babak81

ناگفته‌های حسن روحانی از هشت سال جنگ تحمیلی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

دکتر حسن روحانی که در دوران دفاع مقدس مسئولیت‌هایی چون فرماندهی پدافند هوایی کشور، ریاست ستاد مرکزی قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص)، عضویت در شورای ‌عالی جنگ و شورای ‌عالی دفاع و ... را بر عهده داشته، در مصاحبه‌ای با روزنامه همشهری به بیان برخی ناگفته‌هایش از جنگ 8ساله پرداخته ‌است. متن کامل این گفتگو که حاوی برخی اطلاعات دقیق و ناگفته از ابعاد پنهانی دوران دفاع مقدس است را در زیر بخوانید: جناب آقای روحانی ورودتان به موضوعات دفاعی از پذیرفتن مسئولیت در سازمان عقیدتی – سیاسی ارتش آغاز شد؟ از آغاز سال 1358 به توصیه آیت الله خامنه‌ای برای ساماندهی امور ارتش، فعالیت خودم را در ارتش آغاز کردم. ساماندهی انجمن‌های اسلامی خودجوش، تقویت فرماندهی، برقراری نظم و انضباط در پادگانها، رفع برخی از اختلافات و شکستن برخی از تحصن‌ها در ارتش، اهم فعالیتهای من بود. حوادثی که در کردستان به وجود آمده بود باعث شد که در هوانیروز کرمانشاه و پایگاه هوایی تبریز تحصن رخ دهد و مسایل مربوط به روابط افسران و درجه‌داران و همافران موجب حوادثی در پایگاه هوایی اصفهان و پادگان لاهوتی تهران شد. دلایل تحصن‌ها چه بود؟ آن زمان بهانه‌های مختلفی برای تحصن وجود داشت، مثلاً در اصفهان عده‌ای تحصن کرده بودند که ارتش بی‌طبقه توحیدی می‌خواهیم و عده‌ای از آنها حتی به مسجد دانشگاه تهران آمده بودند و در اینجا تحصن کرده بودند و می‌گفتند باید درجه از بین برود؛ به خاطر تفکراتی که گروهک‌های چپ و منافقین در ارتش می‌دمیدند، این مسایل پیش آمده بود. در هوانیروز کرمانشاه تحصن مربوط به حوادث کردستان بود، چون قرار بود خلبان‌های هوانیروز برای مبارزه با گروهکهای دموکرات و کومله عملیات داشته باشند. در پادگان لاهوتی تحصن کرده بودند و می‌گفتند که فرمانده را نمی‌پذیریم و باید پادگان شورایی شود. ارتش خیلی به هم ریخته و بی‌سر و سامان بود. همه تلاش‌های ما این بود که ارتش نظم و سامانی پیدا کند. یکی از کارهای ما چارچوب دادن به انجمن‌های اسلامی در ارتش بود و در نهایت تشکیل سازمان سیاسی- ایدئولوژیک که بعداً تغییر نام داد به عقیدتی- سیاسی. انتشار مجله صف به عنوان مجله ارتش، یکی دیگر از آن کارها بود. در اواخر سال 1358 که به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی انتخاب شدم، به عنوان عضو و مخبر کمیسیون دفاع انجام وظیفه می‌کردم. در آن مقطع آیت الله خامنه‌ای رئیس کمیسیون دفاع بودند. این تصور وجود دارد که زمینه‌های ایدئولوژیک جدی در ارتشی که دوران سلطنت پهلوی را تجربه کرده وجود ندارد، پس چگونه مسایلی که فرمودید در ارتش رخ داد؟ بعد از انقلاب یک عده از سران ارتش، تحت تعقیب بودند و یا دستگیر و محاکمه می‌شدند. تعداد زیادی از امرای ارتش را بازنشسته کرده بودند و آنهایی که مانده بودند معمولاً افسران جزء و تعدادی افسران ارشد بودند در کنار درجه‌داران و سربازها. البته زمانی که در دولت موقت دوره سربازی را به یک سال تقلیل دادند در واقع ارتش خالی شده بود. در آن زمان این بحث شروع شده بود که ارتش باید شورایی اداره شود و خود آنها فرمانده را انتخاب کنند. چون شکل ارتش اسلامی مشخص نبود، این بحث‌ها آغاز شده بود. عده‌ای گفتند که ارتش باید منحل شود. منافقین و گروهک‌های چپ خواستار ارتش خلقی بودند. حتی اوایل سال 1358 به ستاد مشترک رفتم دیدم نظامیان با لباس شخصی به ستاد می‌آیند و آنجا لباس‌های نظامی را که با ساک همراه خود آورده بودند می‌پوشیدند و بعد از پایان ساعت کار با لباس شخصی خارج می‌شدند. اینها می‌ترسیدند که با لباس نظامی به خیابانها بروند. می‌ترسیدند که به آنها حمله شود و یا آنها را دستگیر کنند. چون مردم نمی‌دانستند افراد فراری چه کسانی هستند و ارتش پیوسته به انقلاب چه کسانی هستند. در این شرایط ارتش باید ساماندهی می‌شد، اواخر فروردین 1358 که به پادگان همدان رفته بودم، دیدم که فقط 13 نفر افراد کادر در تیپ زرهی همدان مشغول خدمتند با آن همه تانک و نفربری که در آنجا بود. در آن شرایط یک گروهک با حداقل ٥٠ نیرو، می‌توانست پادگان را در اختیار بگیرد. کارهای زیادی بود که می‌بایست سامان بگیرد. در ارتش نیروهای مذهبی بودند و فعالیت می‌‌کردند، اما تعداد آنها کم بود. از آن طرف گروهک‌ها هم فعال بودند که عمدتاً بر افسران جزء و درجه‌داران تأثیر می‌گذاشتند. با آنها تماس می‌گرفتند و حتی به داخل پادگان‌ها هم رفت و آمد داشتند و حتی سخنرانی می‌کردند. به همین دلایل، کمیته‌ای در ستاد مشترک برای ساماندهی ارتش تشکیل شده بود و آیت الله خامنه‌ای در آن کمیته حضور داشتند. همین کمیته فرماندهان را نصب و عزل می‌کردند. ایشان در آن زمان عضو شورای انقلاب هم بودند و مسئولیت ساماندهی ارتش را هم داشتند. و در مجلس اول هم برگزیده می‌شوید... وقتی جنگ شروع شد، نماینده مجلس اول و عضو کمیسیون دفاع و مخبر آن بودم؛ البته قبل از اینکه جنگ شروع شود بحث‌های زیادی در کمیسیون دفاع درباره احتمال جنگ شده بود، در آن کمیسیون شهید دکتر چمران عضو بود و آیت الله خامنه‌ای ریاست آن را برعهده داشتند. چرا کمیسیون دفاع تشکیل شد؟ این کمیسیون از قبل در مجلس وجود داشت. و دستور کارش در آن مقطع چه بود؟ دستور کار اولیه در آغاز مجلس درباره اصلاح قوانین، بررسی لوایح و طرحهای مربوطه و ساماندهی ارتش و سپاه بود. یکی از کارها تدوین اساسنامه برای سپاه بود که نهاد تازه تأسیسی بود. قانون تشکیل بسیج مستضعفین از جمله آن کارها بود که کمیسیون دفاع انجام می‌داد. بحث‌های سیاسی و تحلیلی هم داشتند که آیا احتمال خطری برای کشور وجود دارد یا نه؟ البته بعد از شروع جنگ مأموریت‌هایی از طرف شورایعالی دفاع به من محول شد. یکی از آنها بازدید از انبارها، آمادگاهها و زاغه‌های مهمات بود تا ببینیم موجودی مهمات و تجهیزات در ارتش چیست؟ چون آمارها از میزان تجهیزات و مهمات دقیق نبود. آمار و ارقام موجود اختلاف‌هایی داشتند. تقریباً از همه زاغه‌های مهمات، انبارها و آمادگاهها در سراسر کشور بازدید کردیم و این مأموریت از سوی شورای عالی دفاع و مخصوصاً شخص آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان نماینده امام در شورایعالی دفاع بود. در این تیم تعدادی از نمایندگان مجلس و تعدادی از مسئولین ارتش حضور داشتند، مثلاً مرحوم شهید حقانی جزو این تیم بود. بعداً از سوی شورایعالی دفاع برای بررسی حوادثی در غرب کشور رفتم. در سال 1360 بعد از مجروح شدن آیت الله خامنه‌ای در یک سوءقصد به ایشان که نتوانستند در مجلس حضور یابند و بعداً رئیس‌جمهور شدند، مسئولیت ریاست کمیسیون دفاع به من واگذار شد. و از اوایل سال 1361 به عنوان رئیس کمیسیون دفاع در جلسات شورایعالی دفاع تا آخر جنگ شرکت می‌کردم. در سال 1362 که آقای هاشمی فرمانده جنگ شدند، معاون ایشان در فرماندهی جنگ شدم. همزمان با عملیات خیبر؟ بله، چند ماه قبل از عملیات خیبر ایشان منصوب شدند. در سال 1364 به عنوان رئیس ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیاء مسئولیت یافتم و در آبان 1364 به عنوان فرمانده پدافند هوایی که تا آخر جنگ و تا سال 1370 این مسئولیت را داشتم. تا اواخر سال 1366 رئیس ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیاء بودم، اوایل سال 1367 آقای مهندس موسوی که نخست‌وزیر بودند به عنوان رئیس ستاد قرارگاه منصوب شدند و من دوباره تا پایان جنگ معاون فرمانده جنگ شدم. البته از سال 1365 رئیس ستاد پشتیبانی جنگ هم بودم. در دوره اول مجلس، شما و آقایان معادیخواه و ناطق‌نوری، مثلث مخالفین بنی‌صدر و منتقد اصلی جامعه روحانیت از وی بودید، مسایل جنگ تا چه حد در مخالفتتان با وی مؤثر بود؟ در رابطه با بنی‌صدر خوب است به مسئله‌ای که قبل از ورود به مجلس شورای اسلامی رخ داد، اشاره کنم. می‌دانید مجلس اول در ٧ خرداد 1359 افتتاح شد. من با هیأتی در فروردین سال 1359 برای بازدید مرزها به مرزهای جنوب و غرب رفتم. اواخر فروردین در غرب بودیم که شهر قصرشیرین گلوله ‌باران می‌شد. اوایل اردیبهشت شهر قصرشیرین در حال تخلیه بود. در همان ایام مهران بمباران شد. بعد از اینکه از مرزهای غربی برگشتم در ستاد مشترک با رئیس ستاد و فرماندهان ارتش جلسه گذاشتیم و در آن جلسه گفتم که همه قرائن و شواهد حاکی است که عراق به ما حمله خواهد کرد. همه آنها تعجب کردند و قبول نکردند. گفتم که عراق واحدهای نظامی و توپخانه‌اش را در مرز مستقر کرده است. به شهر قصرشیرین گلوله توپ می‌زنند. رئیس ستاد مشترک آن وقت تیمسار شادمهر بود، گفت شما مسایل نظامی را زیاد نمی‌دانید، به این کاری که عراق انجام می‌دهد می‌گویند حرکت ایذایی و ربطی به جنگ ندارد. از آقای بنی‌صدر که آن وقت فرمانده کل قوا بود وقت گرفتم تا گزارش بدهم. تا خواستم شروع کنم، ایشان گفت، چرا موقعی که می‌خواستم رئیس‌جمهور شوم اینقدر با من مخالفت کردی، گفتم که فعلاً درباره آن بحثی ندارم. گفت در مصاحبه‌ات با کیهان این مسایل را علیه من گفته‌ای. گفتم، من با ریاست جمهوری شما مخالف بودم ولی الان برای کار دیگری آمده‌ام، درباره مرزها گزارش دارم. وقتی گزارش را دادم، گفت اینها چیز مهمی نیست و ما اطلاعات لازم را داریم که در مرزها چه خبر است و عراق می‌خواهد چه کار کند. این موضوع در زمانی بود که هنوز مجلس تشکیل نشده بود. نظر ما در کمیسیون دفاع این بود که عراق به ما حمله خواهد کرد، اما متأسفانه برای آقای بنی‌صدر روشن بود که عراق به ما حمله خواهد کرد، در میدان شهدا به مناسبت ١٧ شهریور سخنرانی کرد و تمام این سخنرانی حمله به حزب جمهوری اسلامی بود و هیچ اشاره‌ای به اینکه مردم آمادگی برای حمله داشته باشند، نبود. در مجلس تعدادی از نمایندگان طرفدار بنی‌صدر بودند که در اقلیت بودند. اکثریت مخالف ایشان بود و بیشتر تحرکات مجلس علیه ایشان توسط آقای ناطق، آقای معادیخواه و من بود. مخالف با بنی‌صدر مخصوصاً بعد از سقوط خرمشهر بالا گرفت. فقط اعتراض داشتید و یا اقدامات عملی هم انجام می‌دادید؟ تنها اعتراض نبود. مثلاً بنی‌صدر با سپاه مخالف بود. در مسئولیت بازدید از انبارهای ارتش، یکی از هدفهای من تقویت سپاه بود. همیشه بنی‌صدر مانع تقویت سپاه بود. مثلاً سپاه نیاز به خمپاره ٦٠ داشت و ارتش می‌گفت که خمپاره ٦٠ نداریم و ما خمپاره ٦٠ را در انبارهای شیراز پیدا کردیم. این خبر برای مسئولین و سپاه خوشحال‌ کننده بود. یا در اصفهان وسیله‌ای را در انبار پیدا کردیم که می‌گفتند نفربر است، ولی اشتباه می‌کردند، بالاخره فهمیدیم که سیستم پدافند هوایی به نام "شیلیکا" است. یا در اصفهان موشک‌هایی را کشف کردیم که در فضای باز نگهداری می‌شد که خیلی خطرناک بود و لذا تا از اصفهان آمدم و خدمت امام رسیدم، گزارش دادم. در صحن مجلس هم اعتراض می‌کردیم و هم طرح می‌دادیم. آقای بنی‌صدر با اساسنامه سپاه و بسیج مخالف بود و البته مخالفت ما با ایشان فقط در زمینه سیاسی نبود. از سلاح‌هایی که به آنها اشاره کردید چه چیزهایی در اختیار سپاه قرار گرفت؟ آن زمان سلاح سبک و خمپاره در اختیار سپاه قرار گرفت و بعد از این هم مقداری سلاح از کشورهای دیگر توانستیم وارد کنیم، مثل آرپی‌جی 7 و سلاح‌های سبک که بیشتر در اختیار سپاه قرار می‌گرفت. در چه سالی؟ سال 1359. از کجا خریدید؟ اولین پارتی را از سوریه و بعد از کشورهایی مثل کره شمالی و بلغارستان خریداری کردیم. و لیبی؟ در مقطع بعدی از لیبی هم خرید کردیم. وقتی کلاش به دست بچه‌های سپاه رسید، همه را خوشحال کرد، چون سلاحی بود که تحرک بیشتری به رزمندگان می‌داد. چون تفنگ ژ ٣ سنگین بود. با توجه به اینکه بنی‌صدر فرمانده کل قوا بود، عزل او خلاء یا مشکلی را به وجود نیاورد؟ نه، به عکس موجب تحرک بهتر سپاه و ارتش شد. چون بنی‌صدر توجهی به سپاه نمی‌کرد و با تعدادی از افسران ارتش در ارتباط بود و با افسرهای مذهبی رابطۀ خوبی نداشت. با رفتن بنی‌صدر شکاف جدیدی در ارتش ایجاد نشد؟ در فرماندهی ارتش تغییراتی ایجاد شد، ولی شکافی به وجود نیامد. البته در اواخر، تعدادی از فرماندهان از او فاصله گرفته بودند. بعد از اینکه بنی‌صدر کنار رفت دست باز شد که سپاه فعال‌تر شود و نیروهای مؤمن ارتش فعالیت بیشتری انجام دهند و لذا بعد از عزل او، در زمان کوتاهی پیروزی‌های خوبی در جنگ داشتیم. مدیریت پیروزی‌ها با کجا بود؟ آن زمان عمدتاً بار مسئولیت طرح‌های کلان برعهده شورایعالی دفاع متشکل از رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر نمایندگان امام، رئیس ستاد مشترک ارتش و وزیر دفاع بود. عملاً وزیر خارجه و برخی از فرماندهان نظامی هم شرکت می‌کردند. بعد از اینکه وزارت سپاه تشکیل شد وزیر مربوطه هم شرکت می‌کرد. دبیر شورا هم مرحوم نظران بود. در اکثر جلسات مرحوم حاج سید احمد آقا نیز شرکت می‌کردند. به دعوت شورا و یا اینکه خودشان حاضر می‌شدند؟ همیشه دعوت می‌شد. البته ایشان عضو نبودند ولی به عنوان ناظر از طرف امام شرکت می‌کردند؛ البته شرکت منظم نداشتند. ولی در جلسات مهم می‌آمدند. گاهی اوقات هم شورایعالی دفاع در دفتر امام تشکیل می‌شد. با حضور امام؟ گاهی اوقات، اعضای شورا به حضور امام می‌رسیدند و امام هم حضور کوتاهی در جمع داشتند. با چه موضوعاتی؟ هم موضوعات جنگ و هم سایر موضوعات که به مسایل نظامی و امنیتی مربوط می‌شد، ولی عمدتاً در آن مقطع جنگ مطرح بود. نمایندگان حضرت امام در شورا چه کسانی بودند؟ ابتدا آیت الله خامنه‌ای و آقای هاشمی رفسنجانی بودند. وظایف شورایعالی دفاع چه بود؟ البته وظیفه اصلی شورا تعیین فرماندهان نیروها و پیشنهاد خدمت امام، پیشنهاد مسئله جنگ و صلح خدمت امام بود، ولی در آن مقطع ایجاد هماهنگی بین سپاه و ارتش و گاهی تقسیم مسئولیت، تهیه امکانات برای جبهه و پشتیبانی مالی، ارزی برای جنگ و سایر مسایل مربوط به جبهه‌ها بود. البته بعدها چون شورایعالی دفاع قادر نبود مسئله پشتیبانی جنگ را حل کند شورای دیگری در سال 1365 با عنوان شورایعالی پشتیبانی جنگ تشکیل شد که رئیس این شورا هم رئیس جمهور بودند و دارای اختیارات وسیعی بود. این نکته را بگویم که از سال 1362 که آقای هاشمی فرمانده جنگ شدند، من در شورایعالی دفاع به عنوان نماینده فرمانده جنگ شرکت می‌کردم. چون معمولاً آقای هاشمی شرکت نمی‌کرد. بعد از ریاست ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیاء، از سوی آیت الله خامنه‌ای به عنوان فرمانده پدافند هوایی منصوب می‌شوید، دلایل این انتصاب چه بود؟ امکانات پدافند هوایی عمدتاً در اختیار نیروی هوایی ارتش بود و آیت الله خامنه‌‌ای در آن مقطع مسئولیت در ارتش داشتند، تحت عنوان، تمشیت در امور ارتش و رئیس شورایعالی دفاع هم بودند و آقای هاشمی در آن دوره فرماندهی میدان جنگ را به عهده داشتند. مسئله فرماندهی پدافند هوایی از اینجا شروع شد که در سال 1364 امکانات هوایی‌ عراق خیلی زیاد شد. میراژ را از فرانسه، میگ ٢٥ از شوروی سابق و بعداً سوپراتاندارد را از فرانسه گرفت، ولی به ما هیچ کشوری کمک نمی‌کرد و هر روز تعداد هواپیماهایمان کمتر می‌شد. در این مقطع عراقی‌ها با بمباران‌های پیاپی خارک، صادرات نفت ما را قطع کردند. از آغاز جنگ، این اولین بار بود که به مدت ٢ تا ٣ هفته صادرات نفت قطع شد. در آن مقطع آقای هاشمی مرا خواست تا مسئولیت پدافند هوایی را برعهده بگیرم که من موافقت نکردم. روز بعد آیت الله خامنه‌ای مرا خواست و گفتند باید مسئولیت پدافند هوایی را بپذیرید و من دوباره دلایل عدم موافقت خودم را اعلام کردم و گفتم فرد دیگری را منصوب کنید. من هم کمک می‌کنم. ایشان فرمودند من و آقای هاشمی از سوی امام این اختیار را داریم که اگر مسئولیتی را برای فردی تشخیص دادیم به آن فرد حکم شرعی کنیم و من به شما می‌گویم این کار بر شما واجب عینی است و از طرف امام به شما تکلیف می‌کنم و لذا من قبول کردم. ولی با ایشان توافق کردیم که حکم یک ساله صادر نمایند که البته بعداً آن حکم تمدید شد و تا پایان جنگ، حتی تا سال 1370 ادامه یافت. بعد از این پدافند کل کشور تشکیل شد که متشکل از مسئولین نیروی هوایی ارتش و سپاه بود، البته سپاه امکانات زیادی نداشت. چند نفر نمایندگان مجلس هم در این ستاد حضور داشتند. نقل شده است در جریان عملیات والفجر ٨ در مسئله‌ای که میان ارتش و سپاه رخ داد، جانب سپاه را گرفتید، موضوع چه بود؟ عملیات والفجر ٨ برای ما بسیار مهم بود و لازم بود ارتش پشتیبانی وسیعی را به عهده بگیرد. از نیروی هوایی گرفته تا دریایی تا توپخانه و هوانیروز و حتی چند عملیات پشتیبانی. مسایل فراوانی بود و نیاز بود از سپاه که مسئولیت اصلی عملیات را برعهده داشت پشتیبانی شود. چرا ضرورت داشت شما فرمانده پدافند هوایی شوید؟ کاری که من به عنوان رئیس پدافند هوایی می‌توانستم انجام دهم، انجام آن برای مسئولین ارتش بسیار سخت و گاهی غیرعملی بود. مثلاً؟ مثلاً سیستم‌ هاگ بسیار محدود بود و قطعه برای نگهداری آنها نداشتیم و طبق مقررات می‌بایست سیستم هاگ تهران و خارک همیشه روشن باشد. مقطعی رسید که دیدیم قطعه نداریم و امکان دارد کلاً سیستم هاگ را از دست بدهیم. ولذا تصمیم گرفتیم هاگ تهران را مدتی خاموش کنیم. با مسئولیت چه کسی؟ با مسئولیت خودم؛ البته در جلسه بحث می‌کردیم و به این نظر می‌رسیدیم و به اطلاع فرمانده جنگ هم می‌رسید ولی مسئولیت آن را من قبول می‌کردم. در چه مقطعی؟ در سالهای 1365 و 1366. البته تصمیمات برمبنای پیش‌بینی بود و خوشبختانه در زمانی که هاگ خاموش بود، اتفاقی رخ نداد. یا مثلاً دستورالعمل‌های اف ١٤ را اصلاح کردیم و زمان اسکرامبل را از ١٤ دقیقه به ٨ دقیقه کاهش دادیم، می‌دانید حتی یک ثانیه هم برای مواجهه با هواپیماهای دشمن مهم بود و ٧ دقیقه تأخیر برای جنگ هوایی خیلی زیاد است. چون این کارها مسئولیت سنگینی داشت. فردی انجام آن را برعهده نمی‌گرفت. پس تغییرات در برنامه عملیاتی هم داشته‌اید؟ بله، تغییرات فراوانی. اگر به اسناد ارتش و ابلاغیه‌ها مراجعه شود این موارد را می‌توان مشاهده کرد که خوب است این مسایل در مراکز علمی نظامی مورد بحث قرار گیرد. یکی از تصمیمات دیگرتان مجاب‌کردن مسئولین برای حمله هوایی و پاسخ موشکی به عراق در مقابل حملات عراق به شهرهای کشورمان بود؟ بحثی از سال 1363 شروع شد و آن پاسخگویی به حملات هوایی عراق به شهرهای ما بود. عراق شهرهای ما را می‌زد و ما مقابله نمی‌کردیم، چون از نظر شرعی مشکل داشتیم. ولی سؤال این بود که برای بازدارندگی چه کار کنیم؟ وقتی که عراق به شهرهای ما حمله کرده و موجب تخلیه آنها می‌شود و پشت جبهه را ضعیف می‌کند، ما باید چه کنیم که مانع عراق بشویم. به این نتیجه رسیدیم که باید در حد نیاز پاسخ دهیم. با آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه بحث شد و ایشان موضوع را با امام مطرح کردند. امام فرموده بودند که با این شرط می‌توانید این کار را انجام دهید که قبل از آن از طریق رادیو اعلام کنید و بگویید که چه زمانی به آن شهر حمله می‌کنید تا مردم آسیب نبینند. و لذا این کار از طریق رادیو عربی انجام می‌شد و اعلام می‌کردیم که فردا به تلافی حمله عراق فلان شهر، مثلاً کرکوک یا موصل یا بصره مورد حمله قرار خواهد گرفت. ساعت حمله را که اعلام نمی‌کردید؟! ساعت را نمی‌گفتیم، ولی می‌گفتیم مثلاً در ٢٤ ساعت آینده. البته کارمان خیلی سخت می‌شد، چون وقتی با هواپیما می‌خواستیم جایی را بزنیم، عراق آماده می‌شد و در مقطعی کار به جایی رسید که خلبان‌ها می‌گفتند، با این اعلام، کاری نمی‌توانیم بکنیم. چون شما که اعلام می‌کنید، آنها هم آماده می‌شوند. اعلام حمله هوایی به عراق تا چه زمانی ادامه داشت؟ تا آخر جنگ در حملات به شهرها، قبلاً اعلام می‌کردیم. گفته می‌شود یکی از دلایل سقوط فاو خالی‌شدن منطقه از نیروهای اصلی بود و آمدن آنها به پشت جبهه برای فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی مجلس سوم، این موضوع صحت دارد؟ موضوعات متعددی دست به دست هم داد تا فاو سقوط کرد. مثلاً منافقین از سال 1365 به بعد به همراه نیروهای عراقی به خط می‌زدند. کار اطلاعاتی جدی هم برای صدام انجام می‌دادند. شورایعالی دفاع فعالیت ضد‌جاسوسی هم داشت؟ فعالیت‌های ضد جاسوسی را وزارت اطلاعات و ضداطلاعات ارتش و سپاه به عهده داشتند. در آن شرایط اطلاعات جاسوسی منافقین نقش مؤثری در روحیه دادن به عراقی‌ها داشت. از طرف دیگر، بعد از عملیات کربلای ٥ سپاه به این نتیجه رسید که در جنوب دیگر نمی‌شود کاری کرد. سپاه می‌گفت از هور تا فاو همه جا عملیات کرده‌ایم و در کربلای ٤ و ٥ در منطقه شلمچه عملیات کرده‌ایم، پس در جنوب جایی نمانده و لذا خوب است برویم و در غرب عملیات کنیم. اواخر سال 1365 و اوایل 1366 عمده عملیات‌ها در غرب انجام ‌شد و اکثر نیروهای اصلی سپاه از جنوب به غرب رفته بودند. مسئله سوم اینکه سپاه خودش را به امکانات پدافندی فاو اعم از سنگرها و خاکریزهای مهم دلخوش کرده بود که فاو قابل نفوذ نیست. مسئله چهارم هم اختلافات داخلی پشت جبهه بود. پشت جبهه؟ بله، در انتخابات مجلس سوم عده‌ای از افراد تند آمدند و گفتند که اسلام جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، اسلام آمریکایی است و حتی مانع سخنرانی افرادی شدند. در مهدیه تهران که یکی از بزرگان سخنرانی داشت، عده‌ای از افراد تند نگذاشتند سخنرانی ادامه یابد. انشعاب در روحانیت مبارز اتفاق افتاد و تشکل روحانیون مبارز ایجاد شد. همه این اتفاقات در آستانه انتخابات مجلس سوم رخ داد. سپاه یکی از ذهنیت‌هایش این بود که اگر تعدادی از نیروهای سپاه به مجلس بروند، مشکلات آنها بهتر حل می‌شود. پشتیبانی بهتری از جبهه‌ها می‌شود و لذا آمدند عده‌ای از مسئولین سپاه و سرداران را تشویق کردند تا کاندیدا شوند و خود آنها هم در این زمینه فعال شدند. لذا وقتی که فاو سقوط کرد، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمدۀ فرماندهان در غرب بودند. روزی که فاو سقوط کرد روزی بود که آیت الله موسوی اردبیلی برای آنها در سمینار سخنرانی داشت. اولین خبر این که «فاو در حال سقوط است» من به آقای هاشمی‌ رفسنجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود فرمانده نیروی هوایی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت، سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو پرواز می‌کنیم و نیروهای ما در حال عقب‌نشینی از فاو هستند. صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم که وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت که بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت و گفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضایی صحبت کردم، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد، مگر اینکه عراق بمب ا تمی به کار ببرد. نیم ساعت بعد که خلبان‌ها برای بمباران رفته بودند دوباره تماس گرفته بودند و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط کرده است. برای اینکه همه نیروها دارند به این طرف می‌آیند و سپاه خطی برای بمباران به ما می‌دهد که قبلاً خط مقدم آنها بوده، معلوم است که خط اول را خالی کرده است. دوباره به آقای هاشمی گفتم که فاو در حال سقوط است و ایشان گفت که اشتباه می‌کنید. یعنی گزارش سپاه ایشان را مطمئن کرده بود. وقتی آقای رضایی می‌گفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع فاو بودند. البته بعد از آن خیلی تلاش شد که بازپس‌ بگیریم که نشد. جناب آقای روحانی، مسایل پشت جبهه آیا در میان بسیجی‌ها و رزمندگان نیز تأثیرگذار بود؟ بی‌تأثیر نبود. آقای منتظری بر سر مهدی هاشمی دل‌آزرده شده بود و یکسری نقطه‌نظرات جدیدی پیدا کرده بود و یک عده از نیروهای سپاه و بسیجی که از منطقه اصفهان بودند علاقه‌مند به ایشان بودند. بحث‌ها و دعواهای روحانیت و روحانیون و اختلافات و بحث اسلام آمریکایی هم بی‌تأثیر نبود در ذهن و فکر بچه‌های جبهه. به هرحال آنها به شهرها رفت و آمد داشتند. یعنی موضوع در حدی بود که در شورایعالی دفاع هم مطرح شود؟ بله، این بحثها مطرح می‌شد، منتهی به گونه‌ای نبود که شورایعالی دفاع بتواند در این زمینه کاری را انجام دهد. به هرحال مجلس سوم را نیروهای به اصطلاح چپ گرفتند. البته روشن است که هیچ‌کس نمی‌خواست که چنین حادثه‌ای برای جبهه‌ها رخ دهد و قصد هیچ‌کس این نبود، ولی ناخودآگاه این مسایل بی‌تأثیر نبود. جناب آقای دکتر روحانی همه خریدهای جنگ زیر نظر شورایعالی دفاع بود؟ خریدها از سال 1364 زیرنظر قرارگاه خاتم‌الانبیا بود. و در موضوع مک فارلین هم شورایعالی دفاع مطلع بود؟ یادم نمی‌آید که ماجرای مک فارلین در شورایعالی دفاع مطرح شده باشد، ولی جریانی بود که فرمانده جنگ یعنی آقای هاشمی از آن مطلع بودند. از کلیت ماجرا هم رئیس شورایعالی دفاع یعنی آیت‌الله خامنه‌ای مطلع بودند و البته در مقطعی نخست‌وزیر هم در اواخر مطلع شده بودند. آن مسئله یک مورد خاصی بود که پشت پرده پیش می‌رفت و مذاکراتی انجام می‌گرفت برای اینکه معامله‌ای صورت بگیرد تا بتوانیم برخی از نیازمندی‌های جبهه را تأمین کنیم و متأسفانه در آخر به مشکل برخورد کرد. تبعات مک فارلین هم در شورایعالی دفاع مطرح شد؟ تبعات آن عمدتاً سیاسی بود بیشتر در مجلس و کمیسیون‌های مجلس بود تا شورایعالی دفاع. بعضی از نمایندگان از وزیر امور خارجه وقت سؤال کردند و امام هم آن جمله معروف را به آنها فرمود که «این تذهبون». آنها که آن نامه را امضا کرده بودند به «این تذهبونی‌ها» معروف شدند. منبع : شهاب نیوز
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسیار عالی بسیار عالی واقعا ممنونم.دستتون درست! چه عجب بعد مدتها قفل سکوت ها شکست..... و البته این اولش نخواهد بود. در مورده فاو یه نکته رو هم اضافه کنم که علاوه بر موضوعات مطرح شده امریکا شخصا در عملیات شرکت داشت و خوب حالا با این حرفهای اقای روحانی دیگه هیچی رسما!!..... با این وجود بازم ایران به شدت مقاومت کرد ولی خوب وقتی اوضاع اون باشه مشخصه نتیجه نمیگیره... شاید یکی از دلائل اختلاف ارتش با سپاه سر قضیه فاو همین موضوعات بود. ما در فاو بردیم اما عملا نتونستیم مثل دیگر پیروزهای نسبی و یا کاملمون از اون استفاده بکنیم. در کل اقدامی بود بی نتیجه هرچند این عملیات فاو جز بهترین عملیات های ایران بوده و همونطور که شاید شنیده باشید این عملیات در دانشکده جنگ چین تدریس میشه ولی خوب...... در کل بسیار ممنونم زیبا بود. یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات متاسفانه اختلاف بیت نیروهای خودی در فاو اجازه ماندگاری حلاوت پیروزی را در کام ملت نگذاشت

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مطلب طولانی و خیلی جالبی بود ... برای من از همه جالب تر تقویت ارتش عراق در ان سال ها بود ... در حالی که فرماندهان ما فکر می کردند که پدافند ما در منطقه انقدر قوی هست که فقط با بمب اتم شکسته خواهد شد عراق در یک حمله متعارف در طول فقط 48 ساعت فاو رو از ما پس گرفت ... فاوی که ما در طی 75 روز اون رو به تسخیر خودمون در اورده بودیم . به نظر شما فرماندهان نظامی ما در ان دوره مثل ادم های بی مسئولیت عمل نکردند ؟ :mrgreen: :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به ذهنم رسید این تاپیک را بیارم رو تا یکم با ابعاد شخصیت دکتر روحانی و تجربیاتشون با دوباره خوندنش بیشتر آشنا بشویم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='death' timestamp='1374504781' post='323297']
این تذهبونی یعنی چی ؟
[/quote]
با تشکر از دوستی که به سوال من مثبت داد ای کاش ترجمه رو هم میداد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='death' timestamp='1374507343' post='323307']
[quote name='death' timestamp='1374504781' post='323297']
این تذهبونی یعنی چی ؟
[/quote]
با تشکر از دوستی که به سوال من مثبت داد ای کاش ترجمه رو هم میداد
[/quote]
به کجا می رویم...

دوستان بحث بی خودی سیاسی نکنن. متن جالبی است قشنگ بخونیدش برای همه وقایع داخلی گذشته یمان درس آموز است. خصوصا انتهای جنگ..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان درود
یه مقدمه کوچیک بگم و کمی حرف بزنم
من اصلاح طلبم
یه ایرانی مسلمان شیعه اصلاح طلب
ایده و اعتقاداتم برمبنای کمک و اعتلای مملکتمه و میکوشم در این زمینه تا جایی که بتونم و از دستم برمیاد کوتاهی نکنم
اصلاح طلبی رو هم برخلاف یه گروه اینوری و یک گروه اونوری موضوعی در راستای اسلام و قانون میدونم
من شیعه امام حسینم که برای اصلاح دین جد بزرگوارش قیام کرد
من پیرو محمد (ص) هستم پیامبری که برای اصلاح انحرافاتی که در دین خدا بوقوع پیوسته بود مبعوث شد
بین اصلاح طلبی شیعی و اسلامی و ایرانی با اصلاح طلبی غربی و حتی شرقی فرق بزاریم و فرق قایل بشیم
من به شخصه به جناب آقای دکترحسن روحانی رای دادم براشون تبلیغ هم کردم اما
اما نه مثه یه عده ازشون بت میسازم و انتظار معجزه دارم
نه مثه یه عده دیگه کارم شده توهین و تمسخر و کنایه و...
میکوشم معتدل ببینم و رفتار کنم
همونطوری که هیچوقت همه اینوریها رو متهم نمیکنم اجازه هم نمیدم کسی همه اونوری ها رو یکجا متهم کنه
بگذریم
متاسفانه هرکی بلند میشه خاطراتی بگه و یا بقول خودش ناگفته ای ، میشه قهرمان وحده و یگانه جنگ و کسی که یه تنه بار جنگ رو بدوش کشیده و..
اینه که عموم خاطرات ما با هم نمیخونن ( کم پیدا کردم جایی که یکی بیاد خاطره تعریف کنه و از خودش قهرمان نسازه و چند تا ایراد بخودش هم بگیره و یا نقش دیگران رو ستایش کنه، خاطرات سپهبد شیرازی و تیمسار اردستانی شاید تا حدودی مستثنا هستن )

نوشته های بالا نکات تامل رانگیزی داشت
بازم تاکید میکنم که به خود جناب روحانی رای دادم و براشون تبلیغ دهم کردم اما متاسفانه خیلی از گفته های بالا با اسناد و وقایع و حقایق نمیخونن
درباره مسایل سیاسی و پشت پرده های خارج از جنگ تقریبا همه فرمایشاتشون درسته منتها درباره ارتش تا جایی که بنده اطلاع دارم صدها سند خلاف فرمایشات ایشون در ارتش وجود داره
فرمایشات ایشون در باره تهدیدات عراق و اینکه ایشون درک کرده بودن تهاجم رو امال ارتش خیر !!! حداقل صدها سند در ارتش هست که تحرکات رو رصد و گزارش میکردن ، ناله های خیلی زیادی بوده که کسی نشنید و نخواست بشنفه
درباره بنی صدر تقریبا میشه گفت حق با ایشونه هرچند کمی بازهم یکجانبه به قاضی رفتن
درباره شیلکا و موشکهای اصفهان !!!! نمیدونم بخندم به این حرفها یا گریه کنم
فقط برین تحقیق کنین زمانی که ایشون این رحفها رو بهشون نسبت میدن اونموقعه کی در اصفهان متصدی امور بود تا دستتون بیاد که نسبت به یه پوکه هم معتقد و ملتزم یودن چه برسه به موشک
درباره شیلکا هم از اون جوکها بود که شنیدم
درباره والفجر 8 همه شاهکار ستاری رو بیاد دارن
متاسفانه این وجه تعریفی و قهرمانسازی که هرکسی که تعریف میکنه خودشو قهرمان جنگ میدونه و همه رو میریزه دور بدجوری گریبان ما ایرانیا رو گرفته
درباره بحث هاوکها هرکی کمی فقط کمی اطلاعات موشکی و پدافندی داشته باشه از این تعبیر هاوک تهران و خارگ خنده اش میگیره
ایشون متاسفانه سطح اطلاعاتشون از ارتقای توان هوایی عراق به میگ25 منتهی میشه که عراق از قبل هم نمونه هایی ازش داشت مابقی اهدایی ها رو نمیبینن ایشون
بحث آمادگی آلرت اف14 رو بلاخره من نفهمیدم مثه بحث سوختگیری هوایی شبانه اشون باید به حساب کی بنویسیم اونم رو بحساب منتخب مردم بزاریم ؟
نمیدونم تخصص ایشون در اف14 چه حدی هستش اما مطمینم در اون برهه خیلی خیلی خیلی بیشتر و وارد تر از ایشون در این زمینه داشیتم خاطرات و اسنادشون هم هست
متاسفانه باید بگنم جدای از برخی ناگفته های سیاسی و پشت پرده مسایل در زمان جنگ ، از لحاظ فنی و علم جنگ بینهایت ایراد داشتن این فرمایشات
یه چیز دیگه هنوز خیلی ها مکفارلین رو انکار میکنن و یه عده دیگه تایید کاش بعد از اینهمه سال بالاخره یکی میومود و رک حرف میزد که اون ماجراها و بالنتیجه اون اون استعفاها و بعدش اون بگیر و ببندها و.. واقعیتش چی یود
امیدوارم منتخب مردم ایران ( و منی که یک رای ناقابل بهشون دادم) در تحلیل اوضاع روزمملکت اینگونه به قضاوت نرن
ان شا الله
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='Antiwar' timestamp='1374507833' post='323310']
[quote name='death' timestamp='1374507343' post='323307']
[quote name='death' timestamp='1374504781' post='323297']
این تذهبونی یعنی چی ؟
[/quote]
با تشکر از دوستی که به سوال من مثبت داد ای کاش ترجمه رو هم میداد
[/quote]
به کجا می رویم...

دوستان بحث بی خودی سیاسی نکنن. متن جالبی است قشنگ بخونیدش برای همه وقایع داخلی گذشته یمان درس آموز است. خصوصا انتهای جنگ..
[/quote]
من ک بحث سیاسی نکردم عربی من خوب نیست میخواستم معنیش رو بدونم همین !!!
ولی مثل اینکه معنیش سیاسیه !!!!
فکر کردم اون به کجا میرویم رو در مورد من نوشته بود :دی

[color=#ff0000]سلام برادر روی صحبتم با شما نبود :)[/color]
[color=#ff0000]دو تا از دوستان بحث سیاسی کردند پاکش کردم این تذکرم برا اونا نوشتم.[/color]
[color=#ff0000]متاسفانه دقت نکردم ممکنه بد برداشت بشه[/color]
[color=#ff0000]عذر می خواهم[/color]
[color=#ff0000]آنتی وار[/color] ویرایش شده در توسط Antiwar

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='Antiwar' timestamp='1374507833' post='323310']
[quote name='death' timestamp='1374507343' post='323307']
[quote name='death' timestamp='1374504781' post='323297']
این تذهبونی یعنی چی ؟
[/quote]
با تشکر از دوستی که به سوال من مثبت داد ای کاش ترجمه رو هم میداد
[/quote]
به کجا می رویم...

دوستان بحث بی خودی سیاسی نکنن. متن جالبی است قشنگ بخونیدش برای همه وقایع داخلی گذشته یمان درس آموز است. خصوصا انتهای جنگ..
[/quote]

این تذهبونی از لحاظ جمله بندی اشتباهه!
به کجا میرویم میشه (این نذهب!؟)
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]...از لحاظ فنی و علم جنگ بینهایت ایراد داشتن این فرمایشات...[/quote]
خب واضحه!!..ایشون هیچ تخصصی در زمینه مورد نظر نداشتن...رشته تحصیلی وسابقه تجربی ایشون هم کاملا غیرمرتبط بود...
که البته بازم غیر طبیعی نیست!!چون در اون مقطع نیروی متخصص قابل اعتماد وجود نداشت یا بهتر بگم ترجیح روی نیروهای انقلابی(حتی باوجود عدم تخصص)بود
البته خب شاید شما مثل من انتظار داشتید حداقل این نوع افراد بعد جنگ از مناصب غیر مرتبط کناره گیری کنند ولی خب ایرانه دیگه icon_cheesygrin
این مسئله درمورد مسائل سیاسی،فرهنگی و...تاهمین لحظه صادقه!
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بله درسته کفتار جان!
در واقع اگر بخوام تصحیح کنم این تذهبون یعنی به کجا می روید! و اشاره به یک آیه ی قران است.
اون یای آخرش هم یای نسبت هست که در فارسی به جمله اضافه شده. برای این که بگن این تذهبونی ها

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.