zed

تاپیک جامع سپهبد شهید ولی ا... قرنی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=justify] در ابتداي انقلاب خبر انتخاب يكي از افسران به رياست ستاد كل ارتش منتشر شد؛ او قبلا معاون ستاد ارتش، فرمانده ارتش در استان‌هاي مختلف و همچنين رئيس ركن 2 ستاد در ارتش شاهنشاهي بود.
شهيد سپهبد محمدولي قرني در سال 1292 ديده به جهان گشود. بعد از طي تحصيلات ابتدايي، در دبيرستان‌هاي دارالفنون و نظام، مقطع متوسطه را به پايان رساند و در سال 1309 به دانشكده افسري رفت و بعد از دو سال با درجه ستوان دومي فارغ‌التحصيل شد و بعد از آن زندگي نظامي خود را در دانشگاه جنگ ادامه داد و دوره اطلاعات را در همين دانشگاه طي كرد.
به علت لياقت و كارداني، در آن سال‌ها با سرعت، طي اخذ درجات بالاتر، سلسله مراتب نظامي را يكي بعد از ديگري پشت سرگذاشت و در آخرين مرحله به رياست ركن دوم ارتش و همچنين معاونت ستاد ارتش نائل آمد.
او در دوران خدمت، به فساد مالي در دورن ارتش پي برد، از اين رو در صلاحديد با جمعي از همفكران و همكاران خود در صدد اصلاح اين وضعيت برآمد. براي اين منظور در سال 1336 هنگامي كه رياست ركن 2 ارتش را به عهده داشت، طرح كودتايي را جهت براندازي سلطنت محمدرضا شاه پهلوي ريخت كه افشاي آن، منجر به دستگيري وي در نهم اسفند ماه همان سال شد اما با وجود جرايم سنگيني كه به وي نسبت داده شد و از طرفي نيز دادستان ارتش، سپهبد آزموده، اقدام او را خطرناك‌تر از توطئه‌ي سازمان نظامي حزب توده توصيف كرد، تنها به سه سال زندان و اخراج از ارتش محكوم شد.
درباره خلاصه وضعيت خدمتي "تيمسار سرلشگر اخراجي ولي قرني" در گزارشي از ستاد بزرگ ارتشتاران در دوران شاهنشاهي آمده است:
* مشخصات: ولي فرزند ميرزا آقاخان، شهرت قرني، متولد 1292 داراي شناسنامه شماره 27999 صادره از تهران، ورود به خدمت 1/7/1309 داراي عيال و اولاد.
* مراحل تحصيلي: دانشكده افسري، دوره ستاد دانشگاه جنگ، دوره سه ماهه اطلاعيه دانشگاه جنگ.
* مراحل درجات: در مهر ماه 1311 به درجه ستوان دومي و در مهر ماه 1326 به درجه سرلشگري مفتخر گرديده.
* مشاغل مهم: كفيل فرماندهي گردان 2 هنگ‌ 4 توپخانه، فرماندهي گردان 105 كوتاه، رئيس ركن سوم ستاد مركز تعليماتي آمادگاه، فرماندهي پارك توپخانه لشكر 2، رئيس ركن سوم ستاد لشگر 2، بازرس لشگر 2مركز، رئيس ستاد لشگر 2، معاون دوم اداره سررشته‌داري ارتش، فرمانده تيپ مستقل رشت، رئيس ركن دوم ستاد ارتش، معاون دوم ستاد ارتش.
* امتيازات: آجوداني اعليحضرت همايون شاهنشاهي، نشان لياقت درجه 2 و 3، نشان همايون درجه 2، نشان دانش درجه 2 و 3، نشان رستاخيز درجه 1، نشان خدمت درجه 2، نشان كوشش درجه 1 و 2، نشان پاس درجه 2، نشان افتخار درجه 2 و 1، شش ماه ارشديت.
* تشويقات: تقدير در فرمان همگاني ارتش 3 مرتبه، تقدير و دستور قسمتي و كتبي 43 مرتبه.
* تنبيهات: جمعا 25 روز بازداشت و يك مرتبه توبيخ و 2 روز زنداني.
