nozheh

جنگ چالدران

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با تشکر از زحمات رضای عزیز اما یه دو نکته:

7- برخلاف نظر آقای رومل مسلمونها در قرن 12 میلادی با سلاح آتشین آشنا شدند و تازه اون رو هم به کار گرفتند. این بابا یه خورده قد بوده و فکر می کرده که تیر به بدنش کارگر نیس. خوب بیچاره جوون بوده تقصیر نداشته. اما جانشینان شاه اسماعیل هم متاسفانه راه اون رو ادامه دادند و هیچ کاه به فکر تجدید سلاح ایران نیافتادند. مخصوصا در زمینه نیروی دریایی خیلی کم کارکردند و به همین دلیل اغلب جزایر مهم ایران در همین زمان به دست پرتغالی ها افتاد. شانس آوردیم که انگلیسی ها تصمیم گرفتند که پوز پرتغالی ها رو بزننند و عملا با ایرانی ها متحد شدند وگرنه.....


من نگفتم مسلمانها! چون عثمانیها بزرگترین خونخوارترین و یکی از معروفترین اقوام مسلمان بودند بلکه گفتم ایرانیان اون زمان.

بعدشم ما باید دقت کنیم که ایا ما خواستیم تجهیز بشیم و نشدیم؟!
اقا رضا ما برای اینکه یه کارخانه توپ سازی بسازیم در زمان شاه عباس به خدا نفر التماس کردیم اما کسی قبول نکرد و تازه از اون طرف هم تفکراتی در ایران جریان داشت که نمی خواست خودش رو نو بکنه و در نهایت ایران با سیاست تونست حمایت انگلیس رو جلب کنه هرچند سیاستی بود که پای انگلیس رو برای همیشه به کشور ما باز کرد...

انگلیس برای خوشایند ایران و ایرانی وارد نشد بلکه به دلیل مخاصمت هایی که با دیگر استعمارگران داشت اومد و خوب شاه عباس این رو میدونست اما چون حکومتی داشت که میتونست بهش تکیه کنه به این توجه نکرد و پای انگلیس به میان کشیده شد که هم ناوگانش رو کمکی برای ما قرار داد هم توپ خریدیم و هم قرارداد ساخت کارخانه بسته شد اما مساله اینجا بود که توی ایران عزمی برای این کارا نبود....

در کل تجهیز شدن ایران به دو دلیل عقب ماندگی ذهنی بعضی از صاحب منصبین و نیز عدم تمایل کشورهای با تکنولوژی به تسلیح ایران به چنین سلاح هایی انجام نشد.
چون چه خبواهیم چه نخواهیم ما هدف بعدی استعمار بودیم و اونها منافع بلند مدت رو به کوتاه مدت ترجیح دادند و خوب نتیجه هم گرفتند....

نیروی دریایی ایران برای اولین بار توسط نادر شاه با چنان مکافاتی درست شد که هرچی ادم هست پشیمون کرد... هرچند ما با همین نیرو دریایی نصفه و نیمه تونستیم حاکمیتمون رو توی بحرین و..... پابرجا و محکم کنیم.
اتفاقا نیرو دریایی ایران با وجود بضاعت کمی که داشت و با توجه به اینکه کسی بهش کشتی نمیداد جز یکی ازقدرتهای متوسط بود اما در گذر زمان و در زمان زندیان بعد قاجار همون 4 تا کشتی هم از دستمون رفت....

8- تازه در زمان شاه عباس کبیر بود که ایران به فکر تجدید سلاح افتاد و از سلاح های آتشین استفاده کرد. در جنگ شاه عباس با عثمانی ایرانی ها که سلاح مدرن و آموزش جدید داشتند ثابت کردند که به راحتی می تونند عثمانی رو شکست بدهند. اوج توفق نظامی ایران بر عثمانی در زمان عباس میرزای خدابیامرز بود که 3 بار پشت سر هم عثمانی رو شکست داد ولی متاسفانه در کتابهای درسی فقط به شکست اون از روسها اشاره می شه. سرفرصت درباره اون هم می نویسم.


