armani

گاهي به اسمان نگاه كن ( خاطرات جنگ -قسمت سوم )

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[b][color=red]گاهی به اسمان نگاه کن ( خاطرات جنگ – قسمت سوم )[/color][/b]

فردای اونروز به شرط شلیک نکردن یه خشاب به همه دادن. برای حفاظت احتمالی خودمون. ولی این خشاب در رویارویی با گرازهای وحشی در نخلستان بسیار به کار اومد.
فرماندهان مرتب در تماس برای انتقال نیرو و پیدا کردن ساعت مناسب بودن تا احتمال تلفات به حداقل برسه. اینو من شنیدم ولی در صحتش سندیت ندارم که میگن اروند رود سریعترین رودخونه در اسیا هست. جریان اب در بعضی مواقع تا 70 کیلومتر در ساعت میرسه. در عمق حدود 15 متری اب هم گردابهای وحشتناکی هست که هر چیزی را خورد میکنه. در ضمن به همه اینها باید کوسه های گرسنه و بعضا موج گرفته رو اضافه کنید که بر اثر انفجار گلوله ها در اب بد جوری قاطی بودن. اون موقع روی اروند هنوز پلی نزده بودند و بایستی با قایق جابه جا میشدیم.
روز موعود فرارسید و گردان دسته به دسته راهی اسکله موقتی شدند که در نهرهای بزرگ در داخل نخلستان بوجود اورده بودند. وجود نخلها خود یه استتار طبیعی مناسبی بوجود میاورد.
در ضمن اینو بگم در ساعتهای خاصی جریان اب به مد دریا که جهت مخالف اب رودخونه بود برخورد میکرد و برای ساعتی اب به شکل تقریبا راکد درمیومد.
قایقها اماده بود و قرار شد که جدا جدا حرکت کنن.
سوار قایق شدیم و سکاندار به سوی ساحل فاو حرکت کرد. حدود 100 متری که رفتیم تلاطم اب حالت عجیبی داشت و قایق با ضرباتی به سطح اب برخورد میکرد.
نزدیک ساحل سرعت خیلی کم شد و برای اولین بار متوجه هشت پرهای عراقی شدیم که یکی از محکمترین خطوط پدافندی عراق بود. هشت پر میله های مفتولی به طول 2 متر بود که به شکل ضربه در جوش خورده بود . در سر مفتولها هم تله های انفجاری بود. قبل و بعد از هشت پرها عراق سیمهای خاردار بزرگی کار گذاشته بود که واقعا رد شدن از اونها کار بسیار شاقی بود.
از باریکه ای که برادران خط شکن باز کرده بودن به اسکله کوچیکی وارد شدیم و برای اولین بار قدم در خاک دشمن گذاشتیم.

[color=red][b]من ، فاو و دیگر هیچ .....[/b][/color]

به محض ورود سریعا تخلیه شدیم و در نخلستانهای عراق مستقر شدیم و قرار شد تا اومدن کامل گروهان زیاد جابه جا نشیم. منطقه پاک سازی نشده بود و مینهای زیادی وجود داشت که منتظر ساقهای نازنین برادران بود تا یه سلام کوچیک بکنه. تعداد زیادی صندوق مهمات بود که بچه ها نشستن تا خستگی در بکنن. این صندوقها طول زیادی داشت و عرض کم. تعدادی از اونها هم شکسته بود.بازشون که کردیم دیدیم که موشکهای کاتیوشا توش هست که زمانی عراق از این محل برای زدن ابادان و خرمشهر استفاده میکرد. خلاصه بقیه دوستان هم رسیدن و گروهان به ستون حرکت کرد. فرمانده گروهان جلوتر با عده ای برای تعیین محل استقرار رفته بودن.
و توسط پیک خبر فرستادن که بیاین. نکته جالبی که در بدو ورود به فاو توجه ات رو جلب میکرد جدا بودن منازل کارکنان صنایع نفتی از خانه های محلیهای فاو بود. بین این خونه ها هم با سیم خاردار جدا شده بود و کسی حق عبور از این مرز رو نداشت.
بالاخره به خونه بزرگ و شیکی رسیدیم که قرار بود مقر موقت ما باشه. وارد که شدیم دیدیم هنوز وسایل سربازان عراقی دست نخورده باقی مونده. چون خطر تله گزاری بود بچه های تخریب جلوتر رفتن و خونه رو بازرسی کردن. جز مهمات خطر دیگه ای نبود.
وارد که شدیم یک دفعه یکی از دوستان مجله به دست اومد پیشمون و اونو نشون داد. مجله ای از خواننده های عراقی بود . چون مساله ساز بود فرمانده دستور داد تا منازل اطراف بازرسی و هر چیزی که متعلق به نیروهای دشمن بود جمع اوری بشه.2-3 ساعتی گذشت و یه کوه از همه چی پیدا شد . حتی جیره جنگی و کنسروهای خوارکی. ولی اینها رو نمیشد دست زد و ما اصلا اونها رو نجس میدونستیم.
همه اینها رو جمع کردیم و با کمی بنزین اونو اتیش زدیم.همه داشتند نگاه میکردن و زمانی که رفتیم تا جاگیر بشیم یک دفعه بمب ! یه چیزی وسط اتیشها منفجر شد. تحقیق به عمل اومد فهمیدیم شوخی یکی از بچه نزدیک بود به کشته شدن چند نفر تموم بشه. اون برداشته بود تو اشغالها یه گلوله ارپی جی انداخته بود. ( بدون خرج). باز هم مورد ملامت قرار گرفتیم و فهمیدیم که جنگ خودی و غیر خودی را نمیشناسد.

[color=red][b]عنایتهای جناب صدام[/b][/color]

بغیر از روانه روزانه دهها گلوله توپ ، جناب صدام هم هواپیماهای خودشو چندین باردر روز برای خوشامد گویی به سمت ما میفرستاد . از اونجایی که ما هیچ اژیری نداشتیم میشد از صدای پدافند فهمید مهمان داریم. اگر که زود میرفتند که هیچ ولی اگه کمی مکث میکردن بعد از دقایقی میدیدی که جنگندهای خودی برای پشتیبانی به پرواز دراومدن . نمیدونم چرا ولی اکثر مواقع ارتفاع پرواز جنگنده های ما خیلی پایین بود و میشد به راحتی رنگ و مشخصاتشو دید. از اونجا که اون موقع از نوع هواپیماها اطلاعی نداشتم بعدها فهمیدم که اف -14 بودن.
ولی ازار دهنده ترینها همین کاتیوشا بود و توپهای فرانسوی، که میشد از نوری که در اسمون داشتند تقریبا فهمید حواله به ما هست یا عقبتر. زمانی که نور اون خاموش میشه حدود 6 ثانیه بعدش به زمین اصابت میکنه. اینم یه نوع تجربه واسه فهمیدن محل اصابت گلوله !
ادوات زیادی عراق در فاو جا گذاشته بود که بارزترینش که قبلا هم گفتم تانک تی 72 بود.
این تانک رو با همین ارپی جی 7 زده بودن تو شنی و خدمه هم الفرار.
من باب کنجکاوی داخلش رفتم. دوستی توضیح داد که این دوربین دید درشبه و این صندلی فرماندهی و اون هم ......
راستی یه راکت هواپیما در گل نشسته بود که عمل نکرده بود و هیکل بزرگی داشت. بعضی از بچه میرفتند رو عقبی راکت میایستادند و عکس میگرفتند.زمانی که از خط برمیگشتیم که گفتند سر یه بنده خدایی منفجر شده بود......
خلاصه ما منتظر برای حرکت به سمت خط مقدم بودیم ولی میشد که بوی اونو استشمام کرد.
با اینکه کارمون خوردن و خوابیدن بود ولی دل ما جایی دیگری بود. وقتی قرار بود که گردانی جایگزین گردان دیگه بشه بایستی بهترین شب که همون شب مهتاب باشه انتخاب بشه تا در سکوت کامل و حداکثر دید این کار صورت بگیره و ما در انتظار طلوع دیگه ای بودیم.

( ادامه دارد به لطف حق )

پی نوشت : دوست داشتم از گالری عکسهایی رو بزارم ولی جستجو گالری بر چه اساسی هست نمیدونم. دوستان اگر عکس زیبایی رو از بسیجیان دارند لطف کنند بزارن تا تاپیک ملموستر بشه. حق نگهدارتان

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دستت درد نكنه يه سوال شما اون زمان چند سال داشتين اگه دوست داشتين بگيد؟
درضمن من چند تا عكس دارم ميزارم گالري .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امين جان خواهش ميكنم. ن اون زمان 15 ساله بودم ( پس تونستي سن منو در بياري نه؟ :mrgreen: )

يه لطفي كن . اين عكسها رو در همين صفحه بزار .ممنون ميشم ازت .
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_35m2hvn.jpg[/img]

