RezaKiani

نفوذ کوچنشین های بربر بر تمدن بشری(قسمت اول)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

مقدمه
"مارسلینوس" رومی در اواخر قرن چهارم میلادی در کتاب تاریخ خود از بربرهای مهاجم به عنوان "دیوهایی دوپا" یادکرده که به شیر و گوشت اسبانشان وابسته اند و هرگز هیچ زمینی را شخم نزده اند و خانه ای ندارند. تاریخ نویس قرن ششم گوت به نام "یوردانس" "هون" ها را چونان روح های ناپاکی می پندارد که به سختی می توان آنها را در زمره انسانها شمرد و صحبت کردن آنها شباهت اندکی به صحبت کردن آدمی دارد. در قرن سیزدهم "توماس اسپالتویی" مغولها را با این عبارت توصیف می کند:" آنها احترامی برای جنس زن قائل نیستند، برای جوانان دلسوزی و از پیران دلجویی نمی کنند. آتش افروزانی هستند که هرکسی را به قتل می رسانند. به نظر می رسد که آنان از جنس شیاطین هستند نه انسان... آنها به مانند حیواناتی خونخوار تشنه خون انسان هستند." بنا بر نوشته های بیشتر تاریخ نویسان تمدنهای اولیه چنین بربرهایی بارها به جوامع کشاورز اروپا، خاورمیانه، هند و چین حمله کرده اند. این منابع، کوچنشینان بربر را با تخریب، قتل عام و شرارت برابر می دانستند و جوامع ساکن شده در یک نقطه را نیروهای پایداری، پیشرفت و خیر تصویرمی کردند. این متون باستانی طلایه دار بکارگیری واژه "ما" در برابر واژه "آنها" بودند و استفاده از واژه "دیگران" را ،برای اشاره کسانی که متفاوت اند، رواج دادند. در نتیجه، واژه "بربر" اهانت آمیزشد و برای توصیف خارجیانی بکاررفت که نژادشان پست بود و کمتر انسان به حساب می آمدند.
نباید از یاد برد که بیشتر این منابع اولیه گزارشهایی یک سویه هستند که توسط اعضای جوامع کشاورزی به نگارش درآمده اند. تعداد بسیار کمی از بربرها سواد داشتند و بیشتر اسناد تاریخی بازتابی از دیدگاه مردمان کشاورزی است که به صورت دوره ای توسط بربرها مورد حمله قرارمی گرفتند. این مردم تنها جنبه های منفی زندگانی کوچنشینان را ثبت کرده اند. این توصیفات تبعیض آمیز و ترسناک نه تنها توسط مردم بی دفاع بلکه بیشتر توسط کشورهای پیشرفته و قدرتمند اروپایی، خاورمیانه، هند و چین نوشته شده اند. بربرها ،با وجود قدرت و پیشرفتگی این مراکز تمدن، قادربودند تا آنها را بارها غارت کنند. این توصیفات منفی چند سوال معنی دار را بوجود آورده اند که به وسیله بیشتر تاریخ نویسان عصر باستان و قرون وسطی پاسخ داده نشده اند. بربرها واقعا که بودند؟ چرا و چگونه آنها توانستند تمدنهای پیشرفته تر و ثروتمندتر از خود را بارها در هم بکوبند؟ و اگر بربرها در برابر شهرنشینان گروهی شکست خورده بوده اند پس چرا اینچنین با غضب از آنها یاد می شود؟ روند پاسخ دادن به این سوالات این عقیده را بوجود آورد که شاید مترادف دانستند بربرها با کشتار، اغتشاش و شرارت یک اشتباه باشد. در حقیقت، می توان در این مورد بحث کرد که شاید بربرها نقشی سودمند در توسعه و انتشار تمدن در مراحل آغازین آن داشته اند.
زندگی در استپ
مردمی که از آنها با عنوان مشترک بربر یادمی شود بیشتر کوچنشینان داخل آسیا –منطقه ای با طبیعت دشوار و نامهربان- هستند. هوای بیشتر ناحیه اوراسیا از توده های بزرگ گرما و سرما تشکیل شده و زمین به صورت گسترده ای از یخ، جنگل، مرتع، صحرا و کوه پوشیده شده است. این سرزمین برای کشت و زرع بسیار سرد، فقیر و خشک است. این چنین بود که برای بربرها یکجانشینی ،چون تمدنهای حاشیه دریا، غیرممکن از کار درآمد. قبایلی که در قلب این سرزمین زندگی می کردند آنقدر سرسخت بودند که بتوانند از پس چنین محیط تهدید آمیزی برآیند. آنها باید به صورتی پایدار با دو دشمن می جنگیدند تا بتوانند جان بدربرند؛ طبیعت و دیگر قبایل.
بیشتر مردم داخلی آسیا ،به دلیل الزامات زندگی، در مراتع سرسبز زندگی می کردند. این مردم کوچنشینانی بودند که در پی یافتن چراگاه و غذا سرگردان بودند. آنها گله داری را بهترین راه برای تهیه نیازهای ابتدایی خود یافتند. در عمل ثابت شد که این مراتع برای چرای گله های بزرگ و جمع آوری حیوانات بسیار مناسب هستند. به زودی تمامی زندگی بربرها حول محور حیواناتشان متمرکز شد. آنها به صورت تمام وقت به صورت گله دار و چوپان درآمدند. در ابتدا رمه داری با شکار و جمع آوری غلات ترکیب شده بود تا بهترین شیوه برای زندگی در مراتع ایجادشود. بربرها شیوه زندگی کشاورزانی که در نزدیک دریاها زندگی می کردند را رد می کردند و کشاورزان کار سخت و یکنواخت شان را به روش زندگی شکارچیان، رمه داران و جنگاوران مستقل ترجیح داده بودند.
