Wolfenstein

خرس، اژدها، شیر:چالشي براي بلندپروازي آمريكا در اورآسيا ؟

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ايران، هند، پاكستان و مغولستان اعضاي ناظر سازمان همكاري های شانگهاي هستند. جايگاه و مقام نظارتي ايران در سازمان همكاري هاي شانگهاي کمی گیج كننده است. ايران يك عضو دوفاكتو است. هدف جايگاه نظارتي، پنهان كردن ماهيت همكاري سه جانبه ميان ايران، روسيه و چين است به گونه اي كه نتوان به سازمان همكاري هاي شانگهاي برچسب ضد آمريكايي يا گروه نظامي ضد غربي زد.


« اگر فضاي مياني(روسيه و اتحاد جماهير شوروي)، غرب( اتحاديه اروپا و آمريكا) را مورد بي اعتنايي قراردهد، به يك موجوديت مجرد جسور تبديل مي شود، و كسب كنترل بر جنوب( خاورميانه) يا شكل دادن به يك ائتلاف با بازيگران شرق(چين) سبب مي شود كه تفوق آمريكا در اورآسيا فوق العاده ضعيف شود .حتي اگر دوبازيگر شرق به گونه اي با هم متحد شوند، نتيجه همان خواهد بود. در نهايت هرگونه طرد آمريكا توسط شركاي غربي آن(فرانسه و آلمان) از مواضع خود در غرب(اروپا) به طور اتوماتيك منتج به پايان مشاركت آمريكا از صحنه بازي شطرنج اورآسيا خواهد شد.»

«زبيگنيو برژينسكي»، (صحنه شطرنج بزرگ: تفوق آمريكا و الزامات ژئواستراتژيك آن)

قانون سوم نيوتن(قانون حركت) بيان مي دارد كه براي هر عمل يك عكس العمل مخالف و برابر وجود دارد. اين اصل فيزيكي مي تواند در علوم اجتماعي و بوي‍ژه با مراجعه به روابط اجتماعي و ژئوپوليتيك مورداستفاده واقع شود. آمريكا و انگليس يا اتحاد انگلو- آمريكا، در يك پروژه بلندپروازانه براي كنترل منابع انرژي جهان مشاركت دارند. كنش هاي آنان منجر به يك رشته واكنش هاي پيچيده شده است كه ائتلافی مبتني بر اورآسيا را ايجاد نمود كه آماده ی به چالش كشيدن محور انگلو- آمريكاست.




نزدیکی روسيه و چين: نتيجه معكوس بلندپروازي هاي جهاني آمريكا و انگليس

«امروزه ما شاهد استفاده شديد از زور – قوه قهريه – در روابط بين الملل هستيم؛ نيروهايي كه جهان را به درون يك منازعه دائمي عميق فرو برده اند. در نتيجه ما فاقد توانايي كافي براي يافتن يك راه حل جامع براي هريك از منازعات هستيم. يافتن يك راه حل سياسي غير ممكن است. ما اصول اساسي حقوق بين الملل را به ديده تحقير مي نگريم و در حقيقت هنجارهای قانوني مستقل به نحو رو به افزايشي به سيستم قانوني يك دولت نزديك شده است. در راس اين دولت البته آمريكاست كه از مرزهاي ملي خود تجاوز كرده است.»

آنچه كه رهبران آمريكا و مقامات آن كشور «نظم نوين جهاني» ناميده اند چيزي است كه روسيه و چين آن را «جهان تك قطبي» قلمداد كرده اند. اين ديدگاه يا توهم، پلي بين شكاف روسيه و چين زده است.

چين و روسيه به خوبي از اين حقيقت آگاهند كه آنها هدف اتحاد انگلو – آمريكا قرار دارند. نگراني متقابل آنان از اين خطر، آنها را كنار هم قرار داده است. اين امر اتفاقي نبود؛ درست در همان سالي كه ناتو يوگسلاوي را بمباران كرد، «جيانگ زمين» و «بوريس يلتسين» رييس جمهور روسيه، اعلاميه مشتركي را در نشست تاريخي دسامبر 1998 منتشر كردند كه در آن آمده بود چين و فدراسيون روسيه براي مقاومت در برابر نظم نوين جهاني همصدا هستند. هسته هاي اعلاميه چين – روسيه در 1996 كه دوطرف اعلام كردند آنها با هژموني جهاني يك كشور مخالف هستند، ريخته شد.


جيانگ زمين و بوريس يلتسين اعلام كردند كه بايد با همه كشورها به صورت برابر و متعادل رفتار شود و همه کشورها از امنيت برخوردار شوند، به حاكميت همديگر احترام گذارند و مهمتر از همه اين كه در امور داخلي یکدیگر دخالت نكنند. اين اعلاميه دولت ايالات متحده و شركاي آن را هدف گرفته بود.

چيني ها همچنين خواستار ايجاد نظم جهاني سياسي و اقتصادي برابر شدند. هر دو كشور خاطرنشان ساختند كه آمريكا در پشت حركت هاي جدايي طلبانه در كشورهاي آنها قرار دارد. آنها همچنين بر بلندپروازي هاي تحت رهبري آمريكا براي بالكانيزه كردن و فنلانديزه كردن كشورهاي اورآسيا تاكيد كردند. آمريكايي هاي بانفوذي همچون زبيگنيو برژينسكي همواره از تمركززدايي و در نهايت تقسيم فدراسيون روسيه حمايت مي كردند.

