RezaKiani

آیین نامه سلحشوران ژاپن

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[quote]اما درباره اين مساله پير و جوان حق با اين بنده خداست. شما خودت نگاه كن همين الان اگر توي دانشگاه يا دبيرستاني كه هستي اگر يه كسي كه سنش از شما كمتر باشه بذارند مبصر با ناظم خود شما ازش حساب مي بري يانه؟ صحبت سر اينه كه اغلب افراد به صورت ناخودآگاه سن و سال رو در نظري كه درباره ديگران مي دهند دخيلي مي دونند. همين مساله سن و سال سبب شد كه خيلي ها از اسامه بن زيد حرف شنوي نداشته باشند. تاريخ صدر اسلام رو يه نيگاه بنداز!![/quote]
من يادم زماني كه آقاي احمدي نژاد مي خواستند رئيس جمهور بشن توي تبليغاتشون مدام مي گفتند من به جوونا اعتماد دارم و بهشون ميدون ميدم و هي تعدادي از مديران جوان شهرداري تهران را كه در زمان ايشان به كار گرفته شده بودند كه اغلب هم كمتر از 35 سال سن داشتند(اين طوري به نظر مي رسيد)نشون مي دادند حالا نظر شما در اين باره چيه

تازه خيلي از رهبراي انقلابي هم سن زيادي نداشتند يكشون اسمش يادم نيست اما مال قاره ي آمريكاست در زماني كه مردمو رهبري مي كرد زير 39 شايدم 20 سال داشت شايد شما اسمشو بدونيد يا مثلا ژاندارك فرانسوي مگه چند سالش بود در كل من زياد با اين حرف موافق نيستم همين الان من تو دانشگاهمون كساييو ميشناسم كه به خوبي هر چه تمام تر از عهده ي كارهايي مثل انجمن هاي دانشجويي بر مياند يا مثلا همين گوارديولا ببين با اين سن كم تو بارسلونا چي كار كرده دمش گرم 4تا گل ديشبو ديدي يا مثلا توي خانواده ي ما يك نفر بوده كه تو 32 سالگي فوت شده حدوداي سال 30 اما با همين سن كم همه حتا پير مرداي 60 70 ساله ازش حساب مي بردند و هنوز هم كه هنوزه ازش تعريف مي كنند كه يه چيزي بوده براي خودش ديگه مثل اون پيدا نميشه.مثلا با اين سن كم به اندازه ي تمام افراد اون منطقه زمين كشاورزي داشته (البته از راه درست) كلا من فكر ميكنم اون اين حرفو زده تا سامورايي ها در سن كم بگن ما به غير از اطاعت از امير هيچ كار ديگه اي نمي تونيم بكنيم و از نيروي جواني اونا در جنگ ها به بهترين شكل استفاده كنه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نابخردي باشد اگر كه تا بيمار نشده ايم به تندرستي خود نرسيم و نينديشيم. چون به ناخوشي گرفتار آييم رهايي از آن بسيار دشوار باشد. بر پايه ي قانون بودايي تقصير و جزا بسيار طبيعي است كه هركس كه خوب به تندرستي خود نرسيد بيمارگردد. گرچه پيداست كه پزشكان نيز ندانند كه ناخوشي را بايد پيش از جايگيرشدن جلوگرفت من راز كار را به تجربه خوب دريافته ام. بهترين راه پيشگيري بيماري اندازه نگه داشتن در خوردن و نوشيدن و آ م ي ز ش جنسي و نيز سوزاندن برگ موكسا بر پشت اس.... اندرزم به پزشكان اين است كه بيمارانشان را وادارند كه شش ماه يك سال و يا اگر زياد بكشد دو سال در اين چيزها پرهيز و خويشتند داري كنند تا مايه ي درد و ناخوشي آنها خود به خود از ميان برود.


