hosseingmn

حماسه ماندگار جوشن

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

رویارویی ناوچه جاویدان جوشن و ناوگان متخاصم آمریکایی در خلیج فارس

28 فروردين ماه 1367 ناوچه جوشن مأموريت يافت تا تعدادي از نفتكش هاي ايراني را از جزيره خارك تا دهانه خليج فارس اسكورت كند. اين ناوچه عمليات مذكور را بعدازظهر همان روز آغاز كرد و اين عمليات تا ساعت 5 صبح روز بعد يعني 29 فروردين ادامه يافت. در طول اين مسير در چندين مرحله هواپيماهاي دشمن قصد تعرض به اين نفتكش ها را داشتند ولي هر بار با تيراندازي و پدافند ايذايي ناوچه جوشن مجبور به ترك منطقه شدند و سرانجام تمام نفتكش ها به سلامت از دهانه خليج فارس خارج شدند. ناوچه جوشن در حال برگشت به منطقه يكم دريايي بندرعباس، مأموريتي تازه يافت و آن اطلاع يافتن از حمله نظاميان متجاوز آمريكايي به سكوهاي نفتي نصر و سلمان بود. چگونگي اين عمليات شكوهمند را كه به جاودانگي ناوچه جوشن و پرسنل غيور و جان بركف اين ناوچه منجر شد، از زبان ناخدا يكم بازنشسته «عباس ملك» فرمانده ناوچه جاويد جوشن مي خوانيم:
تصویر
س: ناخدا ملك! چگونه از حمله آمريكا به سكوهاي نفتي كشورمان اطلاع يافتيد؟ رويارويي ناوچه جوشن با

نيروي دريايي آمريكا چطور آغاز شد؟


ج: پس از اتمام عمليات اسكورت نفتكش ها، به پايگاه خود در منطقه يكم دريايي بندرعباس بازمي گشتيم كه

حدود ساعت هفت صبح از طريق پايگاه خبردار شديم كه در نزديكي هاي جزيره كيش، ناوهاي آمريكايي به

سكوهاي نفتي «نصر و سلمان» كه در جنوب غربي جزيره سيري قرار دارند، حمله كرده اند. طبق دستوري

كه به ما داده بودند آماده شديم و مسير خود را به طرف منطقه موردنظر عوض كرديم. حدود ساعت يازده و

ربع بود كه افسر عمليات و افسر مخابرات به من اطلاع دادند كه دستگاه هاي مخابراتي ما عمل نمي كنند و از

كار افتاده اند. بلافاصله به اتفاق افسر مخابرات و الكترونيك به اتاق مخابرات رفتيم. تمام سيستم هاي مخابراتي

را بررسي كرديم و متوجه شديم كه ايراد از خود دستگاه ها نيست. چون تا آن زمان جنگ هاي الكترونيكي

براي ما پيش نيامده بود، متعجب بوديم كه چگونه دستگاه ها از كار افتاده اند.


در همين وضعيت بسر مي برديم و حدوداً ده دقيقه اي از اين موضوع گذشته بود كه 5 يا شش فروند هواپيما و

هلي كوپتر در اطراف ناوچه ظاهر شدند كه البته هواپيماها در سطح بالايي پرواز مي كردند. در آن زمان

حدوداً 20 مايل از جزيره سيري دور شده بوديم و تقريباً 30 تا 35 مايل با سكوهاي «نصر و سلمان»

فاصله داشتيم. در اين موقع يكي از هلي كوپترها سعي كرد كه به ما نزديك شود. ما در اين شرايط سيستمي به

نام گارد داشتيم كه از طريق آن با خلبان هلي كوپتر تماس گرفتيم و به او يادآور شديم كه طبق قوانين بين المللي

و با توجه به شرايط جنگي منطقه و ناشناس بودن هلي كوپتر بيشتر از 5 مايل نمي تواند به ما نزديك شود.

خلبان هم در جواب گفت: من هلي كوپتر ناشناس نيستم. من هلي كوپتر نيروي دريايي آمريكا هستم و به شما

اخطار مي دهم ناوچه را متوقف كنيد و تمام افراد را به روي قايق هاي نجات منتقل كنيد.