چين و روسيه بيانيه اي را منتشر و در آن هشدار دادند كه ايجاد سپر دفاع موشكي بين المللي و نقض پيمان ضد موشك بالستيك موسوم به (ABM) منجر به بي ثباتي محيط بين المللي و قطبي كردن جهان خواهد شد.

در 1999، روسيه و چين از آنچه كه قرار بود روي دهد و جهتي كه آمريكا هدايت آن را به عهده داشت، باخبر شدند. در ژوئن 2002، كمتر از يك سال قبل از حمله بي امان جنگ عليه تروريسم، جرج دابليو بوش اعلام كرد كه آمريكا از پيمان ضد موشك بالستيك(ABM) كنار كشيده است.

در جولاي 2001، كمتر از دو ماه قبل از 11 سپتامبر 2001، چين و روسيه پيمان همكاري دوستانه و حسن همجواري را امضا كردند. اين معاهده كه دربردارنده عبارات ملایم تري بود، مبتني بر دفاع متقابل عليه ناتو، آمريكا و شبكه هاي نظامي تحت حمايت آمريكا در آسيا كه چين را محاصره كرده اند، مي باشد.(1)

توافق نظامي سازمان همكاري هاي شانگهاي(SCO) همان قالب با عبارات نرم را دنبال كرد. ذكر اين نكته ارزشمند است كه، ماده 12 پيمان دوجانبه روسيه و چين در2001، تصريح مي كند كه چين و روسيه براي حفظ تعادل استراتژي جهاني، نظارت بر توافقات اساسي مربوط به پادمان و حفظ ثبات استراتژيك و تقويت روند خلع سلاح هسته اي كار مي كنند.(2) به نظر مي رسد كه اين امر كنايه و اشاره به تهديدات هسته اي تحميل شده از سوي آمريكا باشد.




مقاومت در برابر آمريكا و انگليس، ائتلاف چين – روسيه – ايران

به عنوان يك نتيجه از اقدام آمريكا – انگليس براي دور زدن و در نهايت برچيدن روسيه و چين، مسكو و پكن در يك صف قرار گرفتند و سازمان همكاري هاي شانگهاي به تدريج تكامل يافت و در قلب اورآسيا به عنوان يك قدرت بين المللي ظهور كرد.

اهداف اصلي سازمان همكاري هاي شانگهاي در اصل و ماهيت، دفاعي است. اهداف اقتصادي سازمان همكاري هاي شانگهاي همگرايي و اتحاد اقتصاد هاي اورآسيا عليه حملات بي امان اقتصادي و مالي و تزوير مثلث آمريكاي شمالي، اروپاي غربي و ژاپن كه بخش مهمي از اقتصاد جهاني را كنترل مي كنند، مي باشد.

منشور سازمان همكاري هاي شانگهاي كه از زبان نامفهوم امنيت ملي اروپا استفاده كرد، براي مبارزه با تروريسم، جدايي طلبي و افراط گرايي ايجاد شد. اقدامات تروريستي و جنبش هاي جدايی طلبانه و حركت هاي افراطي در روسيه، چين و آسياي مركزي نيروهايي هستند كه به طور سنتي پرورش مي يابند، تامين مالي و مسلح مي شوند و به طور پنهاني از سوي دولت آمريكا و انگليس حمايت مي شوند. بسياري از گروه هاي جدايي طلب و تندروهايي كه اعضاي سازمان همكاري هاي شانگهاي را بي ثبات ساخته اند در لندن دفتر دارند.

ايران، هند، پاكستان و مغولستان اعضاي ناظر سازمان همكاري های شانگهاي هستند. جايگاه و مقام نظارتي ايران در سازمان همكاري هاي شانگهاي کمی گیج كننده است. ايران يك عضو دوفاكتو است. هدف جايگاه نظارتي، پنهان كردن ماهيت همكاري سه جانبه ميان ايران، روسيه و چين است به گونه اي كه نتوان به سازمان همكاري هاي شانگهاي برچسب ضد آمريكايي يا گروه نظامي ضد غربي زد.

منافع اعلامي روسيه و چين تضمين تداوم جهان چند قطبي است. زبيگنيو برژينسكي در كتاب خود تحت عنوان «صحنه شطرنج بزرگ: تفوق آمريكا و ضرورت استراتژيك» در سال 1997 اين موضوع را تشريح كرده بود و در خصوص ايجاد يا ظهور يك ائتلاف دشمن (مبتني بر اورآسيا) كه در نهايت مي تواند در پي به چالش كشيدن تفوق آمريكا باشد، هشدار داده بود.(3)

وي همچنين ائتلاف بالقوه اورآسيا را تحت عنوان «اتحاد ضد هژمون» ناميد كه مي تواند متشكل از ائتلاف روسيه، چين و ايران با محوريت چين باشد.(4)

در 1993، برژينسكي نوشت: «در ارزيابي گزينه هاي آينده ي چين، يكي از احتمالاتي كه بايد در نظر گرفته شود، اين است كه موفقيت اقتصادي و سياسي چين، نه تنها ممكن است يك دكترين زيان آور بلكه ممكن است يك چالش ژئوپوليتيك قدرتمند را به جهان سه جانبه قاهر و مسلط (اشاره به جبهه اقتصادي متشكل از آمريكاي شمالي، اروپاي غربي و ژاپن) تحميل كند.»(5)

