nozheh 64 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 بهنام رضایی: جنگهای پلوپونز را میتوان یکی از مهمترین جنگهای داخلی یونان باستان دانست. در بین دولتهای شهرهای یونان، آتن و اسپارت از موقعیت ویژهای برخوردار بودند. آتنیها در ایجاد ثروت، شوکت و بناسازی و اسپارت در توان بالای رزمی قدرت زیادی داشتند. تدابیر تیمو ستوکل سردار یونان، در نبرد سالامیس سبب شده بود آتن دوباره مبدل به شهر اول یونان شود و این برای اسپارتیها قابل تحمل نبود. اسپارتیها میدانستند که توان نظامی آتن هرگز قادر به مقابله با «زوبین» اسپارتی نیست و بر همین اساس اعتقاد داشتند ثروت متعلق به کسی است که قویتر باشد. این مساله سبب شد اسپارتیها برای نبرد منتظر بهانه باشند. در سال 432 قبل از میلاد این بهانه به وجود آمد. اسپارتیها که 10 سال بود دست به اسلحه نبرده بودند، فرصت را مغتنم شمرده و آماده کارزار شدند. اکنون اتحادیه پلوپونز بار دیگر تشکیل شده بود، اسپارت، تب، فوسیه، لوکریه، اتولی و مقدونیه همه به آتن اعلام جنگ دادند. اتحادیه پلوپونز از ضعف نظامی (زمینی) آتن استفاده کرد و 426 پلاته را پس از دو سال محاصره از پای درآورد. اما پس از چندی اسپارتیها متوجه شدند، علیرغم قدرت زمینی، به دلیل وجود جزایر متعدد، بدون نیروی دریایی قادر به دفاع از اتحادیه نیستند و از طرف دیگر به دلیل حصارهای بلند آتن، قادر به فتح آن نیستند. بدین ترتیب پیشنهاد صلح دادند اما فرمانروایان آتن که به پیروزی خود امیدوار و به قدرت مغرور شده بودند این خواسته را رد کردند ولی بعداً دو رقیب پی بردند هیچکدام قادر به حذف آن یکی نیست. بنابراین در 421 قبل از میلاد عهدنامه صلحی بین دو طرف امضا و بخش اول جنگهای پلوپونز تمام شد. اما خروج برخی از متحدان دو طرف از صلح از همان ابتدا نشان داد این صلح ناپایدار است. فقر و مشکلات سبب شد اعضای اتحادیه بار دیگر در سال 413 قبل از میلاد تصمیم به حمله به آتیک (سرزمین اصلی آتن) بگیرند. این بار هدف اسپارت محو آتن به هر قیمت بود. آتنیها در 408 و 407 قبل از میلاد حتا در دریا نیز از ناوگان تقویت شده اسپارتها شکست خوردند و سرانجام مجبور شدند در 404 کلیه شرایط مهاجمان را بپذیرند و آنگونه که دولاندلن در کتاب تاریخ جهان خود میگوید آتن حصارهای خود را ویران کرده و دموکراسی را کنار گذارد و از همه بدتر آنکه به حضور نظامی اسپارت در آکروپولیس تن داد. نبردهای پلوپونز چند نتیجه بزرگ داشت. در درجه اول؛ خروج آتن از چرخه قدرتهای تاثیرگذار نظامی یونان بود. آتن به دلیل شکوه و جلال خود و نیز وجود مایههای یک تمدن بزرگ میتوانست مرکز یک امپراتوری عظیم نظامی و توسعهدهنده یک تمدن بسیار بزرگتر از خاک اندک یونان قدیم شود. اما دسیسه اسپارت با کمک سایر دولت شهرهای یونان این امکان را برای همیشه از آتن گرفت. نتیجه دوم جنگهای پلوپونز؛ تضعیف بیش از پیش توان اقتصادی، فرهنگی و نظامی مناطق یونانینشین بود. یونان این ظرفیت را داشت که در صورت اتحاد دولتهای بسیار کوچک و متعدد اما همنژاد خود مبدل به قدرت نظامی برتر اروپا و غرب آسیا شود. اما نبردهای داخلی بین این اقوام