امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

دوستان سلام، بنده امروز پنجشنبه يه اتفاق عجيب، (از ديد خودم) مشاهده كردم،از دوستانى كه اطلاعاتى از اين موضوع دارند، ما رو هم روشن كنند.
حالا موضوع اتفاق:
من بعلت شرايط شغلي ام، چند ماهى است كه در همسايگى يكى از پايگاههاى هوايى مستقرم، (بعلت قوانين سايت، از گفتن اسم پايگاه معذورم، البته اگه از نظر مديران سايت مشكلى اعلام نشه، اسم پايگاه رو هم ميگم) هر روز اين پايگاه پروازهايى از يك هواپيماى خاص دارد، اما طى هفته گذشته تعداد زيادى پرواز سى-130 در روز بين چهار تا هشت پرواز، انجام ميشد، ولى امروز...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگه پستهام متوالى شد ببخشيد،چون با موبايل وارد سايت شدم، محدوديت تايپ دارم.
اما امروز از ساعت 7 صبح پرواز هواپيماهاى جنگنده شروع شد. بدين ترتيب كه وقتى اولين هواپيما برميخواست، بصورت يك نيمدايره به قسمت جنوبى پايگاه پرواز ميكرد،ومن در تمام اين زمان هواپيما را ميديدم، و بعد از 15 دقيقه فرود مى آمد، و هواپيماها بصورت متوالى با فاصله 5 دقيقه پرواز ميكردند. من بيش از 60 پرواز را امروز ديدم.
حال سئوال من: اين كار براى چى بود؟ آيا من 60 هواپيما مختلف ديدم يا امكان دارد يك هواپيمايى دو يا چند بار در اون ساعات پرو

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان عزيز سلام
نماز و روزه همه تون قبول درگاه حق

[quote]ميشه با يك جنكنده نسل 3 با توجه به كميتش با يك جنگنده نسل 5 در گير شد.[/quote]

بليز جان فكر كنم اف 5 نسل 4 باشه نه؟

[quote]شما يك جا مثال در گيري 20 تا مثلا آذرخش رو با يك رپتور زديد اما به چند نكته توجه نكرديد اينكه اولا يك جنگنده اي مثل رپتور به چه هدفي وارد آسمان ما ميشه؟ يا شناساييه يا برتري هوايي يا اسكورت بمب افكن. حالت ديگه اي كه نداره!
اگه شناسايي باشه كه تا ما بخواهيم با جنگنده هاي نسل 3 مون بريم و پيداش كنيم و بگيريمش فيلماشو گرفته و در رفته با اون موتورهاش و آيونيكش!
اگر برتري هوايي باشه كه مسلما تنهايي كه نمياد با چند تا وينگ مياد [/quote]

بليز جان اگه قبول كني كه اف 5 جنگنده نسل چهارم هست( اف 86 و اف 100 و ميگ 15 و امثالهم نسل 3 بودند روحشان شاد و يادشان گرامي!) آذرخش يا صاعقه اونوقت ميشه نسل +4 كه با يه جنگنده نسل 3 كه فقط به توپ و رادار ابتدايي مسلح بود خيلي تفاوت داره.
بله اف 22 در درجه اول يك جنگنده هست و در درجه دوم يك بمب افكن سبك. البته من جايي نديدم نقش شناسايي براي اون تعريف شده باشه شايد شما ديده باشي. اما اگر براي اسكورت بمب افكن ها بياد ( كه طبق تقسيم مسئوليتي كه فعلا در نيروي هوايي آمريكا براش شده فقط براي اسكورت بي 2 مياد) معمولا سه جنگنده يك بمب افكن را اسكورت مي كنند. اين جنگنده هاي اف 5 وطني همونطور كه در متن مقاله هم گفتم نقش رهگير نقطه اي رو ايفا مي كنند يعني قرار نيست بلند بشن برن 500 كيلومتر اونطرفتر با دشمن در گير بشن بلكه معمولا جنگنده هاي دفاع نقطه اي بيش از 150-200 كيلومتر از پايگاه خودشون دور نميشن و تحت هدايت و كنترل هدايتگر زميني پرواز مي كنند و معمولا هم نيازي به رادارهاي پيچيده و سنگين و دوربرد ندارند.
اگر طبق روشهاي شناسايي هواپيماها كه گفتم و يه روش جديدي كه خوراكش شناسايي هواگردهاي پنهانكار هست و رد خور نداره؛ عمل بشه اين گروه مهاجم قبل از ورود به مرز شناسايي ميشه و ممكنه با تاكتيكهاي مختلفي باهاش مقابله بشه ولي فرض كن اگه اونها از همه اين سدها رد بشن و بيان روي هدف ( مثلا بخوان روي سايت نطنز بانكر باستر بندازن) اونوقت قبل از رسيدن به فاصله امن جهت رها كردن بمبهاشون اول بايد با گروه جنگنده هاي دفاع نقطه اي اونجا مقابله كنن و از سد اونها رد بشن تا به فاصله اي كه بايد بمب هاشون رو رها كنن برسن و در اين حالت ريسك اونها بشدت بالا ميره هم از لحاظ نابود شدن هواپيماهاشون و هم از لحاظ لو رفتن ماموريت كه طبق قوانين نانوشته اگر ماموريت يك يا گروهي هواپيماي پنهانكار لو برود اون ماموريت لغو ميشه و هواپيماها برمي گردن آشيانه شون. براي حالتي كه خود اف 22 هم بمبر باشه باز هم فرق نميكنه و يك يا چند اف 22 ديگه اون اسكورت مي كنن و باز هم همين حالت بوجود مياد.

[quote]كه ما اگه از دوتا پايگاه هم جنگنده Scramble بخواهيم بفرستيم بيشتر از 30 تا كه نميتونيم همزمان به پرواز در بياريم ميشه؟ [/quote]

در پروازهاي نظامي (اگر در فيلمها ديده باشي) هواپيماها مي تونن بال به بال به اندازه عرض باند بلند بشن و به فاصله كمي هم گروه هواپيماهاي بعدي و به همين ترتيب تا هر تعداد كه نياز باشه. اما فرض كنيم فرض شما درست باشه ما كه ديگه از صدام و نيروي هوايي اون كمتر نيستيم صدام بعد از جنگ اول خليج فارس با تغييراتي كه در فرودگاههاي نظامي خودش ايجاد كرد (به عنوان مثال با طولاني كردن خزش راهها و يا طولاني كردن باند و يا ايجاد باندهاي جديد در كنار باند هاي قديمي در زمينهايي كه استفاده مفيدي از آنها نمي شد) هم بقا پذيري اونها رو در برابر حملات هوايي بالا برد و هم توان پروازي فرودگاهها را افزايش داد به عنوان مثال افزايش طول خزش راهها موجب شد تا در مواقع اضطراري هواپيماهاي جنگنده بتوانند از روي همان خزش راهها به پرواز در بيايند و به همين ترتيب ساير موارد.

[quote]اگر اسكادران دشمن رو 3 تا فرض كنيم هركدوم هم 8 تا موشك داشته باشند در نگاه بد بينانه 24 تا و خوشبينانه 15 تا از 30 تا جنگنده ما منهدم خواهند شد كه اگر حالت بد رخ بده اون 3 تا رپتور در داگ فايت قطعا حريف 6 تا آذرخش ما خواهند شد. در اين صورت اين استراتژي چه پيامدي براي ما دارد؟ 30 تا جنگنده به همراه 30 باك سوخت( ميليون ها ليتر!) و چند ده موشك از بين رفته و ميليون ها دلار خسارت به ما وارد شده درمقابل چي؟ هيچي!
اگر هم حالت خوب رخ بده اون 3 تا پس از زدن 15 تاي ما فلنگ رو ميبندن و در ميرن ما هم به گرد پاشون نميرسيم! بعدشم تو پايگاهشون ميشينن و به ريش ما ميخندند! كه بازم چيزي گير ما نمياد. [/quote]

جواب اين قسمت حرفت بر مي گرده به تاكتيكهاي رزم هوايي دوست من؛ از همان جنگ اول جهاني خلبانان فهميدند كه بدترين راه داگ فايت شاخ به شاخ شدن يا همان نبرد رو در رو مي باشد چرا؟ چون در اين حالت هواپيما خيلي آسيب پذير مي شود و ممكن است حتي با يك گلوله كه به خلبانش برخورد مي كند كارش تمام شود. از آن پس خلبانان معمولا از نبردهاي رو در رو اجتناب مي كردند و سعي مي كردند با دنبال هم كردن در آسمان حريف را به دام انداخته و در يك حالت ايمن نابود كنند. پس وقتي هواپيمايي از روبرو به هواپيماهاي مهاجم نزديك نشود آنوقت آنها مجبور مي شوند با هم در داگ فايت نبرد كنند. بهتره اين قسمت رو بيشتر شرح بدم: ببين در اين استراتژي مركز كنترل زميني كه به عنوان كمك كننده به هواپيماهاي خودي عمل مي كنه نقش خيلي مهمي داره؛ پس از شناسايي و تعيين مسير و نوع هواپيماهاي دشمن؛ اين مركز جوري هواپيماها رو به سمت گروه مهاجم مي فرسته كه ضمن پرهيز از نبرد رو در رو (البته تا حد ممكن) اونها در بهترين موقعيت براي حمله مطلوب قرار بگيرن يعني حمله از پشت سر. مثلا ممكنه اول جنگنده هاي ما و دشمن از فاصله افقي 50 تا 100 كيلومتري از كنار هم رد بشن و بعد از طي يك مسير نه چندان طولاني هواپيماهاي ما گردش كنند و خودشون رو در موقعيت حمله قرار بدن در اين حالت اگر جنگنده هاي دشمن بخواهند چرخش كرده و با هواپيماهاي خودي درگير داگ فايت بشوند كه در دام افتاده اند و اگر هم به راه خود ادامه دهند به سرعت هواپيماهاي ما به آنها مي رسند و درگيري آغاز مي شود و چون بي 2 يك بمب افكن مادون صوت هست اونها نمي تونن خيلي تند برن كه بگيم جنگنده هاي ما ممكنه بهشون نرسن. ضمن اينكه با تجهيز هواپيماهاي ما به چف هاي اختصاصي ضد امرام( كه قطعات اون بر اساس طول موج رادار امرام برش خورده اند) و احتمالا سيستم پلاسما كه پس از قفل راداري دشمن بر روي هواپيماي ما مي تونه هواپيما رو به طور لحظه اي نامريي كنه(البته از ديد رادار) و قفل رو بشكنه و از همه اينها مهمتر (!) مانورهايي كه خلبانان جهت منحرف كردن موشكها مي دهند مقابله اف 22 ها با اف 5 ها با استفاده از موشكهاي راداري بسيار سخت خواهد بود ضمن اينكه اف 5 ها از فاصله 30 كيلومتري موشكهاي آرچر خود را شليك مي كنند و با هدايت اينرسيايي يا راداري آنها را تا نزديكي هواپيماي دشمن رسانده و از آن به بعد خود موشك اتوماتيك روي هواپيماي دشمن قفل كرده و به سمت آن ادامه مسير مي دهد ضمنا شايد بتوان با كمي تغييرات سخت افزاري و نرم افزاري موشك آلامو مدل ET را بر روي اف 5 نصب كرد. اين موشك منحصر به فرد حرارتي داراي برد 130 كيلومتر بوده (اكثر طول مسير را با هدايت اينرسيايي طي مي كند) كه توانايي نا متقارن بالايي به اف 5 و خانواده آن مي دهد. به طوري كه پس از اطلاع از محل جنگنده هاي پنهانكار دشمن توسط رادار زميني( خود هواپيما آنها را نمي بيند) موشك خود را بر اساس اطلاعات واصله به محل آنها شليك مي كند و در طول مسير بر اساس اطلاعات اصلاحي مسير آن اصلاح مي شود و در يك فاصله نزديك (زير 10 كيلومتر) جستجوگر موشك هدف را يافته و آن را دنبال مي كند. هر اف 5 بطور تئوريك مي تواند 2 عدد از اين موشك به همراه 2 عدد موشك آرچر و يك باك سوخت 1500 ليتري ( كه همين باك سوخت مي تواند سوخت كافي براي نيم ساعت پرواز با پس سوز 2 موتور جي 85 را فراهم نمايد!) را حمل نمايد. در موج اول حمله اف 5 ها موشكها آلامو را (هر دو را با هم) شليك مي كنند. و به فرض رهايي هواپيماهاي مهاجم؛ حالا اين هواپيماهاي مهاجم كه بمبهاي اضافي و مخازن سوخت خود را رها كرده و سوخت زيادي را هم براي مانور و رهايي از دست آن موشكها صرف نموده اند بايد خود را مهياي داگ فايت نمايند. آن هم با هواپيماهايي كه هم برتري عددي دارند و هم برتري سلاح(موشك آرچر).