برژينسكي هشدار داده بود كه واكنش چين به وضع موجود جهان مي تواند ايجاد ائتلاف چين، روسيه و ايران باشد. «براي استراتژيست هاي چيني موثرترين مقابله با ائتلاف سه جانبه مركب از آمريكا، اروپا و ژاپن مي تواند تلاش براي شكل دادن يك ائتلاف سه جانبه اي باشد كه چين را با ايران در منطقه خاورميانه و خليج فارس و با روسيه در حوزه هاي اتحاد جماهير شوروي سابق(و شرق اروپا) متصل مي كند.»(6)

برژينسكي مي خواهد بگويد كه ائتلاف چين – روسيه – ايران كه او همواره آن را ائتلاف ضد نظام حاكم ناميده است، مي تواند ايده قدرتمند و موثر براي ساير كشورها مثل ونزوئلا كه از وضع موجود جهان ناراضي و ناخرسند است، باشد.(7)

افزون بر اين، برژينسكي در سال 1997 هشدار داده بود كه وظيفه فوري آمريكا ايجاد اطمينان در اين خصوص است كه هيچ كشور يا هيچ ائتلافي از كشورها ظرفيت و توان لازم را براي طرد و اخراج آمريكا از اورآسيا يا حتي از بين بردن نقش حكميت مسلم آن كسب نكنند.(8) ممكن است هشدار وي فراموش شده باشد زيرا ايالات متحده از آسياي مركزي طرد و نيروهاي آمريكايي از ازبكستان و تاجيكستان اخراج شده اند.





نتيجه معكوس «انقلاب هاي مخملي» در اورآسيا


آسياي مركزي صحنه تلاش هاي متعدد تحت حمايت آمريكا و انگليس براي تغيير رژيم بوده است. انقلاب های چند سال اخير تحت عنوان انقلاب نارنجي در اوكراين و انقلاب رز در گرجستان شناخته شده اند.

جدا از قرقيزستان كه موفقيت جزئي را از انقلاب خود كه تحت عنوان انقلاب لاله اي ناميده مي شود كسب كرده است ساير انقلاب هاي مخملين كه مورد حمايت مالي آمريكا بودند، شكست خورده اند.

در نتيجه دولت آمريكا متحمل شكست ژئواستراتژيك عمده اي در آسياي مركزي شده است. همه رهبران آسياي مركزي از آمريكا فاصله گرفته اند.

روسيه و ايران همچنين تعامل خود در زمينه انرژي را حفظ كرده اند. تلاش هاي آمريكا، طي چند دهه، براي اعمال هژموني و سلطه خود در آسياي مركزي به نظر مي رسد كه يك شبه معكوس شده است. انقلاب هاي مخملين تحت حمايت آمريكا نتيجه معكوس داده اند. روابط ميان ازبكستان و آمريكا به شدت آسيب ديده است. ازبكستان تحت حكومت اقتدارگراي اسلام كریم اف قرار دارد. از آغاز نيمه دوم دهه 1990، كریم اف را وسوسه و اغوا كرده اند تا ازبكستان را به جرگه اتحاد انگلو- آمريكا و ناتو در آورند. هنگامي كه سو ء قصدي به جان كریم اف صورت گرفت، وي كرملين را مورد سوءظن قرار داد زيرا موضع سياسي مستقلي از آن دارد. همين امر سبب شد كه ازبكستان سازمان پيمان امنيت جمعي(CSTO) را ترك كند. اما اسلام كریم اف، سال ها بعد متوجه شد كه چه كسي سو ء قصد به جان وي را طراحی کرد.

براساس اظهارات زبيگنيو برژينسكي، ازبكستان مانع بزرگي بر سر راه احيا مجدد كنترل روسيه بر آسياي مركزي بود و عملاً در برابر فشار روسيه آسيب پذير نبود. به همين دليل است كه حفظ ازبكستان به عنوان كشور تحت الحمايه آمريكا مهم بود. ازبكستان همچنين داراي نيروي نظامي بزرگي در آسياي مركزي است و در سال 1998 با نيروهاي ناتو مانوري را در ازبكستان برگزار كرد.

ازبكستان به شدت نظامي گرا شد، همان گونه كه گرجستان در قفقاز بود. آمريكا كمك هاي مالي زيادي به ازبكستان جهت به چالش كشيدن كرملين در آسياي مركزي كرد و همچنين به نيروهاي ازبك آموزش نظامي داد.

با آغاز جنگ جهاني عليه تروريسم، در سال 2001، ازبكستان، متحد انگلو – آمريكا، بلافاصله پايگاه ها و تاسيسات نظامي در كارشي خان آباد را در اختيار آمريكا گذاشت. رهبر ازبكستان، جهت جنگ جهاني عليه تروريسم را تشخيص داده بود. با توجه به خشم دولت بوش، دولت ازبكستان يك سياست مستقل را تدوين كرد. ماه عسل ميان ازبكستان و انگلو – آمريكا هنگامي كه واشنگتن دي.سي و لندن در انديشه كنار گذاشتن اسلام كریم اف از قدرت بودند، پايان يافت. تلاش آنان براي كنار گذاشتن رييس جمهور ازبكستان ناكام ماند و در نهايت به تغيير ائتلاف ژئوپوليتيك منجر شد.