[i][b][color=red]دوستاني عكسي رو كه ملاحظه ميفرماپيد مربوط به نفر برگزيده مدرسه عشق است كه بدون استفاده از كلاسهاي اموزشي به اين درجه رفيع ناپل امد.[/color][/b][/i]

فكر نميكنم سن و سالش از شما دوستان بيشتر بوده باشد. راهشون پر رهرو باد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ارماني عزيز هميجور كه ميدوني اگه عكسها رو من بذارم در صفحه اول نمي ياد شما اكانت گالري رو داري؟ اگه نداري بايد به مدير مربوطه گفته شود.

15 سال دست مريزاد. :mrgreen:


[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_2%7E39.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_1%7E43.jpg[/img]



[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_4%7E34.jpg[/img]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]ارماني عزيز هميجور كه ميدوني اگه عكسها رو من بذارم در صفحه اول نمي ياد شما اكانت گالري رو داري؟ اگه نداري بايد به مدير مربوطه گفته شود.

15 سال دست مريزاد. يه چيزه ديگه از مدرسه كه فرار نكردي :lol: :mrgreen:[/quote]

من اكانت گالري دارم . سعي ميكنم بزارم. اگه دقت كرده باشي گفتم كه اين اتفاقات در بهار بود. هر زمان كه فرصت شد درس ميخونديم و براي امتحانات اخر سال برگشتيم.
در اون سفر من 3 ماه در جبهه بودم و بعد به خونه اومدم. دوباره در سالهاي بعد هم همينطور.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اون برداشته بود تو اشغالها یه گلوله ارپی جی انداخته بود.[/quote]

چی میشه گفت؟ icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
[quote]اون برداشته بود تو اشغالها یه گلوله ارپی جی انداخته بود.[/quote]

چی میشه گفت؟ icon_cheesygrin[/quote]

سعيد بزرگوار و ديگر دوستان سلام
صرف نظر از دلاوريهاي رزمندگان كه به وفور در رسانه ها منعكس ميشه نقطه بزرگ ضعف ما اموزش و سازماندهي بود. اگر شما بارها به جبهه ميرفتيد و رسته اوليه تيربارچي بود ميتونستيد دفعات بعد ارپي جي زن بشين و .... اين باعث ميشد كه رزمنده در اون رشته تخصص كاملي رو بدست نياره.
بعد از جنگ بسيجيان اكثرا جذب دانشگاه و مشاغل شدن و از محيطهاي نظاميگري دور شدن. اين دوري از محيط و تمرين نكردن مداوم باعث افت توان نظامي اونها ميشه.
كاش مسولين نظام فكري كرده و دوباره سازماندهي بسيجيان قديمي رو شروع كنند. البته در بعضي از گردانها مثل عاشورا و قدس اين كار به شكل ضعيفي انجام شد. من خودم عضو گردان عاشورا بودم و هستم. ولي بواسطه بعضي از كمكاريها از جانب خودمون از ادوات نظامي دور شديم.

[color=red][b]اين نكته هم حاپز اهميت هست كه بسيج و بسيجي بودن هنوز در گوشت و پوست و خون ما هست و هر زمان ايران عزيزمان نياز به خون ما داشت حاضريم از هر چه كه داريم بي هيچ واهمه اي تقديم خاك عزيز و مقدس ايران كنيم. اميد است كه قابل و لايق اين جان افشاني باشيم.[/b][/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در فرهنگها و كشورهاي مختلف اكثر قهرمانان ملي كساني هستند كه در راه دفاع از خاك وطن و

آزادي مردم كشته شده اند . اين باور در ايران با فرهنگ شهادت آميخته شده كه باعث شده كه

قهرمانان و پهلوانان ايراني بدون هيچ ترسي از مرگ در دوران مختلف تاريخ و عرصه هاي گوناگون

حماسه ها و رشادت هاپي بيافرينند كه باور آنها براي بيگانگان و دشمنان اين خاك مشكل است.

درطول 8 سال جنگ تحميلي ما شاهد خلق حماسه هاپي اين چنين ازسوي مدافعان ايران عزيز

(ارتشي - سپاهي - بسيجي ) بوديم .

هدف دشمنان اين است كه با به وجود آوردن مشكلات اقتصادي و سياسي ذهن مردم و

جوانان ايراني را مشغول نموده انها را نسبت به سرنوشت كشور بي تفاوت نمايند تا بتوانند با

كمترين هزينه به اهداف نظامي و سياسي خود برسند

ولي با وجود فرهنگ بسيجي در ميدان جنگ پي به عمق اشتباه خود خواهند برد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام دوست جديد و عزيزم

[b][color=red]به نظرت اگر دوباره جنگي رخ بده ( خداي ناكرده ) شما حاضر هستي دست از خونه و تحصيل بكشي و جونت رو درراه وطن هديه كني؟ [/color][/b]
جوانان ما هميشه مانند شما رشيد و با غيرت هستند.حق نگه دارت

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ارماني جان ما رو که تا فاو اوردي که ! بعد ولمون کردي رفتي !!!!?????? icon_biggrin
بس بقيه خاطرات چي شد منتظريم ها ?? !!?

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]ارماني جان ما رو که تا فاو اوردي که ! بعد ولمون کردي رفتي !!!!?????? icon_biggrin
بس بقيه خاطرات چي شد منتظريم ها ?? !!?[/quote]

سلام

دوست خوبم با امدن دوستان جديد و تاپيكهاي اين عزيزان ترجيح دادم بيشتر شركت كننده در مباحث باشم تا زننده تاپيك. انشاالله در اينده نزديك حتما ادامه اونو خواهم نوشت.انشاالله.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب آرماني عزيز ما جوانان امروز بايد بدانيم كه چه جانفشاني هايي براي سر بلندي اين آب وخاك صورت گرفته

بايد بدانيم اين عزت كه نيروي دريايي ما اجازه تجاوز حتي چند متري رادر آبهاي ما به نيروي دريايي انگليس نمي دهد از كجا آمده


بله اين بخاطر رشادت و دلا وري هاي امثال شماست كه من و ديگر دوستان با افتخار در مورد ايران مي نويسيم



نمي دانم چطور بيان كنم وقتي رشادتهاي جوانان اين مرز و بوم را مي فهمم احساس غرور و سربلندي ميكنم و اين احساس جز با تكيه بر خون هزاران شهيد سرافراز ما حتي با ميلياردها دلار هم بدست نمي امد icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=9]فرماندهان مرتب در تماس برای انتقال نیرو و پیدا کردن ساعت مناسب بودن تا احتمال تلفات به حداقل برسه. اینو من شنیدم ولی در صحتش سندیت ندارم که میگن اروند رود سریعترین رودخونه در اسیا هست. جریان اب در بعضی مواقع تا 70 کیلومتر در ساعت میرسه. در عمق حدود 15 متری اب هم گردابهای وحشتناکی هست که هر چیزی را خورد میکنه. در ضمن به همه اینها باید کوسه های گرسنه و بعضا موج گرفته رو اضافه کنید که بر اثر انفجار گلوله ها در اب بد جوری قاطی بودن. اون موقع روی اروند هنوز پلی نزده بودند و بایستی با قایق جابه جا میشدیم.
روز موعود فرارسید و گردان دسته به دسته راهی اسکله موقتی شدند که در نهرهای بزرگ در داخل نخلستان بوجود اورده بودند. وجود نخلها خود یه استتار طبیعی مناسبی بوجود میاورد. [/size]


در اين داستان دوستمان تعدادي تناقض وجود دارد كه انشالله آنرا اصلاح كنند مطالبشان زيباتر خواهد شد.
اول اينكه چگونه ايشان نيروي رزمنده اي بوده اند كه در جلسه فرمانده هان كه حتما در قرارگاهها بوده است حضور داشته اندو از نگراني آنها براي ساعت مناسب براي شروع عمليات بوده اند!!!!!!!(ساعت شروع عمليات در سطح رده هاي قرارگاه مركزي است كه تصميم بگيرند چه ساعتي عمليات شروع بشود و حتي انتقال نيرو ها به منطقه هم به آنها مربوط مي شود.
دوم اينكه : حتي در داخل شيار ها و نهرهاي اروند رود هم بدليل اينكه دشمن در والفجر هشت غافلگير شود و از ماهيت عمليات با خبر نشودُ هيچ اسكله اي بنا نشد! و موفقيت والفجر هشت هم بدليل غافلگيري دشمن بوده است.
در سرتاسر اروند هم بگرديد يك عدد گرداب نمي توانيد پيدا كنيد. گرداب بر اثر جابجايي آب هاي زيري سطحي درياچه ها شكل مي گيرد و در رودخانه هاي خروشان مانند اروند از گرداب خبري نيست[color=blue]..........................[/color]
كتابهاي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ منابع خوبي هستند


[color=blue]با عرض پوزش .. لحن شما مناسب این تاپیک و حماسه والفجر 8 نبود .. پس ویرایش شد
نستور
[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با اجازه از آرمانی عزیز من چند تا نکته رو برای اس اس علی و یا اس سالی مشخص کنم :


[quote]اول اينكه چگونه ايشان نيروي رزمنده اي بوده اند كه در جلسه فرمانده هان كه حتما در قرارگاهها بوده است حضور داشته اندو از نگراني آنها براي ساعت مناسب براي شروع عمليات بوده اند!!!!!!!(ساعت شروع عمليات در سطح رده هاي قرارگاه مركزي است كه تصميم بگيرند چه ساعتي عمليات شروع بشود و حتي انتقال نيرو ها به منطقه هم به آنها مربوط مي شود. [/quote]


دوستمون نگفتند که همان موقع به این قضیه پی بردمد ... ممکنه بعد ها متوجه این نکته یعنی تصمیم گیری برای ساعات شروع عملیات توسط قرارگاه های مرکزی شده باشند ...


[quote]حتي در داخل شيار ها و نهرهاي اروند رود هم بدليل اينكه دشمن در والفجر هشت غافلگير شود و از ماهيت عمليات با خبر نشودُ هيچ اسكله اي بنا نشد! و موفقيت والفجر هشت هم بدليل غافلگيري دشمن بوده است. [/quote]


ایران اسکله ای نساخت ولی عراق که اونجا اسکله داشته در ضمن به جمله زیر هم توجه کنید :


[quote]بالاخره به خونه بزرگ و شیکی رسیدیم که قرار بود مقر موقت ما باشه. وارد که شدیم دیدیم هنوز وسایل سربازان عراقی دست نخورده باقی مونده. چون خطر تله گزاری بود بچه های تخریب جلوتر رفتن و خونه رو بازرسی کردن. جز مهمات خطر دیگه ای نبود.[/quote]


این یعنی وقتی آرمانی عزیز به فاو رفته بوده خط شکسته شده و نیروهای ما در حال تثبیت موقعیت بودند ... همونطور که می دونید والفجر 8 به مدت 75 روز طول کشید که در حدود 10 روز شکست خط بود و باقی اون تثبیت خط و مقابله با پاتک های سنگین دشمن ...

[quote]در سرتاسر اروند هم بگرديد يك عدد گرداب نمي توانيد پيدا كنيد. گرداب بر اثر جابجايي آب هاي زيري سطحي درياچه ها شكل مي گيرد و در رودخانه هاي خروشان مانند اروند از گرداب خبري نيست....... [/quote]


در رودخانه های اروند گرداب های سطحی وجود نداره و فقط گرداب های زیر سطحی هستش ... شما فکر می کنید اون تعداد از غواص هایی که در این عملیات جاوید الاثر شده بودند برای چه بود ؟؟؟؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][size=9]فرماندهان مرتب در تماس برای انتقال نیرو و پیدا کردن ساعت مناسب بودن تا احتمال تلفات به حداقل برسه. اینو من شنیدم ولی در صحتش سندیت ندارم که میگن اروند رود سریعترین رودخونه در اسیا هست. جریان اب در بعضی مواقع تا 70 کیلومتر در ساعت میرسه. در عمق حدود 15 متری اب هم گردابهای وحشتناکی هست که هر چیزی را خورد میکنه. در ضمن به همه اینها باید کوسه های گرسنه و بعضا موج گرفته رو اضافه کنید که بر اثر انفجار گلوله ها در اب بد جوری قاطی بودن. اون موقع روی اروند هنوز پلی نزده بودند و بایستی با قایق جابه جا میشدیم.
روز موعود فرارسید و گردان دسته به دسته راهی اسکله موقتی شدند که در نهرهای بزرگ در داخل نخلستان بوجود اورده بودند. وجود نخلها خود یه استتار طبیعی مناسبی بوجود میاورد. [/size]


در اين داستان دوستمان تعدادي تناقض وجود دارد كه انشالله آنرا اصلاح كنند مطالبشان زيباتر خواهد شد.
اول اينكه چگونه ايشان نيروي رزمنده اي بوده اند كه در جلسه فرمانده هان كه حتما در قرارگاهها بوده است حضور داشته اندو از نگراني آنها براي ساعت مناسب براي شروع عمليات بوده اند!!!!!!!(ساعت شروع عمليات در سطح رده هاي قرارگاه مركزي است كه تصميم بگيرند چه ساعتي عمليات شروع بشود و حتي انتقال نيرو ها به منطقه هم به آنها مربوط مي شود.
دوم اينكه : حتي در داخل شيار ها و نهرهاي اروند رود هم بدليل اينكه دشمن در والفجر هشت غافلگير شود و از ماهيت عمليات با خبر نشودُ هيچ اسكله اي بنا نشد! و موفقيت والفجر هشت هم بدليل غافلگيري دشمن بوده است.
در سرتاسر اروند هم بگرديد يك عدد گرداب نمي توانيد پيدا كنيد. گرداب بر اثر جابجايي آب هاي زيري سطحي درياچه ها شكل مي گيرد و در رودخانه هاي خروشان مانند اروند از گرداب خبري نيست[color=blue]..........................[/color]
كتابهاي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ منابع خوبي هستند


[color=blue]با عرض پوزش .. لحن شما مناسب این تاپیک و حماسه والفجر 8 نبود .. پس ویرایش شد
نستور
[/color][/quote]


دوستان عزيز سلام

[color=blue]جناب نستور گرامي كاش نظر دوستمون اس اس علي رو ويرايش نميكردين تا خود اقدام به جواب براي اين دوست مهربانم ميكردم.[/color]

جناب اس اس علي بزرگوار :

اگر از اول خاطراتم رو دنبال ميكردي من در چند جا گفتم كه بهار بود و هوا گرم. اينو به كرات گفتم. در هيچ جايي هم قيد عمليات نكردم .اگر جايي بود بفرماپيد بنده در خدمتم. عمليات والفجر هشت در بهمن 64 رخ داد.
[color=red]
همونطور كه نستور عزيز دوست خوبم اشاره كرد ما اولين يگانهايي بوديم كه بعد از خط شكنان و مدافعان فاو كه مدت 2 ماه بود تعويض نشده بودند به فاو رفتيم.[/color]
حتما تصور كرديد كه سوار بر كشتي تفريحي به جنگ چند رديف دژ مستحكم رفتيم و تسخير كرديم ؟؟؟ متاسفانه اين افتخار رو نداشتم كه در عمليات والفجر هشت باشم ولي فاصله زيادي هم نگذشته بود كه رفتم.
[color=red]
فكر كرديد چرا خاطرات رو قطع كردم ؟؟؟. وقتي نستور مياد خاطرات بزرگمرداني چون احمد كاظمي و شهيد باقري رو ميذاره من پيش اين عزيزان خودم رو هيچ تصور ميكنم.

خودم خجالت كشيدم كه بگم رفتم جبهه ...... قابل ذكر هم هست بنده در خلال سالهاي 65 و 66 و 67 در جبهه ها بودم. بخاطر هيچ بني بشري هم نرفتم. چون هويت اين مجازي بود اقدام به نقل خاطره كردم.
وگرنه وقتي اسايشگاه جانبازان رو ميبينم واقعا از تو روي اينان خجالت ميكشم. [/color]
[size=18]دوست خوب من هر ايرادي كه دوست داري از من بگير ولي به خاطرات مقدس جبهه ام نه !!![/size]


[quote]در سرتاسر اروند هم بگرديد يك عدد گرداب نمي توانيد پيدا كنيد. گرداب بر اثر جابجايي آب هاي زيري سطحي درياچه ها شكل مي گيرد و در رودخانه هاي خروشان مانند اروند از گرداب خبري نيست[color=blue]..........................[/color]
[/quote]
[color=blue]
شرمنده اگر نيم نگاهي به نقشه جغرافيايي بندازيد متوجه ميشيد فاو در دهانه خليج هميشگي فارس قرار دارد و عليرغم خروشان بودن در زير سطح ان گردابهايي تشكيل ميشود كه مرگبار هستند. عده بيشماري از غواصان در شب عمليات والفجر هشت اسير اين گردابها شدند و بعضا هنوز اجساد انها پيدا نشده. باور نداريد تشريف ببريد و امتحان كنيد. (مواظب كوسه ها باشيد )[/color]

من متوجه ناراحتي شما نشدم. اگر از جايي ديگر از بنده دلخور هستيد بفرماپيد بنده در خدمت خواهم بود. پيشاپيش پوزش اين حقير رو بپذيريد. ( اين قسمت رو بعدن اضافه كردم )

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.