* پرونده محاكماتي: طبق راي دادگاه تجديد نظر ويژه باتهام لغو دستور و مستور داشتن جرياناتي را از مافوق سه سال زندان عادي محكوم و با استناد ماده 298 قانون دادرسي و كيفر ارتش و بند (د) ماده 15 قانون استخدام نيروهاي مسلح شاهنشاهي از تاريخ 31/4/37 از خدمت ارتش شاهنشاهي اخراج مي‌گردد.
سرلشكر قرني در دي ماه 1339 مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد، اما اين بار او فعاليت‌هاي سياسي خود را در رابطه با نهضت آزادي و آيت‌الله طالقاني ادامه داد.
در اواخر سال 1342 مجددا به دليل فعاليت عليه رژم شاهنشاهي بازداشت شد، قرني اين بار قريب 9 ماه در زندان انفرادي به سر برد و مجددا در دادگاه نظامي به سه سال زندان محكوم گرديد.
وي مجددا در دي ماه 1345 از زندان آزاد شد و چون رفت و آمد و ارتباطات او تحت كنترل شديد ساواك قرار داشت، با احتياط زيادي عمل مي‌كرد.
پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى، سپهبد قرنى به سمت اولين رييس ستاد مشترك ارتش منصوب شد و در روز بيست و چهارم بهمن 57 در دفتر رياست ستاد ارتش، تمثال حضرت امام خمينى (ره) رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى را نصب كرد و سپس خطاب به حاضران گفت: «ارتش شاهنشاهى كه مى‌گفتند از مجهزترين ارتش‌هاى دنياست و شايد هم از لحاظ وسايل و تجهيزات چنين بود، از آنجا كه ايمان و اعتقاد نداشت، ظرف چند ساعت متلاشى شد. افراد يك ارتش اولاً بايد مؤمن باشند، ثانياً آرمان آنان حفظ استقلال ميهن باشد نه حمايت از يك فرد. ارتش ايران قبل از اين تبديل به يك ارتش شخصى شده بود و ديديم كه چه زود متلاشى شد. تاريخ معاصر نشان داده كه هر وقت متجاوزان حمله مى كردند، اين ارتش مضمحل مى شد. به عنوان مثال ديديم كه در شهريور 1320 چنين شد. در اين زمان نيز يك عده مردم در پناه ايمان به خدا، بدون سلاح پيروز شدند. امروز به اينجا آمده‌ايم. دوستان، مي‌بينيد كه هيچ چيز وجود ندارد. بايد به اين ارتش شكل داد و بعد هم تصفيه صورت گيرد و ايمان و ايدئولوژى بايد حاكم گردد.»
روزنامه اطلاعات درتاريخ 24 بهمن 1357 خبر انتخاب يكي از افسران تحصيلكرده و خوشنام ارتش از سوي نخست وزير دولت موقت به رياست ستاد كل ارتش را منتشر كرد و در ذكر سوابق وي نوشت: «او قبلا معاون ستاد ارتش، فرمانده ارتش در استان‌هاي مختلف و همچنين رئيس ركن دوم ستاد بوده است.»
همين روزنامه آن روز در خبر ديگري از زبان رياست جديد ستاد كل ارتش گفت: "در ارتش تصفيه دامنه‌داري مي كنيم."
اولين رييس ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران، سپس فعاليت خود را براى تصفيه و بازسازى و توان مكتبى بخشيدن به ارتش آغاز كرد.
غائله كردستان در زمان او آغاز شد و او در اين قضيه با تصميم گيري قاطع و به موقع توانست جلوي پيشروي ضد انقلاب را بگيرد.
با آغاز نا آرامي‌هاي گسترده در كردستان، خود به آن منطقه رفت و به سرعت كنترل اوضاع را در دست گرفته و مقدمات سركوبي ضد انقلاب را فراهم ساخت اما كار شكني‌هاي برخي اعضاء دولت موقت در مماشات با ضد انقلاب و بي‌اثر شدن اقدامات انجام شده توسط ستاد مشترك ارتش، باعث شد وي استعفا دهد تا بلكه در آينده و در شرايط و محل خدمت ديگري به اقداماتي اساسي در راستاي مبارزه همه جانبه با ضد انقلاب گام بردارد.