[quote]شما فرموديد برد موشك آرچر 30 كيلومتره! بله شايد در تئوري اين طور باشه اما در عمل چيز ديگريه كه حاكي از برد مفيد 5 كيلومتري داره! مثل موشك آمرام آمريكايي كه اعلام شد 60 كيلومتر برد داره اما در نبرد بالكان ديديم كه برد مفيدش بيشتر از 18 كيلومتر نبود!! [/quote]
شما اين برد 5 كيلومتري رو از كجا آوردي برادر؟ بله شايد در حالت شليك LOBL به علت كوچك بودن سنسور موشك اين عدد درست باشه ولي در حالت LOAL قطعا درست نيست. ضمنا موشك آمرام در نمونه هاي اخيرش 100 تا 120 كيلومتر برد داره ولي اون هم اكثر مسير رو بصورت اينرسيايي طي مي كنه و شايد اون برد 18 كيلومتري كه شما فرموديد به خاطر شليك بصورت LOBL بوده.

[quote]يك جايي شما به قيمت جنگنده ها و هزينه تعمير و نگهداري و قيمت چند ميليون دلاري جنگنده كيفي در مقابل قيمت پايين جنگنده كمي اشاره فرموديد و گفتيد كه با هزينه يك رپتور ميشه فرضا 75 تا جنگنده 5 ميليون دلاري مثلا آذرخش خريد و در مقابل تلفات هم به همين روش محاسبه كرديد اما برادر من مثل اينكه شما واحد هاي پولي رو فراموش كرديد! دلار واحد پول آمريكاست و واحد پول ايران رياله كه همين الان هر دلار تقريبا برابر با 11000 رياله! و مملكت ما با بشكه اي حدود 40 دلار داره اداره ميشه. حالا بايد چند بشكه نفت بفروشيم و خرج ملت نكنيم تا بشه 375 ميليون دلار؟ 9375000 بشكه! در طي چند وقت ميشه اين كار رو انجام داد؟ بعدم اينكه توليد اين ميزان جنگنده به چند سال زمان نياز داره؟ 5 سال يا 10 سال يا بيشتر؟ به اينهاشم توجه بفرماييد. [/quote]
خير قربان بنده هم در همين مملكت زندگي مي كنم و از واحد پولي اون هم اطلاع دارم ولي چه كنيم كه از زمان اون انگليسي هاي پدر سوخته بودجه سالانه مملكت ما رو به دلار نفتي مي بندن! و ما هم از همون استفاده مي كنيم! اخوي طبق آمارهاي غير رسمي اعلام شده بودجه سالانه دفاعي ايران در زمان دولت خاتمي حدود 2 ميليارد( بله ميليارد) دلار در سال بوده (يكي از كمترين اعداد در منطقه) كه ظاهرا از زمان دولت آقاي احمدي نژاد الحمد لله افزايش هم پيدا كرده و اكثر بودجه نظامي يك كشور هم خرج نيروي هواييش ميشه و فكر نكنم سالي 250 يا 350 ميليون دلار براي بودجه نظامي ما خيلي باشه. تنها بحثي كه مطرحه افزايش پتانسيل داخلي جهت توليد اين تعداد جنگنده در سال هست كه طبق گفته فرمانده سابق نيروي هوايي الان حدود 30 فروند در ساله كه البته بايد افزايش پيدا كنه.

[quote]در عرصه زميني شايد اين طور باشه كه با وشك هاي ضد زره بشه كاري از پيش برد اما در عرصه هوا معادلات خيلي پيچيده تره [/quote]

بله عزيز اين تاپيك هم براي همينه كه اين معادلات پيچيده بدست همين جوونهاي علاقه مند حل بشن ( يه نوشابه براي خودمون باز كردم! icon_cheesygrin )


[quote]راستش اين نتيجه توي شبيه سازي جنگ با فالكن 4 گرفتم !
ميشه گفت موفق ترين حمله رو به ناوهاي هواپيما بر امريكا توسط اين جنگنده داشتم ! البته فالكن فقط اف 16 رو ميتوني پرواز اما ميتوني كلي جنگنده ديگه رو انتخاب كني و براي عمليات ازشون بهره ببري ! [/quote]

وريور جان شما سعي كن زياد بازي نكني هم كار دست خودت مي دي هم ما! icon_question

با نظر شما در مورد سوخو 25 البته براي نبردهاي هوا به زمين و هوا به دريا موافقم الحق و الانصاف يكي از بهترين خريدهاي بعد از انقلاب بوده

[quote]در مورد ار 73 هم يه مطلب بگم كه اين موشك از تكنولوژه اينفرارد ايمجري استفاده ميكنه و تصاوير مادون قرمز رو بررسي و پردازش تصوير ميكنه ! بر خلاف گونه هاي سايدويندر كه از سنسور استفاده ميكنه ارچر ميتونه فليير يا شراره رو از موتور تشخيص بده !
در مورد برد هم بايد بگم كه 40 كيلومتره ولي موشكهاي داگ فايت نظير آر 73 شرايط پرتاب و مانور ويژه اي دارند ! چون در فاصله نزديك شليك ميشوند جنگنده حريف دور موتور رو در پايين ترين سطح قرار ميده و سعي ميكنه با مانوري رو به زمين موتور رو از ديد موشك خارج كنه تا تاثير زمين موشك رو منحرف كنه البته كه مانور بسيار بالا و شرايط پرتاب خاصي رو ميطلبه كه يك موشك حرارتي بتونه بدرستي به هدف برخورد كنه ... [/quote]

دقيقا به علت همين توانايي موشك آرچر هست كه پرتاب فلير براي منحرف كردن اون كار خيلي مفيدي نخواهد بود و در مورد مانور هم كه اشاره فرموديد آرچر مي تونه اهدافي كه تا 12 جي مانور مي كنند را مورد هدف قرار بدهد كه تحمل اين مقدار جي از توان اف 22 خارج هست. . .

[quote]اما همین روش را میتوان در مناطق حساس و کلیدی بکار گرفت یا به عبارتی بجای پوشش کل کشور تنها به حفاظت از شاهرگ های آن اقدام کنیم که با حفظ این مهم امکان حفظ کل نیز میسر است. [/quote]

دقيقا سعيد جان اصل دفاع نقطه اي بر همين مبنا استوار است. ممنون كه اشاره كردي.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام محمد جان همين اول يك چيزي بگم كه بعدا كار به جاهاي ناجور نكشه icon_cheesygrin
قصد من از شركت در اين مقاله اينه كه نظرات خودم رو بگم و نظرات ديگران رو هم بشنوم و به شخصه قصد مجاب كردن كسي رو ندارم. اين رو عرض كردم كه بعدا دلخوري پيش نياد و از صحبت هاي من سوء برداشت نشه.(آخه اين جور سوء برداشت ها سابقه داشته :cry: !)


دليل اينكه من تايگر رو نسل 3 حساب كردم اين بود كه اين اف 5 هاي [size=1]موجود[/size] رادار درست و حسابي ندارن و بنا به گفته خلبانهاي زمان جنگ خيلي و قتها اونا مجبور بودن مثل همكاران جنگ جهاني دومشون بصورت بصري اقدام به كشف هدف كنند!(منبعشم اگه درست يادم مونده باشه صحبت هاي سرتيپ خلبان اويسي فرمانده منطقه هوايي مهرآباد در مجله صنايع هوايي بود)
پس با اين حساب فقط داراي قابليت پرتاب موشك هاي حرارت ياب هستند كه همون جنگنده هاي خدا بيامرز سيبر و تاندر جت و تاندر چيف هم با اصلاح پايلون چنين قابليتي داشتند!

آمريكا در صورت جنگ با ايران (خدا به دور!) شك نكن كه از ب2 استفاده نميكنه مگر اينكه پدافند هوايي و جنگنده هاي ما كاملا سركوب شده با شند كه اين امر تقريبا غير ممكنه پس ب 1 هاشو ميفرسته ( ب 2 رو جايي نميفرسته كه آب زيرش بره! icon_cheesygrin ) و با توجه به سرعت ب 1 استراتژي دفاع نقطه اي براي مثال در نطنز دچار مشكل جدي ميشه! چون اين هواپيما ميتونه با سرعت حداثر 3 ماخ حركت كنه ( ما ميگيريم 2 ماخ) و وارد حريم هوايي ايران بشه و شما بهتر ميدونيد با توجه به پايگاههايي كه آمريكا در افغانستان و عراق و عربستان و كويت در اختيار داره ميتونه از جنوب وارد شده و پس از انجام حمله به غرب فرار كنه و چون هم سرعت خوبي داره و هم مانور خوب و هم اسكورت هاي عالي همراهيش ميكنند ما به مشكل ميخوريم چون از نظر زماني اين عمليات ( از لحظه ورود به آسمان ايران در جنوب تا فرار از غرب بيشتر از يك ساعت طول نخواهد كشيد! پس فرصت ما بسيار كم خواهد بود كه با توجه به گسيل كردن 30 تا 40 فروند آذرخش از مثلا 2 پايگاه و سرعت خود جنگنده و تست هاي پروازي فرصت ما حدود 20 دقيقه خواهد بود اما خوب ما در اينجا تنها يك راه براي مقابله داريم كه اون هم مثل معروف علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرده كه با توجه به رادارگريز نبودن ب 1 ( البته تا اين لحظه بنا به اطلاعات بنده) بايد در فاصله چند ده كيلومتري از سواحل خودي شناساييش كرد كه در غير اين صورت به مشكل جدي بر خواهيم خورد!

مورد بعدي اينكه شما به نقش مهم كنترل زميني اشاره داشتيد خوب عزيز اگر كنترل زميني با هر كدوم از جنگنده ها تماس بگيره قطعا سكوت راداري شكسته ميشه ديگه نه؟ و با شكسته شدن همين سكوت راداري آواكس هاي آمريكا از نقشه ما خبر دار ميشند! ( از جنگ بالكان هيچ گروه پروازي شكاري در ارتش آمريكا بدون پشتيباني آواكس اقدام به عمليات در خاك دشمن نكرده مگر اينكه چتر دفاع هوايي دشمن به طور كامل ازبين رفته باشه مثل جنگ دوم خليج ) و قطعا اونها ضد حمله رو خواهند زد و ما از عنصر غافلگيري نميتونيم استفاده كنيم!

در مورد موشك آرچر اطلاعات شما مربوط به سيستم اطلاع رساني ارتش روسيه هستش ( نميگم غلطه!) ام اين يك واقعيت كه كشور سازنده در مورد محصولش اغراق ميكنه و طبيعيه مثل همون آمرامي كه مثال زدم منظور بنده از برد مفيد بردي بود كه در اون بوستر و موتور راكتي موشك روشن هستش و موشك قابليت استفاده از حداكثر مانور رو داراست ولي اون برد 30 كيلومتر برد نهاي كه موشكبايد در ارتفاع چند ده هزار پايي شليك بشه و در اون برد قابليت مانور كمي داره به خاطر سرعتش كه كم ميشه و استال ميكنه!


يك مورد ديگه اينكه شما اشاره اي داشتي به موشك آلامو!
اين موشك چند عيب داره: اول اينكه خيلي سنگينه بطوري كه ميگ 29 حد اكثر ميتونه 2 تا ازش حمل كنه و مجبوره هردو رو با هم شليك كنه تا تعادلش به هم نخوره!
دوم اينكه ابعاد كوچكي نداره كه براحتي بشه روي تايگر نصب كرد.
سوم اينكه پايلون هاي تايگر براي حمل ايتن موشك خيلي ضعيف هستند و بايد طراحي مجددي براي شليك اين موشك ( اگر بشه! ) روشون انجام بگيره مثل تامكت ها و موشك هاوك!

در ضمن يك نكته اي كه شما بايد بهش دقت داشته باشي ( در مورد روسيه) اينكه اين كشور از 30 سال پيش تا حالا هيچ سلاحي رو مثل آدم صادر نكرده! :evil: سلاح ميده دفترچه راهنما نميده! جنگنده ميده قطعات نميده! موشك ميده لانچر نميده و قص علي هذه!
تو تاپيكي كه در مورد اين موشك يا تسليحات هوايي بود يكي از دوستان به درستي فرمودند كه درسته كه برد اين موشك 130 كيلومتره ( از لحاظ تئوري) ولي نمونه صادراتي اون بيشتر از 50 كيلومتر !!!! icon_eek برد نداره!

در مورد بودجه دفاعي هم بايد عرض كنم كه اگر اين بودجه اضافه شده چقدر اضافه شده؟ ديگه 3 برابر كه فكر نكنم بيشتر اضافه شده باشه؟ البته قسمت اعظم اين بودجه در اختيار سپاه قرار ميگيره و بخش كنمتري كه در اختيار ارتش هست فكر نكنم جوابگوي نياز نيروي زميني هم باشه چه برسه به تقويت شديد نيروي هوايي!
طبق اطلاعات من بودجه نيروي هوايي اونقدريه كه فقط باهاش ميتونه هواگرد هاشو سرپا نگه داره و به نوسازي و توليد نميرسه!

