Azarakhsh

عهد نامه گلستان!!ننگی بزرگ در تاریخ قاجاریه!!

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

اعليحضرت قضا و قدرت، خورشيد رايت، پادشاه جم جاه و امپراطور عالي دستگاه ممالك بالاستقلال كل ممالك آمپيريه روسيه و اعليحضرت قدر قدرت، كيوان رفعت، پادشاه اعظم سليمان جاه، ممالك بالاستقلال كل ممالك شاهانه ايران به ملاحظه كمال مهرباني و اشفاق عليٌتين كه در ماده اهالي و رعاياي متعلقين دارند رفع و دفع عداوت و دشمني كه بر عكس رأي شوكت آراي ايشان است طالب و به استقرار مراتب مصالحه ميمونه و دوستي جواريت سابقه مؤكده را در بين الطرفين راغب مي باشند، با حسن الوجه رأي عليٌتين قرار گرفته در انجام اين امور نيك و متصوٌبه از طرف اعليحضرت قدر قدرت پادشاه اعظم بالاستقلال كل ممالك روسيٌه به عاليجاه معلٌي جايگاه جنرال ليوتنال سپهسالار روسيٌه و مدير عساكر ساكنين جوانب قفقازيٌه و گرجستان، ناظم امور و مصالح شهريه ولايات غوبرناي و گرجستان و قفقازيٌه و حاجي طرخان و كارهاي تمامي ثغور و سرحدات اين حدودات و سامان، امرفرماي عساكر سفاتين بحر خزر، صاحب حمايل الكساندر نويسكي ذي حمايل مرتبه اولين آنٌاي مرتبه دار رابع عسكريه مقتدره حضرت گيوركي، صاحب نشان و شمشير طلا المرقوم به جهت«رشادت و بهادري» نيكلاي رتيش چف اختيار كلي اعطا شده و اعليحضرت قدر قدرت والا رتبت، پادشاه اعظم، مالك بالاستقلال كل ممالك ايران هم عاليجاه معلي جايگاه، ايلچي بزرگ دولت ايران كه مأمور دولتين روم و انگليس بودند، عمده الامرا و الاعيان، مقرب درگاه ذي شأن و محرم اسرار نهان و مشير اكثر امور دولت عليٌه ايران از خانواده و دودمان وزارت و از امراي واقفان حضور در مرتبه دويم آن، صاحب شوكت عطاياي خاص پادشاهان خود از خنجر و شمشير و كارد مرصع و استعمال ملبوس ترمه و اسب مرصع يراق ميرزا ابوالحسن خان را كه در اين كار مختار بالكل نموده اند حال در معسكر روسيه و رودخانه زيوه من محال گلستان متعلقه ولايات قراباغ ملاقات و جمعيت نمودند. بعد از ابراز و مبادله مستمسك مأموريت و اختيار كلي خود به يكديگر و ملاحظه و تحقيق امور متعلق به مصالحه مباركه به نام پادشاهي عظام قرار و به موجب اختيار نامجات طرفين، قيود و فصول و شروط مرقومه را الي الابد مقبول و منصوب و استمرار مي داريم:
فصل اول- بعد از اين، امور جنگ و عداوت و دشمني كه تا حال در دولتين عليتين روسيه و ايران بود به موجب اين عهدنامه الي الابد مقطوع و متروك و مراتب مصالحه اكيد و دوستي و وفاق شديد در بين اعليحضرت قضا قدرت، پادشاه اعظم امپراطور مالك بالاستقلال كل ممالك روسيه و اعليحضرت خورشيد رايت، پادشاه دارا شوكت ممالك ايران و وارث و وليعهدان عظام و ميانه دولتين عليتين ايشان پايدار و مسلوك خواهد بود.
فصل دويم- چون پيشتر به موجب اظهار و گفتگوي طرفين قبول و رضا از جانبين دولتين شده است كه مراتب مصالحه در بناي اسطاطوسكوادپريز نديم يعني طرفين در هر وضع و حالي كه الي قرارداد مصالحه الحاليه بوده است از آن قرار باقي و تمامي الكاي ولايات خوانين نشين كه تا حال در تحت تصرف هر يك از دولتين بوده كماكان در تحت ضبط و اختيار ايشان بماند، لهذا در بين دولتين عليتين روسيه و ايران به موجب خط مرقومه ذيل سنور و سرحدات مستقر تعيين گرديده از ابتداي اراضي آدينه بازار به خط مستقيم از راه صحراي مغان تا به معبر يدٌي بلوك رود ارس و از بالاي كنار رود ارس تا ايصال و الحاق