babak81

مهمترین نقاط ضعف ما در جنگ تحمیلی چه بود؟!

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

armani عزیز ما خوشحال میشیم تا از تجربیات شما بهره مند بشیم :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام ...
در سال های اول جنگ مهمترین نقاط ضعف ما دو دستگی بین نیروهای ارزشی و سایر نیروها بود ... خواه در غالب خود ارتش ( مثل ماجرای شهید صیاد شیرازی ) و خواه بین ارتش و سپاه که این مشکل بعد ها با تبدیل امام به فرمانده کل قوا به جای بنی صدر خائن و منصوب شدن شهید صیاد به فرماندهی نیروی زمینی ارتش این مشکل تا حدودو زیادی برطرف شد ...
در سال های بعدی مشکل ما ( همونطور که محسن رضایی چند هفته پیش به اون اشاره کرد ) افزایش طول جبهه های نبرد با ورود ایران به خاک عراق بود که این امر باعث کمبود نیرو می شد ...
مشکل دیگر کمبود تجهیزات تاثیرگذار ( نه سلاح های سبک و سنگین ) مثل موشک های دوربرد به تعداد بالا و نیروی هوایی سرحال بود ... باید به این نکته هم توجه کرد که ما تعداد زیادی تانک و نفربر و توپ از عراق به غنیمت گرفتیم به طوری که فقط با توپ های به غنیمت گرفته شده در عملیات فتح المبین ، توپخانه سپاه تاسیس شد ...
و در سال های آخر هم خستگی مردم از فرسایشی شدن جنگ بود که همین امر باعث اضطراب و عدم تمرکز در مسئولین به هنگام تصمیم گیری در مواقع حساس می شد ...

- ضعف شدید واحد فنی مهندسی سپاه و ارتش در مقایسه با ارتش عراق
3- تحقیر و برخوردهای زشت و دور از شان با برخی از نیروهای خدوم و وفادار ارتشی در حالی که کشور به تخصص آنها نیاز شدید داشت.
4- برخوردهای بد با پزشکان متخصص داخل کشور که اتفاقا همزمان با یکی از عملیاتها بود و بدلیل ترک بیمارستانها از سوی پزشکان در اعتراض به عملکرد وزارت بهداشت، منجر به تلفات شدید مجروحین عملیات در بیمارستانها شد. از اینگونه خیانتها از سوی دوستان به ظاهر انقلابی موارد متعددی وجود دارد.
5- عدم تجربه جنگ زمینی واقعی در نیروهای زمینی ما از قبیل سپاه و ارتش



دوست عزیز باید بگم به غیر از یک دو سال اول جنگ ، در باقی سال هل واحد مهندسی سپاه یکی از موفق ترین واخحد های ما بود نمونش هم پل عملیات والفجر 8 و خیبر ....