در مورد فرمايش آقا سعيد بله درسته كه بايددر شاهرگ ها دفاع نقطه اي هوايي كرد اما اين اقدام نياز به ايجاد زير ساخت مثل پايگاه و تجهيزات و آموزش پرسنل و . . . . هم داره كه هزينه اينها خودش بسيار سرسام آوره!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اگه پستهام متوالى شد ببخشيد،چون با موبايل وارد سايت شدم، محدوديت تايپ دارم.
اما امروز از ساعت 7 صبح پرواز هواپيماهاى جنگنده شروع شد. بدين ترتيب كه وقتى اولين هواپيما برميخواست، بصورت يك نيمدايره به قسمت جنوبى پايگاه پرواز ميكرد،ومن در تمام اين زمان هواپيما را ميديدم، و بعد از 15 دقيقه فرود مى آمد، و هواپيماها بصورت متوالى با فاصله 5 دقيقه پرواز ميكردند. من بيش از 60 پرواز را امروز ديدم.
حال سئوال من: اين كار براى چى بود؟ آيا من 60 هواپيما مختلف ديدم يا امكان دارد يك هواپيمايى دو يا چند بار در اون ساعات پرو

[/quote]

من هم ديدم اينها پرواز هاي اموزشيه يا تست هاي مربوط به هواپيماها ... بيشتر هم آموزش لندينگ كه بعد از فرود دوباره از روي باند مجددا بلند ميشه ! وكار رو تكرار ميكنند.

نوع هواپيما رو نتونستي تشخيص بدي..


[quote]خوب سوختگیری هوایی می کنیم عزیز! گور پدر ئی-2 هاوک آی[/quote]
رضا جان استراتژي حمله رو كه نگفتم فقط نوع هواپيما هاي به كار رفته رو گفتم ...

عمليات هم از نزديك ساحل بود و سه ناو هواپيما بر در اسكورت 18 فروند اف 18 ! كه البته كليت عمليات موفق نبود و اف 18 ها اشپالمون كردند ! منتها برنامه چيده شده زواياي حمله ارتفاع هاي پروازي ساعت هاي رسيدن و موقعيتهاي مكاني باعث شد تا حمله كه تحت پوشش تنها 8 عدد اف 14 منجر به نابودي دو ناو هواپيما بر و ضربه ديدن اساسي ناو ديگه بشه ! همگي هم سي وي ان 75 و يكي 65 بودند ! توي اين عمليات 16 فروند سوخوي 25 و 8 فروند ميگ 29 هم بودند كه ميگ ها و اف 14 اينترسپتور و در گير كنند اف 18 ها بودند تا سوخو ها در ارتفاع بسيار پايين و سينه كش به سمت هدف يورش ببرند ! منتها2 فروند اف 14 با فونيكس تونست
امايش كلي اف 18 رو بهم بريزه و در منطقه و چون فاصله به نفع اف 14 بود اف 18 ها مجبور به مانور و فرار در دور دست بودند كه امكان رهگيري رو از دست ميدادند ! حتي اگر 10 تا اي 2 هاوك و اي 3 توي منطقه بود پاسخگو بودن اف 18 سخت ميشد كه اين باعث شد سوخو ها به اندازه مورد نظر به هدف نزديك بشن و در حمايت ميگ ها ! اقدام به شليك كنند البته قبل از اون 3 فروند سوخوي32 در ارتفاع بالا حركت ميكردند تا تعادل رزمي منطقه بهم بريزه چون سرعت حركت بالا بود و امكان شليك از دور دست براي 32 ها موجود بود تعادل تصميمات به پاسخگويي براي ناوها بهم ميريخت از اونجايي كه درگيري با اهداف سينه كش حدود 12 الي 15 كيلومتر براي ناو مقدوره سوخوهاي 25 توستند با دوره كردن ناو در ساعتهاي مشخص اقدام به ضربه زدن كنند ... همچنين وجود موشك ارچر روي اونها تونست در زمان درگيري نزديك بسيار به كمكشون برسه و تعادل تسليحاتي مناسبي بين اونها اف 18 هاي چديد الورود بر قرار كنه ...


اين قسمتي از چندين شبيه سازي مختلفي بود كه انجام دادم ...
هر چند كه اين معادلات قطعي نيست و شرايط نبرد واقعي بسيار متفاوت خواهد بود اما وجود رادار پرنده براي كمك به سوخو ها و همچنين يكباره بودن عمليات به همراه پشتباني دريايي كار رو براي دشمن خيلي سختتر خواهد كرد ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بخاطر اينكه طولاني نشه ادامه اينجا...

همه اون معادلات حمله و فرض برنده شدن نويد خوبي ميده اما اگر ميشد 4 فروند بمب افكن دورپرواز رادار گريز واقعي مجهز به بمبهاي هدايت دقيق با سرهاي جنگي قدرتمند فرستاد تا كار رو تموم كنند كليت هزينه ها به لحاظ نگهداري .سوخت و تلفات در كوتاه و دراز مدت پايين مي اومد و برتري كاملي نصيبمون ميشد !

[b]اماپيشرفتهاي نظامي هيچ وقت ثابت نيستند و نميشه روي يك روش خاص براي مدت طولاني تكيه كرد چون بالاخره روش مقابله اش پيدا ميشه ...[/b]

پس كميت مطلوب در كنار كيفيت مطلوب ميتونه جوابگو باشه ..
يعني شما ضمن داشتن برتري تكنولوژيك حتي بطور محدود حتما بايد سطح كميت نيروهات رو افزايش بدي تا در صورت وقوع نبرد هم در بعد كوتاه مدت كلاسيك و فرسايشي توان پاسخگويي مناسبي داشته باشي ...
چون دشمن ها متفاوتند بعبارتي شما نميتوني با بي2 به جنگ پ ك ك يا عبدالمالك بري ولي با اف5 هم نميتوني به جون اف 35 يا 22 بيفتي چون هيچ تدبيري جز رويت با چشم و مسلسل هواپيما براي اف 5 موجود نيست ! اگر هم بخواهي اپگريد كني و سيستم هواپيما رو بهم بزني مشكلات فني ديگه اي پيش مياد كه كه سواي هزينه روي كار هواپيما اثر منفي ميزاره ! مثلا تعويض رادار 50 كيلويي اف5 با رادار 500 كيلويي اف 14 و...

ولي ميشه با يدونه هواپيماي بدون سرنشين چند ده هزار دلاري به جون شبه نظامي ها افتاد و ساعتها اونها رو پاييد تا در زمان لازم اگر نياز شد اف پنجي سوخوي 25ي به جونشون انداخت ! همچنين كه بايد براي مقابله با اف 35 شفق و امثالهم داشت ...
پس نيازه تا به اندازه كافي براي برتري مهره هايي داشته باشي كه بتوني با به موقع رو كردن تدابير متقابل رو بهم بزني و پيوسته بدنبال افزايش سطح توان و ارتقاي فني سيستمهاي قبلي باشي ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]آمريكا در صورت جنگ با ايران (خدا به دور!) شك نكن كه از ب2 استفاده نميكنه مگر اينكه پدافند هوايي و جنگنده هاي ما كاملا سركوب شده با شند كه اين امر تقريبا غير ممكنه پس ب 1 هاشو ميفرسته ( ب 2 رو جايي نميفرسته كه آب زيرش بره! icon_cheesygrin ) و با توجه به سرعت ب 1 استراتژي دفاع نقطه اي براي مثال در نطنز دچار مشكل جدي ميشه! چون اين هواپيما ميتونه با سرعت حداثر 3 ماخ حركت كنه ( ما ميگيريم 2 ماخ) و وارد حريم هوايي ايران بشه و شما بهتر ميدونيد با توجه به پايگاههايي كه آمريكا در افغانستان و عراق و عربستان و كويت در اختيار داره ميتونه از جنوب وارد شده و پس از انجام حمله به غرب فرار كنه و چون هم سرعت خوبي داره و هم مانور خوب و هم اسكورت هاي عالي همراهيش ميكنند ما به مشكل ميخوريم چون از نظر زماني اين عمليات ( از لحظه ورود به آسمان ايران در جنوب تا فرار از غرب بيشتر از يك ساعت طول نخواهد كشيد! پس فرصت ما بسيار كم خواهد بود كه با توجه به گسيل كردن 30 تا 40 فروند آذرخش از مثلا 2 پايگاه و سرعت خود جنگنده و تست هاي پروازي فرصت ما حدود 20 دقيقه خواهد بود اما خوب ما در اينجا تنها يك راه براي مقابله داريم كه اون هم مثل معروف علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرده كه با توجه به رادارگريز نبودن ب 1 ( البته تا اين لحظه بنا به اطلاعات بنده) بايد در فاصله چند ده كيلومتري از سواحل خودي شناساييش كرد كه در غير اين صورت به مشكل جدي بر خواهيم خورد![/quote]

دوست من سرعت بی1آ تقریبا 2 ماخ بود که بعد ارتقا به مدل بی این سرعت به 1 ماخ عملیاتی محدود شد و اکثرا این بمب افکن پرواز مادون صوت دارد.

در استراتژی جدید هوایی آمریکا هم ابتدا شبکه راداری و پدافندی طرف مقابل رو نابود یا فلج میکنند که بستگی به شرایط دارد بطور مثال علیه پدافندی کوتاه برد از جنگنده های تاکتیکی اف15ئی استفاده میشود یا در مقابل پدافندهای میانبرد از موشکهای هارم و احتمالا اخلال الکترونیکی و علیه پدافندهای دوربرد سعی میکنند از موشک استفاده کنند تا تلفات پائین آید.

در این استراتژی یک نکته قابل بهره برداری برای ما نیز وجود دارد و آن تکیه بر حداقل تلفات است که سعی دارند حتی الامکان با هواپیمای سرنشین دار وارد محدوده پدافندی متوسط الی برد بلند وارد نشوند. ما می توانیم حتی با استقرار گسترده سامانه ای قدیمی چون اس200 به علت برد بالای آن (البته به شرط ارتقا و تغییر رادار کنترل آتش) مانع از باز گذاشتن دست طراح عملیات دشمن شویم و به اجبار مجبور خواهند بود نقاط با پوشش اس200 را در طرح عملیات لحاظ کنند که این اولا باعث تضعیف قوای آنها به علت افزایش ماموریتها شده و ثانیا یک چتر دفاعی برد بلند برای مناطق تحت پوشش ایجاد میکند تا فرصت کافی برای به پرواز در آمدن و درگیری جنگنده های خودی با نیروی مهاجم را تامین کند. اشکالی هم ندارد که آیا اصلا اس200 قادر به رهگیری جنگنده باشد یا نه بلکه مهم این است که با درگیری این سامانه با گروههای پروازی دشمن آنها مجبور به عکس العمل دفاعی شده و زمان قابل توجهی را برای فرار از دست موشکهای آن یا فلج یا منهدم ساختنش صرف میکنند. که در مقابل میتوان با تقویت قابلیت ضد جمینگ خودی و مستقر ساختن توپهای اتوماتیک ضد موشک کروز در مرکز پدافند از آن در برابر موشکهای تشعشعی دفاع کرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون بليز عزيز
نه من ناراحت نمي شم راحت باش و منظور از ايجاد يه همچين تاپيكهايي هم همين هست فقط بايد سعي كنيم كه بحث احساسي نشه.
من خودم به شخصه روي هيچ هواپيمايي يا كشوري يا موشك خاصي و مواردي از اين دست تعصب ندارم اگر هم گاهگاهي جسارتي مي كنم و تو اين سايت مطالبي مي نويسم سعي مي كنم قبلا روي آنها فكر كنم تا خداي ناكرده نسنجيده حرف نزنم و وقت ديگران را نگيرم كه بعدا شرعا مسئول اون باشم به هر حال خدا رو شكر تا اينجا بحث علمي و خوب بوده و منحرف نشده و بهتر بود ساير دوستان هم شركت مي كردند.
رويه من هم اينه كه سعي مي كنم مطالب رو به زبان ساده توضيح بدم تا دوستان جوانتر و كم سن و سال تر هم بتونن تو بحثها شركت كنن و نظر بدن تا همه با هم رشد كنيم و همه از هم چيز ياد بگيريم.

[quote]دليل اينكه من تايگر رو نسل 3 حساب كردم اين بود كه اين اف 5 هاي موجود رادار درست و حسابي ندارن و بنا به گفته خلبانهاي زمان جنگ خيلي و قتها اونا مجبور بودن مثل همكاران جنگ جهاني دومشون بصورت بصري اقدام به كشف هدف كنند!(منبعشم اگه درست يادم مونده باشه صحبت هاي سرتيپ خلبان اويسي فرمانده منطقه هوايي مهرآباد در مجله صنايع هوايي بود)
پس با اين حساب فقط داراي قابليت پرتاب موشك هاي حرارت ياب هستند كه همون جنگنده هاي خدا بيامرز سيبر و تاندر جت و تاندر چيف هم با اصلاح پايلون چنين قابليتي داشتند!
[/quote]

بليز جان من يا شما نمي تونيم بدون مبناي علمي نسل بندي يك جنگنده رو تغيير بديم ممكنه نظر ما چيز ديگه اي باشه ولي اونچه مهمه مباحث علمي و اساسي هست. بله اف 5 شايد از اين نظرها كه شما گفتي مشكل داشته باشه ولي آذرخش و صاعقه جنگنده هاي پيشرفته تري هستن و امكانات و توانايي اونها هم بيشتر شده.