رودخانه كپنك چاي به پشت كوه مقري و از آن جا خط حدود سامان ولايات قراباغ و نخجوان از بالاي كوههاي آلداگوز به دره لكر مي رسد و از آنجا به سرحدات قراباغ و نخجوان و ايروان و نيز رسدي از سنور گنجه جمع و متصل گرديده، بعد از آن حدود مزبوره كه ولايت ايروان و گنجه و هم حدود قزاق و شمس الدين لو را تا به مكان ايشيك ميدان مشخص و منفصل مي سازد و از ايشيك ميدان تا بالاي سر كوههاي طرف راست طرق و رودخانه هاي حمزه چمن و از سر كوههاي پنبك الي گوشه حدود محال شوره گل و از گوشه شوره گل از بالاي كوه برفدار آلداگوز گذشته از سر حد محال شوره گل و ميانه حدود قريه سدره وارنيك به رودخانه آرپه چاي ملحق و متصل شده معلوم و مشخص مي گردد و چون ولايات خوانين نشين طالش در هنگام عداوت و دشمني دست به دست افتاده، لهذا به جهت زياده صدق و راستي حدود ولايات طالش مزبوره را از جانب انزلي و اردبيل بعد از تصديق اين صلحنامه از پادشاهان عظام، معتمدان و مهندسان مأمور كه به موجب قبول و وفاق يكديگر و به معرفت سرداران جانبين، جبال و رودخانه ها و درياچه و امكنه و مزارع طرفين تفصيلاً تجديد وتميز و تشخيص مي سازند آن را نيز معلوم و تعيين ساخته آنچه در تحرير اين صلحنامه در دست و در تحت تصرف جانبين باشد معلوم نموده، آن وقت خط حدود ولايت طالش نيز بر اسطاطوسكوادپريز نديم مستقر و معين ساخته هر يك از طرفين آنچه در تصرف دارد بر سر آن باقي خواهد ماند و همچنين در سرحدات مزبوره فوق اگرچيزي از خط طرفين بيرون باشد معتمدان و مهندسان مأموره طرفين هر يك طرف موافق بيرون باشد معتمدان و مهندسان مأموره طرفين هر يك طرف موافق اسطاطوسكوادپريز نديم رضا خواهد داد.
فصل سيم- اعليحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم مالك بالاستقلال كل ممالك ايران به جهت ثبوت دوستي و وفاقي كه به اعليحضرت خورشيد رتبت، امپراطور كل ممالك روسيه دارند به اين صلحنامه به عوض خود و وليعهدان عظام تخت شاهانه ايران ولايات قراباغ و گنجه كه الآن موسوم به اليزابت پول است و الكاي خوانين نشين شكي، شيروان، قوبٌه، دربند، بادكوبه و هر جا از ولايات طالش را با خاكي كه الآن در تحت تصرف دولت روسيه است و تمامي داغستان، گرجستان، محال شوره گل، آچوق باش، كورنه، مينگرلي، آبخازي و تمامي الكا و اراضي كه در ميانه قفقازيه و سرحدات معينه الحاله بوده و نيز آنچه از اراضي درياي قفقازيه الي كنار درياي خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالك آمپيريه روسيه مي داند.
فصل چهارم- اعليحضرت خورشيد رايت، امپراطور قدر قدرت، پادشاه اعظم ممالك ايران به جهت اثبات اين معني كه بنابر همجواريت طالب و راغب است كه در ممالك شاهانه ايران مراتب استقلال و اختيار پادشاهي را در بناي اكيد مشاهده و ملاحظه نمايند، لهذا از خود و از عوض وليعهدان عظام اقرار مي نمايند كه هر يك از فرزندان عظام ايشان كه به وليعهدي دولت ايران تعيين مي گردد هر گاه محتاج به اعانت و امدادي از دولت روسيه باشد مضايقه ننمايد، تا از خارج كسي نتواند دخل در مملكت ايران نمايد و به امداد و اعانت روس دولت ايران مستقر و محكم گردد، و اگر در سر امور داخله مملكت ايران فيمابين شاهزادگان مناقشتي دولت روس را در آن ميانه كاري نيست، تا پادشاه وقت خواهش نمايد.