به زودی بذر اختلاف بین این دو روش زندگی واگرا پاشیده شد. هر طرف زندگی دیگری را پست تر از زندگی خود می دانست. بربرها به دیده بی سوادان وحشی دیده می شدند که با نوشتن و تکنولوژی بیگانه اند و انسان نماهایی هستند که چون حیوانات زندگی می کنند. درعوض، بربرها کشاورزان سواحل را بردگان بی روحی می دانستند که آزادی شخصی خود را با امنیت معاوضه کرده بودند.
بربرهای صحراگرد تا زمانی که اسب زندگی آنها را به گونه ای هیجان انگیز تغییرنداد بی آزار بودند. در قرن دهم قبل از میلاد زندگی شبانی کوچنشینان به صورتی حیاتی به اسب وابسته شد. در ابتدا تنها اسبهای کوچکتر برای استفاده غذایی پرورش داده می شدند اما در نهایت اسبهای بزرگتر برای سواری بکارگرفته شدند. سواری بر پشت اسب سبب می شد که دام ها سریعتر حرکت کنند و فواصل طولانی تری را بپیمایند. همچنین برای قبایل این امکان بوجود آمد که هزاران کیلومتر مهاجرت کنند. سلطه اسب گسترش بی دلیل مراتع قابل اداره کردن را کاهش داد. کوچنشینان صحراگرد در طی فصول بهار و پاییز بین مراتع زمستان و تابستانی حرکت می کردند و به آوارگانی همیشگی تبدیل شدند. آنها بر روی زین می خوردند، می فروختند، مذاکره می کردند، می خوابیدند. این مداومت پیگیرانه در سوارکاری سرمنشا پدیدآمدن موجود افسانه ای "انسان-اسب" (قنطورس) در ادبیات و هنر خاورمیانه شد چرا که شهرنشینان باور کرده بودند که اسب و سوارش چون یک تن جدایی ناپذیر هستند.
عملیات نظامی قسمت عمده ای از عادات زندگی این قبایل کوچنشین بود. جنگها به سادگی، عملیات سواره نظام رمه داری بود که در زمان درگیریها مانند یک سرباز به خدمت جوامع متمدن در می آمد. فعالیتهای نظامی تفاوت اندکی با زندگی اصلی آنها داشت هرچند که متحدین کشاورز آنها به سختی می توانستند تعداد زیادی از قبایل کوچنشین مستقل را سازماندهی کنند یا آنها را در کنار هم نگه دارند. متحدین موقتی جوامع کشاورز به سرعت قدرت می گرفتند اما به همان سرعت هم در سراشیبی قرارگرفته و تجزیه می شدند.
بربرهای کوچنشین ثابت کردند که جنگاورانی سرسخت و مقاوم هستند. اسب به آنها سرعت و تحرکی بیشتر از پیاده نظام سبک یا سنگین اسلحه مراکز شهری بخشیده بود. آنها یادگرفته بودند که اسبهایشان را با استفاده از زانو هدایت کنند تا هر دو دستشان برای استفاده از تیر و کمان آزاد باشد. تیر و کمان سلاح اصلی تهاجمی آنها بود. در قرن دهم قبل از میلاد تقریبا تمام قبایل صحراگرد از کمانهای مرکب استفاده می کردند. این کمانهای کوتاه را می توان به راحتی از پشت اسب بکارگرفت و با دقت تا فاصله 275 متر را هدف قرارداد. بربرها ،به عنوان شکارچیان صحرا، تیراندازانی چیره دست بودند. بیشتر آنها در پاییز شکارهای دسته جمعی بزرگی را سازمان می دادند. این شکارها هم برای تهیه آذوغه زمستانی مناسب بود و هم برای تمرین مانورهای نظامی در اندازه های بزرگ.
پس از واردشدن تلفات سنگین به واحدهای پیاده نظام اولیه به وسیله تیرباران بربرها از هر طرف، این واحدها هیچ مانور تاکتیکی برای مقابله با حملات سواره نظام بربر نداشتند. هر بربر به همراه اسب و کمان یک سرباز بالقوه خط مقدم بود، درحالیکه تنها تعداد محدودی از جمعیت شهرها به صورت حرفه ای برای جنگ مجهزشده و آموزش دیده بودند. سرعت اسب سوارکار را از زره های سنگین و گران قیمت فلزی بی نیاز می کرد.
تاکتیکهای سواره نظام به بربرها یک برتری نظامی ابتدایی می داد و جنگاوران سواره بیشتر نبردهای اولیه را به پیروزی می رساندند. بهترین دفاع در برابر سواره نظام بربرها استفاده از موانع غیرقابل عبوری چون دیوار بود. دیوارها از مواد مختلفی چون گل، چوب و سنگ ساخته می شدند و به زودی دیوارهایی چون دیوار چین در پیرامون شهرها یا در کنار مرزها سربرآوردند. شاید که در ضرب المثل قدیمی " روم از آنجایی در غرب سقوط کرد که چین دیوارش را در شرق بناکرده بود" چندان هم عاری از حقیقت نباشد.
مترجم رضاکیانی موحد
منبع دوهفته نامه مینو

