هم از نظر اقتصادي داراي اهميت ويژه‌اي است. هرچند در گذشته در محدوده و قالب اين سازمان، گام‌هاي مفيد و مهمي در جهت افزايش همكاري‌هاي اقتصادي و تجاري در بين اعضا برداشته شده است ولي عليرغم قدمت نسبي و تعداد اعضا هنوز نتايج مورد انتظار در خصوص افزايش تجارت و همكاري‌هاي اقتصادي حاصل نشده است. بي‌ترديد يكي از راه‌هاي افزايش همكاري‌ها در اين سازمان، ايجاد بازار مشترك اسلامي است و براي رسيدن به اين هدف و ايجاد زمينه و بستر مناسب براي فعاليت موثر و كاراي اين بازار، استفاده از تشكيلاتي چون گروه هشت كشور اسلامي مفيد است و مي‌توان از پيوند دادن ترتيبات تجاري و اقتصادي زير گروه‌هاي كشورهاي اسلامي با يكديگر چون اكو، شوراي همكاري خليج فارس و گروه هشت كشور اسلامي در اين ارتباط سود فراوان برد و از تجربيات آنان استفاده كرد. علاوه بر نقش مهم و ارزنده‌اي كه گروه هشت مي‌تواند در راستاي زمينه‌سازي براي ايجاد بازار مشترك اسلامي داشته باشد، اين گروه در عين حال ميتواند براي اعتلاي همكاري‌هاي اقتصادي فيمابين اعضاي خود كارساز باشد. نحوه شكل‌گيري گروه d-8 گروه d-8 يا گروه هشت كشورهاي مسلمان درحال توسعه كه اندونزي، ايران، بنگلادش، پاكستان، تركيه، مالزي، مصر و نيجريه در آن عضويت دارند، از جمله پيمان‌هاي منطقه‌اي است كه به منظور ايجاد روابط مستحكم اقتصادي بين كشورهاي در حال توسعه اسلامي و تقويت نفوذ اين كشورها در بازارهاي جهاني و برقراري گفت‌وگو با هفت كشور صنعتي تشكيل گرديده است و پايه‌گذار آن نجم الدين اربكان نخست وزير اسبق و اسلام‌گراي تركيه است كه با سفر به 8 كشور عضو در تيرماه سال 1375 زمينه تأسيس اين گروه را فراهم نمود. نخستين اجلاس سران d-8 با حضور سه رئيس جمهور از جمله آقاي هاشمي رفسنجاني، و چهار نخست‌وزير و يك وزير خارجه در خرداد 1376 در شهر استانبول تركيه برگزار شد. البته اين گروه حدود يك سال قبل از اين تاريخ فعاليت‌هاي مقدماتي خود را آغاز كرده بود. گروه كشورهاي موسوم به d-8 در واقع از تشكيلات جانبي سازمان كنفرانس اسلامي است. در بيانيه منتشر شده در اولين اجلاس سران اهداف اصلي دي‌هشت، چگونگي همكاري و همفكري اعضاي گروه، ايجاد امكان عضويت ساير كشورهاي در حال توسعه، برقراري رابطه با ساير سازمان‌هاي بين‌المللي به ويژه سازمان كنفرانس اسلامي و نحوه انتصاب مدير اجرايي آن به تصويب رسيد. چنانچه از اين اعلاميه برمي‌آيد اهداف اصلي گروه دي‌هشت توسعه اقتصادي، اجتماعي، تقويت موقعيت كشورهاي در حال توسعه در اقتصاد جهاني، ايجاد تنوع و موقعيت‌هاي جديد در روابط بازرگاني تقويت حضور در تصميم سازي در سطح بين‌المللي و ارتقاي سطح زندگي مردم دركشورهاي عضو خواهد بود. عضويت در اين گروه براي ديگر كشورهاي در حال توسعه كه به اهداف و اصول آن پايبند باشند امكان‌پذير است و همچنين عضويت در آن تاثير در روابط دوجانبه يا چندجانبه كشورهاي عضو با ديگر كشورها نداشته و مانعي نيز جهت عضويت آنان در سازمان‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي نيست. بر اساس تصميمات اجلاس سران اين هشت كشور كه در 15 ژوئن 1997 در تركيه برگزار شد، سازمان مزبور داراي سه ركن اصلي زير است: - اجلاس سران - شوراي وزيران - كميته متشكل از كارشناسان ارشد هر كشور اجلاس سران با شركت رؤساي دولت‌هاي كشورهاي عضو و شوراي وزيران امورخارجه سالي يكبار و اجلاس كارشناسان ارشد دوبار در سال برگزار مي‌شود. رئيس اجلاس سران تا برگزاري اجلاس بعدي رياست را كماكان به عهده خواهد داشت. وزراي خارجه اين هشت كشور نيز شوراي وزيران و ركن سياسي گروه را تشكيل مي‌دهد و نشست سالانه آنان قبل از اجلاس سران برگزار ميشود. همچنين كميسيون مقام‌هاي ارشد متشكل از مقام‌هاي ارشد وزارت خارجه هشت كشور عضو استو ركن اجرايي گروه را تشكيل مي‌دهند. دومين اجلاس سران در نوامبر 1998 در داكار پايتخت بنگلادش برگزار شد. در اعلاميه تصويب شده در اولين اجلاس سران، اهداف و انگيزه‌هاي اين گروه تشريح شده است. اين اعلاميه موارد متعدد همكاري را در برمي‌گيرد، ولي هدف اصلي همان توسعه اقتصادي و اجتماعي كشورهاي عضو است كه براي نيل به اين اهداف انجام همكاري‌هايي در زمينه صنعت، تجارت، حذف موانع تجاري، استفاده از توانمندي‌هاي هشت كشور براي اعتلاي سهم آنان در تصميم‌گيري‌هاي جهاني توسعه كشاورزي، فقرزدايي، توسعه ارتباطات و اطلاع‌رساني، انتقال علوم و تكنولوژي، ماليه، بانكداري، انرژي، محيط زيست و000 پيشنهاد شده است. در اولين اجلاس تصميم گرفته شد كه به همكاري‌ها در زمينه تجارت، صنعت، كشاورزي، انرژي، توسعه منابع انساني، پروژه‌هاي مخابراتي و اطلاع‌رساني، طرح‌هاي توسعه روستايي، بانكداري و خصوصي‌سازي به ترتيب كشورهاي مصر، تركيه، پاكستان، نيجريه، اندونزي، جمهوري اسلامي ايران، بنگلادش و مالزي نظارت داشته باشند. لازم به ذكر است كه كميته كارشناسان ارشد در سومين اجلاس خود كه در شهر آنتالياي تركيه برگزار گرديد تصميم گرفتند كه ده گروه كاري براي بررسي زمينه‌هاي همكاري تاسيس گردد. اين ده گروه عبارتند از: 1- صنعت 2- كشاورزي 3- مخابرات و اطلاعات 4- تجارت 5- علوم و تكنولوژي 6- توسعه نيروي انساني 7- بهداشت 8- توسعه روستايي 9- بانكداري 10- انرژي مسئوليت دو گروه كاري مخابرات و اطلاعات، علوم و تكنولوژي به ايران واگذار شده است. ايران نيز اهداف كلي خود در گروه d-8 را به شرح زير اعلام كرده است: تقويت هرچه بيشتر نقش اسلام در ميان اعضاي گروه، همكاري اقتصادي با كشورهاي عضو در جهت تحقق اهداف اقتصادي نظام از طريق بهره‌گيري از امكانات گسترده آنها، همكاري و همياري با كشورهاي عضو در عرصه سياسي، فرهنگي و اقتصادي و تحكيم پيوندهاي سياسي، همكاري و اتخاذ مواضع مشترك اقتصادي در ميان كشورهاي در حال توسعه مسلمان در عرصه روابط اقتصادي بين‌المللي، همكاري و هماهنگي در امور صنعتي و فناوري، تحكيم پيوندهاي سياسي از طريق همكاري‌هاي همه‌جانبه، استفاده از تجارب كشورهاي عضو در جهت رفع تنگناهاي اجتماعي و اقتصادي و بهره‌گيري از گروه به منظور برخورد با تهديدها و چالش‌هاي بين المللي. بيانيه‌اي كه در جريان دومين اجلاس سران گروه در داكار منتشر شد، نشانگر توجه جدي اعضا به مسائل اقتصادي جهاني بود. به عنوان مثال گروه بر همكاري اقتصادي و فني با سازمان ملل تاكيد كرد و خواستار ايفاي نقش دولت‌هاي عضو در توسعه و مديريت نهادهاي مالي بين‌المللي شد. از سوي ديگر به صراحت بر لزوم هماهنگي اعضا با روند جهاني شدن تاكيد گرديد و همكاري و هماهنگي با سازمان تجارت جهاني امري در راستاي منافع اعضاي گروه دانسته شد. لذا مي‌توان گفت كه اين سازمان در راستاي همكاري‌هاي اقتصادي منطقه و با توجه به فرآيند كلي جهاني شدن اقتصاد تشكيل گرديده است. اما صرف نظر از بيانيه‌ها و اهداف ذكر شده بايد ديد كه اين گروه تا چه حد در دستيابي به اهداف خود موفق بوده است. مهمترين نكته مثبت در مورد گروه دي هشت هدف از تشكيل آن است. نگاهي به تاريخچه فعاليت سازمان هاي منطقه اي نشان مي دهد كه اين سازمان ها معمولاً با دو هدف تشكيل شده اند، اهداف ايدئولوژيك در يك سو و اهداف سياسي، نظامي، اقتصادي و امنيتي در سوي ديگر. تاريخ نشان مي دهد آن دسته از سازمان هاي منطقه اي كه با اهداف صرف ايدئولوژيك تاسيس شده اند، در دستيابي به اهداف خود چندان موفقيتي كسب نكرده اند. نمونه عيني اين مسئله پيمان ورشو است كه نتوانست كشورهاي بلوك شرق سابق را يكپارچه و همگون سازد، ولي در آن سو ناتو به علت آنكه در پس تشكيل خود هدف مهم تري را پيگيري مي كرد، به نتيجه رسيد. اين هدف عبارت بود از ايجاد محيطي امن در اروپاي غربي به منظور توسعه و رشد اقتصادي. گروه دي هشت نيز اهدافي اقتصادي دارد، ولي آيا صرف وجود چنين اهدافي براي موفقيت يك پيمان كافي است؟ «كارل دويچ» نظريه پرداز سياسي عوامل زير را براي ايجاد همگرايي در يك منطقه لازم مي داند، مسلماً وجود اين عوامل براي ايجاد يك پيمان موفق منطقه اي نيز ضروري است. اين عوامل عبارتند از وجود نوعي طرز زندگي مشترك در همه كشورهاي منطقه، نبود تخاصم و تعارض در باورها، فرهنگ ها، ارزش ها و مذهب و سنت اين كشورها، وابستگي و منافع متقابل اقتصادي كشورهاي عضو، وجود حداقلي از توانايي هاي سياسي و اداري، تشابه نخبگان سياسي آن كشورها و وجود عقلانيت در آنان و همچنين وجود حداقلي از شبكه هاي ارتباطي و مبادلاتي شامل شبكه هاي بزرگراه ها، قطار و هواپيما، گمرك و غيره. با توجه به نكات بالا و يادآوري نام هشت كشور عضو كه در نقاط مختلف قاره هاي آسيا و آفريقا پراكنده هستند، مشكلات زير بر سر راه همكاري گسترده آنان وجود دارد: ناآگاهي اعضا از توانمندي هاي اقتصادي يكديگر، بعد مسافت و پراكندگي جغرافيايي، بي نيازي به كالاها و توليدات يكديگر و غير ممكن بودن اقتصاد كشورهاي گروه، وجود موانع تعرفه اي و غير تعرفه اي، كمبود تسهيلات اعتباري براي تامين مالي بهاي صادرات يا واردات، كيفيت پايين كالاهاي توليدي، اختلافات داخلي و تيرگي روابط سياسي برخي كشورهاي عضو با همديگر و ناهمگوني شديد توسعه اقتصادي اين كشورها. شايد مناسب بود كه سه كشور كليدي گروه دي هشت در آسيا يعني پاكستان، ايران و تركيه به هنگام تشكيل اين سازمان به تجربه ناموفق «اكو» توجه مي كردند. اكو كه جانشين اتحاديه «آر. سي.دي»، بازوي اقتصادي پيمان ضد كمونيستي سنتو، محسوب مي شد. به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي ايران و نيز عدم حمايت آمريكا از آن كارآمدي وكاركرد سابق خود را از دست داد. زيرا كشورهاي عضو فاقد حداقل شرايط لازم بودند. علاوه بر اين به دنبال فروپاشي اتحاد شوروي و در راستاي رقابت و تضاد و نه همكاري ايران و تركيه در آسياي مركزي تعداد اعضاي اكو از سه به ده كشور رسيد و همين شكاف هاي موجود در اين پيمان را تشديد كرد و تحقق تمام مصوبات اقتصادي و سياسي آن را به رويايي دست نيافتني مبدل كرد. با توجه به آنكه همين مشكلات در سازمان دي هشت نيز وجود دارد، شايسته است كه اعضا با درك دشواري هاي سازماندهي يك پيمان منطقه اي موفق به تجربه موفق ترين سازمان منطقه اي يعني اتحاديه اروپا توجه كنند. اين اتحاديه كه در سال ۱۹۵۱ و به دنبال سخنراني وزير خارجه وقت فرانسه «رابرت شومان» تشكيل شد، اولا كار خود را با تنها شش عضو آغاز كرد و به تدريج و پس از كسب موفقيت هاي كوچك و بتدريج اما پايدار اعضاي خود را افزايش داد. علاوه بر اين چنانچه از نام آغازين اين اتحاديه يعني «جامعه زغال و فولاد اروپا» پيداست، هدف اوليه تنها همكاري در يك عرصه كوچك اقتصادي- زغال و فولاد- بوده است و طي مدت زماني طولاني يعني ۵ دهه به ديگر زمينه هاي همكاري اقتصادي و سياسي توجه گرديد. به طوري كه امروز شاهد دستاوردهاي بزرگ اين اتحاديه و وحدت رويه فضايي، اقتصادي تجاري بازرگاني، سياسي و اقتصادي اكو هستيم. لذا شايسته است كه كشورهاي عضو گروه دي هشت نيز فارغ از صدور بيانيه هاي طويل و كشدار كه در آنها بر همكاري در كليه زمينه ها تاكيد شده است، عرصه اي كوچك اما مهم را براي همكاري انتخاب كنند و تا زمان حل اختلافات خود و پيشبرد اهداف آغازين از پذيرش اعضاي جديد امتناع ورزند. اميد است كه توجه به اين نكات موجب شود تا كشورهاي عضو گروه دي هشت بتوانند نقش اقتصادي مهم تري را در سطح نظام بين الملل ايفا كنند. ساختار توليد و تجارت در كشورهاي عضو گروه هشت همان طور كه قبلاً اشاره شد گروه هشت، شامل هشت كشور مسلمان(اندونزي، ايران، بنگلادش، پاكستان، تركيه، مالزي، مصر و نيجريه مي‌باشد. طبق تقسيم‌بندي بانك جهاني در گزارش‌هاي توسعه جهاني، مي‌توان اين كشورها را بر اساس شاخص‌هاي عمده اقتصادشان در سه گروه جاي داد: - كشورهاي صادركننده نفت كه شامل سه كشور اندونزي، ايران و نيجريه مي‌شود. - كشورهاي با درآمد متوسط كه چهار كشور پاكستان، تركيه، مالزي و مصر را شامل مي‌شود. - كشورهاي كمتر توسعه يافته(ldc)1 كه در ميان اين 8 كشور تنها كشور بنگلادش در اين گروه قرار مي‌گيرد. ساختار توليدي با نگاهي به تركيب توليد ناخالص داخلي اين كشورها مي‌توان به ساختار توليد و سهم بخش‌ها در اقتصاد اين كشورها پي‌برد. در هر 8 كشور بخش خدمات، بيش‌ترين سهم را در تركيب توليد ناخالص داخلي دارا مي‌باشد. اما در ارتباط با نقش ساير بخش‌ها در بين اين 8 كشور، تفاوت‌هايي است. به طوري كه در بين كشورهاي صادركننده نفت(اندونزي، ايران، نيجريه) بخش صنعت بعد از بخش خدمات بيش‌‌ترين سهم را به خود اختصاص داده است. در مورد كشور اندونزي تفاوت سهم بخش صنعت و كشاورزي زياد بوده كه خبر از اهميت بخش صنعت در اقتصاد اين كشور مي‌دهد. لازم به ذكر است كه سهم نسبي محصولات كارخانه‌اي از كل صنعت در اين كشور بالا مي‌‌باشد. ولي در مورد ايران و نيجريه سهم بخش صنعت مشابه و تنها اندكي بيش‌تر از سهم كشاورزي است و بيش‌تر فعاليت‌ها در بخش صنعت مربوط به استخراج نفت بوده و در واقع فعاليت غالب در بخش صنعت را تشكيل مي‌دهد. در ميان كشورهاي با درآمد متوسط(پاكستان، تركيه، مالزي، مصر) به استثناي پاكستان، بخش صنعت مهم‌ترين بخش اقتصاد بوده و محصولات كارخانه‌اي بيش از نيمي از اين بخش را در بر مي‌گيرد. اما در پاكستان بخش پيشتاز، بخش كشاورزي مي‌باشد. در كشور بنگلادش كه جز كشورهاي كمتر توسعه يافته به حساب مي‌آيد بخش كشاورزي با وزني حدود 2 برابر بخش صنعت مهم‌ترين بخش اقتصادي به حساب مي‌آيد. همان طور مشخص است، در بين كشورهاي گروه هشت، كشورهاي تك محصولي كه وابسته به صادرات نفت و يا فعاليت‌‌هاي كشاورزي هستند، وجود دارند. تك محصولي بودن اقتصاد اين كشورها باعث شده است كه آنها در مقابل شوك‌هاي بين‌المللي و تغييرات نسبي قيمت‌هاي جهاني اين محصولات آسيب‌پذير باشند و چنين عواملي تاثيرات زيانباري بر كل اقتصاد آنها داشته باشد. لازم به ذكر است كه مدتهاست اين كشورها به مشكلات ناشي از تك محصولي بودن، پي‌برده‌اند و سعي دارند كه با متنوع كردن توليدات خود، اقتصادشان را بازسازي كنند. در كشورهاي صادركننده نفت، تا حدود زيادي، منابع لازم براي تحقق اين هدف همانند پس اندازهاي داخلي، سرمايه‌گذاري در رشته‌هاي مختلف توليدي و ايجاد انگيزه لازم براي تغييرات به منظور داشتن آينده بهتر، فراهم شده است. كه البته چنين زمينه‌هايي در كشورهاي كمتر توسعه يافته(ldc) وجود ندارد. به طور كلي سهم بخش صنعت در كشورهاي گروه هشت حدود 31% است كه محصولات كارخانه‌اي تقريباً يك‌دوم آن را تشكيل مي‌دهد، در حالي كه در اين گروه كشورهاي سهم كشاورزي حدود 25% مي‌باشد. ساختار تجارت همان طور كه قبلاً گفته شد كشور بنگلادش با وجود اين كه جز كشورهاي كمتر توسعه‌يافته مي‌باشد قاعدتاً بايستي اقلام صادراتي آن را، محصولات كشاورزي تشكيل دهد، ولي محصولات كارخانه‌اي 4/78 درصد اقلام صادراتي اين كشور را تشكيل مي‌دهد. در كشورهاي با درآمد متوسط گروه هشت، به استثناي كشور مصر كه در آن سهم سوخت در صادرات بالاترين رقم را به خود اختصاص داده است، سهم محصولات كارخانه‌اي بالاترين رقم اقلام صادراتي را تشكيل مي‌دهد. اهميت محصولات كارخانه‌اي در صادرات اين كشورها نشان مي‌دهد اگر كشورهاي مزبور اهميت محصولات خود را بهبود بخشند و بتوانند با استانداردهاي بين‌المللي رقابت كنند شانس خوبي براي سود بردن از فرصت‌‌هاي جديد دسترسي به بازار خواهند داشت. در كشورهاي صادركننده نفت عضو گروه هشت، به جز اندونزي كه صادرات محصولات كارخانه‌اي سهم نسبتاً بالايي از اقلام صادراتي را به خود اختصاص مي‌دهد، صادرات دو كشور ايران و نيجريه به نفت متكي مي‌باشد كه البته در سال‌هاي اخير سعي شده است كه به ميزان زيادي از اين اتكا كاسته شود. در ارتباط با كشورهاي با درآمد متوسط در گروه هشت، ميتوان گفت كه محصولات كارخانه‌اي با سهمي بالاي 55% از كل واردات مهم‌ترين اقلام وارداتي اين كشورها را تشكيل مي‌ دهد. هنگامي كه واردات اين گروه از كشورها با ساختار صادراتي آنها مقايسه ميشود مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه كل ساختمان تجارت خارجي آنها تحت تاثير محصولات كارخانه‌اي قرار دارد. در حقيقت اين گروه كشورها در ميان هشت كشور متنوع‌ترين ساختار توليد و تجارت خارجي را دارند و در مورد كشورهاي صادركننده نفت، نيز مهم‌ترين اقلام وارداتي محصولات كارخانه‌اي هستند. منبع: http://www.ido.ir