حوادث اسفبار در انديجان در 13 ماه مي 2005، اوج بحران در ائتلاف ميان ازبكستان و انگلو – آمريكا بود. مردم انديجان عليه دولت ازبكستان تحريك و تهييج شده بودند كه نتيجه آن سركوب امنيتي شديد معترضان و مرگ تعدادي از آنان شد. ظاهراً گروه هاي مسلح در اين سركوبي دخالت داشتند. تمركز رسانه ها در آمريكا، انگليس و اتحاديه اروپا صرفاً بر روي نقض حقوق بشر بدون ذكر نقش پنهاني انگلو – آمريكا در آن بوده است. ازبكستان، آمريكا و انگليس را مسوول اين حوادث دانست و آنان را به تحريك شورشيان متهم ساخت.

"ام. كي. بهادرا كومار"، سفير سابق هندوستان در ازبكستان (1995- 1998) اظهار داشت كه حزب التحرير از نخستين گروه هايي بود كه از سوي دولت متهم به برانگيختن ناآرامي شد. اين گروه اغلب سبب ناآرامي و بي ثباتي در ازبكستان بود(9) و از تاكتيك هاي خشونت آميز استفاده مي كرد. مركز اين گروه در لندن و از حمايت دولت انگليس برخوردار بود.

لندن مركز بسياري از سازمان هايي از اين دست است كه منافع انگلو – آمريكا را در بسياري از كشورها از جمله ايران و سودان از طريق اقدامات بي ثبات ساز، تامين مي كنند. ازبكستان حتي سركوب سازمان هاي غير دولتي را به علت حادثه مصيبت بار در انديجان سركوب كرد.

اتحاد انگلو- آمريكا با كارت هاي اشتباه خود در آسياي مركزي بازي مي كند. ازبكستان به طور رسمي گروه گوام كه يك سازمان ضد روسي تحت حمايت آمريكا – ناتو بود را ترك كرد. گوام(GUUAM) مجدداً در 24 ماه مي 2004 با حضور كشورهاي گرجستان، اوكراين، آذربايجان و مولداوي منهاي ازبكستان گوام( GUAM) شد.

در 29 جولاي 2005، به ارتش آمريكا فرمان داده شد كه ظرف مدت شش ماه ازبكستان را ترك كند.(10) به آمريكايي ها گفته شد كه حضور آنها براي مدت طولاني در آسياي مركزي و ازبكستان مطلوب نخواهند بود. روسيه، چين و سازمان همكاري هاي شانگهاي آراء و نظرات خود را به اين تقاضا ها افزودند.

آمريكا در نوامبر 2005، پايگاه هوايي خود را در ازبكستان تخليه كرد. ازبكستان در 26 ژوئن 2006 مجدداً به سازمان پيمان امنيت جمعي ملحق شد و دوباره متحد روسيه گرديد. رييس جمهور ازبكستان همراه با ايران به صراحت از خروج نيروهاي آمريكايي از آسياي مركزي حمايت كرده است.(11) به جز ازبكستان، قرقيزستان به آمريكا اجازه داده است تا از پايگاه هوايي مناس تحت شرايط متغيير و با محدوديت هايي استفاده كند. دولت قرقيزستان اين موضوع را روشن ساخته است كه هيچ عمليات آمريكايي از خاك قرقيزستان عليه ايران صورت نخواهد گرفت.




اشتباه عمده ژئواستراتژيك

اين موضوع آشكار شده است كه يك آشتي مجدد استراتژيك ميان آمريكا و ايران از سال 2001 تا 2002 در حال انجام بود. در آغاز جنگ جهاني عليه تروريسم، حزب الله و حماس دو سازمان عرب كه از سوي ايران و سوريه حمايت مي شدند در فهرست سازمان هاي تروريستي وزارت امور خارجه آمريكا قرار گرفتند. ايران و سوريه همچنين با مسامحه به عنوان شركاي بالقوه در جنگ جهاني عليه تروريسم به تصوير كشيده شدند. در پي تهاجم سال 2003 به عراق، ايران حمايت خود را از حكومت عراقي كه بعد از صدام حسين روي كار آمده، اعلام داشت. طي تهاجم به عراق، نيروهاي آمريكايي حتي به پايگاه شبه نظاميان مخالف ايران مستقر در عراق يعني سازمان مجاهدين خلق حمله كردند.

ايران، انگليس و آمريكا عليه طالبان در افغانستان با يكديگر كار كردند. ذكر اين نكته حائز اهميت است كه طالبان هرگز متحد ايران نبوده است. تا سال 2000 طالبان از سوي آمريكا و انگليس حمايت مي شد.

طالبان هنگامي كه خيانت آمريكا و انگليس را در 2001 مشاهده كردند، گيج و شوكه شدند. اين در حالي بود كه آنها در سال 2001 اعلام كردند بر پايه ارائه شواهدي از سوي آمريكا مبني بر دخالت اسامه بن لادن در حملات 11 سپتامبر مي توانند وي را تحويل دهند.

زبيگنيو برژينسكي، چند سال قبل از 2001 هشدار داده بود كه اگر آمريكا به اندازه كافي كوته نظر شده باشد كه بخواهد به طور همزمان با ايران و چين دشمني كند، اتحاد روسيه با چين و ايران توسعه و گسترش خواهد يافت.(12) خودپسندي و غرور دولت بوش منجر به اين سياست كوته بينانه شد.