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون رضا جان.

به نظر من این افراد هم انسان بودند و این القابی مثل بربر که رومیان و یونانیان به سایر مردم نسبت میدادند نمونه قدیمی واژه های امروزین جهان سوم و عقب مانده میباشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مرسی سیعد جان! مطلب تحقیقی جالبی یه و حیفه بچه ها نخونندش.

فتوحات بربرها و جذب شدنشان در جوامع مغلوب

زمانی که بربرها دریافتند که در جوامع متمدن تر هم آوردی برای برتری نظامی آنها وجودندارد حملات همیشگی آنها به حوزه های شهرنشینی ساحلی آغازشد. بربرهای پیروز تبدیل به حاکمان جدید نظامی و سیاسی جوامع مغلوب شدند و با استفاده از قدت آشکارشان مناصب سیاسی را اشغال کردند. آنها رهبری قدرتمندی بوجود می آوردند که می توانست با جذبه خود قبایل مستقل کوچنشین را در یک ایل بزرگ متحد کند. این رهبران از وفاداری کامل اعضای قبایلشان برخورداربودند.

اولین سده پس از فتح سرزمین جدید معمولا دوران رهبری متحرک و کامیابی اقتصادی بود چرا که قدرت کوچنشینان پیروز با توانایی ها محلی شهرنشینان ترکیب می شد. اغلب حاکمان بربر برای افزایش مشروعیت خود با بازماندگان حاکمان سابق وصلت می کردند و این چنین بود که یک خانواده جدید سلطنتی بوجود می آمد. این وصلتها دورانی از حاکمان موفق را بوجود می آورد که به نسل جدید رهبری انرژی می بخشید، کشاورزی را احیا می کرد و صلح به ارمغان می آورد. نقطه اوج این امتزاج بهترین های بربرها با بهترین های شهرنشین در 3 نسل اول پس از فتح رخ می داد. در این زمان نوه اولین فاتح به اوج حکومتش رسیده بود. مثالهای ویژه تاریخی عبارتند از اکتار، روآ و آتیلا از قوم هون؛ چارلز مارتل، پپین و شارلمانی از فرانسه و دست آخر چنگیز، اگتای، گیوگ، منگو و غوبلای از قوم مغول.

معمولا سیر زوال خانواده سلطنتی جدید پس از پیشرفت آغازین حکمرانهای اولیه آغازمی گشت. به عنوان یک روال زوال، حکمرانهای بعدی از نظر روحی و جسمی نرم تر می شدند. آنها نظم آهنین وتمرینات بدنی فرمانروای اول را کنارمی گذاشتند و به افراط در خوردن و نوشیدن روی می آوردند. نسلهای بعدی خاندان فاتح بیشتر اوقات خود را در حرمسراها می گذراندند و اداره امور کشور را به مشاورانشان واگذارمی کردند. زمانی که به قدرتی متحد برای فتوحات بیشتر نیازی نبود اختلافات داخلی بین شاهزادگان سلسله جدید بالا می گرفت. رقابت و هم چشمی بین این شاهزادگان و گروه های حامیشان رشدمی کرد. این گروه های حامی عبارت بودند از نظامیان، کارمندان، سوگولی های حرم ،به ویژه ملکه مادر، صحرانشینان قبیله و عشیره حاکمان. جنگ آوران عشیره حاکم جدید بیشتر به خانواده جدیدشان وفادار بودند تا به رهبرانشان که آنها را اکنون ضعیف، ناقص و نرم خو می یافتند. این رقابتهای داخلی اسباب ضعیف شدن حکومت مرکزی می شد و متعاقبا به شورش و جنگهای داخلی می انجامید. این چنین بود که شهرها آماده تهاجمی جدید و فتوحاتی جدید توسط قبایل بربر دیگری می شدند که به تازگی متحد شده بودند. در عوض، بربرهای سابق و حاکمان فعلی در رکود پایدار این شهرها جذب شده و مانند شهرنشینان می شدند.

بر خلاف تصویر منفی که تاریخ نویسان اولیه ارائه می دهند، بربرها یک جامعه شبانی و کوچنشین توسعه یافته داشته اند. این سوارکاران سرسخت از برتری نظامی خود برای حمله به مراکز شهری استفاده می کردند. در حالیکه آنها بارها اسباب ویرانی شهرها و تمدنها شده اند باید بربرها را به عنوان یک عنصر حیاتی و پویا در تاریخ بشر درنظر گرفت. بسیاری از جوامع غیرمتحرک پس از یک دوران رونق، پیشرفت و قدرت به محافظه کاری و رکود دچار می شدند و در بن بست روزمرگی ثابت و تن پروری گرفتار می شدند. آنها با بکارگیری راه حل های قدیمی برای حل مشکلات جدید انرژی و انعطاف پذیری لازم برای یک رشد سالم و بالنده را از دست می دادند.

تجدید حیات شهرهای راکد به دست بربرها

به عبارت دیگر، بربرها فعال و پویا بودند. آنها در فتوحاتشان بارها نمودهای کهنه و منسوخ جوامع شهری را نابود کردند و عناصر خوب و قابل استفاده این جوامع را برجای گذاشتند. تعلیمات جدید و نوآوری های کوچنشینان (مانند حمله از پشت اسب، کمانگیری، شلوار و چکمه) با نمودهای قابل استفاده مردم شهری در هم آمیخته شد. این ترکیب، جانشینی قابل رشد برای سنتهای منسوخی بود که کهنه و بدون استفاده شده بودند. مراکز شهری برای نجات یافتن نیاز به رشد کردن داشتند و این گونه بود که رویارویی همیشگی با بربرها به پرورش نوآوریها و پیشرفتها می انجامید.