جالب اینکه همون موقع اقتدار عثمانی به سبب خیلی مسائل رو به کاهش بود.
تو کتابهای تاریخ ایران هم متاسفانه به دلیل عقاید عجیب غریب هیچگاه به این چیزا توجه نمیشه.
دقیقا مثل قضیه تجهیز تسلیحات.
در کتاب درسی فرانسه و..... غرب طرف اومده تمام مسائل مارتون و... باز کرده بعد ما..

بر خلاف نظر دوستمون رومل این بنده خدا کم سن و سال بود ولی از همون سن کم وارد جنگ شده بود و در زمان جنگ چالدران تعداد زیادی پیروزی نظامی در کارنامه اش داشته.

من گفتم:

شاه تازه کاری


یک سردار خوب لزوما شاه خوبی نیست.


اقا رضا بازم خسته نباشید. امیدوارم جسارت بنده رو حمل بر چیزی حساب نکنید. دلم میخواست بعض نکات بازتر بیان بشن و هیچ قصدی نداشتم.

لذت میبرم از بحث با شما دوستان عزیز و مطمئن باشید هرچی بحث بیشتر باز بشه نکات بیشتری گفته میشه.


یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
يكي از دوستان در مورد منابعي كه دكتر فلسفي براي نوشتن كتابشون استفاده كرده بودند شك كرده بود اين هم ليست منابع كتاب جنگ ميهني چالداران:

تصویر

تصویر

اين هم نامه تاريخي بايزيد عثماني به شاه اسماعيل خداوكيلي منكه خيلي باهاش حال كردم با دقت بخونيدشو به جاهايي كه زيرش خط كشيده دقت كنيد. سلطان پير عثماني به دقت مسايلي رو كه تفرقه بين شيعه و سني در اينده ايجاد مي كرد پيش بيني كرده بود:

تصویر

تصویر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اقا رضا ممنون بابته منابع اما من روی خود منابع حرف دارم! یعنی شما صحت اطلاعات این منابع رو تائید میکنی؟! منظورم این بود که نمیشه رو صحت منابع اعتماد کرد. اما در کل من حرف شما رو در مورده چالدران قبول دارم ولی روی نکاتی اختلاف دارم که ذکر کردم. به هر حال ممنون یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]تلفات ذكر شده در آخر مقاله خيلي با عقل جور در نمي ياد. با توجه به اينكه ايران توپ و تفنك نداشته بايد تلفات بيشتري بهش وارد شده باشه. ويكي پديا تلفات ايران رو در حدود 5 و تلفات عثماني رو در حدود 2 هزار نفر ذكر كرده[/quote]

متوجه نشدم توضیح بدید کل سباه ایران تقریبا همین تعداد بود

نکته دیگه هم ایرانی ها و هم عثمانی ها از سلاح اتشین استفاده کردند منتها تفنگ های یا تقریبا معادلش اون دوره (چون نمیشه اسمش تفنگ به معنای امروزی نهاد)هم سنگین و فقط از فاصله نزدیک قابل تاثیر بودند
تفاوت ایران و عثمانی در مورد عدم داشتن و داشتن توب بود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با عرض سلام
در کتاب شاه جنگ ایران در چالدران چند نکته اومده که لازم دونستم بعضی از این نکات رو براتون اینجا ذکر کنم البته یه چند وقت پیش خوندم
اولین نکته در مورد سپاه ینی چری بود دقیقا یک سال قبل از این جنگ یک دسته سیصد نفری از این سپاه در قاره اروپا با یه دسته سه هزاری از ارتش بریتانیا که اونموقع مستعمراتی در خاک اصلی اروپا داشت برخورد میکنه که این جنگ به قتل عام ارتش بریتانیا منجر میشه در حالی که از سپاه ترک بشمار دست کشته نشده بودند. این نکته فکر کنم در کنار اینکه در جنگ چالدران 40000 نفر از این سپاه شرکت داشتن به قدرت این ارتش به تنهایی دلالت کنه
دومین نکته بدنه اصلی سپاه از قوم تالش بوده (شاه اسماعیل با کمک این قوم بود که به شاهنشاهی رسید) شاهد این مثال به فرمانده سپاه ایران در این جنگ که رستم کلاه چرمینه میتوان اشاره کرد
سومین نکته البته کتابو خیلی وقته خوندم دقیقا امار یادم نیست اما اینهارو میتونم ذکر کنم ایران در این جنگ اسیر نداد در این جنگ یک سرباز ایرانی جز به فرمان مستقیم فرمانده اش حتی یک پا عقب نگذاشت کشته های ایران 25000 نفر در مقابل 40000 نفر عثمانی 2700 نفر اسیرهم عثمانی تو این جنگ داد لحظه ای هم که شیخ شبستری شاه اسماعیلو قسم داد عقب نشینش کنه شاه قبول نکرد فقط وقتی شیخ گفت ای شاه اگه شما بمیرید ایران نابود میشه و نسل شیعه قطع میشه شما باید زنده باشید شاه عقب نشینی کرد در لحظه عقب نشینی یه دسته 100 نفری از محافظین شاه بفرماندهی رستم کلاه چرمینه داخل تنگه خودشونو به صورت چرخشی داخل سپاه عثمانی مینداختند تا شاه بتونه فرار کنه
چهارمین نکته ام دلیل عدم پیشروی عثمانی بخاطر عدم اطاعت افسراش نبود بلکه شاه اسماعیل قبل حرکتش به چند ایالت دور ایران نامه نوشته بود و دستور جمع کردن نیرو داده بود به همین خاطر وقتی سپاه 160000 نفری عثمانی به تبریز رسید اولین دسته 50000 نفری از کردستان رسیده بود ودو دسته دیگر از فارس و کرمان در راه بود وخراسان نیز در حال جمع اوری نیرو بود دلیل واقعی در واقع ترس سلیم یاوز بود نه چیز دیگر
پنجمین نکته شاید پناهنده شدن برادر زاده سلیم یاوز(دیوانه=لقب خود ترکها به این شاه) یکی از دلایل این جنگ بود ولی دلیل اصلی در واقع قتل عام شیعیان عثمانی بود بطوری که دولت سر شیعیانو میخرید ، شیعه های ترکیه به ایران پناهنده شدن و سلیم خواستار بازگرداندن این افراد شد وقتی که با مخالفت شاه اسماعیل مواجه شد اینو دوباره پیراهن عثمان کرد و به بهانه تعقیب اتباع گناهکار وارد خاک ایران شد
نکته ششم چنان قتل عامی از ایرانی ها مخصوصا از اذری ها این سلیم یاوز به بهانه شیعه بودن کرد که اون سرش ناپیدا نویسنده اروپایی این کتاب میگه در اون زمان تبریز ابادترین شهر جهان با جمعیت بیش از یک میلیون بود اما بعد از تخلیه این شهر توسط سپاه عثمانی بقول این نویسنده هیچ دودی از دودکشهای این شهر بلند نمیشد البته این بجز قتل عام در استان دیاربکر ایران بود که فقط در یه جا بیش از 30000 ایرانی با دستهای بسته قتل عام شدن
البته از اینکه سرتونو درد اوردم واینکه شاید بعضی از حرفهام امارش دقیق نباشه معذرت میخوام اما میخواستم بگم این جنگ واسه ما افتخارات زیادی داره هرچند توش باختیم اما برنده باختیم
تو این جنگ استانهای زیادی از ما جدا شد اما موندیم وانتقام گرفتیم ولی صد افسوس ....
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]خب بالاخره این تعطیلی و الودگی هوا به من فرصت یه سرزدن به سایت داد[/right]
[right]خدا بیامرزد مرحوم ذبیح الله منصوری را[/right]
[right]ایشان با نگارش رمان های تاریخی نقش بزرگی در علاقمند کردن مردنسل های دوره خودشان به مطالعه تاریخ ایجاد کردند[/right]
[right]ولی متاسفانه برادران بزرگوار این رمان های تاریخی را به جای منابع معتبر تاریخی گرفتند[/right]
[right]جناب منصوری استعداد خاصی داشتند در اضافه کردن مطالب و از جزوه های چند صفحه ای رمان های هزار صفحه ای ساختن[/right]
[right]و از لحاظ تاریخی رمان هایشان در تضاد کامل با منابع تاریخی قرار دارد[/right]
[right]نمونه اش همین کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان [/right]
[right]کلا تاریخ سلسله صفویه که اتفاقا از مهمترین دوره های تاریخی ایران است و شالوده اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ایران تا امروز هم از ان بسیار متاثر است و زلزله ای عظیم در تاریخ چند هزار ساله ایران به شمار می رود به نحو زیرکانه ای مسکوت گذاشته شده و کلا منحصر شده در این که دوباره ایران یکپارچه شد و مذهب رسمی ایجاد شد و ایران قوی شد و الی اخر[/right]