در 29 ژانويه 2002، در يك سخنراني مهم، بوش اعلام كرد كه آمريكا، به ايران كه همراه به عراق و كره شمالي در محور شرارت قرار دارد، حمله خواهد كرد. آمريكا و انگليس قصد داشتند كه بعد از تهاجم سال 2003 به عراق، به ايران، سوريه و لبنان نيز حمله كنند. در حقيقت بلافاصله بعد از اين حمله (حمله به عراق) در جولاي 2003، پنتاگون سناريوي جنگي تحت عنوان «ايران صحنه نبرد قريب الوقوع» را تدوين كرده بود.(13)

با آغاز سال 2002، دولت بوش از متن اصلي ژئواستراتژيك خود منحرف شد. آلمان و فرانسه از شركت براي انهدام عراق خودداري كردند. هدف، اقدام عليه ايران و سوريه درست هنگامي بود كه آمريكا و انگليس به متحد خود در افغانستان يعني طالبان، خيانت كردند.

آمريكا همچنين قصد داشت كه به حزب الله و حماس حمله كند. در ژانويه 2001، بر اساس اظهارات «دانيل سوبلمن» گزارشگر هاآرتص، دولت آمريكا به لبنان هشدار داد كه به حزب الله حمله خواهد كرد. اين تهديدات كه لبنان را هدف گرفته بودند در آغاز دوره رياست جمهوري بوش و هشت ماه قبل از حادثه 11 سپتامبر 2001 طراحي شده بود.

درگيري در شوراي امنيت سازمان ملل ميان اتحاد انگلو – آمريكا و كشورهاي دوست آنان يعني فرانسه و آلمان كه از سوي روسيه و چين حمايت مي شد، نشانه اي از انحراف و كجروي بوده است.

ژئواستراتژيست هاي آمريكا سال ها بعد از جنگ سرد برنامه ريزي كردند كه كشورهاي فرانسه و آلمان شركاي آنان در طرح هايشان براي تفوق جهاني باشند. در اين راستا، زبيگنيو برژينسكي اذعان كرده است كه روابط با فرانسه و آلمان بايد به جايگاه و شان اصلي آن ارتقا يابد و سوء استفاده سياسي از جنگ، متحدان اروپايي واشنگتن را دچار انشقاق و تفرقه خواهد كرد.

در پايان سال 2004 اتحاد انگلو- آمريكا به تصحيح مواضع خود نسبت به آلمان و فرانسه پرداخت. واشنگتن به متن اصلي ژئواستراتژيك خود با ايفاي نقش در ناتو و توسعه آن به مديترانه شرقي برگشت. در مقابل، فرانسه، حق بهره برداري از نفت عراق را پذيرفت.

طرح هاي جنگي 2006 براي لبنان و مديترانه شرقي حاكي از تغيير عمده در جهت ايفاي يك نقش نظامي عمده براي فرانسه و آلمان در اين منطقه بود.

ذكر اين نكته حائز اهميت است كه تغيير عمده در اوايل سال 2007 در ارتباط با ايران رخ داد. در پي شكست آمريكا در عراق و افغانستان (همچنين در لبنان، فلسطين، سومالي و جمهوري هاي شوروي سابق در آسياي مركزي)، كاخ سفيد وارد مذاكره با ايران و سوريه شد. با اين وجود، اين اقدام هزينه بردار است و روشن شده است كه آمريكا قادر به شكستن اتحاد نظامي كه شامل ايران، روسيه و چين است، نمي باشد.



كميسيون بيكر – هميلتون: همكاري پنهاني انگلو- آمريكا با ايران و سوريه

آمريكا بايد قوياً از تقاضاي تركيه جهت داشتن يك خط لوله كه از باكو در آذربايجان به سيحان در ساحل مديترانه تركيه مي رسد، حمايت كند و تركيه بايد به عنون يك خروجي عمده، در خصوص منابع انرژي درياي خزر انجام وظيفه كند. علاوه بر اين، اين جزو منافع آمريكا نيست كه دشمني آمريكا و ايران را تداوم بخشد. هرگونه آشتي مجدد بايد مبتني بر شناسايي منافع استراتژيك دو جانبه و متقابل براي باثبات ساختن آن چيزي كه اكنون شرايط منطقه اي بي ثبات (يعني عراق و افغانستان) براي ايران قلمداد مي گردد، باشد. در واقع، چنين آشتي مجددي بايد از سوي هر دو طرف تعقيب گردد و اين يك حمايت بلاعوض از سوي يكي براي طرف ديگر نيست.

«يك ايران قوي و حتي با انگيزه هاي مذهبي اما نه ضد غربي افراطي، جزو منافع آمريكاست و در نهايت حتي نخبگان سياسي ايران اين وضعيت را تشخيص خواهند داد. در اين فاصله، منافع طولاني مدت آمريكا در اورآسيا از طريق دست برداشتن از مخالفت هاي خود براي نزديك شدن همكاري هاي اقتصادي ايران و تركيه بويژه در ايجاد خط لوله جديد، بهتر حفظ خواهد شد.» زبيگنيو برژينسكي( صفحه شطرنج بزرگ: تفوق آمريكا و الزامات ژئواستراتژيك آمريكا)

توصيه هاي كميسيون بيكر – هميلتون يا گروه مطالعات عراق(ISG) يك چرخش يا تغيير جهت در راستاي تعامل با ايران نيست بلكه چرخش به مسيري است كه دولت بوش در نتيجه پندار پيروزي عجولانه در افغانستان و عراق از آن منحرف شده بود. به عبارت ديگر، كميسيون بيكر- هميلتون كنترل آسيب و هدايت مجدد آمريكا به مسير ژئواستراتژيكي بود كه به نظر مي رسيد دولت بوش از آن منحرف گرديد. گزارش گروه مطالعات عراق با زيركي خاطر نشان ساخته بود كه باید در راستای پذيرش آنچه كه اصلاحات اقتصادي بازار آزاد، ناميده مي شود به جاي تغيير رژيم، به ایران فشار وارد ساخت.