مراکز شهری بین النهرین مثالهای مناسبی از این تجدید حیات را ،که توسط ورود اقوام بربر به این مناطق ایجاد می شد، به نمایش می گذراند. بین النهرین همواره به عنوان یکی از سرچشمه های حیاتی رشد تمدن درنظرگرفته می شود. این ناحیه بارها شاهد تهاجم سوارکارن بیابانگرد اطراف خود بوده است. این فعل و انفعالات، خود را در عقاید و ارزشهای جدید نشان دادند و بارها سبب پیشرفت سنتها و سیاستها شدند. این فعالیتهای رو به رشد یک فرهنگ پویا و همواره در حال تغییر را بوجود آورد که که سبب شد بین النهرین به رشد خود ادامه دهد و تمدن آن نجات یابد.

جوامعی که از اقوام گوناگون تشکیل شده بودند برای آزادی های فردی و بکارگرفتن ابتکار برای ایجاد تغییرات سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ظرفیت بیشتری از خود نشان داده و مهاجمان را بیشتر همراهی می کردند. با واکنشی هوشمندانه به احتیاجات و تقاضاهیی جدید، بین النهرین در ادامه رشد و توسعه خود کامیاب شد.

اما مصر، درمقابل، نمونه ای از یک جامعه محافظه کار و راکد شد. فرهنگ ذاتی و ایستای مصر تقریبا از انزوای این کشور نشأت می گرفت. خورشید و آب و هوای خشک مصر هر چیزی را خشک می کردند و در مصر چیزی به دور انداخته نمی شد. شهرهای اولیه در مصر با زحمت و کندی رشد کردند. می شود ثابت کرد که مصر با زندانی کردن خود در آداب و رسوم کهنه و منسوخ خود را خفه کرد. درگیریهای دوره ای با کوچنشینان وحشی می توانست با واردساختن شوکهای متوالی به این جوامع، آنها را در سلامت نگه داشته و از اضمحلال آنها جلوگیری کند. تنها مهاجمان راستین به خاک مصر "هیکسوس"ها بودند که کمی قبل از 1500 ق.م بر این کشورفرمانروایی کردند. خروج آنها از مصر دوره ای از پیشرفت و گسترش در امپراطوری جدید را به همراه داشت. این اوج قدرت مصر را می توان نتیجه مستقیم انرژی وارد شده توسط بربرها به جامعه مصر دانست. جوامع بی تحرک ، مانند مصر، که از جذب و همگون سازی بربرها با مردم بومی سرباز می زدند به مسیر انحطاط افتادند و در نهایت از بین رفتند.

در اروپا، "تئودوریک اوسترگوث" در حدود سال 500 میلادی بر ایتالیا و بیشتر نواحی امپراطوری سابق روم حکومت می کرد. او یکی از رؤسای قبایل ژرمن بود و سعی می کرد که امپراطوری روم را زنده کرده و راه آن را ادامه دهد. او برنامه ای به نام "سیویلایز" طراحی کرد تا بتواند سیستم اداری، اقتصادی و فرهنگی روم را به وسیله ی نیرو و توان ژرمنها بازسازی کند. تئودریک رمی های باسواد و باتجربه را در دولت، دستگاه های اداری و مالی جای داد و نظامی گری را در انحصار هم نژادان "گوت" خود قرارداد. گوتها در زمان صلح با کارکردن بر روی زمینهای کشاورزی فرهنگ کشاورزی خود را بازسازی می کردند. معمولا از این دوره هم جوشی "تحرک ژرمن" و "فرهنگ رمی" به عنوان آخرین کورسوی روم قبل از فروپاشی کامل آن یادمی شود.

در سال 800 میلادی "شارلمانی" فرانسوی تبار تاج امپراطوری روم را بر سرنهاد. این امر، تجدید حیات فرهنگ و حاکمیت رم به وسیله ی ژرمنها چند قرن پس از سقوط اقتدار رم بود. این تلاش برای بازسازی فرهنگ، ادبیات و هنر رمی در چارچوب مسیحیت و سیاستهای شارلمانی به "رونسانس کارولینگیان" مشهورشد.

حملات "وایکینگ" ها یکی از دلایل سقوط حکومت کارولینگی بود. این مهاجمان شمالی به جای اسب از کشتی استفاده می کردند. قایقهای دراز آنها می توانست در آبهای کم عمق حرکت کرده و از طریق رودخانه ها وایکینگ ها را به عمق خاک اروپا ببرد. در قرن دهم میلادی آنها شروع کردند تا در سرزمینهای انگلستان و شمال فرانسه ،که از طرف وایکینگ ها بارها مورد هجوم قرارگرفته بود، ساکن شوند. پس از پذیرش مسیحیت، وایکینگها در جوامع اروپایی ترکیب شده و از دزدی به تجارت روی آوردند. تزریق مهارتهای وایکینگ ها در انگلستان و شمال فرانسه به زودی این جوامع را به پرتحرک ترین و مؤثرترین حکومتهای اروپای غربی مبدل ساخت. مهارتهای ناوبری آنان به جوامع در خود فرورفته، محصور در خشکی و کشاورز اروپای شمالی کمک کرد تا تغییرکرده و به کشتی سازی ودریانوردی و بازرگانی اروپایی ها جان دوباره ای بخشید. بسیاری از محققان اعتراف می کنند که مهارتهای دریانوردی و پیشگامی وایکینگ ها به همراه روح پرشورشان و عشق به ماجراجویی به گسترش آتی اروپایی ها کمک کرد. آنها به همراه خود آگاهی جدیدی از دریا و دریانوردی به همراه آوردند. سفرهای آنها در اقیانوس اطلس بعدها به عصر جهانگردی منتهی شد که اروپا را بر دیگر نقاط جهان مسلط کرد.