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با عرض سلام و تشکر از همه دوستان بخصوص آقا حسین از ایجاد این تاپیک در ضمن خوشحالم که نظرات دوستان خوبم آقا مصطفی ( استاد ) ، سینای عزیز و ZEDرا در این تاپیک میبینم و امیدوارم این تاپیک محلی برای جمع شدن نظرات دوستان خوب دیگرم مثل SEGINEM - reza kiani Parviz و lich و سعيد و karkas باشد و امیدوارم همانطوری که دوستان دیگر قبلا اشاره کردند ، این تاپیک حوب به بیراهه نرود . دوستان در مورد موضوعات مختلفی صحبت کردند که سعی میکنم نظر خودم را در مورد آنها در چند مرحله بیان کنم. تنگه هرمز ----------- میزان تجارت اتحادیه اروپا ( صادرات و واردات ) از این تنگه در سال در حدود 500 میلیارد یورو است و اهمیت این نقطه از جهان برای کشور های اروپایی حتی بیشتر از آمریکا است. ضمن آنکه با بسته شدن ضرر های ذیل متوجه کشور های صنعتی بغیر از روسیه خواهد شد. 1- وابستگی اروپا به انرژی روسیه و طبیعتا گرفتن امتیازات بیشتر روسیه از این اتحادیه برخلاف خواسته آمریکا و اروپا 2- ورشکستگی اقتصادی اکثر شرکت های بزرگ بیمه و سرمایه گذاری ساختمان بدلیل افزایش میزان ریسک سرمایه گذاری و فرار سرمایه ها از کشورهای گوگوری مگوری ( بحرین - قطر - امارات ) منطقه در صورت وقوع جنگ ( دوستان دقت کنند که سرمایه گذاری در این کشور ها بعد از جنگ ایران و عراق آغار شد ) 3- طبیعتا توقف صادرات انرژی و لطمه دیدن اقتصاد چین و آمریکا ( فقط شوک 11 سپتامبر باعث خروج سرمایه 1000 میلیارد دلاری از بازار آمریکا شد. ) 4- نابود شدن تمام سرمایه گذاریهای شرکتهای نفتی در قطر با شلیک یک موشک سرگردان ( دوستاني كه به عسلويه رفته اند حتما مشاهده كرده اند كه فاصله هر يك از تاسيسات فرآوري با ديگري به اندازه يك خيابان 6 الي 9 متري است و با منهدم شدن يكي از اين تاسيسات ُ تاسيسات جانبي ديگر هم به صورت مسلسل وار منهدم خواهند شد - تاسيسات قطر هم مشابه همين چيدمان است چراكه ايمني اينگونه تاسيسات به تعداد موشك و پدافند هوايي آنها اطراف آنها وابسته نبوده و توسط دولتها و شركتهاي بزرگ جهاني محافظت ميشوند ) 5- ايجاد هرج و مرج در كشورهاي صنعتي بدليل افزايش قيمت سوخت و انرژي و به طبع آن افزايش كالاهاي ديگر + ورشكستگي شركتهاي كوچك ( تا دوماه پيش قيمت بنزين در برخي كشورهاي اروپايي 1.6 يورو در هر ليتر بود.) و موارد ديگر كه شرح آنها را در يكي از تاپيكها كه متاسفانه الان خاطرم نيست اشاره كردم. در هر صورت اگر بخواهيم بازنده و برنده واقعي را در بسته شدن تنگه هرمز معرفي كنيم در طرف بازنده ها به ترتيب اولويت 1- اروپا 2- كشورهاي گوگوري مگوري منطقه 3- چين 4- آمريكا بوده و در طرف برنده ها 1- روسيه كشور ايران هم در اين وسط مثل يك گوشت قربوني شده طعمه طرح خاورميانه جديد ميشه شايد به همين علته كه اروپاييها و كشورهاي منطقه مدافع حل موضوع هسته اي ايران هستند و به راههاي ديپلماتيك برخلاف ميل باطني خودشان پافشاري ميكنند. اگر توجه كنيد امير قطر در داستانهاي اخير ( سوريه - اسراييل و قضيه لبنان جاي پاي عربستان بعنوان ليدر عربها را بعهده گرفته است ) داستان ايران و كشورهاي غربي و حاورميانه هم از ديد اقتصادي به نظر من داستان جالبيه - كشورهاي عربي مخالف اين ارتباط نزديك هستند و هرچند وقت يكبار براي خاموش نشدن فيتيله كدورتها يه كرمي ميريزند ( شرمنده كه لغت بهتري براي اين كارشان پيدا نكردم ) ( فقط سرمايه گذاري ايرانيان در امارات بدليل عدم ارتباط مستقيم و موانع تجاري با آمريكا و اروپا به 300 ميليارد دلار رسيده است و با خروج فقط نصفي از اين سرمايه و عدم رفت آمد توريست هاي ايراني!!!! - تاجران چمداني انواع لباس و لوازم الكترونيكي كشورهاي غربي - كشور امارات ورشكسته خواهد شد ) و به طبع آن بورسهاي كليه كشورهاي عربي صدمه خواهند ديد. آمريكا و اروپا براي كنترل قدرت جديد اقتصادي - چين - نيازمند كنترل انرژي آن كشور از طريق ايران به عنوان قدرت جديد منطقه هستند. ضمن آنكه در صورت ايجاد امنيت در خليج فارس وابستگي اروپا به انرژي روسيه به حد اقل ميرسد. داستان خط لوله صلح راهم به نظرم بايد فراموش كنيم چرا كه نه ايران حاضره طبق خواسته هنديها و پاكستانيها گاز را به قيمت مفت بفروشه و نه پاكستان كشوريكه امنيت داشته باشه و نه آنكه هنديها حاضرند مديريت انرژي خودشون را به دشمن قديمي خود ( با وجود حل نشدن مسپله كشمير ) واگذار كنند. --------------------------------------------------- الان ساعت 4:20 صبحه و شرمنده كه مطالبم سرو ته نداره ادامه دارد امپراتور

