nozheh

تحليل نظامي جنگ هاي باستان

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

دوستان عزيز سلام. هدف از ايجاد اين تاپيك برسي و تحليل نظامي جنگ هاي باستان كه در اين انجمن بيان شده ميباشد. از دوستان تحليگر و با معلومات درخواست ميكنم در اين تاپيك شركت كنند تا من و بقيه ي دوستان تازه كار با اين جنگ ها بيشتر آشنا شويم. با تشكر سپهر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چقدر اين تاپيك طرفدار داره خودم نميتونستم. icon_cheesygrin icon_cheesygrin icon_cheesygrin :o تحليل كنيد ديگه. من منتظرم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست گرامی بهتر است برای شروع خودتان یکی از جنگ های باستان را برای تحلیل انتخاب کنید و نظر خودتان را بنویسید تا دیگر دوستان بحث را ادامه دهند. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دوست گرامی
بهتر است برای شروع خودتان یکی از جنگ های باستان را برای تحلیل انتخاب کنید و نظر خودتان را بنویسید تا دیگر دوستان بحث را ادامه دهند. icon_cheesygrin


من اگه مبتونستم تحليل كنم كه از دوستان خواهش نميكردم. اما سعي خودمو ميكنم مطلبي در اين رابطه پيدا كنم. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سینا جان بنده به شخصه به دلیل مشغله فرصت شرکت در این تاپیک را ندارم ولی اگر دوستان مایل بودند من جنگ های اول و دوم پونیک(جنگ ما بین رم و کارتاژ) را برای تحلیل پیشنهاد می کنم که دارای ظرافت های خاصی در جنگ های باستان هستند و در ضمن یکی از بزرگترین استراتژیست های نظامی جهان یعنی هانیبال در آنها حضور داشته.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سینا جان بنده به شخصه به دلیل مشغله فرصت شرکت در این تاپیک را ندارم ولی اگر دوستان مایل بودند من جنگ های اول و دوم پونیک(جنگ ما بین رم و کارتاژ) را برای تحلیل پیشنهاد می کنم که دارای ظرافت های خاصی در جنگ های باستان هستند و در ضمن یکی از بزرگترین استراتژیست های نظامی جهان یعنی هانیبال در آنها حضور داشته.