ادامه دارد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بچه های سایت هم مطالب خوب شما رو میخونند اما درباره چیزی که زیاد اطلاع نداشته باشی نمیشه نظر داد شاید دلیل نظر ندادن همین باشه.

به هر حال من که منتظر ادامه مطالب شما هستم و اگر شد یه نظری دارم که میشه خودش یک بحث باشد. :oops:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
انتشار تمدن

می شود اثبات کرد که بربرها همچنین نقش مثبتی در پراکنده کردن و انتشار تمدن بازی کرده اند . 4 تمدن بزرگ مرکزی اوراسیا توسط صحراها و بیابانهای پهناوری از یکدیگر جداشده بودند . ارتباط و تجارت از طریق خشکی تنها از طریق راه هایی که از میان سرزمینهای بربرها می گذشتند صورت می گرفت. این راه ها با طول بیش از 10000 کیلومتر از میان اوراسیا گذشته و مجارستان را به منچوری متصل می کردند.
در آن دوران تنها ارتباط دریایی محدودی بین تمدنها ایستای محصور در خشکی وجود داشت چرا که راه های دریایی طولانی تر و پرخطرتر از شاهراه های زمینی بودند.

بنابر این، بربرهای صحرانشین تا قرن پانزدهم میلادی عمده ترین کارگزران تمدن بشری برای انتقال یا انتشار افکار و تجربیات یک تمدن به دیگر تمدنها بودند. بربرها از طریق راه های خود افکار زیادی را منتشرکردند. خط و نوشتار از خاورمیانه ی باستان سرچشمه گرفت و ،هرچند که روشهای نوشتاری دیگر تمدنها با تمدنهای بین النهرین متفاوت است، مفهوم "نوشتن" از بین النهرین به سوی هند و شرق گسترش یافت. نحوه تهیه و استفاده از برنز و یا ارابه های جنگی از خاورمیانه به اروپا،هند و چین راه یافت. انتشار این نوع از افکار، علوم یا تجربیات را به زحمت می توان توسط اسناد تاریخی اثبات کرد اما مدارک زیادی وجود دارد که می تواند این نظریه را قابل قبول و امکان پذیر نشان دهد.

آخرین دوره ی قرون وسطی نمونه های متقاعد کننده ی بیشتری از گسترش فرهنگها توسط حرکت بربرها در مسیرهای داخلی آسیا ارائه می دهد. دوره ی آرامش پس از فتوحات چنگیز راهی برای بارورسازی چندجانبه تمدنها در قرون 13 و 14 بازکرد. اختراعات چینی ها، مانند باروت و چاپ، دراین دوران بود که به خاورمیانه و اروپا راه یافتند. مدارک نشان می دهند که توپچی های چینی ارتش مغول را در شرق میانه همراهی می کردند. سفرای پاپ در سالهای تجربه 1240 تا 1260 به پایتخت مغولها ،قراقروم، رفت و آمد داشتند. هنگامی که "مارکوپولو"ی ایتالیایی در سالهای 1280 دربار "قوبلای خان" را ترک کرد یک شاهزاده مغول را به عنوان عروس برای "ارغون خان" ،حکمران مغول ایران، به همراه آورد. یک چینی ،با اصلیت ایوغور، به نام "رابان سائوما" مسیری مخالف مارکوپولو را در پیش گرفت. او در همان سالها به سوی خاورمیانه و اروپای غربی حرکت کرد و در نقش سفیرخان حاکم ایران در برابر پاپ و پادشاهان انگلیس و فرانسه قرارگرفت. راهبی فرانسیسکن با نام "جان مونته کوروینه ای" به عنوان اولین سراسقف مسیحی در پکن خدمت می کرد و تا زمان مرگش در سال 1328 میلادی در این مقام باقی ماند.

این داد و ستدهای فرهنگی و فنی با فروپاشی امپراطوری مغول ها در ایران و چین در میانه قرن چهاردهم میلادی پایان یافتند. بنابراین مغولهای بیابانگرد آخرین دوره بزرگ بارورسازی چند جانبه را قبل از آغاز دوران مدرن بوجود آوردند.

آخرین اثر و میراث بربرها

مدارک تاریخی کافی برای اثبات نقش فعال و سودمند بربرهای کوچنشین در تاریخ بشریت وجوددارند. مهاجمین بربر تمدنهای راکد و پوسیده را دورباره زنده می کردند و مسئول حتمی گسترش تعداد زیادی از فنون و عقاید بین تمدنهای جدافتاده در دوران باستان یا قرون وسطی بوده اند. چهره ی سنتی بربرها به عنوان قاتلین درنده خو، ویرانگر و نیمه انسان گمراه کننده است. متأسفانه همیشه هنگامی که تاریخ نویسان بر اساس نوشته های بر جای مانده از تمدنهای راکد آنها را قضاوت می کنند چنین نقشی را برای بربرها در نظر می گیرند. بیشتر محققان با تکیه بر این اسناد مغرضانه و یکجانبه تمام بربرها را بدون ارزیابی عینی کمک آنها به توسعه تمدن محکوم می کنند. محققان تنها با نگاه عینی به زندگی شبانی می توانند نقش حقیقی بربرها را دریابند. تنها با ارزیابی دقیق تأثیرات دوجانبه مستمر بین این دو نوع زندگی، فارغ از "مای خوب و بهتر" و "آنهای شیطان صفت و پست تر" می توان تصویر دقیق و قابل اعتمادی از دوران آغازین رشد و توسعه تمدنهای باستانی و میانه در تاریخ اوراسیا به دست آورد.