ستیزهجو، سبب شد همواره آلت دست قدرتهای بزرگ باقی بماند و نتواند خود را از سلطه آنان خارج کند. بارها و بارها در طول تاریخ، دستههای مختلف یونان ترجیح دادند به جای تلاش برای ایجاد یک اتحادیه ماندگار قدرتمند به دفع همکیشان و همنژادان خود بپردازند. به عنوان مثال دولت هخامنشی در خفا بر اختلافات آنان دامن میزد و به اسپارت کمک مالی مینمود، در واقع به دست خود یونانیان از آنها انتقام میگرفتند و این منجر به ضعف یونان شد. منبع : تحليل روز به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Ernesto_Rommel 11,417 گزارش پست ارسال شده در شهریور 87 متن طولانی شد هرچند سعی کردم خیلی خیلی کوتاهش کنم که البته شد این! با عرض پوزش! خوب یه توضیح ابتدایی در مورده جنگ پلوپونز و شرایط شروعش باید بگم: دو دولت-شهر آتن و اسپارت از سالها پیش از 432 با هم نزاع و درگیری داشتند همونطور که با دیگر شهرهای یونان شامل تب و کورنت و.... و این درگیری ها تمام ناشدنی همیشه ادامه داشت اما چون اسپارت و اتن هرکدوم ظرفیتهایی داشتند که دیگری از اونها خالی بود برای هیمن هیچوقت توانایی توفق کامل بر یکدیگر رو نداشتند تا اینکه پارسیان وارد صحنه شدند. با جنگهایی که بین ما پارسیان(ایرانیان) و آتن و یونان درگرفت آتن یواش یواش شروع به قدرت گیری کرد. تمیستوکلیس(تمیستوکل یا تیموستوکل) سرداری و سیاستمداری بود ماهر که از پیش از جنگ سالامیس آتنینان رو راضی کرده بود که دویست فروند کشتی سه ردیفه(قوی ترین نوعه کشتی در زمان هخامنشیان) بسازه که از خوب روزگار برای یونانیان و از بد روزگار برای ما! مصادف شد با وقایع سالامیس و یونانیان با کمک این تعداد کشتی تونستند تفوق پیدا کنند بر ما هرچند این اولین جنگ ما نبود و ما در پلاته و..... هم باا ونها جنگیدیم که خوب نتیجه ای حاصل نشد هرچند برای ما حاصل نشد و برای آتن و یونان حاصل گردید! نتیجه ی این جنگ ها ثروتمند شدن و روبه راه شدن اوضاع مالی دولت-شهر آتن شد و از بعد پیروزی های به اصطلاح نهایی یونانیان بر پارسیان جنگ داخلی در یونان شدت بیشتری گرفت. در این میان اتن توانست با ایجاد کنفدارسیون دلوس سهم عظیمی از جنگ های مادی ببره و رهبریت رو بعد از اسپارت ها که در تمامی جنگ ها با پارسیان فرمانده کل سپاه یونان بودند به عهده بگیرند. این رهبری برای اتن توانست تالاسوکراسی یا همون امپراطوری دریایی رو به بار بیاره که دیر زمانی هرکشوری که توانایی دریایی بهتری داشت سلطه گر بود و دیگران تابع اون. اتن با توجه به این سیاست که میخواستند درس تنبیهی به پارسیان بدهند و انتقام و خسارت جنگ مادی رو بگیرند بعد از پلاته و موکاله جنگ رو میخواستند وارد اسیا و سرزمین های شاه بزرگ(به شاهان هخامنشی شاه بزرگ میگفتند) بکنند برای همین بنیان کنفدارسیون دلوس رو گذاشتند. در این کنفدراسیون هر شهر عضو وظایفی بر عهده داشت شامل سربازگیری و پول رسانی و کشتی سازی برای اتحادیه تا جنگ علیه پارس رو ادمه بدن!!! اما در نهایت نه تنها جنگ ادامه نیافت بلکه تمامی این تمهیدات به سود آتن و به ضرر تمامی شهرهای یونان (چه اسپارت که وارد اتحادیه نشده بود و چه