خوشحال ميشيم اگه بهمون افتخار بدين icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
البته بنده خودم رو در حدی نمیبینم که بخوام در این زمینه نظری داشته باشم ولی از اونجا که به شدت به جنگ های باستان علاقه دارم در حد توانم در بحث شرکت می کنم. اولا دلیل انتخابم رو بگم. خیال دوستان رو راحت کنم هر جنگی که در تحلیلش بخوایم از منابع یونانی استفاده کنیم صرفا آب در هاون کوبیدن است چرا که این مورخین یونانی پدرسوخته تا جایی که تونستند چرند و پرند وارد تاریخ کردند تا جایی که خوانند احساس حماقت بکنه.... زیاد وارد جزئیات نمیشم. به همین دلیل تحلیل جنگ های ایران و یونان و مقدونیه(اگه واقعا اتفاق افتاده باشه و بیشتر از یک درگیری مرزی بین مرزبانان ایران و یونانی ها باشه!!!!!!) کار بیهوده ای هست. متاسفانه تمامی منابع تاریخی خود ما هم در موزه های امریکایی و انگلیسی و بعضا فرانسوی هستند و به غیر از چند مورد که روی کوه حک شده بودند و امکان بردنشون حداقل به راحتی مقدور نبود چیزی در دست ما نیست. بهترین گزینه جنگ های رم باستان است. به این دلیل که اولا مانند یونانی ها چرند پرداز نیستند(یا حداقل نه به اندازه یونانی ها) و در ثانی منابع خوبی از آنها در دسترس هست که کار بررسی را آسان می کند. متاسفانه منبع خوبی در اینترنت پیدا نکردم و به اجبار فعلا یک مقاله شسته رفته از ویکیپدیا ارسال می کنم تا دوستان کمی بیشتر با موضوع آشنا شوند. در روزهای آینده کم کم مطلب را ارسال می کنم.(بنا به دلایل فنی مانند مشغله و گردن درد سرعت تایپ بنده در حد لاکپشت است. پس بقیه دوستان هم اگه مطلبی، چیزی در این مورد داشتید ما رو بی نصیب نزارید icon_cheesygrin ) ----------------------------- کارتاژ (یونانی:Καρχηδών،گرفته شده از واژه فنیقی:قرت حدشت Kart-hadasht به معنای شهرِ نو؛ به عربی:قرطاج یا قرطاجة،به لاتین:Carthago)(به فرانسوی: Carthage) نام شهری باستانی در شمال آفریقا -جایی که اکنون کشور تونس جای گرفته‌است- و تمدنی که با مرکزیت این شهر پدید آمد بود. جای این شهر در گوشه خاوری دریاچه تونس درامتداد مرکز شهر تونس کنونی بود. این شهر در اصل به دست کوچندگان فنیقی ساخته شده بود. این تمدن با چیرگی بر دریای مدیترانه و از راه بازرگانی نیرو و دارایی بسیاری را به دست‌آورده‌بود. تمدن کارتاژ در سده‌های سوم و دوم پیش از زایش مسیح همدوره و هماورد جمهوری روم و در کشاکش با این دولت بر سر چیرگی بر مدیترانه باختری بود. این هماوردی به سه دوره جنگ میان کارتاژ و روم انجامید که به جنگ‌های کارتاژی یا پونیک نامیده‌می‌شود. در همه این جنگ‌ها کارتاژ شکست خورد و از نیرویش کاسته شد و باج‌های هنگفتی که برای کنارگذاشتن جنگ به روم پرداخت اقتصاد آنان را به سراشیب کشاند. سومین جنگ کارتاژی به ویرانی شهر کارتاژ انجامید و رومیان بازمانده سرزمین‌های کارتاژ را به خاک خود چسباندند. کارتاژ بر کرانه جنوبی مدیترانه،اسپانیا،برخی بخش‌های فرانسه و بسیاری از جزیره‌های مدیترانه از آن دسته بخش‌هایی از سیسیل چیره‌بود. کارتاژ در ۸۱۴ (پیش از میلاد) به دست بازرگانان فنیقی برپاشده‌بود و تا سده ششم پیش از زایش با فنیقیه در پیوند بود. در این سده بخت‌النصر بابلی شهر صور در خاور مدیترانه را ویران‌کرد و از این زمان پیوند میان کارتاژ و میهن گسست و کارتاژ به گونه سرزمینی مستقل درآمد. این شهر به زودی از راه بازرگانی دریایی به دارایی بسیاری رسید و نیروی دریایی توانایی پدیدآورد. یونانی‌ها شیوه فرمانروایی کارتاژی‌ها را پلوتوکراسی یا داراسالاری می‌خواندند که اشاره به چیرگی بازرگانان در رده‌های کشور و اراده آنان بر سیاست‌های کارتاژ داشت. نخستین جنگ پونیک نخستین جنگ میان دو همآورد نیرومند کارتاژ و روم بر سر چیرگی بر جزیره سیسیل بود. این جنگ بیست‌وچهار سال به درازا انجامید. این جنگ جنگی دریایی بود که ناوگان دریایی دو کشور در آن به نبرد پرداختند. در این جنگ رومیان به ساخت پل‌های متحرکی که کشتی‌های ایشان را به کشتی‌های کارتاژی پیوند می‌داد توانستند بر هماوردشان برتری یابند. در جنگ میله از رشته جنگ‌های پونیک نخستین ناوگان دریایی کارتاژ نابود شد،کارتاژی‌ها به ناچار تن به آشتی دادند و سیسیل به دست روم افتاد. دومین جنگ پونیک بیست‌و سه سال پس از آن دوباره دو کشور این بار در اسپانیا و بر سر معدن‌های این کشور با هم روبه روشدند. روم نیروهایی را از کوه‌های پیرنه گذراند که این سبب درگیری دو کشور شد. چند ماه پس از آن کارتاژ خواست تا شهر یونانی‌نشین ساگونته در کرانه خاوری اسپانیا را بگشاید،ولی مردمان این شهر از رومیان یاری خواستند و روم هم پذیرفت. ولی تا پیش از رسیدن رومیان ساگونته به دست کارتاژ افتاد. روم هم در پاسخ دو دسته بزرگ از نیروهایش را به خاک اصلی کارتاژ و اسپانیا فرستاد. ولی ناگهان خبر رسید که نیروهای کارتاژ با بهره‌برداری از فیل خود را به جلگه پو رسانده‌اند. سپاه کارتاژ به رهبری هانیبال پسر آمیلکار با پنجاه هزار سرباز پیاده و نه‌هزار سوار و سی و هفت فیل جنگی (آمار گوناگونی در دست‌است) از رشته‌کوه‌های آلپ گذشته و به سوی جنوب سرازیر شده‌بودند. آنان سپاهیان رومی را شکست داده و از رود تربی گذشتند و شهر پلزانس را محاصره کردند و به سوی رم راهی‌شدند. سنای روم دو لشکر برای جلوگیری از پیشرفت هانیبال فرستاد که هر دو لشکر تار و مار شدند و فرماندهانشان کشته‌شدند. روم لشکری دیگر را به فرماندهی فابیوس ماکسیموس برای نبرد با هانیبال گسیل‌داشت. این سردار کارآزموده با جنگ‌های پارتیزانی آسیب‌هایی به سپاه کارتاژ زد ولی از آنجا که پیروزی بزرگی به دست نمی‌اورد رومیان فابیوس ماکسیموس را برکنار کردند و سرداری جوان به نام واروس را به جنگ کارتاژی‌ها فرستادند. ولی این سردار نیز در ۲۱۶ (پیش از میلاد) در نبرد با هانیبال شکست بسیار بزرگی خورد و هفتاد هزار رومی در این جنگ کشته‌شدند. هانیبال پس از این پیروزی به سوی رم پیشروی‌نمود. وی از ایالت‌های دیگر روم خواست که برای رهایی از روم بدو بپیوندند ولی جز دو شهر کاپو و سیراکوس دیگر بخش‌های روم به پیمان همبستگیشان با رم وفادار ماندند. از دیگرسو هامیبال و سپاهش با کمی آذوقه روبه‌رو شدند و از کارتاژ یاری‌خواستند، ولی نیروی دریایی روم پیوند میان کارتاژ و سپاه هانیبال را گسسته‌بود و از اینرو سپاه او روبه کاستی‌می‌گذارد. سرانجام در ۲۰۲ (پیش از میلاد) روم توانست در زاما کارتاژی‌ها را به سختی شکست‌دهد. هانیبال به سوی صور پس‌نشست. وی به آسیای کوچک رفت و کوشید تا مقدونیه و سوریه را با خود همپیمان سازد،ولی در این کار ناکام ماند و روم بخش دریای اژه‌ای کارتاژ را نیز به چنگ‌آورد. هانیبال به ناچار دست به صلحی ننگین با روم زد و خود نیز در سال ۱۹۰ (پیش از میلاد) با خوردن زهر خودکشی‌کرد. از آن پس کارتاژ ناچارشد سال‌ها وامگذار روم باشد. سومین جنگ پونیک چهل سال پس از آن روم به کارتاژ لشکرکشید. کارتاژ سه‌سال پایداری نمود ولی سرانجام از برای بی‌خوراکی تسلیم‌شد. رومی‌ها بازمانده مردم کارتاژ را به بند کشیدند و به بردگی فروختند و شهر را به آتش‌کشیدند و با خاک یکسان‌کردند. این رویداد در ۱۴۶ (پیش از میلاد) رخ‌داد. کارتاژ زیر فرمان روم نمک در روم باستان بسیار گران بود آنچنان که گاه مزد سرزبازان را با دادن نمک می‌پرداختند. زمین‌های شهر کارتاژ سرشار از نمک بود و رمیان با دستیابی به این سرزمین هم دشمن دیرینه خود را شکست داده‌بودند و هم به این اندوخته گران‌بهای نمک دست می‌یافتند و این دو دستاورد ارزش تبلیغی بسیاری داشت. با فروپاشی کارتاژ رومیان اوتیکا(در تونس کنونی) همپیمان خود در نبرد با کارتاژ را که به شهر کارتاژ هم نزدیک بود به جای کارتاژ مرکز سرزمین‌های زیر فرمان پیشین کارتاژ و بازدید بازگانی منطقه گذاردند. در سده ۱ (پیش از میلاد) شهر نو کارتاژ در همان جای پیشین بازسازی‌شد و به زودی بزرگ‌ترین شهر بخش باختری امپراتوری روم گشت. شمار مردمان این شهر به پانصدهزارتن می‌رسید. این شهر مرکز بخش آفریقایی امپراتوری روم -که بخش حاصلخیز این امپراتوری هم شمرده‌می‌شد- بود. کارتاژ همچنین یکی از کانون‌های آغازین مسیحیت بود. در سده پنجم میلادی گایزریک پادشاه وندال‌ها بر کارتاژ دست‌یازید و آن سامان را پایتخت خود نمود. سرانجام در سده ششم بیزانس توانست وندال‌ها را سر جایشان بنشاند. در زمان امپراتوری موریس کارتاژ یکی از دو استانداری بیزانس درآمد(دیگری راونا در ایتالیای کنونی)،این دو تنها سنگرهای بازمانده بیزانس در باختر بودند. در آغاز سده هفتم ترسایی استاندار کارتاژ هراکلیوس ارمنی بود که امپراتور فوکاس را برانداخت. استانداری بیزانسی کارتاژ نتوانست در برابر تازش اعراب در سده هفتم میلادی پایداری‌کند. در ۶۹۸ (میلادی) حسن بن النعمان کارتاژ را تاراج و ویران ساخت همانگونه که رومیان در ۱۴۶ پیش از میلاد این بلا را بر سر شهر آوردند. عرب‌ها در آینده شهر تونس را جایگزین کارتاژ ساختند. http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%DA%98

