cyrax 1 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 من غلط بكنم به كسى توهين كنم هر قسمتش رو كه به نظرتون بي ادبانه بود بگيد پاك كنم كجاي عرايض من احساساتى بود كه شما اينطورى برداشت كرديد من سعى كردم براى همه گفته هام سند و مدرك داشته باشم نه اينكه از روي احساس چند خط نوشته باشم درمورد جناب خمينى و اينكه چه نظرى تو ذهنشون بوده من تا حالا فكر ميكردم كه هدف ايشون پيشروى تا قدس بوده وگرنه چرا پذيرش قطع نام ميشود نوشيدن جامِ زهر !!! اين جمله اوج ناراحتى ايشون رو از پذيرش قطع نامه ميرسونه كه چه دليلى مى تونه داشته باشه ، من خبر ندارم پاسخ اون قسمت رو به اين دليل ندادم چون براى خودم هم سوال شد و اينكه برم بيشتر تحقيق كنم ببينم استدلال پيامبري كوروش همان آيه ها هستن يا اسناد ديگرى هم وجود دارِه راستى اگر من اين ۱ سوال رو پاسخ ندادم شما هم پُرسش هاي زيادى رو بى جواب گذاشتى؟ اسم اون خيابون رو كه به نام بزرگ غير مسلمان ماست رو نگفتى نگفتى آيا آخر حق كورش هست يا نيست كه به احترامش يك خيابون يا نه يك بناي يادبود ساده داشته باشيم ؟ نگفتى چرا بايد با خيابون مصدق مخالفت بشه؟ من دست و پا و سر شما رو ميبوسم و كوروش رو به عنوان خدا ميپرستم پس بهتره اين بحث رو با شما خاتمه بدم تا كار به جاهاي باريكتر كشيده نشده و به نفي بقيهي موارد و نسبت دادن تمامي مقامها و مناصب عالم به كوروش هخامنشي نشده! شما چند بار جملات شبيه اين رو تكرار كردى و سعى كردى من رو مسخره كنى مطمئن باشيد با مسخره كردن ديگران به جايى نميرسي بهتره كه به جاى نيش و كنايه زدن ادعاتون رو ثابت كنيد من ادعا كردم كه كوروش ذوالقرنين هستش و دليل و سند آوردم شما بجاي اينكه با دليل و سند ثابت كنيد نيست ، شروع كرديد به مسخره كردن و مرتبا هم اينكار رو تكرار ميكنيد من تنها هدفم از بحث اينه كه اطلاعاتم رو افزايش بدم و يا من طرفم رو قانع كنم يا اون منو قانع كنه نه اينكه جنگ و دوا راه بندازم و پوز كسي رو بزنم كدوم خشم ؟!؟! اتفاقا داشتم اين پاسخ رو مينوشتم اين سريال شبكه ۳ رو ميديدم جاتون خالى كلى هم خنديديم از نظر شما اينكه من براى اثبات حرفم دليل و مدرك ميارم خلاف منطق هست ؟ من هم ميدونم كه تاريخ تمدن ما شايد به ۱۰۰۰۰ سال هم برسه مثل تمدن شهر سوخته و ... ولى باشكوهترين بخش تاريخ ما همان هخامنشيان و بخشهايي از ساسانيان است كه هنوز هم غربى ها رو انگشت به دهن گذشته البته اميدوارم با الگو گرفتن از اجدادمون باز هم به اون اقتدار و شكوه سابق دست پيدا كنيم به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
saman_777 66 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 باشه اقای جهاندار.من الان ادیت می کنم. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Jahandar 126 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 باشه اقای جهاندار.من الان ادیت می کنم. لطف میکنید . دستم درد نکنه . اما مثل اینکه دوستمون جناب سایرکس ( cyrax ) دوست ندارند به این بحث نامگذاری خیابان ها و علت پیایان یافتن یا نیافتن جنگ و ... پایان بدن . جناب cyrax باور کنید اگر بحث نامگذاری و ... رو در تاپیک دیگری پیگیری کنید بهتره . یه تاپیک نظرسنجی بزنید و نظر دوستان رو در این مورد بپرسید شاید مسئولی هم گذرش به اینجا افتاد و اگر اکثریت با نظر شما موافق بودند فرجی شد ! اما اگر به فکر دفاع از پیشینهء تاریخی هستید به این بحث در این تاپیک ادامه ندید چون موجب به انحراف کشیدن تاپیک و اسمشو نبر ! میشه !!! دوستانه عرض کردم . خواهشا جبهه گیری نفرمایید . حتی اگر دیگران به این بحث ادامه دادند شما ادامه ندید تا این تاپیک در قید حیات باقی بمونه ! به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
armin_vatovato 2 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 براي خودم متاسفم كه وقت خودم رو براي صفحات اين تايپيك گذاشتم اخه داريوش و كورش رو چكار به نادر و تيمور لنگ و......؟ :!: بابا اگه مطلب مرتبت نداري چرا تايپ ميزاري؟ :| به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
armin_vatovato 2 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 مطالعه سنگنوشتهها و حجاريهاي باقيمانده و يافتشده در تختجمشيد، ميتوان بهخوبي به باورها و اعتقادات سران هخامنشي پي برد. چرا كه صاحبان و دستوردهندگان ساختمان اين بنا، بر تمام جزييات ساختمان اين بنا نظارت داشتهاند تا همهچيز به حد كمال از آب درآيد و بدين خاطر است كه مشاهده ميكنيم كه چه از نظر ساختماني، چه از نظر ترسيم تصويرهاي برجسته و چه از نظر نوشتهشدن كتيبهها دقت بسيار زيادي بهكار رفته است. دهها طرح و نقشه ارائه شده تا يكي از ميان آنها انتخاب و دهها متن نوشته شده تا يكي را براي نوشتن سنگنوشته انتخاب كردهاند و بدين خاطر است كه در ساختمان تختجمشيد، تفكر، انديشه و دقت و ظرافت و فن و هنر فوقالعاده زيادي را مشاهده ميكنيم. همه باستانشناسان متفقالقولند كه تختجمشيد خط فكري دارد و فرهنگي كه بر هنر هخامنشيان حاكم است، كاملا ايراني است. و از اعتقادات و رسوم و سنن و خواستها و باورها و ايدهآلهاي هخامنشيان سرچشمه ميگيرد و بيانكننده آرزوها و اعتقادات آنان است گيرشمن در مورد مذهب هخامنشي اعتقاد دارد كه درست است كه در دوران هخامنشي كيش زردشتي در اكثر مناطق ايران پراكنده شده بوده و اكثر مردم ايران كيش زرتشتي داشتند، ولي به نظر او، شاهان هخامنشي زرتشتي نبودهاند! در حاليكه همه باستانشناسان از جمله خود پروفسور گيرشمن باور دارند كه كوروش بنيانگذار سلسله هخامنشي، با ايجاد اتفاق و اتحاد مابين قوم خود و ديگر ملل ساكن در ايران توانسته است كه در مدتي كم نيرويي بسيار عظيم جمع نموده و به كشورهاي مجاور حمله كند و آنها را بهراحتي و بهخوبي بهتصرف خود درآورده و با هم متحد كند، و اين ممكن نبوده مگر اينكه وي داراي ايدئولوژي بوده كه بهنظر مردم و سربازان او مورد احترام و مقدس باشد، بهطوريكه اين همه سرباز، جان خود را در كف نهاده در خدمت او درآيند و در راه آرمان او بجنگند در حاليكه اگر به قول گيرشمن اكثريت ملت ايران زرتشتي نبودهاند، چگونه حاضر شدهاند كه در خدمت اين شاهان كافر قرار گيرند و براي پيروزي او ، از خود جانگذشتگي نشان دهند. كاملا مسلم است كه همه سران كشورها در طول تاريخ كه از ميان مردم برخواسته و به حكومت رسيدهاند، ناگزير پيرو مذهب اكثريت همان اجتماع بودهاند. فلسفه ناسيوناليستي براي دفاع از كشور هميشه توانسته است مورد استفاده قرار گيرد، ولي نميتواند براي تصرف كشورهاي ديگر بهكار برده شود و فلسفهاي جهانشمول لازم است تا ملتي را براي فداكاري و جانفشاني براي تصرف كشورهاي ديگر آماده سازد با مشاهده تختجمشيد و بررسي آثار و كتيبههاي باقيمانده از دوران هخامنشي و آنچه كه عنوان عملكرد آنان در تاريخ ثبت شده است و تاريخنويسان يوناني نوشته، يا در كتاب تورات و عهد عتيق باقيمانده است، بدين نتيجه ميرسيم كه اين شاهان به اصولي كه جزييات آن در اين بخش خواهد آمد، اعتقاد داشتند. به دلايل مشروحه زير، اين شاهان بهنظر نگارنده، زرتشتي بودند. هرچند كه نميتوان تمام اعمال و رفتار آنان را مطابق با دستورات اين دين دانست هخامنشيان هميشه سنگنوشته خود را با نام خدا شروع كردهاند و مينويسند ميستايم اهورامزدا را كه اين زمين را آفريد، كه آن آسمان را آفريد، كه اين مردم را آفريد، كه (مرا) پادشاه كرد، كه شادي را آفريد و غيره … و اهورامزدا را آفريننده همه چيز ميدانستهاند و بهدنبال نام او، كارها و پيروزيهاي خود را ميآوردند و در پايان نيز ذكر ميكردند كه آنچه كه بهدست آوردهاند، به خواست و ياري او بوده و از اهورامزدا ميخواهند كه به آنها عمر طولاني و عزت دهد. مثلا در كتيبه بيستون (بهستان) نزديك به پنجاه بار نام اهورامزدا همراه دو كلمه ((خواست)) و ((ياري)) آمده است، بهياري اهورامزدا، به خواست اهورامزدا اين كار يا آن عمل انجام گرفت،و بهوضوح نشان ميدهند كه آنان يكتاپرست بوده و موفقيتهاي خود را نتيجه كمك خداوند دانسته و تنها او را شكر ميكردند. اينكه بعضي از باستانشناسان مينويسند : در سنگنوشتههايي كه در بابل، يا فلسطين يا مصر يافت شده، آنان از بتها و خدايان مقدس بين ملل ديگر نيز بهخوبي و با احترام ياد كردهاند، از آزادانديشي و آزادمنشي ايشان و احترامي كه براي ملل ديگر و درنتيجه براي مقدسات آنها قايل بودهاند، ميباشد و بههيچوجه از اعتقاد ايشان به خداي يكتا (اهورامزدا) نميكاهد ميدانيم كه اشوزرتشت يكي از نخستين پيامبراني است كه در تاريخ از او نام برده شده و ايرانيان يكي از نخستين خداشناسان عالم هستند، خداي زرتشت اهورامزدا نام دارد كه آفريننده كل هستي شناخته شده است. در گاتاها در عين حال زرتشتيان نيز مانند ساير اديان اعتقاد دارند كه در درگاه خداوند فرشتگاني هستند كه اهورامزدا آنها را براي اداره و پاسداري بخشي از آفريدههاي خود آفريده است كه ((ايزدان)) ناميده ميشوند و آناهيتا و مهر و سروش از بزرگترين ايزدان ميباشند. نام خداي هخامنشيان نيز همانند زرتشتيان اهورامزدا بوده و در تمام سنگنوشتهها خداي خود را بدين نام مينامند و او را آفريننده همهچيز در جهان ميدانند و در ضمن از ايزداني مانند ارت و آناهيتا نيز به كرات ياد شده است در كيش زرتشتي راستي بسيار ستوده شده است،و بدين حقيقت بزرگ اشاره شده كه راستي، پايه و اساس رستگاري بشر و دروغ سرچشمه همه بديها و پليديهاست (بندهاي متعدد گاتاها) در كتيبهاي در تختجمشيد نيز داريوش از اهورامزدا ميخواهد كه كشور او را از جنگ و خشكسالي و ((دروغ)) دور نگه دارد، وي نيز اعتقاد دارد كه دروغ و انتشار آن در جامعه ميتواند به اندازه جنگ و خشكسالي به كشور آسيب برساند يا در سنگنوشته بيستون مينويسد: تو كه پس از من شاه خواهي شد، خود را سخت از دروغ دور نگاهدار، هر كس بخواهد بناي استقلال مملكت و سعادت ملتش را بر اساس نيكي استوار نمايد، بايد دروغ را از آن مرز و بوم از ريشه براندازد و راستي را به جاي آن استوار نمايد هخامنشيان مانند زرتشتيان به بقاي روح اعتقاد داشتند و با وصفي كه طريقه مومياييكردن را از مصريان آموخته بودند و ميتوانستند اجساد خود را موميايي نمايند تا باقي بماند، خواستار آن نبودند و جسدشان را در قبر گذاشته و به خاك سپردهاند. درحاليكه مصريان آن زمان، بقاي روح را باور نداشته و معتقد بودند كه