نویسنده: جورج جی گوزمان استاد تاریخ دانشگاه برادلی ، ایلی نویز آمریکا
منبع دوهفته نامه مینو
پی نوشت:
سعید عزیز ! البته واضح و مبرهنه که هر کسی به هر چیزی علاقه داره دنبال همون بحث می ره. یکی دنبال سلاح انفرادی و دیگری دنبال هوپیما. چیزی که سبب شد این خواندن بحث رو برای بقیه دوستان لازم بدونم اینه که کشور ما خودش در مسیر تاریخ بارها زیر سلطه قبایل و ایل هایی رفته که از نظر فرهنگی خیلی پایین تر از خودشون بودند. خیلی از دوستان با دید ناجور به این حملات نگاه می کنند ولی این مقاله بیان می کنه که برای رشد تمدنها و شوک دادن به تمدنهایی که راکد شده بودند چنین حملاتی لازم بوده و همون جور که مصر و بین النهرین را مقایسه کرده علت رشد مداوم بین النهرین را این می دونه که همیشه مورد تهاجم بوده و باید همیشه گوش به زنگ و آماده می بوده. البته این یه نظر هست و خوب دیگر دوستان هم نظرات مخالفی در این مورد دارند. منتظر می مونم تا ببینم ..... از توجه شما هم بسیار سپاسگذارم.
رضا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا رضا ممنون، مطلب بسیار مفیدی بود.
همونطور که خودتون هم گفتید این تنها یک نظره و به عبارت دیگه این یکی منظرهایی هست که از طریق اون میشه به این قضیه نگاه کرد،

برای نویسنده این مطلب بسیار ساده بوده که از این تاخت و تازها تنها به عنوان یه شک نام ببره، و نویسنده های همعصر این تازشها رو به یکسو نگری متهم کنه، ولی خب به اونها هم میشه حق داد، به عنوان مثال کتابی هست به نام تاریخ کرمان، متاسفانه اسم نویسنده و یا نویسنده ها رو به یاد نمیارم، من نقل قول هایی از اون کتاب در کتابهای استاد باستانی پاریزی خوندم، البته ایشون هم یه کتاب تاریخ کرمان دارن، ولی نویسنده کتاب مورد نظر من همعصر تازشهای غزها به کرمان زندگی میکرده، خلاصه اینکه وقتی سیر حوادث رو میخونید و با کشتارها، ویرانی ها، دست درازی به نوامیس و اموال مردم و از این قبیل آشنا میشید دوری از احساسات و تلاش برای نگاه صرف تاریخی انداختن براتون بسیار دشوار میشه، حالا شما در نظر بگیرید افرادی رو که همعصر این رویدادها زندگی میکردن.

خب پس میشه گفت که نگاه انسانی و حاوی احساسات بشر دوستانه هم یک منظر کم و بیش متداول برای تفسیر و یا تنها بیان رویدادهای تاریخیه، بخصوص در مورد مورخینی که همعصر تازشهای بربرها زندگی میکردن کم و بیش صدق میکنه.

یه منظر دیگه هم همین نگاه علمی مبتنی بر نظریات گوناگون علوم اجتماعی مثلا جبر تاریخی و از این قبیل، که احتمالا نویسنده این متن هم از منظر مبتنی بر برخی از همین نظریات به تازشهای بربرها نگاه کرده و بنظر میرسه که دید انسانی در این نگاه جایی نداره،
ولی خب باید حق داد، همونطور که در متن ارسالی شما هم ذکر شده، خیلی وقتها شرایط قبیله ای و معیشتی این اقوام اونا رو مجبور به این یورشها و مهاجرتها میکرده، همچنین رکود و ضعف و سستی (سیاسی، نظامی و...) در جوامع شهرنشین و مورد هجوم هم کمک میکرده که این تازشها هر چه موفقیت آمیزتر و جذاب تر بنظر برسه، وقتی که یه دسته نه چندان بزرگ از یک ایل بزرگ بعضا به تنهایی از ماوراءالنهر تا قلب کرمان رو یکسره تاراج میکردن و با مقاومت قابل توجهی هم روبرو نمیشدن همین خودش باعث تشویق یورشهای بعدی میشده، در حالیکه اگر مسیر تازشها مناسب نبوده و مقاومتهای شدید در کار بوده بعضا مسیر تازشها عوض میشده.

یه منظر دیگه هم که بنظر من در نگاه به تاریخ رایجه و من باهاش برخورد داشتم، تلاش برای مصادره به مطلوب جریانها و رویدادهای تاریخی و گرفتن نتایج دلخواهه، که متاسفانه بنظر من میرسه که گسترش زیادی در بین ماها و بخصوص در زمان معاصر داره. مثلا من احساس میکنم که بعله، من از همه برترترم، از همه محق ترم، آخرشم و غیره و بقیه هم درست نقطه مقابلن، در نتیجه یه دفعه به یاد تاریخ و رویدادهای اون میوفتم و ...

امیدوارم که با این مطالبی سطحی که تایپ کردم به اصل مطلبی که شما ارسال کردید آسیب نزده باشم،
گفتم حداقل ببینید که مطالبتون خواننده داره و ما رو در آینده بی نصیب نذارید.

باز هم ممنون.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
گریپن عزیز سلام

1- هر موقع اسم شما رو می بینم کلی حال می کنم. آخه من از بچگی (تقریبا 9 سالگی) عاشق هواپیماهای بال دلتای کانارد دار بودم. خوب گریپن هم که سرآمد این هواپیمهاس. :?