در مورد کمبود نیروی متخصص هم باید بگ با هیچ یک از تاکتیک های مرسوم نمی شد ارتش عراق رو شکست داد چون از تمامی ارتش های قدرتمند دنیا در ارتش عراق مستشار نظامی حضور داشت . نمونش هم عملیات توکل ، نصر ، و پل نادری که توسط ارتش و با تاکتیک های مرسوم انجام شد و به شکست کامل انجامید ... یکی از مهمترین عوامل پیروزی های بعدی ما ورود فرماندهای جوان و مبتکر و خلاق سپاه بود که با تاکتیک های جدید که برای ارتش عراق شناخته شد نبود وارد عمل شدند و شکست های زیادی رو به صدام تحمیل کردند .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متنی که توی سایت فارس از زبون «آنتوني كردزمن» که تقریبا 90 درصدش مربوط میشه به شکستهای ایران توی جنگ را هم بخونید، مقدار زیادی از نقاط ضعف که منجر به شکست توی عملیاتها میشده توی این متن یه جورائی مشخصه................ http://www1.farsnews.com/newstext.php?nn=8707172027 فرماندهان ايراني خود را ملزم به دست يابي به اهداف يا "شهادت" كرده بودند خبرگزاري فارس:زماني كه موج نيروهاي پاسداران و بسيج شروع به پيشروي مي كرد، فراتر از كنترل تاكتيكي وفرماندهي ، بسيار عالي بودند. فرماند هان نيز در زماني كه عموما هيچ نقشه ي جايگزيني در دست نداشتند،از نظر ايدئولوژيكي خود را ملزم به دست يابي به اهداف يا "شهادت" كرده بودند بخش شش: ** تلاش هاي ايران براي فتح عراق: ژوئن 1982 ـ مارس 1984 6*-0- اولين حمله ي گسترده ي ايران عليه عراق: مشخص نيست كه ( امام) خميني و حاميان او در تصميم براي اشغال عراق تا چه اندازه جدي بودند. براساس برخي از گزارش هايي كه در سال 1988 انتشار يافت، (امام) خميني و اطرافيان او، تصميم نداشتند كه پس از آزاد سازي تمام قلمرو ايران، به جنگ ادامه دهند. اين در زماني بود كه ايران متحمل خسارت هاي سنگيني شده بود. اما در مورد درستي اين مسئله ترديدهايي وجود دارد. ( امام) خميني طي اظهاراتي اعلام كرده بود ايران توانايي آن را ندارد كه در ابتداي جنگ، عراق را فتح كند، و چنين جمله اي به اين احتمال بر مي گشت كه صدام حسين از قدرت بر كنار خواهد شد و برخي قيام هاي صورت گرفته در عراق، شرايط اين رژيم را تغيير خواهد داد. علاوه بر اين، ( امام) خميني در اختيار گرفتن اماكن مقدس عراق را يكي از اهداف انقلاب نام برده بود و آن را گام اصلي در آزاد سازي قدس مي دانست. *(1) در ژوئن 1982 ،دامنه ي پيروزي هاي ايران به قدري افزايش يافت كه وسوسه ي حمله به عراق غير قابل مخالفت مي نمود. ايران مقاومت هاي عراق در خوزستان را در هم شكسته و چند يگان از منظم ترين يگان هاي عراق را شكست داده ويا آن ها را كاملاً منهدم ساخته بود. نيروي هوايي عراق در هيچ يك از اين جنگ ها، تأثير گذار نبود و آشكار بود كه عراق به دليل از دست دادن صادرات نفت خود با مشكلات اقتصادي، مواجه شده است. نا آرامي هاي اندكي هم در شهر هاي شيعه نشين جنوب عراق ديده مي شد و به نظر مي رسيد عراق در برابر حرارت انقلاب ايران، هيچ دفاع مشخصي ندارد. در ماه هاي ژوئن و جولاي سال 1982 كمتر كسي از اطرافيان ( امام) خميني حرف از اعتدال مي زد. جنگ داخلي در پايتخت، و كودتاهاي پي در پي، تمايل براي تشويق عملكرد نظامي را تقويت مي كرد. در روز هاي پاياني ژوئن و اوايل جولاي،(امام) خميني و ديگر سخن گويان سرشناس ايران اشاره هايي هم به اين واقعيت داشتند كه به زودي ايران تهاجماتي را عليه عراق ترتيب خواهد داد. *6-1- وضعيت نيرو هاي ايراني و عراقي در آغاز تهاجمات ايران به عراق: اين اشاره ها به زودي به واقعيت پيوست. سومين مرحله جنگ زماني آغاز شد كه ايران نزديك به پنج لشكر را براي فتح بصره بسيج كرد. در اين برهه از جنگ، تعداد نيرو هاي هر لشكر ايران بسته به تعداد پاسداران و بسيجي هايي كه نيرو هاي "مهاجم" يا همان نيروهاي حمله را تشكيل مي دادند،12000 تا 15000 نفر بود. آنها از يگان هاي زره پوش و توپخانه بهره مي بردند. همچنين از پياده نظام قدرتمندي نيز برخوردار بودند كه براي استفاده در حملات جبهه اي و حملات موج انساني، سازمان يافته و مي توانستند بر هر گونه مقاومتي غلبه كنند. آرايش نيرو هاي ايراني به گونه اي صورت گرفته بود كه به فرماندهان اجازه مي داد حجم عظيمي از نيروهاي پياده را در حملات پي در پي پلكاني و يا "موجي" به كار گيرند. همچنين اين آرايش اجازه مي داد تاكتيك هايي به كار گرفته شود كه در بازپس گيري خوزستان و خرمشهر موفق عمل كرده بود. با اين حال اين آرايش مفيد اشكالات عمده اي هم داشت. اين نيرو ها نمي توانستند سريع و مؤثر مانور دهند، خصوصاً زماني كه نيرو ها درگير جنگ مي شدند. فرماندهي و كنترل با دشواري هايي رو به رو بود. عناصر پاسدار در رهبري حمله، نيمه مستقل عمل مي كردند و معمولاً هماهنگي ميان پياده نظام و توپخانه ضعيف بود. حركت مستقيم نيروي هاي ايراني به سمت خطوط دفاعي عراق، كه در شب ممكن بود، عراق را در استفاده از نيروي هوايي و توپخانه ي خود دچار مشكل مي كرد. ايران نيز توانايي حمايت هوايي و توپخانه اي را نداشت به جز زماني كه براي حمله پياده نظام آماده مي شد. سازماندهي نيرو هاي ايراني و تاكتيك هاي حمله به شدت با تجربه ي موفق آنها پيوند خورده بود. زماني كه موج نيروهاي پاسداران و بسيج شروع به پيشروي مي كرد، فراتر از كنترل تاكتيكي وفرماندهي ، بسيار عالي بودند. فرماند هان نيز در زماني كه عموما هيچ نقشه ي جايگزيني در دست نداشتند،از نظر ايدئولوژيكي خود را ملزم به دست يابي به اهداف يا "شهادت" كرده بودند، . همچنين فراخوان نيرو هايي كه عقب نشيني كرده و يا اگر براي عقب نشيني موفق آموزش كافي نديده بودند، كار دشواري بود. همچنين براي نيرو هاي زرهي، جداي از حمايت كردن از پياده نظام، اغلب اوقات نقش ديگري تعريف نشده بود. نيروي زرهي ايران گاهي مي توانست يك نيروي عراقي را دور بزند، اما توانايي آن را نداشت كه بدون حمايت پياده نظام عليه مقاومت هاي عراق دست به مانور هاي عميق بزند و قسمت عمده ي نيروي پياده نظام ايران فاقد تجهيزات و توانايي هاي كافي بود كه بتواند همانند نيرويي مكانيزه عمل كند. همچنين تاكتيك هاي ايران نشان داده بود كه در فراهم آوردن و استفاده كردن از يك شكاف، مشكلات اساسي دارد. عموماً نيرو هاي پياده نظام تجهيزات انفرادي شان را حمل مي كردند و زماني كه در تك هاي پلكاني پيشروي مي كردند، پشتيباني آنها به كمك سيستمي كاملاً ابتدايي صورت مي گرفت. سيستم پشتيباني تا زماني از كارايي بر خوردار بود كه نيرو هاي ايراني مجبور به عقب نشيني نبوده و يا نقشه ي خود را تغيير ندهند. اما زماني كه نيرو ها نياز به سازماندهي مجدد داشتند و يا به سرعت پيش مي رفتند، سيستم پشتيباني فرو مي ريخت. همچنين مرحله اي در نظر گرفته نشده بود كه در آن نيرو هاي پياده و زرهي، حمله اي مكانيزه را ترتيب دهند و به دنبال پاسداران كه خط دفاعي عراق را در هم شكسته بودند، از پيروزي هاب اوليه خويش، بهره برداري كنند. تا زماني كه ايران مي توانست حجم نيروي انساني و تجهزات خود را افزايش دهد و نسبت به عراق تمركز نيروها و برتري خود را بالا ببرد، اين مشكلات براي ايران جدي تلقي نمي شد. نسبت مطلوب نيرو ـ فضا در خوزستان و تاكتيك هاي دفاعي ايستاي عراق، به ايران اين امكان را داد كه سرزمين هاي خود را آزاد سازد. اين حقيقت را نيز بايد در نظر داشت كه نيرو هاي عراقي در ايران براي هدفي مي جنگيدند كه تقريباً غير عملي بود. در حالي كه نيرو هاي ايراني براي دفاع از سرزمين خود مبارزه مي كردند. در حالي كه كسي نمي تواند قدرت جنبه هاي روحي و ايدئولوژيك جنگ را محاسبه كند، شكي نيست كه نيرو هاي ايراني طي سال هاي 1981 و 1982 با آرزوي مردن (شهادت) مي جنگيدند و اين براي نيرو هاي عراقي ترس آور و وحشت آفرين بود. با اين حال عراقي ها اينك براي دفاع از خاك خود مي جنگيدند،اما همچنان به نگهداري خطوط دفاعي خود در خاك ايران ودرنزديكي قصر شيرين، نفت شهر، سومار، مندلي، مهران و موسيان ادامه مي دادند. همانند شوروي سابق در جنگ جهاني دوم، اين جنگ، جنگ صدام حسين بود كه به منازعه اي ملي تبديل شده بود و هر يك از سربازان عراقي اكنون مي توانستند آن را درك كنند. با تمام