بهشرطي انسان ابدي ميشود كه جسم او موميايي شده و در محل بسيار امني مثل اهرام يا مصطبه گذاشته شود. در آن زمان هنوز يونانيان كه خود را خيلي متمدنتر از ما ميدانستند و ميدانند، خدانشناس بودند و بتهاي متعددي ميپرستيدند كه هركدام از آنها را مظهر آفرينش بخشي از جهان طبيعت تصور ميكردند. در 2500 سال قبل هنوز دولت روم وجود نداشته و ملت آلمان و فرانسه و انگليس و بهطور كلي اكثر مردم اروپا هنوز در مرحله چادرنشيني بهسر ميبردند و يا در مرحله شروع دوره كشاورزي سير ميكردند و تنها ايرانيان و قوم يهود به خداي واحد ايمان داشته و يكتاپرست بودند در مذهب اشوزرتشت، شادبودن و شاديكردن نوعي شكرگذاري به درگاه خداوند محسوب ميشود و غم و غصهخوردن و اصراف و هدردادن آفريدهها، نوعي ناشكري و ناسپاسي بهحساب ميآيد. مردم ايرانباستان، هرساله حدود شصت روز را جشن داشتند كه ضمن ستايش اهورامزدا به بذل و بخشش و جشن و شادي ميپرداختند. هر روز اسمي داشت كه وقتي آن روزها با نام ماه برابر ميشد، جشن ميگرفتند. شش ((چهره گهنبار)) داشتند كه هركدام پنج روز بود و عقيده بر اين بود كه خداوند به هر چهره گهنبار يكي از بخشهاي مهم عالم را آفريده است و جشن ميگرفتند و خيرات ميكردند. جشن نوروز و مهرگان و سده كه از بزرگترين جشنهاي ملي و مذهبي بود نيز جشن گرفته ميشد. خلاصه ايرانيان سعي ميكردند به هر بهانهاي كه شده روزگار را به شادي و شكرگذاري سپري نمايند. هخامنشيان نيز براي شادي و شاديكردن، ارزش زيادي قائل بوده و تقريبا در تمام كتيبههاي خود، اهورامزدا را به خاطر آفرينش شادي ستايش كرده و خدا را شكر ميگويند مسأله اخلاق و وظيفه انسان در رعايت اصول اخلاقي، در دين زرتشت بسيار سفارش شده است، بهطوريكه او را معلم بزرگ اخلاق و اولين و بارزترين مبلغ آن ميدانند و گاتاها، كتاب مقدس زرتشتيان پر است از متعاليترين اصول اخلاقي كه اشوزرتشت رعايت دقيق اين اصول را از انسان خواستار شده است دين، كلمهاي است اوستايي و بهمعني وجدان است و كار دين وجدانسازي است و وجدان يعني پايبندي انسان به اصول اخلاقي و بنابراين، كار وجدان؛ انسانسازي است هرودوت و كتزياس و گزنفون، هرسه ، كوروش را از جهت داشتن نيروهاي سياست و جوانمردي و درستي و مردانگي و بهخصوص آزادمنشي بهگونههاي مختلف ستودهاند. باستانشناسان هم عقيده دارند كه كوروش همه مردم جهان را به يك چشم نگاه ميكرد و در رفتار آزادهمرد بود، و با داشتن القاب و عناوين شديدا مخالف بودهاست. تاريخ نشان ميدهد كه شاهان هخامنشي به رعايت اصول اخلاقي، بسيار معتقد بوده و به تمام پيمانهايي كه در دوران حكومت خود بستهاند، پايبند بودهاند. گيرشمن در كتاب خود، متذكر شده كه شاهان هخامنشي بهدنبال گسترش عدل و انصاف بوده و نه تنها با پيشروي خود در جهان تمدني را نابود نكردهاند، بلكه به پيشرفت و گسترش تمدن و فرهنگ در جهان بسيار كمك نمودهاند. پروفسور ماريكخ در كتاب خود با نام ((از زبان داريوش)) نيز با تكيه بر كتيبههاي هخامنشيان پايبندي ايشان را به اصول اخلاق و انسانيت بسيار ستودهاند در دين زرتشت، آزادي عقيده و انتخاب راه، بسيار محترم شمرده شده است، بهطوريكه در ((گاتاها)) ميفرمايد هر مرد و زن حق دارد خود راه خويش را برگزيند و خداوند به انسان نيروي اراده بخشيده است تا هر كس برحسب اراده خويش رفتار نمايد تاريخ نيز گواهي ميدهد كه هخامنشيان داراي ايدئولوژي بسيار قوي بوده و بدان عمل مينمودند،از طرفي بسيار آزادانديش