فصل پنجم- كشتيهاي دولت روسيه كه براي معاملات بر روي درياي خزر تردد مي نمايند به دستور سابق مأذون خواهند بود كه به سواحل و بنادر جانب ايران عازم و نزديك شوند و زمان طوفان و شكست كشتي از طرف ايران اعانت و ياري دوستانه نسبت به آنها بشود. كشتيهاي جانب ايران هم به دستور سابق مأذون خواهند بود كه براي معامله روانه سواحل روسيه شوند و به همين نحو در هنگام شكست و طوفان از جانب روسيه اعانت و ياري دوستانه درباره ايشان معمول گردد. كشتيهاي عسكريه جنگي روسيه به طريقي كه در زمان دوستي و يا در هر وقت كشتيهاي جنگي دولت روسيه با علم و بيدق در درياي خزر بوده اند حال نيز محض دوستي اذن داده مي شود كه به دستور سابق معمول گردد و أحدي از دولتهاي ديگر سواي دولت روس كشتيهاي جنگي در درياي خزر نداشته باشد.
فصل ششم- تمام اسرايي كه در جنگها گرفته شده اند يا اينكه به اهالي طرفين اسير شده از كريستيان و يا هر مذهب ديگر باشند مي بايد الي وعده سه ماه هلالي بعد از تصديق و خط گذاردن در اين عهدنامه از طرفين مرخص و رد گرديده هر يك از جانبين خرج و مايحتاج به اسراي مزبوره داده به قرا كليسا رسانند و وكلاي سر حدات طرفين به موجب نشر اعلامي كه در خصوص فرستادن آنها به جاي معين به يكديگر مي نمايند اسراي جانبين را باز دريافت خواهند كرد و آنانكه به سبب تقصير يا خواهش خود از مملكتين فرار نموده اند، أذن به آن كساني كه به رضا و رغبت خود اراده آمدن داشته باشند داده شود كه به وطن خود مراجعت نمايند، و هر كس از هر قومي چه اسير و چه فراري كه نخواسته باشد بيايد كسي را با او كاري نيست و عفو و تقصيرات از طرفين نسبت به فراريان اعطا خواهد شد.
فصل هفتم- علاوه از قرار و اظهار مزبوره بالا رأي بيضا ضياي اعليحضرت كيوان رفعت، امپراطور اعظم روسيه و اعليحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم ممالك ايران قرار يافته كه ايلچيان معتمد طرفين كه هنگام لزوم مأمور و روانه دارالسلطنه جانبين مي شوند بر وفق لياقت رتبه امور، كليه مرجوعه ايشان را حاصل و پرداخت و سجل نمايند و به دستور سابق وكلايي كه از دولتين، بخصوص حمايت ارباب معاملات در بلاد مناسبه طرفين تعيين و تمكين گرديده زياده از ده نفر عمله نخواهند داشت و ايشان به اعزاز شايسته مورد مراعات گرديده و به احوال ايشان هيچ گونه زحمت نرسيده، بل زحمتي كه به رعاياي طرفين عايد گردد و به موجب عرض و اظهار وكلاي مزبوره رضاي ستمديدگان جانبين داده شود.
فصل هشتم- در باب آمد و شد قوافل و ارباب معاملات در ميان ممالك دولتين عليتيٌن اذن داده مي شود كه هر كس از اهالي تجٌار بخصوص به ثبوت اينكه دوست رعايا و ارباب معاملات متعلقه به دولت بهيه روسيه و يا تجار متعلق به دولت عليٌه ايران مي باشند، از دولت خود يا از سر حدٌداران تذكره و يا كاغذ راه در دست داشته باشند، از طريق بحر و بر به جانب ممالك اين دو دولت بدون تشويش آيند و هر كس هرقدر خواهد ساكن و متوقف گشته به امور معامله و تجارت اشتغال نمايند، و زمان مراجعت آنها به اوطان خود از دولتين مانع ايشان نشوند. آنچه مال و تنخواه از امكنه ممالك روسيه به ولايات ايران و نيز از طرف ايران به ممالك روسيه برند و به معرض بيع رسانند و يا معاوضه با مال و اشياء ديگر نمايند، اگر در ميان ارباب معاملات طرفين بخصوص طلب و غيره شكوه و ادعايي باشد به موجب عادت مألوفه به نزد وكلاي طرفين يا اگر وكيل نباشد نزد حاكم آنجا رفته امور خود را عرض و اظهار سازد تا ايشان از روي صداقت، مراتب ادعاي آنها را مشخص و معلوم كرده، خود و يا به معرفت ديگران قطع و فصل كار را ساخته نگذارند تعرٌض و زحمتي به ارباب معاملات عايد بشود.
در باب تجٌار طرف ممالك روسيه كه وارد ممالك ايران مي شوند مأذون خواهند بود كه اگر با اموال و تنخواه خودشان به جانب ممالك پادشاهانه ديگر كه دوست ايران مي باشند بروند از طرف دولت ايران بي مضايقه تذكرات راه به ايشان بدهند و همچنين از طرف دولت روس در ماده تجارت اهالي دولت ايران كه از خاك ممالك روسيه به جانب ساير ممالك پادشاهانه كه دوست دولت روسيه باشند مي روند، معمول خواهد شد.
وقتي كه از رعاياي دولت روسيه در زمان توقف و تجارت. در ممالك ايران فوت شده باشد اموال و املاك او در ايران بماند چون مايعرف او از مال رعاياي دولت دوست است، لهذا مي بايد اموال مفوت به موجب قبض الوصول شرعي رد و تسليم ورثه مفوت گردد و نيز اذن خواهد داد كه املاك مفوت را اقوام او بفروشند، چنانكه كه اين معني در ممالك روسيه و پادشاهان ديگر دستور و عادت بوده متعلق به هر دولت باشد مضايقه نمي نمايند.
فصل نهم- باج و گمرك اموال تجار طرف دولت بهيه روسيه كه به بنادر و بلاد ايران مي آورند از يك تومان پانصد دينار در يك بلده گرفته از آنجا با اموال مزبوره به هر ولايت ايران بروند چيزي مطالبه نكرده و همچنين از اموالي كه از ممالك ايران بيرون مي آورند آن قدر گرفته زياده به عنوان خرج و توجيه و تحميل و اختراعات چيزي از تجار روسيه با شرٌ و شلتاق مطالبه نشود و به همين نحو در يك بلده باج و گمرك تجٌار ايران كه به بنادر و ممالك روسيه مي آورند و يا بيرون مي برند به دستور گرفته، اختلافي به هيچ وجه نداشته باشند.
فصل دهم- بعد از نقل اموال تجٌار به بنادر كنار دريا و يا آوردن از راه خشكي به بلاد سرحدات دولتين اذن و اختيار به تجٌار و ارباب معاملات طرفين داده شده كه اموال خودشان را فروخته و اموال ديگر خريده و يا معاوضه كرده، ديگر از امناي گمرك و مستاجرين طرفين اذن نخواسته باشند، زيرا كه بر ذمٌه امناي گمرك و مستأجرين لازم است كه ملاحظه نمايند تا معطٌلي و تأخير در كار ارباب معاملات وقوع نيافته، باج خزانه را از بايع يا از مبيع (يا از مشتري) هر نوع با هم سازش مي نمايند بازيافت دارند.
فصل يازدهم- بعد از تصديق و خط گذاردن در اين شروط نامه، وكلاي مختار دولتين عليٌتين بلاتأخير به اطراف جانبين اعلام و اخبار مي نمايند و امر اكيد بخصوص بالمرٌه ترك و قطع امور عداوت و دشمني به هر جا ارسال خواهند كرد. شرط اين شروط نامه الحاله كه بخصوص استدامت مصالحه دائمه طرفين مستقر و دو قطعه مشروحه با ترجمان خطٌ فارسي مرقوم و محرٌر و از وكلاي مختار مأمورين دولتين عليٌتين مزبوره بالتصديق و با خطٌ و مهر مختم گرديده و مبادله با يكديگر شده است مي بايست از طرف اعليحضرت خورشيد رتبت. پادشاه اعظم، امپراتور اكرم، مالك كل ممالك روسيه و از جانب اعليحضرت قدر قدرت، پادشاه والا جاه ممالك ايران به امضاي خطٌ شريف ايشان تصديق گردد و چون اين صلحنامه مشروحه مصدٌقه مي بايد از هر دو دولت پايدار به وكلاي مختار برسد، لهذا از دولتين عليٌتين در مدت سه ماه هلالي وصول گردد.
تحريرآ في معسكر روسيه در رودخانه زيوه من محال گلستان متعلٌقه قراباغ به تاريخ بيست و نهم شهر شوال المكرم سنه يك هزار و دويست و هشت هجري نبوي مطابق دوازدهم ماه اكتوبر سنه يك هزار و هشتصد و سيزده عيسوي سمت تحرير رفت.
منبع: معاهدات و قراردادهاي تاريخي در دوره قاجاريه،به كوشش غلامرضا طباطبايي مجد، صفحات 77 تا 84