شهرهای داخل اتحاد!) تمام شد. آتن به زور و با توجه به قوانین اتحادیه چندین و چند شهر را مجبور به دادن کشتی های جنگی و دیگران رو مجبور به پرداخت خراج کرد و کم کم امپراطوریش رو درست کرد. در این زمان اسپارتیان که همواره با اتنیان مشکل داشتند تصمیم گرفتند که این قدرت رو تضعیف کنند اما چون تعادل بین اتن و اسپارت به خاطر برتری دریای اتن به زیان اسپارت تغییر کرده بود نتواستند کار چندانی به پیش برند هرچند نهایتا تصمیم گرفتند در سال 432 پیش از میلاد شعله های جنگ رو روشن کنند اما چون نه از نظر توانایی مالی نه نظامی در حد امپراطوری اتن و حاکمش پریکلس نبودند نتیجه ای نگرفتند و برای همین صلحی 10 ساله رو متحمل شدند. از طرف دیگه اتن برای اینکه با خیال راحت به یونان برسه با ایران صلحی 30 ساله به نام کالیاس کرد و تا زمانی که این صلح پابرجا بود آتن آقای یونان بود. اسپارتیان که خشم و کینه خود از اتن رو برجا داشتند تصمیم گرفتند حمایت کشوری رو داشته باشند که یقینا میتونه پیروزشون کنه برای همین دست یاری به سمت پارس و شوش گشودند و در این زمان داریوش دوم این دست یاری رو قبول کرد هرچند به شرطها و شروطها. ایران که خود مدتها بدون سر و صدا اوضاع یونان را مراقبت میکرد تا در موعد لازم ضربه کاری را وارد کند و نیز از طرفی آتن وقاحت را تا بدانجا رسانده بود که در کار ساتراپهای پارسی دخالت کنه و سرانجام مستقیما در طغیان مصر شرکت جسته بود و البته به نحو خار کننده ای شکست خورده بود(باید گفت ایران انتقام ماراتون و سالامیس و پلاته و موکاله را یک جا گرفت! چون حتی یک کشتی از لشکریان یونان از مصر باز نگذشتند!) و خلاصه آتن خود سبب شده بود که پارس اماده ی نابودی امپراطوری اتن شود. به همین خاطر دو ساتراپ مهم به نام های فرناباذ و تیسافرنس به مناطق سارد و داسکوئین اعزام کرد(فرناباذ از نوادگان خاندان فارناس ها یکی از هفت تن که داریوش اول رو به قدرت رساند بود و در واقع وی وارث تیول خاندانش در داسکوئین بود و تیسافرنس هم نواده هیدرانس یا ویدارنا که اون هم یکی از هفت تن یاری دهنده داریوش اول بودند بود) این دو تن وظیفه داشتند با اسپارتیان و متحدینش دست دوستی بدن و کمکشون کنند. نتیجه همین کمک ها که متاسفانه تنها بعد مالی و ان هم برای تحقیر!! پارس در نظر گرفته شده شکست کامل امپراطوری اتن بود. در همین ابتدا بگم که جنگ پلوپونز زائیده ی نبردهای مادی بود و نیز شکست اتن نتیجه دخالت مستقیم ایران و شوش. پارس هزینه های مالی اقدامات اسپارت علیه اتن رو برعهده گرفت و همین سبب شد که شعله جنگ ها در سال 413 دوباره شعله ور بشه. اما باید گفت که دلیل شعله ور شدن جنگ به جز حمایت و دخالت پارس و نیز خواست اسپارت و متحدینش چیز دیگری نیز بود و اون شکست مفتحضانه آتن طماع در سیسیل بود. آتنیان ناوگانی با 60 کشتی سه ردیفه و نیروهای زیاد به ایتالیا اعزام کردند تا اونجا رو بگیره اما در نهایت با مساعدت اسپارت به سیراکوزیان(همون سیلیلی ها و ایتالیا) اتن به سختی شکست خورد که سبب شد حجم عظیمی از توان دریاییش و نیروهالی کارازموده اش تحلیل بره و چون در کوتاه مدت نمیتونست