arshya4171

تاپیک جامع سرلشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، شهید «علی‌اکبر شیرودی» یکی از خلبانان تیز پرواز هوانیروز است که در جنگ تحمیلی خالق صحنه‌های زیبای بسیاری شد؛ یکی از خاطرات او به روایت «سرهنگ خلبان علی میلان» در ادامه می‌آید.



***



در یکی از عملیات‌های سرپل ذهاب، کمک خلبان شیرودی بودم. علی‌پور و اسد آمندخت هم با بالگرد ضدتانک، ادوات زرهی عراق را شکار می‌کردند. منطقه عملیاتی دردشت «دیره» و «تنگ قاسم‌آباد» قرار داشت.

  • Upvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خاطره بسیار مبهمی بود. جز بیان درایت خلبان شیرودی در استفاده از عوارض زمینی به عنون سپر و رشادت اثبات شده از قبلِ این شهید والامقام، چیز دیگری برای بیان کردن نداشت. نه نحوه مانور، نه نحوه شکار، نه نحوه سرگرم کردن عراقی ها... در کل یک مطلب تبلیغی صرف بود.
تنها چیزی که میشه از این خاطره متوجّه شد این بود که بالگرد آقایان علی پور و آمندخت مجهز به موشک تاو بوده و بالگرد شهید شیرودی و جناب میلان مجهز به راکت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

راوی : کارمند حشمت الله کوچکی

 

در غرب کشورعزیزمان ایران ، در بیست کیلومتری جنوب شرقی شهرستان سرپل ذهاب و هم جوار دهستان قلعه شاهین پادگانی است به نام  " پادگان ابوذر "

این پادگان محل اسکان رزمندگان و دلاوران زیادی در طول هشت سال دفاع مقدس بوده و ایثارگرایهای فراوانی را درآن ایام به نظاره نشسته است . یکی از آن رزمندگان شجاع و با ایمان  ، شهید سرتیپ خلبان علی اکبر شیرودی است . .

 پادگان ابوذر با نام و یاد شهید شیرودی عجین گشته است . هم اکنون دفتر کار و محل استراحت آن شهید بزرگوار ، همچنین محل فرود و پرواز هلیکوپترش موجود بوده و مورد توجه بازدید کنندگان و میهمانان این پادگان می باشد .

اهالی روستاهای اطراف پادگان در آن سالها با شهید شیرودی انس گرفته بودند و به هنگام پرواز این خلبان دلاور ، نذر میکردند و برای سلامتی و موفقیتش با تمام وجود دعا می کردند . بچه ها به روی پشت بام خانه ها می رفتند و با تکان دادن دست ، علاقه خود را به ایشان ، نشان می دادند و با شعار " شیرودی ، شیرودی ، خدا نگهدارت باد " اورا به سوی میدان نبرد بدرقه می کردند و از دور  روی ماهش را می بوسیدند . بعد هم به انتظار می نشستند تا هلیکوپتر شهید شیرودی به آشیانه برگردد .

در یکی از روزها که هلیکوپتر شهید شیرودی و دیگر همرزمانش در حال پرواز بر فراز آسمان منطقه بودند ،  ناگهان هواپیماهای دشمن در آسمان ظاهر شدند و بنده با چشمان خودم می دیدم که هلیکوپتر شهید شیرودی در کنار باغی که نزدیک روستای کلاوه و پادگان ابوذر بود، فرود آمد تا مورد حمله هواپیماهای دشمن بعثی قرار نگیرد . من در آن زمان حدود دوازده سال سن بیشتر نداشتم و به همراه چند نفر دیگر از هم سن و سالانم  به جهت  علاقه ای که به شهید شیرودی داشتیم و اینکه می خواستیم اورا از نزدیک ببینیم ، به سرعت به طرف هلیکوپتر او شروع به دویدن کردیم . به نزدیکی باغ که رسیدیم . شهید شیرودی اشاره می کردکه بچه ها جلو نیایید ، خطرناک است . اما ما توجه نکردیم و با سرعت به طرف او می رفتیم . شهید شیرودی از ترس اینکه به ما آسیبی برسد با وجود هواپیما های دشمن در منطقه ، از آنجا پرواز کردند .

در یکی از روزها که به انتظار بازگشت هلیکوپتر شهید شیرودی و دیگر خلبانان به پادگان ابوذر ، نشسته بودیم ، به ناگاه به جای دیدن چهار هلیکوپتر ، تعداد سه فروند را در آسمان مشاهده می کردیم . آسمان دیده گانمان بارانی گشت و اندوهی عجیب سرتاسر وجودمان را فرا گرفت . مردم منطقه بصورت پیاده و سواره به طرف پادگان ابوذر حرکت کردند  . آری یکی از هلیکوپتر ها کم بود . اندوهی جانکاه اهالی منطقه را فرا گرفت . به پادگان که رسیدیم فهمیدیم ، هلیکوپتر مالک اشتر جبهه ها ، شیرودی قهرمان ، مورد هدف تیر دشمن بعثی قرار گرفته است و دیگر برای همیشه به آشیانه باز نخواهد گشت و به جمع ملکوتیان پیوسته

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.