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از حسين جان بابت مطلبي كه ارسال كردند البته من هم در حدي نيستم كه تحليلي انجام دهم و فكر مي كنم دوستاني مانند رضا كياني و ساير عزيزان بهتر مي توانند در اين مورد صحبت كنند.
براي مقدمه و شروع اين مطلب را مي آورم و اگر دوستان خواستند راجع به اين موضوع و مطلبي كه آقا حسين ارسال كردند بصورت مفصل صحبت كنيم هر چند كه ساير دوستان هم اگر مطلب خوبي داشتند مي توانند ارسال كنند.

خسرو دوم ، پسر هرمز چهارم و نوه خسرو اول ( انوشیروان ) که در سال 590 میلادی در تیسفون تاج بر سر نهاد. او در تاریخ ساسانیان جایگاه ویژه ای دارد ، چرا که دولت ساسانی را به درجه ای از وسعت و اقتدار و اعتبار رسانید که پیش از وی بی سابقه بود . اما بهایی هم که او و مردم ایران ، برای ایجاد این پادشاهی بزرگ و پهناور ، پرداختند بسیار گران تمام شد . نام خسرو دوم ، معروف به خسرو پرویز ( 628-590 ) ، و نیز یکی از با شکوه ترین و ثروتمندترین پادشاهان زمان خود ( و شاید قرن ها بعد نیز ) به شمار می رود ، و از آنروی که پادشاهی عشرت طلب ،عاشق پیشه و هنر دوست خوانده شده ، در تاریخ رسمی و ادبیات ملی ایران ، نام پر آوازه ای است ، آنچنانکه امروز بعد از چهارده قرن ، هنوز می توان دوران زندگی او را به عنوان نمونه شاخص و بی نظیر پادشاهان شرقی ، که در افسانه های ایران و جهان فراوان از آنها یاد شده ، در نظر آورد و درباره آن حکایت ها کرد . خسرو ، در دوره خود ، به پرویز ( اپرویز ) به معنی فاتح ، پیروز ، مظفر ملقب شده که بی شک این لقب را به جهت پیروزی های درخشان و فتوحات خیره کننده سردارانش کسب کرده است ، چرا که خود او در هیچ یک از جبهه های نبرد حضور نداشته و اگر در جایی هم رد پایی از وی مشاهده می شود ، برای گریز از نبرد و فرجام شوم آنست و نه شرکت در جنگها و فتوحاتی که بر پیشانی عهد او رقم خورده است . در مورد جلال و شکوه بارگاهش ، تاج زرین شصت کیلویی مزین به گوهرهای نایاب او که بازنجیرهای طلا از سقف اویزان بوده و شاهنشاه ساسانی سرش را زیر آن قرار می داده ، تخت طاقدیس که از عجایب دربار خسرو پرویز بوده است. گنج های افسانه ای او شامل خیل اسبهای نژاده , انواع جواهرات بی نظیر و پر بها و ثروت بی حسابی که شامل املاک وسیع و قصرهای بی شمار با فرش های بافته شده از ابریشم و مزین به یاقوت و مروارید و گوهرهای درخشان و اشیای نفیس دیگر بوده است.