خسارات وارد آمده، عراق در نيروي هوايي خود به نسبت4 به1 برتري داشت. برتري اين كشور در نيروي زرهي و توپخانه اي مؤثر به نسبت 3به1 بود و در نيروي پياده نظام و حوزه ي تداركات خود از يك برتري كامل بر خوردار بودند. عراق اكنون به دفاع از مواضع خود مي پرداخت و خطوط ارتباطي عالي به او كمك مي كرد تا امكان پشتيباني و تقويت بسيار سريع تر را مقدورسازد. عراق همچنين نيروي نظامي تقريباً مشابهي را در ارتش سوم خود در اختيار داشت و آن را در اطراف بصره مستقر ساخته بود : حدود 70000 تا 90000 نفر. عراق يگان هاي ارتش مردمي خود را از فرماندهان نالايق پاكسازي كرد و همانطور كه از پيش آموخته بود، به جاي اين كه آنها را به خط مقدم اعزام كند و با اين كار نقطه ي ضربه زدن براي ايران فراهم آورد، آنان را تحت فرمان نيرو هاي پرسنل ارتش خود درآورد. اين امر همچنين ناشي از تجربه خوزستان و خرمشهر بود. همچنين عراق تمام نيزارهاي جنوب هويزه را به سنگري مستحكم تبديل كرد. خط مستحكمي از خاكريز در ناحيه ي مرزي در قسمت شرقي جاده ي اصلي شمال جنوب عراق بنا شد. تعداد زيادي از جاده هاي فرعي به كمك جاده هاي كوچكتر شمال ـ جنوب، به خطوط مقدم مي رسيدند. اين جاده هاي بلافاصله در پشت خاكريز مرزي قرار مي گرفتند. "كمربند آتش" مشخصي جلوي خاكريز وجود داشت و در تمام طول خاكريز برج ديده باني و نقاط آتش مستقر شده بود. از اين نقاط به كمك تانك هاي مستحكم دفاع مي شد، و تعداد زيادي ضد هوايي و توپ مستقر شده بود كه از آنها براي "شليك" كردن به سمت نيروهاي مهاجم ايراني استفاده مي شد. عراق از ادواتي چون خمپاره انداز، ميدان مين و سيم خاردار استفاده ي بسيار گسترده اي كرد. در هر نقطه اي كه ممكن بود، عراق آب را وارد منطقه مي كرد تا بدين وسيله موانع دفاعي بيشتري به وجود آورد. در عقبه ي هر خاكريز،يك يگان توپخانه قرار داشت و چينش آنها به گونه اي بود كه در مواقع اضطراري مي توانستند يكديگر را تقويت كنند. مخازن مركزي پشتيباني مهمات و تداركات در لايه ي بعدي قرار مي گرفت. در تمام نقاط به منظور تغذيه ي جبهه و جلوگيري از اتمام مهمات، انبار ها سرريز شده بودند. استحكاماتي كه براي بصره و ديگر مناطق شهري در جنوب ترتيب داده شده بود، متشكل از حلقه ها يا نيم دايره هايي مشابه بود. با اينكه عراق چنين سيستم دفاعي مستحكمي در عمق خاك خود بنا نكرده بود، اما در اواسط سال 1982 چنين استحكاماتي را براي بصره فراهم آورد. اين ساختار همچنين مشكل فرماندهي و كنترل را ساده مي كرد، زماني كه عراق متوجه مي شد ايران حمله ي اصلي خود را از كدام نقطه آغاز مي كند. حمله ي ايران به استحكامات گسترده ي كاملاً مسلح و مجهز عراق نيز در اين فهم مؤثر بود. فرماندهان عراقي مي توانستند از توپخانه براي حمله به نقاط مورد نظر استفاده كنند. جنگنده ها و بالگرد ها ،كمربند آتش كاملاً تعريف شده اي را در اختيار داشتند. موانع دفاعي به عراق اجازه تقويت بيشتر شمال و جنوب را مي داد. در حالي كه نيرو هاي ايراني از عقبه ي خود بسيار دور بودند وامكان ارتباط سريع با آن را نداشتند تا بتوانند از شكافهاي تاكتيكي استفاده كنند. خلاصه اين كه شرايطي كه در چند ماه گذشته به نفع ايران رقم خورده بود، اكنون از فاقد استفاده خارج بود. همچنين لازم به ذكر است كه هر دو طرف از انجام مانور هاي مدرن جنگي عاجز بودند. تحركات نسبتاً كوچك و افزايش فاصله نيروها از همديگر، بهم ريختگي بسيار و مشكلات فرماندهي و پشتيباني قابل توجهي را به وجود آورد. *6-2- عمليات رمضان، به سمت بصره: اولين تلاش ايران براي فتح عراق ،عمليات رمضان المبارك نام داشت. اين عمليات در ماه رمضان و در شب 13-14 جولاي 1982 آغاز شد. عناصر چهار لشكر كه پاسداران هدايت آنها را بر عهده داشتند، استحكامات مرزهاي شلمچه را مورد حمله قرار دادند. هدف آشكار حملات اين بود كه ارتباط جاده هاي جنوبي با بصره را قطع كرده و شهر را جدا كنند. برنامه ريزي حمله ي ايراني ها تقريباً كامل بود. حمله در شب و از تالاب هاي جنوبي هويزه آغاز شد. نيرو هاي ايراني به سرعت از استحكامات مرزي عبور كرده و به سمت خط اصلي دفاع در عقبه سپاه عراق، حمله بردند. نيرو هاي ايران تقريباً 20 كيلومتر در عرض و كمتر از 10 كيلومتر در عمق نفوذ كردند. به هر حال نيرو هاي ايراني رو در روي خط اصلي دفاع عراق قرار گرفتند. نتيجه اين بود ايران مكرراً سعي كرد از موضعي عبور كند كه عراق در آن مواضع استحكامات دفاعي خوبي داشت و در مجموع قدرت آتش، خصوصاً قدرت آتش توپخانه اي آنها برتري كامل داشت. هر دو طرف تلفات سنگيني متحمل شدند، اما تلفات نيرو هاي ايراني سه تا چهار برابر بود. حمله ي ايران نيز به سرعت زمين گير شد. اين امر به عراقي ها اجازه داد نيرو هاي ايران را از دو جناح دور بزنند. در حالي كه مانور عراقي ها فاقد سرعت و "ظرافت" كافي بود، اما تأثير به سزايي داشت. نيرو هاي ايراني در يك دام سه طرفه گرفتار شدند و تا نقطه ي آغاز حركت خود عقب نشستند. سپس جنگ تبديل به جنگ فرسايشي توپخانه اي شد. اين جنگي بود كه عراق براي پيروزي در آن به خوبي تجهيز شده بود. برتري توان توپخانه اي و قدرت نيرو هاي زرهي عراق مي توانست عليه نيرو هاي ايراني به كار گرفته شود، نيرو هايي كه اينك تقريباً انسجام خود را از دست داده بودند و به كندي حركت كرده و عكس العمل نشان مي دادند. جنگنده ها و بالگرد هاي عراق تلفات و خسارات چنداني را به بار نياوردند، اما در انجام امور پشتيباني بسيار خوب عمل كردند. آثاري در دست است كه نشان مي دهد در اين دوره ، توپخانه ي عراق از "گاز اشك آور" (CS) و يا گاز هاي ناتوان كننده (incapacitating ) استفاده مي كند. به نظر مي رسد استفاده از اين گاز ها در درهم شكستن نيرو هاي ايران مؤثر بوده است، و شايد بر تصميم گيري عراق در استفاده هاي بعدي از گاز هاي سمي ، مؤثر بوده است. با اينكه دو تيپ زرهي عراق متحمل خسارات سنگين شده بود،اما در مقابل ايران عناصر اصلي خود را هم در لشكر پياده نظام و هم در لشكر زرهي از دست داد. ايران همچنين حجم عظيمي از نيروهاي توپخانه اي و زرهي و انساني خود را از دست داد. ايران بايد حمله ي خود را متوقف مي ساخت و در مورد آن، تغيير عقيده مي داد. در عوض، ايران نيرو هاي خود را دوباره جمع كرده و از موقعيتي نزديك به زيد، در 21 جولاي حمله اي مشابه را 15 كيلومتر به سمت جنوب، آغاز كرد. اين حمله ي ايران باز هم در شب انجام شد و اين بار به جاي يك محور، از دو محور صورت گرفت. اين حمله موفق تر عمل كرد و خط دفاعي عراق را شكست. اما ايران در دفاع از جناحين خود شكست خورده و در مقابل ضد حمله ي آهسته ي عراق فاقد دفاع زرهي بود. ايران با حداقل دستاورد، عقب نشيني كرد و تقريباً 10000 نفر را از دست داده و 3000 نفر را هم از نيروهاي عراق كشت. عليرغم خسارات وارد آمده به ايران و اينكه ايران هيچ نشانه اي از حمايت شيعيان عراق بدست نياورد، آنان در 1 آگوست 1982 براي سومين بار دست به حمله زدند. با اين حال، ايران متحمل خسارات بسياري در نيروي انساني و ادوات نظامي شد و تا حد زيادي برتري خود را نيز از دست داد. محور جديدي كه ايران وارد عمليات خود كرد، از حد فاصل ميان زيد و ماشوا كار خود را آغاز كرد، اما طي چند روز ساختار نيروهاي ايران ، درهم شكست. در اين زمان 20000 تا 30000 نفر از نيرو هاي ايران كشته و يا به شدت زخمي شدند و 20 تا 25 درصد از تجهيزات نيز نابود گرديد. اين خسارات نشانگر آن بود كه هزينه ي ايران بيش از هزينه ي عراق در خرمشهر بود. ايران حجم قابل توجهي از نيروي انساني آموزش ديده و با تجربه ي خود را از دست داد. همچنين تجهيزات ايران متحمل خسارات جدي شده بود. در واقع اين خسارات باعث شد ايران در مورد ديگر حملات گسترده خود در بقيه فصل تابستان، تأمل كند. همچنين اين خسارات،حاكي از دشمني ميان فرماندهان نظامي و ملاها بود و نيز مشكلاتي را در جذب نيرو نشان مي داد. با اين وجود بعضي از عناصر رهبري در ايران، عمليات رمضان را به نوعي پيروزمند مي ديدند، از اين جهت كه عراق را مجبور كرد وارد جنگي فرسايشي گردد كه احساس مي كردند عراق توان ادامه دادن آن را نخواهد داشت. با اين حال به