بعد از شنيدن پيام بلافاصله، آژير محل جنگ را به صدا درآوردم و بچه ها به محل هاي از پيش تعيين شده خود

رفتند. البته بچه ها از قبل هم آماده بودند ولي با اين اعلام، آمادگي صد درصد براي موقعيت جنگي پيدا كردند كه

اين مسئله حدود هفت، هشت دقيقه به طول انجاميد. دراين زمان متوجه شدم كه كسي بر روي مدار، من را با

گويش انگليسي صدا مي كند و مي گويد: من فرمانده ناوگان نيروي دريايي آمريكا هستم و به شما اخطار مي

كنم كه متوقف شويد و كشتي را از نفرات تخليه كنيد. من در جواب با لحني جدي به او گفتم: اينجا خليج فارس

است ومن از شما دستور نمي گيرم و طبق برنامه اي كه دارم بايد براي نجات نفراتي كه بر روي سكو قرار

گرفته اند به سوي سكوهاي نفتي بروم. آنها گفتند: شما درمحاصره كامل هستيد و بهتر است كه به حرف ما

گوش بدهيد. من مجدداً در جواب گفتم: اينجا خليج فارس است و شما حق هيچگونه دخالتي در امور كشور مرا

نداريد و لازم است كه شما منطقه را ترك كنيد.
تصویر
یکی دیگر از ناوچه های کلاس کمان نیروی دریایی ارتش مشابه ناوچه همیشه جاوید جوشن


اين صحبت ها حدود يك ربع طول كشيد. جو عجيبي به وجود آمده بود. براي درگيرشدن و يا ادامه مسير و يا

هر اقدام ديگري نياز به برقراري ارتباط بود و ما متأسفانه حتي با جزيره سيري كه در نزديكي ما قرار داشت

ارتباطي نداشتيم. دراين شرايط حساس با پرسنلم مشورت كردم و با اينكه همه مي دانستند تنها هستيم و از هر

طرف مورد محاصره آمريكايي ها قرار داريم، باكمال شجاعت گفتند كه حاضرند تا پاي جان ازكشتي حفاظت

كنند.


ناوگان نيروي دريايي آمريكا دست بردار نبود ومرتب اخطار مي داد و ما هم به راه خود ادامه مي داديم تا اينكه

مكالمه من با فرمانده ناوگان نيروي دريايي آمريكا به مشاجره لفظي كشيد و من به او گفتم: «شما بايد منطقه را

ترك كنيد ومن مأموريت خودم را انجام خواهم داد.» در اين زمان، از آن طرف خط يك نفر پشت دستگاه بي

سيم آمد و به زبان فارسي شروع كرد به صحبت كردن، گفت: «هرچه كه به شما دستور داده مي شود اجرا

كنيد، اگر شما تسليم شويد آن دسته از نفرات كه مايل باشند مي توانند با ما به آمريكا بيايند تا ما در آنجا به آنها

كار و امكاناتي كه مي خواهند بدهيم و آن دسته از افراد هم كه مايل به اين كار نيستند مي توانند به ايران

برگردند.» من هم در جواب مجدداً گفتم: ما به مأموريت خود ادامه خواهيم داد. دراين شرايط آمريكايي ها از

متوقف كردن ناوچه جوشن نااميد شدند و اولين موشك بلافاصله بعداز آخرين مكالمه ما يعني حدود ساعت

30/12 به طرف ما شليك شد. با سيستم هاي چفي كه داشتيم، توانستيم اين موشك را حدود 200 ياردي از

ناوچه منحرف كنيم. با نزديك شدن اولين هلي كوپتر به ناوچه، دستور آتش دادم كه مورد اصابت قرارگرفت و

سقوط كرد. بقيه هلي كوپترها با ديدن اين موقعيت از ناوچه فاصله گرفتند وهواپيماهايي هم كه در اطراف ما

بودند، فاصله خود رابا ما بيشتر كردند.
تصویر
در اين موقع متوجه شدم كه ناوهاي آمريكايي ازطرف غرب جزيره سيري ما را قفل موشكي كردند و بعد بار

ديگر با ما تماس برقراركردند و گفتند: سرسختي به خرج ندهيد، درغير اين صورت نابود خواهيدشد. من در

جواب گفتم: من مي دانم كه ما را درجهت غربي قفل موشكي كرده ايد و بهتر آن است كه ما را به حال خود رها

كنيد تا ما مأموريت خود را ادامه دهيم.


كاپيتان آمريكايي ازمن پرسيد: هنوز سيستمهاي شما كار مي كند؟ براي آنها شگفت آور بود كه چطور با اين

شرايط سيستم هاي الكترونيكي ما هنوز از كار نيفتاده است، چرا كه ما توانسته بوديم سمت و جهت قفل موشكي

آنها را تشخيص دهيم.


