super_comando

جنگ جهاني سوم

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ج.ا بارها ثابت كرده است كه اعتقادي به ايجاد آرامش، صلح بين اقوام و ملل و دوستي بين ملتها ندارد. استراتژي مبارزه با آمريكا و بريتانيا، آن هم به هر قيمتي نظير بيكاري شديد در سطح جامعه، حمله و تجاوز به حقوق زنان و جوانان، بي احترامي به آزادي هاي نرمال اجتماعي و پذيرفته شده در سرتاسر جهان، تسليح گروههاي مخالف آمريكا، حتا اگر اين گروهها از نظر اعتقادي ذره اي به حاكمان ديني ايران شباهت نداشته باشند (نظير القاعده و انصار السنه و گروهك حكمتيار)، ارسال سالانه حداقل 300 ميليون دلار برا فلسطينياني كه در زمان جنگ طرفدار صدام بودند، ارسال ساليانه يك ميليون تن نفت خام مجاني براي سوريه، كمك 400 ميليون دلاري به دولت ديكتاتوري رابرت موگابه در آفريقا، حمايت از شورشيان سومالي و . . . همگي به قيمت چه؟ اصن به روز حساب و كتاب اعتقاد دارند؟ اصلن براي جواني كه با مدرك فوق ليسانس در آژانس مشغول به كار شده است پاسخي خواهند داشت؟ چه ايدوئولوژي بالاتر از اينكه به مردمت خدمت نمايي؟؟ چه ظهوري؟ گيرم تا 2800 سال گير ظهوري در كار نباشد. تكليف ملتي كه سالهاست سركار مانده اند چيست؟ تكليف بيت المال ملت ايران كه روانه جيب حسن نصرا... و اسماعيل هنيه مي شود تا به اسرائيل ضربه بزنند و دل رهبر مسلمين جهان را بدين وسيله شاد نمايند چيست؟ جوابي در پيشگاه خدا خواهند داشت؟ يا خدا نيز تابع آنها خواهد بود!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقاي رضاي عزيز چرا ياوه ميگي اين آمارهاي خنده دار و مزحك كي به شما داده انقدر آمارها غير واقعيه كه فكر نكنم خودتم باور كني ثانيا اين يه سياست كه دشمن دشمن من دوست منه همون طوري كه دوران جنك بلوك شرق و غرب ميليارها دلار خرج اين مساله كردند و آخر اينكه اگر مردم مي خواهند با آمريكا صلح كنند حرفي نيست مثل عربها كاپيتولاسيون وارد ايران مي شه و ذلت پشت ذلت و احمق واقعيه كسي كه فكركنه آمريكا و انگليس ذره اي دوستار رابطه با ايران

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان عزيز لطفا خويش تندار باشيد از پرداختن به مباحث تند سياسي جدا خود داري کنيد icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برگرفته از كتاب : عصر ظهور


خداوند متعال در قران كريم ميفرمايد:
((پروردگار تو اعلام مى دارد ،كسانى را بر يهوديان چيره خواهد كرد كه تا روز قيامت ،آنان را مجازات و شكنجه خواهند نمود و خداست كه زود مجازات نموده و هم اوست آمرزگار و بخشنده ، و از جمله مجازات خداوند اين است كه آنان را پراكنده و گروه گروه در زمين قرار داده بعضى از آنان نيكوكار و برخى نابكارند و آنان را با خوبى و بدى آزمايش كرديم ، شايد توبه نموده و به راه حق و هدايت باز گردند.))