نظر مي رسيد كه استراتژي اساسي ايران نوعي پتك بر سندان كوبيدن است. ايران در نهايت با يورش به استحكامات عراق، نيرو هاي خود را در هم شكست و تنها دستاورد هايي سمبليك كسب كرد و پس از آن ماه ها به انتظار نشست تا توانايي هاي تهاجمي خود را بهبود ببخشد. اين حملات مكرر همچنين كادر فرماندهي، نيروي انساني آموزش ديده و تجهيزات ايران را كاهش داد. اين حملات ايران را از ادواتي كه باعث برتري نيروي انساني مي شد، محروم كرد و حمايت مردمي از جنگ، روحيه ي نظاميان و بستر نيرو گيري را كاهش داد. همچنين در نظر داشتن اين نكته مهم است كه عمليات رمضان حاكي از تغيير اساسي در اعتقادات مستبدانه ي رهبران عراق و ايران بود. موفقيت هاي عراق در اوايل سال 1982، به نظر مي رسيد (امام) خميني را متقاعد كرده است كه نيرو هاي انقلابي زماني به موفقيت دست مي يابند كه از تاكتيك قرباني شدن و شهادت بهره بگيرند. اين ديدگاه همچنين به وسيله ي اصول مذهبي وي و مشكلات دائمي كه در وفاداري پرسنل نيروي نظامي ايران وجود داشت، تقويت مي شد. با اينكه احتمالاً بعضي از اطرافيان (امام) خميني با او هم عقيده نبودند، و رهبراني چون منتظري و رفسنجاني در موقعيت هاي معيني، احتياط بيشتري به خرج مي دادند، درمجموع به نظر مي رسيد بسياري از فرماندهان و مقامات رسمي پاسداران، به اندازه ي كافي با او هم عقيده هستند و اين باعث مي شد تغيير شيوه ي جنگ و سازماندهي نيرو هاي ايراني، بسيار دشوار شود. در نتيجه ايران نتوانست توجه كافي بر حرفه اي ساختن ارتش خود مبذول دارد. همچنين در نيرو گيري، آموزش و سازماندهي پاسداران نيز همين اتفاق افتاد. ادامه يافتن نيرو گيري تا پايان جنگ بستگي به شور و اشتياق انقلابي و فشار ايدئولوژيكي داشت، اما هيچگاه ايران به حد اعلاي نيروي كار خود نرسيد. دشمني و فقدان همكاري ميان پاسداران و نيرو هاي پرسنل، هرگز به پايان نرسيد. براي پاسداران، وفاداري و اعتقاد جاي خود را به تخصص گرايي داده بود. اما انطباق سازمان نظامي با تاكتيك ها كه مي توانست باعث موفقيت ايران در اوايل سال 1982 شود، موفقيت ايران را در ادامه جنگ محدود كرد. در مقابل، بسياري از مشكلاتي كه باعث شده بود صدام حسين در حمله به ايران متحمل هزينه ي بسياري شود، كمتر از آني بود كه باعث شود عراق نتواند به دفاع از خود بپردازد. در حالي كه رويكرد ايستاي عراق به جنگ، برآن بود كه جنگ را براي چندين سال ادامه دهد ـ و اين كار هزينه هاي سنگيني را در جزاير مجنون، فاو و بعد ها در محاصره ي بصره بر عراق تحميل كرد ـ اما آنان در توزيع نيرو هاي خود،روز به روز موفق تر عمل ميكردند. همچنين عراق قادر بود با استفاده از توان آتش خود به موفقيت هاي بزرگتري دست يابد. در حالي كه هيچ يك از دو طرف ، رهبري سياسي روزآمدي كه شايسته يك جنگ باشد را از خود به نمايش نگذاشتند، اين صدام حسين بود كه مسئله ي پشتيباني و تاكتيك را بهتر از رقباي ايراني خود درك كرد. عراق در تمام طول جنگ مواضع مقاومت و استحكامات خود را بهبود مي بخشيد. اين كشور انبار هاي سلاح و تداركات بسيار غني را بنا كرد و مدام به دنبال افزايش سطح كيفيت تكنيكي آنها بود. عراق دائماً شبكه ي جاده اي خود را گسترش داده و به تعداد وسايل ترابري خود مي افزود و توان ترابري و پشتيباني از نيرو هاي خود را بالا مي برد. در حالي كه عراق تا آخرين سال هاي جنگ تنها به موفقيت هايي محدود دست يافت، اين كشور همواره مي كوشيد سطح آموزش نيروي زرهي، پياده، توپخانه اي و هوايي خود را افزايش دهد. رهبري سكولار عراق نه تنها از توسعه و ترفيع نيرو هاي خود حمايت كرد، بلكه در تغيير شرايطي كه رهبري مذهبي ايران دچار آن بود، عملگراتر بود. در ضمن، موفقيت عراق در دفاع چندين تأثير استراتژيك بر جاي گذاشت. اين حاكي از آن بود كه در ادامه جنگ از حمايت مردمي و توانايي نظامي برخوردار است. اين مسئله نشان داد كه اعراب ايراني در حمايت از عراق مهيا تر از شيعيان عراق در حمايت از ايران هستند. همچنين روشن شد كه ايران در صدد فتح عراق است و به همين خاطر،ديگر كشورهاي دنيا كمك هاي با ارزشي را به صدام حسين و رژيم وي كردند. اين حمايت ها باعث شد بعد ها انتقاد هايي به كمك هاي اعراب شود و نيز غرب و شوروي كه تلاش مي كردند مطمئن شوند ( امام) خميني در فتح عراق و استيلا يافتن بر خليج موفق نخواهد بود، زير سؤال رفتند. اين مسئله همچنين باعث شد شوروي دوباره به سمت عراق متمايل گردد، البته بخشي از اين مسئله به دليل افزايش روز افزون نگرش ضد شوروي ايران و تعقيب قضايي اعضاي حزب توده بود. از سوي ديگر ، به همين دليل فرانسه حمايت ها و تجهيزات بيشتري در اختيار عراق قرار داد و ايالات متحده با به راه انداختن "عمليات بدون روزنه" (operation staunch)، هر چه بيشتر تلاش كرد كه مانع انتقال تسليحات به ايران شود. *6-3- كاهش تهاجمات ايران در سال 1982 : حمله ي بعدي ايران، به جاي عراق كرد هاي ايراني را مورد هدف قرار داد. كرد ها ،تنها قوميتي بودند كه همچنان با حكومت (امام) خميني در حال جنگ بودند و مشخص بود كه به صورت روز افزون تبديل به سلاحي براي عراقي ها مي شوند. ايران نيرو هاي خود در نزديكي اروميه را تقويت كرد و در سپتامبر پرسنل ارتش به همراه پاسداران حمله ي گسترده اي را عليه آنان ترتيب دادند. اين حمله تبديل به جنگ بزرگي شد و در ماه نوامبر نامساعد بودن هوا در ادامه ي آن وقفه افكند. حمله ي نيرو هاي ايراني، نيرو هاي مبارز كرد را عقب راند و تعدادي از شهرها و جاده ها باز پس گرفته شد، اما پيشمرگ هاي باقي مانده ،كنترل مرز هاي كوهستاني را در اختيار داشتند. حمله ي بعدي ايران به عراق در 1 اكتبر سال 1982 صورت گرفت. اين حمله "مسلم بن عقيل" نام داشت. در اين حمله ايران برآن بود با اشغال چند بلندي استراتژيك كه بر شهر مندلي ـ شهري در 65 كيلومتري بغداد ـ مسلط بودند، موقعيت خود را در نزديكي مرز منتهي به بغداد ، توسعه بخشد. اين حمله در حوالي نفت شهر رخ داد كه اين منطقه، همانند مناطق اطراف قصر شيرين، يكي از مناطق نادر مرزي در شمال بود كه در سمت ايران دشت هاي گسترده اي را شامل مي شد و شبكه ي جاده اي مناسبي در اين دشت ها به سمت شمال بغداد قرار داشت. اگر اين منطقه اشغال مي شد، نيروي مهاجم مي توانست در جنوب شرقي به سمت مندلي و بغداد و در شمال به سمت اسديه و كركوك حركت كند. تعداد نيرو هاي ايران در اين حمله 40000 نفر بود كه آن را چند لشكر از پاسداران و يك لشكر زرهي از پرسنل ارتش تشكيل مي دادند. عراق چند روز مانع پيشروي اين نيروها شد و سپس ارتش دوم خود را در منطقه حاضر ساخت. پاسداران اين حركت را با انجام حمله در جبهه اي عريض پاسخ گفتند و با كمك گرفتن از پوششي كه عوارض طبيعي براي آنها فراهم مي كرد، توانستند تا نزديك مواضع عراقي هايي كه قصد حمله به آنها را داشتند، نفوذ كنند. پاسداران در ابتدا موفقيت هايي بدست آوردند و توانستند عراقي ها را مجبور كنند تا جاده سومار- مندلي عقب نشيني كنند. با اين حال نيرو هاي عراقي به آرامي عقب نشيني كردند و به اميد اين موقعيت نشستند كه پاسداران از موج حمله هاي انساني خود بهره بگيرند. به نظر مي رسد باز هم عراق براي در هم شكستن حملات ايران، از گازهاي شيميايي كمك گرفته است. همچنين نيرو هاي عراقي پس از هر حمله ي پاسداران، دوباره جمع شده و ضد حملاتي را صورت مي دادند. نيرو هاي ايراني تا 6 اكتبر به پيشروي ادامه دادند، اما تلفات سنگيني را متحمل شدند و تنها دست آورد هايي سمبليك را كسب كردند. در بهترين حالت، ايران 50 كيلومتر مربع از قلمرو كوهستاني عراق را در مرز هاي شمالي دشت هاي مندلي، فتح كرد. سپس ايران حمله اي را در نزديكي بصره به راه انداخت. اين حمله كه در1 نوامبر آغاز شد ، محرم نام داشت. هدف اين عمليات بازپس گيري خاك ايران در نزديكي مرز مشترك بود كه همچنان در دست عراقي ها قرار داشت. همچنين ايران درصدد بود با مستقر ساختن نيرو هاي خود در اين منطقه، قسمتي از جاده ي بغداد ـ بصره را قطع كند. قسمتي كه كوت و بخش شمال شرقي المحره را به هم متصل مي ساخت. اين بار به نظر مي رسيد عراق با خطر مواجه شده است و عوارض طبيعي هم اجازه پشتيباني سريع را نمي داد. حمله ي رسته هاي پاسداران در شب انجام مي شد. پس از يك هفته جنگ شديد، كه بيشتر آن نيز جنگ پياده نظام بود، نيرو هاي ايراني از رودخانه دوعيجي عبور كرده عراقي ها را تا نزديكي مرز Beid ؟ عقب راندند. آنها 350 مايل مربع را اشغال كردند كه 190 مايل مربع آن متعلق به خاك عراق بود. ايران ادعا كرد در اين عمليات ، 3500 اسير جنگي، 140 تانك، 40 توپ و تعدادي ديگر از وسائل نقليه را به غنيمت گرفته است. ايران مجدداً در 7 نوامبر به مندلي حمله كرد و حملات متفرقي را نزديك مرز موسيان صورت داد. جنگ تقريباً ده روز به طول انجاميد. ايران منافع محدودي را كسب كرد، اما به هيچ نتيجه ي قاطعي دست نيافت. بارش باران به صورت گسترده اي، تهاجمات را با وقفه رو به رو ساخت، اما عمليات هاي گشتي در قسمت اعظم جبهه انجام مي شد و تبادل آتش توپخانه نيز موضوعي عادي بود. اين وقفه به نفع عراق بود. عراق با سرعت هر چه تمام تر شبكه ي دفاعي خود را در سراسر مرز تقويت كرده و گسترش داد. انبارهاي پشتيباني و استحكامات عراق تا آنجا كه ممكن بود تقويت شدند. بسياري از اين استحكامات داراي فضاي سرگرمي، آموزش، كلينيك هاي درماني كوچك و حتي آرايشگاه بودند. رژيم عراق همچنين مواضع نيروهاي خود را به تجهيزات و تسهيلاتي همانند تلفن و تلويزيون، مجهز ساخته بود. با گذشت زمان عراق براي دفاع از خود از مين ها و موانع بيشتري استفاده مي كرد. حجم حمايت توپخانه اي هم افزايش يافت و تانك هاي بيشتري به منظور مهيا ساختن آتش مرگبار، به كار گرفته شدند. با اينكه ايران نيز خاكريز هايي تدافعي بنا كرده بود، اما آنها هرگز به سطح قدرت دفاعي عراق نزديك نشدند و حتي در روحيه دادن به سرباز ها هم با عراقي ها برابري نمي كردند. شرايط داخلي عراق نيز بهتر از ايران بود، با اينكه هر دو رژيم به شدت سركوب گر مخالفانشان بودند. در ايران تعقيب و پيگرد مجاهدين در تمام طول تابستان و پاييز سال 1982 ادامه داشت. با اينكه حكومت ايران ادعا كرده بود مجاهدين را در اواخر جولاي كاملاً متوقف ساخته است ـ و قريب به 5000 تا 60000 نفر هم در طول اين جنگ كشته و يا به اعدام شدند ـ اما بمب گزاري ها تا ماه دسامبر همچنان ادامه داشت. كميته هاي محلي انقلاب هم در سراسر ايران مستقر شده بودند و مردم را براي تطبيق با معيارهاي اسلامي يا حداقل وفاداري ظاهري به انقلاب ، تحت فشار قرار مي دادند. آنها مردان جوان را به حضور داوطلبانه در جبهه وادار مي ساختند و براي كمك به جنگ، پول جمع مي كردند. درهمين زمان، (امام)خميني سخت گيري خود نسبت به حزب توده را افزايش داد.رسانه ها در ماه آگوست ،حزب توده را به عنوان عنصري ضد انقلاب مورد حمله قرار دادند و دستگيري هاي گسترده در ماه نوامبر آغاز شد. پاسداران هر گونه مخالفت هاي قومي را بويژه در تهران و تبريز بصورتي ظالمانه و خونبار سركوب مي كردند . تلفات جنگ به حدي رسيده بود كه خانواده هاي ايراني را تحت تأثير قرار دهد. در حالي كه رژيم تلاش مي كرد از شهادت تجليل به عمل آورد و فواره اي را با نام "فواره خون" بنا كرد، آشكار بود كه بسياري از شهروندان عادي ايراني، تمايلي به از دست دادن پسرانشان نداشتند. هزينه هاي جنگ ايران را وادار كرد واردات خود را كاهش دهد و بازار سياهي را به راه اندازد كه تا اواخر جنگ عمر كرد. تورم و فساد معضلات اصلي بودند. در اواسط سال 1983 رژيم (حضرت امام خميني) خميني دچار فسادي مشابه فساد رژيم شاه شده بود. مردم عراق هم از سركوب هاي رژيم رنج مي بردند. رژيم با دراختيارنهادن پست هاي سطح بالاي حكومتي و سرمايه گزاري در پروژه هاي قومي و مذهبي، در پي راضي كردن كرد ها و شيعيان بود. در همين زمان پليس مخفي، هر گونه مخالفت سياسي را سركوب مي كرد. با اين حال سطح زندگي مردم عراق بالاتر از ايران بود و مواد مصرفي و خدمات ارزان تر و در دسترس تر بود. حكومت به خانواده هايي كه كسي را در جنگ از دست داده بودند، غرامت مي داد، البته كيفيت اين گونه غرامت ها پايين بوده و بعضي از پاداش هاي ويژه ـ مانند اتومبيل هايي كه براي خانواده ي فرماندهان كشته شده در نظر گرفته مي شد ـ هرگز به دست افراد نمي رسيد. *6-4- تأثير فروش جنگ افزار و پيشرفت هاي جديد در نيروي هوايي عراق: عراق ميان واردات جنگ افزار و پشتيباني تمايز قائل مي شد. عراق قادر بود در سال 1981، 3.8 ميليارد دلار و در سال 1982، 4.3 ميليارد دلار جنگ افزار وارد كند. ايران در سال 1981، 1 ميليارد دلار و در سال 1982 1.5 ميليارد دلار جنگ افزار وارد كرد. اين بدين معني بود كه عراق بيش از سه برابر ايران تسليحات بدست آورد و قادر بود در ازاي هر دلار ،كمك و تكنولوژي بيشتري را بدست آورد. سختگيري هاي ( امام) خميني نسبت به حزب توده باعث شده بود كه روابط حسنه ي ايران با شوروي بر هم خورده و اين مسئله به نفع عراق تمام شود. از ماه سپتامبر به بعد اتحاديه جماهير شوروي تمام سفارشات معوقه ي عراق را فراهم كرد و تجهيزاتي كه عراق توانايي پرداخت مبلغ آن را داشت، در اختيار اين كشور قرار داد. اين باعث شد عراق بتواند تانك هاي تي72 ساخت شوروي را خريداري كند، جنگنده هاي خود را تعويض نمايد، موشك هاي زمين به هواي جديد بدست آورد و توپخانه ي خود را تقويت كند. در همين زمان فرانسه نيز 40 درصد از صادرات نظامي خود را به عراق ارسال مي كرد. يگان هاي ميراژ اف1 سريع وارد عمل شده و عراق از اين جنگنده ها بهره برداري كرد. موشك هاي هوا به هواي مجيك 1 فرانسه نيز توسط عراق به كار گرفته شد. اين باعث شد كه عراق در نيروي هوايي خود نسبت به ايران برتري يابد، چرا كه ايران فاقد قطعات يدكي و حمايت هاي تكنولوژيكي بود. همين امر سبب شد عراق در جنگهاي هوايي خود پيروز باشد. در همين زمان، جنگنده هاي ميراژ اف1در ارتباط هاي هوايي عمليات هاي هوا به زمين، بسيار بهتر از جنگنده هاي شوروي عمل كردند. همچنين فرانسه موشك هاي اگزوست آ.ام39را در اختيار عراق گذاشت كه امكان آن را داشتند كه از بالگرد هاي سوپرفلرون شليك شوند. اين وضعيت باعث شده بود كه عراق در حمله به ناوگان كشتي راني ايران، توانايي جديدي را كسب كند. اين بالگرد ها برد تقريباً كوتاهي داشتند و امكان دسترسي به خطوط حمل و نقل دريايي نفت ايران را نداشتند. اما فرانسوي ها نوعي سيستم پرتاپ موشك هوا به دريا را در اختيار عراق قرار دادند كه اين كشور را قادر مي ساخت بدون اين كه موشك هايش رهگيري شوند، ناوگان ايران را هدف قرار دهد. عراق استراتژي حمله ي موشكي به ايران را از سر گرفت. اين كار در پاسخ به تهاجمات تابستاني ايران بود. عراق ادعا كرد حملات هوايي و موشكي جديد در پاسخ به حملات هوايي ايران به بغداد در 21 جولاي مي باشد. اما اهداف عراق در اين حملات بسيار گسترده تر بود. عراق تلاش مي كرد با استفاده از برتري قدرت هوايي خود، ايران را به آتش بس و يا صلح وادار سازد ، تلاشي كه در آن زمان به مسئله اي بسيار مهم تبديل شد. عراق موج جديد بمباران هاي استراتژيك خود را با جنگده ها و بمب افكن ها و بهره گيري از موشك هاي فراگ7عليه شهر هاي ايران، آغاز كرد. در 12 آگوست اعلام شد كه قسمت شمالي خليج، منطقه ي نظامي نيست. اما عراق در 18 آگوست، 25 آگوست و 17 سپتامبر، حملاتي هوايي را بعليه جزيره خارك انجام داد. عراق در حمله به ناوگان كشتي راني ايران در آبهاي شمالي خليج، هر چه بيشتر از موشك هاي اگزوست استفاده مي كرد. در اين دوره، حجم حملات هوايي عراق عليه ايران بسيار بالا، اما برنامه ريزي و هدف گذاري آنها ضعيف بود. اما همچنان حملات هوايي عراق بسيار كمتر از آني بود كه بتواند تأثير گذار باشد و در نتيجه اين كشور در تداوم جنگ ضعف داشت. در نتيجه تلاش هاي هوايي عراق هيچگونه دستاورد استراتژيكي را به بار نياورد. عراق همچنين در سال 1982 اولين موشك هاي اسكاد بي را به سوي ايران شليك كرد. اين كشور در 27 آگوست اولين بار اين موشك ها را عليه شهر دزفول به كار گرفت و در 18 دسامبر از دو نوع موشك اسكاد و فراگ7 براي حمله به اين شهر دزفول بهره برد. اين موشك ها كمتر از آنچه كه انتظار مي رفت تلفات به بار آوردند ،اما مورد جديدي از سلاح هاي "تروريستي" در ليست دارايي هاي عراق به حساب مي آمدند. عراق در طول ماه هاي دسامبر و ژانويه به حملات خود عليه شهروندان و اهداف اقتصادي ايران، ادامه داد. در 18 ژانويه حمله ي تقريباً گسترده اي را صورت داد. عراق ادعا كرد 66 هواپيماي بمب افكن را به كار گرفته است. اما تعداد واقعي بيشتر بود. عراق بدون اينكه تعداد كافي جنگنده براي اسكورت بفرستد و توجه به پايگاه هاي ضد هوايي ايران داشته باشد، بمب افكن هاي خود را اعزام مي داشت. همچنين حفاظت كافي را از هواپيما هاي خود به عمل نمي آورد و در پاره اي از موارد ،هواپيما هاي حاضر در عمليات سوخت خود را به پايان مي بردند. در روز هاي 25 تا 30 ژانويه نيروي هوايي ايران حملات عراق را پاسخ گفت و نشان داد همچنان در انجام پرواز هاي كم ارتفاع و هدف قرار دادن بسياري از مواضع عراقي، موفق است. با اين حال ايران در حمله به هر يك از اهداف عراقي به ندرت بيش از دو تا چهار هواپيما را به كار مي گرفت و دفاع هوايي ارتفاع پايين عراق و جنگنده هاي اين كشور تلفات سنگيني را بر نيرو هاي ايراني وارد آوردند. هدف نهايي اين بود كه حريف در بمباران هاي استراتژيك خود با بن بست مواجه شود. با اينكه عراق در حملات هوايي خود از مشاورهاي هندي، اردني و مصري بهره مي برد و حمايت هاي تكنيكي شوروي و فرانسه را در اختيار داشت، اما به جاي اين كه به مثابه ي يك واحد هوايي منسجم عمل كند، همانند گروهي تار و مار شده حمله مي كرد. در مقابل ايران همچنان به اندازه كافي قدرتمند بود كه با به پرواز در آوردن هواپيما هاي خود، مانع عراق شود. اما اين حملات براي بدست آوردن نتيجه اي واقعي ضعيف بود. همچنين از دست دادن هر كدام از هواپيما ها، از قدرت هوايي ايران مي كاست. بر اساس برخي از منابع آماري، در جنگ هاي هوايي ماه ژانويه، عراق 80 و ايران 55 هواپيماي خود را از دست داد. در اين برهه از جنگ، عراق 330 هواپيماي جنگي فعال و تعداد فراواني بالگرد زرهي در اختيار داشت. اين رقم شامل 7تا9 فروند بمب افكن توپولف22و 5 تا8 فروندبمب افكن ايلوشين28 مي شد. نيروي هوايي تهاجمي عراق شامل اسكادران هاي زير مي شد: چهار اسكادران با 70 فروند MIG-23BM، شش اسكادران با 70فروند Su-7 و 20فروندSu-17 و يك اسكادران با 12 هواپيماي شكاري فرسوده. نيروي هوايي دفاعي عراق شامل موارد زير مي شد: پنج اسكادران با 14 فروند MIG-25، 40 فروند MIG-19/F-6، 70 فروند MIG-21/F-7 و بيش از 30 فروند هواپيماي جديد Mirage F-1EQ و F-1BQ كه از فرانسه وارد شده بود. عراق همچنين 8 هواپيماي شناسايي MIG-25 بلند پرواز در اختيار داشت. قدرت نيروي هوايي عراق بسته به ميزان تلفات و پشتيباني به شدت متغير بود، اما معمولاً قادر بود 150 تا 200 تك هوايي در روز ترتيب دهد. تخمين قدرت بالگرد هاي توپدار عراق دشوار است چرا كه بيشتر اين بالگرد ها بهسازي شدند. به هر حال عراق بالگرد هاي زير را در اختيار داشت: 13تا41 فروند بالگرد مهاجم فعال Mi-24، 47فروندAlouette ييي كه مجهز به توپ و موشك هاي هوا به زمين AS-12 بودند و تا5015 Gazelles كه مجهز به موشك هاي هدايت شونده ي ضد تانك هات بودند. عراق همچنين 11فروندهواپيماي Super Frelon كه توانايي پرتاب موشك AM-39 به سمت كشتي ها را داشت، بدست آورد. تخمين قدرت هوايي ايران سخت تر است. تعداد هواپيماهاي فعال ايران در آغاز سال 1983، بين 70 تا 120 فروند بود. با اينكه به نظر مي رسيد در آغاز سال بيش از 100 هواپيما در نيروي هوايي ايران قرار داشت اما در پايان سال اين رقم به كمتر از 80-70 فروند رسيد. 12 تا 35 فروند F-4D/E، 40 تا65 فروند F-5E/F، 5 تا15 فروند F-14A و3تا5 فروند RF-4E قابل استفاده در ناوگان هوايي ايران وجود داشت. تعداد بالگرد هاي جنگي فعال نيز از اين قرار بود: 100 فروند AH-1J، 150 فروند Bell 214A، 30 فروند AB-205A و 206A و 70 فروند CH-47. مفهوم نيروي فعال ايران در مقايسه با اين مفهوم در عراق بسيار متفاوت بود. ايران مي توانست سطح توان هوايي خود را تا مرز 100 هواپيما در روز و 30 تا 50 هواپيما در هفته بالا ببرد، اما اين كار باعث مي شد ايران به سرعت توان عملياتي خود را پس ازيك ماه و يا بيشتر از دست دهد. نيازي ايران به ترميم هواپيما هاي خود، اغلب مشكلاتي جدي را به وجود مي آورد. ايران در طول جنگ همواره به دروغ ادعا كرد كه توانسته است قطعات يدكي را بدست آورده و آنها را در كشور توليد كند، اما اين در حالي بود كه هرگز موفق نشد مشكل قطعات يدكي را حل كند. بسياري از هواپيما هاي ايران به علت اينكه نيازمند قطعه ي يدكي مهمي بودند، كنار گذاشته مي شدند و اگر هواپيما با همان قطعات به كار خود ادامه مي داد، ايران بايد چندين روز يا چندين هفته در بازار جهاني به دنبال قطعه يدكي مي گشت. در طول جنگ نيروي هوايي ايران آموخت كه در جنگ، اين تعداد دارايي ها نيست كه شمارش مي شود ، بلكه اين توان عملياتي و توان مقاومت يك كشور است كه مورد محاسبه قرار مي گيرد. نيروي هوايي ايران همچنين قادر نبود اعتبار نيرويي "انقلابي" را كسب كند. در اواخر سال 1982 تعدادي از كاركنان هواپيمايي نظامي و غير نظامي ايران ترك خدمت كردند و در طول سال 1983 وقفه هاي گاه و بي گاهي رخ داد. (حضرت امام) خميني در ماه آوريل بار ديگر فرماندهان نيروي هوايي را تغيير داد و تلاشي هم در ماه مي براي كودتا صورت گرفت كه در آن پرسنل نيروي هوايي مقصر شناخته شدند. بر خلاف ساير نيروهاي ارتش ايران، نيروي هوايي قادر نبود كه عناصر "انقلابي" را آموزش دهد و اين به دليل ظن و گمان هاي سياسي و مراقبتي بود. با گروگان گرفتن خانواده هاي خلبانان و خدمه ي هوايي، دستگيري ها نيز ادامه يافت و به منظور جلوگيري از پناهندگي ، ميزان سوخت دهي نيز محدود شد. بسياري از افسران، خلبانان و نيرو هاي ماهر زنداني شده و يا از دست رفتند و ايران بسياري از هواپيما هاي خود را در اثر حوادث و يا عدم نگهداري مناسب از دست داد. *6-5-0- ادامه ي تلاش هاي ايران براي اشغال عراق در اوايل سال 1983: ايران در سال 1983 و با شروع اولين عمليات والفجر، جنگ زميني خود را آغاز كرد. اين عمليات در 7 فوريه 1983 از قسمت غربي دزفول و بخش موسيان آغاز شد. حمله به شمال نيزارهاي هويزه كشيده شد و در طول دشتي خشك و هموار به سمت العماره ادامه يافت. به گفته ايراني ها، پنج تا شش لشكر در اين حمله حضور داشتند، اما در واقع آنها تيپ هايي تقويت شده بودند. قسمت اعظم نيرو هاي ايراني را يگان هاي پاسداران تشكيل مي دادند كه حمايت مكانيزه ي كمي را در اختيار داشتند و هيچ لشكر و يا تيپ زرهي هم وجود نداشت. تعداد كل نيرو هاي ايراني بين 40000 تا 50000 نفر بود. نيرو هاي عراقي در اين منطقه را ارتش چهارم و هفت لشكر تشكيل مي دادند كه تعداد آنها به 50000 تا 55000 نفر مي رسيد. ايران عمليات خود را در شب آغاز كرد، هنگامي كه باران مانع فعاليت عمده ي هوايي و بالگرد ها مي شد. حملات ايران به يورش متوالي توسط دو لشكر تقسيم مي شد. به نظر مي رسد ايران در پي آن بود كه عراق تمام نيروي خود را صرف حمله ي اول كرده و با به انجام رساندن حمله ي دوم، جاده بصره- بغداد را قطع كند. با اين حال در صحنه عمل، فرمانده هان عراقي نيرو هاي خود را پشت خط اصلي دفاع عراق نگاه داشتند. اين خط يكي از بهترين مواضع جبهه ي شمال بصره بود و عراق آن را به قتلگاه صفوف پيشروي پاسداران تبديل كرد. هنگام صبح عراق قادر بود از بالگرد ها و هواپيماهاي جنگي خود استفاده گسترده اي به عمل آورد،خصوصاً هواپيما هاي جديد Mirage F-1 را امتحان كند. ديد نسبت به نيرو هاي ايراني كافي بود و حملات هوايي عراق معمولاً مؤثر واقع مي شد. عراق قادر بود در اين منطقه ،بالگرد هاي توپ دار خود را با تأثير بيشتري به كار گيرد و اهدافي را كه به سمت جبهه ي ايستاي واقع در خاك عراق پيش مي رفتند، هدف قرار دهد. همچنين زمان آن را داشت كه بتواند خاكريز هاي گسترده اي را بر پا كند و نيروي زرهي و توپخانه اي قدرتمند خود را در پشت آنها مستقر ساخته و با انجام ضد حمله، نيرو هاي ايراني را به عقب براند. عراق ادعا كرد كه در هر روز بيش از 150 تك هوايي را انجام داده است كه اين ادعا، صحيح به نظر مي رسد. همچنين عراق در پاسخ به نيرو هاي ايراني، تعداد محدودي