[quote]آمريكا در صورت جنگ با ايران (خدا به دور!) شك نكن كه از ب2 استفاده نميكنه مگر اينكه پدافند هوايي و جنگنده هاي ما كاملا سركوب شده با شند [/quote]

اتفاقا دوست عزيز فلسفه وجودي بي 2 موج اول حملات و حملات غافلگير كننده است به طوري كه در جنگ 2003 خليج فارس موج اول حمله توسط اونها و اف 117 ها به همراه موشكهاي كروز انجام شد همينطور در جنگ بالكان. فقط در جنگ افغانستان بدليل اينكه افغانستان داراي هيچ نوع پدافندي كه بتونه بمب افكن هاي معمولي (غير پنهانكار) رو تهديد كنه شناخته نشد (عكس فرمايش شما) از اونها اصلا نه در موج اول و نه در حملات بعدي استفاده نشد. بي2 تا آخرين حمله اي كه شركت كرده بدون اسكورت بوده چون اسكورت اون هم بايد پنهانكار باشه و تا حالا سابقه نداشته كه بي 2 رو اف 22 اسكورت كنه كه 2 دليل داشته يكي ضعف سيستم هاي پدافندي كشورهاي مورد هجوم( چه زميني و چه هوايي) كه از پس شناسايي و يا مقابله با اون بر نيومدن و دوم تعداد كم اف 22 ها كه اين حدود 140 يا 150 جنگنده توليد شده تا حالا كفاف پوشش خود ايالات متحده آمريكا رو هم نميده لذا تا حالا بي 2 با اسكورت ديده نشده.

[quote]پس ب 1 هاشو ميفرسته ( ب 2 رو جايي نميفرسته كه آب زيرش بره! ) و با توجه به سرعت ب 1 استراتژي دفاع نقطه اي براي مثال در نطنز دچار مشكل جدي ميشه! چون اين هواپيما ميتونه با سرعت حداثر 3 ماخ حركت كنه ( ما ميگيريم 2 ماخ) و وارد حريم هوايي ايران بشه و شما بهتر ميدونيد با توجه به پايگاههايي كه آمريكا در افغانستان و عراق و عربستان و كويت در اختيار داره ميتونه از جنوب وارد شده و پس از انجام حمله به غرب فرار كنه و چون هم سرعت خوبي داره و هم مانور خوب و هم اسكورت هاي عالي همراهيش ميكنند ما به مشكل ميخوريم چون از نظر زماني اين عمليات ( از لحظه ورود به آسمان ايران در جنوب تا فرار از غرب بيشتر از يك ساعت طول نخواهد كشيد! پس فرصت ما بسيار كم خواهد بود كه با توجه به گسيل كردن 30 تا 40 فروند آذرخش از مثلا 2 پايگاه و سرعت خود جنگنده و تست هاي پروازي فرصت ما حدود 20 دقيقه خواهد بود اما خوب ما در اينجا تنها يك راه براي مقابله داريم كه اون هم مثل معروف علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرده كه با توجه به رادارگريز نبودن ب 1 ( البته تا اين لحظه بنا به اطلاعات بنده) بايد در فاصله چند ده كيلومتري از سواحل خودي شناساييش كرد كه در غير اين صورت به مشكل جدي بر خواهيم خورد!
[/quote]
دوست گرامي بهتره اول در مورد هر چيزي اطلاع كسب كنيم و بعد نظر بديم تا خداي ناكرده دچار خلاف گويي نشيم. در مورد بي 1 در اينترنت اطلاعات زيادي وجود داره كه اگه مايل بوديد با يه سرچ كوچيك تو گوگل مي تونيد به اونها دسترسي پيدا كنيد به عنوان نمونه من لينك سه تا از اونها رو اينجا مي ذارم:
http://en.wikipedia.org/wiki/B-1_Lancer
http://www.fas.org/programs/ssp/man/uswpns/air/bombers/b1b.html
http://www.airforce-technology.com/projects/b-1b/
همونطور كه توي اين لينك هم نوشته حداكثر سرعت بي 1 برابر 25/1 ماخ هست كه اون هم به مدت طولاني نمي تونه دوام داشته باشه ضمن اينكه بي 1 ها از بدو ورود به خدمت با يك مشكل اساسي روبرو بودند و اون هم مصرف بالاي سوخن مونورهاشون بوده به طوري كه اونها براي پروازهاي طولاني وابستگي شديدي به تانكرهاي پرنده دارند(درست عكس بي 2) اين ويژگي در زمان پروازهاي مافوق صوت بشدت تشديد ميشه و اين وابستگي رو هم بيشتر مي كنه. از طرفي مي دونيم هيچ كشور عاقلي هواپيماهاي تانكر خودش رو در فاصله نزديك از مرز هوايي دشمن مستقر نمي كنه (حمله به اچ 3 يك استثنا بود) مگر با پوشش قوي هواپيماهاي رهگير (كه اون هواپيماها رو نزنن) كه اون هم باعث كشف توسط رادارهاي زميني و هوايي كشور هدف و لو رفتن عمليات و از بين رفتن عنصر غافلگيري ميشه. از طرفي سوخت گيري هوايي همراه با سكوت راديويي كاري بسيار سخت هست كه احتمال عدم موفقيت هم داره.مگر سكوت راديويي رو بشكنن كه عقل سليم اينو نمي پذيره.از طرفي اين بمب افكن كه تنها نمياد و اسكورت هوايي(اف 15 يا اف16 ) هم داره كه در صورت پرواز مافوق صوت اونها هم نياز به استفاده از پس سوز دارند كه مصرف سوختشون رو بشدت بالا مي بره.(چون توانايي سوپر كروز ندارند) پس در صورت وقوع يك درگيري هوايي ممكنه سوخت كافي براي نبرد هاي داگ فايت نداشته باشند و در جنگ تحميلي و جنگ هاي ديگه (مانند جنگ هاي هند و پاكستان و. . .) ديده شده كه يك هواپيما در نبرد داگ فايت سوختش تموم شده كه خود به خود و بدون شليك مهمات سقوط كرده و يا مجبور به خروج از دوئل و بازگشت شده كه باز هم تكليفشو يكسره كردند. حالا اين اسكورت ها بعد از مصرف كلي سوخت به محدوده نبرد با هواپيماهاي دفاع نقطه اي مي رسن كه باكها و مخزن اضافي شون پره و تازه در صورت اتمام سوخت فرودگاهشون در فاصله نسبتا كمي از اونها قرار داره و با خيال راحت پس سوزها رو روشن مي كنن! از طرفي گفتم كه يك باك سوخت خارجي 1500 ليتري كه معمولا اف 5 يكي از اونها رو در هر پرواز با خودش حمل مي كنه توانايي نيم ساعت پرواز با پس سوز رو به اف5 ميده كه خيلي خوب و خارق العاده هست. وتازه مخازن داخليش هم پر هست. پس اف 5 ميتونه باحداكثر سرعت خودش به مدت نيم ساعت هواپيماهاي دشمن رو تعقيب كنه و با رسيدن به محدوده درگيري با رها كرده مخزن سوخت وارد درگيري اصلي بشه. مثال نطنز مثال خوبيه چون فاصله هواييش با پايگاه اصفهان كمتر از 100 كيلومتره و اگر با مفهوم اسكرامبل آشنا باشي مي دوني كه از وقتي كه آژير اسكرامبل رو ميزنن تا زماني كه هواپيما مياد رو باند براي پرواز شايد 5 دقيقه نشه. و سيستم بلند شدن رو هم كه توضيح دادم تازه از هر مرزي كه حساب كني بي 1 ها براي رسيدن به نطنز حداقل 10 دقيقه در راه خواهند بود ( در بدترين شرايط). كه خودش فرصت خوبيه.تازه اگه توسط رادارهاي هوايي خيلي زودتر (مثلا 400 كيلومتري مرز ما) كشف نشن( كه احتمال كشفشون زياد هست)
جالبه بدونيد ما در كشورمون بيش از 57 فرودگاه و تعدادي هم باند پروازي نظامي داريم كه با توجه به وسعت كشورمون عاليه و توزيع اونها هم طوريه كه از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب در همه نقاط كشور وجود دارن و از هر نقطه اي از ايران كه حساب كنيد شايد فاصله هوايي اون با نزديكترين فرودگاه بيش از 200 كيلومتر نباشه( حتي نقاط داخلي كوير ايران مثل نهبندان)


[quote]مورد بعدي اينكه شما به نقش مهم كنترل زميني اشاره داشتيد خوب عزيز اگر كنترل زميني با هر كدوم از جنگنده ها تماس بگيره قطعا سكوت راداري شكسته ميشه ديگه نه؟ و با شكسته شدن همين سكوت راداري آواكس هاي آمريكا از نقشه ما خبر دار ميشند! ( از جنگ بالكان هيچ گروه پروازي شكاري در ارتش آمريكا بدون پشتيباني آواكس اقدام به عمليات در خاك دشمن نكرده مگر اينكه چتر دفاع هوايي دشمن به طور كامل ازبين رفته باشه مثل جنگ دوم خليج ) و قطعا اونها ضد حمله رو خواهند زد و ما از عنصر غافلگيري نميتونيم استفاده كنيم!
[/quote]

بله كنترلر زميني با هواپيماها تماس مي گيره ولي قرار نيست اونا جواب بدن! درست مثل راديو گوش كردن! هواپيماها فقط دستورات و آدرسها رو از كنترلر (اون هم به رمز؛ رمزي كه هر روز چند بار عوض ميشه) مي گيرن و انجام مي دن پس سكوت راديويي شكسته نميشه و اينو بدون هر هواپيمايي از ما كه بلند بشه (حتي در فواصل نزديك E-3 هواپيماهاي در حال بلند شدن رو هم مي تونه تشخيص بده! يعني در ارتفاع پروازي صفر) E-3 ها متوجه ميشن و اطلاع ميدن پس خودتو خيلي ناراحت نكن! اونها بالاخره مي فهمن. حسن فهميدنشون هم اينه كه وقتي ببينن 40 تا هواپيما(مثلا) دارن براي هواپيماهاشون ميان شايد خودشون ماموريت رو لغو كنن.
ضمنا آواكس چتر هوايي دشمن را نابود نميكنه بلكه فقط يك رادار پرنده و يك اطلاع دهنده هست كه نقش همون كنترلر زميني خودمون رو داره منتها از هوا!

[quote]در مورد موشك آرچر اطلاعات شما مربوط به سيستم اطلاع رساني ارتش روسيه هستش ( نميگم غلطه!) ام اين يك واقعيت كه كشور سازنده در مورد محصولش اغراق ميكنه و طبيعيه مثل همون آمرامي كه مثال زدم منظور بنده از برد مفيد بردي بود كه در اون بوستر و موتور راكتي موشك روشن هستش و موشك قابليت استفاده از حداكثر مانور رو داراست ولي اون برد 30 كيلومتر برد نهاي كه موشك بايد در ارتفاع چند ده هزار پايي شليك بشه و در اون برد قابليت مانور كمي داره به خاطر سرعتش كه كم ميشه و استال ميكنه!
[/quote]

دوست عزيز مطمئن باش تا همون 100 كيلومتر براي آمرام يا همون 30 كيلومتر براي آرچر موتورشون روشن مي مونه والا نيروي دريايي آمريكا يا نيروي هوايي روسيه حيثيتشو براي اون زير سوال نمي بره. لطفا يه دفعه ديگه اون قسمت مربوط به هدايت اينرسيايي موشك رو بخونيد. ضمنا دوست من موشك هوا به هوا موشك بالستيك كه نيست كه يه قسمت از مسيرشو سقوط آزاد بره در صورت خاموش شدن موتور موشك اون موشك فورا توانايي خودش رو براي تعقيب و انهدام اهداف پر سرعت از دست خواهد داد و فقط شايد بتونه بالگرد ها رو هدف قرار بده. در ضمن اخوي موشك هاي پر سرعت ( مثل انواع هوا با هوا) براي ايجاد نيروي برا متكي به بال نيستن كه وقتي سرعتشون كم ميشه استال بكنند!! اونها برا رو با موتور ايجاد مي كنند.