اون رو جبران کنه دیگر متحدین وقت حمله به اتن رو مناسب دیدند و جنگ شروع شد. باید گفت که یکی از سرداران به نام اتنی به نام آلکیبیاد که از اقتدار زیادی در اتن برخودار بود پس از به نتیجه نرسیدن اقداماتش در سیسیل که وی محرک اصلیش بود به جرم خیانت به کشور به اتن احضار شده بود ، وی در برهه جنگ سیسیل از اردوی اتن خارج شد و به اسپارت پناهنده شد با وعده کمک به اسپارت برای شسکت اتن. وی که از اتن دل چرکین بود نقشه های نفوذ به خطه اتن و نقاط اسیب پذیر اونها رو به طور کامل در اختیار اسپارت قرار داد و نخستین نقطه ای رو که یپشنهاد کرد اسپارتیان تصرف کنند دسه لی بود که معدن نقره و گنج عظیم اتنیان بوئد که اونها برای تامین نیازهای مالیشون بهش احتیاج داشتند و البته با دفاع مناسبی در ان زمان محصور نبود و سرانجام اگیس شاه اسپارت توانست اونجا رو فتح کنه و به توصیه الکیبیاد دور تا دور اون رو مستحکم کرد تا اتن نتونه اون رو بازپس بگیره و این علاوه بر شکست سیسیل ضربه ای خوفناک به اتن وارد کرد. اسپارتیان که مدعی این بودند که بهترین سربازان روی جهان(البته در نبرد زمینی! و اون هم در تنها یونان) هستند با وجود داشتن تفوق ناوگان دریایی بر ناوگان از هم پاشیده اتن جرات حمله به اونها رو نداشتند. جالب اینکه این قضیه مدتها طول میکشید و البته این اسپارتیان شجاع از جیب شوش سیر میشدند و مزد دریافت میکردند (تیسافرنس مسئول پرداخت پول ماهیانه ملوانان بود و یک دراخم آتنی در ماه به اونها پرداخت میکرد که پولی بسیار زیاد برای اسپارتیان بود!) اسپارتیان اما در جواب دریافت پولها هیچ کاری نکردند و در هیچ حا با اتنیان درگیر نشدند و بارها پیش امد که در نبردهای 2 به یک از ترس اینکه مبادا اتنیان قوی تر باشند عقب نشینی کردند تا اینکه تیسافرنس که بدعهدی یونانیان رو دیده بود از پرداخت دستمزد و مواجب به اونها خودداری کرد و البته وقتی دید که اونها به هیچ کدام از پیمانها عمل نمیکنند و در ضمن گفته میشه این کار با همکاری فرناباذ که کارهای نظامی رو سر و سامان میداد صورت گرفته تا اسپارتیان رو واردار به جنگ کنند (باید توجه داشت که در سالهای پایانی جنگ پلوپونز در واقع جنگ شوش با اتن بود اما ایران تنها به استفاده از اسپارت اکتفا کرده بود تا هم اتن ضعیف بشه هم اسپارت رو هم تحت کنترل داشته باشه که موفق هم شد هرچند مجبور شد در بعضی جاها مستقیما وراد عرصه بشه و البته هزینه مالی متقبل بشه) اسپارتیان وقتی که دیدند تیسافرنس از پرداخت مواجب به اونها خودداری میکنه به فرناباذ پناه بردند و اینبار فرناباذ با گشاده دستی از اونها پذیرایی کرد و البته کاری کرد که اونها وادار به جنگ بشن!لازم به ذکر است که تیسافرنس به اسپارتیان قول داده بود که حمایت ناوگان ملی هخامنشیان که فنیقیان رو بود به تعداد 300 فروند کشتی سه ردیفه براشون میاره که البته باید گفت تعداد دقیق کشتی ها 147 تا بود که تیسافرنس برای گمراه کردن اسپارتیان و دلخوش کردن اونها تعدادش رو 300 فروند گفته بود.