2- نظرات شما اصلا هم سطحی نبود. خیلی هم دقیق بود. این تهاجمها وتهاجم های بعدی رو هر کسی ازمنظر خودش نگاه می کنه. این آقاهه می گه فقط چون در اون زمان بربرها سوات درست و حسابی نداشتند ما یه گزارش یک طرفه داریم نه دو طرفه و نمی تونیم عادلانه قضاوت کنیم درباره مسائل اون زمان. به هرحال ما فقط یه طرف قضیه رو می بینیم چرا که منابع تاریخی توسط شکست خوردگان نوشته شده اند.

3- این یورشها تا امروز بوده و بعد از این هم هست. نمونه اش حمله آمریکا به عراق به دلایل عجیب و غریب این دابلیو بوش. حالا اونی که تو عراق زندگی اش از بین رفته یه چیز می نویسه. اونی که توی آمریکاس و فکر می کنه بوش داره از امینت آمریکایی ها و مردمش دفاع می کنه یه چیز دیگه می نویسه. بهترین کار اینه که دلایل دو طرف بررسی بشن.

4- نمونه تاریخی اش در مورد چنگیزه. ما ایرانی ها چنگیز رو یه آدم خونخوار می دونیم ولی خود چینی ها این طور درباره اش فکر نمی کنند و چنگیز رو یه چیزی مثه نادرشاه افشار به حساب می آورند. براش مجسمه درست کرده اند واینها... از شون بپرسی مگه چنگیز چینی بوده جواب میدهند آره. درجایی به دنیا آمده که امروز در خاک چین قرار داره. پس جزو قهرمانان ملی چین محسوب میشه. :oops:
این همونی بود که شما ازش مصادره به مطلوب نام بردید...

5-حرف خود من اینه که قبل از بررسی تاریخ باید سعی کنیم(البته تا اونجا که ممکنه) پیش داوری های خودمون رو کنار بذاریم.

6-اما حرف اخر رضا. من کی باشم که بخوام شما رو بی نصیب بذارم یا نذارم. مشالله بچه های این سایت اکثرشون اهل مطالعه هستند و مسائل رو خوب و بی غرض بررسی می کنند. هیچ احتیاجی هم به رضاکیانی یا امثال اون ندارند. اینهایی که از رضا می بینید فقط یه احساس وظیفه است در قبال زبان مادری خودم. دوست دارم که این سایت به یه مرجع درست و حسابی فارسی زبان تبدیل بشه که هر کسی خواست یه تحقیق درباره مسائل نظامی یا تاریخی انجام بده خیلی راحت و بدون دردسر بتونه بهش مراجعه کنه و ازش مطلب استخراج کنه. حالا چه طرف کلاس اول نظری باشه چه استاد دانشگاه. اینه که وقتی چیزی رو ترجمه می کنم روی سایت قرار میدهم که بقیه دوستان هم استفاده کنند. حالا چقدر تونستم دینم رو به زبان فارسی اداکنم دوستان باید نظر بدهند.
برای همه بچه های سایت آرزوی موفقیت می کنم.
رضا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت دوستان گرامی

رضای عزیز با تشکر از ایجاد این تاپیک - مطمئن باشید مطالب شما همیشه مورد توجه دوست کوچکتان بوده است. ضمنا از تاپیکی که از قول خواجه نصیر الدین طوسی هم بود . متشکرم

عرض کنم که نمی دانم چطور شد که آن تاپیک را ایجاد کردید شاید شما هم مثل بنده بغضتان از محبت و مسلمانی این برادران عرب این وریمون و اون وریمون و زیر دستی مان ترکیده و خواستید قدری به کنایه از مرام و مسلک و سلوک غیر انسانی آنان با هموطنان خود درددل کنید. راستی خانواده آن خبرنگار دلیر کفش پرتاب کن عربمان هم ایرانیان و آمریکاییان را با یک دید نگریسته ( البته حتما دوستان عرب دوست ما ، این دفعه هم میگویند که از سر فشار بوده :oops: نمیدانم این فشار به اعراب چی هست که هیچ وقت تمام شدنی نیست. یک روز با فشار امام حسین (ع ) را میکشند. یک روز با فشار حضرت علی را به شهادت میرسانند و همینطور بقیه امامان شیعه را با فشار به شهادت میرسانند.یک روز هم بافشار به کشور ایران حمله میکنند. احتمالا آنهاییکه این فشار می آورند بدجوری فشار میآورند تا این برادران متمدن ما :oops: که حتی پیامبر اسلام و ائمه معصومین نفرینشان کردند نمیتوانند این فشار زیادی را تحمل کنند)

امیدوارم که به شما مثل من با نقل قولی که از خواجه نصیر الدین طوسی کردید وصله های نژاد پرست و پان ایرانیسم و .... نچسبانند.:?


در صحبتهای شما و دوست عربم آقا GRIPEN خیلی در مورد ارزش مصادره به مطلوب صحبت شده و در برخی اوقات حتی سعی شده که بدلیل آنکه بربرها در جنگ برتر شده اند و تاریخ را ملت باسواد مغلوب نوشته اند آنرا غرض ورزانه نشان دهیم

حتی برادر GRIPEN عرب دوستمان هم در جایی از فرمایشاتشان یه نیم نگاهی به هجوم برادران بی امیه و بنی عباس و عمر و ابوبکر و عثمان به سرزمینی که در آن زندگی میکنند داشته اند و به طعنه و کنایه مواردی را مرقوم نمودند.