گروه مطالعات عراق همچنين خواستار الحاق ايران و سوريه در سازمان تجارت جهاني شد.(14) اين نكته بايد ذكر شود كه در اين راستا، ايران برنامه خصوصي سازي گسترده اي را كه شامل همه بخش ها از بانك ها گرفته تا بخش هاي انرژي و كشاورزي مي شود را آغاز نموده است.

گزارش گروه مطالعات عراق خواستار پايان منازعه اعراب – اسرائيل و استقرار صلح ميان اسرائيل و سوريه شد.(15) منافع مشترك ميان ايران و آمريكا نيز توسط كميسيون بيكر- هميلتون مورد تحليل و ارزيابي قرار گرفت. گروه مطالعات عراق پيشنهاد كرده بود كه ايالات متحده نبايد طالبان را مجدداً در افغانستان (عليه ايران) به قدرت برساند.(16)

اين نكته بايد ذكر شود كه «عماد مصطفي» سفير سوريه در آمريكا، وزير امور خارجه سوريه و جواد ظريف نماينده ايران در سازمان ملل از سوي كميسيون بيكر- هميلتون مورد مشاوره قرار گرفتند.(17)

ذكر اين نكته حائز اهميت است كه دولت كلينتون در حالي كه تلاش مي كرد تا بر اساس سياست «مهار دوجانبه» ايران را تحت كنترل نگه دارد در عين حال در مسير آشتي مجدد با ايران قرار داشت. اين سياست همچنين با پيش نويس طرح راهنماي دفاعي كه توسط مقامات دولت بوش پدر و پسر نوشته شده بود، مرتبط بود. زبيگنيو برژينسكي در 1979 و سپس در 1997 اظهار داشت كه ايران تحت سيستم سياسي بعد از انقلاب خود مي تواند از سوي آمريكا پذيرفته شود.(18)

همچنين انگليس در 2002 و 2003 به ايران و سوريه تضمين داد كه آنها مورد هدف قرار نخواهند گرفت و آنها را به همكاري با كاخ سفيد تشويق كرد. اين نكته بايد ذكر شود كه اخيراً آنکارا يك قرارداد احداث خط لوله گاز را با ايران امضا كرد كه گاز را به اروپاي غربي متصل خواهد كرد.(19) اين پروژه همچنين شامل مشاركت تركمنستان نيز خواهد بود. اين مسئله آشكار شده است كه اين توافق و همكاري ميان تهران و آنكارا بيانگر آشتي مجدد به جاي مقابله با ايران و سوريه است. اين اقدام در راستاي آن چيزي است كه برژينسكي در سال 1997 ادعا كرد جزو منافع آمريكاست. همچنين دولت عراقي تحت حمايت انگلو – آمريكا اخيرا توافق احداث خط لوله اي را با ايران امضا نمود. مجدداً بايد گفت كه منافع آمريكا در اين تعاملات بايد مورد ترديد قرار گيرد همان گونه كه بايد نسبت به نظرات كارشناسي كه توسط رهبران دست نشانده عراق و افغانستان درباره ايران داده مي شود، ترديد كرد.



برخي مسائل اشتباه

توجه رسانه هاي معين در آمريكای شمالي و انگليس به اظهارات مثبت درباره ايران كه از سوي دست نشانده هاي انگلو- آمريكا در كابل و بغداد مطرح شده، شيطاني است. گرچه بيان اين اظهارات از سوي بغداد و كابل درباره نقش مثبت ايران در عراق تازه نيست، اما توجه اين رسانه ها تازه است.

جرج بوش و كاخ سفيد در اواسط آگوست 2007، از نخست وزير عراق به اين خاطر كه گفته بود ايران نقش سازند ه اي در اين كشور بازي مي كند، انتقاد كردند.

حامد كرزي رييس جمهور افغانستان در جريان كنفرانس خبري مشترك با جرج بوش اظهار داشت كه ايران يك نيروي مثبت در كشورش بود. شنيدن اين نكته تعجب برانگيز نيست كه ايران يك نيروي مثبت در داخل افغانستان است زيرا ثبات افغانستان جزو بهترين منافع ايران است. آنچه كه مهم مي باشد اين است كه اين اظهارات «چه وقت» و «كجا» بيان شده اند. كنفرانس هاي خبري تصنعي هستند و از پيش طراحي مي شوند از اين رو، مكان و زمان اظهارات رييس جمهور افغانستان بايد مورد پرسش واقع شوند.

اين مسئله همچنين اتفاق افتاده كه اندكي بعد از اظهارات رييس جمهور افغانستان، رييس جمهور ايران طي يك ديدار از پيش تعيين نشده وارد كابل شد كه بايد مورد تاييد كاخ سفيد واقع شده باشد.



اهرم هاي سياسي ايران

در ارتباط با ايران و ايالات متحده، تصاوير مبهم و خطوط همكاري و رقابت كمتر روشن و شفاف است. رويترز و خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) هر دو گزارش دادند كه رييس جمهور ايران ممكن است بعد از آگوست 2007 از بغداد ديدن كند. اين گزارش ها درست قبل از آن كه دولت آمريكا تهديد خود را براي برچسب زدن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان يك سازمان تروريستي بين المللي آغاز كند، مطرح گرديدند.