معنى اين دو آيه شريفه اين است كه : خداوند اعلان و مقدر فرموده كه بزودى كسى را بر يهوديان مسلط مى گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را مجازات و شكنجه دهد، او (خداى ) بسرعت مجازات نموده و هم اوست آمرزنده مهربان ، از جمله مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در روى زمين پراكنده و دسته دسته مى گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را به وسيله خوبى و بدى آزمايش مى كند شايد توبه نموده و هدايت گردند.
ما اجراى اين وعده الهى را در كيفر يهوديان ، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى و يوشع و داود و سليمان عليهم السلام مشاهده مى كنيم و خداوند اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيد كه آنان را شكنجه و مجازاتى دردناك نمودند.
گاهى عنوان مى شود: آرى ، پادشاهان مصر و بابل و يونان و فارس و روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى چشاندند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها ننموده ، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، كه با برخوردارى از آزادى و حقوق خود در قوانين اسلامى ، جزيه بپردازند.
اما پاسخ : اينكه آنها را بدترين عذاب چشانيدند، به اين معنى نيست كه پيوسته آنها را كشته و يا آواره و زندانى نمودند، آن چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اين گونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى ، سياسى ، تسليم آن حكومتى گرديدند كه خداوند بر آنان مسلط ساخت اگر چه مسلمانان در آزار و كيفر يهوديان ، از ديگران ملايم تر بودند، اما مصداق تسلط بر يهوديان ، و كيفر نمودن آنان مى باشند.
و گاهى نيز گفته مى شود: بلى تاريخ يهوديان تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى دهد ولى در عصر حاضر كه يك و يا حداقل نيم قرن برآنها سپرى گفته ، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده ، بلكه آنان بيش از نيم قرن است يعنى از سال 1936 م . بدترين شكنجه ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى دارند! اين قضيه را چگونه مى توان تحليل نمود؟
پاسخ اين است كه : اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان جدا به حساب مى آيد، زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است ؛ ((سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى را عطا كرده ، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار نموديم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند. )) بنابراين ، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم بدست مسلمانان فرا رسد.
در اين زمينه روايات زيادى از امامان عليهم السلام رسيده كه اين وعده الهى نيز بدست مسلمانان انجام مى پذيرد، در همين خصوص صاحب مجمع البيان ، در تفسير آيه ياد شده ، اتفاق نظر مفسران را بر اين معنى بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسرين ، امت پيامبر اسلام حضرت محمد (ص ) مى باشد، و همين معنى از امام باقر (ع ) نقل شده ، و على بن ابراهيم قمى ، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر (ع ) نقل نموده است .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان ديروز داشتم تفسير سوره بني اسراييل رو مي خوندم و به دو تا آيه ي جالب برخوردم: 1-ما در تورات به بني اسراييل اعلام كرديم كه قطعا شما دوبار در زمين فساد مي كنيد و برتري جويي بزرگي خواهيد كرد. 2-پس همين كه وعده ي نخستين فتنه فرا رسد. گروهي از بندگان توانمند و جنگجوي خود را (براي سركوبي شما) برانگيزيم. پس درون خانه ها را جست و جو كنند(تا فتنه گران را كيفر دهند) و آن وعده اي قطعي است. قرآن براي آن گروهي كه يهوديان را سركوب ميكند مصداقي بيان نكرده. اما در تفاسير آن را به بخت النصر. تالوت. پادشاه روم و هيتلر و.... نسبت داده اند. اما چون در اصل قرآن بر انگيخته شدن اين گروه با فعل (بعثنا) و عبارت (عبادا لنا) آمده و اغلب براي افرادي مقدس مانند پيامبران به كار مي رفته و اسامي بالا با اين گونه افراد مطابقتي ندارند احتمال زيادي ميرود كه اين حادثه هنوز اتفاق نيفتاده باشد و يا منظور از اين افراد مهدي موعود (عج) و يارانش باشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظر بنده اسراييل و آمريكا به دنبال ايجاد آرماگدون هستند.بنابراين تنها راه آماده شدن براي شرايط آن زمان است.الان سازمان ملل و ديگر سازمانهاي زير مجموعه آن در سلطه يهوديان صهيونيست قرار دارد و تمام اين سازمانها در راستاي اهداف صهيونيسم جهاني حركت ميكنند و با توجه به اينكه حكومت و اقتصاد و شركتهاي تسليحاتي آمريكا هم در كنترل لابي صهيونيستي افراطي كنترل ميشود بنابراين طبق پيش بيني قران كريم و روايات آخرالزماني در دوره دوم قدرتمندي يهوديان صهيونيست گوساله پرست به سر ميبريم و هدف نهايي اينها نابودي ساير ملتها و برپايي حكومت مطلق صهيونيسم و تسلط بر تمام منابع ملتها و به برده گي گرفتن ملتهاي مظلوم و بي گناه نيست بنابراين در مورد نقش يهود در آخرالزمان به مقاله زير توجه فرماييد: نقش يهود در دوران ظهور از آيات قرآن اینگونه برداشت می شود كه تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى تا پايان زندگانى‏شان در ايجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مى‏شود، تا آنگاه كه مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادى را برانگيزد كه به سهولت بر آنان چيره شوند. اگر به‏جز آيات نخستين سوره «بنى اسرائيل»، پيرامون نقش يهوديان در آخر الزمان و عصر ظهور حضرت مهدى(ع)، چيز ديگرى هم در اختيار نداشتيم، همان كافى بود؛ زيرا اين آيات در عين كوتاهى، آيات وحى الهى و بسيار رسا و گويا هستند كه خلاصه‏اى از تاريخ را بيان كرده و به شكل معجزه آسا و با دقت تمام، آينده را روشن ساخته است. در حالى كه علاوه بر اين آيه‏ها و آيات ديگر، روايات بسيارى وجود دارد كه بعضى مربوط به تفسير آيات، و برخى ديگر پيرامون وضع يهوديان در عصر ظهور و انقلاب حضرت مهدى(ع) است، كه پس از تفسير آيات به بيان آنها نيز خواهيم پرداخت. وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان خداوند در سوره بنى اسرائيل آيات 4 تا 8 مى‏فرمايد: وقضينا إلى بنى‏اسرائيل في الكتاب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين ولتعلنّ علوّاً كبيراً. ما در تورات به بنى اسرائيل حكم قطعى كرديم كه شما در زمين دو بار فساد خواهيد كرد و برترى طلبى و طغيان بزرگى خواهيد نمود. يعنى ما در توراتى كه بر آنان فرستاديم حكم قطعى كرديم كه شما به‏زودى از راه راست منحرف شده و دو بار در جامعه فساد و تبهكارى مى‏كنيد، همچنانكه به‏زودى بر ديگران برترى‏جويى و طغيان بزرگى خواهيد نمود. فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا عليكم عباداً لنا أولى بأس شديد... . چون وقت مجازات شما بر نخستين فساد و تبهكاريتان رسيد، بندگانى كه منسوب به ما هستند به سويتان مى‏فرستيم، بندگانى با صلابت و سرسخت كه بر سرتان فرود آيند. فجاسوا خلال الديار وكان وعداً مفعولاً. كه در ميان خانه‏ها به جست‏وجوى [شما] بپردازند و اين وعده‏اى قطعى و انجام شدنى است. اين جمله كنايه از سهولت فتح نخستين فلسطين به دست مسلمانان است، كه سپاه مسلمانان به جست‏وجوى خانه به خانه بقاياى دشمنان يهودى خود مى‏پردازند و اين وعده‏اى، قطعى است. ثم رددنا لكم الكرّة عليهم وأمددناكم بأموال وبنين وجعلناكم أكثر نفيراً. سپس شما را بر مسلمانانى كه عليه شما برانگيختيم، پيروز گردانيم و به شما ثروتها و فرزندانى عطا كنيم و از ياوران بيشترى برخوردار نماييم تا به كمك شما عليه آنان بستيزند. إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم وإن أسأتم فلها... . اگر خوبى كرديد، خوبى به خود نموده‏ايد و اگر بدى كرديد به خود بدى كرده‏ايد... . و آنگاه وضع شما مدتى بدين گونه ادامه پيدا مى‏كند و چنانچه توبه نموده و به‏واسطه نعمتهايى كه از ثروتها و اولاد به شما بخشيديم، نيك عمل نموديد به سود خودتان بوده و اگر به بدى و طغيان و خود بزرگ‏بينى پرداختيد فرجام بد آن، مربوط به خودتان خواهد بود. فإذا جاء وعد الاخرة ليسؤوا وجوهكم وليدخلوا المسجد كما دخلوه أول مرة وليتبّروا ما علواً تتبيراً. و چون وعده [كيفر طغيان] بار دوم فرا رسد، [مخالفانتان] چهره‏هاى شما را غمبار و سياه گردانند و وارد مسجد [الاقصى] گردند همانگونه كه نخستين بار داخل شدند و بر آنچه دست يافتند به كلى نابود كنند. اما شما در آينده نه تنها عمل نيك انجام نمى‏دهيد بلكه به اعمال بد دست مى‏زنند، ما شما را مهلت مى‏دهيم تا روزى كه وقت مجازات و كيفر شما بر دومين فسادتان فرا رسد، آنگاه بندگانى از سوى خراسان را كه به مراتب سخت‏تر از مرحله اول رفتار مى‏نمايند، بر شما مسط مى‏كنيم تا آنچه را از آن بيمناك و گريزانيد بر شما تحميل كنند و چهره‏هايتان را غمبار و افسرده سازند. و فاتحانه وارد مسجد الاقصى گردند، همانطور كه در زمان تعقيب خانه به خانه شما در مرحله اول، وارد گرديده و برترى‏جويى و فسادگرايى شما را به نابودى كشاندند. عسى ربّكم أن يرحمكم وإن عدتم عدنا وجعلنا جهنّم للكافرين حصيراً. [اگر توبه كنيد] اميد است كه پروردگارتان بر شما ترحم كند و اگر [به فساد] بازگرديد ما نيز [به كيفر شما] باز مى‏گرديم و جهنم را براى كافران زندانى تنگ قرار داديم. شايد پروردگارتان شما را بعد از دومين كيفر با هدايت خويش مورد رحمت قرار دهند و چنانچه بعد از آن دوباره به انحراف و فساد روى آورديد، ما نيز مجازات شما را آغاز مى‏كنيم و شما را در تنگناى دنيوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصار شما خواهيم ساخت. نخستين نتيجه‏اى كه از اين آيات قرآن گرفته مى‏شود آن است كه تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى تا پايان زندگانى‏شان در ايجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مى‏شود، تا آنگاه كه مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادى را برانگيزد كه به سهولت بر آنان چيره شوند. سپس خداوند بنا بر حكمت و مصلحت خود، يهوديان را بر آنان پيروز گرداند، و به آنها مال و اولاد فراوان دهد و يارى‏كنندگان آنها را در دنيا افزايش دهد. اما يهوديان نه تنها از اين اموال و ياران استفاده نمى‏كنند بلكه براى بار دوم در روى زمين به فساد و فتنه روى مى‏آورند، البته اين بار علاوه بر فساد، گرفتار خوى تكبر و برترى‏طلبى شده و خويش را بسيار بهتر و برتر از ساير مردم مى‏پندارند. و زمانى كه لحظه كيفرشان فرا رسد خداوند بار ديگر آن قوم را بر آنان چيره ساخته، و مجازات شديدترى را در سه مرحله بر آنها فرو مى‏فرستد. نتيجه دوم اين كه، گروهى كه خداوند بار اول بر ضد يهوديان برمى‏انگيزد، به آسانى بر آنها چيره مى‏شوند، آنگاه داخل مسجد الاقصى شده و به تعقيب خانه به خانه يهوديان مى‏پردازند، و نيروى نظامى آنها را متلاشى مى‏كنند. آنگاه خداوند براى بار دوم آنها را به سراغ يهوديان مى‏فرستد و با وجود غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان، ضربات شديدترى را در سه نوبت از مسلمانان دريافت مى‏كنند، كه در اولين نوبت، چهره‏هاى پليد آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و همانند نبرد سابق، فاتحانه وارد مسجد الاقصى مى‏شوند. و سپس خوى تكبر و برترى‏جوئى آنان بر ملتها را، درهم مى‏شكنند. اين نكته را از نظر ادبيات زبان عرب از حرف »لام« در سه جمله »ليسوؤا وجوهكم« و »ليدخلوا المسجد.... و ليتبّروا« مى‏توان فهميد. سؤال اساسى كه مفسران مطرح مى‏كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه در يكى از آنها حس خودخواهى وجود دارد، تمام شده و آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان به وقوع پيوسته يا هنوز چنين حوادثى واقع نشده است ؟ برخى از مفسران بر اين عقيده‏اند كه هر دو پيش‏بينى عملى شده است، بدين ترتيب كه كيفرف فتنه و فسادف نخستين به دست »بنوخذ نصر« (بخت النصر) و مجازاتف دوم به‏دست »تيتوس« رومى عملى شده و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است. اما نظريه درست اين است كه: اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام، به‏دست مسلمانان انجام گرفت، اما وقتى مسلمانان از اسلام فاصله گرفتند، خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت، اما يهوديان مجدداً در زمين فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمانف كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد. براساس همين تفسير، از امامان معصوم(ع) رواياتى رسيده كه در آنها آن قوم كه خداوند در مرحله دوم عليه يهوديان برمى‏انگيزد، به حضرت مهدى(ع) و ياران او و به اينكه آنان اهل قم و كسانى هستند كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت برمى‏انگيزد، تأويل شده است. در تفسير عيّاشى از امام باقر(ع) روايت شده كه حضرت بعد از آنكه آيه شريفه »بعثنا عليكم عباداً لنا أولى بأس شديد« را قرائت نمود، فرمود: مراد از اين آيه حضرت قائم(ع) و ياران اويند كه نيرومند و باصلابت هستند. و در تفسير نورالثقلين از امام صادق(ع) نقل شده كه آن حضرت در تفسير همين آيه شريفه فرمود: خداوند قومى را قبل از خروج حضرت قائم، برمى‏انگيزاند كه دشمنى از دشمنان آل محمد(ص) را رها ننموده، مگر اينكه او را به هلاكت مى‏رسانند. و در كتاب بحارالانوار از امام صادق(ع) روايت شده كه وقتى آن حضرت اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم: فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند ؟ امام سه بار فرمودند: به‏خدا سوگند اهل قم هستند، به‏خدا سوگند اهل قم هستند، به‏خدا سوگند اهل قم هستند.1 اين سه روايت از نظر مفهوم يكسان بوده و تعارضى بين آنها نيست؛ چرا كه اهل قم يعنى شيعيان حضرت كه از ايران هستند و روايت شده كه آنها با حضرت قيام كرده و يارى‏اش مى‏كنند. به نظر مى‏رسد كه مقاومت يهوديان در مقابل پيروان حضرت در چند نوبت انجام مى‏گيرد، تا آنكه امام مهدى(ع) ظهور كند و نابودى نهايى يهوديان به رهبرى وى و به دست با كفايت او، ارواحنا فداه، تحقق يابد. از جمله مطالبى كه دلالت دارد دومين كيفرف وعده داده شده يهوديان به‏دست مسلمانان انجام خواهد گرفت، اين است كه آن قومى كه خداوند وعده فرموده، دو بار عليه يهوديان برمى‏انگيزد، يك امت بوده و صفاتى كه براى آنان ياد شده و ويژگيهاىف جنگف آنان با يهوديان جز بر مسلمانان تطبيق نمى‏كند. پس پادشاهان مصر، بابل، يونان، ايران، روم و ديگران كه در طول تاريخ بر يهوديان تسلط يافتند، هيچكدام با صفت »عباداً لنا« (بندگان ما) كه در قرآن آمده، سازگارى ندارند، وانگهى بعد از كيفر اول حادثه‏اى هم پيش نيامده كه يهوديان بر هيچيك از آنان چيره گردند، در حالى كه پس از مجازات اول يهوديان در صدر اسلام، بار ديگر يهوديان بر ما غلبه پيدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان يارى كرد، و طرفداران آنها را نيز با حمايت ابرقدرتها بيش از ما قرار داد. و هم آنان هستند كه در زمين فساد نموده، و بر ما و ساير ملتها، برترى طلبى مى‏كنند و اين مجاهدان و كفرستيزان اسلام هستند كه ضربات خود را بر پيكر آنها وارد ساخته و چهره آنان را در غم و اندوه فرو مى‏برند. با بررسى تاريخ يهود بعد از حضرت موسى(ع) روشن مى‏گردد كه فتنه‏گرى و فسادانگيزى در گذشته و حالف يهود وجود داشته است، اما برترى وعده داده شده آنها تنها در زمان ما به‏وجود آمده است و البته كيفرف وعده داده شده خداوند نيز در پى آن خواهد آمد. اين مطلب براى تمام كسانى كه از تاريخ يهود آگاهى دارند، كاملاً واضح و آشكار است. وعده خداوند نسبت به تسلط دائم بر يهوديان خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد: آنگاه كه پروردگارت اعلام نمود كه حتماً تا روز قيامت بر آنان (يهود) كسانى را خواهد انگيخت كه پيوسته عذابى سخت بر آنها روا دارند، همانا پروردگار تو زود كيفر و [در عين حال] بسيار آمرزنده و مهربان است × و آنها (يهود) را روى زمين به صورت گروههايى پراكنده كرديم، برخى از آنان نيكوكارند و برخى فروتر از آنها و آنان را با خوشى و ناخوشى آزموديم، شايد كه [به‏سوى حق] باز گردند.2 معنى دو آيه شريفه اين است كه خداوند اعلان و مقدر فرموده كه در آينده، افرادى را بر يهود مسلط مى‏گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را به عذابى سخت گرفتار سازد. او خدايى است كه به سرعت كيفر مى‏دهد و بسيار آمرزنده و مهربان است. و از جلمه مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در زمين پراكنده و دسته دسته مى‏گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را با خير و شر آزمايش مى‏كند شايد توبه نموده و هدايت شوند. ما اجراى اين وعده الهى در كيفر يهود را، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى، يوشع، داود و سليمان(ع) مشاهده مى‏كنيم و خداوند همواره اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيده كه آنان را به عذابى دردناك گرفتار نموده‏اند. ممكن است گفته شود كه پادشاهان مصر، بابل، يونان، فارس، روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى نمودند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها نكرده‏اند، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، تا با برخوردارى از آزادى و حفظ حقوق خود در سايه قوانين اسلامى زندگى كرده و جزيه بپردازد. اما پاسخ اين است كه معنى عذاب سخت اين نيست كه پيوسته آنها را كشته يا آواره و زندانى نمايند، آن‏چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اينگونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى، سياسى، تسليم آن حكومتى مى‏گردند كه خداوند بر آنان مسلط ساخته، اگرچه مسلمانان در كيفر دادن يهوديان، از ديگران ملايم‏تر بودند، اما همان سيطره مسلمانان، مصداق تسلط بر يهوديان، و كيفر نمودن آنان است. گاهى نيز گفته مى‏شود: تاريخ يهود تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى‏دهد ولى در يك و يا حداقل نيم قرن اخير، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده، بلكه آنان از سال 1936 ميلادى بدترين شكنجه‏ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى‏دارند ! اين قضيه را چگونه مى‏توان تحليل نمود ؟ پاسخ اين است كه: اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان استثناست؛ زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است: سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختيم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى عطا كرده، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار سازيم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند.3 بنابراين، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم به‏دست مسلمانان فرا رسد. در اين زمينه رواياتى از ائمه(ع) رسيده كه وعده الهى در سركوب مجدد يهود نيز بدست مسلمانان انجام مى‏پذيرد، مؤلف مجمع البيان، در ارتباط با سركوب يهود در طغيان دوم آنان، اتفاق نظر مفسران را بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسران، امت پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) است، و همين معنى از امام باقر(ع) نقل شده، وعلى بن ابراهيم قمى، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر(ع) بيان كرده است. وعده خداوند در فرونشاندن آتش جنگ يهوديان خداى متعال در قرآن مجيد مى‏فرمايد: يهوديان گفتند دست خدا بسته است، دستهاى خودشان بسته باد، و به سبب اين گفته از رحمت خدا دور باشند. بلكه دستهاى [قدرت] خدا گشوده است و هرگونه بخواهد انفاق مى‏كند... آنچه از ناحيه پروردگار بر تو فرود آمده، بر سركشى و كفر بسيارى از آنان مى‏افزايد و ما ميان آنان تا روز رستاخيز، كينه و دشمنى انداختيم، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانيد، آنان سعى در ايجاد فساد در زمين دارند و خداوند فساد كنندگان را دوست ندارد.4 اين وعده الهى بر فرو نشاندن آتش جنگهايى است كه يهوديان مى‏افروزند. خواه مستقيماً خود آنان جنگ‏افروزى نمايند و يا اينكه ديگران را به جنگ تحريك كنند و اين وعده الهى به‏دليل لفظ »كلّما أوقدوا« يعنى »هر وقت آتش افروزى نمايند« بدون استثناء است. تاريخ گذشته و حال يهود گواهى مى‏دهد كه آنها همواره در پشت پرده بسيارى از آشوبها و جنگها بوده‏اند، اما خداوند با لطف و عنايت خويش وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشريت تحقق بخشيده، و مكر و حيله يهود را باطل و نقشه‏هايشان را خنثى و آتش جنگ آنان را فرو نشانده است. شايد بزرگ‏ترين آتش جنگ و آشوبى كه آنان عليه مسلمانان و جهانيان برافروخته‏اند، همين نبرد فعلى باشد كه جهت دامن زدن به آن، شرق و غرب را تحريك نموده و خودشان در فلسطين به‏طور مستقيم، و در اكثر كشورهاى جهان به‏طور غير مستقيم طرف درگيرى‏اند، و آنچه باقى مانده وعده خداوند است كه با فرو نشاندن اين جنگ تحقق مى‏يابد. از آيه شريفه يادشده چنين استفاده مى‏شود كه دشمنى و درگيرى داخلى آنها، خود يكى از اسباب لطف الهى جهت فرو نشاندن آتش جنگ آنها خواهد بود. و ما ميان آنان تا روز قيامت دشمنى و كينه‏توزى افكنديم و هرگاه آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را فرو نشاند. حال به رواياتى مى‏پردازيم كه از نقش يهود در عصر ظهور سخن مى‏گويند: برخى از روايات عصر ظهور، مربوط به گرد آمدن يهوديان در فلسطين قبل از جنگى‏ست كه نابودى آنها را در پى دارد كه تفسيرى بر اين آيه شريفه است: ...به بنى اسرائيل گفتيم در زمين ساكن شويد و زمانى كه قيامت فرا رسد شما را با همديگر [به صحنه محشر] مى‏آوريم.5 يعنى شما را از هر ناحيه‏اى گردهم مى‏آورديم، چنانكه در تفسير نورالثقلين آمده است. حديث ديگر درباره اجتماع و كارزار يهوديان در عكّا است، از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: آيا شنيده‏ايد نام شهرى را كه بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند: آرى، فرمود: قيامت به پا نمى‏شود مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به اين شهر يورش برند.6 و از امير مؤمنان(ع) روايت شده است كه فرمود: در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعاً تخريب خواهم كرد و يهوديان را از شهرهاى عربى بيرون مى‏رانم و با عصايم عربها را به پيش خواهم راند. راوى اين حديث (عبايه اسدى) مى‏گويد: پرسيدم اى امير مؤمنان، شما به‏گونه‏اى خبر مى‏دهيد كه به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد ؟ فرمود: هيهات اى عبايه كه متوجه نشدى ! مردى از تبار من؛ يعنى مهدى(ع) اين كارها را انجام مى‏دهد.7 روايت اين نكته را مى‏فهماند كه يهوديان بر بسيارى از شهرهاى عرب تسلط و يا در آن حضور مؤثر دارند. از جمله رواياتى كه در ارتباط با يهوديان است، حديث كشف معبد توسط آنهاست، تعبير »كشف هيكل« (معبد) در شمار نشانه‏هاى ظهور آمده، كه ظاهراً كشف معبد حضرت سليمان(ع) است، از امير مؤمنان(ع) نقل شده كه فرمودند: ظهور آن حضرت نشانه‏ها و علاماتى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين و پرتاب سنگ، و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه‏هاى كوفه و تعطيلى مساجد به مدت چهل شب و كشف معبد و به اهتزاز درآمدن پرچمهايى گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام) است. قاتل و مقتول در اين ماجرا، در آتش‏اند.8 احتمال دارد كه آن معبد، اثر تاريخى غير از معبدف حضرت سليمان بوده و يا در محل ديگرى غير از قدس باشد، چون عبارت »كشف معبد« به‏طور كلى ياد شده و نامى از كاشف آن به ميان نيامده است. بخشهاى اول اين روايت نشانگر حالت جنگف در كوفه است كه در روايات، گاهى از آن به عراق ياد مى‏شود، اما در اين جا به معنى همان شهر كوفه و محدوده آن و درهم كوبيدن آن و ايجاد موانع دفاعى در گوشه و كنار آن است. اما پرچمهاى گوناگون در اطراف مسجد الحرام، اشاره به درگيرى و كشمكش قبايل بر سر حكومت دارد كه اندكى پيش از ظهور حضرت پديد خواهد آمد و در اين زمينه روايات فراوانى وارد شده است. دسته‏اى ديگر از احاديث، رواياتى است كه به معرفى افرادى مى‏پردازد كه خداوند بعد از فسادآفرينى و تكبرجويى يهوديان بر آنان مسلط مى‏گرداند، كه تعدادى از آنها در تفسير آيات قرآن مجيد گذشت، و برخى ديگر درباره ايران و شخصيتهاى ايرانى در زمان ظهور است، مانند حديث »پرچمهاى سياه« كه توسط راويان متعدد نقل شده و در آن چنين آمده است. درفشهاى سياه، از خراسان ظهور مى‏كنند كه هيچ چيز قادر به بازگرداندن آنها نيست، تا سرانجام در قدس برافراشته شوند. روايات مربوط به بيرون آوردن تورات اصلى از غارى در انطاكيه و كوهى در شام و فلسطين و درياچه طبريه، توسط حضرت مهدى(ع) و استدلال آن حضرت بر يهوديان، به‏وسيله تورات نيز از جمله همين روايات است. از پيامبر اسلام(ص) روايت شده كه فرمود: تورات و انجيل را از سرزمينى كه انطاكيه ناميده مى‏شود بيرون مى‏آورد.9 و نيز از آن بزرگوار نقل شده كه فرمودند: (صندوق مقدس) را از غارى در انطاكيه و بخشهاى تورات را از كوهى در شام بيرون آورده و به وسيله آن با يهوديان به استدلال مى‏پردازد و سرانجام بسيارى از آنها اسلام مى‏آورند.10 همچنين از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود: صندوق مقدس از درياچه طبريه به وسيله او آشكار مى‏شود و آن را در پيشگاه او در بيت‏المقدس قرار مى‏دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مى‏نمايند، به جز اندكى بقيه ايمان مى‏آورند.11 و تابوت سكينه (صندوق مقدس) همان است كه در فرموده خداى متعال آمده است: پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهى او اين است كه آن تابوت (صندوق عهدى كه موسى را در داخل آن به آب افكندند) به سوى شما مى‏آيد كه در آن سكينه و آرامشى از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه آل موسى و آل هارون باقى گذاشته‏اند، كه آنرا فرشتگان حمل مى‏كنند، به راستى در آن نشانه‏اى [از صداقت حاكميت طالوت] براى شماست چنانكه مؤمن باشيد.12 در تفسير آيه آمده است كه اين صندوق كه در آن ميراث پيامبران: وجود دارد، دليل و نشانه‏اى براى بنى‏اسرائيل است مبنى بر اينكه چه كسى شايستگى فرمانروايى را دارد، از اين رو فرشتگان آن را آورده و از ميان جمعيت بنى اسرائيل عبور داده و آنگاه در پيش روى طالوت(ع) قرار مى‏دهند، سپس طالوت(ع) آن را به داوود و او به سليمان و او به وصى خود آصف بن برخيا تسليم مى‏كند، اما بنى اسرائيل بعد از وصى حضرت سليمان چون از ديگرى اطاعت مى‏كنند آن صندوق را از دست مى‏دهند. و مراد از جمله »فيسلم كثير منهم« (بسيارى از آنان ايمان مى‏آورند) و يا »أسلمت إلاّ قليلاً منهم« (به‏جز اندكى از آنان بقيه ايمان مى‏آورند) ممكن است كسانى باشند كه صندوق مقدس را مى‏بينند و يا كسانى كه حضرت مهدى(ع) بوسيله تورات اصلى با آنان استدلال مى‏نمايد و يا افرادى كه حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطين در آنجا باقى مى‏گذارد. در روايتى ديگر آمده كه تعداد سى هزار نفر از يهوديان به حضرت ايمان مى‏آورند كه نسبت به كل جمعيت آنان، رقم اندكى است. از جمله روايتهاى مربوط به يهود، روايتهاى درگيرى حضرت و يارانش با يهوديان است. همچون حديث بيرون راندن آنان از جزيرة العرب توسط آن حضرت كه گذشت. اين اقدام حضرت با پيروزى بر يهوديان و بيرون راندن آنان از فلسطين به پايان مى‏رسد، علماى شيعه و سنى روايات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدى(ع) با سفيانى را نقل كرده‏اند، نبردى كه از پشتيبانى يهوديان و روميان برخوردار است. اين نبرد در جبهه‏اى از انطاكيه تا عكّا امتداد دارد؛ يعنى در طول ساحل سوريه، لبنان و فلسطين و از آنجا تا طبرستان، دمشق و قدس ادامه مى‏يابد. شكست بزرگ وعده داده شده يهود در آنجا اتفاق مى‏افتد به‏گونه‏اى كه سنگ و درخت به سخن مى‏آيند كه اى مسلمان! اين شخص يهودى است، او را بكش. حديث ديگر مربوط به نبرد »مرج عكّا« است كه شايد جزيى از جنگ بزرگ ٠ على كورانى مترجم: مهدى حقى پى‏نوشتها: × متن حاضر از ويرايش جديد كتاب »عصر ظهور« كه با ترجمه مجدد و اصلاحات اساسى از سوى مؤلف به زودى منتشر خواهد شد، برگزيده شده است. 1. بحارالانوار، ج60، ص216. 2. سوره اعراف(7) آيه168-167. 3. سوره اسراء(17) آيه6. 4. همان، آيه104. 5. همان. 6. مستدرك حاكم، ج4، ص476. 7. بحارالانوار، ج53، ص60. 8. همان، ج52، ص273. 9. همان، ج51، ص25. 10. منتخب‏الأثر، ص309. 11. الملاحم والفتن، ص57. 12. سوره بقره(2) آيه248. 13. بشارة الاسلام، ص297. 14. الزام‏الناصب، ص224 منبع : مجله موعود شماره 43 کد مطلب: 12185