اما هیچگاه این اتفاق نیافتاد و همین بدتر سبب شد که اسپارتیان دل چرکین بشوند از تیسافرنس(دلیل اینکه تیسافرانس و البته اربابش! یعنی شوش هیچگاه حمایت مستقیم فنیقیان رو به اسپارت نداد این بود که میترسید این یونانیان چند روی به پارس نارو بزنند و به ناگاه با اتن دست دوستی داده و بر علیه پارس متحد بشن و اونوقت ایران باید با 250 کشتی سه ردیفه یونانی در مقابل 147 فروند فنیقی میجنگید! و نیز این سبب تقویت سریع اسپارت میشد و اونوقت بعد از اتمام کار اتن! نوبت به ایران میرسید! و پارس نمیخواست اینطور بشه و در نظر داشت هر دو طرف رو ضعیف نگه داره ) هرچد اسپارتیان با این وجود تفوق دریایی داشتند ولی از اتن در نبردی که در ابیدوس انجام گرفت شکست خوردند و اگر فرناباذ با حمایت سواره نظامش به دادشون نمرسید به طور کامل نابود میشد اما اسپارت از خطر به کمک فرناباذ جست.که البته این اخرین بار نبود فرناباذ به دادشون میرسه! این وضع جنگ و گریز و شکست اسپارت! ادامه داشت تا اینکه فرماندهی ناوگان اسپارت کهخالکئیدوس و استاخوئیدس بود عوض شد(این فرمانده به تنهایی سهم عظیمی در شکستهای اسپارت در دریا داشت چون باور اینکه بر اتن پیروز بشود رو نداشت) فردی لایق به نام لوساندر جایگزین او شد(البته یه سری کش و قوس داره این ماجرا که از اوردنش خودداری میکنم) لوساندر سرداری اسپارتی بود که از بچگی تحت تعلیامت خشن نظامی قرار گرفته بود همانند دیگر هم سالان اسپارتی اش اما وی از بسیاری جهات مانند هوش، قساوت و... بر دیگران برتری داشت و نیز شامل این جسارت بود که فکر پیروزی بر اتن رو داشته باشه. وی در اوائل کارش تونست اتنیان رو در مکانی به نام ارگینوس شکست بده و اتنیان از قبل ضعیفتر شدند و البته با این پیروزی همه متحدین زیر لوای لوساندر اسپارتی امیدوار شدند که دیگه کار اتن تمام خواهد شد و البته باید گفت که در سال 407 که لوساندر به قدرت رسید همزمان شاهزاده ای پارسی به نام کوروش کوچک به حکم پدر به خطه ی ایونی سفر کرده بود. این کوروش کوچک که مانند لوساندر روحیه ای قوی داشت و البته با سری پرشور حاضر شد به لوساندر کمک های عظیمی بکنه مانند افزایش دستمزد ملوانان به سه دراخم!! و نیز تجهیز نظامی کشتی های اسپارتی. زوج کوروش و لوساندر تواسنت به مدت زیادی آتنیان درمانده رو اذیت کنه اما برای از پا انداختن آتن کافی نبود. یک سال پس از امدن لوساندر به عنوان فرمانده کل ناوگان اسپارت افورها(شورایی که در اسپارت به کار شاهان نظارت میکرد) دستور به بازگشت لوساندر داد چون مدت فرماندهی اون تمام شده بود(اسپاریتان تجربه تلخی از فرماندهانی داشتند که بیش از یک سال در خارج از سرزمین پلوپونز جنگ میکردند برای همین قانونی درست کرده بود که هیچ فرمانده ای حق نداره بیش از یک سال فرمانده کل باشه) این اقدام بلافاصله نتایجی بد به بار اورد چون فرمانده جایگزین لوساندر به نام کالیکرتیداس سردرای بود که خواهان صلح با اتن و اشتی یونانیان بود و دل خوشی از پارسیان نداشت. بر اثر اقدامات وی نزدیک بود که تمامی نقشه های شوش و اسپارت شسکت بخوره که سرانجام با اصرارهای کوروش کوچک افورها لوساندر را باز هم به منصب فرمانده کل انتخاب کردند هرچند مجبور شدند قانون تصویبی خویش را دور بزنند! آنها لوساندر