بودند و با وصفي كه مدت دويستوسي سال بر بيش از نيمي از مردم جهان فرمان ميراندند، هرگز باورهاي خود و حتي خط و زبان خود را بر آنان تحميل نكردند. در زمان هخامنشيان آنان تمام ملل تابعه خود را در پيروي از باورهاي خويش آزاد ميگذاشتند و فقط بعضي كارهايي را كه بهنظر آنها بسيار غيرانساني جلوه ميكرد و با اعتقادات آنان بسيار مغاير بوده، در سراسر امپراتوري خود ممنوع كردند، مثلا در ((كارتاژ)) رسم بر اين بود كه والدين براي خشنودي بت بزرگ بهنام ((مولوخ)) فرزندان خود را روي دستهاي بت گذاشته ميسوزاندند يا در سوريه كودكان را در راه بت ((ملكارت)) قرباني ميكردند، در مصر و بابل نيز مردم بنا به باورهاي خود، فرزندان خود را قرباني مينمودند، كه هخامنشيان اين نوع كارها را در سراسر امپراتوري خود ممنوع اعلام نمودند با حمله هخامنشيان به كشورهاي مختلف و تصرف آن كشورها نه تمدني از تمدنهاي قديم از بين رفت و نه ملتي به نابودي كشيده شد. درحاليكه هخامنشيان در زماني ميزيستند كه شاهان همطراز آنها پس از حمله به كشورهاي ديگر افتخار ميكردند كه آن شهرها را ويران كرده و هزاران نفر را از دم تيغ گذراندند و حتي به حيوانات نيز رحم نكردهاند و از سرها تپهها ساختهاند، و يا دستها و گوشها و بينيها را قطع كردهاند. درحاليكه هميشه هخامنشيان به اين نكته افتخار دارند كه پس از تصرف كشوري، به مردم آن كشور آزادي دادهاند و به سربازان خود اجازه ندادهاند كه به كسي آزار برسانند و سعي كردهاند كه عدل و داد را در آن كشورها برقرار نمايند و ميراث فرهنگي كشورهاي ديگر را ارج مينهادند و امنيت و توسعه بازرگاني با آنها را به ارمغان ميبردند. بيسبب نيست كه بهعلت اين خوشرفتاريها، نام شاهان هخامنشي در كتابهاي مقدس عهد عتيق جزو مقدسترين افراد بهثبت رسيده است و ملت يهود كوروش را تا حد مسيح و كمربسته خدا بالا بردهاند. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
FeldMarshall 5 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 از دوستان میخوام که مطالب نا مرتبط با داریوش و هخامنشیان رو مورد بحث قرار ندهند،در غیر این صورت مجبور به ویرایش پست می شوم. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
00Amin 2,396 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 علاقه به آبادی , رونق کشاورزی و سرسبزی از دیگر خصوصیات برجسته داریوش بزرگ بود . وی شهربان " ساتراپ " ایالت های خود را به موظف به کاشت درختان و رونق کشاورزی میکرد . در نامه ای که باستان شناسان آنرا پیدا کرده اند و پرفسور ایران شناس گیریشمن آنرا به چاپ رساند : داریوش بزرگ به حاکمان روسیه و آسیای صغیر چنین فرمان میدهد : من نیت شما را در بهبود بخشیدن کشورم به وسیله انتقال و کاشت درختان میوه در آن سوی فرات و در بخش علیای آسیا تقدیر و سپاس میگویم . داريوش براي جلوگيري از قحطي آب در هندوستان كه جزوي از ايران بوده سدي عظيم بروي رود سند بنا نهاد و مردمان آنجا را از خود خشنود نمود و جلوی قحطی را نیز گرفت . در طول سلطنت داريوش بزرگ 242 حكمران یاغی بر عليه او شورش كرده بودند و او پادشاهي بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را برا جاي خود نشاند و مانع از متلاش شدن ایران توسط حکمرانان خائن شد و عدالت و یکپارچگی ایرانی را در سرتاسر کشور بسط داد . او در سال آخر پادشاهي به اندازه 10 ميليون ليره انگلستان ذخيره مالي در خزانه دولتي بر