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
باتشکر از ارسالهای شما انشاءالله به زودی وعده خداوند در مورد مجازات اسرائیل با ظهور ولی عصر (عج)محقق خواهد شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
درود دوستان من تازه با اين سايت آشنا شدم و به جمع شما پيوستم . سوالي داشتم اميدوارم كه بتوانم پاسخ درستي بگيرم. در جايي از اين سايت در واكنش به سخنان مقامات كشور كويت ؛ مبني بر آمادگي آن كشور براي پذيرايي از آوارگان ايراني جنگ احتمالي با آمريكا ؛ بعضي از كابران به اين سخنان واكنش نشان داده و آنان را مشتي عرب نفهم و ملخ خور و ... خواندند . در اين كه بيشتر ايرانيان با عربها ميانه خوبي ندارند شكي نيست ُ اما سوالي كه پيش مي آيد اين است كه پس چرا در بعضي از نوشته هاي همان كاربران ؛ آنها منتظر نشسته اند تا يك منجي عرب ظهور كند و مشكلات جهان را سر و سامان بدهد ؟!!! آيا فكر نمي كنيد در اينجا يك تناقض وجود داشته باشد ؟ و اصولاً چرا ما بجاي ايجاد صلح و دوستي و حل مشكلات ؛ عمداً مشكلات را بيشتر كنيم و جهان را به سوي جنگ و نابودي بكشانيم تا يك منجي ظهور كند و او مشكلات را حل كند ؟! با سپاس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در جواب شما باید بگم پسر حضرت نوح فاسد بود انقدر که در اشعار با حیواناتی مثل سگ برابرش میکنن حالا چون بچه پیغمبر بود نباید چیزی بهش گفت حالا این اعرابم مثل همون پسر حضرت نوح. این اعراب درست مثل پسر نوح فاسدن و درست مثل اجدادشون خرافاتی وجاهل ودنیا پرست. درزمان حمله عراق به ایران کویت چقدر به عراق کمک کرد اما در عوض عراق به کویت حمله کرد وکویتیها از ترسشون به کشور هایی مثل عربستان رفتن جالب اینجاست که حتی حکومت ودولت کویت از کویت به عربستان منتقل شد . حالا اگر ادمهای ترسویی که کشورشون ول میکنن به مردمی که در تاریخ هیچ وقت به کشورشون پشت نکردن برگردنو یه همچین حرفی بزنن این حرف چیزی به جز توهین هست چون اینا که به خودشون رحم نمیکنن هرگز به دشمناشون رحم نمیکنن همه این حرفها در چارچوب جنگ روانی وتحقیر ایرانی هاست که با فیلم سیصد شروع شد وهرروز شدید تر میشه در مورد ظهور حضرت مهدی باید بگم که درست همون طور که به پیغمبری رسیدن حضرت محمد در زمان جاهلیت ووجود کتابی مثل قران که به عنوان معجزه نامیده میشه اونهم در زمان جاهلیت نشانه حقیقت وجود پیغمبری بود که ازجانب خدا مبعوث شده بود ظهور حضرت مهدی از بین همین جماعت ترسو نشانه حقیقتی خواهد شد انکار ناپذیر همونطوری که پیغمبر بت شکنی کرد حضرت مهدی هم بت شکنی میکند با این تفاوت که بتهایی مه امروز مورد پرستش قرار میگیرند کشور هایی مثل امریکاست جالب در روایات حتی از حدیثی از خود حضرت محمد بیان شده شبیه ترین فرد در خاندان اهل بیت به پیغمبر حضرت مهدی هستن اینم اضافه کنم در تمام جوامع هم ادم خوب وجود داره هم بد اما دربین این اعراب ادم خوب انقدر کمه که دربین بقیه گم میشه ماهم روی صحبتمون با همون ادمهای فاسد وبدرد نخوره اما شما میگید ایرانه که بدنبال جنگه این درحالی که صدها ساله ایران شروع کننده جنگ نبوده همین الان این اعراب وغربه که دنبال جنگ با ایرانن اونها با ایران دشمنی دارن که خلیج فارس میشه خلیج عرب .ابن سینا میشه دانشمند عرب .جزایری که مال ایرانه چشم طمع روش دارن ومیگن مال امارات مگه اینا نیستن که حتی اثار فرهنگی ایرانو متعلق به خودشون میدونن یعنی بازم از دشمنی های اونا باید بگم یا کافی ...این نسبتهای ناروایی هم که شما به ایران میدید حرفهایی نیست که از دهن یه ایرانی زده شده باشه چون تهمت شما مثل این میمونه که کسی دزدی نکرده باشه اما هرجا که برسه بگه من دزدم درمورد حرفهایی که میخواهی بزنی اگر بیشتر فکر کنی وکمی هم به تحقیق از منابع معتبر بپردازی این طوری مخرب فکر نمیکنی
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اهل بيت ما اصلا ربطي به اعراب فعلي كه اكثرا وهابي سلفي مسلك آدم كش سفاك شكم گنده و از نسل ابوسفيان ها و ابوجهل ها و ابو لهب ها هستند ندارند.اهل بيت ما از نسل اسماعيل و ابراهيم خليل الله هستند.
ما با حاكمان عرب وهابي مسلك و نه با ملت عرب دشمنيم.حاكمان عرب فاسداند و دوستار بني اميه و بني عباس
و دشمن اول شيعيان اهل بيت و ملت فارس.اما همين نژاد فارس و شيعيان عرب روزي نه چندان دور انشاء الله به وعده خداوند در تورات و انجيل و قرآن و حتي در كتاب بودايي ها بر ضد نظام سلطه جهاني و پياده نظام آنها كه همين حاكمان عرب كثيف باشند به پا خواهند خواست و با كمك خداوند به رهبري حضرت مهدي عج كه تنها او به اراده خداوند لايق تاسيس حكومت واحد و برابري و اتحاد نسل بشر است امپراطوري عدل و برابري به مانند حكومت كوروش كبير ذوالقرنين قرآن در سرتاسر زمين بعد از جنگي بزرگ و هولناك و اخرين جنگ بشر با يكديگر برپا خواهد شد.و به زودي زود پتك ملت فارس و شيعيان بر سر حاكمان فاسد و شكم گنده خليج فارس كه به زور و با حمايت استكبار جهاني بر ملت عرب حكومت ميكنند فرود خواهد آمد تا مقدمات قيام ملتهاي مسلمان عرب بر ضد ساير حاكمان سلفي خونخوار و مستبد فراهم شود.به اميد آن روز


نابودي يك سوم مردم در آخرالزمان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امير المؤمنين عليه السلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود:
مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و بلاهاى خانمان سوز كه انجام اين مساءله با انبوه بمبهاى اتمى و غيره كه براى نابودى چندين برابر كره زمين كافيست بعيد به نظر نمى آيد) و يك سوم مردم مى ميرند (در اثر بيماريها و قحطى ها) و (تنها) يك سوم مردم باقى مى مانند. (435)
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: چون منادى از آسمان ندا كند: همانا حق با آل محمد صلى الله عليه و آله است ، در آن هنگام (نام ) مهدى بر زبانها افتد و محبت او را به دل گرفته و ذكرى جز (ياد) او ندارند.(436)


مذمت تقليد از كفار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد تقليد از كفار فرمود:
((لا تزال الاءمة بخير ما لم يلبسوا ملا بس العجم و يطعموا اطلعمة العجم فاذا فعلوا ذلك ضربهم اللّه بالذّل ؛ همواره اين امت در خير (و صلاح ) هستند تا وقتى كه لباسهاى عجم نپوشند و غذاهاى عجم نخورند و چون اين كار را انجام دهند (غذا و لباس بيگانگان را استفاده كنند) خداوند ذلت را بر ايشان وارد كند.))(422)
منظور از عجم در اينجا بيگانگانى هستند از كفار كه تقليد از آنان و شباهت به آنها سبب نزديكى مسلمانان به كفار و پيروى از آنها مى شود، مانند پيروى از مدهاى غربى در پوشاك و غذا و وضع سر و صورت و امور ديگر.
امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند به يكى از پيامبران خويش وحى نمود كه به مؤ منين بگو:
((لا تلبسوا لباس اعدائى و لا تطمعوا مطاعم اعدائى و لا تسكلوا مسالك اعدائى فتكونوا اعدائى كماهم اعدائى ؛ لباس دشمنان مرا نپوشيد، غذاهاى دشمنان مرا نخوريد و روش هاى دشمنان مرا پيروى نكنيد كه اگر چنين كنيد شما هم دشمنان من خواهيد بود همچنانكه آنان دشمنان من هستند.))(423)
و به استناد همين حديث معتبر پوشيدن و خوردن آنچه مخصوص كفار است نه اينكه مشترك ميان مسلمانان و ديگران باشد اشكال شرعى دارد.

منبع:پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


اگر مايل بوديد باز هم از پيشگويي هاي امام علي ع در مورد حوادث آخرالزمان در اين تاپيك قرار خواهم داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
صد هزار نفر: [سفياني] سپاهيانش را به قرقيسيا مي‏رساند و در آنجا هم به جنگ كردن مي‏پردازد. در اين جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمكاران كشته مي‏شوند. پس از آن سفياني سپاهي را به كوفه گسيل مي‏دارد.14
ـ چهار صد هزار نفر: شهري در طرف شرق ساخته مي‏شود كه در آن حوادثي روي مي‏دهد كه هرگز مردم آن زمان نظيرش را نديده باشند. ... و يك حادثه ديگر در شام روي مي‏دهد كه مجموعاً چهار صد هزار كشته بر جاي مي‏گذارد... .


بررسي تطبيقي نبرد «قرقسيا» و واقعه آرماگدون

قرقيسيا

طي سال‌هاي اخير، انتشار برخي مقالات و اخبار پيرامون واقعة «آرماگدون» ذهن بسياري از علاقمندان به پيشگويي‌هاي مربوط به آخرالزمان را متوجه اين واقعه كرده است و حتي، برخي را واداشته كه به دنبال كشف ردپاي اين پيشگويي مورد ادعاي مسيحيان صهيونيست در ميان اخبار، متون و روايات اسلامي‌ برآيند و تلاش كنند كه به نحوي اين واقعه را با واقعة «قرقيسيا» كه در متون اسلامي و روايات منقول از سوي حضرات معصومين(ع) بدان اشاره شده است، منطبق سازند.
مقالة حاضر به بررسي اين دو واقعه و سنجش وجوه اشتراك و افتراق آن‌ها مي‌پردازد.




1. موقعيت جغرافيايي قرقيسيا
قرقيسيا، شهركي است كه در شمال كشور سوريه، در استان «الجزيره» و در شش كيلومتري شهر «رقه» در محل التقاي دو رود فرات و خابور قرار دارد.1 اين شهر پيش از اسلام «كيركسيون» نام داشت و در سال 19 ق. به دست مسلمانان فتح و قرقيسيا ناميده شد.
خرابه‏هايي از قرقيسيا نزديك «ديرالزور» از شهرهاي سوريه كنوني و نزديك به مرزهاي عراق باقي‌مانده كه فاصلة آن تا تركيه نيز نسبتاً نزديك است.2 قرقيسيا حدود 100 كيلومتر با عراق و 200 كيلومتر با تركيه فاصله دارد.3

2. پيشگويي روايات دربارة قرقيسيا
روايات متعددي دربارة اين منطقه و حادثة بزرگي كه در آن رخ خواهد داد، نقل شده است كه تنها به نقل يك مورد از آن‌ها به ذيل اين عنوان اكتفا مي‌كنيم؛
حضرت امام محمدباقر(ع) از «مسير»، فاصله تا قرقيسا [قرقيسيا] را مي‏پرسند و او پاسخ مي‏دهد كه همين نزديكي‏ها در ساحل فرات قرار دارد. آن حضرت(ع) صحبت خود را چنين ادامه مي‏دهند:
اما در اين ناحيه واقعه‏اي رخ خواهد داد كه مانند آن از زماني كه خداوند تبارك و تعالي، آسمان‌ها و زمين را آفريد، اتفاقي نيفتاده و تا زماني كه آسمان‏ها و زمين برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفره‏اي است كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير مي‏شوند.4

3. نبرد بزرگ قرقيسيا
اصلي‏ترين حادثه‏اي كه در قرقيسيا رخ مي‏دهد، جنگ و آشوبي است كه «سفياني» شاخص‏ترين طرف درگير آن است:
سفياني... در طول مسير عراق سپاهيان او وارد قرقيسيا مي‏شوند و جنگي سخت به راه مي‏اندازند كه صد هزار نفر در آن كشته مي‏شوند.5

4. انگيزه رويارويي و درگيري
مطلبي كه به طور اتفاق در روايات ذكر شده، اين است كه علت وقوع جنگ قرقيسيا، گنجي است كه فرات آن را نمايان مي‏كند و اين گنج ممكن است همان‏طور كه در روايات تصريح شده از جنس طلا و نقره باشد و نيز احتمال دارد كه از جنس ديگري [مانند نفت يا غير آن] باشد.6

5. زمان جنگ
سفياني در ماه رجب سر به شورش برمي‏دارد و نبرد قرقيسيا در زمره فعاليت‌هاي وي بر شمرده شده است، اما از آنجا كه سفياني ابتدا بر شام مسلط مي‏شود و آخرين متحدانش در اين منطقه ـ يعني قوم بني كلب - در ماه رمضان با او بيعت مي‏كنند،7 و نيز رواياتي كه حاكي از آغاز جنبش‌ها، نمايان شدن جمعيت‏ها و ابتداي جنگ‌ها در ماه شوال هستند، به احتمال بسيار قوي، معركه قرقيسيا در ماه شوال پيش از ظهور بر پا خواهد ‏گرديد.8

6. طرفين درگير در قرقيسيا
با توجه به انگيزة جنگ در قرقيسيا كه صرفاً تصاحب ثروتي هنگفت مي‌باشد، فرض اين كه در اين ميدان بيش از دو طرف درگير خواهيم داشت، مطلب دور از ذهني نيست، كما اين كه در روايات نيز چنين مطلبي را مي‏توان مشاهده كرد؛ به طور خلاصه مي‏توان گفت كه حاضران در اين ميدان نبرد عبارتند از:
ـ ترك‌ها [كه احتمالاً منظور روس‌ها باشد]: كه در جزيره (بين‏النهرين) نيرو پياده كرده‏اند.
ـ روميان: يهوديان و دولت‌هاي غربي كه وارد فلسطين شده‏اند.9
ـ سفياني كه در آن هنگام بر شام كاملاً مسلط شده است.10
ـ دو نفر به نام «عبدالله» كه در روايات ما توضيح خاصي درباره آن‌ها اشاره نشده و احتمالاً هم پيمان غربي‌ها باشند.
ـ «قيس» كه مركز فرماندهي‏اش در مصر است.
ـ يكي از بازماندگان عباسيان.11
نكتة قابل توجه و حائز اهميت اين است كه روايات تأكيد دارند كه در اين جنگ و به خصوص در ميان كشته‏هاي آن شيعيان ديده نمي‏شوند؛
آيا نمي‏بينيد كه دشمنان شما در معاصي خداوند كشته مي‏شوند، بدون آن‌كه شما حضور داشته باشيد در حالي كه شما با آرامش و امنيت در گوشه خانه‏هايتان نشسته‏ايد، برخي از آن‌ها، برخي ديگر را بر روي زمين مي‏كشند. سفياني عذاب مناسبي براي دشمنان شما و نشانه‏اي براي خودتان است.
وقتي آن فاسق سر به شورش برداشت، شما (شيعيان) اگر يك يا دو ماه پس از شورش او از خود حركتي نشان ندهيد، به مشكلي بر نخواهيد خورد تا اين كه بسياري از خلق، منهاي شما كشته شوند.12

7. پيروز ميدان قرقيسيا
با در نظر گرفتن اين كه سفياني پس از اين جنگ آنقدر قوي و توانمند است كه در ابتدا به طور همزمان به ايران و عراق به خصوص شهرهاي شيعه نشين حمله مي‏كند و اندكي بعد در چهار منطقه شام، عراق، ايران و حجاز سپاهيانش حضور جدي و فعال دارند، مي‏توان وي را پيروز ميدان قرقيسيا بدانيم.13