[quote]يك مورد ديگه اينكه شما اشاره اي داشتي به موشك آلامو!
اين موشك چند عيب داره: اول اينكه خيلي سنگينه بطوري كه ميگ 29 حد اكثر ميتونه 2 تا ازش حمل كنه و مجبوره هردو رو با هم شليك كنه تا تعادلش به هم نخوره!
دوم اينكه ابعاد كوچكي نداره كه براحتي بشه روي تايگر نصب كرد.
سوم اينكه پايلون هاي تايگر براي حمل ايتن موشك خيلي ضعيف هستند و بايد طراحي مجددي براي شليك اين موشك ( اگر بشه! ) روشون انجام بگيره مثل تامكت ها و موشك هاوك! [/quote]

بيا كمي باهم با موشك آلامو آشنا بشيم:
اين موشك كه در سال 1984 توليد شد با كد ناتوي AA-10 و همچنين كد R-27 شناسايي ميشه داراي نمونه هاي مختلف با بردهاي متنوعي هست كه دو نمونه كلي داره : هدايت نيمه فعال راداري و هدايت غير فعال مادون قرمز. برد نمونه هاي اون هم از حداكثر 80 كيلومتر(براي نمونه هاي اوليه) و 130 كيلومتر( نمونه هاي ER راداري و ET مادون قرمز) تا 170 كيلومتر(آخرين نمونه آلامو) هست كه نمونه ET مورد بحث 350 كيلو وزن داره كه مي تونه روي پايلون ها حمل بمب اف 5 كه توانايي حمل بمب Mk-84 رو دارند نصب بشه. و ابعادش هم مناسبه(طول 5/3 متر)
ضمنا دليل اينكه ميگ 29 در نمونه هاي اوليه خود فقط 2 عدد از اون رو حمل مي كنه( در نمونه هاي بعدي به 6 فروند افزايش يافت به علت تغيير ماموريت فالكروم ام از جنگنده كوتاهبرد به جنگنده ميانبرد) سنگيني اون نيست بلكه اينه كه ميگ 29 مدلA فقط براي جنگ هاي كوتاهبرد طراحي شده بود. همچنين دليل شليك همزمان دو موشك هم بر مي كرده به تاكتيك روسها كه به علت مشكل كردن كار هواپيماي دشمن براي فرار و گريز اين كار رو مي كردند به اين شكل كه هر ميگ 29 دو عدد موشك آلامو( يكي راداري و يكي مادون قرمز) حمل مي كرد و پس از قفل بر روي هواپيماي دشمن هر دو موشك رو با هم شليك مي كرد تا اثر بخشي اونها افزايش پيدا كنه و اگه از دست يكي در رفت دومي حتما بهش بخوره. كه در صورت استفاده هواپيماي هدف از چف موشك دومي به راحتي اونو هدف قرار بده و بالعكس. و بحث سنگيني و تعادل در ميان نيست چرا كه با كمي تريم دادن قابل حله.البته روسها از اين تاكتيك براي ميگ 23 و 25 و ساير جنگنده هاشون هم استفاده مي كردن. كلا تا قبل از موشك آدر تمام موشكهاي ميانبرد روسي 2 نمونه داشتند يكي راداري و ديگري مادون قرمز. به همون دليل كه ذكر شد.

[quote]در ضمن يك نكته اي كه شما بايد بهش دقت داشته باشي ( در مورد روسيه) اينكه اين كشور از 30 سال پيش تا حالا هيچ سلاحي رو مثل آدم صادر نكرده! سلاح ميده دفترچه راهنما نميده! جنگنده ميده قطعات نميده! موشك ميده لانچر نميده و قص علي هذه!
تو تاپيكي كه در مورد اين موشك يا تسليحات هوايي بود يكي از دوستان به درستي فرمودند كه درسته كه برد اين موشك 130 كيلومتره ( از لحاظ تئوري) ولي نمونه صادراتي اون بيشتر از 50 كيلومتر !!!! برد نداره! [/quote]

خب مثل آدم صادر نكنه! ما تا حالا به اندازه كافي ازش خريديم! تازه خدا برادران اوكراين و قرقيز و قزاق و خصوصا بلاروس رو حفظ كنه! ميگيري كه چي ميگم!
خير قربان اون دوستمون منظور ديگه اي داشتن احتمالا اون نمونه صادراتي ER يا ET نبوده! معمولا روسها نمونه هاي خيلي دوربرد رو به خارج از حوزه شوروي سابق صادر نمي كنن و در اين گونه موارد اونها رو بايد از كشور هايي كه ذكر شد يا مشابه شون تهيه كرد.

[quote]در مورد بودجه دفاعي هم بايد عرض كنم كه اگر اين بودجه اضافه شده چقدر اضافه شده؟ ديگه 3 برابر كه فكر نكنم بيشتر اضافه شده باشه؟ البته قسمت اعظم اين بودجه در اختيار سپاه قرار ميگيره و بخش كنمتري كه در اختيار ارتش هست فكر نكنم جوابگوي نياز نيروي زميني هم باشه چه برسه به تقويت شديد نيروي هوايي!
طبق اطلاعات من بودجه نيروي هوايي اونقدريه كه فقط باهاش ميتونه هواگرد هاشو سرپا نگه داره و به نوسازي و توليد نميرسه! [/quote]

خب باشه دست سپاه. تازه سپاه هم نيروي هوايي داره! اين كار يه عزم ملي رو مي طلبه و طبعا بايد بودجه اش هم تامين بشه.نيازي هم به بودجه آنچناني نداره به قول سعيد همون حدود 3 ميليون دلار برا هر كدوم آب مي خوره
ضمنا اطلاعاتت از بودجه نيروي هوايي ناقصه عزيز. همين!

با تشكر از بليز گرامي(ضمنا پدرم در اومد حدود 5/2 ساعت داشتم تايپ مي كردم!)

ميگم بچه ها از ابي رپتور خبري نيست فكر كنم بهش بر خورده ما گفتيم 20 تا آذرخش مي تونن يه رپتور رو بندازن! icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بحث زیادی پیچیده شد اما بنابر فرضیاتی است که بهتر بود اول این فرضیات مطرح می شد بعد بحث صورت می گرفت تا بنا به فرضیات تئوری های مختلف رو بررسی کنیم

1- فرض اول اینه که نیروی هوایی ایران قراره با نیروی هوایی آمریکا مقابله کنه.چون که محور اصلی بحث اینه که برای مقابله با هواپیماهای استیلث(که فعلا امریکا داره) می شه با تعداد زیادی مدافع مهاجم را وادار به فرار یا تحمل تلفات سنگین کرد.

2- فرض دوم اینه که ما در حاشیه کشور دارای پستهای رادار زمینی هستیم که می تونند جنگنده هامون را هدایت کنند.

3- فرض بعدی اینه که تایگر یا مدلهای آپگریدشده دارای اون محموله عملیاتی هستند و مقدورات پروازی هستند که بتونند از پس جنگنده های مهاجم بربیان.

این 3 تا نکته محورهای اصلی بحث بودند. حالا دوتا نظریه یا تئوری هست. بعضی می گن که با استفاده از تعداد زیاد تایگر(اذرخش یا صاعقه) می شه جلوی یه حمله استراتژیک رو گرفت. (توجه کنید درباره حملات پشتیبانی نزدیک مثلا توسط آ-10) حرفی زده نشده.
بعضی ها هم می گن نمی شه.

با توجه به فرض اول(مقابله به نیروی هوایی آمریکا) احتمالا به اونجایی می رسیم که نیروی هوایی عراق رسید. برتری آمریکا از نظر عددی و تکنولوژیکی انقدر محرض است که احتیاج به تجزیه و تحلیل نیست. همون جور که خود دوستان هم گفتند از بعد از جنگ 1991 خلیج فارس این یه دکترین شده که اول نیروی هوایی حریف رو به صورت کامل سرکوب می کنند. بعد که خیالشون راحت شد شروع به بمباران مراکز استراتژیک می کنند. در ضمن برای حمله اول اغلب موشک کروز رو به بی-1 یا بی-2 ترجیح میدهند.

حالا اگه آمریکا از این گزینه استفاده نکرد و خواست در یک حمله غافلگیر کننده فقط یه مرکز یا چند تا مرکزو بمباران هوایی کنه(مثلا همون نطنز که بهترین مثاله) مانند حمله جنگ 6 روزه اعراب اسرائیل. اون وقت من فکر می کنم در صورت برقرار بودن فرض دوم بتونیم از تایگر بر علیه اف-22 یا اف-35 اسفتاده کنیم. البته به شرطی که فرض دوم کاملا برقرار باشه. یعنی رادارهای زمینی توان رهگیری هواگردهای دشمن رو داشته باشند. برای کنترل جنگنده ها هم برخلاف فرض بلیز لازم نیست سکوت رادیویی بشکنه. می شه از روشهای مخابره شبکه ای استفاده کرد. الان بدون برقراری ارتباط بیسیم اکثر جنگنده های پیشرفته به صورت شبکه محور اطلعاتشون رو رد و بدل می کنند.

اما فرض سوم برمی گرده به اینکه ببینیم توانایی های تایگر در صورت آپدیت شدن تا چه حدی افزایش می یابه. یعنی همون بحث آلامو و آرچر و صادرات و واردات.... این فرض چون خارج از تخصص من هست واردش نمی شم ولی باید این رو در نظر بگیریم که بالاخره تایگر یه جنگنده سبک با توانایی حمل مهمات و سوخت محدود هست. نمی تونیم مثله تامکت روش 6 تا فونیکس ببندیم. به هرحال در صورت آپتودیت شدن می شه ازش استفاده بهینه کرد. نکته اساسی اینه که ما نباید روی تایگر توقف کنیم بلکه تایگر باید یه پل باشه برای عبور به سمت ساخت یه جنگنده بومی( یا به قولی بومی تر) .

نمونه اش به نوعی چین هست. چین تمام هواپیماهایی رو که از شوروی سابق لیسانسش رو خرید به نوعی بازسازی کرده که دیگه از نمونه اصلی اش نمی تونیم اونها رو تشخیص بدیم. یه نیگاه به میگ-19 های ساخت چین مسئله رو توضیح میده. بعدش هم الان رسیدن به جایی که تقریبا خودشون دارند جنگنده طراحی می کنند. اون مسئله آپتودیت کردن میگ-21 رو که دریا نقل کرد هم قابل توجه هست.

درنهایت من با کلیات این تئوری که باید تعداد زیادی جنگنده داشته باشیم موافق هستم. شاید مجبور نشیم با نیروی هوایی آمریکا درگیر بشیم و نبرد بعدی با فرضا پاکستان یا عراق یا امارات باشه. اون وقت این برتری عددی بهتر خودش رو نشون می ده.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام مجددا ...

با تشكر از دوستان بخاطر دقت نظر و حوصله كافي براي نوشتن نظرات ...

اين مبحث داره زيگزاگي پيش ميره ! و وقتي در مورد هواپيما به نتيجه مطلوب برسه رو تعداد بحث ميشه ! و وقتي تعداد زياد بشه و مسايل هزينه هاي جانبي افزايش اينبار روي كيفيت بحث ميشه ...

[quote]
با توجه به فرض اول(مقابله به نیروی هوایی آمریکا) احتمالا به اونجایی می رسیم که نیروی هوایی عراق رسید. برتری آمریکا از نظر عددی و تکنولوژیکی انقدر محرض است که احتیاج به تجزیه و تحلیل نیست. همون جور که خود دوستان هم گفتند از بعد از جنگ 1991 خلیج فارس این یه دکترین شده که اول نیروی هوایی حریف رو به صورت کامل سرکوب می کنند. بعد که خیالشون راحت شد شروع به بمباران مراکز استراتژیک می کنند. در ضمن برای حمله اول اغلب موشک کروز رو به بی-1 یا بی-2 ترجیح میدهند.

[/quote]

اينكه كشور حريف از چه تاكتيكي بهره خواهد برد رو شرايط تعيين ميكنه ...
در جنگ اول عراق به لحاظ برتري عددي زياد وضعيت بد نبود همچنين از بعد تكنولوژيك هم خيلي عقب مونده نبود ! ولي اين وضعيت عراق رو امريكا به مرور ازش گرفت و اون رو با به انزوا كشوندن و زمين كردن نيروي هواييش به فلاكت دچار كرد ...
سركوب كردن نيروي هوايي كشورها در ابتدا نياز به هزينه هاي زياد و تحمل يك جنگ هوايي بلند مدت داره همانطور كه امريكا سالها عراق رو به لحاظ هوايي تحت فشار گذاشته بود بطوري براي اين كشور مناطق پرواز ممنون تعيين كرده بود و...

پس تنها وجود كميت براي كشوري كه زير ساخت و توان توليد به همراه توان حفاظت از اون نداشته باشه فقط ميتونه توازن برقرار كنه و يا دشمن رو از ادامه پشيمون كنه اما نميتونه در مقابل كشوري مثل آمريكا و ياروسيه يا كشور ديگري كه از اين لحاظ حمايت كافي ميشه دوام داشته باشه و تنها مرگ روبه عقب ميندازه ...