پي نوشت 1: موكشا گياهي است كه در طب سنتي ژاپن براي درمان روي پوست بيمار دود مي دهند

پي نوشت2: داريا خان! اگر از استثناها بگذري (اسكندر مقدوني رومل شاه اسماعيل اول و...) اصولا كساني كه سنشان زياد است از كم سن تر از خودشان حرف شنوي ندارند. بعدش هم يه چيزهايي هست كه شما اگر نابغه هم باشي بايد سني ازت بگذره تا بتوني اونها رو هضم كني. اينو كسي بهت مي گه كه تقريبا دو برابر شما سن داره. راستي ارنست گالوا رو مي شناسي؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سامورايي بايد كه روح سلحشوري خود را بسي ارجمند دارد. عزم والاي او بايد آن باشد كه چون رزمنده اي غيور بميرد. او بايد به نهايت در خودسازي بكوشد چندان كه پندار و گفتار و كردار هر روزه اش همه نيك و پاك و صافي باشد. سلحشور بايد كه براي خدمت شايسته تر به امير از دانايان راي جويد و دركارهاي مهمتر از داننده اي رهنمود خواهد كه خود در گير آن كار نيست. سامورايي در سراسر زندگي سلحشوري خود به چيزي جز خدمت به ديگران نينديشد و بهتر آن اس كه هر انچه كه به كار او نيايد نپرسد ونداند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مثلی است که می گوید:" چون رود بیاشوبد و آب بالا آید، زورق هم اوج گیرد." به سخنی دیگر، آدمی در رویارویی و نبرد با دشواری ها، آزموده و کارآمد شود. مردان باهنر و کارآمد هرچه که بیشتر سختی آزمایند و دشواری بینند، جان و جوهرشان را پرورده تر و بارورترسازند. هراسیدن و رنجه شدن از دشواریها، گمراهی و ناپایمردی باشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در راه که میرفتم این اندیشه در سرم آمد که آدمیان را چه هنرمندانه چون عروسکهای خیمه شب بازی ساخته اند؛ هر چند که مردمان از تارهای نخ نیاویخته اند، باز می توانند راه بروند و بدوند و بجهند و سخن گویند؛ آب و گل آنها را استاد ازل چه جادویی سرشته است. اما، باز همه فانی باشند، و بسا که تا موسم جشنواره مردگاه در رسد، بسیاری در گذشته باشند و روحشان به دیدار ما آید.
این کوزه گر دهر عجب جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش
اما پنداری که مردمان هرگز این معنی را درنیابند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در یکی از جنگها، لشکر امیر ایائسو توکوگاوا با سپاهی پرشمار رویاروی شد. گفته اند که بعدها مردم از شکست او در این جنگ با ستایش یاد می کردند و می گفتند:" ایائسو فرماندهی بزرگ و دلاوری بی همتاست. از سامورایی های تو که در این جنگ نابرابر به خاک افتادند، یکی نیز دیده نشد که پشت به دشمن باشد. آنها همه رو به دشمن داشتند."

روحیه سامورایی پس از مرگ او هم خود را نشان می دهد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این سخن از امیر جوچو به دامادش در یاد مانده است:" اکنون همان لحظه ی سرنوشت است و آن هنگام، هم اینک است." ما پنداریم که زندگی هر روزمان جز آن لحظه ی خطیر سرنوشت است، و از این رو، چون هنگام در درسد آماده نباشیم، و آنگاه که امیر ما را بخواهد یا پی کاری فرستد، درمانیم و ندانیم که چه گوییم و چه کنیم. این رفتار نشانه ی آن است که ما در دل و اندیشه ی خود "لحظه ی سرنوشت" را از "حال" جدا می دانیم. دریافتن معنی "آن هنگام هم اینک است" یعنی پروردن اندیشه و دل و آماده ساختن خود برای چنین هنگام. اگر سامورایی در زندگی سلحشوری اش یکبار هم نزد امیرخوانده نشود، باز باید آماده باشد تا سخنش را روشن و شمرده به امیر یا بزرگان دستگاه او یا به خود سپهسالار بگوید.