جنگ بهرام چوبین و خسرو پرویز
خسرو پرویز که هنگام خلع و کشته شدن پدرش در دستگرد بسر می برد به محض اگاهی از جریان واقعه به تیسفون آمده و در فروردین ماه سال 590 میلادی به تخت نشست . او نخست تصور می کرد که بهرام چوبین سرداری که بر علیه هرمز شوریده و وی را از سلطنت خلع کرده بود ، تحت اطلاعت او در خواهد آمد ، اما بهرام که از همان روز نخست با سلطنت خسرو به مخالفت برخاسته بود ، به هیچ روی حاضر نبود به فرمان شاده جدید در آید ، بهرام سودای شاهنشاهی ایزان را در سر می پروارنید زیرا خود را از یکی از شاهان اشکانی می پنداشت و می خواست با بر انداختن دودمان ساسانی ، شاهنشاهی نوین را بنیاد نماید .پس بهرام چوبین وقتی شنید هرمز پدر خسرو پرویز به دست برادران همسرش ( بندوی ) و ( بستام – بسطام ) نابینا و سپس کشته شده است . فورا با سپاه تحت فرمان خویش به سوی تیسفون حرکت کرد . نقشه بهرام این بود که زودتر از خسرو پرویز که در دستگرد به خوش گذرانی مشغول بود ، خود را به تیسفون برساند و بر تخت شاهی تکیه کند . بهرام با سپاهش به حدود نهروان رسیده بود که جاسوسانش خبر آوردند که خسرو پرویز چندی پیش خود را به پایتخت رسانده و تاج شاهی را بر سر نهاده است . پس او به ناچار در نهروان اردو زد تا درباره جنگی که در پیش داشت بیاندیشد و با سرداران خود به مشورت بنشیند . چون واقعا نمی دانست که باید از نهروان عبور کند یا از راهی که آمده باز گردد . بهرام وقتی دید نمی تواند از نهروان بگذرد تصمیم گرفت به خسرو پرویز پیغام بفرستد که یا باید تسلیم شود ، یا اینکه خود را برای جنگ آماده کند . وقتی خسرو پرویز خبر دارشد که بهرام چوبین ، با سپاهیان خود در آن طرف رود نهروان اردو زده و منتظر پاسخ اوست ، فورا با سپاهیان مسلح پایتخت که در راس آنها فوج جان سپاران آذر آبادگان قرار داشت بسوی نهروان حرکت کرد .بیش از ده روز از اردو زدن بهرام نگذاشته بود که خبر آوردند خسرو پرویز با لشکریانش به مقابله او آماده است . دو روز بعد سپاهیان خسرو و بهرام چوبین در دو طرف نهروان صف بسته و آماده حمله و پیکار بودند و این نبردی بود که سرنوشت ایزان و نیز سرنوشت آندو را تعیین
می کرد.
خسرو پرویز اطمینان داشت که پیروز از میدان جنگ خارج خواهد شد و در واقع شمار فراوان لشکریانان او نظرش را تایید می کرد. هنوز ساعتی از نخستین حمله سپاهیان بهرام نگذشته بود که ناگهان دنیا در نظر خسرو پرویز تاریک گشت ، چون برخلاف آنچه انتظارش را داشت ، به یکباره عده زیادی از لشکریانش در همان ساعت اول جنگ به نیروهای بهرام چوبین پیوسته و او مجبور شد با قوای باقیمانده که اندک به نظر
می رسیدند ، به جنگ ادامه دهد ، پس از گذشت سه ساعت از شروع جنگ ، وقتی ادامه نبرد را بی فایده دید ، تصمیم گرفت به تیسفون عقب نشینی کند . یک هفته از آمدن سپاه شکست خورده خسرو پرویز به پایتخت گذشته بود ، بندوی و بستام دو دایی خسرو پرویز که از فرمانده هان سپاه بودند به جهت فراهم آوردن سپاهیان بیشتر به شهرها و ابادی های تابعه رفته بودند پس از گذشت این مدت با دست خالی بازگشته خبر آوردند که نتوانسته اند نفرات کافی گرد آورند . بندوی به خسرو پرویز پیشنهاد کرد هر چه زودتر به روم برود و از قیصر روم کمک بخواهد ، و انها نیز سعی خواهند کرد تا بازگشت شاه ، پایتخت را حفظ کنند . سر انجام خسرو پرویز به این نتیجه رسید که بدون کمک خارجی نمی تواند از عهده بهرام چوبین برآید . پس چاره ای ندید جز آنکه تیسفون را به دایی کوچکتر خود یعنی بستام بسپارد و خود به اتفاق بندوی رهسپار روم شود . سرانجام ، زمانیکه بهرام و لشکریانش به تیسفون نزدیک می شدند ، خسرو پس از بازدید از برج و باروی پایتخت به اتفاق بندوی و عده ای از نزدیکانش ، به طور پنهانی و از دروازه ای دیگر به جانب روم تاختند .
بهرام چوبین و تیسفون
تیسفون شهری محکم بود که اگر مدافعین و آذوقه کافی می داشتت , تا مدت ها
می توانست در مقابل مهاجمین پایداری کند بنابر این هر کس آن را تصرف می کرد و در آن جای می گرفت با توجه به نکات مذکور ، دست یافتن به آن غیر ممکن می نمود. برجهای محکم و دیواره های استوار سنگی ، آن را به صورت قلعه ای تسخیر ناپذیر در آورده بود. این شهر بارها مورد هجوم و حشیانه رومیان قرار گرفته بود و توانسته بود به خوبی پایداری کند . برجهای تیسفون نسبت به برج های سایر شهر ها و قلعه ها خیلی بلندتر بود. از این رو دیده بانان می توانستند از فراز آن برج ها ، چند فرسنگ مسافت اطراف را ببینند و ار آمد و رفت هر کسی آگاه شوند ، بهرام بدون آنکه با مقاومت جدی ای برخورد کند خیلی زود توانست سپاهیان خود را به نزدیک تیسفون برساند. پس از دو روز استراحت روز سوم آماده حمله شد و به کلیه واحد های سپاه خود نیز فرمان آماده باش داد . پس در اولین روز حمله ، کوشید تا بلکه خود را به دیوار شهر برساند ، ولی موفق نشد و فقط توانست سپاه پیاده نظام خود را در اطراف شهر مستقر سازد. از این رو نامه ای به خسرو پرویز نوشت و در آن متذکر شد که اگر بدون جنگ تسلیم شود و شهر را به او واگذارد به او اجازه می دهد به هر کجا که مایل است برود. همانطور که اشاره شد ، او تصور می کرد خسروپرویز در شهر بسر می برد دو روز از این واقعه گذشت ، اما بستام هیچگونه پاسخی به بهرام نداد. در نتیجه بهرام قوای خود را مامور ساخت تا به هر طریقی که ممکن است ارتفاعات نزدیک شهر را به تصرف خود درآورند و حلقه محاصره را تنگتر کنند. اما از همان نخستین دقایق با مقاومت شدید مدافعین روبرو شدند. در حمله به تیسفون ، تعداد نیروهای بهرام چوبین به چهل هزار سوار و پیاده بالغ می گردید. سرانجام طی حملات پی درپی بهرام به سپاه خسرو پرویز هنوز چند ساعت از آغاز نبرد تن به تن و حملات گسترده نیروهای بهرام نمی گذشت که سربازان خسروپرویز بر اثر فشار نیروهای بهرام ، سنگرها و استحکاماتی را که برای حفظ آن همه تلفات را تحمل کرده بودند تخلیه کرده و با سرعت بسوی شهر عقب کشیدند در روز بعد بهرام چوبین دوباره حمله کرد و این بار خیلی زود توانست به شهر نفوذ کند. بستام با عده کمی از افسران خویش به مقاومت پرداختند. نیروهای دشمن باقیمانده قوای شهر را شکست داد. بستام وقتی مشاهده کرد کاملا از پای درآمده است ، بفکر نجات جان خویش افتاد و زمانیکه افرادش از مقابل دشمن می گریختند خود را به قصر شاهی رساند و از راهی مخفی که به بیزون شهر منتهی می شد گریخت. پایتخت خسروپرویز کاملا به دست بهرام چوبین افتاده بود و تازه در آن موقع بود که متوجه شد که خسروپرویز از ابتدای شروع جنگ از تیسفون خارج شده است .
ادامه در پست بعدي ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ازدواج راه دوباره برگشت خسروپرویز به ایران
( موریس ) قیصر روم همینکه دانست خسروپرویز پادشاه ایران با عده معدودی از یاران خود به اوپناه آورده ، به همراه بزرگان پایتخت به استقبال وی شتافته و با احترام فراوان اورا پذیرا شد . اما کمک قیصر روم برای خسرو پرویز و ایران به بهای گزافی تمام شد. چون قسمتی از ارمنستان و تمامی شهر دارا برای همیشه از خاک ایران جدا شده و به امپراطوری وسیع روم واگذار گردید. حدود شش ماه از اقامت خسرو پرویز در روم گذشته بود که در یکی از روزها ، قیصر به افتخار او جشنی ترتیب داده و در آن جشن به شاه جوان و بی تاج و تخت ایران پیشنهاد نمود که با دختر او ( مریم ) ازدواج کند تا حلقه های دوستی بین دو کشور ایران و روم برای همیشه پایدار بماند. خسرو پرویز وقتی پیشنهاد امپراطور روم را شنید نتوانست فورا جواب بدهد و از موریس خواست به او فرصت بدهد تا در این باره بیاندیشد. سرانجام او پس از دو روز تفکر و اندیشه تصمیم گرفت برای مصلحت هم که شده ، با پیشنهاد امپراطور روم موافقت کند . روز بعد وقتی موافقت خود را اعلام کرد. قیصر روم او را سخت در آغوش گرفته و پس از بوسیدن گونه هایش با چهره ای بشاش گفت: بسیار خوشحال هستم .اما من نیز برای شما خبر خوشی دارم. قیصر روم در حالیکه به آرامی از او دور می شد گفت: سپاه با تمام تجهیزات آماده حرکت است و فقط منتظر فرمان شما می باشد. نفرات سپاه به طور دقیق چهل و هفت هزار سوار و پیاده را بالغ می شود که بفرماندهی ( نارسیس ) بزرگترین سردار روم در اختیار شما
می باشد. اگر موافق باشید بعد از عروسی می توانید به قصد ایران حرکت کنید. یک هفته بعد جشن عروسی مفصلی در قصر امپراطوری قسطنطنیه برپاشد و تمام بزرگان پایتخت در آن شرکت کردند و در تمام سطح شهر به میمنت این روز به تمام فقرا ولیمه داده شد .