عمليات عليه شهر هاي ايران به انجام رساند و مواضعي را در اهواز، دزفول و خرمشهر مورد هدف قرار داد. بر خلاف تلفات سنگين، پياده نظام ايران، عصر همان روز حمله ديگري را صورت داد كه در 8 فوريه هم ادامه يافت. روز بعد ايران براي حمله به منطقه اي كه تعداد كمي نيروي عراقي حضور داشت، تيپ 92 زرهي خود را وارد عمل كرد. با اينكه به نظر مي رسيد تعداد تانك هاي اين لشكر كمتر از تعداد تانك هاي دو تيپ كامل مي باشد، اما مواضع دفاعي عراق را در هم شكست و سپس بدون اينكه حمايت نيرو هاي پياده را به همراه داشته باشد، در دشت هاي باز شروع به پيشروي كرد. نتيجه اين بود كه اين لشكر با ضد حمله ي يگان زرهي عراق مواجه شد و عناصر پيشين آنها نيز به محاصره درآمدند. اين حمله در 10 فوريه به پايان رسيد و ايران كمتر از حد انتظار به اهداف خود دست يافت. ايران با نفوذ در بخشي كه دفاع ضعيفي داشت، تنها چند كيلومتر از بخش مرزي را اشغال كرد. اين بخش به شرق مواضع اصلي دفاع عراق منتهي مي شد. مجموع تلفات و زخمي هاي دو طرف 10000 تا 15000 نفر برآورد مي شود. نيمي از اين تلفات افراد كشته شده بودند و تعداد كشته هاي ايراني، تقريباً سه برابر تعداد كشته شدگان عراقي بود. عراق در اواخر ماه مارس ضد حمله اي را در نزديكي بخش مركزي شهراني به راه انداخت كه هيچ نتيجه اي بدست نياورد. سپس ايران حمله اي را در بخش موسيان ترتيب داد. اين حمله در 10 آوريل آغاز و در 17 آوريل پايان يافت. هدف از اين حمله بازپس گيري ارتفاعاتي بود كه تا 30 كيلومتر در جبهه ي شمالي فكه امتداد يافته بود. اين حمله موفقيت هايي را در منطقه مرزي به همراه داشت و ايران توانست 400 اسير بدست آورد، اما در مجموع از هر دو طرف 4000 تا 7000 نفر كشته و يا زخمي شدند. عراق در ماه مي تعدادي از موشك هاي فراگ 7 و اسكاد خود را به سوي اهدافي غير نظامي در ايران شليك كرد. عراق مي كوشيد از اين طريق به آتش بس دست يابد كه اين مي توانست باعث حفظ جان غير نظاميان شود. عراق در ماه رمضان هم براي بدست آوردن آتش بس نا موفق بود. با اينكه ايران تعداد زيادي از افسران، سربازان و ادوات خود را از دست داده بود، اما حكومت ايران همچنان بر ادامه ي اشغال عراق ، تأكيد داشت. توانايي هر دو طرف براي وارد كردن جنگ افزار به مشكلي جدي تبديل شده بود. بايد به خاطر داشت كه عراق در خريد تكنولوژي و سيستم هاي تسليحاتي مدرن برتري بسيار زيادي داشت. عليرغم اينكه عراق 100 فروند جت جنگنده و 2000 تانك و نفربر خود را از دست داده بود، ادامه ي خريد هاي نظامي باعث شده بود كه ميزان سلاح هاي عمده را بالا برده و انبار هاي خود را پر كند. ايران قسمتي از سلاح هاي خود را از سوريه، ليبي و اسرائيل وارد مي كرد و همچنين به دولت هاي خارج از منطقه مانند چين و كره شمالي نيز روي آورد. با اين حال تلفات جنگي و فقدان قطعات يدكي باعث شده بود كه قدرت عملياتي نيروي هوايي ايران در اواسط سال 1983 از 400 هواپيما در زمان شاه به كمتر از 70 هواپيما برسد. ايران نمي توانست از اين نيرو براي حملات گسترده بهره بگيرد و به منظور تأمين اهداف تدافعي و حفاظت از نقاط حساس مانند فرودگاه ها، پالايشگاه ها، شهر هاي مهم و تأسيسات اقتصادي، بايد انجام چنين عمليات هايي را محدود مي كرد. حتي در اين حالت هم ايران پوشش محدودي را ترتيب مي داد و قادر نبود حمايت قابل قبولي را از نيرو هاي خود به عمل آورد. با اين حال ايران دو مزيت عمده در ديگر مناطق را از دست نداد: درآمد نفتي بالا و تقويت بسيار خوب تلفات وارد آمده. در اين جنگ ،ايران اصول مذهبي و شور و اشتياق انقلابي خود را حفظ كرد. ايران از اين اشتياق براي گسترش نيروهاي دريايي و هوايي پاسداران خود كه از سال 1982 آغاز شده بود، استفاده كرد. مهمتر اين كه با استفاده از اين شور و هيجان، نيرو هاي زميني خود را تقويت كرد و تعداد آنها را در سراسر مرز افزايش داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
*6-5- حملات بيشتر ايران به كرد ها و عمليات والفجر 2: به نظر مي رسد ايران برآن بود كه با به راه انداختن جنگي فرسايشي، عراق را با كمبود نيروي انساني و آسيب هاي سياسي مواجه سازد. ايران عمليات جديدي را در 23 جولاي 1983 در بخش شمالي جبهه در منطقه پيرانشهر، آغاز كرد. اين منطقه 30 كيلومتري، ميان شهر هاي كرد نشين پيرانشهر و سردشت بود. اين عمليات والفجر 2 نامگذاري شد و به عملياتي كه در اواسط ماه مارس صورت گرفته بود، متصل شد. در آن عمليات عليه نيرو هاي كرد حامي عراق و مخالف(امام) خميني ، حملاتي صورت گرفت. رهبري اين نيروهاي كرد را عبد الرحمن قاسملو بر عهده داشت. در اين عمليات نيرو هاي ارتش و پاسدار نيرو هاي كرد را مورد حمله قرار دادند. قدرت آتش و نيروي انساني ايران 4 برابر نيروهاي كرد بود. ايران نيرو هاي كرد را از مواضع باقي مانده ايشان در نزديكي سقز، بوكان و مهاباد خارج ساختند و موفقيت هايي را كه در پاييز گذشته عليه اين نيرو ها بدست آورده بودند، تثبيت كردند. نيروهاي ايراني كه در عمليات والفجر 2 ،عراق را مورد حمله قرار دادند، شامل دو لشكر به علاوه نيرو هاي مستقل پاسدار و يك گردان از نيرو هاي كرد حامي ايران بودند. نيروهاي ايراني به مواضع عراق و كرد هاي ضد ايران در دره روانديز نفوذ كرده و سپس با موج حملات نيروي انساني آنها را مورد تاخت و تاز قرار دادند. پاسداران به كمك عوارض زميني كه پوشش طبيعي مناسبي بودند، حمله خود را صورت دادند. ايران همچنين نيرو هاي اطلاعاتي و گشت زني خوبي در ميان نيرو هاي كرد خود در اختيار داشت. پس از پنج روز جنگ و حداقل يك ضد حمله ي عراق، ايران قادر بود تقريباً ده مايل در خاك عراق نفوذ كند. عليرغم استفاده ي عراق از گاز خردل عليه نيرو هاي كرد حامي ايران ، پيشروي ها انجام شد. ايران پادگان اولين لشكر حاج عمران، يعني ارتفاعات و مواضع توپخانه اصلي را در منطقه تصرف كرد. همچنين 43 روستاي كرد نشين، چند مقر فرماندهي نيرو هاي كرد و ادوات آنها، به دست ايراني ها افتاد. عمليات والفجر دستاورد هاي عمده اي در بر نداشت، اما بسياري از كرد هاي مخالف (امام) خميني را نابود كرد. اين مسئله بهانه كافي را به (امام) خميني داد كه اعلام كند حكومت تبعيدي در خاك عراق وجود دارد. از آن مهمتر اينكه اكنون ايران اين توانايي را داشت كه كرد هاي مخالف دولت عراق را عليه صدام حسين بشوراند و مناطقي را كه فرقه هاي كرد معاند عراق اشغال كرده بودند، به راحتي مورد حمله قرار دهد. فرقه هاي مخالف دولت عراق عمدتاً متشكل از فرقه هاي حزبي بودند كه تحت رهبري بارزاني ها قرار داشتند. اما نيرو هاي تحت رهبري طالباني، به طور گسترده اي از كردهاي حامي صدام حمايت مي كردند. در نتيجه قسمت اعظم گروه هاي كرد مخالف عراق اكنون هم با عراق و هم با تركيه در جنگ بودند. در واقع نيرو هاي طالباني در مرز هاي تركيه با عراق و در مبارزه با ارتش تركيه موفق بودند، به طوري كه تركيه مجبور شد ارتش دوم خود را كه از خط لوله صادرات نفت عراق ـ تركيه و جاده كنار آن دفاع مي كرد، باز سازي كند. در حالي كه كرد هاي حامي حكومت از خطوط لوله دفاع مي كردند، تركها پايگاه هاي نظامي متعددي در اين منطقه مستقر نموده و مردم روستا هاي كرد نشين را مجبور به تخليه كردند. تركيه همچنين در اواخر آوريل يك توافقنامه امنيتي را با عراق به امضا رساند. با منعقد شدن اين توافقنامه، تركيه نيرو هاي طالباني را در داخل خاك عراق مورد تعقيب و پيگيري قرار داد و با اين كار ،كمبود نيروي عراق را جبران كرد. همچنين تركيه توانست در ماه هاي مي، آگوست و سپتامبر حملات گسترده اي را عليه نيرو هاي طالباني ترتيب دهد. اين حملات تأثير خود را گذاشت و در نهايت باعث شد نيرو هاي طالباني با بغداد مصالحه كرده و دست از تحركات استقلال طلبانه خود بردارند. و سرانجام طالباني در ماه دسامبر توافقنامه ي آتش بس را امضا نمود. ادامه دارد ويژه نامه فارس در هفته دفاع مقدس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام ...
و در سال های آخر هم خستگی مردم از فرسایشی شدن جنگ بود که همین امر باعث اضطراب و عدم تمرکز در مسئولین به هنگام تصمیم گیری در مواقع حساس می شد ...