این آمادگی درونی در هر کار بایسته است. در پرداختن به فنون سلحشوری یا کارهای دیوانی نیز باید چنین بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چون کسی را نگون بختی روی آورده باشد، اگر با سست دلی در آرام کردنش بکوشیم و بگوییم:" چه ماتم بزرگی! چه اندازه اندوهگینم!" جز آن نخواهد بود که به ناروا، بر پریشانی او بیافزاییم. درست آن است که در این هنگام چنان رفتار کنیم که گویی چیزی روی نداده است: بکوشیم تا اندیشه ی بلادیدگان را از ان گرفتاری بگردانیم، و بگوییم که کارها، از یک روی ، بهتر هم شده است. با این کار، مرد پریشان روزگار سرانجام شور و سرزندگی خود را بازخواهد یافت. براستی که در این جهان بی اعتبار:
نباید خورد چندین غم بباید زیستن خرم
که از ما اندرین عالم نخواهد ماند جز نامی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پیش از آغاز گردهمایی و داوری، نخست جدا با هر یک از مردم درگیر در کار گفتگو کن، و آنگاه کسانی را که باید رأیشان را بپرسی گرد آور، و پس از آن تصمیم بگیر.

اگر جز این کنی، ناگزیر کسانی باشند که از رأی تو ناخشنود مانند. و نیز، هرگاه که بحث گروهی و مجمع مهمی در پیش باشد، باید که پنهانی از کسانی که سود و زیان مستقیم در آن کار ندارند نظر بخواهی.

از آنجا که این رایزنان سود و غرضی در کار ندارند تا دل نگران آن باشند، بسا که راه چاره را درست بیابند. اگر با کسانی که در کاردرگیرند مشورت کنی، باشد که به سود خود سخن گویند. رأی جستن از اینان چندان کارساز درنیاید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگر خدایان بر آن باشند که برای ناپاکی تن آلوده شده به خون، نیایشم را نپذیرند، باک ندارم و چاره ای دیگر ندانم. پس ، نیایشم را بی نگرانی از پاکی و ناپاکی انجام دهم. گرچه گویند که خدایان ناپاکی را دوست نمی دارند، من همچنان بر اندیشه ی خود باشم. هرگز ای نیایش روزانه ام باز نماننم. همان در هنگام به خون کشیده شدن در میدان جنگ یا پای نهادن بر کالبد کشتگان در هنگامه ی کارزار، باز در باورم به بهره ی نیایش به آسمان در پیروزی و عمر دراز استوار باشم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
زندگی آدمی یک دم است. باید روزگار را به کاری بگذرانیم که خوش داریم. در این عمر که چون رویا به شتاب می گذرد، به سر بردن به سختی و رنج کشیدن در کاری که دلخواهمان نیست، نابخردی است. از آنجا که تعبیر ناروای این سخن بسا که زیانبار آورد، آن را راز کار خود می دانم و نمی خواهم به جوانان بگویم دوست دارم بخوام. در چنبر کار و حال این جهان، بهتر می بینم که در به روی خویش ببندم و از خود به در شوم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یادش بخیر در جوانی ما برای خودمان نینجایی بودیم !. . . . حرکت بر روی دیوار و روی درخت و پریدن و پرتاب چاقو و سنگ و چوب و سر بریدن حیوانات و بالا رفتن از در ور دیوار و افتادن و خرد شدن دست و مچ و . . . . الان هم نینجای ابی شده ام ! icon_cheesygrin icon_cheesygrin :lol: :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
باید که همواره گرد آرایش همراه داشت. گاه پیش آید که پس از اندک غنودی چهره مان رنگ پریده شود. در چنین هنگام باید سرخاب برگرفت و چره را رنگ داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
کسی که درک و شناختی، هر چند اندک، دارد بسا که خوب می داند که چند مرده حلاج است؛ پس هر چه بیشتر مغرور فضیلت خود می شود.
اما، این که ضعفها و قوتهای خود، دو رو، را نیک بشناسی، براستی دشوار است.
این سخن را از یکی از بزرگان آیین ذن آوردم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فضیلت مرد را می توان از جلوه و نمود بیرونی او سنجید. فضیلتی در پشتکار و تلاش است، فضیلتی در آرامش و صفااست؛ فضیلتی در خاموشی و زبان نگه داشتن است؛ فضیلتی در رفتار به آداب است؛ فضیلتی در همواره منش بجا و مناسب داشتن است.
در دندانهای به هم فشرده و چشمان برافروخته و نگاه نافذ نیز شاید که فضیلتی بزرگ باشد. همه ی این حالها نمود بیرونی دارند. مهمترین چیز همانا هوش و دل داشتن به آنها در هر هنگام و صدق وصفای ناب در نشان دادن این حال و احساس ها است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.