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام به جناب EMPEROR ، خیلی وقته که شما رو زیارت نکرده بودیم :!: منتظر ادامه مطلب شما هستیم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با عرض شرمندگي خدمت تمامي دوستان.
چون اين چند روز، يكم سرم شلوغ بوده، به همين خاطرم نشد كه در اين مورد قلم‌فرسايي كرده و اراجيفم رو در قالب مثنوي هفتاد مني بي‌ارزش، خدمت دوستان تقديم كنم.
اما با ديدن پست جناب امپراطور بزرگوار (لطف كرده و درخواست حقير رو براي شركت در بحث قبول كردن و حقيقتاً خوشحالم كردن) كه مثل هميشه، با همون ادب و وقار هميشگي، دانش بالاي خودشون رو در اختيار ما قرار دادن، ديگه دليلي براي تنبلي نديدم.
گويي كه ساعت 45 : 2 شبه و در حالت عادي‌اش، اراجيفم سر و ته نداره؛ ديگه چه برسه به اين وقت شب (يا به عبارت بهتر؛ نصفه شب)، ولي سعي مي‌كنم كه تا حد توان، افتضاح‌تر ننويسم.

------------------------------------------

توضيحات خوبي رو دوست عزيزمون امپراطور فرمودن.
درمورد مشكلات بوجود اومده درصورت بسته شدن تنگه‌ي هرمز، حرفي نيست. ولي مسئله‌اي كه هست اينه كه چطور مي‌شه اين تنگه رو به حالت ناآرام درآورد؟
در نگاه اول، فكر ما اين هست كه با زدن موشك‌ به كشتي‌ها و ناوهاي حاضر در خليج فارس، مي‌شه اين تنگه رو ناامن كرد. ولي مشكلي كه اين وسط وجود داره اينه كه اين، يك راه حل اساسي نيست؛ چرا كه عمر اين راه حل، با شناسايي منطقه‌ي شليك موشك، به همين سادگي به پايان مي‌رسه و مسلماً اين نوع موشك‌ها، موشك‌هاي دوش پرتاب نيستن كه قابليت حمل و پنهان سازي به اين سادگي رو داشته باشن؛ بخصوص در جزاير و مناطق جنوبي ايران زمين.
اما مهمتر از اون، مسئله‌ي اختلافات مرزي هست. ما در هنگام جنگ، حق تجاوز به خاك، آسمان و يا آب‌‌هاي كشورهاي همسايه رو طبق قوانين بين‌المللي نداريم. نمي‌شه اين رو هم گفت كه وقتي تماميت ارضي كشورمون در خطر باشه، هر اقدامي بايد صورت داد؛ چرا كه «هر اقدامي» گاهاً فقط اوضاع رو وخيم‌تر مي‌كنه. درست مثل اينكه در وسط ميدون جنگ، جوگير شده و براي كوبيدن دشمن، شمشير به دست گرفته و دور خود بچرخيم و چشم بسته حمله كنيم. در اين حالت، احتمال وقوع تلفات خودي و استفاده‌ي بيشتر دشمن، خيلي بيشتر و بالاتره!
تنگه هرمز، مرز آبي مشخصي داره كه بين كشورهاي همسايه تقسيم شده. بحث‌هايي بر سر كمترين عرض اين تنگه بيان شده كه نيازي به تكرار مجددش نيست؛ گويي كه كمي تا قسمتي ساده فرض شده. ولي همين مرز كوتاه، بين كشورهاي همسايه ما هم تقسيم شده و مسلماً حمله به يك قايق ساده در آب‌هاي امارات يا عمان، مي‌تونه دردسرهاي بسيار سنگيني رو براي ما به همراه داشته باشه. البته مسلماً هيچ يك از اين دو كشور؛ بخصوص امارات با خريد‌هاي بسيار سنگين نظامي‌اش، در حدي نيستن كه با ايران اسلامي عزيز دربيافتن. اما يادمون نره كه حمله به يه كشور به ظاهر بي‌طرف، مي‌تونه بهترين مستمسك براي محكوميت ايران و در نتيجه تشكيل نيروهاي ائتلاف بشه.
جنگ هر كشوري با ايران، به نفع هيچ كشوري نيست؛ چرا كه هر ناامني در خاورميانه، به شدت روي بهاي انرژي در جهان تأثير مي‌ذاره و دليل اون هم كاملاً مشخص هست و حتي نيازي به موشك‌پراني ما نيست! اما در صورت وقوع جنگ، شايد در ابتدا كشورها سعي در اتمام جنگ داشته باشن، ولي وقتي ببينن كه منافع استراتژيك اين كشورها در خطره، مسلماً راه چاره‌ي ديگه‌اي رو در نظر مي‌گيرن.
تصويب تحريم‌ها، به هيچ‌وجه راه حل مناسبي نيست؛ چرا كه در اين شرايط، راه حل بايد كوتاه، ساده و البته كوبنده باشه. چون منطقه نياز به تنفس داره و مسلماً كارخانجات سنگين و سودآور اروپايي، نمي‌تونن چند زماني بيكار و يا با مشكل و جيره‌‌بندي انرژي سر كنن تا راه حل‌ها جواب بده.
در اين شرايط، تنها يك امر مي‌تونه از تشكيل ائتلاف جلوگيري كنه و اون، بيگناهي و بي‌تقصيري كشور ماست.
در مسئله‌ي افغانستان، شاهد بوديم كه جهان به يه ائتلاف بزرگ رسيد و حتي روسيه كه در ابتدا مخالف بود، با آزادسازي آسمان اين كشور براي حمله به افغانستان موافقت كرد. دليل امر هم كاملاً مشخص بود : مبارزه با تروريسم. چون علي‌الظاهر مظهر تروريسم (طالبان و القاعده)، جايگاه مشخصي داشت و تقريباً صابون اين گروهك‌ها، به تن اكثر كشورها خورده بود. پس تعجبي نداشت كه اين ائتلاف صورت بگيره.
اما در مسئله‌ي عراق، اوضاع خيلي فرق مي‌كرد. عراق در سال 1991، بهترين بهانه رو براي تشكيل نيروهاي ائتلاف به جهانيان داد و به ازاي كاري تنبيه شد كه چراغ سبز اون‌ رو قبلاً از ايالات متحده گرفته بود! به عبارتي با طناب پوسيده‌ي امريكا به چاه بي‌بازگشتي رفت كه نتيجه‌اي جز نابودي به همراه نداشت.
بزرگترهاي سايت (بخصوص امپراطور عزيز) به ياد دارن كه در دهه‌ي 70 شمسي، چطور ارتش تا بن دندان مسلح صدام، توسط نيروهاي ائتلاف طوري تار و مار شد كه چيزي ازش باقي نموند. عراق اونقدر تضعيف شد كه موج انقلاب‌هاي شيعي و اكراد، اين كشور رو فرا گرفت و اگه سياست‌هاي كثيف امريكا و آزادسازي آسمان اين كشور به مدت 72 ساعت و درنتيجه تار و مار انقلابيون نهايتاً مسلح به كلاش از زمين و آسمان نبود، اين كشور در همون سال 91 ميلادي به عراقي آزاد و اسلامي تبديل مي‌شد؛ چيزي كه مثلاً امريكا در سال 2003 به عراق تحميل كرد!
اما همه شاهد بوديم كه در جنگ دوم خليج(1) كه به جنگ نفت (Oil War) هم معروف شد، نه تنها روسيه و چين؛ كه حتي دو ابرقدرت اروپايي (فرانسه، آلمان) هم با اين جنگ مخالفت كردن. شوراي امنيت هم رأي به حمله به اين كشور نداد و اكثر قريب به اتفاق كشورها از اتحاد با ايالات متحده و بريتانيا سر باز زدن (طوري كه پيوستن آلباني، دومنيكن، هلند و چندين كشور متوسط و يا ضعيف از نظر نظامي براي امريكا، پيروزي سياسي محسوب مي‌شد!!).
در اينكه جنگ دوم خليج چگونه بود و آيا مي‌توان نام جنگ رو بر روش گذاشت يا خير، بحث نمي‌كنيم. ان شاء الله باشه براي جايي مناسب‌تر. صرفاً هدفم، نشان دادن تفاوت‌ها در تشكيل يا عدم تشكيل نيروهاي ائتلاف بود. عراق، كشور مظلومي نبود. ولي به اين علت كه در جنگ دوم، دست از پا خطا نكرده بود، دليلي براي تشكيل نيروهاي ائتلاف ديده نمي‌شد. گويي كه اگر اين اقدام صورت مي‌گرفت، تلفات چنداني وارد نمي‌شد. ولي برخلاف ايالات متحده كه اهميتي به انظار و افكار جهاني نمي‌ده، كشورهاي اروپايي در اين زمينه، بسيار دست به عصا و محتاط عمل مي‌كنن و خيلي براشون مهم هست كه كشورشون از نظر ساير كشورهاي اروپايي، متخاصم و زورگو به نظر نياد و به عنوان مهد سياست و راه‌حل‌هاي مسالمت‌آميز به نظر برسه.

------------------------------------------

با در نظر گرفتن اراجيفي كه عرض شد، مي‌شه خيلي راحت به اين نتيجه رسيد كه در چه صورتي اين ائتلاف صورت مي‌گيره و در چه صورت خير. فراموش كنيم اين تفكر رو كه همه مي‌خوان ما نابود شيم؛ چرا كه عملاً نابودي ايران، به نفع هيچ كشوري نيست. درست مثل كشتي حاوي مواد سمي كه اگه تو اقيانوس غرق شه، براي تمامي ساحل‌نشينان و استفاده كنندگان از اون مناطق خطرناك خواهد بود. پس حتي درصورت حمله به ايران، هدف نمي‌تونه نابودي ايران و تسخير كشورمون باشه؛ چرا كه عملاً اين كار شدني نيست.
نه اينكه شدني نباشه. چرا هست. ولي اين امر، مستلزم پديد اومدن تلفات سنگين و طولاني شدن وحشتناك جنگ خواهد شد و هزينه‌هاي سرسام‌آور اين نبرد، بسيار سنگين‌تر از چيزي هست كه از توان حتي چندين كشور ساخته باشه. پس مي‌شه گفت حداقل تا قبل از استفاده از بمب اتم در ايران، بايد تسخير و سقوط تهران رو فراموش كنيم و به اهداف اصلي نبرد بپردازيم.
براي شرح اين موضوع، سناريويي احتمالي رو خدمت دوستان ارائه مي‌كنم و مثالم رو براساس اين سناريو پيش مي‌برم.
مسلماً‌ اصلي‌ترين هدفي كه دنبال خواهد شد؛ نيروگاه‌ها و مراكز اتمي بوشهر، نطنز و اراك و تهران و اصفهان خواهد بود. پس حمله‌اي برق‌آسا، اين مراكز رو از بين خواهد برد و نهايتاً يك هفته تبادل آتش سنگين در منطقه رو شاهد خواهيم بود كه با پادرمياني سازمان ملل و نهايتاً قول بررسي اين موضوع در سازمان ملل و شوراي امنيت، آتش بس بين دو طرف برقرار خواهد شد؛ چرا كه از طرفي تهران توان جنگيدن با ابرقدرت نظامي جهان كه تنها نسبت بودجه‌ي نظامي‌اش به كشورمون، 1 به 100 هست رو داره، نه توان ضربه زدن اساسي به اين كشور (يعني هدف قرار دادن زيرساخت‌هاي اقتصادي و مراكز مهم امريكا). نهايت امر، موشك باران پايگاه‌هاي مورد استفاده قرار گرفته براي حمله هست كه مسلماً از قبل، تدابيري براي اين موضوع انديشيده شده. ضمن اينكه ادامه‌ي جنگ، ممكنه منجر به وقوع فجايع انساني براي كشورمون بشه و امريكا ثابت كرده كه در اين زمينه، يد طولايي داره و از هيچ چيز نمي‌ترسه (نمونه‌ي ملموس اون، انهدام هواپيماي ايرباس ايران بود كه به كشته شدن نزديك به 300 نفر از هموطنان بيگناه‌مون شد و برخلاف انتظار، نه تنها مشكلي پيش نيومد، بلكه فرمانده اين ناو نيز مدال شجاعت دريافت نمود!!). پس تهران، مخالفت چنداني با آتش‌بس نخواهد داشت و صرفاً پافشاري اون، براي تنبيه متجاوز خواهد بود و مسلماً دستگاه ديپلماسي ما، بسيار مؤثرتر از سال 61 عمل خواهد كرد.
امريكا هم از خداش هست كه اين جنگ به اتمام برسه و اوضاع روي غلتك كاغذبازي‌ها و چانه‌زني‌هاي سياسي بيافته.
البته اين، يك سناريوي كلي در اين زمينه هست و بسط اون ان شاء الله باشه براي فضايي مناسب‌تر.