[right]البته به دلایل عدیده وارد تحلیل مفصل دوره صفوی و منشا و خاستگاهش نمی شوم و اینجا فقط به بحث جنگ چالدران می پردازم[/right]
[right] اولا که سلاطین عثمانی تا پیش از این دوره و ظهور شاه اسماعیل و لشکریان قزلباشش هیچ تمایلی به لشکرکشی در سرزمین های اسلامی نداشتند و توجهشان متوجه اروپا بود[/right]
[right]ولی با اقدامات تحریک آمیز قزلباشان مجبور به واکنش شدید شدند[/right]
[right]نمونه ای از این اقدامات [/right]
[right] فرستادن جنازه شیبک خان ((البته در اصل محمد خان شیبانی معروف به شاه بیک خان ،چون تلفظ شاه بیک برای قزلباشان دشوار بود شیبک می گفتند))،به دربار عثمانی برای قدرت نمایی[/right]
[right]، تحریک قبایل تاتار داخل اناتولی برای سرنگونی حکومت عثمانی ،به نحوی که سردسته شورشیان شاه قلی تکلواز شرق اناتولی تا شهر بورسا که منتهای غربی اناتولی محسوب می شود را غارت کرده و به خاک و خون کشید خطر این شورش به حدی بود که شخص صدراعظم عثمانی با سپاهی عظیم مسئول سرکوبی اش شد که با شکست و کشته شدن شاه قلی و البته تلفات سنگین سپاه عثمانی و از جمله مرگ خود صدراعظم شورش سرکوب شد و بازمانده شورشیان به پدرخوانده شان یعنی شاه اسماعیل پناه اوردند[/right]
[right] حمله قزلباشان به شهرهای عثمانی و فرستادن عبا و چادر برای سلطان سلیم برای کشناندنش به جنگ[/right]
[right]پناهنده شدن بسیاری از دانشمندان و بزرگان ایرانی به دربارهای عثمانی و ازبک و تحریک انان به جنگ با قزلباشان[/right]
[right]نمونه اش فضل الله روزبهان خنجی که به ازبکان پناهنده شد[/right]
[right]در ضمن ،سپاه عثمانی 140 هزار تن بود 40 هزارش برای جلوگیری از دور زده شدن در حوالی دیاربکر و قلمرو علاالدوله ذوالقدر مستقر شد و بقیه در عمق خاک ایران پیشروی کرد[/right]
[right]فرماندهان شاه اسماعیل که انگار خاک ایران برایشان هیچ اهمیتی نداشت در سراسر مرز ایران که از حوالی شهر قهرمان مرعش امروزی و ارزنجان شروع می شد از برابر سلطان سلیم فرار کردند و سلطان بدون هیچ مانعی تا چالدران پیش روی کرد(برای فهمیدن عمق پیشروی عثمانی در خاک ایران روی نقشه این فاصله رو ببینید) و اخرش هم شاه اسماعیل با تحریک خود سلطان و با یک فرستاده دروغین که وعده پیوستن سواران بکتاشی سپاه عثمانی را داد سپاهش را به چالدران برد[/right]
[right]البته در باب شماره سپاهیان قزلباش[/right]
[right]اکثر تواریخ بین40 تا 60 هزار نفر دانسته اند که همگی سوار بودند ،خوب می دانیم که در دنیای قدیم سپاهیان سوار ارزش رزمی بسیار بیشتر از پیادگان داشتند و عثمانیان هم هیچ وقت سواره نظام خوب نداشتند و در مواقع ضرورت به متحدان تاتار کریمه ایشان متوسل می شدند[/right]
[right]همه سپاهیان قزلباش از ترکان و تاتاران بودند و احدی از مردم بومی ایران در ان وجود نداشت [/right]
[right]تنها کسانی که در تبریز کشتار شدند قزلباشان پناهنده در ارگ شهر بودند و اتفاقا سلطان سلیم با استقبال مردم شهر روبرو شد و مسجد کبود تبریز را که به اصطبل قزلباشان تبدیل شده بود پاکیزه کرد و در ان نماز جماعت به پاداشت[/right]
[right]حالا نمی دانم،شکست خفت بار دشت چالدران و فرار شاه اسماعیل به درجزین همدان به جای پایتختش تبریز،جدا شدن محدوده ای از ایران که از ارزنجان شروع می شد و کل کردستان و ایالات شرقی اناتولی را در بر می گرفت چه افتخاری داشته و دارد؟[/right]
[right]دلیل تحریف و جعل تاریخ و تقدیس سلسله صفویه در ایران دلایل خاص خودش را دارد که عاقلان بر ان اگاهند[/right] ویرایش شده در توسط Moltke
  • Like 1
  • Upvote 3
  • Downvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر من نبرد چالدران در تاریخ روستای ما ثبت شده و تا جایی که بنده اطلاع دارم قبل از رویایی در چالدران ، در مابین سلماس و ارومیه هم درگیری رخ میدهد که با پیوستن مردم روستاهای اطراف به سپاه ایران در این منطقه پیروزی نصیب ایران میگردد ولی در نبرد اصلی بود که ایران شکست میخورد !!
پس گفتن اینکه همه افراد از قزلباشان بودند و به احدی از مردم بومی آسیبی نرسید اشتباه است ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]جناب ژنرال محمد[/right]
[right]حرف های بنده از روی منابع معتبر تاریخی است[/right]
[right]جعل و تحریف تاریخ و قهرمان سازی ساختگی حسابش جداست[/right]
[right]سخنان شما از روی کدام منبع تاریخی است؟[/right]
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بزرگان روستا!!
خوب این طوری باید روستاییهای کردستان هم از جزییات تشکیل سلسله ماد خبر داشته باشن؟!
ما داریم روی مسئله ای علمی و کارشناسی حرف می زنیم برادر
منبع معتبر دارید بفرمایید ویرایش شده در توسط Moltke