بازگشت خسرو به ایران و سرانجام بهرام چوبین
سرانجام خسرو پرویز در تابستان 591 با سپاه چهل و هفت هزارنفری خود به طرف ایران حرکت کردند. خسروپرویز و سپاهیانش در عرض یک هفته از دجله گذشتند .جاسوسان خبر آوردند که یکی از نزدیکان سردار بهرام چوبین با سپاه کوچکی به آنها نزدیک می شود و به سپاه خسرو پرویز حمله می کند . هنوز چند ساعت از حمله نگذشته بود که سپاه کوچک بهرام شکست خوردند . پس از شکست سپاه بهرام ، خسروپرویز به توصیه سردار رومی به سپاه خود دستور داد تا همان امتداد دجله اردو بزنند . یک هفته از برپایی اردو می گذشت که به خسرو خبر رسید که سپاهی نه چندان بزرگ به آنها نزدیک می شود. فورا به سپاهش آماده باش داد. وقتی نارسیس خبر آورد چند نفر از آن سپاه خواستارند تا خسرو پرویز را ببینند ، خسرو پرویز دستور داد انها را به چادر بیاورند. در ان هنگام یکی از آن چند نفر کلاهخود خویش را از سر برداشت و بسمت خسرو دوید. خسرو پرویز در وهله اول فکر کرد اشتباه دیده است ، او دایی خویش بستام را در روبروی خود دیده بود. خسرو پرویز در روم بود که خبر سقوط تیسفون را شنید و تصور می کرد که بستام در جنگ با بهرام چوبین کشته شده است. بستام تمام وقایع را از وقتی که خسرو پرویز فرار اختیار نموده بود را تعریف کرد. او پس از سقوط تیسفون به آذرآبادگان رفته و مردم آن نواحی را علیه بهرام شورانیده و در حال حاضر سپاهی از آنها را به یاری خسرو آورده است. با پیوستن بستام و سپاه آذربایجان به نیروهای خسرو پرویز ، دیگر حمله به تیسفون برای او آساترین کارها بود ، وقتی خبر شکست و مرگ نزدیکترین سردار به بهرام چوبین رسید تصمیم گرفت به مقابله با شاه بشتابد. از این رو بسرعت لشکریان خویش را آراسته و از پایتخت خارج شد. این دو سپاه در حوالی گنزک به هم رسیده و در مقابل یکدیگر به صف ارایی پرداختند. صحنه دردناک ، اما تماشایی به وجود آماده بود ، زیرا پیل های لشکر بهرام ، سپاهیان خود او را از پای در می آوردند و در میان صف های سربازان او شکافهای بزرگی پدید آورده بودند. در این میان نیروهای رومی و جنگجویان آذزبایجان از آشفتگی بوجود آمده استفاده کرده و سربازان دشمن را به تیر بسته بودند. بهرام چوبین که انتظار چنین شکست کوتاه مدتی را نداشت ، وقتی دید سربازان از مقابل رومیان می گریزند و پایداری بیش از آن ممکن است جانش را به خطر اندازد ، به اتفاق سردار خود داریوش و عده کمی از سربازان راه فرار را در پیش گرفت ، اما در این جنگ بهرام علاوه بر از دست دادن سربازان بسیاری ، سردار دلیر خود اسپندیاز را نیز از دست داده بود و این برای او ضایعه جبران ناپذیری بود. خسرو پرویز که تصور نمی کرد به این آسانی بتواند حریف خطرناکی چون بهرام چوبین را از میدان به در کند ، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. او بقدری از پیروزی خود به نشاط آمده بود که به محض دیدن نارسیس او را در آغوش کشید و در مقابل دیدگان متعجب سربازان ایرانی و رومی اورا به عنوان برادر مورد خطاب قرار داد.