------------------------------------------

پس با در نظر گرفتن تمامي شرايط، منطقاً در نبرد احتمالي آينده، كشورهاي اروپايي اسماً در كنار ايالات متحده نيستن و به عنوان ناظر بي‌طرف، صرفاً تلاش خودشون رو مثلاً به كار مي‌گيرن كه نبرد خاتمه پيدا كنه. معمولاً هم نقش اين ميانجي مهربان رو فرانسه ايفاء مي‌كنه (در بحران قفقاز نيز اين امر صادق بود و همه ديديم كه اين نبرد، تقريباً بي هيچ نتيجه مشخصي، خيلي سريع خاتمه پيدا كرد).
اما اگه ما بخوايم عملي انجام بديم كه جهان به اين نتيجه برسه كه بايد ترمز ايران كشيده بشه، خيلي ساده مي‌تونه نيروي ائتلاف شكل بگيره و بلايي سر ايران بياره كه سر عراق اومد. يعني ارتش ايران به ببري كاغذي تبديل شه كه حتي توانايي مقابله با ناامني‌هاي كشوري رو هم نداشته باشه و در نتيجه كشور اونقدر ضعيف بشه كه يا خود به خود تجزيه بشه و يا با درگير شدن در مشكلات بي‌شمارش، عملاً از صحنه‌ي سياست كنار بره.
فكر نكنم هيچ‌يك از ما چنين خواسته‌اي داشته باشه.

------------------------------------------

اين، بخش آغازين مطلبم بود :!: !! (مي‌خواستين رو ندين بهم!!)
چون امپراطور عزيز، اين روي قضيه‌ي تنگه هرمز رو فرمودن، من هم صرفاً خواستم نتايج تحركات منفي در اين زمينه رو يادآور شم تا اگه به عنوان يه كار و بحث تحقيقي روي اين موضوع كار مي‌كنيم، تمامي جوانب امر سنجيده و بررسي شه.
درمورد موارد مطرح شده توسط حسين و پرنس عزيز، ان شاء الله در ادامه مطالبي رو عرض خواهم كرد. صرفاً علاقه دارم امپراطور گرامي، مطلب مفيد خودشون رو تكميل كنن تا موضوع اهرم انرژي، به جمع‌بندي درست و حسابي برسه و بعد بپردازيم سراغ اهرم بعدي، يعني اشتراكات سياسي.
خوشحال مي‌شم دوستان نظرشون رو در اين زمينه بفرماين.


_________________________
(1) - اسم اين جنگ‌ها، Gulf War يعني جنگ خليج هست و چون يه اسم جهاني و نظامي هست، واژه‌ي خليج فارس عنوان نشد. اصولاً جنگ‌هايي كه در كنار خليج‌ها اتفاق مي‌افتن، به نام «جنگ خليج» معروف مي‌شن (نامي كه براي نبرد خليج خوك‌ها در نظر گرفته شده بود كه با شكست مفتضحانه‌ي دشمنان فيدل كاسترو، حتي عنوان هم نشد!!)،

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت دوستان عزیز
مبحث فوق العاده ای است بنده به دلیل یک سری مشغله درسی و شغلی خیلی وقت بود که نبودم (اینو تا دوستان نگفتن خودم بگم)
با اجازه اساتید و صاحب نظران این سایت.
مبحث اهرم
اجازه بدین تعریفی از این کلمه اهرم داشته باشیم و ببینیم اهرم چی هست تا کاربرد اونو بررسی کنیم
اهرم وسیله کوچکی است که بتوان با ان کارهای بزرگی انجام داد.
اهرم فشار رو علیه همدیگر یا یک کشور یا یک ملت یا غیره...معمولا به تحرکات اقتصادی و دیپلماتیک و یا علمی و یا انرژیک و...علیه همدیگر گفته میشود که از وقوع جنگ جلوگیری و در عین حال باعث پیشبرد اهداف از پیش تائین شده باشد و بتوان با آن فشارهای کوبنده و بعضا خورد کنندهای علیه کشورهای مختلف اورد تا ضمن تسلیم کردن طرف مقابل آن را برای تحرکات بعدی آماده کرد مثل:توافق نامه و.....
باز هم دوستانی که در مورد جنگ صحبت میکنن به این نکته توجه داشته باشن جنگ اهرم نیست چکش است دری که با کلید باز میشود را معمولا با چکش باز میکنن... میشود جنگ.
به قول قدیمیها با پنبه سر بریدن میشود اهرم فشار علیه کشورهای مختلف.

اهرم های فشار کشور ما برای دشمنان
خوشبختانه دشمنان در مبحث گذشته دسته بندی شدن پس نیازی به دسته بندی اونا نیست.
با توجه به مباحث گذشته ظاهرا دوستان در مبحث اهرم انرژی گیر پاژ کردن اول باید پتانسیل کشورمان را بررسی و میزان کاربرد ان را مورد سنجش قرار بدیم بعد ببینیم کدام یک از ما بیشتر به دیگری نیازمند است و مقدار آن را تائین و بعد نقطه یابی و در ان نقطه فشار بیاوریم
به عنوان مثال شخصی در قسمت دستش دارای نقطه ضعف است و ما پایش را میگیریم و به او میگوییم که هرکاری ما میگیم باید انجام بدی.
اهرم هایی که بیشتر میتوان روی ان تاکید کردبه این صورت است و غرب به خصوص آمریکا روی انها بسیار حساس هستند به غیر از انرژی که در ادامه علت مطرح نکردن آن را توضیح میدهم.

1_اهرم علمی
2_اهرمی به نام خود کفایی
3_اهرم اقتصادی
4_اهرم دیپلماتیک و سیاسی

فعلا روی همین ها بحث میکنم تا در ادامه به اهرم های جدید تری دست پیدا کنیم.
اول علت مطرح نکردن انرژی رو توضیح بدم.
یکی از دلایل اون اینه که همانطور که کشور های دیگر به نفت و گاز ما محتاجند ما هم دو برابر به پول اونها احتیاج داریم چون نفت رو نمیشه خورد.
فکر کنم همین قدر کافی باشه اگر لازمه بازم توضیح میدم ولی نمیخوام کشش بدم.


1_اهرم علمی و تکنولوژیکی و فناوری

در این قسمت پتانسیل داخلی برای تولید و صادرات محصولات آن بی نهایت بالاست ولی میزان استفاده از آن بی نهایت پائین.
چرا؟
چون هنوز ما درک نکردیم که تکنولوژی هم وجود دارد و ما 90% از ضربه ای که داریم متحمل میشویم از این قسمت است و اهرم فشار غرب هم از این نقطه است.
چطور میشود از ان علیه غرب استفاده کرد؟
دادن امکانات به سرمایه های داخلی و حمایت از انها و حمایت از دانشگاه ها و دادن امکانات لازم به انها به خصوص الکترونیک و اینترنت و سرمایه گزاری روی اختراعات و تحقیقات این عزیزان
و بالا بردن سطح علمی جامعه و تشویق قشر جوان و نوجوان به تولید و تحقیق روی موضوعات مختلف علمی و.....
جذب دانشمندان ایرانی از سراسر دنیا به کشورمان و دادن امکانات لازم برای فعالیت آنان
اگر دقت کرده باشید هر روز یک ایرانی در قسمت های مختلف دنیا کشف میشود به خصوص در آمریکا و اسرائیل که مخترع و یا مسئول انجام پروژه مهم فنی و تحقیقاتی هستند بیرون اوردن همینها باعث چنان اهرم فشاری بر علیه ان کشورها وارد میکند که حتی به فلج شدن قسمت های مختلف به خصوص محل خدمت آنها منجر میشود.
هنوز در تجارت الکترونیک مشکل داریم در صورتی که موسس گوگلی که شما با آن کار میکنید امید کردستانی و بزرگترین شبکه تجاری و خرید و فروش الکترونیک دنیا ebay را پیر امیدیار
ایرانی و الصل راه اندازی کردند و مدیریت بخش مریخ شناسی و سکونت در مریخ دکتر فیروز نادری ناسا را بر عهده دارد و سازنده دو رباط روح و فرصت است که این دو در حال حاضر در مریخ بسر میبرند
و اکثر دکترای ارشد مغز و اعصاب و قلب و عروق اروپا را ایرانیها تشکیل میدهند و جراحی های سخت و درصد خطر بالای 80% را این عزیزان انجام میدهند اکثر روئسای جمهور کشورهای مختلف ناراحتیهای خود را با این مشاهیر در میان و رفع مشکل میکنند.
فکر کنید اینها در کشور ما باشند و روئسای جمهور و یا اشخاص رده بالا نیازمند صفر به کشور ما و جراحی در این جا باشند. این کوتاه فکرانه ترین ایده برای اهرم فشار است که ما متاسفانه به خاطر برخی مسائل از ان استفاده نمیکنیم.
امسالهم زیاد است که با گفتن آن جز حرصو جوش برای ما چیزی عایدمان نمیشود.
این قسمتی از اهرم علمی که اگر باز هم خواستید بیشتر توضیح میدهم...