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
فرستادن جنازه شیبک خان ((البته در اصل محمد خان شیبانی معروف به شاه بیک خان ،چون تلفظ شاه بیک برای قزلباشان دشوار بود شیبک می گفتند))،به دربار عثمانی برای قدرت نمایی
[/quote]

البته مولتکه جان از جنازه شبيک خان فقط دست راستش نصيب دربار عثماني شد!
سرش تبديل به جام شد و نصيب خود شاه اسماعيل شد! بقيش هم که توي قلعه زير
اسب ها له شده بود به دستور خود شاه اسماعيل خوراک قزل باشان شد کلا
نيست و نابود شد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]حالا بنده وارد جزییات نشدم استوکا جان[/right]
[right]گوشت تنش که خوراک چگین ها یا همون آدم خواران قزلباش شد[/right]
[right]اون یکی دستش رو هم شاه اسماعیل برای متحد شیبک یعنی امیر رستم روزافزون فرمانروای طبرستان فرستاد[/right]
[right]آدم خواری هم از دیگر فضایل قزلباشان بود که نظیرش در تاریخ ایران دیده نشده[/right]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شاه اسماعيل دچار نخوت و احساس تقدس شده بود و وقعا فکر ميکرد نظر کرده است!

و هميشه پيرو.ز بعد از شکست چالدران همين که با چشم خودش ديد که
از اين خبرها نيست, روز جنگ هم خودش و قزل باشان تا صبح به شراب خواري
پرداخته بودند!

بعد از شکست کلا عقل خودش رو از دست داد به انزوا و ميگساري روي آورد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تنها علت شكست جنگ چالدران عدم اطلاع كافي از مقدار توان توپ ها در جنگ هاي جديد بود . بهمين جهت سپاه ايران باشتباه دشت رو براي جنگيدن انتخاب كرد .