وي در آن زمان در مصاحبه‌اي گفته بود: «اگر ارتش ملي را به هر وسيله تضعيف كنند، استقلال ملي و تماميت ارضي كشور به خطر مي‌افتد. در ارتش شكلي به وجود مي‌آورم كه دشمنان كشور نتوانند كوچك‌ترين لطمه‌اي به ايران وارد كنند. ارتش بر مبناي ايدئولوژي اسلامي و عدل، بايد به تدريج و با مرور زمان صورت بگيرد. ارتش ايران سابقه 25 ساله دارد كه شاهد تخلفات افراد گوناگون بوده است و به همين منظور پاكسازي‌هايي صورت گرفته‌است و اين روند براي اصلاح و سالم ماندن ارتش همچنان ادامه خواهد داشت.»
نيروهاي ضد انقلاب با وابستگي به بيگانگان از جمله رژيم بعث عراق، از اولين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي دست به ايجاد آشوب و بلوا در بسياري از شهرها و بخصوص استان كردستان زدند و تا آنجا پيش رفتند كه پادگان كردستان را تصرف و غارت كردند. گناه بزرگ قرني اين بود كه با تمام وجود از سقوط پادگان سنندج جلوگيري كرد و اجازه نداد كه به سرنوشت ديگر مراكز نظامي كه با خيانت برخي افراد به دست ضد انقلابيون افتاد، دچار شود.
پس از اين جريان، تنش‌ها و مخالفت‌هايي ايجاد شد و گروهك‌ها با تبليغات منفي سعي كردند كه دولت موقت را وادار به بركناري رييس ستاد ارتش كنند.
سرانجام مهندس بازرگان، نخست وزير دولت موقت، در 6 فروردين 1358، سپهبد محمدولي قرني را كه تنها 43 روز (از 23 بهمن 57 تا 7 فروردين 58) از مدت خدمت وي مي‌گذشت، از رياست ستاد ارتش بركنار كرد.
سرانجام در شامگاه دوم ارديبهشت سال 1358، سپهبد شهيد محمدولي قرني كه به حق او را «حر» انقلاب حضرت روح الله ناميدند، در حياط منزل شخصي خود در ميدان وليعصر تهران مورد اصابت گلوله‌هاي عناصر فريب خورده گروهك فرقان قرار گرفت و در بيمارستان مهر به شهادت رسيد تا اولين شهيد انقلاب اسلامي به دست عناصر ضد انقلاب باشد.
خاطره‌اي از شهيد
سرلشكر بازنشسته مرحوم «منصور طالب زاده» از همرزمان شهيد سپهبد قرني نقل كرده است: قرني به مهندس بازرگان و رفقاي ايشان اعتقادي نداشت، آنها هم او را قبول نداشتند، چنين كه بالأخره هم موفق شدند بعد از جنگ اول كردستان او را بر كنار كنند. تمام اميد و اعتقاد اين مرد بزرگ بعد از خدا، به آقاي خميني بود به ياد دارم در بحث انتصاب او به سمت اولين رئيس ستاد مشترك بعد از انقلاب آن آقايان (ليبرالها) در شوراي انقلاب به شدت با اين انتصاب مخالف بودند. در اوايل قبول اين مسئوليت، يك شب به خانه ما در تهران‌نو آمد. از آنجا كه از دهه سي باهم رفيق بوديم و هر دو در سال 37 به اتهام طراحي كودتا عليه رژيم شاه دستگير، زنداني و تا پيروزي انقلاب تحت نظر ساواك خانه نشين شديم، زبان همديگر را خوب مي فهميدم.
از او پرسيدم: چطور شد با وجود مخالفت آقايان دولت موقت اين پست را به تو دادند؟ خنديد و گفت: فلاني تو كه ميداني من يك سربازم و اهل رياست نيستم. دستور آقاي خميني بود كه آقايان را سر جايشان نشاند و بار جمع و جور كردن ارتش براي انقلاب را به دوش من انداخت.