دربين اين صحبت ها بود كه آنها دومين موشك خود را به سوي ما پرتاب كردند. با ديدن موشك دستور شليك

بسوي آن را دادم ولي به خاطر سرعت بالايي كه داشت عملا اين كار بيفايده بود. موشك وارد بدنه ناوچه شد،

از بين چهار لانچه پرتاب موشك گذشت و دست آخر در موتورخانه منفجر شد. با اين انفجار 25 تركش به بدن

من اصابت كرد. اولين چيزي كه بعداز اين اصابت ديدم روي كفشم بود كه حدود 5 سانتي متر شكافته شده بود

ولي متوجه زخم خوردگي بقيه جاهاي بدنم نشدم. شهيد ناو سروان زارع نعمتي كه جانشين من بود از ناحيه

گردن مورد اصابت تركش قرار گرفت، دست خود را به بغل ناوچه گرفت، روي پله نشست و در همانجا به

لقاالله پيوست، خدا رحمتش كند.


من وارد پل فرماندهي شدم تا اوضاع ناوچه را بررسي كنم. با اتاق مخابرات تماس گرفتم، تماس قطع بود، بعد

با اتاق عمليات تماس گرفتم اما تمام ارتباط ها قطع شده و موتورخانه از كار افتاده بود. از پل فرماندهي بيرون

آمدم و در سينه ناوچه در كنار توپ ايستادم. خدا رحمت كند افسر عمليات ناوچه جوشن را (شهيد ابراهيم

حرآبادي)، ايشان از راه رسيد و گفت: ناوچه از ناحيه موتورخانه مورد اصابت موشك قرار گرفته است. به او

گفتم: به افسر مهندس بگو ميزان صدمات وارده را اعلام كند تا بتوانيم از ادامه خسارت به ناوچه جلوگيري

كنيم.
سومين موشك كه از نوع استاندارد بود به سوي ما شليك شد و پرسنل قهرمان ناوچه جوشن با اجراي آتش

سعي در انهدام آن داشتند ولي موفق نشدند و موشك به پل فرماندهي اصابت نمود. من و چند نفر از پرسنل به

داخل آب پرتاب شديم. بلافاصله موشك هاي چهارم و پنجم هم به ناوچه اصابت كرد و دود و آتش آن را

فراگرفت. به پرسنلي كه روي ناوچه بودند گفتم تا خود را داخل آب بيندازند. تعدادي از بچه ها كه رمقي در تن

داشتند به دوستانشان كمك مي كردند تا خود را به داخل آب بيندازند، ولي آنهايي كه شهيد شده بودند با ناوچه

جوشن به دل خليج هميشه فارس رفتند تا حماسه جاويد جوشن براي هميشه ماندگار باقي بماند.


زماني كه در داخل آب بوديم به كمك تعدادي از پرسنل ناوچه جوشن سعي كرديم تا كليه عوامل را كه داخل آب

پريده بودند دور هم جمع كنيم. افسر برق ناوچه كه در يك مايلي من بود توانسته بود هشت نفر را جمع كند و من

هم هفده، هجده نفر را در كنار خود جمع كرده بودم. براي اينكه جريان آب ما را از يكديگر جدا نكند به بچه ها

دستور دادم تا كمربندهاي خود را باز كنند و به يكديگر گره بزنند تا بتوانيم جمع خود را حفظ كنيم. بيشتر

نگراني ما از اين بود كه در آن منطقه كوسه خيز باتوجه به مجروح بودن تعداد زيادي از پرسنل، از خطر حمله

كوسه ها در امان بمانيم.


س: در مورد تصميم گيري بعد از پيشنهاد پناهندگي آمريكايي ها به پرسنل ناوچه جاويد جوشن چگونه عمل

شد؟


ج: اگرچه من فرمانده اين واحد بودم ولي اين مهم بود كه همه عوامل با يكديگر همسو و موافق باشند و

خوشبختانه پرسنل من همه متعهد و مؤمن بودند. طي تحقيقاتي كه بعد از اين حادثه انجام دادم متوجه شدم كه من

در اين مأموريت با پرسنل نمونه نيروي دريايي همراه بودم. و اما آمريكايي ها به ما پيشنهاد كردند كه هركدام

از ما مي تواند پناهنده سياسي بشود و حتي اگر بخواهد مي تواند همراه خانواده خود در آمريكا زندگي كند. با

پرسنل ناوچه در همان پل فرماندهي يك كميسيون تشكيل داديم و همگي به اتفاق گفتند: به هيچ وجه تسليم

نخواهيم شد و غيرت و شكوه و جوانمردي ايراني و عزت و پرچم سه رنگ ايران اسلامي را فداي ترس و



زندگي در غرب نخواهيم كرد و مكتبي كه در آن شهادت دارد اسارت ندارد.