را نه به عنوان فرانده کل بلکه به عنوان مشاور فرمانده کل! به صحنه جنگ اعزام کردند. در پی بازگشت لوساندر اقدامات بر علیه اتن تشدید شد و سرانجام در نبردی در ایگوس پوتموس لوساندر توانست با حیله ای زیرکانه 160 کشتی اتنی رو نابود کنه به این شرح که وی اتنیان رو در دریا منتظر جنگ نگه داشت به مدت 5 روز اما هیچ کاری نکرد و همزمان تعدادی جاسوس فرستاد تا ببیند وقتی اتنیان از حالت جنگی به در می ایند چه میکنند و وقتی فهمید که بهترین موقع حمله به ناوگان اتن زمانی هست که اونها در خشکی به سر میبرند و البته باید گفت که در این 5 روز هربار ناوگان اتن به وسط دریا می اومد برای نبرد اما لوساندر از درگیری استنکاف میکرد تا اینکه در روز 6 وقتی که ناوگان اتن فکر میکرد مثل روزهای پیش اونها جنگ نمیکنند(به خیال خودشون اسپارتیان میترسند!) بعد از اینکه به دریا اومدند و باز هم جنگ نشد قصد برگشت کردند که ناگهان لوساندر به ناوگانش دستور داد تمامی بادبانها رو بکشن و به تعقیب ناوگان اتن به رهبری 6 سردار اتنی که معروفترینشون فردی به نام کونون بود کرد که باعث شد به ناگاه صف کشتی های سه ردیفه اتن به هم بریزه و لوساندر نبرد رو طوری به سرانجام رساند که جنگ زمینی در بگیره و در نهایت پیروز شد و کونون به قبرس فرار کرد از ترس مجازات اتنیان بر خودش(همین فرد بعدها وقتی اسپارت علیه ایران شمشیر میشکه فرمانده ناوگان ایران میشه و قدرت دریایی اسپارت رو نابود میکنه!) پس از این شکست که صدای شکستن قدرت دریایی یا تالاسوکراسی اتن شنیده شد و اتن که درمانده شده بود در سال 404 شکست خودش رو پذیرفت و لوساندر در نوای نی لبک های دیواره پیرامون اتن به نام پیریا رو نابود کرد! این چنین امپراطوری اتن فروریخت.امپراطوری سراسر کشت و کشتار و کینه و اختلاف بین خود یونانیان به اصطلاح متمدن! نکاتی چند جالب توجه است که در پایان اضافه کنم و اونم اینکه در نبردی در سال 411 در کوزیکوس ناوگان اسپارت به خاطر حماقت فرمانده اش که در ان زمان مینداروس بود به نحوی بد شکست خورد و نابود شد. دیگر ناوگانی برای اسپارت باقی نمانده بود که با اون بجنگند و در ان میان فرناباذ به حکم شوش به اسپارتیان و تمامی متحدینش که متحمل خسارت شدند گفت که میتونند در آنتاندروس کارگاه کشتی سازی هخامنشیان به هزینه پارس کشتی هاشون رو از نو بسازند. توجه خواهید کرد که این کمک واقعا حیرت انگیز ایران باعث شد که در زمانیکه اتن پولی برای ساخت کشتی و سربازی برای خدمت نداشت اسپارت و متحدینش سرشار از تجهیزات و پول بشوند. هزاران نکته ریز و کوچک برجا مانده که حقیقتا با میلیاردها خط! نیز نمیشود گفت و من صرفنظر میکنم از پرداختن بهشون . من سعی کردم کاملا فشرده شده وقایع سالهای پایانی جنگ پلوپونز و نقش ایران رو شرح بدم و امیدوارم اگر نقصی هست به بزرگورای خودتون ببخشید چون مدتها پیش کتابهای این جنگ ها رو خوندم واز طرفی با توجه به مشکلاتی که داشتم نمیشد کاملا دقیق به موضوع بپردازم. سعی کردم نمایی کلی نشون بدم از این جنگ. حرف ناگفته زیاده که..... با تشکر یا حق به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر