super_comando

جنگ جهاني سوم

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سلام دوستان در حال خواندن کامنت های شما عزیزان بودم که تصمیم گرفتم عضو شوم و نظر خود را بیان کنم. اصولا جنگ جهانی زمانی محتمل خواهد بود که از طرفی توازن قدرت به هم خورده و از سوی دیگر شرایط مادی جنگ فراهم شود. جنگ های جهانی در اوج بحران های اقتصادی ( و طبعا سیاسی ) میتوانند به وقوع بپیوندند. در حقیقت با اشباع بازار های مصرف در بحران های ادواری سرمایه داری تنها راه حلی که راه گشای حکومت های کاپیتالیست خواهد بود ایجاد یا تصرف بازار های جدید است . این شرایط به صورت زنجیر وار دست به دست هم خواهند داد تا حکومت سیاسی به فاشیسم ( با شعار های پوپولیستی) سپرده شود . منافع امپراطوری های سرمایه داری ( امپریالیسم) در بحران های اقتصادی به شکل تضاد های سیاسی و حتی جنگ نمود می یابد. با توجه به مقدمات فوق نکات زیر قابل ذکر است : 1) سرمایه داری رو به جهانی شدن حدود ده سال است بازار های مصرف بزرگ و جدیدی مثل چین، هند و روسیه را کشف نموده . تا حدود سال 2020 قطب امپریالیستی جدیدی به اسم چین ظهور خواهد کر د . از طرفی تا اشباع تولید و بازارهای مصرف - و به دنبال آن رکود و سپس بحران - در قاره آسیا هنوز زمان باقی است. قابل ذکر آنکه منافع روسیه به اروپا نزدیک تر است تا چین و نیز منافع هند به آمریکا نزدیک تر است تا چین و روسیه. 2) جمهوری اسلامی برای خروج از انزوای اقتصادی- سیاسی از سویی و به دلیل فراهم نبودن ضرورت تاریخی ادامه ی بقای سرمایه داری دولتی اش در حال تغییر مسیر 180 درجه ای است ( به عنوان نمونه مطرح شدن اصل 44 قانون اساسی و تلاش برای عضویت در سازمان تجارت جهانی ). و به زودی شاهد موفقیت یا عدم موفقیت ج/ا خواهیم بود. آنچه به عنوان انرژی صلح آمیز هسته ای یا هژمونی خواهی جمهوری اسلامی در خاورمیانه یا دیگر نقاط جهان مطرح میشود صرفا ابزارهای ج/ا برای داشتن دست بالا در چانه زنی با غرب مطرح است. لذا به صورت معمول به نظر نمی رسد که بحث از جنگ ، آن هم جنگ جهانی کارکردی فراتر از تبلیغات برای طرفین داشته باشد. 3) در پایان شاید ذکر این نکته بد نباشد که در هر صورت ( موفقیت ج/ا یا امریکا) - ( وقوع جنگ جهانی- یا تحریم ج/ا ) هیچکدام لزوما به سود توده های مردم نخواهد بود. بازنده ی جنگ یا تحریم قطعا مردم خواهند بود. در صورتی که ج/ا موفق شود الگوی اقتصادی شبه چینی خود را نیز پیاده نماید باز مردم بازنده خواهند بود . فراموش نکنیم هجوم سرمایه های جهانی به چین فقط به دلیل قیمت ناچیز کار و نهایتا هزینه ی تولید در آنجاست. اگر سرمایه داری در چین پیشرفت می کند به خاطر استثمار کارگران آنجاست. مگر انقلاب 57 برای مبارزه با سرمایه داری نبود !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزیز کسی از رک حرف زدن شما ناراحت نیست ولازم بگم درمورد امام زمان خیلی کتاب نوشته شده اما خیلی از مسایل ساختگی مثلا میتونی کدام جزیره خضرا افسانه یا حقیقت رو بخونی که اونجا خیلی از ادعا ها رو با دلیل ومدرک معتبر رد میکنه ضمنا همه ادیان یه ظهور یه منجی معتقد هستن حالا چرا شما به این چیزها اعتقاد ندارین نمیدونم اما به هر حال باید با منطق به حقیقت رسید در ضمن بازم میگم رک بودن شما خوبه چون زودتر به مسایل مبهم ذهنتون پاسخ میدید ودرمورد احمدی نزلد باید بگم بعضی وقطها نسنجیده حرف میزنه اما در کل نسبت به دیگران خیلی بیشتر به ایران توجه داره تند حرف میزنه اما حقیقتو میگه برای این خیلیها ازش ناراحتن مثلا در مورد مفاسد اقتصادی چندروز پیش میگفت ماهر جا میریم میگن اینجا حوزه فلان گروه یا حزب وپا تو از رو دم ما بر دار ما هم بیشون گفتیم اتفاقا ما اومدیم پارو دم شما بزاریم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام دوستان

علیک سلام

اصولا جنگ جهانی زمانی محتمل خواهد بود که از طرفی توازن قدرت به هم خورده و..........

ببیند دوست عزیز مسلما شرایط متفاوت خواهد شد در این موضوع شک نکنید
من معمولا حوصله پرچانگی ندارم ولی به یک اشاره کوچک اکتفا میکنم
حالا بیاید فرض کنیم (توجه کنید که گفتم فقط فرض کنیم) که در سوریه طی یک کودتای نظامی رژِمی با تفکر غرب گرایی و ضد ایران آن هم به صورت افراطی روی کار بیاید و بعد از آن با اسرائیل دست دوستی و برادری بدهد
در این صورت توازن نیرو مابین طرفهای در گیر در حال حاضر شدیدا به هم میخورد
آیا باز هم جنگ غیرممکن است
در این صورت هر چیزی میتواند اتفاق بیفتد حتی جنگ جهانی
این مسئله در مورد دو کره و چین و تایوان هم صادق است

اما در مورد بازنده اصلی جنگ شما چند چیزه مهم را نادیده گرفتید
اگر کمی تفکر کنید قطعا خواهید یافت icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نقش نفت درنگهداری ارزش دلار و خورد و برد امریکا از اقتصاد جهان

در 30 ﺁوریل 2007، پل رودو رویجتر ، تحقیق خود را در باره دلار و نقش ﺁن، زیر عنوان " هزینه ها، زیانکاریها و خطرهای دلار انتشار داده است . در این تحقیق ، از زبان داده ها نقش نفت را در حفظ ارزش دلار و خورد و برد امریکا از اقتصاد جهان تشریح می کند . کارشناس دیگری ، انحطاط اقتصاد امریکا را توضیح داده است :

هزینه ها و زیانکاریها و خطرهای دلارو نقش نفت در سلطه دلار بر اقتصاد جهان و خورد و برد امریکا از اقتصاد جهان :
● ﺁنها که در خارج از امریکا دلار خرج می کنند، بطور مداوم به امریکا باج می پردازند . این باج را از رهگذر تورم می پردازد که در هر دقیقه، 25/1 میلیون دلار است . علت هم افزایش سریع قرضه خارجی امریکا است . تورم از میزان این قرضه، در هر دقیقه، 25/1 میلیون دلار کم می کند . نیمی از واردات امریکا از محل تورم پرداخت می شود یعنی برای امریکا مجانی تمام می شود . زیرا ﺁنها که دلار امریکا را در خارج از امریکا در اختیار دارند، می پردازند
علاوه بر این ، دارندگان دلار از قرار ﺁگاه نیستند که ارزش دلاری که دارند، جز یک صورت نیست . اگر ندانند چه چیز هنوز دلار را پول نگاه داشته است، با این خطر رو برو هستند که روزی ببینند دارائی ﺁنها ارزش کاغذ را نیز ندارد .
● تقاضای جهانی دلار : تا 1971 ، دلار برابر طلا بود . دلار معاول وزن معینی از طلا ارزش داشت . امریکا ذخایر عظیمی از طلا داشت . هر زمان دارنده دلاری که می خواست، می توانست دلار خود را با طلا عوض کند . مهمترین دلیل پذیرفته شدن دلار بمثابه پول جهانی ، از سوی جهانیان همین بود .
در حوالی 1970 ارودلار زیاد شد و دوگل، رئیس جمهوری وقت فرانسه گفت : ما دلار نمی خواهیم طلا می خواهیم . از 1971 ببعد، رابطه دلار با طلا قطع شد . این کار را نیکسون ، رئیس جمهوری وقت امریکا انجام داد . جنگ ویتنام صندوق دولت امریکا را خالی کرده بود. امریکا بیشتر از ذخایر ارزی خود، دلار چاپ و انتشار داده بود . در نتیجه، ارزش دلار را عرضه و تقاضا معین می کرد . ﺁن زمان، هنوز امریکا از لحاظ تولید و مصرف نفت ، خود کفا بود . برای حفظ منابع نفت خود، برای واردات نفت اندازه معین کرده بود . در ازای لغو محدودیتها، کشورهای عضو اوپک قول دادند که نفت خود را به دلار بفروشند . ﺁن زمان ، دلار بیشترین نقش را در بازرگانی جهان داشت و فروش نفت به دلار امری عادی می نمود .
انقلاب اسلامی : در واقع، فروش نفت به دلار و افزایش بهای نفت، امریکا را از ارودلار ﺁسود و اروپا را نیازمند دلار کرد و اختیار پترودلار را از ﺁن امریکا گرداند ( نگاه کنید به نفت و سلطه نوشته ابوالحسن بنی صدر ).
خریداران نفت در دنیا، اگر ژاپنی بود ، به جای ین، دلار و اگر اروپائی بود، به جای پولهای اروپائی ، دلار بابت بهای نفت می پرداخت . کشورهای عضو اوپک که بهای نفت را به دلار دریافت می کردند، بخشی از در ﺁمدهای خود را به بانکهای امریکائی می سپردند و بخش دیگر را خرج می کردند . این خرید ها رااز امریکا و کشورهای دیگر دنیا می کردند . دلار طالب داشت زیرا خریداران نفت، باز باید نفت می خریدند .

● امریکا خریدهای خود را مجانی می کند :
در تجارت نفت ، نیاز به مقادیر مهم دلار است . بسیاری از این دلارها در خارج امریکا رد و بدل می شوند . یعنی میان اعضای اوپک و کشورهای خریدار نفت رد و بدل می شود . در ﺁغاز ، دلار کافی برای تجارت نفت وجود نداشت . امریکا می باید دلار چاپ می کرد. خرجش برای دولت امریکا، بهای کاغذ بود و رنگ سبز و هزینه چاپ. بعد، این دلار را می باید در اختیار کشورهای دنیا قرار می داد . این کار را از راه خرید از کشورهای دنیا انجام می داد . در ازای خریدها یی که می کرد چیزی جز کاغذ سبز نمی داد. و چون این دلار به امریکا باز نمی گشت، در واقع، خریدهایی که از کشورهای دنیا می کرد، برایش مجانی تمام می شد .
این خریدهای مجانی دائمی می شوند . هر بار که به علت بالا رفتن بهای نفت و افزایش میزان نفتی که خریداری می شود، نیاز به دلار بیشتر می گردد، سودش به امریکا می رسد زیرا خریدهای مجانی بیشتری می تواند انجام دهد . این تنها در تجارت نفت نیست که نیاز به دلار است در بقیه تجارت دنیا نیز نیاز به دلار است . جهانی شدن ، بازرگانی جهانی ﺁزاد ، خصوص شدن خدمات دولتی در کشورهای جهان ، مقادیر عظیم نفت طلب می کنند . و این دلارها در چهار گوشه جهان پخش می شوند . و هر بار که به دلار بیشتری نیاز می شود، امریکا خرید مجانی می کند .

● قرضه امریکا :
بدیهی است که با این خریدهای مجانی ، دلارهای امریکا در دست کشورهای دنیا ، برهم افزوده می شوند و قرضه خارجی امریکا را تشکیل می دهند . زیرا یک روز دنیای خارج می تواند دلارها را ببرد به امریکا و خرید کند . سرانجام امریکا می باید در ازای ﺁنچه از دنیا برده است، چیزی به دنیا بدهد .
تراز بازرگانی : برای این که امریکا در خطر قرار نگیرد، می باید صادرات و واردات خود را معادل نگاه می داشت . بعد از 1971، دلار بیشتری به جریان گذاشته شد . اما از سال 1973 بود که خریدها از فروشها فزونی گرفتند . از ﺁن پس، موازنه بازرگانی منفی تر شد و هر سال، امریکا ، در مصرف خود، بیشتر وابسته به دنیا شد . تا این که در سال 2004، کسر بازرگانی خارجی امریکا سر به 650 میلیارد دلار زد . یعنی جمعیت 300 میلیون نفری امریکا ، سرانه، 2167 دلار ازکالاهایی خارجی را مصرف کرده اند، بهایش را نپرداخته اند .
امریکا قرضهای خارجیش را نتوانسته است بپردازد. در نتیجه به ﺁنها افزوده شده و می شود . قرضه خارجی امریکا در یک سال 650925500000 دلار افزایش یافته است . یعنی هر دقیقه، 25/1 میلیون دلار .
● کسر بازرگانی خارجی امریکا با این کشورها بیشتر است :
با چین، 162 و ژاپن، 76 و کانادا ، 66 و ﺁلمان 46 و و مکزیکو 45 و ونزوئلا 20 و کره جنوبی 20 و ایرلند 19 و ایتالیا 17 و مالزی 17 میلیارد دلار .
● ارزش دلار : هر کشوری که بیشتر از ﺁنچه می فروشد، می خرد، ارزش پولش کاهش می یابد . وقتی با پول خرید قابلی نمی کرد، تقاضا برای ﺁن پول کاهش پیدا می کند . اما قاعده ای که در باره کشورهای دیگر صدق می کند، در باره امریکا صدق نمی کند . زیرا تا وقتی تمامی دنیا به دلار نیاز دارند تا با ﺁن نفت بخرند ، همواره تقاضا برای دلار وجود دارد . امریکا یک چهارم نفت جهان را مصرف می کند . وقتی ارزش دلار بالا می رود ، پولی که مصرف کنندگان سه چهارم تولید نفت باید بپردازند، بیشتر می شود . اما برای خود امریکا، قیمت همان که بود می ماند .
وقتی قیمت نفت اوپک بالا می رود ، به دلار بیشتری نیاز می شود . اگر مصرف نفت تغییر نکند، امریکا دلار چاپ می کند و به جریان می اندازد بدون ﺁنکه قیمت دلار پائین بیاید .
در 2004 ، امریکا نصفی از نفتی را که مصرف می کرد، تولید می کرد . نصف دیگر که یک هشتم مصرف جهانی نفت بود، را وارد می کرد . هر اندازه دلار بیشتر لازم شود که - بخاطر بالا رفتن بهای نفت، - مصرف کنندگان هفت هشتم تولید نفت می باید بپردازند ، دلاری است که در خارج امریکا رد و بدل می شود . بنا بر این ، امریکا نه تنها با به جریان گذاشتن دلار تازه ، بهای بالا رفته نفت مصرفی خود را می پردازد ، بلکه به اندازه اضافه بهای هفت هشتم نفت نیز دلار تازه انتشار می دهد و با ﺁن، از کشورهای دنیا خرید مجانی می کند و قرضه خارجی خود را افزایش می دهد . وابستگی امریکا به نفتی که باید وارد کند، در افزایش است چنانکه در سال 2006، 60 درصد نفت مصرفی خود را وارد کرده است .
انقلاب اسلامی : خواننده ایرانی می تواند روشن ببیند چرا طرح بنی صدر در باره جانشین کردن دلار با سبد ارزها بعنوان بهای نفت از عوامل سازشهای پنهانی امریکا با ملاتاریا شد و حکومت رجائی ﺁن طرح را بلااجرا گرداند . چرا تصمیم حکومت صدام به جانشین کردن دلاری که خریداران نفت می باید می پرداختند، با ارزهای دیگر، از مهمترین عاملهای تجاوز امریکا به عراق شد و چرا امریکا می خواهد دولت عراق " قانون نفت " ی را تصویب کند که اختیار نفت را از ﺁن شرکتهای امریکا می کند : تا 10 سال ﺁینده، امریکا نیاز به 50 میلیون بشکه نفت بیشتر پیدا می کند .
● امریکا ابزار لازم برای حفظ ارزش دلار در اختیار دارد . اما در خارج از امریکا، مصرف دلار بالا می رود . از این رو، امریکا می تواند نسبت به تقاضای دلار با تأخیر واکنش نشان بدهد تا ارزش دلار بالا برود . و چون ارزش دلار بالا رفت، می تواند دلار بیشتری را به جریان بگذارد . اگر ارزش دلار سقوط کند، می تواند با خرید دلار، ارزش ﺁن را بالا ببرد . برای مثال، با فروش اوراق بهادار و یا اوراق قرضه قیمت دلار را بالا می برد . الا اینکه بازخرید دلار برایش خرج بر می دارد . زیرا می باید بهره بپردازد . این بهره ها برهم افزوده شده و رقم بزرگی گشته اند . رقم بقدری بزرگ شده است که برای پرداخت ﺁنها، هر نوبت می باید اوراق خزانه را فروخت تا بتوان ﺁن را پرداخت . قرضه امریکا زمان به زمان با شتاب بیشتری افزایش می یابد .
● با وجود ورشکستگی، همچنان به رویه خود ادامه می دهد : در فوریه 2007، قرضه امریکا 8700000000000 میلیارد دلار شده است . در هر ثانیه بر این قرضه افزوده می شود . 45 درصد از این پول به طلبکاران خارجی است . قرضه خارجی امریکا به اندازه ای زیاد است که امریکا دیگر قادر به پرداخت ﺁن نیست . به سخن روشن، امریکا ورشکسته است .
با وجود این ، دلار همچون سابق ، خرید و فروش می شود . برای خرید نفت و گاز، دلار همچنان مورد نیاز است . بازرگانی جهانی گرفتار فریب ارزش ظاهری دلار است و معامله ها با دلار پرداخت می شوند . قیمت پائین تر دلار ، بنا بر قاعده، می باید سبب کاهش واردات و افزایش صادرات شود . زیرا خریداران خارجی بابت خریدهای خود از امریکا، بهای کمتری می پردازد . با وجود این، تا زمانی که فروشندگان غیر امریکائی به اندازه کافی دیوانه اند که بابت بهای فرﺁورده های خود دلار مطالبه کند ، برای امریکا، چاپ کردن و به جریان گذاشتن دلار مشکلی ایجاد نمی کند . پرداخت چند دلار بیشتر بابت کفشهای چینی و یا فرﺁورده های الکترونیک ژاپنی هیچ مسئله ای بوجود نمی ﺁورد . تنها قرضه خارجی امریکا کمی بیشتر می شود . اما امریکا می تواند با تورم ، از قرضه خارجی خود بکاهد . توضیح این که پرداخت چند دلار بیشتر بعنوان بهای کفش، یعنی تورم . تورم یعنی ارزش دلار کاهش یافته است . کاهش ارزش دلار یعنی از میزان قرضه خارجی امریکا کاسته شده است . بنا بر این ، امریکائی ها هیچ سودی در مهار کردن واردات خود ندارند .
● در تجارت نفت، کاهش ارزش دلار نتایج منطقی خود را به بار می ﺁورد . در دراز مدت، صادرکنندگان نفت ارزش کمتری برای نفت خویش را نخواهند پذیرفت . اگر ارزش دلار 10 درصد کاهش پیدا کند، تقریبا  قطعی است که بهای نفت 10 درصد افزایش می یابد . به ترتیبی که قیمت نفت نسبتا  ثابت می ماند .
انقلاب اسلامی : با وجود این ، در 1980 ، بهای هربشکه نفت در بازار رسمی ، 34 دلار شد . امروز ، بهای هربشکه نفت، حدود 60 دلار است . حالا ﺁنکه ارزش دلار امریکا نسبت به سال 81، حدود 7/2 برابر کمتر شده است . یعنی بهای نفت می باید بشکه ای حدود 90 دلار باشد . در طول 27 سال، ضد ضربه های نفتی قیمت نفت را بارها کاهش داده است . یکی دو نوبت، بهای نفت افزایش یافته و قیمت هر بشکه ﺁن، از مرز 70 دلار نیز عبور کرده است . چرا بهای نفت متناسب با کاهش ارزش دلار بالا نرفته است ؟ دلیل عمومی که اظهار می شود اینست که موجب تورم و رکود اقتصادها می شود !
اگر نیازی به دلار به برای خرید نفت نباشد ، بقیه دنیا دیگر هیچ سودی در بکار بردن دلار در معاملات خود ندارد بلکه زیانهای زیاد دارد . دلار دیگر معادل دلار نیست و قرضه خارجی غول ﺁسای امریکا نتایج منطقی خود را ببار می ﺁورد : ارزش دلار سقوط خواهد کرد . و وقتی دنیا دیگر دلار را قبول نکند ، امریکا دیگر نمی تواند دلار چاپ کند و به خرج دنیا زندگی کند . دیگر نمی توانند ارتش پر خرج خود را نگاه دارند و نفوذ خود را از دست خواهند داد .
● بالا کشیدن مطالبات دنیا :
اما سقوط ارزش دلار یک اثر ثانونی معجزه ﺁسا برای امریکا دارد : وقتی دلار دیگر بی ارزش می شود، قرضه خارجی امریکا نیز از میان می رود . در حقیقت، زیرا این قرضه از دلارهائی تشکیل شده است که در خارج امریکا جریان دارد . بنا بر این، حد اکثر بهائی که برای ﺁن می ماند، قیمت کاغذ باطله است . افسوس که سقوط دلار موجب ورشکست بانکها و شرکتها و سازمانهای بین المللی می شود که سرنوشت خود را با سرنوشت دلار گره زده اند .

* نقش دلار در روابط امریکا با چین و ژاپن و کره جنوبی و... :
● ذخایر دلار ژاپن و چین :
یکی از خریداران عمده دلار، بانکهای مرکزی کشورهای مختلف هستند . بانکهای مرکزی ذخایر استراتژیک بوجود می ﺁورند . وقتی مبادلات با کشورهای دیگر، مقدار زیادی از پول کشور را در ید طرفهای دیگر قرار می دهد، با این ذخایر، بانک مرکزی می تواند پول خود را خریداری کنند و مانع از سقوط ارزش پول خود شود . پولی که بانکهای مرکزی می خرند و ذخیره می کند، پولی است که در بازار دنیا قبول می شود . تا این زمان، چنین پولی، دلار است . اما در چین و ژاپن و کره جنوبی و تایوان، ذخایر دلار بسیار بیشتر از نیز بانکهای مرکزی برای خرید پول ملی ، در صورت لزوم ، است . بانکهای مرکزی این کشور ها نیازی به خرید دلار نیز ندارند . چرا که این کشورها بسیار صادر می کنند و کم وارد می کنند . در نتیجه، در این کشورها، دلار انبار می شود . این دلارها می باید به پول محلی تبدیل شوند برای پرداخت مزدها و بهای مواد اولیه . اگر تقاضای داخلی پول محلی موجب بالا رفتن ارزش ﺁن شود، قیمت فرﺁوردها برای خریدار خارجی بالا می رود . از این رو، برای این که صادرات کشور دچار کاستی نشود، بانکهای مرکزی سعی می کنند ارزش پول را ثابت نگاه دارند . از این روست که مبالغ عظیم دلار می خرند و بدین وسیله مانع از بالا رفتن ارزش پول خود می شوند . با وجود این ، دلار برای این کشورها مشکل بزرگی را بوجود ﺁورده است . زیرا در برابر ذخیره عظیم دلار ، بانک مرکزی پول محلی به جریان می گذارد . بدین سان، کارگران در ازای تولیدهای خود که صادر می شوند، تورم دریافت می کنند .
بدین ترتیب ، زحمتکشان ماهها کار و مواد اولیه را که در تولید کالا ها بکار می برند، در ازای مزد ناچیزی صادر می کنند . به بانکهای مرکزی این کشورها، این دلارها تقریبا  هیچ عاید نمی کند . می توانند دلارها را با اوراق خزانه امریکا معاوضه کنند و بهره ای بدست ﺁورند . اما حتی این بهره را نیز ، دست ﺁخر ، خود ﺁنها می پردازند . زیرا امریکا بهره را با افزودن بر قرضه خارجی خود به این کشورها ، می پردازد .
در این میان ، ارزش دلار در نوسان است و این ذخایر عظیم در دست عرضه و تقاضای دلار در بازار است . افزون بر این ، بعلت قرضه عظیم امریکا، هر زمان ممکن است ارزش دلار سقوط کند . اینست که بانکهای مرکزی میان دو سنگ ﺁسیاب گیر کرده اند : از سوئی می باید ذخایر دلار خود را از سر باز کنند و از سوی دیگر، می باید دلار بخرند تا مانع از ﺁن شوند که ارزش پول ملی خودشان بالا رود . بسا وقتی ارزش دلار در بازار پائین می ﺁیند ، دلار نیز می خرند . و امریکا می گذارد قرضه خارجیش بازهم سریع تر، بالا برود . تا چه زمان ، این وضع می تواند بپاید ؟
بنا بر برﺁورد کارشناسان Asian Development Bank ، ارزش دلار 30 تا 40 درصد کاهش خواهد یافت . چنین کاهش ارزشی خطری بزرگ در بردارد . بسیاری بانکها و شرکتها دلارهای خود را شتابان می فروشند و بانکهای مرکزی نیز نمی خواهند و یا نمی توانند مانع از سقوط بهای دلار شوند . کسی که دلار خود را زود تر دیگران می فروشد، اقبال بیشتری دارد و ﺁن کس که صبر می کند بلکه ارزش دلار بالا رود، می باید باختهای خود را محاسبه کند .



* تقاضای مداوم دلار نیاز به ﺁن دارد که همواره بهای نفت به دلار پرداخت شود. علت جنگ با عراق و تهدید ایران به جنگ :

● برای ﺁنکه ارزش دلار سقوط نکند و همواره مورد تقاضا باشد ، بهای نفت و گاز دائم می باید به دلار پرداخت شوند . از این رو است که امریکا می خواهد بر کشورهای نفت خیز بیشترین نفوذ را داشته باشند . بدین نفوذ، در همان حال که جریان نفت را به امریکا تأمین می کند، بهای نفت و گاز نیز به دلار پرداخت می شود . افزون بر این ، با استفاده کشماکش حاکمان بر این کشورها بر سر خورد و برد، از تولید و صدور نفت نیز سودی هنگفت عاید می کنند .
از این رو، وقتی حاکمان بر یک کشور نفت خیز دیگر نخواهند نفت خود را به دلار بفروشند، امریکا نمی گوید چون دلار در خطر است، دست به جنگ می زنم . قصد واقعی خود را می پوشاند :
● جنگ با عراق و علت ﺁن :
تا سال 1990 ، امریکا با رژیم صدام روابط بازرگانی بسیار سودﺁوری داشت . صدام متحد خوب امریکا بود . در 1980 ، با حمایت امریکا ، به ایران حمله کرد . اما در 1989 ، صدام حسین کویت را متهم کرد که بازار را از نفت انباشته است تا موجب سقوط بهای نفت شود . این رفتار، موجب تغییر رفتار امریکا در قبال رژیم صدام شد . با حمله به کویت و الحاقش به عراق، عراق صاحب 20 درصد منابع نفتی جهان شد . جنگ احتراز ناپذیر شد و در 1990 ، عراق شکست خورد و به محاصره اقتصادی درﺁمد . صدام تنها می توانست در ازای وارد کردن موادغذائی و دارو و لوازم پزشکی نفت صادر کند . در 6 نوامبر 2000 ، صدام مقرر کرد در ازای نفتی که فروخته می شد، اورو دریافت شود . این اقدام او، جنگ را احتراز ناپذیر کرد . در 2002 ، ارزش دلار گرفتار تنزل شد و وضعیت چنان خطیر شد که صندوق بین المللی پول هشدار داد که ارزش دلار در حال سقوط است . چند روز پس از ﺁن، در کاخ نخست وزیری انگلستان ، نقشه حمله به عراق موضوع گفتگو شد . ماه بعد، دیگ چنی ، معاون رئیس جمهوری امریکا، مطمئن شد که عراق اسلحه کشتار جمعی در اختیار دارد . با استفاده از این دست ﺁویز، قوای امریکا در 19 مارس 2003، به عراق حمله کرد . در 5 ژوئن 2003، فروش نفت عراق از نو به دلار شد .

● ایران محور شر شده است زیرا امریکا می خواهد بر منابع نفت و گاز ﺁن دست یابد و فروش نفت و گاز به دلار را همیشگی کند از این رو بحران اتمی پوشش بحران نفت است:
امریکا با ایران در نزاع است . از زمانی در نزاع است که بر اثر سقوط رژیم شاه، نفود خویش در ایران را از دست داده و اختیارش بر نفت و گاز ایران از دست رفته است . امریکا بر اینست که رژیم ایران یک رژیم بنیادگرای خطرناکی است .
موقعیت جغرافیائی ایران ، یعنی قرار گرفتنش میان ﺁسیای میانه و خلیج فارس و اقیانوس هند، از لحاظ بهره برداری از منابع نفت و گاز شرق ﺁسیای میانه، به ایران موقعیت تعیین کننده ای داده است . امریکائیها برای این که نفت و گاز استخراجی این منطقه ، نه از ایران و نه از روسیه عبور کند، بر ﺁن شدند ﺁن را از راه افغانستان عبور دهند . رژیم طالبان ﺁن نشد که امریکائیها و متحدشان پاکستان می خواستند . ترورهای 11 سپتامبر و حضور بن لادن در افغانستان ، جنگ با افغانستان را موجه کرد و امریکا و متحدانش به افغانستان حمله کردند . با وجود این ، هنوز جنگ ادامه دارد و عبور لوله های نفت و گاز از افغانستان می باید منتظر تثبیت وضعیت افغانستان بماند .
و در 1999، ایران اعلام کرد که می خواهد نفت خود را به اورو بفروشد . ایران 30 درصد نفت خود را به اروپا می فروشد . و بقیه ﺁن را به چین و هند و ژاپن و... می فروشد . به امریکا بطور مستقیم نمی فروشد . زیرا امریکا خرید نفت از ایران را تحریم کرده است . برغم تهدید بوش که ایران را " محور شر " خواند ، از سال 2003، ایران شروع کرد به فروش نفت خود به اورو . پس از ﺁن، ایران می خواست خود بورس نفت ایجاد کند که مستقل از بورس نیویورک و لندن باشد . می باید درهای این بورس را در 20 مارس 2006 می گشود . با توجه به ضعف دلار در ﺁن تاریخ، موفقیت این بورس دلار ، در نتیجه امریکا، را گرفتار فاجعه می کرد . در اوائل سال 2006، تنشها بطور جدی شدت گرفتند . سرانجام، افتتاح بورس به تأخیر افتاد . در جا، پوتین، رئیس جمهوری روسیه، در این کشور بورسی را گشود که بورس ایران را ، پیشاپیش ، بی فایده گرداند .
امریکائیها ایران را متهم می کنند به این که می خواهد بمب اتمی بسازد . متهم کردن ایران امر تازه ای نیست . در حقیقت، ایران و کشورهای عرب خود را در تهدید تسلیحات اتمی اسرائیل می بینند . اسرائیل قرارداد منع گسترش اسلحه اتمی را امضاء نکرده است . در 1981، اسرائیل نیروگاه اتمی عراق را بمباران کرد . از ﺁن زمان، کشورهائی چند در صدد مجهز شدن به سلاح اتمیی برای خنثی کردن تهدید اتمی اسرائیل هستند .
بسا شگفت ﺁمیز می نماید که کشوری با داشتن منابع نفت و گاز، در پی انرژی اتمی شود . ایران نفت خام صادر می کند اما فرﺁورده های نفتی ( بنزین ) وارد می کند . فرﺁورده های نفتی برای تولید برق و شوفاژ و و حمل و نقل و نیز صنعت یک جمعیت در حال افزایش ، ضرور هستند . از نظر بسیاری از ایرانیان ، قیمتهای واقعی فرﺁورده های نفتی بسیار بالا هستند . اما، به زیان خزانه دولت، ﺁنها را به قیمت ارزان در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهند . ایران نیاز دارد به صادر کردن نفت تا که با درﺁمد ﺁن، بهای واردات خود را بپردازد . اینطور می نماید که نیروگاههای برق ایران هدف مرجح دشمنانش هستند . زیرا اگر ﺁنها ویران شوند، ایران ناگزیر می شود خود نفت خویش را مصرف کند و دیگر نتواند نفت خود را به اورو بفروشد . به تازگی، البرادعی ، به دشمنان ایران هشدار داد به نیروگاههای برق ایران حمله نکنند .
امروز ، دست ﺁویز کردن برنامه اتمی ایران و وسیله ﺁزمایش کردن این کشور، ضربه ای سخت را دارند با دقت تمام ، تدارک می کنند . امریکا ، باتفاق کشورهائی که اسلحه اتمی دارند بعلاوه ﺁلمان و ژاپن، برﺁنند که بازار سوخت اتمی را به اختیار خویش در ﺁورند . با موفقیت این نقشه، تقاضای دلار برای مدتی دراز، حتی بعد از پایان گرفتن منابع نفت، تضمین می شود .

* نفت روسیه و دلار ؟
از سال 2006 بدین سو، روسیه نیز به دلار پشت کرده است . با فروش مازاد دلار خود به بانکهای مرکزی، پوتین مواظب بوده است که این امر به ارزش دلار صدمه نزند . با وجود این ، تقاضای جهانی دلار کاهش یافته است . امریکائی ها، برای تسلط بر بازار سوخت اتمی به روسیه نیاز دارند . بنا بر این ، احتمال نمی رود بخاطر فروش دلارها، از روسیه انتقام بگیرند .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من امروز يك نگاهي به كتاب پيشگوييهاي يوحنا كه محور اصلي ايدئولوژي رهبران مسيحيان صهيونيست آمريكا و نئو محافظه كاران حاكم بر كاخ سفيد است در كامپيوترم انداختم.در مورد پيشگويي نابودي بابل دوم نكته اي وجود دارد.توجه كنيد:


نابودي نهايي بابل

بعد از اين روياها فرشته ديگري را ديدم كه با اختيار تام از آسمان پايين آمد.اين فرشته چنان ميدرخشيد كه آسمان را روشن ساخت.2او با صداي بلند فرياد ميزد:بابل ويران شد!به كلي ويران شد!بابل كمينگاه ديوها و ارواح و شياطين ناپاك شده است.3 زيرا تمام قومها از شراب زناي آن سرمست شده اند.پادشاهان دنيا در آنجا خوش گذراني كرده اند و تاجران دنيا از زندگي پرتجمل آن ثروتمند شده اند.4 در اين وقت از آسمان صداي ديگري شنيدم كه ميگفت:اي خلق من از اين شهر دل بكنيد و خود را با گناهان آن آلوده نسازيد وگرنه شما هم به آن مكافات خواهيد رسيد.5زيرا گناهش تا فلك بر روي هم انباشته شده است.از اين رو خداوند آماده است تا او را به مجازاتش برساند.6پس براي كارهاي زشتش دوچندان به او سزا دهيد.آن همه جامهاي شكنجه كه براي ديگران پر كرد دو برابر به خودش بنوشانيد.7تا حال زندگيش غرق در تجمل و خوشگذراني بوده است.از آن پس آن را با شكنجه و عذاب لبريز كنيد.ميگويد:من بيوه بي نوا نيستم من ملكه اين تاج و تخت ميباشم.هرگز غم و اندوه را نخواهم ديد.8 پس در عرض يك روز مرگ و عزا و قحطي دامنگير او خواهد شد.و او در آتش خواهد سوخت چون خداوند توانا اين شهر را به مكافات خواهد رساند.


گريه و زاري براي بابل


9 آن گاه پادشاهان دنيا كه با او زنا ميكردند و از اين كار لذت ميبردند وقتي ببينند دود از خاكسترش بلند ميشود برايش عزا گرفته 10از ترس دور از او خواهند ايستاد و ناله كنان خواهند گفت:افسوس افسوس! از اين شهر بزرگ! از ثروتهاي بي حد و اندازه اش همه ما ثروتمند شديم و حال در يك لحظه همه چيز دود شد.!10اما تو اي آسمان از سرنوشت بابل شاد باش.و شما اي فرزندان وفرستادگان و خدمتگذاران خدا شادي كنيد زيرا خدا سرانجام انتقام شما را از او گرفت.


شرح و سرنوشت بابل


21آنگاه يك فرشته پرقدرت كه تخته سنگي به شكل آسياب بود برداشت و آن را به دريا انداخت و فرياد زد:شهر بزرگ بابل ناپديد خواهد شد همانطور كه اين سنگ ناپديد شد.22ديگر نواي موسيقي در ايت شهر شنيده نخواهد شد و ديگر صداي آسياب در آن به گوش نخواهد رسيد.23 ديگر هيچ چراخي در آن روشن نخواهد شد و صداي شادي عروس و داماد در آن شنيده نخواهد شد.تاجرانش بزرگترين سرمايي داران دنيا بودند و اين شهر تمام اقوام دنيا را با نيرنگ خود فريب ميداد.24خون تمام فرستادگان خدا و تمام كساني كه شهيد شدند به گردن اين شهر است



نكته


پس از حمله آمريكا به عراق ده ها مقاله عرضه شد كه اين از علامات مقدمه آخرالزماني است.چون عراق محل جغرافيايي بابل باستاني و يكي از پيشگويي هاي انجيلي(و با استناد به همين پيشگويي بالا در كتاب پيشگويي يوحنا از حواريون حضرت عيسي ابن مريم ع)در مورد آخرالزمان اينست كه بابل از نوع پديد مي آيد و به دليل گناهانش نابود ميشود و اين حمله آمريكا به عراق يهني نابودي همان بابل ثاني است!!!حتي به دلايل مسخره تري هم بسنده كرده و ميگفتند كه مثلا در عراق روزنامه اي به نام بابل منتشر ميگردد كه پسر بزرگ صدام سردبير آن است.يا در عراق سيگاري وجود دارد كه نامش بابل است.
اما نكته جالب اينجاست كه مفسران بي طرف و بسياري محقق كتب مقدس بر اين باورند كه بابل ثاني و متعلق به زمان حال همان امپراطوري آمريكاي جنايتكار است كه به دليل كثرت فساد و فحشاء و معاصي تجاوز به ديگر ملل و نابودي انسانها سرانجام در آخرالزمان در اثر يك رويداد بزرگ مانند جنگ جهاني و يا حادثه اي طبيعي در اثر عذاب الهي به كلي ويران و نابود خواهد شد به گونه اي كه سالها از خروارها و ويرانه هاي آن دود و آتش به آسمان ميرود و مردمي كه با كشتي عبور ميكنند حسرت ميخورند كه چه سرزمين زيبا و آبادي بود كه اينگونه به كلي ويران شد.پس به اميد روزي كه بابل زمان ما هم به خاطر گناهان فروانش در خشم الهي به ويرانه اي از دود و خاكستر و تباهي تبديل شود.به اميد آن روز...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

پس به اميد روزي كه بابل زمان ما هم به خاطر گناهان فروانش در خشم الهي به ويرانه اي از دود و خاكستر و تباهي تبديل شود.به اميد آن روز...

آمین icon_frown

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقای سوپر کماندو بحثی را تحت عنوان تاثیرات نفت بر سیاست های آمریکا مطرح نمودند که لازم است چند نکته ذکر شود: 1 ) در مقاله مورد بحث با وجود دقت بالا چند اغراض سیاسی دخیل گردیده که مهمترین آنها بزرگنمایی این تاثیرات است. با توجه به این که رقم انباشت تراز تجاری ایالات متحده طی چند ده سال کمتر از هزینه های تنها چند ساله دو جنگ عراق و افغانستان بوده ، لذا غیر عاقلانه خواهد بود که ایالات متحده فقط به خاطر نفت وارد کارزار های جهانی شود. 2 ) میزان نفت تولدی ج/ا یا عراق به تنهایی به مقداری نیست که بتواند تاثیر تعیین کننده ای در نقش دلار داشته باشد. فراموش نکنیم بیش از 70 درصد سرمایه های مالی دنیا به دلار است! 3 ) ممکن است دیگاه مطرح شده در بحٍث آقای کماندو از بحث ای کلی تر نتیجه شده باشد و آن اینکه امریکا برای نفت به کشوری چون عراق حمله کرد. م هژمونی امریکا در خاورمیانه تا حدود زیادی موثر است. در حقیقت کشورهای نفت خیز خلیج فارس به شدت به امریکا متمایل اند؛ بنابر این کسب نفت ایران برای کشوری چون چین بسیار حائز اهمیت تر است- با این وجود چین حاضر می شود بعضا از آن چشم پوشی نماید( به عنوان نمونه فسخ برخی قراردادهای مهم نفتی چین و ایران). با توجه به این مسئله بهتر است به دنبال یک دلیل صرف برای این گونه مسائل نباشیم . ممکن است در رخداد یک پدیده دلایل زیادی سهیم باشند. ضمنا متاسفانه برخی دوستان مطالب اساطیری- تاریخی را استناد قرار می دهند که برخی از آن ها خالی از شبهات فقهی یا تاریخی نیستند. علاوه بر این بهتر است مدیر بخش کسی را از بحث حذف نکند ، بهتر است هر کس برای خودش تصمیم بگیرد و نه به جای دیگران!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

علاوه بر این بهتر است مدیر بخش کسی را از بحث حذف نکند ، بهتر است هر کس برای خودش تصمیم بگیرد و نه به جای دیگران!

دوست عزیز اینجا چت روم نیست و قانون دارد و کسانی که می خواهند از امکانات کاربری استفاده کنند باید به قوانین سایت احترام بگزارند icon_frown
فقط کسانی حذف می شوند که تخطی کرده باشند
برای مطالعه به بخش قوانین انجمن مراجعه کنید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

علاوه بر این بهتر است مدیر بخش کسی را از بحث حذف نکند ، بهتر است هر کس برای خودش تصمیم بگیرد و نه به جای دیگران!

فکر کنم جواب دوست عزیزم hosseingmn قانع کننده بود icon_frown

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان من يك مقاله اي را در اين تاپيك در مورد نقش لابي اسراييل در حوادث 11 سپتامبر گذاشته ام كه باعث حمله آمريكا به افغانستان و عراق و طرح خاورميانه آمريكايي شد.به نظر من دموكرات هاي آمريكا نظرشان بر اين است كه فقط تا زماني كه عراق سر و سامان نيافته حمله اي به ايران نبايد صورت بگيرد ولي نيومحافظه كارن مذهبي آمريكايي كه معتقد به آرماگدون ميباشند بعيد نخواهد بود كه در چند ماه آينده زهر خود را بريزند.با اين حال موضوع اينست كه بهانه اصلي حمله احتمالي ايجاد يك 11 سپتامبر توسط سازمانهاي اطلاعاتي سيا و موساد خواهد بود و با ايجاد مدارك جعلي آن را به گردن ايران انداخته و با توجه به حاد شدن وضعيت پرونده اتمي و احتمال صدور قعطنامه سوم و اينكه ايران به هيچ وجه من الوجوهي تعليق غني سازي اورانيوم نخواهد كرد ما بايد به زودي شاهد يك 11 سپتامبر جديد جهت تكميل بهانه هاي امپرياليسم آمريكا و آغاز سريال حمله به ايران كه قطعا موجب جنگ سوم جهاني خواهد شد باشيم:


آيااسرائيل قبل از 11 سپتامبر از توطئه خبر داشت؟


اسرائيل چه اطلاعاتی در مورد حمله هواپيماربايان به برج های دوقلو در نيويورک داشت؟ اسرائيلی هايی که در همسايگی 10 تن از عاملان ترور و مشخصا محمد عطا فرمانده عمليات اقامت گزيده بودند، چه ميکردند؟ رابطه اسرائيلی هايی که درپارکی در ساحل کناری برج شمالی ديده شده و بعد همراه جاسوسان موساد دستگير شدند با پرونده 11 سپتامبر چيست؟ چطور نام دو هواپيما ربا يک هفته قبل از 11 سپتامبر در ليست اف بی آی آمد و چرا نام يکی از جاسوسان نيز همراه آن بود؟ آيا اسرائيل در مورد گروه القاعده يا يک گروه جهادی فلسطينی در آمريکا جاسوسی ميکرد؟ آيا اسرائيل اطلاعات خود را در اختيار دستگاه های امنيتی آمريکا گذاشته بود و دولت بوش چقدر در جريان اين اطلاعات قرار داشت؟ تحقيقات و اطلاعات به دست آمده در مورد
,اسرائيلی هايی که با دست علامت موفقيت ميدادند, و آن ماجرای ,دانشجويان هنر, اسرائيلی به کجا رسيد؟ چرا اين اطلاعات خفه شده و هرگز پيگيری نشد؟

از همان دقيقه اول بعد از 11 سپتامبر شايعاتی در مورد دخالت اسرائيل در عمليات بی سابقه تروريستی که آنهمه قربانی گرفت و بر سرنوشت حوادث بعدی اثر گذاشت، پيچيده بود. اين شايعات محفلی زياد مورد توجه و دور از انتظار نبود. تروريسم بويژه در شرايط کنونی جهاني، صرفنظر از اينکه توسط چه کسانی و عليه چه کسانی و با چه هدفی صورت ميگيرد، به درجه ميتواند مورد استفاده همه نيروهای سرکوبگر قرار گيرد، که داستان پردازی دراينگونه را به امری رايج تبديل ميکند، بويژه که در مورد مشخص 11 سپتامبر حالا ترديدی نيست که گروه القاعده و بن لادن در خدمت سياست های نومحافظه کاران و جناح های تندروی اسرائيل قرار گرفته است.

اما تئوری های توطئه يک چيز است، و اسناد تاييد شده و مکتوب سازمان CIA و FBI و ساير نهادهای امنيتی آمريکا يک چيز ديگر. از آنجا که تعدادی از رسانه های راست افراطی مثل فاکس نيوز و نشريات وابسته به ,واشينگتن تايمز, نومحافظه کاران اخبار مربوط به ارتباطات عوامل اسرائيلی را پخش کرده اند، شايد حتی بتوان از پخش ضد اطلاعات به منظور های خاص صحبت کرد، ولی نميتوان بکلی از بيخ منکر مساله شد. پس چرا مقامات آمريکا بيش از پنج است که مصرانه و نقشه مند اطلاعات را خفه ميکنند.

در اوايل فوريه امسال، خبرنامه کانتر پانچ مقاله ای از روزنامه نگار جوان آمريکايی کريستوفر کچام Christopher Ketcham منتشر کرد که مجموعه اطلاعات حيرت انگيز مربوط به رابطه جاسوسان اسرائيلی با 11 سپتامبر به تفصيل و بطور دقيق در آن جمع آوری شده است. مقاله قرار بود نخست در دو مجله ی از نظر رسمی معتبر سالون و نيشن منتشر شود، ولی آنها بعدا از انتشار مقاله خودداری کردند. اين درحالی است که سالون در سال 2002 مقاله مفصل کريستوفر کچمن دراين مورد منتشر کرده بود. گزارشات ديگری نيز چند ماه بعد از 11 سپتامبر در فاکس نيوز، شبکه تلويزيونی ABC، نشريه يهوديان آمريکا Forward و نشريات اروپايی چاپ شده و بعد آشکارا آنرا به پستوی فراموشی رانده بودند. معلوم است که مديران نشريات سالون و نيشن آشکارا تحت فشار قرار دارند که از چاپ مقاله جديد خودداری ميکنند.

اطلاعات تاکنون منتشر شده مربوط است به سه حوزه. يکی دستگيری تعداد زيادی يهودی جوان قبل از 11 سپتامبر که تحت عنوان دانشجوی هنر به فعاليت جاسوسی ظاهرا از نوعی مضحک و نمايشي، در آمريکا اشتغال داشتند. جريان دوم مشاهده و دستگيری 5 يهودی در ساعاتی بعد از حملات انتحاری در روز 11 سپتامبر واست، و حوزه سوم مربوط به اقدامات کاملا آشکار و مطلقا غيرعادی برای محو کردن کليه خبرها از رسانه ها.

اخبار مربوط به هرسه حوزه بخوبی مستند و منتشر شده است. با اينکه نتايج آن بطور مستقيم به اتهامی برميگردد که کميته تحقيق کنگره آمريکا در مورد 11 سپتامبر حول آن تشکيل شد، يعنی بررسی کم کاری و مسووليت کاخ سفيد و مقامات دولت بوش در جلوگيری از عمليات 11 سپتامبر، اما حتی نامی از اين مساله در تحقيقات کميته مزبور و گزارش 600 صفحه ای آن نيامد که خود به شدت غيرعادی بود.
در اينجا چکيده ای از گزارشات مربوط به اين ماجرا، عمدتا برگرفته از دو گزارش کريستوفر کچام ولی همچنين برخی منابع ديگر را می آيد.

دستگيری اسرائيلی هايی که دقايقی بعد از حمله علامت موفقيت نشان ميدادند
اف بی آی بعد از ظهر 11 سپتامبر 2001 در بولتن خود که BOLO خوانده ميشود مطلبی تحت عنوان ,مراقبت, منتشر ميکند. مطلب مربوط به گزارش شاهدانی است که درست بعد از برخورد اولين هواپيما به برج شمالی سه مرد را مشاهده کرده بودند که ,پايکوبی,کرده و با دست خود علامت موفقيت,High-five, نشان دادند و مثل فستيوال های راک فندک های خود را به علامت موفقيت روشن کرده بالا گرفتند. پليس اف بی آی همچنين با راديو بی سيم به ماشين های پليس در ناحيه نيوجرسی نيويورک دستور داد مواظب ,يک وانت شورولت سفيد 2000 باشيد که احتمال دارد با عمليات تروريستی نيويورک ارتباط داشته باشد,.

25 دقيقه بعد دو افسر پليس به نام های اسکات دو کارلو و دنيس ريولی يک وانت تجاری مخصوص حمل و نقل را متوقف ميکنند و از راننده آن که يک جوان 23 ساله به نام سيوان کورزبرگ بود ميخواهند از خودرو خارج شود. ولی او عليرغم تکرار دستور پليس مقاومت ميکند و سرانجام پليس ها با بيرون کشيدن هفت تير به زور او را از ماشين خارج ميکنند. چهار مرد ديگرنيز از ماشين خارج ميشوند. به عبارت ديگر به سه مردی که صبح علامت موفقيت نشان داده بودند، دو نفر جديد اضافه شده و سوار وانت سفيد بودند. پليس آنها را روی چمن ميخواباند. بنا بر گزارش دو کارلو با اينکه پليس علت دستگيری را به آنها نگفته و سوالی نکرده بود، کورزبرگ ميگويد: ,ما اسرائيلی هستيم. ما مشکل شما نيستيم. مشکل شما، مشکل ما هم هست. مشکل فلسطينی ها هستند.,
اين سوال برای برخی ازافسران اف بی آی مطرح ميشود آنها از کجا ميدانند اين عمليات تروريستی است و اسلام گراها آن را انجام داده اند. در آن ساعات سرگيجه آور حدس و گمان ها زياد بود و برخی از مردم تصور ميکردند ماجرا فقط يک حادثه هواپيمايی است.

بنا بر گزارش پليس دستگيرشدگان به اف بی آی ميگويند به اين دليل علامت موفقيت را نشان ميدادند که فکر ميکردند ,اين يک چيز خوب برای اسراييل است,. ,اين برای هدف سياسی اسرائيل در خاورميانه همدردی بوجود می آورد,. در گزارش دو کارلو آمده يکی ديگر از سرنشينان وانت سفيد به او ميگويد موقع وقوع حادثه در ضلع جنوب غربی آن بودند که نادرست بود. ماموران اف بی آی به سرعت خود را به محل ميرسانند. افسران و مامورها در ماشين مزبور پاسپورت های مختلف و 4700 دلار پول نقد دريک ساک پيدا ميکنند. در گزارش 12 سپتامبر پليس آمده است:,آنها نقشه هايی از شهر را نيز داشتند که روی آن بعضی نقاط مشخص شده بود. معلوم بود آنها در مورد منطقه دقيقا کار کرده اند. به نظر ميامد آنها ميدانستند چه اتفاقی دارد می افتد.,

اين پنج مرد که در محافل امنيتی به علت نشان دادن علامت موفقيت دادن با دست high-fiver خوانده ميشدند، بعد به پليس ميگويند آنها شهروند اسرائيلی هستند و به عنوان باربر برای يک شرکت حمل نقل کار ميکنند.ّآنها را 71 روزدر بازداشتگاه بروکلين نيويورک نگاه ميدارند. طی اين مدت مرتبا مورد بازجويی اف بی آی و سيا قرار ميگيرند. به دستگاه دروغ سنج بسته ميشوند. بعضی را در سلول انفرادی ميگذارند. پل کورزبرگ برادر سيوان 10 هفته از امتحان با دستگاه دروغ سنج امتناع ميکند و سرانجام هم در آن رد ميشود.

از طرف ديگر دو روز بعد از دستگيری اين 5 نفر دامينيک سوتر صاحب شرکت حمل و نقل،همان شرکتی که اسرائيلی ها ادعا ميکردند باربر آن هستند، شرکت خود را رها کرده و به اسرائيل فرا رميکند. فرار سوتر که يک شهروند 31 ساله اسرائيلی است، چنان شتابان بود که پشت سر خود حتی فنجان قهوه و ساندويچ، تلفن های همراه و اسناد مشتريان روی ميز رها شده و هزارها دلار اموال مشتريان در انبار مانده بود. بعدا معلوم ميشود نام سوتر در همان ليست تعقيب اف بی آی آمده است که نام دو هواپيماربای 11 سپتامبر در آن بود و اين نشان ميدهد اف بی آی ميدانست که سوتر اطلاعاتی در مورد حمله 11 سپتامبر داشت.

اطلاعات بعدی نشان ميدهد حداقل دو نفر از اين 5 تن، جاسوس موساد بوده اند و اسرائيل هم هويت آنها را تاييد ميکند. هر پنج مرد در شعاع 6 مايلی از محل زندگی هواپيما ربايان زندگی ميکردند.

گزارش مفصلی از اين ماجرا در مارس 2002 در نشريه فوروارد، ويژه يهوديان آمريکا چاپ ميشود و مارک پرلمان مدير نشريه نتايج تحقيقات خود از ماموران سازمان ملل و اف بی آی را هم به گزارش می افزايد.

در ژوئن 2002 گزارشی از تحقيقات در تلويزيون ABC همراه با تحقيقات خود گزارشگران برنامه داده شد. وينسنت کانيسترارو مامور سابق بخش ضد ترورCIA در اين برنامه ميگويد نام هر پنج مرد در ليست جستجوی اف بی آی امده بود. کانيسترارو در گفتگو با کريستوفر کچام ميگويد در هفته ها و ماه های بعد از 11 سپتامبر چيزی که بيش از همه ماموران اف بی ای را رنج ميداد اين بود که آيا اين ماموران اسرائيلی وقتی به محل حادثه رسيدند ميدانستند چه اتفاقی دارد می افتد. کانيسترارو ميگويد از همان آغاز، تحقيقات در اف بی آی با اين پيش فرض شروع شد که اسرائيل در مورد واقعه اطلاعات قبلی داشت.
سوالات زيادی دراين مورد مطرح بود که ماموران اف بی آی در رابطه با آنها مشغول تحقيق بودند: 5 مرد کی به پارک مجاور برج های دوقلو آمدند؟ آيا در لحظه حادثه آنجا بودند يا بعد بلافاصله خود را رسانده اند؟ و چرا؟ چرا اف بی آی و سيا و دولت آمريکا از اسرائيل درخواست نکردند که از سوتر صاحب شرکت حمل و نقل که از آمريکا فرار کرد بازجويی کنند؟ تحقيقات نشان داده آنها تجهيزات گسترده ای داشتند که ميتوانستند تلفن ها را کنترل کرده و وسايل شنود در اتاق ها کار بگذارند. محمد عطا معمولا به خانه بقيه اعضای گروه ميرفت. يک مامور اف بی آی گفته آنها زبان عربی صحبت ميکردند. آيا اگراسرائيلی ها به دنبال اسلام گرايان سازمان جهاد اسلامی يا حماس بودند، آگاهانه يا ناآگاهانه مکالماتی از گروه محمد عطا را ضبط کرده اند؟ در اين صورت چه اطلاعاتی به دست آورده اند؟ آيا آنطور که در گزارش ABC آمده ممکن است آنها شنيده باشند: ,در 11 سپتامبر دارد اتفاقی می افتدو,

اما گزارش ABC خاطر نشان ميکند قبل از اينکه اين تحقيقات تکميل شود به دليلی که ,مذاکرات در سطح بالا بين مقامات دولت های آمريکا و اسرائيل, خوانده شد، پرونده بسته شده و هر پنج مامور به اسرائيل فرستاده شدند. بنا بر گزارش هاآرتص روزنامه اسرائيلی در آخرين هفته اکتبر، يعنی 6 هفته بعد از 11 سپتامبر و دستگيری جاسوسان، ريچارد آرميتاژ و دو نماينده کنگره به شدت برای آزادی آنها لابی گری ميکردند. آلن درشويتز وکيل و مبلغ و لابی معروف اسرائيل نيز به عنوان مذاکره کننده وارد ماجرا شد. سرانجام 5 اسرائيلی را به ,اتهام, اين که آنها بدون اجازه کار در شرکت حمل ونقل کار ميکردند به اسرائيل فرستادند!

نکته مهم اين است: هم برنامه های گسترده جاسوسی اسرائيل در خاک آمريکا، هم فعاليت های اين جاسوسان در شناسايی و تعقيب ااسلام گرايان افراطی و هم چشم پوشی دولت آمريکا از عمليات غيرقانونی اسرائيل در خاک آمريکا و روابط ويژه آمريکا و اسرائيل خبرهای تازه ای نيستند. سوال اصلی که ميتواند به کابوس بزرگ برای رهبران آمريکا و اسرائيل تبديل شود همان است که وينسنت کانيسترارو گفته است از آغاز بسياری از ماموران اف بی ای و سيا را رنج ميداد: آيا اسرائيل از طرح توطئه از پيش اطلاع داشت؟

کچام ميگويد عليرغم اهميت استثنايی و فوق العاده اين سوال نه کنگره آمريکا و نه گزارش 600 صفحه ای نهايی کميته 11 سپتامبر کنگره، حتی يک بار از ماجرا نام نبرده اند. تمام تحقيقات ناتمام رها شده است. راه پخش خبر را در رسانه ها بسته اند و حتی يک رسانه مسلط گزارشات منتشر شده در فاکس و ای بی سی و فوروارد را پيگيری نکرد. مدير فوروارد که خود يهودی است ميگويد واقعا برای من هم حيرت انگيز بود. خبر را در داخل قصه سازی های ضد اسرائيلی ناپديد کردند. کچام ميگويد بسياری از مقامات سيا و اف بی ای از نحوه برخورد با اين قضيه به شدت برافروخته اند، ولی حاضرنيستند به جلوی صحنه بيايند.

معمای,دانشجويان هنر,
ماجرای پنج جاسوس اسرائيلی مزبور با يک ماجرای جاسوسی ديگر اسرائيل در خاک آمريکا آنهم درحول و حوش 11 سپتامبر و با سرنخ هايی که به هواپيما ربايان مربوط ميشود، سوال برانگيزتر ميشود. براين ماجرا که ظاهری کاملا غير معقول دارد نيز توسط مقامات آمريکا به شدت سرپوش گذاشته ميشود. گزارش اين ماجرای جاسوسی براساس مقاله کريستوفر کچام چنين است.
ماجرا مربوط است به گزارشات متعدد ماموران امنيتی و اطلاعاتی آمريکا از فعاليت يک گروه نسبتا بزرگ از ,دانشجويان هنر, اسرائيلی در شهرهای آمريکا طی يک سال و نيم تا 11 سپتامبر که اين دانشجويان دستگير ميشوند.

از ژانويه 2001 ماموران U.S. Drug Enforcement Agenc گزارشاتی دريافت ميکنند که اين به اصطلاح دانشجويان هنر ظاهرا سعی ميکنند کارهای هنری خود را به مقامات اين اداره بفروشند و از اين طريق به خانه ها و ادارات آنها راه يافته و اطلاعاتی جمع ميکنند. حدود 130 گزارش مشابه از اين دست از ادارات امنيتی مختلف آمريکا مثل اف بی آي، نيروی هوايي، مارشال سرويس، سرويس مخفی آمريکا و خود DEA از 40 شهر طی 6 ماه داده شد. اين گزارشات نشان ميداد اداره مزبور هدف ,يک طرح سازمان يافته برای جمع آوری اطلاعات, است. برای که؟ به چه منظور؟ معلوم نيست.

در برخی موارد دانشجويان مزبور از داخل ساختمان های امنيتی فدرال نقشه برداری و عکسبرداری کرده بودند. در مواردی آنها به خانه های مقامات و محل هايی مراجعه کرده بودند که آدرس علنی ندارند و اين نشان دهنده آن بود که قبل از ماجرا فعاليت اطلاعاتی سازمان يافته ای وجود داشته است و يا به کمک وسايل الکترونيک آنها را به آدرس هايی راهنمايی ميکند که مثلا شماره خيابان ندارند و بنابراين به آسانی نميتوان آنها را پيداکرد.
يکی از اين به اصطلاح دانشجويان هنر در جريان دو ماه مبلغی نزديک به 180000 دلار از بانک دريافت کرده بود. تعدادی از آنها مدتی در شهر کوچکی در هاليوود اقامت گزيده بودند، درست همان جايی که محمد عطا خلبان اصلی تروريست های انتحاری 11 سپتامبر اندکی قبل از انفجار در آن اقامت داشت.

در مارس 2001 اداره ضد اطلاعات ملی سازمان سيا هشداری درونی در مورد فعاليت اطلاعاتی اين گروه ميدهد. بنا بر اين گزارش گروه متشکل از زن و مرد بوده و اعضای آن تلاش ميکنند در ادارات اطلاعاتی نفوذ کنند. در اين هشدار آمده بود که دو نفر از اين به اصطلاح دانشجويان ميهمان دستگير شده اند و در جستجو از آنها نسخه های تقلبی ويزا و گرين کارت کشف شده است.

درماه ژوئن سال 2001 دپارتمان مواد مخدر DEA گزارش مفصلی در مورد فعاليت اين جاسوسان تهيه ميکند. بنا بر اين گزارش در مجموع در فاصله مارس تا سپتامبر 2001 ماموران فدرال 140 اسرائيلی را در اين رابطه دستگير ميکنند. بعد از 11 سپتامبر 60 اسرائيلی جوان ديگر دستگير ميشوند. همه اين ها را به اسرائيل ديپورت ميکنند. دليل ديپورت را نقض مقررات ويزای دانشجويی ذکر ميکنند که به شخص اجازه کار در آمريکا را نميدهد. اما در تحقيقات گزارشگر نشريه سالون معلوم شد هيچکدام از افراد مزبور دانشجوی هنر نبوده اند که بتوان به آنها اين جرم را منتسب کرد. بعلاوه يکی از دانشگاه هايی که گفته اند دانشجوی آن هستند اصلا وجود ندارد و ديگری هم نام هيچکدام از دستگير شدگان را نه در ليست دانشجويان کنونی و نه در ليست دانشجويان فارغ التحصيل خود داشت.

اسرائيلی ها در تيم های کوچک کار ميکردند و رهبر گروه نقش راننده را داشت و اعضا را در محلی پياده ميکرد که مثلا تابلو و کارهای هنری بفروشند. افراد به بهانه فروش تابلو با مقامات تماس ميگرفتند و به شيوه ای سمج و تهاجمی و با دادن اطلاعات دروغ در مورد ,دانشگاه, خود سعی ميکردند با اين مقامات تماس برقرار کنند. در گزارش آمده زن های گروه بسيار ,جذاب , بودند. ,بلوند، جين يا شلوار تنگ پوشيده و واقعا زيبا, ، آنها با طنازی ,لاس ميزنند و موهای خود را اينور و آنور کرده به تو نگاه ميکنند ولبخند ميزنند: سلام، حال شما چطوره؟ بگذار يک چيزی به تو نشان بدهم,، در مواردی وسط کار خودشان ميگويند فروش تابلو بهانه است و ميخواهند آنها را به نمايشگاه آثار دانشجويان مزبور دعوت کنند و وقتی در مورد نوع نمايشگاه يا محل آن زير سوال قرار ميگيرند قادر به پاسخ نيستند.
به عبارت ديگر شيوه کار بسيار ناشيانه و کليشه وار است که با فعاليت موساد يا هر سازمان متبحر جاسوسی تناسبی ندارد.

گزارشی ماه ژوئن DEA شصت صفحه است و فقط برای رويت مقامات بلند پايه وزارت دادگستری تهيه شده بود، ولی در دسامبر 2001 به بيرون درز کرد و در مارس سال بعد وسيعا قابل دسترس بود. گزارش از هرنظر جذاب بود: يک داستان پليسي، يا مربوط به مواد مخدر، يک بازی اطلاعاتی و امنيتی هرچه بود برای خبرسازی جذاب بود. با وجود اين تمام رسانه های بزرگ و در واقع نيمه رسمی آمريکا بطور کامل از انتشار آن خودداری کردند. ولی همان موقع برخی از گزارشگران شروع کردند به سرو گوش آب دادن حول اين خبر عجيب.

ناپديد شدن گزارش فاکس نيوز
در آغاز احتمالا هنوز کنترل خبری کامل نبود. بنا بر گزارش کچام اول اکتبر سال 2001 ، آنا ورنر يک خبرنگار زن در تلويزيونی KHOU-TV در هوستون ماجرای ,دانشجويان هنر اسرائيلی, را تحت عنوان,رفتارهای عجيب ,گروهی با ظاهر خاورميانه ای که ادعا ميکردند دانشجوی اسرائيلی هستند, روی آنتن ميبرد. او در حاليکه گزارش کاملی از اطلاعات کسب شده توسط دستگاه های اطلاعاتی را نيز پخش ميکند، از قول يک تحليل گر که با او گفتگو کرده بود ميگويد فعاليت آنها مشابه تلاش های يک سازمان تروريستی است که کارهای مقدماتی برای تعيين اهداف را انجام ميدهد. گزارشگر نتيجه ميگيرد که اين ها يک گروه تروريست جهادی و عرب بودند که تحت عنوان اسرائيلی کار ميکردند. ولی او اشتباه ميکرد. بنابر گزارشات سازمان های اطلاعاتی آمريکا اين ها عرب نبودند. با وجود اين کسی پی اين قضيه را نمی گيرد و داستان بازهم به فراموشی سپرده می شود.
اما در حول و حوش همان زمان پخش گزارش در تلويزيون هوستون، خبرنگاری در فاکس نيوز به نام کارل کامرون در مورد دانشجويان مرموز هنر تحقيقاتی را آغاز ميکند و گزارشی در اواسط سپتامبر در يک سری 4 بخشی پخش می کند، اين بار در چارچوبی متفاوت. او نتيجه ميگيرد ممکن است اين يک بازوی جاسوسی اسرائيل بوده باشد که عمليات القاعده در آمريکا را تعقيب ميکرده است. کامرون تاکيد ميکند گزارش او دليلی بر نقش اسرائيل در 11 سپتامبر نيست، نتيجه گيری ها نيز قطعی نيست و او فقط گمانه زنی های وسيع در جريان يک گزارشی پژوهشی را منتشر ميکند.

اما مساله قابل توجه اين که حتی گزارش فاکس نيوز هم ناديده گرفته ميشود و رسانه های نيمه رسمی مسلط عليرغم اهميت خبر آن را دنبال نمی کنند. گزارشگران نيويورک تايمز و واشينگتن پست برای تحقيق به سراغ وزارت دادگستري، مافيا و سيا ميروند ولی هيچکس گزارش را تاييد نمی کند و تعداد زيادی از مقامات هم فقط ميخندند. آنها هم خبر را ناديده گرفته و هيچگونه اثری از خبر در رسانه های بزرگ نمی آيد.

اما گزارشگر سالون که خبر را تعقيب ميکرد در تحقيقات خود اطلاع می يابد که خبر گزارش فاکس نيوز در درون DEA به شدت مورد توجه بوده و در گزارشات درونی آن را تعقيب ميکنند و حتی نام گزارشگر و فکس نيوز هم در اسناد رسمی درونی مطرح شده بود.

حدود سه ماه بعد در 28 فوريه خبر مجددا از رسانه ها سر بر می آورد، اين بار در اروپا و در نشريه بسيار معتبر فرانسوی اينتلجنس آن لاين که سپس در لوموند در 5 مارس امسال نقل ميشود. در گزارش اينتليجنس آن لاين آمده که گزارش 60 صفحه ای DEA را به دست آورده اند. اين گزارش در ماه بعد به دست سالون هم ميرسد. دو نشريه فرانسوی بطور مفصل جزييات قابل توجه و حيرت انگيزی از فعاليت ,دانشجويان اسرائيلی, در شهرهای متعدد آمريکا را از روی جزوه 60 صفحه ای نقل ميکنند. از جمله چگونگی نفوذ آنها، آزمايش آن ها با دستگاه دروغ سنج و رد شدن در اين آزمايشات، ارتباط برخی از آن ها با مشاور سفير سابق اسرائيل در آمريکا و تهيه تجهيزات توسط او، سفر يکی از آنها از هامبورک به ميامی و ديدار با يک مامور اف بی آي، سفر به شيکاگو و ديدار با يک مامور وزارت دادگستری و بعد سفر به تورنتو همه در عرض يک روز، فعاليت ّآنها در 42 شهر آمريکا، اقامت آنها در هاليوود نيوجرسي، جايی که حداقل ده تن از 11 تروريست سپتامبر زندگی ميکردند و يکی از آنها مشخصا در همسايگی محمد عطا، نظامی بودن تعداد قابل توجهی از آنها، فرزند يک ژنرال اسرائيلی بودن يکی از آنها ... دو روزنامه فرانسوی از خود نتيجه ای ميگيرند که معلوم نيست با واقعيت ارتباط داشته باشد و آن را در عنوان مقالات خود ذکر ميکنند: بزرگ ترين شبکه جاسوسی اسرائيل بعد از رسوايی بزرگ سال 1985 کشف و پياده شد.[ ماجرای جاسوسی 1985 اشاره به جاسوسی جاناتان پولارد است تحليل گر نيروی دريايی آمريکاست که 800000 صفحه از اسناد و اطلاعات داخلی آمريکايی را به اسرائيل رد کرده بود و اطلاعات او به دست کا گ ب نيز می افتد و به قتل و سربه نيست کردن چند جاسوس آمريکا در شوروی هم منتهی ميشود. ]. به هرحال نتيجه گيری دو روزنامه نگار فرانسوی فقط گمانه زنی بود و تا امروز اطلاعات واقعی در مورد ماجرا مخفی شده و نميتوان بطور قطعی در مورد ماجرای دانشجويان هنر اسرائيلی نتيجه گيری نمود.

عليرغم سروصدای اروپا، بازهم رسانه های آمريکا سکوت کردند.فراتر از آن يک روز بعد از انتشار خبر در لوموند، واشينگتن پست در مقاله ای تحت عنوان ,گزارشات حلقه جاسوسی اسرائيلی تکذيب شد, به قلم جان مينز و دان اگن خبر را به عنوان افسانه سرايی های محفلی که ماه هاست پخش ميشود، ازقول سوزان دريدن سخنگوی وزارت دادگستری تکذيب ميکند. حتی DEA که خود گزارش 60 صفحه ای را تهيه کرده بودو نيز مقامات اف بی آی و سيا موضوع را تکذيب ميکنند.

بعد از تکذيب خبر در واشينگتن پست، کريستوفر کچام به عنوان گزارشگر سالون با ماموران DEA که گزارش 60 صفحه ای را نوشته اند تماس ميگيرد. همه آنها گزارشات خودرا تاييد ميکنند، يکی از آنها ميگويد دانشجويان اسرائيلی 6 بار سراغ او آمده اند. عليرغم اطلاعات مستند، نام ها، آدرس ها، ماموران مشخص که نامشان در جزوه آمده و شواهد گوناگون ديگر نه واشينگتن پست و نه نيويورک تايمز حتی علاقه ای به تحقيق در مورد مساله ای به اين مهمی نشان نمی دهند. نيويورک تايمز حتی حاضر نشد مثل واشينگتن پست خبر را از قول مقامات تکذيب کند. به اين ترتيب معلوم شد تمايل آشکاری وجود دارد که خبر از رسانه های آمريکا بطور کامل محو شود.فقط گزارش مختصری از ماجرا در هفته نامه اينسايت که توسط نشريه محافظه کار واشينگتن تايمز منتشر ميشود آمد که صحت خبر را با تفسير خود مورد تاييد قرار ميداد.

کريستوفر کچام نقش لابی اسرائيل را در جلوگيری از انتشار خبر برجسته ميکند، بويژه آيپک که بزرگ ترين لابی در حوزه سياست خارجی آمريکا و چهارمين لابی بزرگ آمريکاست.کچام در مورد نقش لابی از مايکل ليند از مقامات بلند پايه New America Foundation که لابی اسرائيل را , thnic donor machine ميخواند، ميگويد در ميان مقامات وزارت خارجه نظامی و اطلاعاتی آمريکا اين تصوير وجود دارد که شما نميتوانيد به پر وپای لابی بپيچيد بدون اينکه مستقيما يا غير مستقيما شما را به لجن نکشند و با عناوينی مثل عربيست و آنتی سميتيست نکوبند. با توجه به اين امرعجيب نيست که کسی جرات نزديک شدن با قضيه فوق را ندارد. همه نزديک شدن به آن را خودکشی شغلی و مرگ آور ميدانند، بويژه که اکنون رابطه اسرائيل و فلسطين در يکی از حساس ترين دوره های خود قرار دارد.
حتی درمورد گزارش فاکس نيوز نيزکه به دفاع از اسرائيل مشهور است، لابی های اسرائيل در مراجعه کچام از فاکس نيوز دفاع کردند، ولی کامرون را مشکوک و متهم به ,عربيسم, کردند.

اما نکته جالب ديگری که کچام يادآوری ميکند اين است که که 4 روز بعد از پخش گزارش فاکس نيوز تمام متن گزارش، وب لينکها و عنوان های آن از آرشيو فاکس نيوز ناپديد شدند. در حاليکه فاکس نيوز معمولا مطالب خود را دو تا سه هفته روی صفحه اول سايت گذاشته و سپس به آرشيو منتقل ميکند.وقتی کچام به مسوول برنامه مراجعه کرد او گفت: ,نميدانم کجاست,[ اکنون گزارش مزبور از طريق يو تيوب پخش شده است]

پشت پرده سکوت چه ميگذرد؟
کچام در جريان تحقيقات خود متوجه ميشود نه تنها خبر خفه ميشود، بلکه خود او را تحت بررسی قرار داده اند و از جمله به اطلاعاتی دست يافته اند که فقط خانواده نزديک او از آن اطلاع داشتند.
اندکی بعد ازاطلاع از اين جريان شخصی که خود را با نام مستعار Stability معرفی ميکند تلفنی با کچام تماس ميگيرد. Stability به او ميگويد ,شخصی در واشينگتن, در او را به کچام راهنمايی کرده است. کچام منبع او در واشينگتن را چک ميکند و معلوم ميشود اين شخصی است نزديک به سيا و اف بی آی و تاييد ميکند کهStability يک مامور عاليرتبه اطلاعاتی است که ماجرای ,دانشجويان هنر, را در درون تعقيب کرده است.

Stability در نخستين دور صحبت با کچام محافظه کارانه برخورد ميکند و ميگويد ماموران اطلاعاتی آمريکا به کچام به شدت مشکوکند و احتمال ميدهند که ديگران او را مورد ,استفاده, قرار داده اند: ,اسم شما بر سر زبان آنها ست و مدت هاست که اين طور است. مساله اين است که شما با کارتان به لانه زنبور انگشت فرو ميکنيد. حالا اين حوزه کار دوره بسيار دشواری را از سر ميگذراند. اين سناريويی است که عده زيادی در آن سنگر ميگيرند. درست در لحظه کنونی آدم های زيادی تحت فشار شديدی هستند، زيرا تلاش زيادی صورت ميگيرد که اعتبار اين قضيه زير سوال قرار بگيرد. تمام تماس ها را بی اعتبار کنند. از تحقيقات گسترده تر جلوگيری به عمل آيد. آدم های بسيار بسيار باهوشی هستند که در اين رابطه دچار مشکلات زياد شده اند. به جايی رسيده اند که ميتوانم تصورکنم خطرات غير عادی ممکن است مطرح باشد. کاملا روشن است تعداد زيادی وطن پرست در آنجا هستند که ميخواهند زنده بمانند. و بنا بر قاعده وطن پرستان هستند که مرده اند.,

در گفتگوهای بعدی Stability به کچام ميگويد مامورانی از DEA که مسووليت های حرفه ای دارند، اکنون در رابطه با درز آن لاين گزارش ژوئن 2001 اين اداره زير تحقيقات تهاجمی قرار دارند. تعداد زيادی از آنها را با دروغ سنج الکتريکی مورد آزمايش قرار داده اند، کامپيوترها ضبط شده است، ميزهای آن ها را بازرسی کرده اند.Stability در مورد تهيه خود گزارش ژوئن 2001 اطلاعاتی در اختيار کچام ميگذارد که تکذيب های تاکنونی مقامات امنيتی آمريکا را بيش از پيش زير سوال می برد. اين يک گزارش معمولی نبود. اين سندی بود که ده ها مامور در تهيه آن دست داشتند و هفته ها و هفته ها برای جمع آوری اطلاعات بسيار مهم تلاش کرده اند، محصول يک سال و نيم اخبار اطلاعاتی است، از تمام کشور جمع شده و اطلاعات به دست آمده را کنترل و با هم مقايسه و هماهنگ کرده اند، ولی نمی توانستند از آن ها سر در بياورند تا پايان سال 2000 و اوايل سال 2001 که به ويزيت های مکرر دانشجويان هنر کذايی بر ميخورند. حالا نطفه جمع بندی هايی داشت ظاهر ميشد و مورد بحث قرار ميگرفت: ,شما يک نخ را ميکشيد، آستين کت به دستتان ميايد ولی بقيه آن نيست و شما با گزارشی مشابه آنچه ديديد روبرو ميشويد. اطلاعات پراکنده يک چيز است، ولی اطلاعات جمع آوری شده، مستند شده، ايندکس شده، برای آنها چيز وحشتناکی است. زيرا نميتوان صحت آن را مورد سوال قرار داد.,

کچام برای بررسی صحت اطلاعات Stability به DEA مراجعه ميکند. سخنگوی دپارتمان آنها را تکذيب و نه تاييد کرد.

Stability در ديدارهای خود ميگويد: ,من ميخواهم به شما بگويم که آنجا هنوز در مورد اهداف ويژه اين عمليات بحث صورت ميگيرد. وقتی شما با شخصی روبرو ميشويد که يک گروه از آدم ها را بر ميدارد، از يک کشور به کشور ديگر پرواز ميدهد، و در بعضی موارد 15000 دلار پول بليط ميدهد و به خانه ماموران مخصوصی سر ميزند: آنوقت می فهميد با مساله بزرگی روبروييد. ديگر احتياج ندارد که يک دانشمند باشيد تا بفهميد موضوع فروش چند تابلوی مزخرف چينی در قاب پلاستيکی نيست,. Stability تاکيد ميکند تاکنون مطلقا به هيچ نتيجه ای نرسيده اند و اين پازلی است که هنوز پاره هايی از آن ناپيداست.
Stability از وجود سه فرضيه اصلی در دايره های اطلاعاتی درمورد قضيه به اصطلاح دانشجويان هنر صحبت ميکند:
فرضيه عمليات يک باند قاچاق اسرائيلی. اين ساده ترين فرضيه است. باندهای قاچاق اسرائيلی تصويری از يک عمليات جاسوسی به راه انداخته اند که به عنوان پوشش برای گيج کردن ماموران به کار گرفته شود. نکته ای که اين تئوری را تقويت ميکند اين است که آمريکا مرکز فعاليت يکی از بزرگ ترين باندهای اسرائيلی قاچاق اکستازی است و بخصوص در شهرهايی که در گزارش ژوئن نام برده شده هم حضور دارند و ماموران اسرائيلی و آمريکايی روی قضيه هايی که تاکنون لو رفته مشترکا کار ميکنند. اما سوال اين است: چطور ممکن است يک باند قاچاق خطری به اين عظيمی را که ريسک کار را بيشتر ميکند تقبل کند؟ جمع آوری حساس ترين اطلاعات در مورد ساختمانها، درهای ورود و خروج، انواع قفل ها، سيستم های خطر، سيستم های خطر احتياطی و پشتيبان، که در پرونده گزارش شده چرا؟

اگر به جای باندهای قاچاق، روی فعاليت و اطلاعات به دست آمده از خود به اصطلاح دانشجويان تمرکز صورت گيرد، فرضيه دوم پيش می آيد:

فرضيه عمليات جاسوسی. اما در اينجا هم مشکلاتی هست: چرا موساد يا هرنوع سازمان جاسوسی خبره ای از يک دسته بچه، بدون اوراق لازم بعنوان جاسوسان حرفه ای استفاده کند؟ و اين اطلاعاتی که جمع کرده به چه درد اسرائيل ميخورد؟ عمليات آشکارا به نحوی سازمان داده شده بود که انگشت نما و به چشم خور باشد. ولی اگر قصد اين بود که اين عمليات، عمليات ديگری را مخفی کند چه؟ و در اينجاست که فرضيه سوم مطرح شده است:

فرضيه عمليات جاسوسی مضاعف.يعنی به راه انداختن يک عمليات جاسوسی به چشم بخور برای پوشش عمليات جاسوسی اصلی. اين نوع عمليات double fake-out در جاسوسی معمول است . به عبارت ديگر ,دانشجويان هنر, عمليات جاسوسی آشکار و غير حرفه ای را راه می اندازند که پوشش عمليات حرفه ای يک دسته جاسوسان ديگر است که آنها هم در ميان ,دانشجويان هنر, دسته اول جاگير شده اند.
Stability ميگويد در اين تئوری است که حساسيت مساله نهفته است. جاسوسان اصلی اعضای القاعده را در فلوريدا تعقيب ميکردند، اما از ترس کشف فعاليت های شان يک پوشش جاسوسی مضحک بوجود آورده اند. اگر اين فرضيه درست باشد سوال اصلی اينجاست: اگر عمليات مضحک و رسوای دانشجويان پوششی بود، عمليات واقعی چه بود؟ Stability ميگويد برای اين سوال است که هنوز پاسخی پيدانشده است.
فرضيه چهارمی هم هست مبنی بر اينکه اين ها واقعا تعدادی دانشجوی خطاکار هنر بودند که با پشتيبانی اسرائيل يا به ابتکار خودشان به اينکار دست زده اند. اين موضع رسمی است که مقامات آمريکا و اسرائيل تاکنون اتخاذ کرده اند. در حاليکه همه اطلاعات آنرا به غير واقعی ترين فرضيه تبديل ميکند.

تئوری های ديگر هم هست.مثلا اينکه اينها تعدادی شاگردان جاسوسی برای موساد بودند که يک عمليات آزمايشی صورت ميدادند.
Stability يک نکته ديگر را مورد تاکيد قرار ميدهد. مقاله تکذيبی واشينگتن پست بعد از انتشار خبر در اروپا، آشکارا يک داستان ساختگی برای مقابله با پخش خبر بود.

بن لادن در خدمت دولت های بوش و اسرائيل؟
در 8 فوريه امسال شبکه مستقل خبری آمريکا، دموکراسی ناو، به مناسبت انتشار مقاله جديد کچام در خبرنامه کانتر پانچ، مصاحبه ای با الکساندر کابرن سردبير اين نشريه، مارک پرلمان سردبير فوروارد که گزارش 5 اسرائيلی را منتشر کرده بود و کريستوفرکچام ترتيب ميدهد. در اين مصاحبه الکساندر کابرن فرضيه ای را مطرح ميکند که بيش از همه معقول به نظر ميرسد: تروريسم در خدمت ارتجاعی که ميخواهد با آن می جنگد.
الکساندر کابرن ميگويد:
مساله اصلی اين است که اين قضيه که پرلمان و ديگران روی آن خوب کار کرده اند طی يک مدت طولانی در رسانه ها بطورسيستماتيک خفه شده است. نخست گزارش کامرون در فاکس نيوز را نابود کردند، بعد گزارش ای بی سی. مسلما هزارها سوال مطرح ميشود که کچام بطور دقيق آنها را وارسی کرده است. اين ها ميتوانست در کنگره مورد تحقيق و بررسی قرار بگيرد. مثلا اينکه CIA با موساد برای انجام يک سری عمليات در خاک آمريکا قرارداد بسته بود؟ اسرائيلی ها واقعا چقدر از 11 سپتامبر ميدانستند؟ اگر اين يک چيز خوب برای اسرائيل بود، شايد اسرائيل آن را پيش خود نگاهداشت تا پياده شود. البته اين فقط ظن و گمان است. ولی بايد آن را مورد تحقيق قرار داد. اين يک قضيه مطلقا خارق العاده ای است که کچام به دقت روی آن کار کرده است، اما تا قبل از اينکه در کانترپانچ بيايد هيچ بازاری برای آن پيدا نمی کرد. روشن است که دليل اصلی آن کلمه اسراييل است. وقتی مردم می شنوند که در آن آمده است اين برای اسرائيل خوب است، تمام قضيه را مثل آتش داغ از دست رها ميکنند. دستگير شدگان از سلول ها ناپديد ميشوند و از آن زمان ببعد تمام سوالات حول قضيه بطور سيستماتيک چک شده و از رسانه ها حذف ميشود.



مصاحبه امی گودمن را با سه تن روزنامه نگار آمريکايی و منتشر کننده خبر در نشانی زير بخوانيد.
http://www.democracynow.org/article.pl?sid=07/02/08/1610254

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان لطفا به اين قسمت از پيشگويي هاي نوستر آداموس كه مختص جنگ جهاني سوم است ن.جه بفرماييد.خيلي جالب است.


سپس نوستر آداموس، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدريجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح مي دهد:

كسوفى در پيش خواهد بودكه از زمان آفرينش گيتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسيح واز آن زمان تا به امروز مركزرخ نداده است وجهان چنين ظلمتى به خود نديده است... (10)

كه در اين مورد آيات مربوط به قيامت در سوره قيامت به ذهن انسان تداعى مى شود:

فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس والقمر يقول الانسان يومئذ اين المفر. هنگامى كه بينايى خيره مى گردد، و ماه فرو مى رود، و خورشيد و ماه گرد هم آيند، آن روز انسان مى گويد: به كجا فراركنم

مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پيش خواهد تاخت. از سوى اهالى بيزانس به او خيانت خواهد شد. ازشهرقديمى رودس به پيشوازاو خواهند آمد، از جانب هانگرى مجارستان متحمل آزار بسيارخواهد شد .(11)

در حوالى درياى آدرياتيک براثرتوفانى عظيم، كشتي غرق مى شود وزمين به لرزه درآيد وبه سوى آسمان پرتاب مى شود ودوباره فرومى افتد در مصرجنبش پيروان محمد افزا يش مى يايد و پيكى به أن سوى مرزها، فرستاده مى شود تا خبررا اعلان كند.

... شهرهاآلوده وكثيف گشته، باعث اعتراض وشرمسارى زيادى خواهد شد، وتاريکي وجهل فقط با درخشش نورازبين مى رود وبا تغييراتى حكومت جهل وظلمت پا يان خواهد يافت... رهبرى اصلى مشرق زمين با شورش هاى زيادى روبرو خواهد شد، كه اكثرا از طرف شمالى ها و غربي ها مغلوب شده است، كه عده اى كشته و برخى مورد آزار قراگرفته اند و بقيه در حال گريزند و فرزندانشان كه از زنان متعددى هستند، زندانى شده اند. (12)

م. پ. ادوارد دركتاب خود در باب پيشگويى هاى نوسترآداموس نقل مى كند كه سانتورى هشتم، قطعه 6 مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است:

"... جنگ و خونريزى براى مرتبه سوم حتمى است آتش به حدى است كه درياها به جوش مى آيد واز دولت ما فقط دو دولت واز جهان فقط نيمى باقى مى ماند...(13) شاهزاده ليبياى كه نما ينده حكومت ايران است در غرب به قدرت خواهد رسيد، يک فرانسوى ازاعراب به شدت مكدرخواهد شد، دانشمند اديب،ادبا خود را با اوضاع وفق خواهند داد، زبان عرب برفرانسه پيش مى گيرد....(14)

در نزديکي سوربن جهت حمله به مجارستان، قهرمانى ازاهالى برودها سياه پوستان به آنان هشدار خواهد داد. رهبر بيزانس، سالون ازاسلاوينا، آنان را به شريعت محمد درخواهد آورد. همچنين نوستر آداموس چنين مى سرايد كه: امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد پيروان اسماعيل جايگاه بى مانع خواهند يافت. آدم هاى نادان همچنان خواستاركارمانى شريعت كهنه هستند. تمامى حمايت كنندگان محمد سراسر گيتى را خواهند پوشاند 15)

بنابراين، نوسترآداموس در اغلب سانتورى ها از جمله سانتورى 5 نسبت به فتح جهان به وسيله شريعت حضرت محمد(ص) به غرب وتمدن غربى هشدار مى دهد وبه جهانيان اعلاممى كند كه روزى مسلمانان به رهبرى ايران وتمدن ايرانى بر جهان مسلط خواهند شدكه اين بى شك در پيوند باگسترش و جهانى شدن انقلاب اسلاْمى ايران است. (16)


منبع:سايت مهدي نت

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان حرف از پیشگویی های نوستر اداموس زدند و برای تکمیل مقالات , این مقاله را به دوستان و کاربران عزیز تقدیم می کنم.

« پارک جهانی در نزدیکی شهر نوبنیاد در مسیر کوههای میان تهی واقع گشته است.
به زودی بر آن استیلا خواهند یافت و آن را در مخزنی خواهند گذاشت.
آن را به آشامیدن آبی آلوده به گوگرد مجبور می‏کنند. »
(قرن 10 – قطعهء 29 )

به نظر می‏رسد شهر نوبنیاد همان نیویورک می‏باشد که بزرگترین بندر و مرکز اقتصادی آمریکا محسوب می‏گردد. این شهر در ساحل شرقی آمرکا قرار دارد و بر اقیانوس آتلانتیک شمالی مشرف است و از پنج مجموعهء بزرگ اداری تشکیل شده است. مهمترین و قدیمی‏ترین منطقهء تجاری نیویورک، «من‏هتن» می‏باشد که بانکها و موسسات بزرگ اقتصادی آمریکا در آن قرار داشته و خیابان معروف «وال‏استریت» (Wall Street) در آن منطقه واقع است. در «من‏هتن»، آسمانخراش‏های معروف جهان قرار دارند. در مرکز «من‏هتن» یکی از بزرگترین پارکهای جهان قرار دارد که به پارک مرکزی معروف است و دارای دریاچه‏ها و جنگل‏های مصنوعی می‏باشد. به نظر می‏رسد آنچه در متن پیشگویی فوق در مورد پارک جهانی ذکر شده است، یا اشاره به همان پارک مرکزی من‏هتن است و یا ایالت نیوجرسی در نزدیکی نیویورک.
در بین مردم ایالات متحدهء آمریکا، نیوجرسی به «گلزار ایالتی» (Garden State) مشهور است. دربارهء کوههای میان‏تهی باید گفت این نزدیکترین تشبیه ذهنی است که یک انسان قرن شانزدهمی می‏توانست از آن به عنوان تمثیلی برای آسمان‏خراش‏های فعلی جهان و مخصوصن نیویورک استفاده نماید.
ارتفاع آسمان‏خراش Empire State حدود 442 متر می‏باشد. از آنجا که آسمان‏خراش‏های بسیاری در آن منطقه هستند که ارتفاع بالایی دارند و داخل آنها، اتاقها و سالن‏های بزرگی وجود دارد؛ می‏توان وجه تشبیه کوههای میان‏تهی را بهتر دریافت.

همان طور که در متن پیشگویی به صراحت ذکر شده است، اگر کسی بخواهد به مجموعهء پارک مرکزی من‏هتن برود، می‏بایست از میان آسمان‏خراش‏های موجود در مسیرش عبور نماید. به نظر می‏رسد منطقهء مذکور روزی تحت اشغال یک قدرت مخوف درخواهد آمد. درست مانند اینکه در داخل مخزنی بزرگ قرار داده شده باشد.شاید منظور از این تشبیه، غلبهء کامل بر این ناحیه و مقهور شدن آن در برابر قدرتی خارجی باشد. همچنان که احتمال دارد منظور، اتفاقی دیگر باشد که اکنون نمی‏توان بر آن تفسیری پیدا نمود.

به نظر می‏رسد منظور از نوشیدن آبهای آلوده به گوگرد، آلودگی شدید محیط زیست در این ناحیه است که به واسطهء استفاده از سلاح‏های شیمیایی یا غیرمتعارف حاصل خواهد شد.


« در عرض 48 درجهء جغرافیایی و در انتهای مدار راس السرطان،
خشکسالی بسیار بزرگی به وقوع خواهد پیوست.
ماهیان دریاها، رودها و دریاچه‏ها پخته خواهند شد.
بارن (Bearn) و بیگور (Bigorre) به خاطر آتشی مهیبی که از آسمان خواهد می‏بارد، در رنج و سختی هستند. »
(قرن 5 – قطعهء 98 )

کشورهای بسیاری در عرض 48 درجهء جغرافیایی و مدار راس السرطان قرار دارند: ایالات متحده آمریکا، مکزیک، فرانسه، اسپانیا، سوئیس، ایتالیا، رومانی، مجارستان، یوگوسلاوی، بلغارستان، یونان و تمام کشورهای عربی، ترکیه، ایران، هند، پاکستان، افغانستان، چین و کشورهای آسیای میانه.
منطقهء بارن در جنوب غربی فرانسه و نزدیک مرز اسپانیا قرار دارد. شهری نیز به این نام در ایالت کبک (Quebec) کانادا موجود می‏باشد؛ اما ظاهرن منظور نوسترآداموس، مورد اول است. بیگور نیز منطقهء دیگری در فرانسه است که در مجاورت بارن قرار دارد.
سطر چهارم رباعی، به مسئله‏ای جدا از خشکسالی اشاره می‏کند و آن عبارت از آتشی است که در آسمان افروخته می‏باشد. این تشبیه، بسیار به پرواز یک موشک شباهت دارد.
از کل رباعی و ارتباط بین دو موضوع جداگانهء طرح شده در آن می‏توانیم به مفهوم واحدی برسیم: خشکسالی و گرمای بسیار شدیدی با جنگی ویرانگر که فرانسه نیز در آن درگیر است، هم زمان خواهد شد و شاید بتوان حرارت غیرمتعارف جهان را ناشی از به کارگیری گستردهء سلاح‏های هسته‏ای دانست.

نوسترآداموس در رباعی دیگری، به وقوع یک خشکسالی شدید در جهان اشاره می‏کند:

« گرسنگی بسیار شدیدی که آن را حس نمی‏کنم، در حال نزدیک شدن است.
به زودی در نقاط بسیاری رخ خواهد داد و سرانجام جهان را فرا خواهد گرفت.
(گرسنگی و قحطی) بسیار گسترده و طولانی خواهد بود؛
تا آنجا که ریشه‏ها از درختان و کودکان از سینهء مادران جدا خواهند شد. »
(قرن 1 – قطعهء 67 )

« بر نیس (Nice)، موناکو (Monaco)، پیزا (Pisa) و جنوا (Genova) افسوس خواهم خورد.
همچنین بر ساونا (Savona)، کاپوآ (Capua)، مودنا (Modena) و مالت (Malta) ؛
آنها به زودی در خون غوطه‏ور خواهند شد و شمشیرها، آنها را در بر خواهد گرفت.
آتش، زمین لرزه، غرق شدن و تیره‏روزی ناخواسته (به سراغ آنها خواهد رفت). »
(قرن 10 – قطعهء 60 )

این رباعی، منطره‏ای بسیار ترسناک از ویرانی گسترده‏‏ای که سراسر اروپا و خصوصن فرانسه و ایتالیا را در بر خواهد گرفت، ترسیم می‏کند. «نیس» یکی از شهرهای فرانسه می‏باشد که ابتدا جزئی از ایتالیا بود، اما فرانسه آن را به سال 1860 به اشغال خود درآورد. «موناکو» کشور بسیار کوچکی در جنوب شرقی ساحل فرانسه و مشرف بر دریای مدیترانه است. «پیزا» شهری بندری در ایتالیا می‏باشد که برج کج پیزا در آن واقع است. «جنوا» یکی از بنادر شمال غربی ایتالیاست. «ساونا» نام ایالت و شهری در ایتالیاست. ساونا همچنین به دو شهر دیگر در بریتیش کلمبیا (کانادا) و ایالت نیویورک آمریکا نیز اطلاق می‏شود، اما در پیشگویی، منظور همان شهر ایتالیا می‏باشد. «کاپوآ» یکی از شهرهای جنوبی ایتالیاست که در نزدیکی ناپل قرار دارد. «مودنا» ایالتی پهناور در ایتالیا می‏باشد. ضمن اینکه شهری به همین نام در آمریکا و منطقه‏ای در ایالت نیویورک به این نام وجود دارد. «مالت» جزیره‏ای در دریای مدیترانه و یکی از کشورهای مشترک‏المنافع تحت نظر پادشاهی بریتانیا می‏باشد.


« از موناکو تا سیسیل،
تمام نوار ساحلی متروکه خواهد شد.
به زودی هیج دهکده یا شهری باقی نخواهد ماند،
مگر آنکه بربرها آن را غارت کرده‏اند. »
(قرن 2 – قطعهء 4 )

به نظر می‏رسد منظور از بربرها در نوشته‏های نوسترآداموس، اعراب ساکن در شمال آفریقا باشند؛ اما اینکه این اعراب، چگونه قادر می‏شوند اروپا را چنین مورد تهدید قرار دهند و آن را نابود سازند، و چگونه به توان نظامی بالا دست پیدا می‏کنند، جای سوال و تعجب بسیار دارد.

پایان کار شهر پاریس

« برای مدتی بسیار طولانی، خالی از سکنه خواهد ماند،
منطقه‏ای که در محل برخورد دو رود سن و مارن (Marne) قرار دارد.
سپاهیان بربر به رود تیمز (Thames) حمله می‏کنند.
نگهبانان فریب می‏خورند و گمان می‏برند که مانع حمله شده‏اند. »
(قرن 6 – قطعهء 43 )

رودهای سن و مارن در فرانسه قرار دارند و منظور از محل برخورد این دو رود، دقیقن شهر پاریس می‏باشد. مطابق پیشگویی نوسترآداموس، این شهر و حومهء آن، در اثر جنگ جهانی سوم، برای مدتی بسیار طولانی از انسانها تهی خواهد شد. رود تیمز از جنوب غربی انگلستان سرچشمه می‏گیرد و بعد از جریان یافتن به سمت شرق و جنوب، از میان شهر لندن عبور می‏کند و در نهایت به دریای شمال می‏ریزد.
مطابق پیشگویی، بربرها پس از نابودی پاریس، از طریق کانال مانش به سواحل انگلستان یورش خواهند برد و نظامیان انگلیسی، ابتدا گمان خواهند برد که آنها را به عقب رانده‏اند، در حالی که چنین نخواهد شد.

پایان دوران آسایش اروپا

« کشتی‏ها مملو از اسیرانی در سنین مختلف هستند.
دوران آسایش و شیرین‏کامی به زمانی بسیار سخت و تلخکامی تبدیل می‏گردد.
اسیران را در معرض دید بربرها که برای دیدن آنها شتاب دارند، قرار می‏دهند.
هر شکایت و اعتراضی به مانندی پری در مسیر وزش باد، نادیده گرفته می‏شود. »
(قرن 10 – قطعهء 97 )

نوسترآداموس در متن اصلی، به جای کلمهء کشتی، از واژهء Trireme استفاده کرده است. این نوع کشتیهای سه طبقه، در گذشته مورد استفادهء فینیقی‏ها قرار می‏گرفت و در اطراف آن، چند ردیف پارو تعبیه شده بود. (فینیقی‏ها، ساکنین لبنان و سوریه بودند.)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان بهتره از بحث هاي فانتزي و ديني اجتناب كرده و اونها رو با زمان حال مقايسه نكنيم.(چون بحث درباره ي متون ديني تخصصي است و احتياج به اشراف كامل روي بعضي از علوم مثل علم لغت و ... داره ) اما درباره ي بهم خوردن توازن قدرت و شروع يك جنگ جهاني : ما الان و در زمان حال (يعني از تابستان 85) شاهد بهم خوردن توازن قدرت بطور كامل و يك آنارشي بي سابقه در منطقه و حتي در دنيا هستيم. ايران به بركت حماقت هاي دوست داشتني آمريكايي ها (در حمله به افقانستان و عراق و سپس در شيوه ي اداره جنگ و ادامه اشغال كشورهاي مذكور) و همچنين به قدرت رسيدن حماس در انتخابات داخلي فلسطين و مهمتر از همه جنگ 33 روزه و شكست اسرائيل در برابر حزب الله در كنار افزايش قدرت نظامي اش و البته سياست هاي تهاجمي و شجاعانه ي پرزيدنت احمدي نژاد از ركود و انزواي بين المللي خارج شده و به صورت يك قدرت بلامناظع منطقه اي و يك كشور مهم در روابط بين المللي ظاهر شده است. اما آيا جنگ جهاني سوم شروع شد ؟ آيا امريكا تنها ابر قدرت حال حاضر دنيا به دليل بهم خوردن توازن قدرت به نفع ايران وارد جنگ سومي شد؟ جواب تا الان(يعني 13 خرداد 86 ) منفي است. و حتي امريكا حاظر شده با محور اصلي شرارت وارد گفتگو بشود و به صورت غير رسمي ايران هستي بپذيرد. چرا؟(خوب اين يه سوال كليشه اي است و جواب به اين سوال از حوزه ي بحث خارج است) خوب حالا بياييد شرايط فرضي دوستمون hosseingmn در نظر بگيريم ( يعني يه قدرت رسيدن يك ديكتاتور فاشيستي و غرب گرا و البته ضد شيعه در سوريه و بهم خوردن توازن قدرت در منطقه) : خب به نظر من هر چيزي ميتونه اتفاق بيفته به غير از يك جنگ جهاني .چرا ؟ چون اصولا جنگ جهاني زماني اتفاق مي افتد كه چند كشور قدرتمند رودررو يك ابر قدرت قرار بگيرند يا يك ابر قدرت در برابر يك ابر قدرت ديگر .البته اين ابرقدرت ها هم متحداني دارند. اما آيا ايران يك ابر قدرت است يا بگزاريد سوالم رو جور ديگري بپرسم آيا در صورتي كه ايران وارد يك جنگ شود متحدان قدرتمندي دارد كه براي حمايت از ايران به كشور يا كشور هاي متخاصم اعلام جنگ دهند؟ فكر كنم با توجه به ايدئولوژي جمهوري اسلامي و مذهب غالب ايرانيان(يعني شيعه) و شرايط حال حاضر دنيا جواب خير باشد پس ايران بايد تك و تنها در برابر مجموعه اي از كشورهاي امپرياليستي و عربهاي وابسطه و سلفي هاي تشنه به خون شيعيان به عنوان كشور مادر (براي شيعيان و جنبش هاي مقاومت) ايستادگي كند . همانطور كه مي دانيد اينچنين جنگي يك جنگ جهاني نيست . (اما شايد با كمي اغراق و تسامح بتوان گفت كه اين يك جنگ جهاني بين باطل و آخرين كورسوي نور حق است.) اما من نمي دونم شما چرا اين قدر اصرار داريد كه سفياني در سوريه ظهور كنه ؟ در گذشته شام يا همان سوريه به مجموعه كشورهاي سوريه و اردن و لبنان گفته مي شده پس چرا سفياني در اردن به قدرت نرسد(شرايط الان اردن از همه ي كشورهاي عربي به شام دوران حكومت امويه نزديك تر است)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یکی از دوستان به این مسئله اشاره داشت که اگر در سوریه شرایط به کلی تغییر کند ممکن است مقدمه ی جنگ جهانی فراهم شود . دوست دیگری روایاتی از نوستر آداموس را با تعبیری خاص مبنای فعل و انفعالات اجتماعی می داند و ... اما قبل از هر چیز لازم است به این مسئله اشاره شود که ایده های انتزاعی( ذهنی) هیچ گاه یگانه عامل تغییر یک جامعه نبوده اند. در واقع خود این ایده ها - در تحلیل نهایی - نتیجه ی پدیده های عینی( واقعی ) حاکم بر روابط در یک جامعه هستند. بنابر این به جای آن که حالتی را در نظر بگیریم که شخصی در سوریه قدرت را در دست گرفته ، بهتر است بیندیشیم که آیا امکان آن هست که این شخص به راس هرم قدرت راه یابد. ایا قدرت حاکمه این اجازه را به او خواهند داد . اهرم این شخص در کسب قدرت چیست و ... . نوستر اداموس متعلق به جامعه ای متفاوت، با هنجارهایی متفاوت و خاستگاهی متفاوت است. نه تنها آنچه بدان می اندیشد بلکه حتی شیوه ی اندیشه اش نیز متاثر از دنیای اطرافش است. او جبرا نمی تواند از دنیای خودش فرا تر رود ، همچنان که افلاطون نمی توانست. حتی اگر از دید تشیع به مسئله نگاه کنیم ، می بینیم که او پیامبر نیست ، معجزه مختص پیامبران است ... . شاید بهتر باشد به این مسئله بیندیشیم که چرا اخیرا حتی در دانشگاه های کشور سمینارهای تحلیل نوستر آداموس برگزار می شود. مطرح شدن عقاید نوستر اداموس در اذهان عمومی چه کارکرد هایی خواهد داشت و ... اما بعد از این مقدمه لازم می بینم چند جمله ای از فعل و انفعالت داخلی و بالطبع روابط خارجی ج/ا صحبت شود : 1) نیرو های سیاسی مطرح در ایران به رغم تعدد بسیار از تعداد محدودی پایگاه اجتماعی قدرت می گیرند . اگر احمدی نژاد را سخنگوی اسلام سیاسی و هاشمی را نماینده ی اسلام سنتی در جامعه بدانیم ممکن است در نگاه اول این گونه به نظر رسد که اختلاف عمیقی بین این دو بخش وجود دارد. اما در حقیقت پایگاه اجتماعی یکسان ان ها را در یک چار چوب قرار می دهد. هنگامی که فرودگاه جدید تهران را به یک شرکت خصوصی ترک واگذار کردند، سپاه پاسداران برای دفاع از منافع خویش جنگنده هایش را به پرواز در آورد، هیئت های موتلفه سکوت کرد و حزب مشارکت مردم را به " مبارزه ی مدنی " علیه این اقدام فرا خواند! 2) آنچه امروز به عنوان بحث انرژی هسته ای روابط خارجی کشور را تحت الشعاع قرار داده ارتباطی به جناح یا شخص خاصی ندارد. اگر تا دیروز ملزو مات اجتماعی، تمرکز قدرت اقتصادی ( و بالطبع سیاسی ) را در دستان دولت اجتناب ناپذیر مینمود ، امروز ملزومات سرمایه ابلاغ و اجرای اصل 44 قانون اساسی( لزوم خصوصی سازی ) را اجتناب ناپذیر می کند.لازمه ی خصوصی سازی پیوستن به اقتصاد جهانی است. اما اینجا یک تضاد سیاسی رخ می دهد . لازمه ی پیوستن به تجارت جهانی سر فرود آوردن در برابر خدایان آن و اطاعت از اراده ی آنان است. اما این چیزی نیست که ج/ا ( هم رهبری- هم هاشمی- هم احمدی نژاد و هم خاتمی ) دنبال آن باشد. در حقیقت ج/ا به دنبال تحمیل خود به غرب به رهبری آمریکا است. مسیری که چین طی نمود. لذا در این معامله باید دست بالا را داشته باشد.شاید در زمان خاتمی هنوز این امکان به خوبی فراهم نبود با این حال حوادث عراق - جنگ سی روزه در لبنان و سپس انرژی هسته ای همگی دست به هم داده اند تا جمهوری اسلامی گوشه هایی از قدرت اش را با اعمال کلیشه ای چون بازخوانی هولو کاست به افکار غرب نمایش دهد. اما باید به این مسئله توجه نمود که با توجه به اهمیت مسئله هزینه های این مبادله بسیار بالاست ، همچنان که منافع اش سرشار و البته برای ج/ا حیاتی. اگر چین به علت قدرت رو به فزونی اش برنده ی دوئل شد ممکن است جمهوری اسلامی به همین دلیل بازنده شود. 3) با توجه به واقعیات فوق به نظر نمی رسد ریسک کردن برای طرفین عاقلانه باشد ؛ همچنان که امتیاز دادن. در این گونه شرایط هر اتفاقی ممکن است رخ دهد و البته محتمل تر از همه تابو شکنی و نشتن پشت میز مذاکره خواهد بود و نه جنگ. 4) شاید ذکر این مسئله بد نباشد که اگر در آینده جنگی جهانی در راه باشد محتمل تر آن است که این جنگ تایوان را هدف قرار دهد و نه سوریه ،و نه مسیر کوه های میان تهی ، هنگری مجارستان، ... . شرط می بندم نوستر آداموس اسم تایوان را هم نشنیده!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

همانطور كه مي دانيد اينچنين جنگي يك جنگ جهاني نيست . (اما شايد با كمي اغراق و تسامح بتوان گفت كه اين يك جنگ جهاني بين باطل و آخرين كورسوي نور حق است.)

دوست عزیز منظور ما با اغراق یا بدون اغراق تقریبا" چنین چیزی است(یعنی همون مسئله حق و باطل که شما می فرمایید)

اما من نمي دونم شما چرا اين قدر اصرار داريد كه سفياني در سوريه ظهور كنه ؟
در گذشته شام يا همان سوريه به مجموعه كشورهاي سوريه و اردن و لبنان گفته مي شده پس چرا سفياني در اردن به قدرت نرسد(شرايط الان اردن از همه ي كشورهاي عربي به شام دوران حكومت امويه نزديك تر است)

سوریه به عنوان کشوری که نیروی نظامی قدرتمندی دارد و می تواند آبستن حوادث گوناگون شود یک مثال بود
اما اگر دقت کنیم متوجه می شویم که سوریه از آن دو کشوری که شما فرمودید بسیار قوی تر و در صورت دشمن شدن خطرناکتر است

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.