اين بحث كيفيت و كميت در مورد هواپيما نيست بلكه موشك هم چنين وضعيتي داره ...
كشور ما بايد بطور جد به سمت ساخت تسليحات هوايي و جنگنده هاي بومي بره كه بقول سعيد نياز به زير ساخت فراوان داره ... الان شايد يدونه جنگنده رو 3 ميليون دلار قيمت داشه باشه ولي وقتي بخواي روي خط توليد و با سرعت بالا بسازي اين رقم بسيار افزايش پيدا ميكنه و هزينه هاي تاسيسات و نفرات متخصص همچنين بسيار بالا ميره كه در نگاه بالا نشين ها واردات رو به صرفه تر خواهند ديد ! اما در صورت انجام اين هزينه و استقرار تاسيسات ديگه هزينه هاي مربوط به اينده بسيار كاهش پيدا خواهد كرد و معادله توليد رو جبران خواهد كرد...

اون وقت كه در صورت توانايي حفاظت از تاسيسات به هنگام نبرد به سرعت ميشه جنگنده از دست رفته رو جايگزين كرد !

بزاريد اين روش رو بازتر كنم ....

ما بجاي توليد و يا خريد تعداد زيادي جنگنده زير ساخت توليد انبوه رو راه اندازي ميكنيم اما تعداد كمي خواهيم ساخت و روي كيفيت متمركز ميشويم ! چيزي كه بيشتر در بعد الكترونيك خواهد بود ... يعني براي توليد 50 جنگنده در سال زير بنا داريم اما خروجي ما فقط 5 جنگنده در سال خواهدبود تا با افزايش سطح تكنولوژيك در طول زمان از همان محصول قبلي انواع پيشرفته تر توليد كنيم ...
كاري كه همه كشورهاي دارنده انجام ميدهند اگر به سوخوها نگاه كنيد به لحاظ موتور بدنه طراحي و حتي رادار كاملا شبيهند و تفاوتها جزيي هستند اما در بعد محصولات و امكانات مرتبا بطور اسمي تغيير ميكنند ...

اين راهي هست كه در صورت وقوع جنگ شما بتواني براحتي سالانه 50 جنگنده جديد و روزامد وارد صحنه نبرد كني كه از اخرين فناوري بهره مند هستند ...

بدين سان همه هزينه هاي مربوط به بروز آوري و يا تعميرات قبلي ها كاهش پيدا ميكند ! همچنين خط توليد متوقف نخواهد شد و بر فرض مثال اگر ميگ 21 در ايران توليد ميشد هم اكنون با رادار ساخت داخل و يا بهترين رادار روز مجهز و كاملا آكبند با كيفيت در حد اف 18 بيرون مي امد !

بايد كميت با كيفيت داشته باشيم ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
محمد جان بد نيست من يك توضيحاتي اين اول بدم كه يادم رفته بود بهشون اشاره كنم:
اول اينكه ما زمان وقوع اين به اصطلاح جنگ رو تقريبا در 10 سال آينده در نظر گرفتيم و با توجه به شرايط احتمالي آن سال ها داريم صحبت ميكنيم و محور بحث ما هواپيماهاي مهاجم رادار گريز هستند پس در شرايط فعلي نه آمريكا به خوبي ميتونه از جنگنده هاي پنهانكارش استفاده ببره و نه ما همچين استعداد جنگنده اي داريم كه بخواهيم به مقابله اش برويم!
در بين ما اختلاف نظر درباره امكان استفاده از اين استراتژي براي مقابله با جنگنده هاي پنهانكار هست اما اين شيوه براي ساير نسل هاي جنگنده ها مثل اف 15 قطعا قابل اجراست.
دوم اينكه بنده صحبت هام با توجه به شرايط حال هستش و صحبت هاي شما مربوط ميشه به پيشبيني هاتون از آينده.

اما در مورد ب 1 لنسر حق با شماست سرعتش 1.25 ماخ در ارتفاع و 0.92 ماخ در سطح درياست منتهاش اشتباه از من بود كه يادم رفت بنويسم كه ارتش آمريكا در حال تحقيق بر روي اين بمب افكن هستش كه بتونه موتور هاشو با موتور هاي تركيبي توبو جت-رم جت (مشابه موتور هاي SR 71 ) عوض كنه و بنا به اتفاق افتادن اين حالت من اون سرعت رو فرض گرفتم كه در صورت عملياتي شدن اون موتور ها حرف بنده درست در مياد.
اما در مورد مصرف سوخت اين موتور ها بايد عرض كنم كه بله اين موتور ها ( چه موتور هاي فعلي و چه تركيبي ) قاتل سوخت هستند اما ما باز به عرايض بنده توجه نفرموديد كه گفتم از پايگاهي در مثلا امارات يا عربستان بلند بشه و در عراق فرود بياد كه كل اين عمليات بيشتر از 2 ساعت طول نميكشه و با نصف باك هم ميتونه كارش رو انجام بده.

در مورد ارتقاء هايي كه به نظر شما ميشه روي آذزخش انجام داد بايد بگم كه با بعضي هاش موافقم چون اصولي هستند و قابل بررسي مثل نصب آرچر به جاي سايد وايندر اما بعضي هاش خيلي جاي سوال دارند مثل نصب آلامو ( چون براي اين كار بايد كل رادار و سيستم هاي مرتبط باهاش رو عوض كرد كه اين كار مستلزم طراحي مجدد دماغه جنگنده و آيونيك پروازه كه اين كار چندان مثل نصب موشك هاي غير آمريكايي روي اين پرنده آسان نيست) يكي هم مسئله ايجاد وشش ضد رادار روي بدنه به كمك تكنولوژي پلاسما! بله مواد جاذب راداري رو ميشه ولي ما نه علم پلاسما رو داريم نه (فعلا) توانايي خريد اين علم رو.
اگر به اين راحتي ميشد يك جنگنده به قول شما نسل 4 رو به يك جنگنده نسل 5 تبديل كرد كه آمريكا و روسيه بودجه اضافي نداشتن كه برن و يك جنگنده جديد با كلي هزينه طراحي و توليد كنند!

در مورد Scramble اميدوارم حق با شما باشه چون شنيده ها و ديده هاي من با اون فرمايش شما يك 10 دقيقه اي تفاوت داره!

درباره هواپيماي E_3 كه حتما شما اطلاعاتي در موردش داري بايد بگم كه اين هواپيما قادره در ارتفاع صفر جنگنده اي مثل اف 5 رو از جنگنده اي به بزرگي اف 4 يا 14 يا هواپيماي غير نظامي تشخيص بده (البته اگر از ماهواره هاي جاسوسي كمك بگيره درجه خلبانش رو هم ميتونه تشخيص بده!) پس فكر نكنم از تعداد بترسند يو دستورلغو ماموريت رو بدن چون اصولا از استعداد و توان رزمي ما اطلاعاتي دارند.

يكي چيزي كه اول يادم رفت بگم: بنده كجا گفتم كه آواكس چتر دفاع هوايي رو نابود ميكنه؟؟!!!

در مورد موشك آمرام بنده هم از چند منبع مربوط به موشك و تاريخ جنگ (جنگ بالكان) سوال كردم هم نظرات كارشناسان فن رو در نظر گرفتم( نمونه اش همين آقا سعيد خودمون كه در يكي از تاپيك ها كه اسمش يادم رفته اين نكته رو فرمودند) و هم از بازيهاي شبيه ساز كمك گرفتم.
منظورم از استال هم اون شكلي كه در هواپيما رخ ميده نبود بلكه كاهش سرعت و از دست دادن ارتفاع بود.

در مورد اون موشك هاي هدايت راداري و مادون قرمز بنده اولين بار اين حرف رو از شما دارم ميشنوم! چون به چند سايت ديگه هم جهت حصول اطمينان سر زدم و اون هام همين عرض بنده رو تاييد كردن مثل وبلاگ هوانورد و . . . .
اون نمونه ميگ 29 اي كه شما گفتيد 6 تا ميتونه حمل كنه فكر كنم ميگ 33 باشه.
چون ميگ هاي 29 وزن كمي دارند واختلاف وزن 350 كيلو در يكي از دو بال قطعا موجب از دست دادن تعادل ميشه.
در مورد اف 5 هم همين قضيه صادقه.


در مورد نمونه صادراتي اون موشك اون حرف دوستمون درست بود و نمونه اصلي حتي به كشور هاي مشترك المنافع هم صادر نشده! كه ازشون بريم بخريم. در ضمن هرچقدر اونها تا حالا به ما دادند از اين به بعدشم خواهند داد!!

بله سپاه هم نيروي هوايي داره ولي نيروي هوايي سپاه كجا و مال ارتش كجا!
نيروي هوايي سپاه بيشتر يك نيروي موشكيه و تا حدودي ضربتي ( به كمك SU_25 ها) اما ارتش نيروي هواييش طبق تعريف كلاسيك اين نيروي و از اين رو شباهت بين اين دو تا خيلي كمه!
( البته بماند كه به نظر من يكي از بهترين تقسيمات وظايفي كه بين ارتش و سپاه شده همين موضوعه كه يكي جنگنده داشته باشه ويكي هم موشك كه نه موازي كاري پيش بياد و نه تداخل در وظايف)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خب براي اينكه بحث منحرف نشه مثل اينكه بايد يه بار ديگه محورهاي اصلي بحث رو مرور كنم:


1- بحث فعلي بر روي جنگنده هاي رهگير كوتاهبرد(تا ميان برد ) جهت [size=18]دفاع نقطه اي[/size] براي نيروي هوايي است و فعلا بحث پشتيباني نزديك هوايي يا رهگيري دوربرد و ساير ماموريتهاي هوايي در مقوله آن نيست.

2- فرض توليد 500 تا 700 جنگنده در كلاس خانواده اف 5 در 3 تا 6 سال آينده فرض اصلي اين قسمت از بحث است
3- اين فرض به اين جهت انتخاب شده كه با گرايش به كميت(در كوتاه مدت و به جهت پر كردن خلا تكنولوژيك) مي توان تا حدودي جلوي كيفيت ايستاد.(حدودش بر مي گردد به نوع كميت انتخاب شده و تعداد آن)
4- فرض بر اين شده كه در همين فاصله 3 تا 6 سال شبكه رادارهاي اخطار زود هنگام موج بلند به جهت شناسايي هواگردهاي پنهانكار در كل مرزها و در صورت مقدور نبودن پوشش كل مرزها؛ لااقل در يك فاصله مناسب از مراكز حياتي مستقر شده باشد)
5- فرض بر اين است كه موج اصلي حملات توسط بمب افكن/جنگنده هاي پنهانكار صورت بگيرد( با اسكورت توسط هواپيماهاي پنهانكار)
6- تقريبا همه دوستان حاضر در بحث متفق القولند كه با اين تاكتيك تا حد موثري مي توان با هواپيماهاي غير پنهانكار مقابله كرد و آنها را عقب راند يا وادار به تلفات سنگين كرد.
7- تمامي تسليحات پيشنهادي جهت هواپيماي اف 5 آپگريد شده از نوع [color=red][size=18]حرارتي[/size][/color] (قابل توجه بليز عزيز)انتخاب شده اند تا در صورت ثابت ماندن رادار آن(البته بحث تغيير رادار خود يكي از گزينه هاي ارتقاست اما با توجه به حداكثر وزن و ابعاد رادار انتخابي) مشكلي جهت نصب و به كار گيري آنها پيش نيايد.
8- كليه موشكهاي اشاره شده يا در داخل كشور موجود هستند ويا از طريق كانالهاي ذكر شده بصورت سر بسته قابل دستيابي مي باشند.
9- ايجاد پلاسما خيلي كار سختي نيست بليز جان چون نور لامپ مهتابي هم از همين راه بدست مياد و اين مثال ساده رو زدم كه بدوني كار آنچنان مشكلي نيست و بدليل مسايل امنيتي خيلي از امور رو نميشه تو اين مقاله گفت و الا كاملا راه اين روش رو توضيح مي دادم( چون ممكنه باعث لو رفتن اطلاعات محرمانه نظامي بشه) اشكال اون اينه كه بدلائلي نميشه بطور دائم ازش استفاده كرد و استفاده دائم از اون هم خودش به نوعي مي تونه باعث كشف شده بشه.
10- قطعا بايد به سمت توليد تسليحات هوايي داخلي بريم يعني هر چي در توليد هواپيما صرفه جويي مي كنيم بايد در توليد جنگ افزارهاش سرمايه گذاري كنيم.
11- ديده بانهاي بصري نقش عمده اي در مرزها به جهت كشف و شناسايي هواگردهاي دشمن چه در حال حاضر و چه در آينده نزديك ايفا مي كنند و ميشه با استفاده از يك شبكه از اونها در مرزها و يا در نزديكي نقاط حساس در هر ساعتي از شبانه روز بوسيله دوربينهاي معمولي يا ديد در شب (البته در صورت مساعد بودن هوا) تعداد و نوع و سمت و ارتفاع هواگردهاي دشمن را مشخص كرد البته در هواي بد هم اين افراد مي تونن لااقل حضور هواپيماهاي ناشناس رو گزارش كرده و بقيه موارد رو به راردارهاي زميني يا جنگنده ها بسپارند.خوبه اينو بدونيد در حال حاضر اين افراد در نقاط فاقد پوشش راداري به شناسايي هواگردهاي احتمالي(بيشتر از نوع پهپادهاي جاسوسي) كه به پرواز در ميان مشغولند و تا به حال بسيار هم موفق بوده اند.