س: از خاطراتتان با پرسنل غيور ناوچه جوشن كه براي سرافرازي ايران اسلامي از جان خود گذشتند براي ما

بگوييد.


ج: آن روز (29فروردين) اولين روز ماه مبارك رمضان بود و همه روزه دار بودند. شب قبل از آن را هم به

دليل شركت در عمليات تا صبح تلاش مي كردند و بيدار بودند. بعد از آن هم حمله ناوهاي آمريكايي پيش آمد. با

اينكه بيشتر افراد مجروح بودند و چندتايي هم شهيد اطراف ما بود، همگي روحيه بالايي داشتند. در طول پنج تا

شش ساعتي كه ما در داخل آب بوديم، تمام مدت با خداي خود نجوا مي كردند و شور و حالي الهي داشتند. در

مورد شهيد ابراهيم حرآبادي بعدها فهميدم كه اين شهيد گرانقدر خود به تنهايي سرپرستي چندين خانوار محروم

و بدون سرپرست را به عهده داشته است. اين شهيد يك نمونه بارز از افسران لايق بدنه ارتش مردمي ما بود.
تصویر
س: در مورد نحوه نجات خود تان و پرسنل ناوچه جوشن توضيح بدهيد.


ج: دم دماي غروب يك فروند از هلي كوپترهاي نيروي دريايي محل ما را پيدا كرد و به همراه يك فروند هاور

كرافت براي نجات ما آمد. موقع عمليات نجات بقدري هوا تاريك بود كه بعد از جمع آوري افراد در پايگاه

متوجه شدم 3 نفر از پرسنل داخل آب جا مانده اند. فرداي آن روز هلي كوپتر مجدداً به سراغ همان ناحيه رفت

و توانست آن 3 نفر را پيدا كند. پس از انتقال به پايگاه بلافاصله پيش آنها رفتم، وضعيتشان را جويا شدم و

پرسيدم كه در خلوت و تنهايي شب و سكوت دريا، زمان برايشان چگونه گذشته است. در جوابم گفتند، تا صبح

قرآن و دعا مي خوانديم. برايم لحظه غيرقابل تكراري بود و از آن زمان با خودم عهد بستم كه نگذارم خون

شهداي ناوچه جوشن و حماسه جاودان پرسنل متعهد و غيور اين ناوچه از خاطرها پاك شود.


س: از حضورتان در اين مصاحبه سپاسگزاريم.


ج: من هم از شما به خاطر تلاش براي زنده نگاه داشتن ياد شهيدان بزرگوار دفاع مقدس تشكر مي كنم.



روزنامه کیهان ۲۸ فروردین سال ۱۳۸۴
www.artesh-iran.blogfa.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ناوچه همیشه جاوید جوشن

 

یگان مورخه بیست و نهم فروردین 1367 در 11 مایلی جنوب جزیره خارک، در نبرد مستقیم با نیروی دریایی ایالات متحده، مورد هدف موشک قرار گرفته و به همراه یازده نفر از فرزندان ایران زمین، در تاریخ ایران زمین، جاودانه می گردد.

 

ردیف- شهرت، اسم کوچک، درجه، سمت، محل شهادت

 

1- زارع نعمتی، علی، ناوسروان، فرمانده دوم، پل پرچم

 

2- عباسپور، ماشالله، ناوبانیار دوم، انتظامات، پل پرچم

 

3- خوشزاد، محمدرضا، مهناوی یکم، دیدبان، پل پرچم

 

4- مبارکی، منصور، مهناوی دوم، فایر کنترل، پل پرچم

 

5- حر آبادی، ابراهیم، ناوبان یکم، افسر عملیات، اتاق عملیات

 

6- انشایی، مسعود، ناوبان دوم، افسر جنگ افزار، اتاق عملیات

 

7- باقری، محمد، مهناوی یکم، مخابرات تاکتیکی، عرشه پاشنه

 

8- حسن نژاد، ناصر، مهناوی دوم، مکانیک، عرشه پاشنه

 

9- هاتفی، محمد، ناو استوار دوم، تیرانداز، توپ چهل میلیمتری پاشنه

 

10- شیروانی، کاظم، ناو استوار دوم، سرپرست ام سی آر، موتورخانه

 

11- ولی پور، علیرضا، ناوبان دوم، افسر موتورخانه، راهرو اصلی ناو

 

 

 

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.