راستشو بخواید نمی خوام چیزی بگم چون هر لحظه امکان داره گریه ام بگیره :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعا خاك بر سر قاجار بي كفايت!
دل آدم به درد مياد. دستي دستي مملكت از دست دادن اون موقع نگاه كن چه القابي هم به شاه... دادن!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين جه تاپيكي هست كه زدي اخه نوشتن داشت :lol: :mrgreen:

دستت درد نكنه :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعا" این تاپیک کلی جای فکر داره آدم هم ناراحت میشه از اینکه بخشی از خاک وطن رو جداکردن هم باعث میشه یه تلگری بخوریم و بفهمیم اگه بازهم غفلت کنیم هستن هنوز کسایی که برای گوشه های از این مملکت دندون تیز کرده باشن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ولی به نظر عهد نامه های ننگین تر از این هم بوده است که به عنوان نمونه میتوانید به مقالات موجود در صفحه اول سایت مراجعه کنید.

قبل از دو جنگ زمان فتحعلی شاه که منجر به قراردادهای ترکمنچای و گلستان شد دو بار در زمان آغا محمد خان سپاه ایران به شدت روسها را شکست داد و قتل عام کرد و در ابتدای سلطنت فتحعلی شاه هم سپاه ایران جزو نیروهای زمینی قدرتمند جهان محسوب میشد اما به دو دلیل این سپاه شکست خورد. اول بی کفایتی دربار و نه فقط شخص شاه و کسانی که فرامین را از طریق شاه صادر و اجرا میکردند مقصر اصلی هستند و دوم نداشتن تسلیحات جدید که در حد فاصل جنگهای قبلی و کنونی روسیه از نظر فنی پیشرفت کرده بود ولی ایران همچنان از تسلیحات زمان آغا محمد خان استفاده میکرد.