منبع :خبرگزاري فارس [/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خداوند بیامرزدش. بزرگ مردی بود که قدرش را ندانستیم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[center][b]سرلشگر قره نی از زبان ارتشبد حسین فردوست

مقدمه[/b][/center]
تاکنون مطالب بسیار محدودی در مورد گذشته و کارهای صورت گرفته توسط مرحوم سرلشگر قره نی گفته شده است و شاید یکی از دلایل اصلی آن کمبود منابع مورد اعتماد باشد.خاطرات ارتشبد حسین فردوست که از کودکی نزدیکترین دوست محمدرضا پهلوی ، پادشاه سابق ایران و رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاه بوده تاکنون به عنوان یک منبع قابل اعتماد برای پژوهشگران مطرح بوده و بسیاری برای استناد مطالب خود به این کتاب مراجعه می کنند.وانگهی در حال حاضر کاری به صحت یا عدم صحت تمامی موارد گفته شده در این کتاب نداریم و به موقع آن را نقد خواهیم کرد.تمامی مطالب این نوشته بدون کوچکترین تغییر آورده شده است.

[center]
[b]انگلیسی ها و کودتای قره نی[/b][/center]
من شخصاً در تمام مدت قریب به 20 سال خدمت خدمت در دستگاه اطلاعاتی، یعنی از شروع کار « دفتر ویژه اطلاعات »[sup]1[/sup] در سال 1338 تا پیروزی انقلاب در سال 1357 ، نه از مقامات انگلیسی و نه آمریکایی نشنیده ام که فردی را به عنوان مخالف محمدرضا به من و سایر مقامات اطلاعاتی - مانند رئیس ساواک، رئیس اداره دوم ارتش شاهنشاهی- و حتی به خود محمدرضا معرفی کرده باشند.پس این بطور مسجل رویه سرویس های اطلاعاتی است که مخالف رییس کشور را به او معرفی نکنند و خود از وجود او استفاده کنند.تنها موردی که شاهد لو دادن یک مخالف محمدرضا بودم، در ماجرای سرلشگر قره نی بود که توسط MI-6 لو رفت.

[color=#000080]سرهنگ قره نی، از افسرانی بود که در کودتای 28 مرداد 1332 شرکت کرد و سپس به علت اعتماد فوق العاده آمریکایی به او با درجه سرلشگری رییس رکن 2 ستاد ارتش شد.در آن زمان، ساواک وجود نداشت و شهربانی هم از نظر اطلاعات فوق العاده ضعیف بود.در این شرایط، رییس رکن 2 ستاد ارتش مهم ترین مقام اطلاعاتی کشور به شمار می رفت و از نظر اطلاعات نظامی و حتی غیرنظامی یکه تاز میدان بود.آمریکایی ها همانطور که فرمانداری نظامی تهران و سپس ساواک را به تیمور بختیار سپردند، طبق روحیه خود رکن 2 را نیز به دست فردی سپردند که فوق العاده جسور و آماده قمار با زندگی، باهوش و اهل ایجاد باند در ارتش و غیر ارتش برای وصول به هدف بود.تماس با بختیار و تاثیرات او نیز بر این روحیات مزید می شد و قره نی را برای ریسک بزرگ زندگیش مستعدتر می ساخت.[/color]

پس از کشف ماجرا، مشخص شد که قره نی مشغول بررسی طرح یک کودتای نظامی بوده، که محمدرضا را برکنار کند و یک حکومت نظامی را سرکار بیاورد.[color=#000080]این طرح از مدتها قبل به طور کاملاً سری تهیه می شد و با توجه به شغل قره نی استتار آن آسان بود.قره نی موفق شده بود که موافقت آمریکایی ها را به خود جلب کند.این طرح توسط سفارت آمریکا در تهران هدایت نمی شد، بلکه ایستگاه سیا در اتن در جریان آن بود.افرادی که مستقیماً در جریان طرح بودند، عده اندکی بودند: قره نی ، چند افسر مورد اعتماد قره نی ، اسفندیار بزرگمهر (غیر نظامی) ، که مدتی رییس اداره تبلیغات بود(همان سازمانی که بعداً به وزارت اطلاعات و جهانگردی تبدیل شد).واسطه بین قره نی و آتن، بزرگمهر بود که مسافرتهای متعددی بین تهران و آتن انجام می داد.[/color]