- ضعف شدید واحد فنی مهندسی سپاه و ارتش در مقایسه با ارتش عراق
3- تحقیر و برخوردهای زشت و دور از شان با برخی از نیروهای خدوم و وفادار ارتشی در حالی که کشور به تخصص آنها نیاز شدید داشت.
4- برخوردهای بد با پزشکان متخصص داخل کشور که اتفاقا همزمان با یکی از عملیاتها بود و بدلیل ترک بیمارستانها از سوی پزشکان در اعتراض به عملکرد وزارت بهداشت، منجر به تلفات شدید مجروحین عملیات در بیمارستانها شد. از اینگونه خیانتها از سوی دوستان به ظاهر انقلابی موارد متعددی وجود دارد.
5- عدم تجربه جنگ زمینی واقعی در نیروهای زمینی ما از قبیل سپاه و ارتش



دوست عزیز باید بگم به غیر از یک دو سال اول جنگ ، در باقی سال هل واحد مهندسی سپاه یکی از موفق ترین واخحد های ما بود نمونش هم پل عملیات والفجر 8 و خیبر ....


در مورد کمبود نیروی متخصص هم باید بگ با هیچ یک از تاکتیک های مرسوم نمی شد ارتش عراق رو شکست داد چون از تمامی ارتش های قدرتمند دنیا در ارتش عراق مستشار نظامی حضور داشت . نمونش هم عملیات توکل ، نصر ، و پل نادری که توسط ارتش و با تاکتیک های مرسوم انجام شد و به شکست کامل انجامید ... یکی از مهمترین عوامل پیروزی های بعدی ما ورود فرماندهای جوان و مبتکر و خلاق سپاه بود که با تاکتیک های جدید که برای ارتش عراق شناخته شد نبود وارد عمل شدند و شکست های زیادی رو به صدام تحمیل کردند .



جناب نستوور عزيز


واحد مهندسي سپاه جز در مناطق خاص و يا موقعيتهاي خاص همچون عمليات هاي بزرگ فعال نبود.

اين واحدها هم در لشكرهاي بزرگي كه امكانات زيادي داشتند مشهود بود. نه در تيپ مستقلي مثل ما..............

تنها نو اوري كه ان موقع من ديدم نصب يك لانچر ( يك لوله) ميني كاتيوشا روي يك فرغون بود كه به هنگام شليك ميبايستي توسط تعداد زيادي گوني پوشانده ميشد وگرنه فرغون يك طرف و لانچر.......

من منكر اين واحد نيستم ولي عزيز دل برادر اين رشادت و از جان گذشتگيهاي برادران مخلص بسيج بود كه جبهه ها رو سرپا نگه ميداشت و گرنه امكانات صفر.

باور نميكنيد براي شليك ار پي جي 7 كار به حلال و حرام كشيده بود......

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.