نتیجه این جنگها این شد که یک نیروی زمینی قدرتمند اما غیر مدرن به کلی نابود شد و راه برای استعمار ایران توسط روس و انگلیس هموار گشت و یک قرن بعد از آن پس لرزه های این شکست پایه های حکومت عثمانی را هم به دلیل خالی شدن عقبه شرقی این کشور فرو ریخت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]کلا شاه های قاجر به زبون ساده بگم ادم های باقالی ای بودن!![/quote]
بله مثل سوسمار الدوله که 500 تا زن داشت و حرم سرای اون یه ماجرای خنده دار داره :mrgreen: :lol: البته همین آدم های کثیف و عیاش مملکت رو به باد فنا دادن :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فتحعلی شاه به جای اینکه با فرانسه آن قراردادهای مسخره دیرهنگام را امضا می کرد بهتر بود به ایجاد ارتش مدرن و حداقل خرید مهمات می کرد(یا فرصت آن را می کرد) و اینجوری روسیه بسیار تحت فشار قرار می گرفت.حتی به نظر من اگر ناپلیون بموقع ارتش ایران را تجهیز می کرد روسیه ای که ناپلیون را شکست داد الان بین کشورهایی همچون ایران و عثمانی و فرانسه تقسیم شده بود.

[code]و یک قرن بعد از آن پس لرزه های این شکست پایه های حکومت عثمانی را هم به دلیل خالی شدن عقبه شرقی این کشور فرو ریخت.[/code]
دقیقا همین طوره.بعد اینکه روسیه خیالش بابت ایران راحت شد شروع به اذیت کردن عثمانی کرد که در نهایت عثمانی ها که از دست روس ها به دماغ رسیده بودند بعد آلمان ها وارد جنگ با روسیه شدند(جنگ جهانی اول).

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ببینید دوستان ساختار حکومتی و شرایط آن زمان ایران طوری نبود که فقط یک نفر مقصر شکست ایران باشد. فتحعلی شاه تنها یک شاه بود که قدرت زیادی هم نداشت و بیشتر قدرت در دست ثروتمندانی بود که برای اینها جدا شدن بخشهایی از ایران کم ارزشتر از نظر فتحعلی شاه نبود. خصوصیات شخصی این فرد رو به بعد نظامی و کشورداریش ربط ندید. هر چند تا زن داشت به خودش مربوطه و این امر اون زمان چیز ناپسندی نبود همچنانکه تمام شاهان ایران حرمسرا داشتند. حالا اسم این یکی در رفته چون احتمالا رکورد زده! خود فتحعلی شاه دوست نداشت بخشهایی از ایران جدا شود و اگر از روسیه میترسید از همون ابتدا سپاه ایران رو به جنگ نمیفرستاد. این اطرافیان ثروت اندوز بودند که با دادن اخبار ناصحیح از کم سوادی شاه سوء استفاده کرده و عقبه سپاه ایران را خالی کردند. واقعا خود شاه عامل مهمی در این شکستها نبود. نمیخام تبرئه اش کنم ولی فقط این شخص مقصر نبود. نبود فناوری روز هم عامل بدتری شد که رشادتهای سپاهیان ایران و مقاومت دلیرانه مردم آذربایجان رو بی اثر کرد که یکی از این فناوریهای جدید توپهای سنگین و دوربرد بود که ضربات مهلکی بر سپاه ایران وارد ساخت.

اما به نظر من حکومت قاجار در این برهه زمانی رو سفیدتر از پهلوی است و حداقل سپاه ایران سالها با روسیه جنگید و دست آخر بی کفایتی شاه و درباریان باعث شکست شد ولی پهلوی به سه روز نکشیده تسلیم متفقین شد و بعدها هم بحرین رو تقدیم کرد!

بهتر این است که از تمام این حوادث تاریخ درس عبرت گرفته و به این نتیجه برسیم که همیشه وجود افرادی لایق و شجاع با پشتوانه مردمی و تجهیزات روز بوده که ایران را به قدرت رسانده و با نبود یکی از این عوامل نهایتا متحمل شکست شده ایم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
قرارداد سعدآباد در زمان رضا خان هم كه آرارات رو به تركيه و بخشي از شرق رو به افغانستان!داد هم فراموش نشه
اگه آقا محمد خان كشته نميشد امكان نداشت اين بخشها از ايران جدا بشه حتي قصد داشت بخشهايي از خاك عثماني هم اشغال كنه و بيگلري بيگ رو هم مامور اين كار كرده بود ولي اجلش مهلت نداد با اينكه بيرحم بود ولي يك سردار لايق بود و يك ايران متحد رو ژس از قتلش براي فتحعلي به جا گذاشته بود
آقا سعيد به روسفيدي قاجار مقابل پهلوي اشاره كرد من تكميل كنم كه علاوه بر اون موارد قاجار حداقل سلطه فرهنگي غرب رو نپذيرفت

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از بس که از قاجاریه بدم میاد حتی دوست ندارم این قسمت از تاریخ سیاه کشورمون رو بخونم خدا پدر رضا شاه رو بیامرزه که کار این قاجار ها رو یکسره کرد وگرنه الان دو سه تا استان مرکزی ایران باقیمونده بود
اقا سعید شما که میگی دوره قاجاریه بهتر از پهلوی بود و به ماجرای جدا شدن بحرین اشاره میکنید که البته به جاش سه تا جزیره گرفتیم چرا به جدا شدن افغانستان در زمان قاجاریه اشاره نمیکنید و همینطور این دو قرارداد ننگین
اگر فتحعلیشاه از روسها نمیترسید چرا زمانی که مردم اذربایجان برای پس گرفتن سرزمینهای اشغال شده توسط روسها به صورت خود جوش اقدام کردند هیچ کمکی به مردم نکرد

شاهان قاجار دو تا چیز رو بیشتر نمیفهمیدند عیاشی و خوش گذرونی در اروپا حالا این رو مقایسه کنید با خدماتی که رضا شاه و پسرش به ایران کردند بارزترینش همین جنگ خودمونه یه نمونه کوچیک رو مثال میزنم شما خودت با مسائل نظامی خوب اشنا هستی اگه واقعا ما در زمان جنگ اف 14 نداشتیم که از خارک که تنها پایانه صادراتی نفت ماست دفاع کنه ایا ما اصلا قادر به ادامه جنگ بودیم لطفا نگو که چقدر بابتش پرداختیم چون در جنگ نشون داد ارزشش صدها برابر قیمتش بود این نمونه کوچیکش بود حالا ایجاد ارتش منظم و ساخت راه اهن و غیره توسط رضا شاه رو با وارد کردن صنایع استراتژیکی مانند فولاد توسط محمد رضا و کارهای دیگه ای که شاه کرد با کارهایی که میخواست انجام بده که در این مورد همین رو بدون که 95 درصد کارهایی که بعد از انقلاب شد یا ادامه کارهای زمان شاهه یا انجام طرحهایی که روی کاغذ بوده و الان داره انجام میشه مانند همین انرژی اتمی حالا راستو. حسینی میشه اصلا دوره پهلوی رو با دوره تاریک قاجاریه که مورد تایید همه تاریخدان هاست مقایسه کرد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اقا رضای عزیز من نمیگم رضا شاه و پسرش یهترین نظام رو در ایران ایجاد کردند و در مقایسه با دوره قاجاریه میگم دوره پهلوی دوران رشد ایران بود
در مورد اینکه هر کسی که رییس یک جامعه است وظیفش برای مردمش کار بکنه حرفی نیست اما نباید مردم هم نسبت به کارهای اون قدر شناس باشند ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برادر جواد دوست من فکر نمی کنید مقایسه و مطالبی که فرمودید اندکی نامناسب و بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی باشد؟

ما باید شرایط قرن 19 را بصورت نسبی با قرن 20 و حکومت پهلوی مقایسه کنیم و بصورت منطقی امکان مقایسه برابری بین دو بازه زمانی کاملا متفاوت از تمام زمینه ها میسر نیست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]سلام
سعيد ببين خودت بحثو منحرف كردي آخه كاراي اشتباه حكومت پهلوي چه ربطي به عهدنامه ي گلستان داره اين موضوع خودش يه تاپيك جدا مي خواد دو سه ساعت پيش مي خواست اين موضوعو بگم ولي خورد به افطار نشد ولي فكر نمي كردم كسي بيادبحثو ادامه بده دوستان يه بار ديگه به اين تاپيك يه نيگايي بندازين كه چه جوري اول بحث منحرف ميشه و بعد در ادامه همين موضوع قاجار بهتر بوده يا پهلوي سر از آرژانتين در مياره
http://military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=262&postdays=0&postorder=asc&highlight=%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C+%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C+%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A8&start=0
[quote]javadjab آیا فکر نمیکنید دعا کردن برای ظالمین گناه محسوب بشه؟[/quote]
رضا جون اولا به ظالم دعا نكرد به باباي رضا شاه دعا كرد شما از كجا مي دوني اون بنده خدا ظالم بوده بعدشم به فرض كه نسل اندر نسل ظالم بودن حساب آدم مرده و زنده جداست اگه حالا اگه خود طرف زنده بودو مي گفت خدا عمرتو زياد كنه حرف شما درست بود ولي كسي كه مرده دستشم از دنيا كوتاهه ديگه اين حرفارو نداره
[quote]رضا شاه خود خوانده چه ارتش منظمی ی ساخته بود که شما بهش می بالید . جز اینکه در زمان حمله به ایران در زمان رضا خان کثیف فرار کردن و...[/quote]
دوست من اون ارتشي كه شما داري مي گي فرار كرد اولا به جز نيروي دريايي اصلا نجگيد كه بخواد فرار كنه ثانيا افراد اون ارتش مردم همين كشور بودن درست نيست با خود رضا شاه يكيشون بدوني
[quote]من خودم از هیچ دوره ای به غیر از دوره جمهوری اسلامی خوشم نمیاد حتی زمان هخامنشی ساسانی اشکانی و .... و ازشون دفاع نمیکنم.[/quote]
عزيز از چيشون دفاع نمي كني اين كه حرف نشد هر حكومتي (حتا الآن (چشمك)) بي برو برگرد
يه خوبي هايي داره يه بدي هايي مثلا همون حكومت ساساني كمر مردم زير بار ماليات له شده بود(از خورد شدن به رد بود) به خصوص بعد از اصلاحات انوشيروان ضمن اين ظلم موبدا هم ديگه حد و حسابي نداشت ولي تو همين دوره خيلي از كاراي خوب هم شد كه نمونش دفاع از كشور در سه جبهه بود يا مثلا كاراي عمراني يي كه شد پس اين حرفت كه ميگي ازشون دفاع نمي كني غير منطقيه يه جاهايي بايد از كاراي خوب بقيه هم دفاع كرد

خب بريم سر بحث اصلي :
من هميشه يه سوال داشتم وانم اين بوده كه آيا واقعا همه ي گناها تقصير سلسله ي قاجاره يعني سلسله هاي صفوي افشاري و زند هيچ گناهي ندارن ؟؟؟
خوبه خوب به اين سوال فكر كنيد اگرم لازم بود بگيد تا بيش تر توضيح بدم تا حداقل يه بحث به درد بخور كرده باشيم[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلسله پهلوي تنها سلسله پادشاهي دست نشانده در تاريخ پادشاهي ايرانه..
تمام سر سلسله هاي پادشاهي قبلي همگي با تلاش و مبارزه تونسته بودن سلسله جديدي پايه گذاري كنن مثل اقا محمد خان مثل كريم خان..نادرشاه..شاه اسماعيل..ولي رضا خان را بيگانگان گذاشتند سر كار پسرش هم همينطور..
پهلوي اصلا لياقت سلطنت بر ايران را نداشت

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.