8. تعداد كشته‏ها و سرانجام آن‌ها
روايات تعداد مختلفي را براي كشتگان اين نبرد ذكر مي‏كنند:
ـ صد هزار نفر: [سفياني] سپاهيانش را به قرقيسيا مي‏رساند و در آنجا هم به جنگ كردن مي‏پردازد. در اين جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمكاران كشته مي‏شوند. پس از آن سفياني سپاهي را به كوفه گسيل مي‏دارد.14
ـ چهار صد هزار نفر: شهري در طرف شرق ساخته مي‏شود كه در آن حوادثي روي مي‏دهد كه هرگز مردم آن زمان نظيرش را نديده باشند. ... و يك حادثه ديگر در شام روي مي‏دهد كه مجموعاً چهار صد هزار كشته بر جاي مي‏گذارد... .15
ـ از هر نه نفر، هفت نفر: قطعاً نهر فرات از كوهي از طلا پرده برمي‏دارد كه مردم براي رسيدن به آن به جان يكديگر مي‏افتند و از هر نه تن، هفت تن كشته مي‏شود.16
ـ نود درصد يا (نه‌ دهم) مردم: فرات از كوهي از طلا پرده برمي‏دارد... و از هر صد نفر، نود نفر در اين نبرد كشته مي‏شود17 و قيامت برپا نمي‏شود مگر اين كه ... نه دهم آن‌ها كشته مي‏شود.18
ـ نود و نه درصد مردم: قيامت برپا نمي‏شود تا اين كه ... از هر صد نفر، نود و نه نفر كشته مي‏شود. هر يك از آن مردمان مي‏گويد، شايد من همان باشم كه نجات مي‏يابد.19
ولي آنچه مسلم است اين كشته‏ها به هر تعداد كه باشند، دفن نشده و خوراك حيوانات مي‏گردند:
همانا خداوند در قرقيسيا سفرة پر از طعامي دارد كه سروش آسماني از آن خبر مي‏دهد و ندا مي‏كند كه اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين براي سير شدن از گوشت تن سمتگران بشتابيد.20
حجت‌الاسلام علي كوراني در كتاب خويش با عنوان عصر ظهور، چنين مي‏نويسد:
چنان‌كه روايت اشاره مي‏كند، عرصه نبرد، بيابان خشك و بي‏آب و گياه است و آن‌ها اجساد كشتگان خود را دفن نمي‏كنند و يا قادر به دفن آن‌ها نيستند.21

9. نحوة جنگيدن در قرقيسيا
همان‌گونه كه در روايات متعدد و مختلفي كه درباره قرقيسيا ذكر شد، ديديم، هيچ اشاره‏اي وجود ندارد كه اين جنگ صورت خاصي داشته و يا در آن از ابزار خاصي براي كشتن افراد استفاده بشود.

10. زمينه‏سازي براي قرقيسيا
همان طور كه ديديم آنچه در روايات اسلامي آمده اين است كه در ابتداي شورش سفياني، شيعيان بايد هيچ حركتي از خود نشان ندهند و از تمام حوادث آن صحنه و فعاليت‌هاي او خود را بر كنار بدارند.

11. ميزان احتمال وقوع نبرد قرقيسيا
بنابر روايات متعدد پنج حادثة حتمي پيش از ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق مي‏افتند:
شورش سفياني، قيام يماني، نداي آسماني در بيست و سوم ماه رمضان، شهادت نفس زكيه و فرو رفتن سپاه سفياني در (سرزمين) بيداء در بياباني ميان مكه و مدينه.22
بقيه حوادث نيز در عين آن كه احتمال وقوعشان بسيار زياد است، از احتمال بروز «بداء» در مورد آن‌ها نيز نمي‏توان چشم‏پوشي كرد23يعني احتمال واقع نشدن آن‌ها ‏بايد به طور جدي مورد نظر قرار گيرد؛ جريان قرقيسيا نيز از اين قاعده مستثني نيست.
نكته‏اي كه ذكر آن در اين جا خالي از لطف نمي‌باشد، اين است كه بيان فرو رفتن سپاه سفياني (خسف) در سرزمين بيداء در ميان علائم حتمي ظهور و در حالي كه خود سفياني هم يكي از افرادي كه نابود مي‌شوند شمرده شده، بيانگر عدم قطعيت ديگر اخباري است كه پس از وقوع آن حادثه به نحوي با سفياني مرتبط مي‏شود. البته فراموش نكنيم كه با استناد به حتمي بودن شورش سفياني و جايگاه ويژه نبرد قرقيسيا در مين روايات، مي‏توان ادعا كرد كه احتمال وقوع اين وقايع از بقيه حوادث مطرح شده در روايات بيشتر است.

12.آثار پيشيني قرقيسيا
همان‌طور كه ديديم قبول كردن يا قبول نكردن و عدم اعتقاد به وقوع جنگ قرقيسيا اثرخاصي را ايجاد نمي‌نمايد


آرماگدون

اكنون ويژگي‌هايي را كه دربارة جنگ آرماگدون گفته مي‌شود مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

1. موقعيت جغرافيايي آرماگدون
خانم گريس‏ هالسل در كتاب تدارك جنگ بزرگ مي‏نويسد:
براي اين كه به تپه «مجدّو» برويم، از «تل‏آويو» حدود 55 مايل به طرف شمال سفر مي‏كنيم، و به محلي مي‏رسيم كه در 20 مايلي جنوب - جنوب شرقي «حيفا» قرار دارد و فاصلة آن از درياي مديترانه حدود 15 مايل است.24
كه البته وي مطالب ديگري را هم درباره اين شهر به نقل از همراه خود نقل مي‌كند ولي وقتي دربارة تطبيق آن مكان با محل موعود جنگ آرماگدون مي‏پرسد، جواب مي‏شنود:
شما همين اسم ـ يعني مجدّو ـ را بگيريد. كلمة «هار» (كه در زبان عبري به معني كوه مي‌باشد) را به آن اضافه كنيد؛ اين دو كلمه به شما «هارمجدّو» را مي‏دهد كه ما آنرا «هارمجدون» [= آرماگدون] ترجمه مي‏كنيم.
هالسل خود مي‏گويد:
در حالي كه او صحبت مي‏كند، من مي‏كوشم استدلال او را با جستجوي كوه دنبال كنم، امّا كوهي پيدا نمي‏كنم. امّا با همه اين‌ها آيا هارمجدّو (كوه مجدّو) بر يك محل دلالت مي‏كند يا يك رويداد.25
به عبارت ديگر اگر واقع‏گرايانه بخواهيم نگاه كنيم:
1. ابداً معلوم نيست كه منظور از آرماگدون مورد بحث يك محل است يا اتفاق!
2. به فرض كه آنرا بدون دليل به نام محل تفسير كنيم، باز هم قابل تطبيق بر محل مورد ادعا نيست و اعتقاد مبلغان انجيلي مسيحي را اثبات نمي‌نمايد زيرا اساساً در آن منطقه چنين كوهي وجود ندارد بلكه دشت مجدو (مگدو) وجود دارد، نه كوه مجدو.26
3. از همه مهم‌تر اين كه حتي اگر با تسامح بگوييم هارمجدون اين جا است مسئلة تحريف كتاب مقدس پيش خواهد آمد و آن موضوعي نيست كه بتوان به راحتي از آن چشم‏پوشي كرد و با در نظر گرفتن آن بناي تمام تسامح‌هايي را هم كه به كار برده بوديم فرو مي‏ريزد و ديگر چيزي باقي نمي‏ماند كه بخواهيم درباره‏اش اغماض به خرج دهيم.
پس:
اصلاً مشخص نيست كه آنچه آرماگدون (هارمجدون) خوانده مي‌شود، چيست يا در كجا قرار دارد.

2. پيشگويي‌ها دربارة آرمگدون
جريان «مسيحيان صهيونيست» كه همان مبدعان و مبلغان وقوع آرماگدون مي‌باشند، تمام رفتارهاي خود را منسوب به مشيت (تقدير) الهي كرده و در مسير تحقق خواسته‌هايشان اقدامات خشونت باري را تدارك نموده‌اند و آنان پيشگويي‌هاي كتاب مقدس را بهانة اين اعمال خود قرار داده‌اند تا آنجا كه با استفاده از قدرت رسانه‌اي فوق‌العاده‌اي مدام كه تبليغ مي‌كنند خداوند مقرر كرده است، بشر هفت دوران از مشيت الهي را از سر بگذارند كه يكي از آن‌ها «جنگ هسته‏اي آرماگدون» است.
اما جالب آن است بدانيم كه واژة هارمجدون تنها يكبار در انجيل آمده است؛
و ايشان را [نيروهاي اهريمني] به موضعي كه آن را « هارمجدون» مي‌خوانند، فراهم آورند.27
آشكار است كه اين عبارت اساساً مدعاي آنان را اثبات نمي‌كند، بلكه ريشه‌هاي آنرا بايد در اهداف خارج از كتاب مقدس آنان دنبال نمود.
و لذا اگر بگوييم كه آرماگدون حتي در ميان پيشگويي‌هاي تورات و انجيل تحريف نشده نيز وجود ندارد، سخني گزاف نگفته‏ايم. 28

3. نبرد بزرگ آرماگدون
مسيحيان صهيونيست مي‌گويند كه پيش از ظهور (مجدد) مسيح و برپايي قيامت و پس از يك دورة فلاكت 7 ساله كه منجر به نبرد با دجال مي‏شود، جنگ آرماگدون اتفاق مي‏افتد.29 آنان براي اين درگيري ويژگي‌هاي منحصر به فردي بيان مي‌كنند كه پس از اين خواهيم ديد كه حتي معتقدند وقوع اين جنگ بزرگ جهاني بسيار نزديك است و نسل فعلي بشريت قطعاً شاهد وقوع آن خواهد بود.30
اعتقاد به اين امر موهوم چنان در ميان سياست‌گزاران آمريكايي نفوذ كرده است كه بسياري از سياست‌هاي رييس جمهورهاي گذشته و كنوني آمريكا در راستاي عملي شدن اين جنگ مقدس بوده تا آنجا كه آنان حتي در سياست اقتصاد نيز تلاش مي‏كردند ميزان كمك‌هاي دولت آيالات متحده به اسراييل، افزايش يابد.31

4. انگيزه درگيري و رويارويي
مسيحيان اصولگرا جنگ آرماگدون را با پسوند مقدس توصيف مي‏كنند32 و نوع بيان دسته‏بندي طرفين درگير در ميدان جنگ با استفاده از الفاظ مذهبي و با عنوان «مؤمن»، «كافر» و «مشرك» است كه به خوبي نشان دهندة ديني جلوه دادن اين جنگ است. خلاصه اين كه همه آن‌ها كه ادعا مي‏شود در آرماگدون مقابل همديگر مي‏ايستند براي دفاع از دين و آيين و مرام خودشان خواهد بود.