در غير اينصورت جنگ چالدران هرگز با شكست روبرو نميشد . چون ايرانيها ميتونست با انتخاب منطقه تپه ماهوري و كشوندن جنگ به مناطق كوهستاني عثمانيها رو بدون بدست آوردن هيچگونه پيروزي و با خستگي فراوان و خسارت هاي زياد ( بدليل جنگ و گريزهايي كه سپاه سواره نظام و چابك ايران استاد اون بود ) روانه ديار خودشون كنه . همچنين بدليل سنگيني توپ ها و سپاه عثمانيها كه غالبا پياده بودند ، سپاه ورزيده و سواره ايران ميتونست فاتح ميدان باشه


اگر ايرانيها اطلاع و درك درستي از توپ داشتند حتي با وجود فقدان توپ در سپاه ايران ، باز اين ايراني ها بودند كه برنده ميدان ميشدند . مقدار تحرك و شجاعت و جنگ آوري سپاه ايران در اين جنگ نابرابر كاملا مشهود هست .


نكته بعدي اين هست كه عقب نشيني عثمانيها از تبريز نه بدليل شورش يني چري ها بلكه بدليل قطع ارتباط لجستيكي عثمانيها و طولاني شدن راه و كوهستاني بودنش كه عملا تداركات رو با مشكل روبرو ميكرد ، و از طرف ديگه رسيدن قواي كمكي به شاه اسماعيل بود .


ايرانيها همه توانشون رو در چالدران نياورده بودند و عثمانيها رو دست كم گرفته بودند . اما با توجه به مقدار قواي كمكي كه به شاه اسماعيل رسيد و همچنين قواي ديگه اي كه از كرمان و خراسان و ساير مناطق روانه شده بود احتمالا شاه اسماعيل ميتونست تا 4 برابر قوايي كه در چالدران حضور داشت فراهم كنه ولي عثمانيها داراي قوايي خسته بودند كه راه لجستيك اونها با دشوراي هم روبرو شده بود .و با توجه به درس هاي گرفته شده از جنگ چالدران در جنگ بعدي اين ايرانيها نبودند كه شكست ميخوردند . بنابراين با توجه به شجاعتي كه ايرانيها در چالدران نشون داده بودند معلوم بود كه عثماني ها تن به جنگ با قواي تازه نفس نميدن .


با نزديك شدن به فصل زمستان و كوهستاني بودن تبريز و آذربايجان و قطع كامل راه ارتباطي تبريز با خارج اگر عثمانيها باقي مونده بودند بطور قطع سرانجامي كه براي ناپلوئون و ارتش رايش در روسيه افتاد اينبار در ايران براي عثمانيها تكرار ميشد و باحتمال زياد شاه اسماعيل هم منتظر همين بود . بنابراين هيچگونه امكان پيشروي براي عثمانيها و همچنين امكان بقا و حفظ تبريز براشون وجود نداشت . اونها با تخليه و ترك تبريز از نظر نظامي كار درستي رو مرتكب شدن .

بهمين جهت هست كه در زمان شاه طهماسب هم وقتي عثمانيها دوباره شانسشون رو امتحان ميكنن ، شاه طهماسب با استراتژي زمين سوخته و بنابراين قطع راه ارتباطي لجستيك عثمانيها با توجه به كوهستاني بودن منطقه و صعب العبور بودنش كه امكان شبيخون رو هم كاملا باز ميزاشت و طولاني كردن راه اون براي عثمانيها ، اونها رو بدون جنگ وادار به عقب نشيني كرد


اينكه ايرانيها عثماني ها رو تحريك به جنگ ميكردند و شروع كننده جنگ هم بودند ، كاملا نشون ميده كه اونها و خاصه شاه اسماعيل براي اين جنگ نقشه چيده بوده ، هرچند كه برآوردهاي درستي از سپاه عثماني و سلاح هاي مدرن نداشتند كه باعث شكستشون شد .

با توجه به پيمان اتحادي كه ميان شاه اسماعيل و حاكم عراق و مصر بسته شده بود بنظر مياد كه شاه اسماعيل [color=#0000cd]در فكر تجديد قلمرو امپراتوري هخامنشي بوده باشه[/color] . بنابراين اگر عثماني ها در چالدران شكست مي خوردند بطور قطع طومار سلسله عثماني برچيده شده و اقدام شاه اسماعيل براي فتح كامل آناتولي و سپس عراق و مصر كاملا يقيني ومسجل هست .
بنابراين جنگ چالدران براي عثمانيها برخلاف ايرانيها بنوعي حكم جنگ مرگ و زندگي رو داشته

هر چند كه اگر ايرانيها مي خواستند كه با اروپاييها هم مرز بشن با توجه به عقب موندگي بيشتر ايرانيها از قافله علم نسبت به اروپا و حتي عثمانيها ، نتيجه اي كه بدست ميومد فاجعه بار مي بود يعني باحتمال زياد استعمار اروپايي ها و فتح مناطق اسلامي بدست اونها چند قرن به جلو مي افتاد .