12- در اين مقاله در كنار كميت به مسائل و برتري هاي كيفي هواپيماهاي كوچك مانند شعاع گردش كمتر و سرعت واماندگي پايينتر يا نسبت وزن به توان موتور بهتر (البته در صورت تعويض موتور) و. . . نيز اشاره شده است.

13- بحث استفاده از پوششهاي جاذب امواج رادار يا استفاده از موشكهاي حرارتي ميانبرد از موارد برتري نامتقارن جنگنده پيشنهادي هستند.

با سپاس از همه دوستان

نكته آخر اينكه بليز جان موشكهاي ميانبرد شوروي سابق تقريبا همگي شون داراي دو نوع حرارتي و راداري هستند و اگه شك داري مي توني از قديمي هاي سايت بپرسي.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من همون جور که از اول گفتم با این استراتژی موافقم فقط یه نکته رو عرض می کنم ولی چون خارج از تخصصم هست شاید اشتباه باشه و اگر اینجور بود دوستان لطف کنند و توضیح لازم رو بدن.

زمانی که اولین بار بی-2 رونمایی شد به خبرنگارها اجازه ندادن که از پشت هواپیما عکس بگیرند. ظاهرا در اون زمان خروجی اگزوز رو طوری طراحی کرده بودند که با ترکیب هوای سرد محیط و هوای داغ اگزوز امضای حرارتی بی-2 به حداقل برسه. در این صورت امکان هدف قراردادن اون توسط موشکهای مادون قرمز(حرارتی) به حداقل می رسه.

اگه اطلاعات بالا درست باشه احتمالا درباره اف-22 و اف-35 هم تمهیداتی گذاشتند که اثر حرارتی اونها را تا حد ممکن کم کنند. در این صورت قفل کردن موشکهای حرارتی بر روی این جنگنده ها سخت می شه و شاید با اقدام الکترونیکی بشه کاری کرد که قفل موشک پس از شلیک شکسته بشه و موشک خطا بره. بازهم در صورت درست بودن این فرض استراتژی تعداد بالا در برابر کیفیت با شکست مواجه می شه. چون فرض اینه که ما تعداد زیادی تایگر بهسازی شده داریم که با استفاده از موشکهای حرارتی می تونند اف-22 یا اف-35 را شکار کنند. اگه اینجوری باشه مجبوریم که از روش جنگ جهانی دوم استفاده کنیم(تعداد زیادی جنگنده در تمامی فضای منطقه نبرد پخش بشوند و 24 ساعت پرواز کنند و دست آخر هم با توپ درگیر بشن)

نکته آخر اینکه تایگر در صورت بهسازی جنگنده قابلی می شه. خود آمریکایی ها هم همین کار رو کردند و حاصل اون اف-20 تایگر شارک بود که می شه با کمی اغماض اون رو نمونه بهسازی شده تایگر دونست. (با کمی اغماض البته). تایگر شارک از اون جنگنده هاییه که هر وقت عکسشو می بینم دلم می شکنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
رضا جان علاوه بر اون كپسول حاوي مواد سر كننده هست كه روي خروجي پخش ميكنه تا اثرات براي سنسور هاي پيشرفته هم كاهش پيدا كنه ... !البته در صورت هشدار موشك ..


اما اگر ميشد روي رادار هيدرو كربن كار كرد و بساط اون توي ايران وجود داشت ديگه غمي براي كشف اين هواپيما ها نمي موند ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]تشکر از شما محمدجان، مبحث بسیار مهمی رو ایجاد کردید و بحث بسیار گسترده ای است.انشالله که تمامی مباحث سایت اینچنین مفید باشند.اینترنتم دو روزه که قطع شده که گویا از طرف تهرانه و ادامه دارد.با دیال آپ میام و بحث رو دنبال میکنم.

استراتژی کمیت ایده خوبیه ولی نیازمند به کاربردن تعداد زیادی هواگرد در حد حداقل صاعقه است و با توجه به تعداد و کارایی هواگرد ها ،نوع دفاع نقطه ای خواهد بود.این نوع دفاع مستلزم به شراطی است، یک اینکه هواگرد ها به دلیل نداشتن رادار مناسب برای شناسایی اهداف و عدم غافلگیری توسط مهاجمین نیازمند پشتیبانی همه جانبه از رادارهای پیش اخطار زمینی یا آواکس ها هستند تا مورد شناسایی چشمی حذف شود.دوم اینکه هواگرد ها نیازمند تجهیزات الکترونیکی اخلالگر هستند تا مورد حمله های دوربرد و میانبرد قرار نگیرند و مهاجمین مجبور باشند برای حمله داگفایت انجام دهند.سوم اینکه قیمت هواپیماها پایین و به تعداد زیاد در یک منطقه وسیع استفاده شوند،همیشه همدیگر را در دید داشته باشند و پشتیبانی کنند تا باعث برتری تعدادی شوند که خود این امر نیازمند ایجاد یک صنعت هوایی استخوان دار است.چهار اینکه وجود پدافند دفاع هوایی قدرتمند میتواند کار مهاجمین را بسیار سخت کند و بار سنگینی را از هواگرد های خودی بردارد.
در این صورت این استراتژی به کار میاید و موثر واقع میشود و برتری هوایی حریف سلب میشود.مهاجمین برای نفوذ با حجم انبوهی از هواپیماهای مدافع، رادارهای شناسایی و پدافند های سنگین مواجه میشوند که کار را برای نفوذ بسیار مشکل میکند.

در حال حاضر بهترین گزینه موجود،تایگر ها هستند که میبایست با بهینه سازیهایی فراتر از صاعقه و به تعداد زیاد تولید شوند.میتوان با بهینه سازی هایی بر روی پیشرانه J85 و افزایش بازده جهت کاهش مصرف سوخت و افزایش تراست،افزایش میزان حمل سوخت،تطبیق سیستمهای هشداردهنده موشک و اخلالگر و همچنین بروزرسانی کاکپیت و اویونیک هواپیما،گزینه مناسبی ساخت.این هواپیما میبایست تا حد امکان سبک پرواز کند و به تعداد کمی موشک حرارتی مسلح شود.با توجه به پایین بودن میزان حمل سوخت اف-5 هواپیما میبایست از هواپیماهای سوخترسان و همچنین تانکر های سوخت رها کردنی نیز استفاه کند.هزینه طرح مذکور در صورت تاکید بر بومی بودن بیش از 5 میلیارد تومان برای هر فروند نیست و در صورت از بین رفتن هم فشار زیادی را از نظر مالی به بار نمیاورد.
برای پدافند ها نیز میتوان برای دفاع در برابر هواگردهای خفاکار بلندپرواز مانند بی2 از سیستمهای پرقدرت S-300 و در مقابله با موشک های کروز توماهاوک از سیستم بسیار مناسب تور ام-1 استفاده کرد که در حال حاضر به ترتیب در حال خرید و موجود میباشند.

منتها این طرح چند نقص دارد که میبایست به آنها اشاره کرد.
دیگر مقابله با بمب افکن های رادارگریز و موشک های کروز به دلیل نداشتن تکنولوژی مقابله، بر عهده هواگردهای خودی نیست و پدافندهای پیشرفته مجهز به رادارهای قدرتمند میبایست از پس این کار برایند.هواگرد ها به شدت بر رادارهای پیش اخطار متکی هستند و بدون آنها میتوانند به طعمه های آسانی برای رهگیرهای مهاجمین بدل شوند.این طرح در جنگهای دیجیتال امروزی کمتر میتواند مفید باشد و در برابر تکنولوژی روز هواگردهای مهاجمین آسیب پذیر است و تضمینی بر پایین بودن تلفات ندارد.همچنین در صورت غافلگیری پدافند های زمینی در مواجهه با حملات غافلگیرانه هواپیماهای رادارگریز،امنیت کل هواگرد ها به خطر می افتد.
بنابر این نتیجه میگیریم که میبایست به نحوی این وابستگی را به کنترل های زمینی کم کرد.پس لزوم وارد کردن طرح های دیگری مانند رهگیرهایی مجهز به رادارهای پیشرفته جهت اسکورت سایر هواگردها احساس میشود.
راستی یه مطلبی رو به عزیزان گوشزد کنم که نیازی به یقه گرفتن همدیگه نیست،این رو از روی تجربه میگم تا بیخود باعث منحرف شدن بحث نشیم.
...
رضا جان سلام
در مورد این فناوری بله تقریبا بر روی تمام هواپیماهای جدید پیاده میشه،ولی فراموش نکنید که این تکنولوژی برای مقابله با نسل قبلی موشک های حرارتی بود،موشکهای حرارتی امروزی مانند نمونه های جدید روسی R-73 میتوانند بدون نیاز به گرمای خروجی هواپیما و از تمام زوایا بر روی هدف قفل کنند،منتها این میزان کاهش پیدا میکنه اما به مقدار کم...
اما چه فایده؟ هواپیما باید اول به گونه ای شناسایی بشه ، بعد مورد بعدی یعنی هدف قرار دادن پیش میاد.
...
راستی به نظرم تاپیک رو به بخش دکترین،استراتژی و تاکتیک منتقل کنید...
fi_lone_ranger [/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مطالب مشابه

    • توسط parsneet
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      تاپیک حاضر با محوریت پوشش خبر ها و اطلاعات مسابقات نظامی برگزار شده در ایران و همچنین شرکت تیم های ایرانی در سایر مسابقات بین المللی نظامی می باشد .
       
      مقدمه :
      مسابقات نظامی هر ساله در سراسر جهان با شرکت پرسنل نظامی ( به صورت داخلی و یا بین المللی ) برگزار می گردد . این گونه مسابقات علی رقم اینکه از قواعد و استاندارد متحدی برخوردار نیستند ( منظور نبودن کمیته جامع و قوانین واحده بین المللی در رشته های تخصصی می باشد ) اما تا حدودی پیرو قواعد و ضوابط برگزاری رزمایش های نظامی هستند . ( البته تیم های ورزشی و مسابقات ارتش های جهان (CISM) تا حدودی متفاوت از سایر مسابقات تخصصی هستند که در ذیل به آن اشاره خواهد گردید )
      اساساً هدف از برگزاری این گونه مسابقات تخصصی بالا بردن آمادگی پرسنل و ایجاد حس رقابت و افزایش انگیزش پرسنل نظامی جهت فراگیری مهارت های تخصصی است . و همچنین سنجش توانمندی پرسنل در مقایسه با واحد های مشابه در ارگان های نظامی داخلی و یا ارتش های خارجی دیگر است . پس تا حدودی می توان بیان کرد که تیم های شرکت کننده ( در مسابقات بین المللی ) عموماً از بین کشور های دوست و یا هم پیمان ( و یا حداقل غیر متخاصم ) انتخاب می شوند و برای سنجش توانایی های تخصصی شان گرد هم می آیند . و همچنین حتی گاهی می تواند بیان گر همسویی کشور های شرکت کنند و حامل پیام های خاص برای ارتش های رقیب شان نیز باشند .
       
       
       
      تاریخچه :
      می توان به نوعی اولین مسابقات نظامی ( با تاکید و اولویت دادن به پرسنل نظامی ) را به یونان باستان نسب داد . در رویدادی جشن گونه که عموما" ( و نه اختصاصاً ) پرسنل نظامی در آن شرکت می کردند تا آمادگی جسمانی و مهارت های کار با سلاح در رقابت با حریفان را بسنجند . در ادامه و ظهور امپراطوری روم باستان این نوع مسابقات چهره خشن تر و جدی تری به خود گرفت به گونه ای که مکان های اختصاصی مانند کلوزیوم (Colosseum) و همچنین شرکت کنندگان مخصوص بنام گلادیاتور (Gladiator) برای شرکت در آن تربیت می گردیدند .
      این مسابقات شرحی مفصل دارد ولی به اختصار : برگزاری آن در قرون مختلف تکامل یافته و عموماً شرکت کنندگان آن از بین سربازان قوای شکست خورده در جنگ با امپراطوری روم انتخاب می شدند و در بین خیل عظیم از این سربازان که در مسابقات محلی و ایالات های مستعمره روم برگذار می شد برگزیدگان ( که یقیناً تعداد کمی از آنان بودند) می توانستند آزادی خود را به دست آورند . ولی جنگجویانی نیز بودند که به خاطر بدست آوردن پول و یا شهرت نسبت به شرکت در این مسابقات خونین اقدام می کردند . این مسابقات که به خشونت بی پروا و ضد انسانی اش معروف گشته بود بدون فایده هم البته نبود . ( البته فواید آن از دید فرماندهان نظامی ) باید اشاره کرد که تمامی این مسابقات به نبرد های خونین تن به تن اختصاص نداشت بلکه اکثر این رویداد ها به باز سازی نبرد های روم در مقابل دشمنانش مختص می شد ( یقیناً آن نبردهای که در آن پیروز گردیده بودند تا خاطرات ، تکنیک های رزم و قهرمانان آن را مرور و زنده نگاه دارند ) عده ای از سربازان لباس های قوای دشمن را بر تن می کردند و سربازانی دیگر که نقش نیروهای رومی را داشتند با بکارگیری ارابه و اسب و سلاح های آن دوران در چندین پرده که گاهی تا چند روز نیز ادامه می یافت آن نبرد خاص را باز سازی می کردند . از نحوه یورش قوای مهاجم گرفته تا نبرد های تن به تن ، عبور از رودخانه ، یورش سواره نظام ، محاصره قلعه ها و یقیناً نمایش پیروز مندانه و دلاورانه ارتش رومی بر حریف خود !
       