منبع : کتاب خسرو پرویز جنگهای بیست و هفت ساله ایران و روم نویسنده : بهرام دامیم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از سينا و حسين آقاي عزيز. خيلي استفاده كرديم. بازم تشكر منتظر ادامه ي مطالب هستيم icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا سپهر عزیز سلام نمی خوام ناامیدت کنم ولی همین تاپیکی که درست کردی نشون می ده که دوستدار و علاقمند هستی مطالب را عمیق و حسابی بررسی کنی ولی متاسفانه این تاپیک به درد شما نمی خوره. ببین اگر واقعا دوست داری باید یه جنگ رو معرفی کنی بعد بشینینم درباره اش بحث کنیم. بحث کردن هم ازون کارهایی نیس که توی تاکسی انجام می دیم و تمام مسائل مملکت رو در یک کورس سواری حل می کنیم. سپهرعزیز! من یه توضیحی داده بودم که باعث شد شما این تاپیک رو درست کنی. حالا حرفهام رو یه خورده بسط می ده. ببین عزیز . برای بررسی یه جنگ باید کلی مطالعه کرد. مثلا همین جنگهایی که آقا سینا و حسین آقای عزیز مطرح کردند درباره شون میشه 100 صفحه تحلیل انجام داد. مخصوصا جنگهای فنیقی که از سرنوشت سازترین جنگهای تاریخ بوده اند. من فقط برای تحیلی یه نبرد(توجه کن فقط یه نبرد) از جنگهای دوم فنیقی چیزی در حدود 2 ماه وقت گذاشتم و غیراز منابع اینترنتی به کتابهایی مثه تاریخ تمدن ویل دورانت و هر کتاب دم دست دیگری هم مراجعه کردم. شاید برات عجیب بیاد ولی بذار یه مثال عینی تر بزنم که دستت بیاد تجزیه و تحلیل نظامی فرق اش با تجزیه و تحیلیل تاریخی چیه؟ 1- شما همین مطالبی که حسین عزیز زحمت کشیده و درباره جنگهای فنیقی بیان کرده نگاه کن. هیچ جا نمی بینی که درباره لژیونهای رومی توضیح داده باشه، غذا، سلاح، روشهای تاکتیکی، آموزش و.... هیچ کدوم معلوم نیس درباره دشمن اونها یعنی کارتاژ هم همین طور. شما اگر این مطالب رو بخونی دید خیلی خوبی نسبت به این جنگها پیدامی کنی ولی فقط دید تاریخی نه یه دید نظامی. یعنی نمی فهمی که مثلا در فلان جنگ چرا رومی ها برتر بودند و در فلان نبرد چرا کارتاژها به پیروزی رسیدند. 2- جنگ بدر رو از جنگهای صدر اسلام همه ما می دونیم و داستان اون رو تقریبا با جزئیاتش بلد هستیم. سپاه اسلام در اولین رویارویی نظامی در برابر سپاه قریش در چاه های بدر می تونه سپاه قریش رو شکست بده. طول و تفصیلش رو هم همه بلد هستیم. این جنگ مهم ترین جنگ اسلام از نظر سیاسی و یکی از مهمترین جنگهای تاریخ هست. چراکه مسیر تاریخ رو به کلی عوض کرد. شما فقط فرض کن اکر در این جنگ کفار مکه پیروز شده بودند و تونسته بودند که حضرت محمد(ص) یا حضرت علی(ع) رو به قتل برسونند تمامی مسیر تاریخ عوض می شد. درسته؟ حالا سعی کن به سوالات زیر جواب بدی 1- نوع زرهی که دوطرف تنشون کرده بودند؟ 2- نوع سلاح هایی که دو طرف در دست داشتند؟ 3- پیاده نظام و سواره نظام هر دو طرف؟ 4- میزان مسافتی که هر دو سپاه تا رسیدن به محل نبرد طی کرده بودند؟(عامل خستگی جنگ آوران) 5- پاداشها و غنایمی که به هر سپاه قول داده شده بود؟(انگیزه مالی دو طرف جنگ) 6-کینه ها و دشمنی های قبلی هر طرف که ممکن بود در جنگ انگیزه اون طرف رو بیشتر کنه؟ 7- دوستی ها و نفوذهای قبیله ای هر طرف جنگ در طرف دیگر؟ 8 روشهای جنگی و تاکتیکهای نظامی بکار گرفته شده توسط طرفین؟ 9-میزان آمادگی نظامی و تمرینات جنگی هر یک از طرفین؟ اگر دقت کنی می بینی که به دست آوردن پاسخ هر یک از این سوالات شاید روزها مطالعه نیاز داشته باشه. تازه این جنگ از نظر نظامی یه درگیری کوچک هستش که کل نفرات دو طرف روی هم رفته به 2000 نفر نمی رسند. خوب ببین برای بررسی جنگهای بزرگی مثه همین جنگهای فنیقی یا جنگهای دوران خسرو پرویز چقدر باید کار مطالعاتی انجام بگیره. من خودم یکی دوتا تاپیک درباره جنگهای باستان در این سایت گذاشتم. هر کدوم رو که دوست داری می تونی بررسی کنی ولی با توجه به منابعی که داریم بررسی نظامی بعضی ها غیرممکنه. مثلا در جنگ گوادات که در همین سایت می تونی پیداش کنی . مسلمین تونست اسپانیا رو فتح کنند. ولی من خودم نتونستم اطلاعات زیادی درباره سلاح ها و تاکتیکهای نظامی طرفین به دست بیارم. در نتیجه این تاپیک رو اگر با دقت بخونی می بینی که بیشتر ارزش تاریخی داره نه نظامی. یعنی به سواد و معلومات تاریخی شما اضافه می شه ولی به معلومات نظامی شما خیلی افزوده نمی شه. به هرحال امیدوارم که توضیح مناسب داشه باشم. یه جنگ کوچولو رو انتخاب کن. نظر خودت رو بنویس دیگران هم نظرشون رو می نویسند ناامید هم نشو چون بیشتر دوستان به مسائل تاریخی علاقمند نیستند. به امید خدا برادر کوچک شما رضاکیانی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نوژه جان از زحمت و توجهت ممنون برای مسائل تاریخی. ولی به نظرم نمیشه تو یه تاپیک همه ی جنگهای باستان رو بررسی کرد. هر کدام از این جنگها نیاز به یک تاپیک جداگانه دارند. به نظر من هم بهتره که یک جنگ را انتخاب کنی و خودت هم یک توضیحاتی درباره ی ان جنگ بدهی و نظر خودت را هم بیان کنی.ان وقت دیگران هم بیایند و نظراتشان را بگویند. زمانی هم که اگر همچین تاپیکی ایجاد کردی انتظار استقبال کم رو هم داشته باش. زیرا همان طور که رضای عزیز هم گفت بیشتر دوستان به مسائل تاریخی علاقمند نیستند.ولی اگاه کردن و خواندن یک نفر هم به ایجاد ان تاپیک می ارزد. icon_cheesygrin موفق باشی. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب منم اعلام حضور میکنم! شما متنها رو بزارید من نقد میکنم! البت در حد توانم!