جریان به اطلاع محمدرضا رسید و با ترتیب دقیق چنان عمل شد که قره نی از ماوقع مطلع نگردد.بزرگمهر در یکی از دفعاتی که از آتن مراجعت می کرد، در فرودگاه دستگیر شد و بنحوی عمل شد که دستگیری او مخفی بماند.با استناد به مدارکی که انگلیسی ها در اختیار گذارده بودند، بزرگمهر اعتراف کرد و اسامی اعضاء شبکه را در اختیار گذارد.قره نی و سایر افراد دستگیر شدند.[color=#000080]محمدرضا به خاطر وساطت آمریکایی ها برخورد شدید نکرد.قره نی به 3 سال زندان محکوم شد که پس از مدتی با مراجعه خانم او به من و تقاضای من از محمدرضا بخشوده شد.قره نی خود را مدیون من می دانست و لذا در روزهای بعد از 22 بهمن 1357 دین خود را ادا کرد.[/color]

ماجرای فوق باز هم روشن می کند که در سالهای اولیه پس از 28 مرداد 1332، هنوز آمریکایی ها برای محمدرضا اهمیت چندان قائل نبودند.در حالیکه در مقابل، انگلیسی ها چه در صعود محمدرضا به سلطنت در شهریور 1320 و چه در 28 مرداد 1332 سیاستشان در جهت حفظ و تحکیم قدرت محمدرضا بود.این بی اعتنایی آمریکایی ها به محمدرضا در ماجرای دولت امینی روشن تر شد.تنها از زمان جانسون و بطور جدی از زمان نیکسون بود که آمریکا به اوج اعتماد و نزدیکی با محمدرضا رسید و او را مهمترین ترین پایگاه و نزدیک ترین متحد خود در منطقه محسوب داشت.

[color=#000080]به اعتقاد من، ماجرای قره نی دو تاثیر داشت: اول این که محمدرضا کوشید تا هر چه بیشتر اعتماد آمریکایی ها را به خود جلب کند و ارتباط خود را با مراکز قدرت در آنجا بیشتر کند، دوم اینکه آمریکایی ها فهمیدند که بدون موافقت انگلیسی ها در ایران هیچ کاری نمی توانند بکنند و لذا به همکاری اطلاعاتی با انگلیسی ها اهمیت بیشتر دادند.[/color]

[size=1]منبع: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ارتشبد حسین فردوست، ویراسته عبدالله شهبازی، ج1، نشر اطلاعات، چاپ بیست و هشتم ، 1388 ، ص 330-331[/size]

[color=#FF0000]یادآوری:[/color] سرلشگر ستاد سید محمد ولی قره نی پس از صدور اعلامیه بی طرفی ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 در 23 بهمن همان سال به ریاست ستاد مشترک ارتش - که آن زمان ارتش ملی ایران یا ارتش ایران خوانده می شد - رسید.در دوران ریاست ایشان ارتش به صورت گسترده ای پاکسازی شد و بسیاری از افسران ارشد به طناب دار سپرده یا زندانی شدند که جای خالی برخی در سال های جنگ به خوبی احساس شد؛ هر چند به نظر نمی رسد ایشان اختیارات چندانی برای دخالت در این مورد داشته اند.وی در 1358/2/3 به وسیله کسانی که " گروه فرقان " نامیده می شدند، ترور شد و سرلشگر ناصر فربد جای ایشان را گرفت.پس از ترور ، درجه ایشان یک مرتبه ارتقاء یافت و تبدیل به اولین " سپهبد " ارتش جمهوری اسلامی ایران شدند.این که چرا پس از انقلاب فرماندهی ستاد ارتش به فردی با چنین سابقه ای محول شد، جای سوال دارد.