5. زمان وقوع نبرد آرماگدون
همان‏طور كه پيش از اين متذكر شديم مسيحيان صهيونيست عنوان مي‌كنند اين اتفاق در آينده‏اي بسيار نزديك و طي چند سال آينده به وقوع خواهد پيوست و اندكي پس از آن مسيح(ع) ظهور خواهد كرد و بر دجال فائق خواهد ‏آمد.
جالب است بدانيم كه پيروان اين جريان وقوع دو نشانه را پيش از رخ دادن آرماگدون ذكر مي‌كنند و براي اين دو نشانه هم ترتيب و توالي زماني قائلند:
1. تجديد بناي هيكل (معبد) سليمان: معبد سليمان كه نماد حكومت جهاني دولت يهود است پيش از برقراري حكومت جهاني مطلوب آن‌ها مي‏بايد برپا شود، و به منظور وقوع اين امر بر وجوب و لزوم قطعي حيات و كمك به اسراييل و مهاجرت تمام يهوديان دنيا به فلسطين اشغالي تأكيد شديدي مي‌كنند. راه وصول به اين مقصود نيز تخريب مسجدالاقصي است و مي‌گويند بايد معبد به‌جاي مسجد ساخته شود؛33 حتي اگر به قيمت آغاز جنگ جهاني سوم باشد.34
2. تولد گوسالة سرخ موي: يهوديان ادعا مي‏كنند كه در هنگام بناي معبد و پيش از شروع عمليات ساخت لازم است مراسم «تطهير» انجام شود و براي انجام آن مي‏بايست گوساله‏اي سرخ موي كه ويژگي‏هاي خاصي دارد، با آداب مخصوص به خود قرباني گردد.35
در چند دهة اخير يهودياني با استفاده از دانش ژنتيك اقدام به اصلاح نژادي گاو براي توليد اين گوساله كرده‏اند و چندي پيش ادعاي موفقيت در اين راستا را نمودند كه اين ادعا مورد تأييد مؤسسه معبد واقع در اورشليم قرار گرفت و اكنون اين حيوان سه ساله است.36
يهوديان براي نيل به تخريب مسجدالاقصي با قاطعيت تصميم دارند كه حداقل در ابتداي هر ماه به طور جدي براي تحقق اين تصميم شوم اقدام كنند كه تنها در سال جاري شاهد چند مورد تقابل بسيار جدي ميان يهوديان با مسلمانان در اطراف قدس بوده‏ايم.37

6. طرفين درگير در آرماگدون
ادعا مي‏شود در ميدان آرماگدون دو سپاه رودرروي همديگر قرار مي‏گيرند:
1. مؤمنان: يهوديان و هم پيمايان آن‌ها (مسيحيان صهيونيست)
2. كفار و مشركان: كمونيست‌ها (شوروي (روسيه)، چين، كوبا و كره شمالي) و مسلمانان،38 كه عمدتاً شيعيان مد نظر قرار گرفته‏اند. در اين ميان جايگاه ويژة ايران، سوريه، لبنان و عراق39 را نمي‏توان ناديده گرفت.40
نكته قابل توجه اين جاست كه تا قبل از فروپاشي شوروي، عنوان «امپراتوري شيطان» به آنجا اطلاق مي‏شد و منظور از آن در تبليغات مسيحيان صهيونيست، رهبري سپاه «شر» در جنگ آرماگدون بود41 و پس از آن، به خصوص بعد از حمله آمريكا به عراق، بارها از سوي آن‌ها ايران «محور شرارت» خوانده شده و هدف بعدي حمله آنان اعلام ‏شده است.42
7. پيروز ميدان آرماگدون
بنابر آنچه مدعيان آرماگدون ادعا مي‏كنند مسيح مورد نظر آنان پس از كشتار بسياري از حاضران در ميدان نبرد، پيروزمندانه از اين معركه بيرون خواهد آمد و مسيحيان صهيونيست هزار سال در خوشبختي بر جهان حكومت خواهند كرد.43

8. تعداد كشته‏ها و سرانجام آن‌ها
مدعيان مي‏گويند در اين جنگ بزرگ ميليون‌ها نفر كشته خواهند شد44 كه 3/2 از يهوديان (غير صهيونيست) بخشي از آن‌ها خواهند بود و طي مدت هفت ماه اين كشته‏ها دفن مي‏شوند.45 كه البته گاه تا سه ميليارد نفر هم ذكر شده است.46

9. شيوة جنگيدن در آرماگدون
تمام متون مسيحيان صهيونيست جديد با توجه به برخي از عبارات كتاب مقدس به آرماگدون كه در جاهاي مختلفي ذكر شده و شايد هيچ‌كدام ارتباطي نيز با يكديگر نداشته باشند ـ بيان مي‏كنند كه اين جنگ بزرگ، هسته‏اي خواهد بود و به عنوان مثال از چرخبالي كه از عقب آن گازي كشنده منتشر مي‌شود و نظاير آن سلاح‌هاي كشتار جمعي سخن گفته‌اند.47

10. زمينه‏سازي براي آرماگدون
از جمله اساسي‏ترين مسائلي كه ميان همة مسيحيان صهيونيست مشترك است و جملگي بر آن اتفاق دارند، اين است كه ما هم‌اكنون در آخرالزمان زندگي مي‏كنيم و زمينه‏سازي براي وقوع آرماگدون به عنوان مقدّمه ظهور مسيح، وظيفه ماست.48
در هم تنيدگي عقايد مسيحيان صهيونيست و سياستمداران آمريكايي به حدي است در حال حاضر «كليد فهم سياست آمريكا»49 چيزي جز شناخت كامل و دقيق اين جريان نيست. در راستاي تبليغ اين جريان امروزه بيش از 1550 شبكه راديويي و تلويزيوني، 80,000 كشيش سخنران و مبلغ، 200 مؤسسه و كالج علمي، 100,000 و دانشجوي پروتستان به طور شبانه‏روزي مشغول فعاليت هستند50 و تنها در آمريكا مخاطبانشان در حدود جمعيت كل ايران است51 و در سطح كلان حتي رؤساي جمهور گذشته و حال اين كشور آرزو دارند آغازگر اين جنگ بزرگ جهاني باشند.52
11.عوارض اعتقاد به آرماگدون
مشكلاتي كه براي سوريه، عراق و ايران در خارج از آمريكا پيش آمده و حتي مشكلاتي كه گاه براي كل ساكنان زمين رخ مي‏نمايد، از همين روست.
جيمز وات، وزير كشور اسبق آمريكا در جمع كميته مجلس نمايندگان اعلام كرد:
به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح نمي‏توانيم خيلي دربند نابودي منابع طبيعي خودمان [و صد البته ديگر كشورهاي جهان] باشيم. 53

12. ميزان احتمال وقوع آرماگدون
برخي از اشكالاتي كه مي‏توان به رؤياي غير قابل تعبيرآرماگدون وارد كرد، از اين قرارند:
1. انتساب به كتاب مقدس كه آكنده از تحريفات است و حتي نسخه‏هايي كه در صد ساله اخير منتشر شده‏اند، بنا به صلاحديد آن‌ها براي تحريف تاريخي قومي غير يهودي به طور جدي ويراستاري شده و مطالبي خاص را به عمد حذف كرده‏اند.54
2. انتساب رفتارهايي ناشايست و دور از مروت و جوانمردي به پيامبر اولوالعزم الهي حضرت مسيح علي نبينا و آله و (ع). به عبارت ديگر حضرت عيسي(ع) هيچ‌گاه با آنچه مي‏گويند سنخيتي نداشته و نخواهد داشت.
3. ويژگي‌هاي غيرقابل باور تصويف شده براي آن.55
4. هسته‏اي بودن جنگ.56
كه البته اين‌ها غيراز آن اشكالاتي است كه ذيل هر عنوان به مناسبت از آن سخن گفتيم و در عين حال باز هم مي‏توان موارد ديگري را برشمرد كه همگي حاكي از اين هستند كه ادعاي وقوع اين جنگ حز توهمي بيش نيست و احتمال وقوع چنين حادثه و پديده‏اي در حد صفر است و صيفي بعيد مي‏نمايد كه روزي شاهد چنين حماقتي از سردمداران خون آشام آمريكا و رژيم صهيونيستي باشيم.

منبع:ماهنامه موعود شماره 67

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

آنگاه بندگانى از سوى خراسان را كه به مراتب سخت‏تر از مرحله اول رفتار مى‏نمايند، بر شما مسط مى‏كنيم تا آنچه را از آن بيمناك و گريزانيد بر شما تحميل كنند و چهره‏هايتان را غمبار و افسرده سازند. و فاتحانه وارد مسجد الاقصى گردند، همانطور كه در زمان تعقيب خانه به خانه شما در مرحله اول، وارد گرديده و برترى‏جويى و فسادگرايى شما را به نابودى كشاندند.


به نظر من منظور از مرحله‌‌ي اول متحدين عرب بود كه شكست خوردند و اسرائيل بعد از اتمام جنگ با اعراب قدرت بيشتري بدست آوورد و غرب و آمريكا ازش حمايت مي‌كنند و در مورد مرحله‌ي دوم منظور ايرانيان به فرماندهي رهبر خودشان هستند و اين مطلب از زبان معصومين و بزرگان دين هم به صراحت اعلام شده كه سيدي از خراسان براي مقابله با سفياني كه گويا در آينده بر سوريه حكم فرما خواهد شد و با اسرائيل هم پيمان بر مي‌خيزد .

ببخشيد دوستان به دليل مشغله نتونستم بقيه پست‌ها رو بخونم به بزرگي خودتون ببخشيد icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
زرتشت و بشارت موعود


در منابع زرتشتيان تصريحات بسيارى به ظهور حضرت مهدى (ع) شده است كه قسمتى از آن ها را در اين جا مى آوريم: دركتاب زند كه ازكتب مقدسه زرتشتيان است، درباره انقراض اشرار ووراثت صلحا مى گوید:لشكر اهريمنان با ايزدان، دايم در روى خاكدان محاربه وكشمكش دارند وغالباً پیروزى با اهريمنان باشد، امَا نه به طورى كه بتوانند ايزدان را محو ومنقرض سازند، چه در هنگام تنگى از جانب اورمزد كه خداى آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند يارى مى رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مى كشد. آنگاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود و اهريمنان را منقرض مى سازند، وتمام اقتدار اهریمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند، و بعد ازپیروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان، عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده، بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست .(1)

در بخش گات ها كه يكى از بخش هاى چهارگانه اوستا ست، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى (ع) وسيطره جهانى آن حضرت آمده است:... وهنگامى كه سزاى اين گناهكاران فرا رسد، پس آنگاه اى مزدا كشورت را بهمن در پايان برپا كند، از براى كسانى كه دروغ را به دست هاى راستى سپرند، وخواستاريم از آنانى باشيم كه زندگى تازه كنند. كى اى مزدا بامداد روز فراز آيد، جهان دين راستين فرا گيرد، با آموزش هاى فزايش بخش پر خرد رهانندگان، كيانند آنانى كه بهمن به يارى شان خواهد آمد، از براى آگاه ساختن، من تو را برگزيدم اى اهورا بهمن را نماينده توانايى و منش نيك وراستى وپارسايى دادار اهور مزدا، تفسير كرده اند (2)

جاماسب دركتاب معروف خود جاماسب نامه مى گويد: پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوه هاى مكه پيدا شود، وشتر سوار شود وقوم او شتر سواران خواهند بود، وبا بندگان خود چيز خورد، وبه روش بندگان نشيند، واو را سايه نباشد وازپشت سر، مثل پيش رو ببيند. دين او اشرف اديان باشد وكتاب او باطل گرداند همه كتاب ها را . واز فرزندان دختر آن پيغمبركه خورشيد جهان وشاه زنان نام دارد، كسى پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان، كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنياكه مکه باشد ودولت اوتا به قيامت متصل باشد وبعد از پادشاهى او، دنيا تمام شود... همه جهان را يك دين كند ودين گبرى وزرتشتى نماند، وپيغمبران خدا وحكيمان وپرى زادان وديوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفيدرويان در خدمت او باشند... (3)

در زند و هومن یسن از ظهور شخصيت فوق العاده اى بنام سوشيانس نجات دهنده بزرگ خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنين مى گويد. نشانه هاى شگفت انگيزى در آسمان پديد آيدكه به ظهور منجى جهان دلالت مى كند وفرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند، وبه همه دنيا پيام مى فرستند. سوشيانس دين را به جهان رواج دهد، فقر وتنگدستى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر و همگفتار و همكردارگرداند.(4)لازم به ياد آورى است كه اعتقاد يه ظهور سوسیانس در ميان ملت ايران باستان به اندازه اى رايج بوده است كه حتى در موقع شكست هاى جنگى وفراز ونشيب هاى زندگى با يادآورى ظهور چنين نجات دهنده مقتدرى، خود را از يأس ونا اميدى نجات مى دادند. (5)

پي نوشتها:
==========
1- بشارت عهدین ص237
2- بشارات عهدين استدراكات، پس از مقدمه چاپ دوم ص 10 و 11.
3- لمعات النور، ج 1 ص 23- 25.
4- او خواهد آمد على اكبر مهدى پور، ص 08 1 و 121 و 122.
5- ظهور حضرت مهدى (ع) از دیدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان، هاشمى شهيدى ص 355.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حضرت امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود:

.1 هرگاه ديدى : حق بميرد و طرفدارنش نابود شوند.

.2و ديدى كه : ظلم همه جا را گرفته .

.3و ديدى كه : قرآن فرسوده شده و درست معنى نمى شود.

.4و ديدى كه : دين همچون ظرف تو خالى ، و بى محتوا شده است .

.5و ديدى كه : طرفداران حق بر طرفداران باطل فائق شده اند.

.6و ديدى كه : كارهاى بد آشكار شده و از آن نهى نمى شود و بدكاران بازخواست نمى شوند.

.7و ديدى كه : چنان فسق و فجور آشكار شده كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفاء مى كنند.

.8و ديدى كه : افراد با ايمان سكوت كرده و سخنشان را نمى پذيرند.

.9و ديدى كه : شخص بدكار، دروغ گويد، و كسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمى كند.

.10و ديدى بچه ها، بزرگان را تحقير كنند.

.11و ديدى كه : قطع پيوند خويشاوندى شود.

.12و ديدى كه : بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.

.13و ديدى نوجوانان پسر، همان كنند كه زنان مى كنند.

.14و ديدى كه : زنان با زنان ازدواج نمايند.

.15و ديدى كه : مداحى دروغين از اشخاص ، زياد شود.

.16و ديدى كه : انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مى كنند و كسى مانع نمى شود.

.17و ديدى كه : افراد با ديدن كار و تلاش نامناسب مؤمنين ، به خدا پناه مى برند.

.18و ديدى كه : همسايه به همسايه خود اذيت مى كند و از آن جلوگيرى نمى شود.

.19و ديدى كه : كافر به خاطر سختى مؤمن ، شاد است.

.20و ديدى كه : شراب را آشكارا مى آشامند و براى نوشيدن آن كنار هم مى نشينند و از خداوند متعال نمى ترسند.

.21و ديدى : كسى كه امر به معروف مى كند خوار و ذليل است .

.22و ديدى آدم بدكار در آنچه آن را خدا دوست ندارد، نيرومند و مورد ستايش است .

.23و ديدى راه نيك بسته و راه بد باز است .

.24و ديدى خانه كعبه تعطيل شده ، و به تعطيلى آن استوار داده مى شود.

.25و ديدى كه : انسان به زبان مى گويد ولى عمل نمى كند.

.26و ديدى كه : مردان از مردان و زنان از زنان لذت مى برند، (يا مردان خود را براى مردان ، و زنان خود را زنان فربه مى كنند(

.27و ديدى كه : زندگى مرد از راه لواط و زندگى زن از راه زنا تاءمين مى شود.

.28و ديدى كه : زنان همچون مردان براى خود مجالس (نامشروع ) تشكيل مى دهند.

.29و ديدى كه : زن براى زنا با مردان، با شوهر خود همكارى كمك مى كنند.

.30و ديدى كه : بيشترين مردم و بهترين خانه ها كه زنان را بر بدكارى كمك مى كنند.

.31و ديدى كه : مؤمن ، خوار و ذليل شمرده شود.

.32و ديدى كه : بدعت و زنا آشكار شود.

.33و ديدى مردم به شهادت ناحق اعتماد كنند.

.34و ديدى كه : حلال ، حرام شود و حرام ، حلال گردد.

.35و ديدى كه : دين براساس ميل اشخاص معنى شود و كتاب خدا و احكامش تعطيل گردد.

.36و ديدى كه : جرئت بر گناه آشكار شود، و ديگر كسى براى انجام آن منتظر تاريكى شب نگردد.

.37و ديدى مؤمن نتواند نهى از منكر كند مگر در قلبش .

.38و ديدى كه : ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد.

.39و ديدى كه : سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاران دور شوند.

.40و ديدى كه : واليان در قضاوت رشوه بگيرند.

.41و ديدى كه : پستهاى مهم واليان براساس مزايده است نه براساس ‍ شايستگى .

.42و ديدى كه : مردم را از روى تهمت و يا سوءظن بكشند.

.43و ديدى كه : مرد بخاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد.

.44و ديدى كه : مرد از بدكارگى همسرش نان مى خورد.

.45و ديدى كه : زن بر شوهر نيست انجام مى دهد، و به شوهرش خرجى مى دهد.

.46و ديدى كه : مرد همسر و كنيزش را كرايه مى دهد و به غذاى پست (كه از اين راه بدست مى آورد) خشنود است.

.47و ديدى كه : سوگندهاى دروغ به خدا بسيار گردد.

.48و ديدى كه : آشكارا قمار بازى مى شود.

.49و ديدى كه : مشروبات الكلى بطور آشكار بدون مانع خريد و فروش مى شود.

.50و ديدى كه : زنان مسلمان خود را به كافر مى بخشند.

.51و ديدى كه : كارهاى زشت آشكار شده و هر كس از كنار آن مى گذرد مانع آن نمى شود.

.52و ديدى كه : مردم محترم، توسط كسى كه مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.

.53و ديدى كه : نزديكترين مردم به فرمانداران آنانى هستند كه به ناسزاگوئى به ما خانواده عصمت عليهم السلام ستايش شوند.

.54و ديدى كه : هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و شهادتش را قبول نمی کنند.

.55و ديدى كه : در گفتن سخن باطل و دروغ، با همديگر رقابت كنند.

.56و ديدى كه : شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل برايشان آسان است .

.57و ديدى كه : همسايه از ترس زبان بد همسايه، او را احترام مى كند.

.58و ديدى كه : حدود الهى تعطيل شود و طبق هوى و هوس عمل شود.

.59و ديدى كه : مسجدها طلاكارى (زينت داده ( شود.

.60و ديدى كه : راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است .

61.و ديدى كه : بدكارى آشكار شده و براى سخن چينى كوشش مى شود.

.62و ديدى كه : ستم و تجاوز شايع شده .

.63و ديدى كه : غيبت، سخن خوش آنها گردد، و بعضى بعض ديگر را به آن بشارت دهند.

.64و ديدى كه : حج و جهاد براى خدا نيست .

.65و ديدى كه : سلطان به خاطر كافر، شخص مؤمن را خوار كند.

.66و ديدى كه : خرابى بيشتر از آبادى است .

.67و ديدى كه : معاش انسان از كم فروشى بدست مى آيد.

.68و ديدى كه : خونريزى آسان گردد.

.69و ديدى كه : مرد بخاطر دنيايش رياست مى كند.

.70و ديدى كه : نماز را سبك شمارند.

.71و ديدى كه : انسان ثروت زيادى جمع كرده ولى از آغاز آن تا آخر زكاتش را نداده است .

72.و ديدى كه : قبر مرده ها را بشكافند و آنها را اذيت كنند.

.73و ديدى كه : هرج و مرج بسيار است .

.75و ديدى كه : مرد روز خود را مستى به شب مى رساند و شب خود را نيز به همين منوال به صبح برساند و هيچ اهميتى به برنامه مردم ندهد.

.75و ديدى كه : با حيوانات آميزش مى شود.

.76و ديدى كه : مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى برمى گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزديده اند. و شاید منظور، کفش نمازگزاران باشد)

.77و ديدى كه : حيوانات همديگر را بدرند.

.78و ديدى كه : دلهاى مردم، سخت و ديدگانشان خشك و ياد خدا برايشان گران است .

.79و ديدى كه : بر سر كسبهاى حرام آشكارا، رقابت كنند.

.80و ديدى كه : نماز خوان براى خودنمائى نماز مى خواند.

.81و ديدى كه : فقيه براى دين، فقه نمى آموزد و طالب حرام، ستايش و احترام مى گردد.

.82و ديدى كه : مردم در اطراف قدرتمندانند.

.83و ديدى كه : طالب حلال، مذمت و سرزنش مى شود و طالب حرام ستايش و احترام مى گردد.

.84و ديدى كه : در مكه و مدينه كارهائى مى كنند كه خدا دوست ندارد و كسى از آن جلوگيرى نمى كند، و هيچ كس بين آنها و كارهاى بدشان مانع نمى شود.

.85و ديدى كه : آلات موسيقى و لهو در مدينه و مكه آشكار گردد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.