رييس جمهور ايران همچنين از روساي جمهور چهار كشور حوزه درياي خزر جهت شركت در نشست درياي خزر در تهران دعوت كرد.(20) وي از رييس جمهور تركمنستان و همچنين در نشست سازمان همكاري هاي شانگهاي كه در آگوست 2007 در قرقيزستان برگزار شد از روساي جمهور تركمنستان، روسيه و قرقيزستان دعوت كرد. علي اف رييس جمهور آذربايجان نيز طي ديدار رييس جمهوري ايران از باكو به اين نشست دعوت شد.

اهرم هاي ايران به روشني قوي تر شده است. مقامات باكو بيان كرده اند كه آنها همكاري هاي خود را در بخش انرژي با ايران توسعه خواهند داد و وارد معامله در حوزه خط لوله گاز با ايران، تركيه و تركمنستان كه بازار گاز اروپا را تامين خواهند كرد، خواهند شد.(21) اين توافقنامه براي تامين گاز اروپا همانند معامله انتقال انرژي روسيه است كه ميان يونان، بلغارستان و فدراسيون روسيه امضا شد.(22)

سوريه سرگرم مذاكرات مربوط به انرژي با آنكارا و باكو است و مذاكرات مهم ميان مقامات آمريكا و تهران و دمشق آغاز شده است.(23)

ايران همچنين سرگرم تعاملات ديپلماتيك با سوريه، لبنان، تركيه و جمهوري آذربايجان است. افزون بر اين، در آغاز آگوست 2007، سوريه با گشايش مجدد خطوط لوله نفت به مديترانه شرقي از طريق خاك خود موافقت كرد.(24) ديدار رسمي اخير نوري المالكي نخست وزير عراق از سوريه توسط منابع خبري مانند بي.بي.سي به عنوان يك ديدار تاريخي توصيف شد. همچنين، سوريه و عراق در مورد احداث يك خط لوله گاز از عراق به سوريه توافق كردند.(25) اين توافقات به منابع تنش ميان بغداد و كاخ سفيد تبديل شده اند اما آنها غيرقابل پيش بيني هستند.(26) ايران و شوراي همكاري خليج فارس در خصوص آغاز روند ايجاد منطقه آزاد تجاري ايران – شوراي همكاري خليج فارس در خليج فارس برنامه ريزي كرده اند.

در ميان بازاريان تهران بحث هايي در خصوص ايجاد يك بازار مجزا ميان ايران، تاجيكستان، ارمنستان، عراق، افغانستان و سوريه مطرح است. نقش آمريكا در اين روندها در رابطه با افغانستان، عراق و شوراي همكاري خليج فارس بايد مورد توجه قرار گيرد.

تحت رياست جمهوري نيكلاس ساركوزي، فرانسه اعلام كرد كه مايل به تعامل كامل با سوريه است مشروط به آنكه آنها تضمين هاي روشني در خصوص لبنان ارائه دهند. اين تضمين ها منافع اقتصادي و ژئواستراتژيك فرانسه را به هم مرتبط مي سازند.

در همين اثنا، همان گونه كه فرانسه در خصوص سوريه اظهاراتي را بيان داشت، گوردون براون خاطر نشان ساخت كه انگليس راغب به تعامل ديپلماتيك با سوريه و ايران است. وزير همكاري و توسعه اقتصادي آلمان با سوريه در مورد پروژه هاي دو جانبه،اصلاحات اقتصادي و نزديك تر ساختن سوريه به اتحاديه اروپا وارد مذاكره شد.

هرچند كه اين مذاكرات، بر اثر مذاكرات ميان سوريه و آلمان در خصوص پناهندگان عراقي كه در پي اشغال كشورشان توسط انگلو- آمريكايي ها به سوريه پناهنده شده اند، پنهان باقي ماند.

انتظار مي رود كه وزير امور خارجه فرانسه براي مذاكره در خصوص عراق، فلسطين و لبنان به تهران سفر كند. عليرغم جنگ طلبي آمريكا و اخيراً فرانسه، همه اينها منجر به تامل و تعمق از يك چرخش بالقوه در قبال ايران و سوريه شده است.(27)

مجدداً بايد بگويم، در حالي كه آمريكا به طور رسمي خواستار تسليم ديپلماتيك ايران و سوريه به عنوان دولت هاي شريك است، اين امر بخشي از رويكرد دو بخشي آمادگي آمريكا براي جنگ مي باشد.

هنگامي كه قرارداد بزرگ نفت و تسليحات ميان ليبي و انگليس امضا شد، لندن گفت كه ايران بايد از مدل ليبي پيروي كند.



آيا مارش جنگ متوقف شده است

عليرغم مذاكرات پشت درهاي بسته ميان سوريه و ايران، واشنگتن دست نشانده هاي خود را در خاورميانه مسلح كرده است، اسرائيل دولت پيشرو از جهت آمادگي براي جنگ با سوريه است. به جز آلمان و فرانسه، اهداف انگلو- آمريكا در ارتباط با ايران و سوريه، همكاري نيست. هدف نهايي وابستگي اقتصادي و سياسي است. افزون بر اين، چه به عنوان دوست يا دشمن، آمريكا نمي تواند ايران را در درون مرزهاي كنوني اش تحمل كند.