اولین نقد ماله جنگ پلوپونز بهنام رضایی هست که البته فردا مینویسمش چون الان وقت ندارم. ولی فعلا یه چند نکته رو بگم البته فقط واسه توضیح و پیشاپیش از تک تک دوستان به خصوص حسین جان ممنونم.

اولا دلیل انتخابم رو بگم. خیال دوستان رو راحت کنم هر جنگی که در تحلیلش بخوایم از منابع یونانی استفاده کنیم صرفا آب در هاون کوبیدن است چرا که این مورخین یونانی پدرسوخته تا جایی که تونستند چرند و پرند وارد تاریخ کردند تا جایی که خوانند احساس حماقت بکنه....


این نکته درسته هرچند بیشتر این چرند پرندها در دوران انحطاط یونان زمانیکه مردم نیاز به اغوا برای مقاومت علیه دشمنانشون داشتند نوشته شده و یا در اوج دوران شکوفایی امپراطوری آتن که اونها سرمست از غرور بودند.

اگه واقعا اتفاق افتاده باشه و بیشتر از یک درگیری مرزی بین مرزبانان ایران و یونانی ها باشه!!!!!!)


اینجوریام دیگه نبوده!! اما مساله اینه که ماجرا رو بیش از حد بزرگش کردند و حرافی کردن و اون رو به مثابه پیروزی روح بر ماده و پیروزی دنیای تمدن بر بربریت تلقی کردند که اینا مایه بی شرمی هست برای مدعیان دروغین!! تمدن که همون غربه

بهترین گزینه جنگ های رم باستان است. به این دلیل که اولا مانند یونانی ها چرند پرداز نیستند(یا حداقل نه به اندازه یونانی ها


فکر نکنم درست باشه!

خیلی از تاریخ دانان اگر بگین بین یونان هرودوت!!(که ناجوانمردانه پدر تاریخ لقب گرفته) و روم سزاری کدوم رو انتخاب میکنی قطعا تمدن به مراتب بهتر یونان رو انتخاب میکنند.
از نظر تاریخی و مورخ هم ورمی ها نسبت به ایرانیا کمتر از یونانیا نگفتند اما مساله اینه که مورخین رومی چندان مورد توجه نیستند (در کل اکثریت جامعه غربی بر ضد ایران و دنیای اسیایی هست)

با تشکر

یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا رضا ممنون از شما بابت توضیحی که دادید.
کاملا با شما موافقم که بررسی تاریخی یک جنگ با بررسی نظامی اون کاملا متفاوته و البته همون طور که قبلا هم عرض کردم این مطلب رو از ویکی پدیا به اجبار و صرفا فقط برای آشنایی دوستان با موضوع ارسال کردم.
بنده هم مثل شما خیلی به جنگ های پونیک علاقه دارم مخصوصا نبرد کانائه که حاصل نبوغ خالص هانیبال بود. اما ظاهرا شما خیلی بیشتر از بنده در این زمینه مطالعه داشتید که امیدوارم در آینده نزدیک نتیجه مطالعاتتان را در همین سایت مشاهده کنیم.

ernesto_rommel
انشاء الله از حضور شما استفاده می کینم icon_cheesygrin

hans
پیشنهاد شما هم در مورد ایجاد تاپیک های جداگانه خوب است.
البته این بحث برای اینکه به نتیجه برسد نیاز به یک مدیریت قوی دارد که از جناب رضا کیانی عزیز درخواست می کنم مدیریت و هدایت این بحث را بپزیرند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.