[b]پاورقی[/b]

1- دفتر ویژه اطلاعات: این دفتر در واقع دفتر اطلاعات خصوصی محمدرضا پهلوی بود که توسط ارتشبد فردوست و با آموزش به وسیله MI-6 انگلیس طراحی و ایجاد شده بود.این دفتر مستقل از دیگر ارگان های اطلاعاتی حکومت پهلوی بود و وظیفه دریافت گزارشات ساواک و رکن 2 ستاد ارتش ، انجام تحقیقات مستقل، تخلیص و گلچین کردن و... گزارشات و ارائه آن به شاه جهت بررسی را داشت و از اختیارات بالایی برخوردار بود.
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]ین که چرا پس از انقلاب فرماندهی ستاد ارتش به فردی با چنین سابقه ای محول شد، جای سوال دارد.[/quote]
در اون ایام هر چند با تلاش روحانیت و خصوصا شهیدان بزرگوار بهشتی و باهنر در بدنه و رده های پایینی ارتش شبکه نسبتا گسترده ای از افسران و درجه داران متدین و مذهبی وفادار به امام و انقلاب ایجاد شده بود ولی در رده های بالایی و خصوصا رسته امراء که همگی از نزدیکان شاه و آلوده به انواع و اقسام مفاسد اخلاقی و ... بودند به ندرت فرد قابل اعتمادی پیدا می شد و از نظر فرد واجد صلاحیت برای احراز مقامات ارشد به معنای واقعی کلمه با قحط الرجال مواجه بودیم.
در چنین شرایطی گزینه ای که درجه سرلشگری داشته و در عین حال به خاطر تلاش برای براندازی شاه به زندان افتاده باشه واقعا یه مورد اوکازیون محسوب می شد و انتصابش به ریاست ستاد کاملا طبیعی بود ! مخصوصا اگر پشت پرده کودتای اونو و هماهنگی اش با امریکایی ها تا اون زمان مخفی مونده باشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چیزی که باید توجه داشت اینه که سپهبد قرنی مسلما فردی وطن پرست بود از ابتدا تا انتها . ولی وی در طول زندگیش یک رویه ثابت رو طی نکرد بلکه روندی تدریجی رو طی کرد همونطوریکه بسیاری از انقلابیون هم همین رویه رو طی کردن . بعنوان مثال همین شهید آوینی در ابتدا در دوران دانشجوییش طرفدار گروه های چپ شده بوده و حتی سبیل نیچه ای و استالینی میزاشته و رفتار میکرده و در روندی تکاملی سیر میکنه تا اونجا که همین شهید آوینی میشه که می بینیم .


بعلاوه بسیاری از انقلابیون و حتی بسیاری از شهدا با انفاس قدسیه حضرت امام خمینی (ره) دگرگون شدن و رویه ای دیگر رو تا شهادت طی کردن .

اینکه قرنی در کودتا بر علیه مصدق شرکت کرد درست هست . البته از عوامل اصلی کودتا بشمار نمیاد . و البته دلیل شرکت ایشون در کودتا هم می باید بررسی کرد . شاید وی بعنوان یک فرد وطن پرست در اون برهه و میدان یافتن حزب توده نگران افتادن کشور بدست توده ای ها بود . همونطوریکه در روز کودتا نیروهای مذهبی که همواره در روی کار اومدن و بقای مصدق نقش داشتن ، در اون روز کاملا کنار کشیدن

سپهبد قرنی علت کودتاش بر علیه شاه رو می باید مورد بررسی قرار داد و اینکه چرا طرحش رو با آمریکایی ها در میان گزاشته بود . ایشون بعد از کودتا از ارتش اخراج شدن

شهید سپهبد قرنی بعد از بزندان افتادن و آشنایی با برخی روحانیون در زندان رویه ای کاملا دگرگون پیدا کرده بود و فردی کاملا مذهبی بود . ایشون بعد از واقعه خرداد 42 و در جریان 15 خرداد سال 42 بعد از دیدار با آیه الله میلانی دوباره دستگیر شد و بمدت 3 سال بزندان افتاد و بعد از اون همه همیشه تا وقوع انقلاب تحت تعقیب و مراقبت ساواک قرار داشت .

وی در زمان قبل از انقلاب موفق به ایجاد شبکه ای از دوستداران امام در ارتش شده بود .