2_اهرم خود کفایی


در این قسمت هر چه وابستگی ما به خارج از کشور کمتر باشد امتیاز اهرم فشار از حریف
گرفته میشود و اهرم کمتر و بی ثمر تری نصیب دشمن میشود.
اگر دقت کرده باشید چین طی دهه های اخیر با این اهرم دنیا را به زانو در آورد با خود کفایی
انها مشکل انرژی داشتند که ما نداریم .
آنها مشکل تولید فناوری داشتند و دارند ولی ما نداریم.
آنها مشکل مالی داشتند ولی ما نداریم.
آنها هم مثل ما دشمن داشتند.
آنها هم مثل ما 30 سالی از دنیا عقب بودند و از نظر فرهنگی هنوز هم هستند و ما نیستیم.
و.....
کارهایی صورت گرفته ولی کافی نیست این قسمت آپدیت نشده خود کفا میشویم ولی با تکنولوژی 20 سال پیش اروپا و آمریکا باز هم نیاز به اهرم اول یعنی اهرم علمی کاربردی
احساس میشود که دوستان بیشتر اهرم علمی را درک میکنن.
این قسمت تقریبا واضح است.اگر توضیح خواستید بیشتر توضیح میدهم.

3_اهرم اقتصادی

این قسمت به جای اینکه اهرم فشار ما باشد اهرم فشار دشمن علیه ماست.
با توجه به درآمد های حاصل و فرصت های سرمایه گذاری کشور ما در دنیا و درامد زایی و جذب سرمایه
متاسفانه حدر دادن سرمایه به دلیل مدیریت ضعیف و کار نکردن با سرمایه در دنیا و سرمایه گذاری نکردن موثر باعث شده بیشتر برون رفت سرمایه داشته باشیم تا جذب آن.
به عنوان مثال همین امارات که ادعای جزایر سه گانه را دارد در قبال سرمایه های ما بندری به نام دبی درست کرده و ترکیه و عربستان و ... هم بماند در جای خود روی انها هم بحث میکنیم.
که با توجه به مدیریت ضعیف روی گمرکات و سرمایه گذاری نا مناسب و تحریمهای اخیر و برخی اختلافات داخلی و اقتصاد بیمار این اهرم حتی بدون دخالت دیگران بر علیه خودمان در جریان است.

با عرض پوزش از دوستان من به اندازه کافی روی این بحث ها عصبانی میشوم و ان را بهمین دلیل زیاد ادامه نمیدهم.باز هم شرمنده


4_اهرم دیپلماتیک و سیاسی

این اهرم فشار هم اهرمی است که در حال حاضر ما از ان برای جلوگیری از جنگ احتمالی و پیش برد اهداف استفاده میکنیم مانند سازمانهای بین المللی که برادر hosseingmn درباره ان توضیح دادن مثل کاندید شدن برای اعضای شورای امنیت و راهکارهای دیپلماتیک و گفتوگوهای خبری و شبکه های خبری و گرو ههای مختلف بین المللی مثل کنفرانس اسلامی و ...
خوشبختانه در این قسمت به خوبی عمل کردیم و توانستیم خودمان را مطرح کنیم و با توجه به رویه ای که ریاست محترم جمهور پیش گرفته اند حالا حالا ها مشکلی در این زمینه نداریم
فقط اقتدار بین المللی نداریم که با توجه به اهرم های دیگر ان را هم بدست میاوریم.


اهرم های جانبی دیگری هم هستند که بیشتر در ادامه درباره ان بحث خواهیم کرد.