جاي گذاشت . احترام داریوش شاه به زنان و حفظ حقوق آنان از دیگر اقدامات برجسته وی به حساب می آید . طبق گفته پرفسور گیل استاین , دکتر دیوید استروناخ , پرفسور ریچای فرای و پرفسور علیرضا شاپور شهبازی موسسه شرق شناسی شیکاگو و موزه ایران باستان: داریوش بزرگ برای بنا نهادن ساخت کاخهای پارسه از زنان به عنوان یکی از مهم ترین نیروهای کاری استفاده می کرد . به شکلی که در چندین مورد کتیبه بدست آمده نوشته شده است که زنی در اینجا مسئول بیش از 100 نفر کارگرمرد بود و یا زنی دیگر به دلیل مهارت شغلی اش حقوقی معادل 3 مرد دریافت میکرد . یا در کتیبه ای دیگر آمده زنان کارگر باردار در ساختن پارسه از حقوق شاهنشاهی برای استراحت و بارداری استفاده کردند . از دیگر اقدامات داریوش بزرگ دادن پناهندگی سیاسی به فيثاغورث بود كه بدلايل مذهبي از كشور خود گريخته بود و به ايران پناه آورده بوده است و سپس توسط داريوش بزرگ داراي يك زندگي خوب همراه با مستمري دائم شده بود به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
00Amin 2,396 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 داريوش براي سهولت رفت و آمد ميان ايران وایالت مصر دستور داد كه ميان درياي سرخ و رود نيل آبراهي کانال سوئز کنونی بسازند كه آثار آن و كتيبه مربوط به اتمام اين آبراه كه صدها سال داير بود و بر اثر توفان شن پر شده است به دست آمده و موجود است. در طول اين كانال تخته سنگهاي تراشيده شده به دست آمده كه در آنها تاريخ اتمام هر قطعه از آبراه حك شده است و اين سنگها در دست است. در يك سنگ نبشته آمده است كه روز افتتاح آبراه، 26 كشتي از آن عبور كردند و اين نوشته به چهار زبان و دو خط است. "ميخي و هيروگليف" از همين دوران اثري به دست آمده كه عبارت است از مخلوطي از علامت ايران "بالهاي باز شده مرغ با سرانسان و كلاه پارسي و علائم قديم مصر عليا و مصر سفلي كه نشانه وحدت مصر واحد با امپراتوري ايران است. لوح داريوش به مناسبت پايان آبراه «درياي سرخ , نيل» در قرن 20 به دست آمده است. وي در سنگنبشته هايش در مصر خود را داريوش پسر ويشتاسپ هخامنش "ويشتاسپ در فارسي امروز به گشتاسپ تبديل شده است" خوانده كه از همان زمان احترام عميق به پدر و بكار رفتن نام او پس از نام فرد در جهان رواج يافته است. معبدي كه داريوش در مصر ساخت، هنوز تقريبا به طور كامل درمنطقه " واحه " موجود. وی به ادیان مصر احترام گذاشت و هیچگاه دین مزدیسنای ایرانی زرتشت را در آنجا تبلیغ نکرد . كتيبه داريوش بزرگ در كنار كانالي كه به امر او در مصر كنده شده بود پيدا شد. اين كتيبه 12 سطري به خط ميخي پارسي راجع بحفر كانال بين رود نيل و احمر كه در زير آن كتيبه به خط و زبان عيلامي هم كنده شده . در يك طرف لوح سنگي سماق در فاصله 33 كيلومتري از سوئز در مصر قدري به طرف غربي كانال فعلي پيدا شده است . پشت آن به خط قديم مصري همان مضمون به طرز مفصل تري نقر گرديده دومين فرعون سلسله 26 به نام نخو "659 - 594 قبل از ميلاد" كندن اين كانال را بين رود نيل و بحر احمر شروع كرد ولي به اتمام نرسيد . داريوش كبير شاهنشاه ايران در سالهاي 521 - 486 قبل از ميلاد تكميل اين كار را دستور داد و انجام گرفت . كانال به اندازه اي پهن بود كه دو كشتي بزرگ با سه رديف پاروزن مي توانستند از كنار هم عبور كنند و در عرض چهار روز طي طريق مي نمودند . به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر