EMPEROR

دشمن دوم ما مسلمانان و شیعیان چه گروه یا کشوری است؟

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با عرض سلام دوباره وهابیت با استفاده از نادانی مردم خاورمیانه داره روز به روز یه قده ی بزرگتر میشه امیدوارم به عمل جراهی نکشه. چون به قول بعضی از برادرها که دیگه از سر مجبوری و نادانی این سنی ها میگن انشاا... خداوند عبادات اونها رو هم قبول کنه یعنی به خاطر اتحاد اسلام و جلوگیری از شکاف جدی در جهان اسلام مجبور به زدن این حرف ها میشن .اما در مورد وهابیت دیگه اصلا نمی شه از این حرف ها زد چون کارها و اقدامات وفتواهای مسخرشون (واقعا مسخره است)در تضاد کامل با اسلام ودین حضرت رسول هستند .کسی که رسول خدا سنتش و زندگی اون بزورگوار مطلع باشه هرگز گول این وهابی های از خدا بی خبر رو نمیخوره وهابیها با نفوذ در قشر کم سواد و اغلب بی سواد جامعه ی اسلام و البته تا حدودی کم درامد وفقیر سعی در جلب مشتری واثه ی میوه ی گندیدشون دارن . مثلا با زیر سوال بردن بعضی از کارهای شیعه و اقدامات شیعه سعی در برتر جلوه دادن خود هستن که در بین افراد نا مطلع کار اسونیه مثل صیغه و عوض کردن اون در اضهان به جای زنا و تبلیغ اینو انجام دادن که با وجود منابع مالی و حمایتهای خارجی راحت صداشون به همه جا میرسه برعکس ما که هرچی داد میزنیم صدامون تو خفقان میمونه وهیچکس نمی شنوه در مورد تبلیغ هم اینطوری نیست که ما از اینجا داد بزنیم و اونها صدای مارو بشنون احتیاج به مقداری سرمایه گذاری در این بخش است در ضمن در روزهای نخست و اغزین کار نمیشه یه دفعه مخالفت کرد یعنی از طرفی باید اینگونه وانود کنیم که فقط سعی در تبلیغ مذهب خود داریم بعد با حدیث ها وروایت مختلف فتوا ها وکارهای علما هایشان را زیر سوال ببریم و وقتی که شکاف اولیه ایجاد شد به مخالفت کامل باستیم چون اگه در وحله ی اول مخلفت کنیم با این همه تبلغاتشون که شیعه کافر ظالم وهر کی یه دونه شیعه بکشه صد درصد تو بهشت مطمنا در قدم اول حرف ما رو نمی پذیرین پس باید اروم اروم در قلب وهابیت نفوذ کرد وضربه ی نهایی رو زد امتیاز ما در مقابل اونا اینه که حرف ها کارها و فتوا ها و... در تضاد کامل با عقل و دین است و با مقداری اگاه سازی میشه این قده رو کوچیک کرد باید از طریق اینترنت رسانه روزنامه و رسانه این کار انجام بشه چون این فرقه ی منحرف در جاهایی از کشور خودمونهم (متاسفانه)نفوذ کرده اخه همه ی مرد که به سایت میلیتاری دست رسی ندارن icon_question icon_wink واین همت مسئولان وسزمایه گذاری دولت رو میطلبه یا علی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام دوستان عزیز باور کنید در مقابله با وهابیت داره کوتاهی میشه! شاید درک نمیکنن که چه خطری برای کشور داره.اون بمبی که توی اهواز منفجر شد و منجر به شهید شدن تعدادی از هموطنان شد اصلن ربطی به گروههای پان عرب و تجزیه طلب نداشت.برادر بمب گذاره به یکی از اشنایان گفته بود که پسره وهابی شده بود! و تاکید میکرد که ملعون تبدیل به شیطان شده بود. ( اما صدا و سیما این رو نگفت که فرد بمب گذار وهابی شده بوده!) از مدارس شروع کنیم ایا اصلن معلمین دینی و پرورشی و قرآن با وهابیت اشنا هستند؟ خیر! باور کنید اصلن تو باغ نیستند! ایا از این همه روحانی که به صورت تخصصی با این مسائل آشنا هستند دعوت میشه بیان برای سخنرانی در مدارس و جوانهای مردم رو توجیه کنند؟ نه! نمیشه! حتی درمورد دفاع مقدس هم از هیچکس دعوت نمیشه بیاد برای دانش اموزا صحبت کنه و متاسفانه برخی اقایون ترجیح میدن بجای انجام کارشون بشینن بلوتوث بازی کنند! اینها به کنار! وقتی برخی معلمین پرورشی و دینی خودشون میشن مبلغ و مروج مطالبی شبیه به وطالب وهابیون یا سکولارها دیگه باید چیکار کنیم؟ ( دیدم ها که نوشتم) صدا و سیما هم که به دلایل سیاسی نمیتونه زیاد مانور بده چون ممکنه منجر به تحریک هموطنان اهل سنت بشه. حالا شما بگید باید چیکار کنیم؟ شما خودتون توی مدارس چندین سال دینی و قرآن و تاریخ اسلام خوندید.واقعن با خوندن اون کتابها متوجه شدید فرق شیعه با دیگر مذاهب اسلامی چیه؟ و اصلن چرا شیعه هستید؟ اصلن به عقاید اسلامی از دیدگاه قرآن (که همان عقاید شیعه است) پرداخته شده بود؟ یا اینکه فقط درباره اینکه ایدئولوژی چیست و روشهای همسر یابی و ... بحث یا شاید هم حفظ کردید؟ از طرف دیگه متاسفانه در طول دوره هایی در آموزش پرورش ما کارهایی انجام شد مثل سرسری گرفتن دینی و قرآن و پرورشی و مشاوره و تربیت بدنی و .... ( خدا شاهده من خودم دیدم که دبیر پرورشی که وظیفه اش کاملن مشخصه چیه شروع کرده به ایجاد شک نسبت به تشیع در دل نوجوانهای مردم! یا باور کنید ما خودمون معلم دینی داشتیم که از فرط منور الفکری 16 سال پیش همین کفریات اخیر ع.س رو برای ما به عنوان دینی می گفت) که حالا هم که این دروس جدی گرفته شد حالا یکی باید هی زور بزنه تا معلمین دینی و پرورشی و مشاور و ... کارشون رو انجام بدن! در طول همین دوره بود که وهابیت با استفاده از خلا ایجاد شده جای خودش رو باز کرد. راه اصلی مبارزه با وهابیت آموزش و پرورشه. اصلن هم هزینه زیادی هم نداره. به اندازه کافی هم آخوند اشنا به این فرقه توی هر شهری داریم.( درضمن باید امکانات رفاهی و فرصت ها در سراسر کشور یکسان توزیع بشه تا یه عده دلشون چرکین نشه )

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
صدا و سیما هم که به دلایل سیاسی نمیتونه زیاد مانور بده چون ممکنه منجر به تحریک هموطنان اهل سنت بشه. حالا شما بگید باید چیکار کنیم؟ مگه چند صد ملیون هستند که ما به خاطرش از 70 ملیون ایرانی بگذریم اگه صدا و سیما میخواد قضیه رو در سطح کلان در نظر بگیره دیگه باید از این بهانه ها دست برداره

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
باور كنيد كه از پس درگذشت رسول خدا شيطان در جلد بعضي ها نفوذ كرد و بعد از آن كودتا!!!!عليه علي و خاندانش و ........تا كنون شيطان و يارانش اين احمق ها را براي اذيت و آزار شيعيان هدايت مي كند .هر چيز و هر تفسيري درباره كارهاي اينان صحيح است اما در پرتو حكومت شياطين و هواي نفس بر اين وهابيت كه به قول امام بزرگوار پر از خرافه و دروغ است

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از نظرهای خوب دوستان گرامی - انشاالله در پست های بعدی به صورت تفضیلی تر به تحلیل نظرات دوستان خواهم پرداخت

افکار وهابیت تشابه زیادی با صهیونیست ها دارد - به نظر من اگر ما افکار این گروه را بهتر بشناسیم می توانیم بهتر راهکارهای مقابله با آنها را پیدا کنیم .

چه تفاوتی می بینید بین صهیونیست ها و وهابی ها؟

صهیونیست ها هنگام بمباران زنان و کودکان را هم می کشند

وهابی ها در عراق و افغنستان هنگام انتحار کردن زنان و کودکان را می کشند

صهیونیست ها هنگام حمله زمین ها و درختان را قلع و قمع می کنند

وهابی ها در افغانستان و عراق هنگام حمله درختان را آتش می کشند و زمین کشاورزی را نابود می کنند

صهیونیست ها از حمایت امریکا برخورداند

وهابی ها از حمایت امریکا و عربستان و اردن برخوردارند

صهیونیست ها متشکل هستند از افراطیون یهودی

وهابی ها متشکل هستند از افراطیون سنی

صهیونیست ها زاییده استعمارگران در قرن 20 هستند

وهابی ها زاییده استعمارگران در قرن 20 هستند

صهیونیست ها برای جلوگیری از افتضاحات خود و برای پاک جلوه دادن و مظلموم نمایی خود مطالعه و پژوهش در مورد هولوکاست را ممنوع کرده اند

وهابی ها برای جلوگیری از متوجه شدن مسلمین از افتضاحات و جنایات بعضی از صحابه زمان پیامبر (ص) مطالعه و پژوهش در مورد شخصیت صحابه را ممنوع و پژوهشگر را واجب القتل می دانند


صهیونیست ها و وهابی ها هر دو زاییده انگلستانند ( دقت کنید مشکل اول ما آمریکا نیست - انگلستان است - در کشور ما سفارت خانه دارد و ... )

و هزاران تشابه دیگر که شما امروزه در عربستان و افغانستان و عراق می بینید که چگونه مردم مسلمان را سر می برند و قتل عام می کنند


افشاگری های دکتر سید محمد حسینی قزوینی در مورد وهابیت و وهابی ها

حتما تا آخر ببینید و بشنوید و تامل کنید



توصیه استاد دکتر حسینی قزوینی مبنی بر رعایت ادب و نزاکت در برابر اهل سنت

http://rayanegar.net/files/wmv/adabshia.wmv

اتهام خنده دار بدعت به شیعه از سوی وهابیت ببینید و بخندید

http://rayanegar.net/files/wmv/bedatvahhabi.wmv

مشرک دانستن شیعه در همایش ختم بخاری دارالعلوم زاهدان زیر چتر جمهوری اسلامی ایران واقعا اگر یک شیعه در عربستان اینگونه اعلام می کرد با چه واکنشی از سوی وهابی ها مواجه می شدیم آنان که به راحتی شیعیان را در محکمه های وهابیت خود محاکمه می کنند و مخفیانه در زندان های خود اعدام می کنند

http://rayanegar.net/files/wmv/ehanatzahedan.wmv

اعترافات دکتر قزوینی و تحریف سخنان دکتر از سوی وهابی های زاهدان

استاد حسینی قزوینی در سخنانی اعلام داشتند که وهابی ها در ایجاد شبهه بسیار حرفه ای عمل می کنند و شبهه هایی که بسیار پیش پا افتاده و بدون سند و ابتدایی هستند را به صورت موذیانه به خورد شیعه می دهند

http://rayanegar.net/files/wmv/eterafqavini.wmv

اتهاجمات وهابیت بر علیه شیعه قسمت اول

http://rayanegar.net/files/wmv/tahajomvahhabi1.wmv

تهاجمات وهابیت بر علیه شیعه قسمت دوم

http://rayanegar.net/files/wmv/tahajomvahhabi2.wmv

---------------------------------------------


چرا ............ ؟؟؟؟؟


--------------------------------------------


موفق باشید

امپراتور

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون امپرور جان. دارم فایلها رو دانلود میکنم. سرعت اینترنت هم این روزا کم شده! icon_wink

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ممنون امپرور جان. دارم فایلها رو دانلود میکنم. سرعت اینترنت هم این روزا کم شده! icon_question



خواهش میکنم دوست عزیز - منتظر نظر دوستان در این خصوص هستم

در ادامه به یکی دیگر از انحرافات افکار این گروه پوچ می پردازم ( امیدوارم طرفداران این گروه دلیلی برای ماس مالی کردن این گفته ها داشته باشند )

---------------------

لواط وهابي ها در اماكن تمرين واستراحتشان وحتى مساجدشان !!

در اين گفت وگوئي كه بين پليس عراق واين وهابي دستگير شده انجام شد ودر شبكه العراقيه هم پخش شد بعد از اعترافاتي از قتل شيعيان اهل بيت (ع) و ... أز إين آقا در نهايت فيلم سؤال ميكنند كه : آيا صحيح است كه شما در مساجد ... عمل قوم لوط را انجام ميداديد ؟ بعد أز سكوتي چند ثانيه اي ميگويد : خدا أز تقصيراتمان بگذرد .. وأز أو طلب بخشش ميكنيم ..



براي استماع اعتراف اين وهابي :


http://uk.youtube.com/watch?v=yDPCY9zEUo8


جالبه - این کثافتها در حمله به سایت آیت الله سیستانی و دیگر مراجع شیعی - شیعیان را مروج افکار جنسی دانسته اند و خودشان در خلوت ... !!!! icon_wink


-------------------------

فکر کنم دوستان با مطالعه مطالب درج شده در این آدرس با افکار پوچ این گروه بیشتر آشنا شوند ( متاسفم برای احمق هایی که پیرو افکار این متوحش ها هستند )

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=shobheh


------------------------

منتظر نظر دوستان هستم

امپراتور

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام مجدد خدمت دوستان

در صحبت دوستان خوبم اشاره های خوبی به چگونگی شکل گیری وهابیت توسط انگلیسی ها و تفاوت این فرقه با سنی ها شده بود ، ضمن آنکه اعلام شده بود که مسلمانان سنی مشکل کمی با شیعیان در مقایسه با این فرقه دارند. فکر کنم بهتر است برای روشن شدن این موضوع خاطرات همفر ( جاسوس انجلیسی - ) را برایتان در اینجا ارائه دهم تا با افکار انجلیسی ها و وهابیت بیشتر آشنا شویم.

---------------------------------------

پيشگفتار

کتاب حاضر ، در مورد خاطرات همفر ، جاسوس انجليسي در ممالك اسلامي است . او در اين کتاب از مأموريتش به کشورهاي مصر ، عراق ، ايران ، حجاز و استانبول مرکز خلافت ( عثماني ) و هدفش از اين مأموريت ها جمع آوري اطلاعات کافي به منظور جستجوي راههاي درهم شكستن مسلمانان و نفوذ استعماري در ممالك اسلامي بود و از مسائلي که در اين مأموريت براي او پيش مي آيد ، ياد مي کند.

اين ماموريت هاي مخفيانه مربوط به زماني است که قدرت و شوکت امپراطوري عثماني رو به ضعف و سستي گذاشته شده بود و دشمنان اسلام در پي آن بودند که با وبران کردن پايه هاي اعتقادي مسلمانان ضربه اي اساسي بر جامعه هاي اسلامي وارد کنند.در مقدمه ترجمه انگليسي نسخه اصلي اين کتاب که در بمبئي چاپ شده،آمده است:در حين جنگ جهاني دوم،
آلمانها خاطرات اين جاسوس انجليسي را به صورت يك داستان دنباله دار در مجله اشپيگل منتشر کردند و در مجموعه که با عنوان اعترافات همفر چاپ مي شد از چهره ي امپرياليسم
انجليس پرده برداشتند و اينك خلاصه اي از آن خاطرات را با شما مرور مي آنيم.

اين کتاب مجموعه خاطرات جاسوس انجليس مستر همفر در کشورهاي اسلامي است. او با سالها تلاش و کوشش، مأموريت پنهاني خود را با موفقيّت به انجام رسانيد.

در مقدّمه ترجمه انگليسي اين کتاب که در بمبئي چاپ شده آمده است: در خلال جنگ جهاني دوم، آلمانيها خاطرات مستر همفر را به صورت يك مجموعه دنباله دار در مجلّه اشپيگل
منتشر کردند و در اين مجموعه که با عنوان اعترافات همفر چاپ ميشد از چهره امپرياليسم انگليس پرده برداشتند.

پس از جنگ جهاني دوم يك مجلّه فرانسوي، ترجمه فرانسه اين خاطرات را منتشر نمود. سپس دانشجويي لبناني خاطرات همفر را از فرانسه به زبان عربي باز گردانيد و در بيروت منتشر کرد.

ترجمه فارسي اين کتاب کآه هم اکنون در دست شماست از روي نسخه عربي انجام گرفته است.

مترجم اين اثر دکتر محسن مؤيدی است

به اميد دل بستن همه مسلمانان به باورهاي راستين اسلام و چنگ زدن آنان به دستورات متعالي اين آيين جاويدان.

--------------------------------------------------------

بخش اوّل

از گذشته هاي دور حكومت بريتانياي کبير مانند امروز در اين انديشه بود که امپراطوري بزرگ و گسترده خود را چگونه حفظ کند: امپراطوري که آفتاب هيچگاه در آن غروب نميکرد. بريتانيا در مقايسه با مستعمرات خود همچون هند، چين و خاورميانه، کشوري کوچك بود. اگر چه ما در بخشهاي بزرگي از اين کشورها حكومت دست نشانده نداشتيم و کار را خود مردم انجام ميدادند، امّا سياستهاي فعّال و موفقيّترآميز ما در اين کشورها به پيش ميرفت، و ما به سوي حاکميّت کامل بر آنها گام برميداشتيم.

بنابراين ما بايد به دو نكته ميانديشيديم:
١ در مناطقي که بر آنها تسلّط پيدا کرديم حاکميّت خود را حفظ کنيم.
٢ بخشهايي که هنوز زير سلطه ما نيستند به مستعمرات خود بيفزاييم.

وزارت مستعمرات براي هر يك از اين کشورها کميسيون خاصّي برگزيد تا به بررسي اين مسايل بپردازد. و من خوشبختانه از ابتداي ورود به اين وزارت مورد اعتماد وزير بودم؛ و کار در کمپاني هند شرقي به من سپرده شد. اين کمپاني اگر چه هدف آشكارش بازرگاني بود در حقيقت راههاي تسلّط بر هند و به چنگ آوردن سرزمينهاي دور شبه قاره هند را جستجو ميکرد.

کشور بريتانيا از هند به دليل وجود قوميّتهاي مختلف، اديان متفاوت، زبانهاي گوناگون و منافع بسيار در صورت برخورد با آن موارد نگراني نداشت. چنانكه چين نيز نميتوانست نگران آننده باشد. زيرا اديان بودا و آنفوسيوس که بيشتر مردم آن کشور پيرو آنها بودند انگيزه قيام را در آنان برنمي انگيخت. اينها دو دين مرده اي هستند که به مسايل اجتماعي کاري ندارند و تنها به ابعاد دروني ميپردازند و احتمال ضعيف داشت که احساسي ملّي در ميان مردم اين دو منطقه پديد بيايد.

بنابراين بريتانياي کبير از اين دو منطقه نگراني نداشت. ما از امكان به وجود آمدن تحوّلاتي در آينده نيز غافل نبوديم و برنامه هاي دراز مدّتي را براي گسترش تفرقه، ناداني، فقر، و گاه بيماري، در اين کشورها برنامه ريزي کرديم. پيدا کردن پوشش مناسب براي اين اهداف نيز دشوار نبود، پوششهايي با ظاهر جذّاب و خيره کننده و باطني استوار، که با تمايلات روحي مردم در اين مناطق متناسب بود.

براي توصيف کار ما، ميتوان از يك مثل قديمي بودايي ياد کرد که ميگويد : اگر چه دارو تلخ است امّا به گونه اي رفتار کن که بيمار آن را با شيريني ميل کند.

امّا اوضاع کشورهاي اسلامي ما را نگران ميکرد. ما با اين مرد بيمار ( 1) قراردادهايي بسته بوديم که همه آن به نفع ما بود.

کارشناسان وزارت مستعمرات نيز بر اين باور بودند که اين مرد کمتر از يك قرن آينده نفسهاي آخرش را خواهد آشيد. ما همچنين قراردادهاي پنهاني با دولت ايران بسته بوديم و نيز جاسوسها و مزدوراني در اين دو کشور به کار گرفته بوديم. رشوه، فساد اداري وسرگرمي پادشاهان با زنان زيبا مانند موريانه در آنها نفوذ کرده بود ولي با اين همه برنامه ريزي به دلايل زير ما به نتايج کار اطمينان نداشتيم:

١ نيروي اسلام در جان فرزندانش.

يك فرد مسلمان در پيروي از اسلام استوار است. همچنان که اسلام در جان يك مسلمان، همانند مسيحيّت در دل کشيشها و راهبان ميباشد، که جان ميدهند ولي دست از مسيحيّت برنميدارند، خطر وجود مسلمانان شيعه در ايران، از اين هم بيشتراست زيرا آنان مسيحيان را کافر و نجس ميدانند. مسيحي در نگاه يك شيعه همچون نجاستي است که يكي از دستان ما را آلوده کرده است و بايد در پاك کردن آن بكوشيم.

وقتي از يك نفر آنان پرسيدم چرا در مسيحيان اينگونه مي نگريد، در پاسخ گفت: پيامبر اسلام انسان حكيمي بود و به اين وسيله ميخواست پيرامون کافران نوعي فشار اجتماعي ايجاد
نمايد تا آنان احساس تنگي و ترس کنند تا به سوي خدا و دين درست هدايت شوند چنانكه حكومتها هرگاه از کسي احساس خطر کنند او را در فشار قرار ميدهند تا دوباره مطيع وفرمانبردار گردد. منظور از نجاستي هم که گفته شد نه پليدي ظاهري بلكه نجاست معنوي است و نه تنها مسيحيان که همه کافران را فراميگيرد،

به او گفتم: مسيحيان به خدا، نبوّت و معاد باور دارند، چرا آنان را نجس ميدانيد؟ او گفت: به دو دليل، نخست اينكه آنها پيامبريِ محمّد صلي الله عليه و آله و سلم را انكار ميکنند و اين به
معناي دروغگو خواندن پيامبراست، و ما در برابر آن ميگوييم که شما مسيحيان نجس هستيد . ( زيرا بر مبناي عقل، هرکس آزار رساند، ميتوان او را آزار داد( 2)

دوم آنكه آنها به پيامبران الهي نسبتهاي ناروا ميدهند، مثلاً ميگويند مسيح شراب مينوشيد و او نفرين شده بود چون به صليب کشيده شد.

من برآشفته گفتم: مسيحيان اينگونه نميگويند، او گفت: تو نميداني، در کتاب مقدس آنها چنين سخناني است، من با آنكه ميدانستم اين مرد در مورد دوم دروغ ميگويد سكوت کردم؛ 3)

البتّه او در مورد اوّل درست ميگفت و من نميخواستم آه با او بحث آنم زيرا من در ) جامه مسلماني بودم و ميترسيدم آه به من مشكوك شوند، از اينرو همواره از مسايل جنجالي دوري ميجستم.

٢ روزگاري اسلام دين زندگي بوده که سروري داشته، و برده خواندن سروران دشوار است . غرور سروري حتّي در هنگام ناتواني و عقب ماندگي انسان را به سوي برتري ميخواند.
ما هم نميتوانستيم تاريخ اسلام را وارونه کنيم تا مسلمانان احساس کنند که سروريِ گذشته آنها در شرايط ويژهاي به دست آمده است و اکنون آن زمان سپري شده و بازنخواهد گشت.

٣ ما اطمينان نداشتيم که عثمانيها و پادشاهان ايران آگاه نشوند و برنامه هاي سلطه گرانه ما را در هم نريزند. البتّه اين دو حكومت چنانکه اشاره شد بسيار ناتوان شده بودند امّا وجود يك حكومت مرکزي با حاکميّت و پول و اسلحه که مردم فرمانبردار آن بودند امري نگران کننده است.

٤ ما از عالمان مسلمان بسيار نگران بوديم.

علماي الازهر، عراق و ايران استوارترين سد در برابرخواسته هاي ما محسوب ميشدند، آنان از اصول زندگي معاصر کاملاً بي اطّلاع بودند، بهشتي را که قرآن مژده داده بود هدف خود
قرار داده بودند، و حاضر نبودند سر سوزني از اعتقادات خود دست بردارند، و مردم از آنها پيروي ميکردند و حكومت همچون موش هراسان از گربه، از آنها ميترسيد، البتّه اهل تسنّن نسبت به شيعيان، کمتر از علماي خود فرمانبري داشتند، زيرا آنان هم سلطان و هم شيخ الاسلام را حاکم ميدانند، در حالي که شيعيان حكومت را تنها شايسته عالمان ميدانند و به
سلطان اهميّت کافي نميدهند؛
امّا اين تفاوت چيزي از نگراني وزارت مستعمرات و حاکمان بريتانياي کبير نميکاست.

ما کنفرانسهاي بسياري تشكيل داديم تا براي اين مسايل نگران کننده راه حلهايي بيابيم امّا هر بار با بن بست روبرو ميشديم. گزارشهاي رسيده از جاسوسها و مزدوران نيز نااميد کننده
بود، همچون نتايج کنفرانسها که يا صفر بود و يا زير صفر، نااميدي در ما راهي نداشت زيرا ما خود را با تلاش پيوسته و صبر بي پايان آموخته بوديم.

به ياد دارم که يك بار کنفرانسي با حضور شخص وزير وبزرگترين کشيشان و تعدادي از کارشناسان برپا کرده بوديم، افراد حاضر در جلسه بيست نفر بودند بيش از سه ساعت گفتگو
کرديم و کنفرانس را بدون نتيجه به پايان برديم.

امّا اسقف گفت

نااميد نشويد! مسيح پس از سيصد سال شكنجه، و تبعيد و کشته شدن خود و پيروانش به حكومت رسيد. شايد هم او از ملكوت نظر لطفي بيفكند و ما موفّق شويم حتّي پس
از سيصد سال کفّار را از مراکزشان بيرون برانيم. ما بايد به ايمان استوار و بردباري بي پايان مجهّز شويم و از همه وسايل و راهها براي تسلّط و ترويج مسيحيّت در سرزمينهاي مسلمانان بهره ببريم، اگر چه پس از قرنها به نتيجه برسيم؛ که پدران براي فرزندان ميکارند


يك بار کنفرانسي در وزارت تشكيل شد که در آن نمايندگاني از بريتانياي کبير، فرانسه و روسيه در بالاترين سطوح حضور داشتند: ديپلماتها و دين مردان. خوشبختانه من به دليل پيوندهاي نزديك با وزير در اين کنفرانس شرکت داشتم. اعضاي کنفرانس به طورگسترده اي مشكلات مسلمانان را مورد بررسي قرار دادند. آنان راههاي افزايش فشار بر مسلمانان، جدا
نمودن آنها از باورهايشان و بازگرداندن آنها به حوزه ايمان را مطرح کردند !!!!! همچنان که اسپانيا پس از قرنها جنگ با مسلمانان بربر به حوزه ايمان بازگشت امّا نتيجه در سطح به سوي ملكوت مطلوب نبود.

من مشروح گفتگوهاي اين کنفرانس را در کتابي به نام ( به سوی ملکوت مسيح ) نگاشتم.

کندن ريشه هاي درختي که در شرق و غرب زمين گسترش يافته دشوار است امّا بايد به هر بهايي از دشواريهاي اين کار کاست. مسيحيّت بايد گسترش يابد و اين مژده خود مسيح، به ما است. امّا محمّد صلي الله عليه و آله و سلم از شرايط زماني انحطاط شرق و غرب سود جست و با پايان دوران انحطاط بايد اين فرصت از ميان ميرفت که خوشبختانه چنين شد.


کار مسلمانان به انحطاط گراييد و کشورهاي مسيحي رو به پيشرفت نهادند و اکنون هنگام آن رسيده است که آنچه را طيّ قرنها از دست دادهايم با فداکاري باز ستانيم. حكومت نيرومند
بريتانياي کبير در اين روزگار لواي اين مبارزه فرخنده را در دست گرفته است.

پاورقی بخش اوّل
1) امپراطوري عثماني. )
2) آيين اسلام در مواردي که احتمال هدايت وجود داشته باشد در برابر آزار رساننده به )
برخورد نيكو سفارش ميآند و روش پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نيز اينگونه
بوده است.
ثَلاَثٌ مِنْ مَكَارِمِ الاَخْلاَقِ: تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِي مَنْحَرَمَكَ وَ تَعْفُو » : آن حضرت ميفرمايند
به کسي که پيوندش را از تو بريد بپيوند » : يعني سه چيز از مكارم اخلاق است « عَمَّنْ ظَلَمَكَ
». و به آن کس که از تو بازداشت ببخشاي و از آن کس که بر تو ستم روا داشت درگذر
از اين سخن روشن ميگردد که استدلال ياد شده براي اثبات نجاست اهل کتاب صحيح نيست.
نجس بودن اهل کتاب نزد فقهايي که چنين فتوا ميدهند يك مسئله فقهي است و بيان دليلها
ومدركهاي آن، در اين مختصر نميگنجد.

3) در باب ٢٦ انجيل متي بند ٢٩ و باب ١٤ انجيل مرقس بند ٢٥ و باب ٢٢ انجيل لوقا بند )
١٨ ازقول مسيح آمده است، او پس از آنکه از جام شراب نوشيد، آن را به شاگردانش داد و به آنها گفت :

هر آينه به شما ميگويم بعد از اين از عصير انگور نخورم تا روزي که درملكوت خدا آن را تازه بنوشم


--------------------

پایان بخش اول

-------------------

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از شما امپرور عزیز
ماشاا... آنقدر مطلب گذاشتید که مطالعه آن وقت می برد.
راستی این یکی را مثل اینکه فردی که آپلود کرده برداشته است :

براي استماع اعتراف اين وهابي :


http://uk.youtube.com/watch?v=yDPCY9zEUo8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ممنون از شما امپرور عزیز
ماشاا... آنقدر مطلب گذاشتید که مطالعه آن وقت می برد.
راستی این یکی را مثل اینکه فردی که آپلود کرده برداشته است :

براي استماع اعتراف اين وهابي :


http://uk.youtube.com/watch?v=yDPCY9zEUo8


سيناي عزيز سلام -

بله شما درست مي فرماييد لينك كار نميكنه شايد تو اين چند روز دخلش را برادران وهابي آورده اند icon_wink

آدرس زير مرجع مطالبم هست شايد مسپولين اين سايت فايل را داشته باشند . من هم جستجو ميكنم اگر ژيدا كردم خدمتتان ارسال خواهم كرد.

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=52

-----------------
منتظر نظر دوستان در اين خصوص هستم

موفق باشيد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با عرض سلام مجدد خدمت تمامی دوستان

قبل از ارائه بخش دوم چگونگی شکل گیری وهابیت توسط انگلستان دو مطلب را خواستم عرض کنم .

1- این اطلاعات در مورد شناخت کاملتر وهابیت و حامیان اصلی آنها ( انگلیس ) است. و پس از شناخت کامل از ایجاد این فرقه مذهبی است که ما میتوانیم به شناخت اهداف وهابی ها برسیم.

2- برخی دوستان فرموده اند که در سایت تاپیک های تحلیلی و خبری زیاد شده - در خصوص تاپیک های خبری من هم با آن دوستان موافق هستم که این سایت خبرگزاری نیست اما درخصوص تاپیک های تحلیلی متاسفانه موافق نظر آن دوستان محترم نیستم. چرا که تحلیل درست میتواند به ما در شناخت دشمنانمان - نقاط ضعف و قوت - کمک کند - حتی اگر این تحلیل مربوط به اسلحه و صنایع نظامی نباشد.

خیلی موقعها تفکر و رفتار صحیح خیلی موثر تر از صدها اسلحه می تواند عمل کند. اگر شما مطالب درج شده را پیگیری کنید. متوجه خواهید شد که نیروی فکر و اندیشه چقدر میتواند قدرتمند و مخرب باشد

نیرویی که انگلیسیها برای نابودی اسلام و قدرت مسلمانان دارند از آن استفاده میکنند.


-----------------------

بخش دوم


----------------------


در سال ١٧١٠ وزارت مستعمرات من را به مصر، عراق، تهران، حجاز و استانبول فرستاد تا اطّلاعات کافي براي ضعيف کردن مسلمانان و چيرگي بيشتر بر آنان به دست آورم. همزمان نه نفر ديگر از بهترين کارمندان وزارت که فعاليّت، نشاط و دلبستگي کافي براي تحكيم سلطه بريتانيا بر امپراطوري عثماني و ديگر کشورهاي اسلامي را داشتند، به مناطق مختلف اعزام شدند. وزارت پول کافي،اطّلاعات لازم، نقشه هاي مربوطه و نامهاي حاکمان، سران قبايل و عالمان را در اختيار ما قرار داد. اين سخن دبيرکل را هنگامي که به نام مسيح ما را بدرود ميداد، فراموش نميکنم.

او گفت : آينده کشور ما در گرو موفقيّت شماست، آنچه در توان داريد کوتاهي نكنيد


من با هدف دوگانگي، راهي استانبول مرکز خلافت اسلامي شدم در لندن زبانهاي ترکي، عربي (زبان قرآن) و پهلوي (زبان ايرانيان) را آموخته بودم ولي حالا بايد زبان ترکي (زبان مسلمانان ترکيه) را تكميل مينمودم. آموختن زبان با دانستن زبان آن طوري که بتوان مانند مردم آن کشور سخن گفت تفاوت دارد. نخست چند سال طول ميکشد امّا دومي چند برابر به درازا خواهد کشيد و من بايد زبان را با همه ريزه کاريهايش چنان ميآموختم که مورد بدگماني قرار نگيرم.

امّا در اين مورد نگراني زيادي نداشتم. زيرا مسلمانان تسامح، سعه صدر و خوشگماني را از پيامبرشان آموخته اند و بدگماني نزد آنها چون بدگماني براي ما نيست. حكومت ترکان نيز در رتبه اي نبود که بتواند جاسوسان و مزدوران را باز شناسد. اين حكومت آنچنان ناتوان و از هم گسيخته بود که خاطر ما را آسوده ميکرد.

پس از يك سفر خسته کننده به استانبول رسيدم. خود را محمّد ناميدم و به مسجد (جايگاه گردهمايي و عبادت مسلمانان) رفتم. نظم، پاکيزگي و فرمانبرداري آنان شگفت زده ام کرد. با خود گفتم: چرا ما با اين انسانها ميجنگيم؟ چرا ميکوشيم آنها را درهم بكوبيم و دستاوردهايشان را برباييم؟ آيا مسيح ما را بدين کار سفارش کردهاست؟ امّا زود اين انديشه اهريمني را از خود دور کردم و دوباره اراده نمودم که اين جام را تا پايان بنوشم.

با عالم کهنسالي برخورد کردم به نام احمد افندم که در خوش نفسي، پرحوصلگي، پاك باطني و خيرخواهي، بهترين مردان دينيمان را همچون او نيافته بودم. او شب و روز ميکوشيد تا همچون پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شود که او را برترين نمونه ميدانست. هرگاه نام او را ميبرد چشمانش پر از اشك ميشد. خوشبختانه او حتّي يكبار هم از ريشه و کسان من نپرسيد. او مرا محمّد افندي صدا ميکرد. آنچه ميپرسيدم به من ميآموخت و وقتي فهميد که من درکشورشان ميهمان هستم و براي کار و زندگي در سايه خليفه پيامبر رفته ام، با من بسيار مهرباني کرد. اينها دلايلي بود که من براي زندگي در استانبول ارائه کرده بودم.
به شيخ گفتم: من جواني هستم که پدر و مادرم را از دست داده ام. برادري هم ندارم آنان برايم ثروتي به ارث گذاشته اند. من انديشيدم که قرآن و سنّت بياموزم و لذا به پايتخت اسلام آمده ام که به دين و دنيا برسم. شيخ به من بسيار خوش آمد گفت. او با کلماتي که عيناً مي آورم گفت:

به چند دليل احترام تو لازم است:

١ )تو مسلماني و مسلمانان برادرند.

٢ )تو ميهماني و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفته است : ميهمان را نوازش کنيد

٣ )تو جوينده دانشي و اسلام بر بزرگداشت جويندگان دانش پاي ميفشارد.

٤ )تو در پي آسبي و در خبر است که کاسب دوست خداست

از اين مسايل بسيار شگفت زده شده، با خود گفتم: چه خوب بود مسيحيّت چنين حقايق تابناکي داشت و تعجّب کردم که چرا اسلام با چنين مرتبه والايي به دست اين حاکمان سرکش و عالمان بي اطّلاع از زندگي بدين پايه ناتوان و پست شده است.

به شيخ گفتم: ميخواهم قرآن کريم را بياموزم. او از اين درخواست من شادمان شد و آموزش سوره حمد و تفسير مفاهيم آن را آغاز نمود. تلفظ برخي از کلمات برايم دشوار بود و گاه به ياد ميآورم که تلفظ جمله وَ عَليَ اُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ : را حتّي در نهايت، مشقّت ميديدم. پس از دهها بار تكرار در طول يك هفته آموختم. زيرا شيخ گفته بود بايد چنان ادغام کني که هشت « ميم » پديدار شود. بدين ترتيب من در طول دو سال کامل قرآن را از ابتدا تا انتها خواندم.

او هنگامي که ميخواست مرا آموزش دهد وضوي نماز ميگرفت و از من هم ميخواست که چون او وضو بگيرم و روي به قبله بنشينم.گفتني است وضو يكي از شستشوهاي مسلمانان ميباشد. ابتدا روي را ميشويند، سپس دست راست را از انگشتان تا آرنج و آنگاه دست چپ را به همين گونه، پس از آن بر سر، پشت
گوشها و گردن دست ميکشند و سرانجام پاهايشان را ميشويند. ميگويند گرداندن آب در دهان و به بيني کشاندن آن پيش از وضو بسيار نيكو است.

استفاده از مسواك برايم بسيار دشوار بود و آن چوبي است که براي تميز کردن دندانهايشان پيش از وضو به دهان ميبرند. من معتقد بودم اين چوب براي دهان و دندانها زيان آور است، گاهي نيز دهان را زخم ميکرد و از آن خون ميآمد. امّا من ناگزير از اين کار بودم زيرا مسواك زدن سنّت مؤآکد پيامبرشان حضرت محمّد صلي الله عليه و آله و سلم بود و آنها فضيلتهاي بسياري براي آن برميشمردند.

هنگامي که در استانبول به سر ميبردم پولي به خادم مسجد ميپرداختم و شبها نزدش ميخوابيدم. او فردي تندخو بود، نامش مروان افندي که نام يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوده است و اين خادم به اين نام فرخنده افتخار ميکرد. به من ميگفت: اگر خدا به تو فرزندي داد نام او را مروان بگذار زيرا او يكي از شخصيّتهاي بزرگ و مجاهد اسلام بود.

شام را آن خادم برايم فراهم ميکرد و با هم تناول ميکرديم. جمعه (عيد مسلمانان) را کار نمي کردم و ديگر روزها نجاري کار ميکردم، او مزد اندکي به صورت هفتگي به من ميپرداخت. چون من تنها صبحها سر کار بودم و مزد من نصف مزد ديگر کارگرها بود. نام نجّار خالد بود که به هنگام بيكاري پيرامون فضيلتهاي خالد بن وليد پرحرفي ميکرد. خالد بن وليد يك سردار اسلامي و از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوده و براي اسلام بسيار رنج کشيده است ( 2 )

وي از آن اندوهگين بود که اميرالمؤمنين عمر بن الخطاب به هنگام خلافتش، خالد بن وليد را بر کنار کرد. خالد، نجّار بسيار بداخلاق و تند مزاجي بود. او به من اطمينان داشت امّا من دليلش را نمي دانستم. شايد سبب اين اعتمادش آن بود که من حرف شنو و مطيع بودم و در امور دين و مغازهاش با او بحث نميکردم. او در خلوت از من درخواست لواط ميکرد، اين کار به گفته شيخ احمد براي آنها مؤآکد منع شده است، امّا خالد در واقع اعتقادي به دين نداشت، اگر چه به ظاهر و پيش دوستانش به آن تظاهر ميکرد. او به نماز جمعه ميرفت، امّا نميدانم که در روزهاي ديگر نماز ميخواند يا نه؟ ولي من از اين کار خودداري ميکردم، به گمانم او با ديگر کارگرانش چنين ميکرد. يكي از کارگران جوان و زيبا از ( سلانيك ) (3) و يهودي بود که مسلمان شده بود، گاهي با خالد به قسمت پشت مغازه که انبار چوب بود ميرفتند و وانمود ميکردند که ميخواهند انبار را مرتب کنند، امّا من ميدانستم که آنها در پي انجام کار ديگري هستند.

من در مغازه غذا ميخوردم و براي نماز به مسجد ميرفتم. تا وقت نماز عصر در مسجد مي ماندم و پس از نماز راهي خانه شيخ احمد ميشدم. در خانه او دو ساعت به آموختن قرآن و زبانهاي ترکي و عربي ميپرداختم. هر آدينه زکات پولي را که در يك هفته به دست آورده بودم به وي ميپرداختم. اين زکات در واقع رشوهاي بود که من براي تداوم روابط به او ميدادم تا مرا بهتر آموزش دهد. او در آموزش قرآن، مباني اسلام و ريزه کاريهاي دو زبان عربي و ترکي از چيزي فروگذاري نميکرد.

هنگامي که شيخ احمد دريافت که من همسر ندارم از من خواست که با يكي از دخترانش ازدواج کنم. من خودداري کردم و گفتم: که ناتوانم و چون ديگر مردان قادر به ازدواج نيستم. البتّه پس از آنكه او بر اين کار پافشاري کرد و تهديد کرد روابطش را با من خواهد بريد، اين عذر را آوردم. وي گفت: ازدواج سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. پيامبر گفته است : هر کس از سنت من سرپيچي کند از من نيست ( 4 )

من چاره اي نديدم جز آنكه اين بيماري دروغين را بهانه کنم. شيخ اين سخن را پذيرفت و پيوندهاي دوستانه و محبت آميز دوباره بازگشت. پس از دو سال اقامت در استانبول اجازه گرفتم که به وطنم بازگردم امّا شيخ نپذيرفت. او گفت: چرا ميخواهي بروي؟ در استانبول هر چه دلت بخواهد و چشمانت بپسندد فراهم است.
خدا، دين و دنيا را در آن گرد آورده است. و افزود تو پيش از اين گفتي که پدر و مادرت مرده اند و برادري هم نداري؛ پس در همين شهر مسكن اختيار کن. شيخ به دليل دوستي با من پافشاري ميکرد که بمانم من هم به او بسيار دلبسته شده بودم، امّا وظيفه ملّي مرا به بازگشت به لندن و ارائه گزارش مشروح از اوضاع پايتخت خلافت و دريافت دستورات جديد فرا ميخواند.

در مدّت اقامتم در استانبول ماهانه گزارشي از تحوّلات و مشاهداتم براي وزارت مستعمرات ميفرستادم. به ياد دارم که يكبار در گزارشم درخواست صاحب مغازه را در مورد لواط آوردم. پاسخ شگفت آور آن بود که اگر اين کار در دستيابي به هدف کمك ميکند اشكالي ندارد. هنگامي که پاسخ را خواندم آسمان گرد سرم چرخيد. با خود انديشيدم چگونه رؤساي من از فرمان دادن به چنين کار زشتي شرم نميکنند؟ امّا ناگزير بودم که اين جام را تا پايان بنوشم، بنابراين کارم را ادامه دادم و لب فرو بستم. در روز وداع با شيخ، او با چشمان اشكبار به من گفت: فرزندم خدا به همراهت. اگر به اين شهر بازگشتي و مرا زنده نيافتي به يادم باش؛ ما در روز بازپسين يكديگر را نزد پپامبر صلي الله عليه و آله و سلم خواهيم ديد. من نيز واقعاً بسيار اندوهگين شدم و اشكهاي گرمي فشاندم

امّا وظيفه مهمتر از احساسات بود.


پاورقی بخش دوم

1) سوره هود آيه ٤٨ )
2) براي آگاهي از شخصيّت مروان بن حكم و خالد بن وليد به کتابهاي تاريخ اسلام مراجعه
شود.
3) بندري است در يونان.
4) قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم النِّكاحُ سُنَّتي فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنِّي


--------------------

پایان بخش دوم

-------------------


منتظر نظر دوستان هستم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بخش سوم شکل گیری توطعه انگلستان برای نابودی اسلام را ارائه میدهم


------------------------

بخش سوم

------------------------


سرگذشت رفقای دیگر

وزارت، نُه دوست ديگرم را نيز همچون من به لندن فراخوانده بود، ولي از بخت بد تنها شش نفر بازگشتند.امّا چهار نفر ديگر: يكي چنانكه دبيرکل گفت مسلمان شده و در مصر مانده بود و دبيرکل خشنود بود که او رازش را برملا نكرده است. ديگري به روسيه رفته بود، او در اصل روسي بود. دبيرکل بسيار نگران به نظر ميرسيد، نه از جهت بازگشت او به ميهنش، بلكه ميپنداشت که او جاسوس روسها براي وزارت مستعمرات بوده و اکنون پس از انجام مأموريّت به کشور خويش بازگشته است. دبيرکل در مورد نفر سوم گفت: که وقتي در شهر عماره در نزديكي بغداد - وبا - شايع شده، به اين بيماري مبتلا شده و درگذشته است. امّا از نفر چهارم خبري در دست نبود، وزارت ردّش را تا شهر صنعا در يمن ( 1) دنبال کرده بود، گزارشهاي او تا يك سال به طور پيوسته به وزارت ميرسيد، امّا پس از آن، گزارشها قطع شده بود و وزارت علاوه بر تلاشهايش نتوانسته بود خبري از او به دست آورد. وزارت از دست دادن اين چهار نفر را فاجعه ميدانست. زيرا ما در مورد هر فرد به دقّت حساب ميکنيم.

ما ملّتي هستيم کوچك با اهداف بزرگ و از دست دادن هر انساني در اين سطح براي ما فاجعه است.

دبيرکل پس از شنيدن گزارشهاي اوليّه ام، مرا به کنفرانسي فرستاد که با حضور گروهي از کارکنان وزارت مستعمرات به رياست شخص وزير تشكيل شده بود. اين کنفرانس به گزارشهاي ما شش نفر گوش فرا ميداد. همكارانم و من گزارشهايي از مهمترين فعاليّتهايمان ارائه کرديم. وزير، دبيرکل و برخي حاضرين مرا تشويق آردند. امّا من دريافتم که کارکرد من پس از جرج بلكود ( 2) و هنري فانس ( 3) در درجه سوم قرار دارد.

من از نظر آموزش زبانهاي ترکي، عربي، قرآن و شريعت موفقيّت کاملي به دست آورده بودم، امّا از جهت ارسال گزارشهايي که ضعفهاي دولت عثماني را براي وزارت آشكار کند، توفيقي نداشتم. کنفرانس پس از شش ساعت کار به پايان رسيد. سپس دبيرکل توجّه مرا به اين اشكال جلب کرد. گفتم: وظيفه من آموختن زبان، شريعت و قرآن بود. بنابراين من وقتم را براي ديگر کارها صرف نكردم، امّا اگر براي سفر آينده به من اعتماد کنيد، چنان خواهم کرد. دبيرکل گفت: بي ترديد تو موفّق بوده اي امّا من اميدوارم در اين بخش نيز توفيق يابي.

همفر! تو در سفر آينده دو وظيفه بر عهده داري:

١ ) نقطه ضعف مسلمانها را که ما ميتوانيم از طريق آن به مسلمانها آسيب برسانيم، دريابي؛ و اين پايه پيروزي بر دشمن است.

٢ ) اگر اين نقطه ضعف را يافتي بر آن يورش ببر؛ اگر توانستي چنين کني بدان که موفّقترينِ مزدوراني، و شايستگي اخذ نشان افتخار وزارت را داري.

شش ماه در لندن به سر بردم، در اين مدّت با دختر عمويم (ماري شواي) که يك سال از من بزرگتر بود ازدواج آردم. من در اين هنگام بيست و دو سال داشتم و او بيست و سه ساله بود. او دختري باهوش متوسّط، زيبا رو و داراي سطح فكري عادي بود. و من در اين زمان بهترين روزهاي زندگيم را با وي گذراندم. هنگامي که ما روزها را در انتظار ميهمان جديدمان سپري ميکرديم، وزارت به من دستور داد که بايد متوجّه عراق شوم ( 4 ) اين دستور باعث تأسّف من شد آن هم هنگامي که در انتظار تولّد کودکم بودم؛ امّا دلبستگي به ميهن و نيز علاقه به مشهور شدن درميان همكارانم بر احساسات همسري و فرزندي چيره شد؛ و برخلاف خواست همسرم که ميگفت: اين سفر را به بعد از به دنيا آمدن کودکمان موکول آن، آن را پذيرفتم. در روز وداع هر دو به تلخي گريستيم. او به من گفت: حتماً برايم نامه بفرست و من نيز با نامه از آشيانه تازه طلاييمان به تو خبر خواهم داد؛ اين سخن طوفاني در من به پا کرد تا آنجا که ميخواستم از سفر صرفنظر کنم، ولي احساسات خود را کنترل کردم و با او خداحافظي کردم و به وزارت رفتم تا آخرين رهنمودها را بشنوم.

شش ماه بعد در بصره ( 5) بودم، عشايري که در آن دو طايفه اسلامي (شيعه و سنّي) زندگي ميکنند، چنانکه برخي اهالي آن عرب و بعضي ديگر فارس و اندك ديگر مسيحي هستند. براي نخستين بار در زندگي با شيعيان و فارسها ديدار کردم؛ خوب است که در مورد شيعه و سنّي هم چيزي بگويم.


شيعيان پيروان علي بن ابي طالب عليه السلام هستند و او داماد پيامبرشان بوده است. شوي دخترش فاطمه و پسر عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ،
شيعيان ميگويند پيامبرشان محمّد صلي الله عليه و آله و سلم پس از خود، علي را به خلافت برگزيده و علي و فرزندانش يكي پس از ديگري خليفه هستند.
به نظر من در مورد خلافت علي، حسن و حسين حقّ با شيعه است، زيرا بر اساس بررسيهاي من، علي ويژگيهاي والايي داشته که او را براي رهبري امتياز ميبخشيد و بعيد نيست که پيامبر محمّد صلي الله عليه و آله و سلم ، حسن و حسين عليهما السلام را نيز به عنوان امام معرفي کرده باشد. اين را اهل سنّت نيز انكار نميکنند. امّا در مورد اينكه پيامبرمحمّد صلي الله عليه و آله و سلم نه تن از فرزندان حسين را نيز به جانشيني خود برگزيده باشد ترديد دارم، زيرا حضرت محمّد صلي الله عليه و آله و سلم چگونه از آينده خبرداشت؟ هنگاميکه او درگذشت حسين کودك بود، او چگونه ميدانست که حسين فرزنداني خواهد داشت و آنان نُه تن خواهند شد. آري اگر محمّد صلي الله عليه و آله و سلم واقعاً پيامبر بوده ممكن است اينها را از جانب خدا ميدانست، چنانکه مسيح نيز از آينده خبر داده است امّا ما مسيحيان در پيامبري محمّد صلي الله عليه و آله و سلم ترديد داريم. مسلمانان ميگويند: قرآن نشانه پيامبري محمّد صلي الله عليه و آله و سلم است، امّا من قرآن را خواندم و اين نشانه را نيافتم. بي ترديد قرآن، کتاب بلند مرتبه اي است؛ سطحي فراتر از تورات و انجيل دارد، که شامل قوانين، نظامها و اخلاقيّات و غيره ميباشد.

آيا اين به تنهايي براي اثبات پيامبري محمّد صلي الله عليه و آله و سلم کافي است؟ ( 6 ) من در کار محمّد صلي الله عليه و آله و سلم بسيار شگفت زده ام. او يك مرد بياباني بود که خواندن و نوشتن را نزد کسي نياموخته بود، چگونه ميتوانست چنين کتاب بلند مرتبه اي بياورد؟! او فردي خوش خلق و تيزهوش بوده و هيچ عرب درس خوانده اي همانند او نبوده است، چه برسد به صحرانشيناني که خواندن و نوشتن نميدانستند. اين از يك طرف، امّا از طرف ديگر، آيا اين دليل براي اثبات پيامبري او کافي است؟ ( 7 ) همواره در پي آن بودم که اين حقيقت را دريابم. يكبار اين موضوع را با يكي از کشيشان در لندن در ميان گذاشتم، امّا او پاسخ قانع کننده اي به من نداد و از سر تعصّب و دشمني سخن گفت.

در ترکيه با شيخ احمد نيز بارها بحث را گشودم امّا هرگز جواب صحيحي نشنيدم، در حقيقت بايد بگويم که من نميتوانستم به صراحت با شيخ سخن بگويم زيرا مي ترسيدم رازم برملا شود و يا به من مشكوك گردد. به هر حال من به حضرت محمّد صلي الله عليه و آله و سلم بسيار ارج مي نهم؛ بي ترديد او در سطح پيامبراني است که ويژگيهايشان را در کتابها ميخوانيم؛ امّا تاکنون پيامبري او را نپذيرفته ام. البتّه به فرض اينكه وي را پيامبر ندانيم فردي که به او احترام ميگذارد نميتواند او را همچون ديگر برجستگان بداند؛ بي ترديد او برتر از آنان و والاتر ازهمه هوشمندان بوده است.


اهل تسنّن بر اين باورند که پس از پيامبر، مسلمانان ابوبكر، عمر و عثمان را براي خلافت، برتر از علي دانستند ( 8) پس فرمان پيامبر را ناديده گرفتند و آنان را به خلافت برگزيدند. چنين درگيريهايي در هر آييني (به ويژه در مسيحيّت) وجود دارد ولي من نميدانم توجيه ادامه اين درگيريها چيست؟ علي و عمر از دنيا رفته اند و اگر مسلمانان خردمند باشند بايد به امروز بينديشند نه به گذشته دور( 9 ) يكبار موضوع اختلاف شيعه و سنّي را با برخي از مسئولان وزارت در ميان نهادم و گفتم: اگر آنان زندگي را درمي يافتند اختلافات را به يك سو مينهادند و يكپارچه ميشدند، آن مسئول بر من بانگ زد که تو بايد آتش اختلاف را شعله ور کني نه آنكه در بين آنها وحدت کلمه ايجاد نمايي.

بر همين اساس دبيرکل در يكي از جلساتي که پيش از سفر به عراق با من داشت گفت: همفر! بدان که انسانها از آن هنگام که خداي متعال، هابيل و قابيل را آفريد تا آنگاه که مسيح باز گردد، به طور طبيعي اختلافاتي دارند:

١ )اختلاف به سبب رنگ.
٢ )اختلافات قبيلهاي.
٣ )اختلاف بر سر زمين.
٤ )اختلافات قومي.
٥ )اختلافات ديني.

وظيفه تو در اين سفر آن است که اين اختلافها را در ميان مسلمانان بازشناسي و کوههاي آماده آتشفشان را بيابي و اطّلاعات دقيق آن را براي وزارت بفرستي، اگر بتواني آتش اختلاف را شعله ور کني، خدمت بزرگي به بريتانياي کبير کرده اي.

ما بريتانياييها نميتوانيم در رفاه زندگي کنيم، مگر آنكه در همه مستعمرات آشوب و درگيري ايجاد کنيم، ما تنها از طريق ايجاد آشوب در ميان مردم خواهيم توانست سلطان عثماني را در هم بكوبيم و به جز اين چگونه يك ملّت کوچك خواهد توانست بر يك ملّت بزرگ چيره شود. تو با تمام توان بكوش که راه نفوذي بيابي و اگر يافتي در آن وارد شو. امّا بدان که حكومتهاي ترك و فارس ناتوان شده اند و تو بايد مردم را بر اين حكومتها بشوراني، مانند تمام انقلابهايي که در طول تاريخ، عليه حاکمان انجام شده است؛ اگر آنها از هم جدا شوند و با يكديگر به درگيري بپردازند ما به آساني خواهيم توانست بر آنان چيره شويم.

پاورقی بخش سوم

1) يكي از شهرهاي عربي

G. Belcoude (2

H. Fanse (3
4) يك سرزمين عربي که خلافت اسلامي از سالها پيش آن را در اختيار داشت

5) يكي از شهرهاي عراق

6) پيامبر خاتم، حضرت محمّد صلي الله عليه و آله و سلم براي اثبات پيامبريش معجره هاي بسياري داشته است؛ امّا بهترين معجزه، که امروز نيز پس از چهارده قرن و اندي به خوبي پيامبري او را ثابت مينمايد، قرآن کريم است. قرآن کريم يقيناً کتابي نيست که ساخته و پرداخته بشر باشد؛ بلكه آيه هاي نوراني و مقدّسي است که از سوي خداوند سبحان به پيامبرش وحي شده است. دليل بر اين مدّعا آن است که قرآن کريم، بيش از ١٤ قرن است که مبارز مي طلبد؛ در سوره بقره، آيه ٣٣ ميفرمايد:
و اگر شما در قرآني که ما به بنده خود محمّد صلي الله عليه و آله و سلم فرستاديم شك داريد، پس يك سوره مثل آن بياوريد و گواهان خود، غير خدا را بخوانيد (تا شهادت دهند که آيا آن سوره مثل سورههاي قرآن است يا نه) اگر راست ميگوييد و تا کنون هيچکس نتوانسته است حتّي يك آيه مثل آيه هاي قرآن بياورد. افرادي مانند
مسيلمه کذّاب و متنبّي نيز که عباراتي را براي رويارويي با قرآن ساختند بدان پايه کلامشان سست بود که در همان زمان دروغشان آشكار شد چنانچه از نامشان نيز پيداست. براي نوشته حضرت « البيان في تفسير القرآن » اطلاع بيشتر در اين زمينه به ترجمه فارسي کتاب آيةاللّه العظمي خويي مراجعه شود.

7) يكي از مواردي که قرآن کريم به سبب آن مبارز مي طلبد، همين مطلب است که قرآن بر ) شخصي نازل شده که امّي بوده و خواندن و نوشتن را نزد کسي فرا نگرفته است؛ آيا اين به تنهايي براي اثبات پيامبري او کافي نيست؟ قُلْ لَوْ شَاءَ اللّهُ مَا تَلَوتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لاَ اَدْريَكُمْ بِهِ » : در سوره يونس ( ١٠ ) آيه ١٦ چنين آمده است
» فَقَد لَْبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ اَفَلاَ يَعْقِلُونَ يعني (اي پيامبر!) بگو اگر خدا نميخواست من قرآن را براي شما تلاوت نميکردم و شما را به حقيقتهاي آن آگاه نميساختم. من عمري را (در حدود چهل سال) در ميان شما زيستم (بدون اينكه هيچگونه مطلب علمي يا حتّي شعري و يا نثري از من بشنويد) آيا انديشه
نميکنيد؟

8) در حالي که آيات قرآن و سخنان صريح پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم حضرت علي عليه السلام را از تمام ياران پيامبر برتر ميداند.

9) توجّه به اين نكته لازم است که مسئله امامت علي عليه السلام يك حقيقتي ثابت از جانب خداي متعال است و اعتقاد و ايمان به آن لازم و ضروري است و يك مسلمان برپايه آن اعتقاد بايد ملتزم به انجام تكاليف الهي

---------------------

پایان بخش سوم

---------------------

نظر دوستان چیست ؟ آیا به نظر شما انگلیسیها به اهداف خود رسیده اند ؟ واقعا دشمن اصلی و اول ایرانیان و مسلمانان کدام کشور است ؟ دوستان به تاریخ 1710 میلادی توجه کنند.


موفق باشید امپراتور

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تلاش هایی برای ریشه کن کردن وهابیت در کشور انجام شده یا خیر؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به اون صورت نه اما بعضی از مردم با راه اندازی شبکه هایی مثل سلام دارند کار هایی می کنند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
علی جان منظور بنده زیر آب کردن سر برادران وهابی بود!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.