با تشکر پستم خیلی طولانی شد باید مبحث را قسمت بندی کنیم و در بخشهای مختلف باز کنیم.[
این مبحث آنقدر گسترده و کلیدی است که جای تفکر و تامل بسیار دارد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت همه دوستان ببخشید که بعلت بیماری نتوانستم دو سه روزی به سایت سر بزنم. بسیاری از توضیحات را دوستان عزیز بخصوص جناب seginem دادند و من سعی می کنم در حد توانم این بحث را کامل تر کنم. شکی نیست که خارج شدن از انزوای سیاسی و تعامل با کشورهای منطقه به خودی خود از بسیاری از تنش ها و سوء تفاهم ها خواهد کاست. کشورهای منزوی همواره مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار می گیرند و حرفی برای گفتن در مجامع بین المللی ندارند. دستگاه دیپلماسی کشور اولین ارگان موثر در این بحث است. کوچکترین اشتباه در دستگاه دیپلماسی کشور بهای گزافی را در پی خواهد داشت. بعبارتی این ارگان در صف اول مقابله با هرگونه جنگ احتمالی و یکی از مهمترین اهرم های ما بشمار می رود. تقویت سازمانهایی مثل سازمان کنفرانس اسلامی که بر پایه اشتراکات دینی کشورهای اسلامی تشکیل شد یکی از برگ های برنده ما خواهد بود. هر چند که با وجود کشورهای بی بخار عربی حالا حالا نباید امید زیادی به تاثیر گذاری این سازمان در معادلات سیاسی جهان داشت. به نظر من یکی دیگر از مهترین اهرم های ما در جنگ احتمالی اشتراکات فرهنگی تاریخی دینی و زبانی ما با کشورهای منطقه است. اگر با برنامه و بصورت جدی این اشتراکات مطرح شده و تقویت شود افکار عمومی مردم منطقه به نفع ما خواهد چرخید. ما با کشوری مثل افغانستان اشتراکات زبانی تاریخی و دینی داریم. با کشوری مثل آذربایجان اشتراکات تاریخی زبانی فرهنگی و دینی و اشتراکات مشابهی هم با سایر کشور ها مثل پاکستان تاجیکستان عراق و ترکیه و ... داریم. ما بخوبی می توانیم از این اهرم به نفع خودمان بهره برداری کنیم. هر چند سر راه این مساله مشکلات زیادی هم وجود دارد برای مثال اختلافات عقیدتی بین سنی ها و شیعیان از شکل گرفتن یک اتحاد اسلامی جلوگیری کرده است و البته بیگانگان هم در دامن زدن به این اختلافات ید طولانی دارند. یکی دیگر از اهرم ها که قبلا هم بسیار در باره آن صحبت شد اهرم استفاده از تنگه هرمز است که روی آن زیاد مانور داده می شود و بعضی ها فکر می کنند این اهرم کلید فشار ایران بر دیگران در جنگ احتمالی است. من در این مورد قبلا و در تاپیک مربوط به خودش صحبت کردم و آخر صحبتم این بود که بستن تنگه هرمز و یا نا امن کردن آن به هیچ عنوان به صلاح ما نیست ساده ترین عاقبت این کار بقول دوست عزیزم آقا مصطفی تشکیل نیروهای ائتلاف بر علیه کشور عزیزمان ایران خواهد بود و ما گرفتار آتشی خواهیم شد که دامان مردم خودمان را هم می گیرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام شاید اگر pm دوست عزیزم مصطفی نبود من هرگز این تاپیک رو نمی دیدم ! مبحث طولانی شده ولی بنده حقیر هم در مورد بستن تنگه هرمز و عنصر انرژی حرفهایی دارم . ما اگر تاریخ کشورمون رو نگاه کنیم وابستگی شدید خودمون به فروش نفت و صادرات اون رو کاملا احساس می کنیم مسئولینی که دم از بستن تنگه هرمز می زنند احتمالا جنگ 8/ ساله و مهمتر از اون جنگ نفت کشها رو فراموش کردن . دوستان باید بدونن که ما در حوالی سالهای 65 تا اواخر جنگ به خاطر حملات متعددی که به نفتکشهای ما می شد و صادرات نفت ما رو تحت اشعاع قرار داده بود چه میزان ضرر کردیم . تقریبا بیشتر ضرر اقتصادی و نظامی ما در اواخر جنگ بود که با کمبود بودجه مواجه بودیم و متاسفانه تنها محور صادرات عمده نفت ما خلیج فارس بود . حال این سوال برای من پیش میاد که در صورت بستن تنگه هرمز ما بیشتر ضرر نخواهیم کرد ؟ بستن تنگه هرمز رو به کنار قرار می دهیم ، کشوری که بیش از 70 درصد بودجه اش از درامدهای نفتیست چطور بدون مدیریت انرژی مناسب می تواند از این عنصر مهم بهره ببرد ؟ پس لا اقل در زمان حاضر نمی توان روی نفت به عنوان عنصری استراتژیک برای بهره گیری و امتیاز گرفتن از دشمنان استفاده برد گو اینکه نفت ما هم بیشتر به کشورهایی صادر می شود که در تقابل با ما نیستند ، مورد مهمتر اینکه در صورت عدم صادرات نفت ایران تنها گزینه جهانی افزایش بهای نفت هست که به گفته دوست عزیزم تنها اسیب ان را ملتها خواهند برد نه دولتها ! ------------------------------------------------------------------------------------------------------ اما در مورد گاز که دوستان بحث اون رو شروع کرده بودند در مورد این مطلب باید ابتدا فهمید که چه کشورهایی به طور عمده مصرف کننده و وارد کننده گاز ایران است . به نظرم درسته که ما از نظر میزان ذخایر گازی در جمع 3 کشور برتر دنیا هستیم ولی مقایسه ایران و روسیه به هیچ وجه مناسب نیست چون روسیه بخش اعظم گاز اروپا را که در مصارف صنعتی و خانگی در بسیاری از کشورهای صنعتی اروپا مورد مصرف قرار می گیرد را تامین می کنند ولی ایران از لحاظ صادرات بخش کوچکی را به خود اختصاص می دهد که قطع یا افزایش بهای ان چندان کمکی به ما نخواهد کرد . ..................................................................................................... در مورد صحبتهای دوست عزیز seginem هم با بیشتر مطالبشون موافقم .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اول از همه یک "دستت درد نکنه" به آقا سعید بدهکارم که میان و مطالبی که به درد نمیخورن رو پاک میکنن....فقط یه چیزی بهش بگم که ...اخوی اگه با اصل مطلب مشکل داری حداقل به نوشته بقیه اعضا که جواب تاپیک رو دادن احترام بزار...
======
اما بحث مهمتر....از مصطفی جان هم متشکر میباشم که جان تازه ای به این مضوع نسبتاً مهم دادن (حالا چه با صرفاً صرفاً کردن هاشون-منظور نوشتن مطالب همراه با تیکه کلام صرفاً میابشد - چه با دعوت اعضای درست حسابی به این تاپیک)
======
اما حسین جان....به این موضوع هم توجه کن که مثلاً توی اتحادیه اروپا هم مشکلات زیادی وجود داره نمونش همراهی نکردن انگلیس با این اتحادیه(مثال کوچیک این همراهی نکردن...واحد پولیش هست)یا مثلاً مشکلاتی که سر رای گیری واسه قانون اساسی اروپا بود.
صد البته شکاف موجود در اون اتحادیه...مثل شکاف های موجود در این پیمان نیست...و صد در صد وقتی عزیزان اروپایی و غربی موش دوانی میکنن بین روابط دیگر کشورها....نمیشه هیچ کشوری رو جز خودشون(اونا هم بر اساس منافع البته)به هیچ پیمانی پایبند دونست.
مطلب طنزی بود که یادم اومد....در آمریکای لاتین میگفتن...
تنها جایی که کودتا نمیشه کشور آمریکاست چراکه اونجا چیزی به نام سفارت آمریکا وجود نداره!!!
=====
یک گله داشتم از همه شما عزیزان...
چرا هرکی میاد یه تقسیم بندی و یه هدف گذاری میکنه واسه این تاپیک؟
من به عنوان کم پست ترین (و البته در مقابل یکی از خوانندهای قدیمی این سایت) منتظر دادن مسیر از طرف بزرگان هستم تا یه مطلب بنویسم...
چون اگه من هم قلم فرسایی کنم...وضع ازین گیج کننده تر میشه
پس خواهشا‍ یکی بیاد و بگه دقیقاً الان در مورد انرژی باید بحث بشه یا بر اساس حرفهای دوستمون آقای seginem ؟
=====
البته با توجه به صحبتهایی که آقا مصطفی خودش بهشون اراجیف!!! میگه ...میشه به این نتیجه دلسرد کننده رسید که ایران بعضاً!‌دست روی دست میزاره ...
که در ظاهر دلایل آقا مصطفی درست بود ولی اگه بخوایم یه خورده جدی تر بریم توی بحث پای حزب الله و اسرائیل هم خیلی زود بعد از حمله به تاسیسات ایران توسط امریکایی ها میاد وسط...
نمیدونم چرا این موضوع رو مصطفی نگفت...شاید دلایلی داره که مشتاقم بشونم
×راستی اون یک هفته ای که پیش بینی کردی ...فکر نکنم به اندازه یک هفته بگذره نه؟
× (هی من میرم بالا یه چیزی میبینم میام این پایین یه چیزی میگم ) : اون ببر کاغذی فکر نمیکنی در مورد نیرو های کلاسیک عراق بیشتر معنی پیدا میکرد تا ایرانی که به قول خودش از فنون جنگ های نامتقارن استفاده میکنه؟میدونی که بعضاً چیزی به نام نابودی کامل نیروها در جنگ ها نا متقارن وجود نداره (نیروهای چریکی حتی اگه یک نفر ازشون زنده باشه باز لفظ "نیروهای چریکی" درموردش استفاده میشه)