بالكانيزه كردن ايران، همانند عراق و روسيه، هدف دراز مدت انگلو- آمريكايي ها است.

در حاليكه غبارهايي افق را پوشانيده است، دستور كار نظامي آمريكا، ناتو و اسرائيل ضرورتاً منجر به جنگ آن گونه كه طراحي شده است، نخواهد شد.

ائتلاف روسيه، چين و ايران – كه اساس و شالوده يك ائتلاف مخالف را شكل مي دهد- ضروري است. آمريكا و انگليس به جاي ترجيح جنگ تمام عيار، ممكن است انتخاب كنند كه از طريق كنترل ماهرانه اقتصاد كلان و انقلاب هاي مخملين، ايران و سوريه را متاثر سازند.

جنگي كه ايران و سوريه را هدف گرفته نمي تواند ناديده گرفته شود. آمادگي هاي جنگي واقعي در اطراف خاورميانه و آسياي مركزي وجود دارد. نبرد عليه ايران و سوريه درگيري هاي گسترده جهاني را در پي خواهد داشت.




پی نوشت:

1- پيمان حسن همجواري و همكاري دوستانه ميان جمهوري خلق چين و فدراسيون روسيه در 16 جولاي 2001 امضا شد. آنچه در ذيل مي آيد برخی مواد توافق مربوط به دفاع از چين و روسيه عليه محاصره تحت آمريكا و تلاش براي از بين بردن دو كشور فوق الذكر است.

ماده 4: طرف چيني از طرف روسي در سياستهايش در خصوص مسئله دفاع از وحدت ملي و يكپارچگي سرزميني فدراسيون روسيه دفاع مي كند. طرف روسي از سياست طرف چيني در مسئله دفاع از وحدت ملي و يكپارچگي سرزميني جمهوري خلق چين حمايت مي كند.

ماده 5: طرف روسي تاييد مي كند كه اصول اخلاقي مربوط به مسئله تايوان آن گونه كه در اسناد سياسي موجود بوده و توسط روساي دو كشور از 1992 تا 2000 امضا و مورد پذيرش واقع شد، بدون تغيير باقي مانده است. طرف روسي اذعان مي كند كه تنها يك چين در جهان وجود دارد كه جمهوري خلق چين تنها دولت قانوني است كه نماينده مردم چين بوده و تايوان بخش جدايي ناپذير چين است. طرف روسي با هرگونه استقلال تايون مخالف است.

2- همان منبع

3- زبيگنيو برژينسكي، صفحه شطرنج بزرگ: تفوق آمريكا و الزامات ژئواستراتژيك، انتشارات هارپركالينز، 1997، ص198.

4- همان منبع، صص 115،116،170،205 و 206.

نكته: زبيگنيو برژينسكي، ائتلاف چين – روسيه- ايران را ائتلاف مقابل خوانده است.

5- زبيگنيو برژينسكي، «خارج از كنترل، ناآرامي جهان در آستانه قرن 21»، نيويورك، شركت انتشارات مك ميليان.1993، ص198.

6- همان منبع

7- همان منبع

8- برژينسكي، صفحه شطرنج بزرگ، ص198.

9- ام. كي. بهادراكومار، «درس هايي از فرقانا»، آسيا تايمز، 18 مي 2005.

10- نيك پيتون ولش،« ازبكستان ارتش آمريكا را از پايگاه اخراج كرد» گاردين، اول آگوست 2005.

11- ولاديمير راديوهين، «الحاق مجدد ازبكستان به پيمان دفاعي، دِ هندو» 26 ژوئن 2006.

12- برژينسكي، صفحه شطرنج بزرگ، ص106.

13- گلن كسلر،« در سال 2003 آمريكا پيشنهاد مذاكره با ايران را رد كرد»، واشنگتن پست 18 ژوئن 2006

14- جيمز اي بيكر،« گزارش گروه مطالعات عراق: راهي به جلو»، ص51

15- همان منبع، صص51، 54، 57

16- همان منبع، صص 50، 53، 58

17- همان منبع، ص114

18- برژينسكي، صفحه شطرنج بزرگ، ص204

19- « ايران، تركيه، پيمان همكاري انرژي را امضا و با توسعه حوزه هاي گازي ايران موافقت كردند» آسوشيتدپرس، 14 جولاي 2007.

20- «تهران ميزبان كشورهاي حاشيه خزر»، آژانس اطلاعات و اخبار روسيه(ريانووستي) 22 اگوست 2007.11.12

21- «آذربايجان و ايران معامله در خصوص انرژي را تقويت كردند»، يو.پي.آي . 22 آگوست 2007.

22- مهدي داريوس ناظم الرعايا،« مارش جنگ، تنش زدايي در خاورميانه يا آرامش قبل از طوفان»، 10 جولاي 2007

23- همان منبع

24- «سوريه و عراق خطوط لوله نفت را بازگشايي كردند» خبرگزاري فرانسه، 22 آگوست 2007.

25- همان منبع

26- راگر هاردي،« چرا آمريكا از ملكي ناخشنود است»، بي.بي.سي، 22 آگوست 2007.

27- حسن نفا،« تغيير كامل در ايران فرا رسيده است»، الاهرام، 23 آگوست 2007.





نويسنده: مهدی داریوش نظام الرعایا
منبع: گلوبال ريسرچ
مترجم: كيانوش كياكجوري

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.