بنابراين شكست ايران در چالدران رو من مصداق آيه "عسي ان تكرهوا شيئا و هم خير لكم " ميدونم

كاش ايرانيها و عثمانيها بجاي دشمني متحد ميشدن كه در اينصورت عثمانيها ميتونستن با فتح دروازه هاي وين كار اروپا رو براي هميشه تموم كنن و اروپا رو به تاريخ بسپارن .شايد اينگونه ديگه دوران سياه استعمار پيش نمي اومد و يا تا زمانيكه مسلمين با اصلاحات تجديد قوا كنن عقب مي افتاد
اگر من بجاي شاهان صفوي بودم بجاي وارد شدن در جنگ با عثمانيها حاضر بودم حتي براي عثمانيها در تامين سپاه در جنگ با اروپا كمك هم بكنم و بخشي از هزينه و لشگر رو تامين كنم . ویرایش شده در توسط rasoolmr
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مولتکه جان
به طور خاص نظر شما در باب آغاز تحریکات از طرف ایران تایید میشه چون بنده هم در حین مطالعه یکی از کتب قدیمی فقهی به نامه هایی که یک سال قبل از جنگ چالدران بین علمای شیعه حجاز و محقق کرکی شیخ الاسلام دربار صفوی رد و بدل شده بود برخوردم که در این نامه ها علمای حجاز از سیاست تولی و تبری قزلباش انتقاد کرده و گفته بودند چوب لعن و سب شما رو ما در اینجا می خوریم و آزار و اذیت شیعیان بعد از به قدرت رسیدن صفویه در ایران صد برابر شده. محقق کرکی که هم در جواب گفته بود قدری تحمل کنید که فرج شیعه نزدیکه و مرشد کامل عزم فتح آخرین سنگر کفر !!! آناطولی رو داره. بعد اون به سمت شام و حجاز خواهیم اومد و شما رو برای انتقام گیری بر دشمنانتون مسلط خواهیم کرد.
پس شاه اسماعیل دست کم از یک سال قبل در آرزوی فتح قسطنطنیه برای آغاز جنگ با سلطان سلیم تدارک می دیده که البته ضعف اطلاعاتی و نبود آگاهی از تاثیر سلاح های نوین مثل توپخانه سنگین باعث هدر رفتن تمام مجاهداتش شده.
ولی در باب سایر نظرات شما مثل ترکیب سپاه صفوی و موضع باقی مردم ایران (جالبه که ترک ها و تاتارها رو به کل غریبه و غیر ایرانی حساب کردید) و فرار مرزبانان قزلباش و ... مثل همیشه مخالفم و ان شاءالله در آینده نزدیک با سند و مدرک خدمت می رسم.
رسول عزیز
صفویه همیشه به لزوم صیانت از حریم جهان اسلام در برابر کفار اروپایی توجه داشتن و هیچ گاه در زمان درگیر بودن عثمانی در جبهه اروپا از پشت بهش خنجر نزدن در حالیکه طبق منطق نظامی بهترین زمان برای حمله همین وقت بود.
[b]حتی یک بار که شاه طهماسب از قزوین عازم جنگ با عثمانی شده بود در چمن سلطانیه خبر رسید که عثمانی در بالکان با حمله امپراطوری اتریش مواجه شده، شاه با توفق و احضار علما و استفتای از اونها آغاز جنگ در این شرایط رو حرام تشخیص و دستور مراجعت داد.[/b]
شکست عثمانی در دروازه های وین هم به خاطر شیوع وبا و حصبه و تلف شدن بخش عمده سپاهشون در اثر این بیماری های واگیردار بود نه خنجر زدن صفویه ! هر چند تموم شدن کار اروپا در اثر فتح وین هم اغراق آمیز به نظر می رسه چون در اون مقطع در اروپا قدرت های به مراتب بزرگ تری هم وجود داشتند که به خاطر دشمنی با هاپسبورگ ها دخالت نکردن.
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.