      در عصر جدید ایده مسابقات نظامی بعد از پایان جنگ جهانی اول شکل گرفت . در سال 1919 پس از جنگ جهانی اول ، بازی های بین متفقین توسط شورای ورزشی نیروهای متفقین ژنرال جان پرشینگ سازماندهی شد و 1500 ورزشکار از 18 کشور را گرد هم آورد تا در 24 رشته ورزشی به رقابت بپردازند. این رویداد در Joinville-le-Pont فرانسه برگزار شد . و طی سالهای بعد در ماه مه 1946 ، پس از جنگ جهانی دوم ، شورای ورزشی نیروهای متفقین توسط سرهنگ هانری دبروس و پنج‌گانه المپیک توسط سرگرد رائول مولت احیا شد و در  7 تا 8 سپتامبر همان سال دومین بازی‌های بین متفقین در برلین (در المپیاستادیون , محل برگزاری بازی های المپیک 1936) برگزار شد .
       


      چند ماه بعد، با پایان دادن به شورای ورزش نیروهای متفقین ، سرهنگ دبروس و سرگرد مولت مسابقات ارتش های جهان (CISM) را در 18 فوریه 1948 تأسیس کردند . اعضای موسس آن بلژیک ، دانمارک ، فرانسه ، لوکزامبورگ و هلند بودند . در سال 1950، آرژانتین و مصر به عضویت آن درآمدند. در سال 1951 ایالات متحده به آن پیوست . در سال 1952 عراق ، لبنان ، پاکستان و سوریه و دو سال بعد برزیل به عضویت آن درآمدند . و همچنین کانادا در سال 1985 وارد آن شد . سپس در سال 1991 با پایان جنگ سرد سازمان رقیب پیمان ورشو کمیته ورزش ارتش متفقین (SKDA) با CISM ادغام شد و خبر از پیوستن 31 کشور و عضو جدید و سایر کشورهای مرتبط با بلوک شوروی را داد. این پیشرفت سریع منجر به رسمیت شناختن توسط نهادهای بین المللی از جمله IOC شد. قبل از سال 1995 CISM هر سال 15 تا 20 مسابقات جهانی را برگزار می کرد. از سال 1995  CISM هر چهار سال یک بار بازی های جهانی نظامی را که یک رویداد چند ورزشی است با شرکت نمایندگانی از ارتشهای 127 کشور دنیا سازماندهی می کند .
       
       

       
      رویدادها
      برگزاری مسابقات مرتبط با ارتش های جهان طیف متنوعی را در بر می گیرد و بلوک های سیاسی و جغرافیایی متعدد سعی در برگزاری رویدادهای مشابه زیادی جهت بالا بردن مهارت پرسنل خود دارند . اما به نوعی اهداف برگزاری این چنین مسابقاتی تنها به بالا بردن مهارت ها محدود نمی گردد . بلکه برپایی نمایشگاه های تخصصی تجهیزات تیراندازی و حتی ماشین آلات زرهی و تسلیحات انفرادی و البسه نظامی و ... در حاشیه این مسابقات بیان گر این است که این رویدادها مکانی است تا برنامه ریزان و دست اندرکاران نظامی کشور های مختلف به عرضه و کسب اطلاعات و سنجش آمادگی قوای نظامی پیرامونی خود اقدام نمایند .
       
      به برخی از این رویدادها می توان به اختصار اشاره کرد مانند :
      - مسابقات بین المللی پنج گانه ورزشی ( تیراندازی سرعت و دقت ، میدان موانع ، شنا ۵۰ متر با مانع ، دو صحرانوردی ۸ کیلومتر و پرتاب نارنجک )
      - مسابقات بین المللی نظامی پهپادی ارتش های جهان
      - مسابقات بین‌المللی نظامی غواصی در عمق
      - مسابقات بین‌المللی نظامی جهت یابی
      - مسابقات بین‌المللی نظامی بیاتلون زرهی روسیه
      - مسابقات سراسری امنیت سایبری در آمریکا
      و ...
       

      بازتاب و آثار
      برای بیان تاثیر حضور بین المللی تیم های نظامی و ترتیب دادن این چنین مسابقاتی منعکس کردن دیدگاه بعضی از تحلیل گران غربی شاید مفید باشد به عنوان نمونه :
      «واشنگتن فری بیکن» «جوزف هومیر» تحلیلگر امنیت ملی : روسیه و چین در نمایش قدرت به آمریکا قصد شرکت در یک بازی‌های بین‌المللی در آمریکای لاتین ( ونزوئلا ) تحت عنوان « تک تیرانداز مرز » را دارند . این  بازی‌های نظامی یکی از واضح ترین نشانه‌ها  از شکل گیری یک ائتلاف ضد ایالات متحده در آمریکای لاتین است. روسیه و متحدانش ( ایران و چین ) با حضور در این مسابقات نظامی در ونزوئلا در حال نمایش قدرت هستند . با عادی سازی تحرکات نظامی دشمنان ایالات متحده در دریای کارائیب ، ما در معرض خطر در آمریکای لاتین هستیم .
       
       
      در حال حاضر به نظر می رسد که برگزاری این گونه مسابقات در بین نیرو های نظامی منطقه ای و جهانی در حال افزایش هست . مسابقاتی که هم در رشته های عمومی ( آمادگی جسمانی و ورزشی ) و هم رشته های تخصصی ( تیر اندازی ، زرهی و توپخانه ، پهپادی و ... ) با حضور تیم های چندگانه به جدیت پیگیری می شود . قطعا انتخاب تیم های ورزیده در این گونه رقابت ها باعث افزایش اعتماد به نفس پرسنل و همچنین تبلیغات مثبت برای نیرو های نظامی ما نیز خواهد گردید  . همچنین برگزاری مسابقات کشوری و درون مرزی برای ما موجبات حس رقابت و افزایش انگیزش سازمانی را برای نیروهای مسلح ما در پی خواهد داشت . انشالله 
       

       
       
       
      بن پایه :
      https://www.milsport.one/cism/members-nations
      https://www.ilsf.org/about/recognition/cism/
      https://armedforcessports.defense.gov/CISM/Military-World-Games/
      https://en.wikipedia.org/wiki/Colosseum
      https://freebeacon.com/national-security/iran-russia-china-to-run-war-drills-in-latin-america/
       
      گرد آوری جهت انجمن میلیتاری
       
       
    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط MR9
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      سرکوب پدافند هوایی دشمن
        (Suppression of Enemy Air Defenses /SEAD)
       

       
       وایلدویزل / استاندارد 
       
      یکی از ماموریتهای اصلی واحدهای پروازی نیروی هوایی پس از ظهورسه عنصرجدید در نبردهای معاصر (رادار/ توپخانه ضدهوایی هدایت راداری و نهایتا" موشکهای هدایت شونده زمین به هوا)، کنترل و ازکارانداختن و نابودی این  سامانه ها  می باشد . بررسی دقیق نبردهای به وقوع پیوسته پس از جنگ دوم جهانی نشان می دهد که هرکدام از این نبردها ، جنبه های نوینی از فناوری را با بکارگیری تجهیزات ، تسلیحات و تاکتیک ها به نمایش گذاشته و نشان داده اند که گاهی استفاده از  وجودبرتری کمی تسلیحات غیر پیشرفته در مقابل برتری کیفی تسلیحات پیشرفته و یا برعکس ، پیروزی های نظامی خیره کننده ای را به ارمغان آورده است. در کنار این مساله و به موازات افزایش توانایی های رزمی یک سامانه تسلیحاتی ،توسعه تاکتیکهای مورد نیاز نیز یک اصل غیر قابل اجتناب بشمار می رود . در چنین شرایطی ، سامانه های پدافند هوایی نیز از این قاعده مستثنی نبوده ، چــنانکه این نوع از سیستم های جــــنگ افــــزاری می بایست دارای قابلیت های پدافندی مناسبی باشند تا درمرحله آغازین تهاجم دشمن ، بتوانند ایمنی مناطق مسکونی ، مراکز ثقل سیاسی، نظامی و اقتصادی را از گزند بمباران و آسیب حفظ نمایند و با ایجاد لطمات عمده به پیکره و استخوان بندی قدرت هوایی دشمن ، باعث لغو ماموریت های تهاجمی وبه احتمال زیاد تغییر نتیجه جنگ شوند . بنابراین، به صورت طبیعی ،  نیروی هوایی مهاجم سعی خواهد نمود تا تهاجم خود را با انجام ماموریت های سرکوب پدافند هوایی آغاز نماید . برهمین اساس و بنا به تعریف وزارت دفاع ایالات متحده ، سرکوبی پدافند هوایی دشمن عبارتند از :
       
      " انجام هرگونه فعالیتی به منظور خنثی سازی ، نابود سازی و ایجاد اختلال موقت یا دائم در سامانه های پدافند هوایی زمین و دریاپایه دشمن بوسیله تجهیزات مخرب یا اخلالگرها "
       

       
       
      جنگنده / بمب افکن F-105G ، یکی از مهمترین جنگ افزارهای ارتش ایالات متحده برای مقابله با آتشبارهای سام ارتش ویتنام شمالی بشمارمی آمد .
       

       
      جنگنده / بمب افکن F-4G  در حال تیک آف از فرودگاهی در عربستان
      در حالی که برای اجرای ماموریت SEAD ، به مهمات متنوعی شامل مشکهای هوا به زمین ماوریک و مهمات ضد تشعشع شرایک و غلاف جنگ الکترونیک مجهز شده است .
       
       

       
       
      ارتش ایالات متحده برای ایجاد برتری هوایی بر فراز منطقه نبرد ، تاکید زیادی بر استفاده از اسکادارن های وایلد ویزل دارد .
      تصویر فوق یکفروند جنگنده / بمب افکن A-7E را بر روی عرشه فوقانی ناو هواپیمابر USS AMERICA نشان میدهد که برای اجرای عملیات بر علیه آتشبارهای دفاع هوایی لیبی (عملیات دره الدورادو ) آماده می شود . به نظر می رسد پرنده فوق برای اجرای این ماموریت به مهمات ضد رادار شرایک و مهمات هوابه زمین راک آی مارک II مجهز شده است .
       

       
       
      ارتش های اروپایی نیز پس از مشاهده تاثیر تسلیحات ضد رادار ، بسرعت خود را به قابلیت های ضد رادار مجهز نمودند .
      تصویر فوق یک فروند تورنادو ECR نیروی هوایی آلمان را که به مهمات ضدرادار هارم مجهز شده است را نشان میدهد
       

       
       
      مهمات ضد تشعشع AGM-88 HARM، جنگنده / بمب افکنF/A-18 C
       

       
       
      نیروی هوایی بریتانیا ، به شکل وسیعی از مهمات ضد رادار درسازمان رزم نیروی هوایی خود بهره می برد .
      تصویر فوق ، یک تیر موشک ضد تشعشع آلارم را بروی یکفروند جنگنده/ بمب افکن تورنادو GR4 نشان می دهد .
       

       
       
      در حال حاضر پرنده ویژه نیروی هوایی ارتش ایالات متحده برای اجرای ماموریتهای سرکوب پدافند هوایی ، جنگنده/بمب افکن F-16 CJ بشمار می آید .
       
      پرنده فوق ، یکفروند F-16 CJ بلاک 50 سری D است که برای اجرای ماموریت SEAD ، به طیف متنوعی از مهمات شامل ، AIM-120 آمرام ، AIM-9 M سایدویندر در جایگاه های دو وهشت  ، مهمات ضد رادار AGM-88 هارم در جایگاه های سه و هفت ، و برای هدفیابی به یک غلاف AN/ASQ-213 ، مسلح شده است .
      با این حال و براساس نظرات خلبانان شرکت کننده در جنگ ویتنام ، قابلیتهای تاندرچیف و فانتوم به مراتب افزون تر از این نمونه فالکون بشمار می آمد .
       
       
      نویسنده و مترجم : کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی - MR9
      Military.ir Copyright
      تمامی حقوق برای انجمن میلیتاری محفوظ است
      منابع  :
      1- Davis, Larry and Menard, David, Republic F-105 Thunderchief
      2- Bill Siuru, Bill Holder-General Dynamics F-16 Fighting Falcon
      3-F-4 PHANTOM II IN ACTION
      4- "MODERN MILITARY AIRCRAFT "THUD"
      5- A-7 IN ACTION
      6- ویکی
      7- مطالعات شخصی اینجانب از منابع گوناگون
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.