پس از انقلاب بدستور امام خمینی (ره) و با وجود مخالفت عجیب لیبرالها و ملی مذهبی ها بریاست ستاد ارتش منصوب شد . وی پیش از این سمت ، توسط امام خمینی (ره) بعنوان یکی از اعضای شورای انقلاب در ردیف آقایان رفسنجانی ، شهید مطهری ، مرحوم طالقانی ، شهید باهنر و ... منصوب گردید و با فاصله یک روز از پیروزی انقلاب توسط امام خمینی (ره) بریاست ستاد کل ارتش منصوب گردیدن . همه اینها حاکی از اعتماد فوق العاده امام به ایشون هست .امام به کمترین کسی اینقدر اعتماد نشون دادن

اینکه وی توسط گروهک فرقان مورد ترور قرار گرفت یعنی شبکه ای که کلیدی ترین افراد انقلاب رو ترور کرد گویای خیلی از مسائل هست . ایشون با اون سابقه در ارتش و توان بسیار بالای مدیریتی در ارتش مب بایست قبل از شروع جنگ ترور می شد تا صدام بتونه ادعای فتح یک هفته ای ایران رو بکنه

وی اولین کسی بود که در ارتش عکس امام خمینی رو بالای دیوار دفتر کارش در ستاد کل ارتش نصب کرد .

بدون شک اگر وی مهره امریکایی بود هرگز توسط اونها بعنوان فردی که می باید ترور بشه به این گروهک معرفی نمیشد بلکه با تمام توان سعی بر حفظ ایشون و استفاده و نفوذ از طریق وی در همه ارکان ارتش و هدایت ارتش برای کودتا و یا ضربه زدن به انقلاب و کشور از طریق همکاری با ارتش بعث عراق در هنگام و لحظه موثر ، میکردند . درحالیکه وی از کسانی بود که باعث حفظ سنندج و پادگان این شهر بود و درباره مبارزه با ضد انقلاب اختلافات عمیقی با ملی مذهبی ها و خصوصا بازرگان داشت و ایشون توسط عوامل آمریکایی حاضر در دولت موقت بازرگان کنار گزاشته شد . و با فاصله چند روز ترور شد و به شهادت رسید .

این منبع بطور جامعتری این قضیه رو بیان کرده [url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38537"]http://www.pajoohe.c...ition&UID=38537[/url]


همسر سپهبد محمدولی قرنی که اکنون در قید حیات نیست در مصاحبه‌های پس از ترور سپهبد قرنی گفته بود :
[indent=1]
سپهبد قرنی در زمان شاه و نظام طاغوت تا درجه سرلشکری ارتقاء یافت، اما زمانی که متوجه اسلام زدایی وستمکاری شاه و جنایات و خیانات آمریکا در ایران شد، به تمام مزایای مادی و منزلت سرلشگری پشت پا زد. [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%88%D9%84%DB%8C_%D9%82%D8%B1%D9%86%DB%8C"]http://fa.wikipedia....ید_محمدولی_قرنی[/url][/indent] ویرایش شده در توسط rasoolmr
  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ظاهرا فرقان ارتباطاتی با موساد داشته و دور از ذهن هم نیست چونکه موساد روابط خوبی با ساواک داشته.
و همونطوری که جناب رسول اشاره کردن ترورهای فرقان خیلی عجیب هستند شاید مثل ترور شهید آیت.جالبه هر کسی با گروه هایی خاص در اون زمان در ایران درگیر میشده و مخالفتی می کرده به نوعی ترور میشده.
در مستند آیت که روی اینترنت برای دانلود هست بسیاری از افراد حاضر در برنامه ادعا می کنن آیت توسط ماسون های ایرانی ترور شده و دست اونها در کار بوده.اون هم زمانی که ایشون با گروه و افراد خاصی در حال درگیری و چالش بوده.
قضیه شهدای فرقان هم همینگونه هست که چرا باید این افراد ترور بشن و بعد هم خود اعدام اعضا فرقان در اون زمان کم و بدون شاید تخلیه اطلاعاتی سوال برانگیز هست.هرچند جامعه و دولت اون زمان به دلیل انقلاب فشل بوده ولی به هر حال عجیب هست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.