======
راستی همینطوری که داشتم توی تاپیک ها میگشتم به جمله جالبی از یکی از کارشناسان آمریکایی برخوردم،که بعد از یه سری صحبت در مورد اینکه آمریکا نمیتونه به ایران حمله کنه گفته:
به ويژه اينكه ايراني‌ها به اين افتخار مي‌كنند كه آنها با دشمني قوي‌تر از خود مبارزه مي‌كنند.
خیلی جالب و مهم بود برام که یه کارشناس آمریکایی این موضوع رو درک کرده.و خیلی جالب تر اینکه هیچ کس به این موضوع توجه نکرده بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اول از همه، ممنونم از تمامي دوستاني كه دعوت حقير رو پذيرفتن و با ورودشون به بحث، به بالا رفتن سطح تاپيك كمك كردن. همچنين دوستاني كه بنا به دلايلي، از حضور در بحث عذرخواهي كردن. قصدم، ادامه‌ي مطلب نيست؛ چرا كه احساس مي‌كنم بحث داره درست پيش مي‌ره. صرفاً خواستم نكاتي چند رو يادآور بشم. اول از همه، از دوستان تقاضا دارم براي جلوگيري از انحراف و چندشعبه شدن بحث، موضوع به موضوع پيش بريم. يعني اول از همه، اهرم انرژي رو ختم به خير كنيم؛ بعد با توافق بريم سراغ اهرم فشار بعدي. نكته‌ي بعد، پاسخ به برخي ابهامات دوست خوبمون پرنس بود. درمورد حزب الله و اسرائيل، قبلاً هم در تاپيك‌هاي مختلف عرض كرده بودم كه شرط ورود اسرائيل به جنگ با ايران، حل دو موضوع هست : سوريه و حزب الله. عرض كردم كه منطق حكم مي‌كنه كه با سوريه به صلح برسه. حتي عرض شد كه در اين راه، گام‌هاي موثري هم برداشته و پيش‌بيني هم كردم كه به زودي، ما اين صلح رو مشاهده خواهيم كرد و در همين زمينه هم هشدارهاي لازم رو دادم. اما درمورد حزب‌الله، عرض شد كه تنها، راه حل نظامي پاسخگوست. بنابراين، درصورت انهدام نسبي توان نظامي اين گروه و تسلط جناح حاكم بر ارتش و تصويب قوانيني براي محدود سازي و نابودي دروني حزب الله و مواردي چند كه در اينجا جاي بيانش نيست، تكليف حزب الله يكسره مي‌شه (البته اين يه تئوريه). قبلاً عرض شد كه وقتي تكليف اين دو موضوع روشن بشه، ديگه اسرائيل مشكلي براي دست زدن به تحركات نظامي عليه ايران نداره؛ چرا كه عملاً خط مقدمي در برابر خودش نمي‌بينه و مي‌تونه از برتري هوايي‌اش، نهايت استفاده رو ببره. ضمن اينكه تنها اسلحه‌ي موثر ايران در برابر اسرائيل، موشك‌هاي بالستيك ميان بردش هست كه مسلماً به درد تهاجم مستقيم نمي‌خورن و نهايت امر، تخريب بخشي از صنايع اسرائيل هست كه به هيچ وجه قابل قياس با شخم زدن متقابل اسرائيل با موشك‌ها و جنگنده‌ - بمب‌افكن‌هاش نيست!! تازه اين، بدون در نظر گرفتن سپر ضد موشكي چند لايه‌ي اسرائيل بود! پس بايد گوش به زنگ بود و هر اقدامي كه به نحوي اين دو موضوع رو به سمت حل شدن پيش مي‌بره رو به دقت رصد كرد و در قبالش تصميم‌گيري‌هاي مناسبي اتخاذ نمود. درمورد يك هفته بايد بگم كه ما داريم درمورد ايالات متحده حرف مي‌زنيم؛ نه عراق! ما داريم درمورد كشوري حرف مي‌زنيم كه به اندازه‌ي تمامي موشك‌هاي ذخيره شده‌ي ما، موشك در ناوهاي هواپيمابرش ذخيره كرده! ما داريم درمورد ايالات متحده‌اي حرف مي‌زنيم كه تعداد هواپيماهاي عملياتي ما، صرفاً به اندازه‌ي يك يا نهايت دو ناوش هست! درمورد USAF! داريم درمورد مارين‌هايي صحبت مي‌كنيم كه با وجود اينكه كيفيتي پايين‌تر از نيروي زميني ارتش امريكا رو دارن، ولي همواره خط‌شكن بوده و در تمامي نبردهاي ايالات متحده در قرن اخير، اين مارين‌ها بودن كه پيشرفت و تسخير و پاكسازي رو انجام داده و راه رو براي ورود قدرتمند اين ارتش فراهم كردن. ما داريم درمورد تفاوت كيفيت تسليحات صحبت مي‌كنيم! تسليحاتي كه ما رو از ساختن ديوار گوشتي و تهاجماتي كه در جنگ 8 ساله؛ به شيوه‌ي جنگ‌ جهاني اول، محروم مي‌كنه و ديگه تاكتيك‌هاي جالب 20 كيلومتر پياده‌روي بدون سر و صدا در رمل‌ها و اصل غافلگيري دشمن رو خنثي مي‌سازه!! ما داريم درمورد سلاح‌هاي غيرانساني، ولي بسيار موثري صحبت مي‌كنيم كه قادره هر خطوط دفاعي رو بشكنه! مسلماً ما جنگنده‌تر از تمامي حريفان ايالات متحده در اين قرن اخير هستيم. ولي اين رو هم بايد در نظر داشت كه وقتي اوضاع به ضرر ما هست، ادامه‌ي كارزار عملاً به معني تخريب بيشتر، تهديد كشور و نابودي بيشتر هست!! پس مي‌شه گفت زمان، عقلانيه؛ مگه اينكه اتفاق ديگه‌اي رخ بده!! اما درمورد جنگ نامتقارن، بهتره اينطور راحت صحبت نكنيم. ما ادعامون اين هست كه جنگ نامتقارن انجام مي‌ديم. ولي كدوم جنگ نامتقارن؟ آيا فضاي جغرافيايي ايران؛ بخصوص محورهاي عملياتي احتمالي، امكان ساده‌ترين اصل اين نوع جنگ‌ها، يعني استتار و غافلگيري رو به ما مي‌ده؟ حزب‌الله اگه در اين امر موفق هست، به خاطر جنگل هاي انبوهي هست كه از رزمندگان حزب‌الله، شاخه‌ها و برگ‌هايي طبيعي مي‌سازه! ولي آيا در كوير، ما چنين امكاناتي داريم؟ آيا چيزي بيشتر از البسه و پوشش‌هاي همرنگ كوير در چنته داريم؟ پوشش‌هايي كه عملاً با دوربين‌هاي حرارتي امريكايي‌ها بي‌اثر مي‌شه! بعد هم ما داريم درمورد جنگ صحبت مي‌كنيم؛ نه بزن و دررو! من فرض رو بر اشغال نذاشتم! درمورد جنگ طبيعي صحبت كردم. ولي اگه بگيم ايران اشغال مي‌شه و رزمندگان ما بصورت چريكي با امريكايي‌ها درگير مي‌شن، اون وقت اوضاع بدتر هم مي‌شه؛ چرا كه تقريباً نزديك شدن به نيروهاي امريكايي و گرفتن تلفات به سبك جنگ‌هاي چريكي، بسيار سخت هست. اكثر تلفاتي كه امريكا در عراق مي‌ده، به خاطر بمب‌گذاري‌هاي جاده‌اي و گاهاً انتحاري هست؛ والا در ابتدا، سعي كردن كه بصورت چريكي با امريكايي‌ها بجنگن كه نتيجه‌اي غم‌انگيز رو به دنبال داشت!! ضمن اينكه درصورت تسخير ايران، ساده‌ترين كار، در انداختن حكومت مركزي با چريك‌هاست. چرا كه چريك‌ها نمي‌تونن از چند جهت بجنگن و اين مسئله، به فرسودگي و يأس اون‌ها مبدل مي‌شه. فكر كنم بررسي قيام جنگل در اين زمينه، بسيار موثر باشه. ميرزا، اكثر پيروزي‌هاش رو وقتي بدست آورد كه با قواي بيگانه و يا دشمنان پيش رو مي‌جنگيد. ولي وقتي كه حكومت از همه طرف، وي رو تحت فشار قرار داد و هر حركتش رو با درگيري و نبرد دنبال كرد، ياران ميرزا كمتر و كمتر شده و نهايتاً غائله‌ي جنگل با اعدام رهبران اين قيام به پايان تراژيكي رسيد!! -------------------------------------- اين بحث باشه براي تاپيكي مناسب‌تر. اگه دوست داشتي، مي‌تونيم اين بحث رو در تاپيك «جنگ امريكا عليه ايران» ادامه بديم. چون قبلاً درمورد مواردي مشابه درش بحث شده و جاي مناسبي براي اينجور بحث‌هاست. فعلاً بپردازيم به بحث اهرم‌هاي فشار ايران. -------------------------------------- خوب دوستان. درمورد اهرم انرژي، تنگه هرمز و شرايط پيش رو نظر ديگه‌اي نيست؟ كسي نمي‌خواد پاسخ دوستان رو بده؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از تمامی دوستان که با ارسال مطالب خود ان تاپیک را پربار کردید :|

همان طور که آقا سینا و اکثر دوستان دیگر اشاره کردند بستن تنگه هرمز اقدامی است که تبعات و حوادثی را به دنبال دارد که پیش بینیه همه آنها کار غیر ممکنی است. شاید بتوان تا یک ماه پیش آمدها را بررسی کرد اما موج ویرانگری که از خلیج فارس شروع می شود مشخص نیست که تا کجا و به چه صورت تاثیر مخرب خود را به جا می گذارد. حتی ممکن است باعث عوض شدن نقشه بعضی از کشورها شود. اما یک مطلب 100% رخ می دهد و آن ورود دنیا به عصر آخر زمان است(حالا نرید بگید این حسین آرماگدونیسته ها!!! :!: ). به قول امپراتور عزیز شاید تنها کشوری از بسته شدن تنگه هرمز سود ببرد روسیه باشد که آن هم احتمالا از موج آسیب مصون نمی ماند. الحمد الله در این گونه امور باید دستور شخص رهبر در کار باشد که این موضوع خیال ما را از تندروی و کندروی های احتمالی راحت می کند.

prince
پرنس عزیز قطعا در اروپا هم شکافها و دسته بندی هایی وجود دارد ولی این شکافها در مقابل شکافهای اعضای شانگهای موترک هم به حساب نمی آیند. مبنای سیاست، اقتصاد و فرهنگ کشورهای اروپایی اومانیستی است و فقط از مکاتب مختلف آن پیروی می کنند و به همین دلیل است که مشاهده می کنید بعد از فجایعی مانند جنگ اول و دوم جهانی و جنگ سرد طرف های برنده و بازنده همگی دور هم سر یک سفره می نشینند. به اعضای گروه جی8 توجه کنید.

یک گله داشتم از همه شما عزیزان...
چرا هرکی میاد یه تقسیم بندی و یه هدف گذاری میکنه واسه این تاپیک؟
من به عنوان کم پست ترین (و البته در مقابل یکی از خوانندهای قدیمی این سایت) منتظر دادن مسیر از طرف بزرگان هستم تا یه مطلب بنویسم...
چون اگه من هم قلم فرسایی کنم...وضع ازین گیج کننده تر میشه
پس خواهشا‍ یکی بیاد و بگه دقیقاً الان در مورد انرژی باید بحث بشه یا بر اساس حرفهای دوستمون آقای seginem ؟

از آنجایی که آقا مصطفی و امپراتور عزیز هنوز صحبت هایشان در مورد اهرم انرژی تمام نشده بهتر است منتظر جمع بندی این اهرم توسط ایشان باشیم و بعد از آن طبق دسته بندی جناب seginem ادامه می دهیم.

seginem
فرمایشات شما بسیار جالب توجه و مفید بودند.
طبقه بندی شما را هم با موافقت دیگر دوستان در ادامه بحث لحاظ می کنیم البته اگر مشکلی نیست اپتدا دیگر دوستانی که مشغول آماده کردن مطلب در مورد اهرم انرژی هستند مطالبشان را ارسال کنند و اهرم انرژی به جمع بندی مناسبی برسد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب با توجه به چرت و پرت هايي كه همين الان داشتيم با هم (با مصطفي-كه البته الانم پيشمه)ميگفتيم ( و طبيعتاْ بچه ها در جريان نيستن) به اين نتيجه ميرسيم كه ....
يك نفر براي كل ارتش آمريكا كافيه...
:!:
اما از شوخي كه بگذريم... فكر كنم هنوز هم آمريكا در افغانستان با نيروهاي چريكي مشكل داره....حتماْ الان ميگي خوب اونا توي كوهستانن....منم ميگم: خوب ما مگه كوه نداريم؟
گير دادي به كوير لوت و ... ها
=======
در مورد شرايط پيش رو در مورد اهرم انرژي بهتر ميبينيم كه اين نوع جمع بندي ها رو به دليل ارتباط با جنبه هاي ديگري كه seginem گفتن به ، زماني ديگر بندازيم...
=======
حسين جان همونطور كه گفتم مشكل ما توي شكاف با ديگر كشور ها در صورت دخالت نكردن اون عزيزان حل ميشه كه امكاني در حد صفر داره
اما باز هم فكر كنم بشه ازين نوع پيمانها در جهت منافع خودمون (هرچند محدود) استفاده كرد...
در ادامه و گسترش بحث انشالله بازترش ميكنيم.
=======
ياد يه موضوع جالب افتادم
بچه كه بوديم اگه كسي از ما قوي تر بود و بحث دعوا و ... ميومد وسط اينقدر خودمون رو رفيق باز جلوه ميداديم (كماينكه نبوديم) كه طرف توهم ميزد كه با اين يارووو(من رو ميگفت) دعوا كردن از حدود عقل خارج هستش يا به قولي اگه من بگيرم لهش كنم...حداقل يه دكمه ازين پيرهن خوشگلم كنده ميشه (توسط بنده)
(چه بي ربط!!!)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.