[quote]یه منظر دیگه هم که بنظر من در نگاه به تاریخ رایجه و من باهاش برخورد داشتم، تلاش برای مصادره به مطلوب جریانها و رویدادهای تاریخی و گرفتن نتایج دلخواهه، که متاسفانه بنظر من میرسه که گسترش زیادی در بین ماها و بخصوص در زمان معاصر داره. مثلا من احساس میکنم که بعله، من از همه برترترم، از همه محق ترم، آخرشم و غیره و بقیه هم درست نقطه مقابلن، در نتیجه یه دفعه به یاد تاریخ و رویدادهای اون میوفتم و ... [/quote]

راستی چند سئوال از شما سروران دارم که تلاش دارید در زندگانی خود با نگاه دقیق به همه رویداد های تاریخی واقعیت ها را مصادره به مطلوب نکنید.

1- نظرتان در خصوص جنگ ایران و عراق چیست ؟

2- نظرتان راجع به جنگ اسراییل و اعراب و فلسطینیان چیست ؟

3- قرارداد ترکمنچای و گلستان داستانش چیست ؟ نکنه ما به ناحق از شورویها نارحت هستیم چراکه تاریخ آنها چیز دیگری میگوید.

----------

احتمالا چون اعراب و فلسطینیان شکست خورده بخشی از تاریخ را می نویسند و اصرار بر صحت آن دارند. صدها سال دیگر باید بگوییم که اسراییلیها آنطوری که گفته اند نبوده و به ناچار ....

احتمالا باید صد سال دیگر بگوییم چون بخشی از تاریخ جنگ را ایرانیان به عنوان یک کشور مورد تهاجم نوشته اند و بر آن اصرار دارند که صحیح بوده ، این جوریها نبوده و حتما یک کاری کرده اند که برادران مسلمان و عراقی در بلاد اسلامی ( بعد از صلح ) برای تلافی قدم مبارکشان را به ایران گذارده اند و تازه بعضی هم زبانانشان در ایران برایشان گوسفند هم قربانی کرده اند.

--------

برادران عزیز ، وحشی - وحشی است و بربر ، تروریسم و ... فقط یک لغت و استعاره است و تمام

( هرکسی که دعوت نشده پای ناپاکش را به سرزمین دیگر به هر عنوانی بگذارد وحشی ، بربر و هر لغتی که لایقش است میباشد )

[size=18][color=red]لطفا راه درست را گم نکنید.[/color][/size]

---------

میخواستم ادامه عرایضم را در تاپیک " تابلوی سئوال برانگیز پشت سر آقای سفیر! " را پیگیری کنم که از لطف جنابعالی به هموطنان ایرانی خود که آنها را عجم ( کر و لال ) نامیدید قفل شده.

واقعا تابحال به این عبارت نژاد پرستانه که اعراب غیر خود را عجم یعنی کر و لال می نامیدند با دقت نگاه کرده اید.

می توانید یک حاکم عرب که از نسل بنی امیه و بنی عباس در 600 سال حکومت سفاکانه در بلاد اسلامی ( بی معنی ترین لغتی که شنیده ام ) بوده را معرفی کنید که انسانی رفتار کرده باشد. یا حتی حالا یک حاکم عرب هم میتوانید معرفی کنید.

چه خوش گفت فردوسی حکیم که


بر ایرانیان زار و گریان شدم - ز ساسانیان نیز بریان شدم

چو تخت با منبر برابر کنند - همه نام بوبکر و عمر می کنند

از ایران و ز ترک و ز تازیان - نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان و نه ترک و نه تازی بود - سخنها به کردار بازی بود

از این مارخوار اهرمن چهرگان - زدانایی و شرم بی بهرگان

زشیر شتر خوردن و سوسمار - عرب را بجایی رسیدست کار

که تاج کیانی کند آرزو - تفو بر چنین چرخ گردون تفو

نه گنج و نه نام و تخت و نژاد - همی داد خواهند گیتی به باد

بسی گنج و گوهر پراکنده شد - بسی سر به خاک اندر افکنده شد

چنین گشت پگار چرخ بلند - که آید بدین پادشاهی گزند

از این زاغ ساران بی آب و رنگ - نه هوش و نه دانش نه آب و نه ننگ

هم آتش بمردی به آتشکده - شدی تیره جشن نوروز و سده



امیدوارم روزی ما ایرانیان یاد بگیریم که با خواندن و درک کامل شاهنامه [color=red]واقعیت ها را مصادره به مطلوب نکنیم!!![/color]

--------

موفق باشید

امپراتور

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
قربونت برم دوست عصبانی من! ای امپراطور عزیز!

من فقط یه چیز می گم. به قول مادرم: در خونه ات رو سفت ببند ، همسایه ات رو دزد نکن.

درباره همه اینها که پرسیدی می شه نظر داد ولی جاش اینجا نیس. آدرس بده جمعه ناهار خدمت می رسیم مفصلا صحبت می کنیم.

اگر مسلمونی که اسلام گفته :ان اکرمکم عندالله اتقی کم.

اگر هم مسلمون نیستی خوب بگو اهل چه دینی هستی تا بر اساس همون جمعه از خجالت شما دربیاییم.

یه نصیحت هم بهت بکنم: گذشته ها گذشته. اگر بخواهیم دائم بچسبیم به گذشته اون وفت بلایی سرما میاد که توی بالکان سر مردم بدبخت اونجا اومد. همسایه سر همسایه رو برید و دوست شکم دوست رو درید.

چون بحث داره به مسائل نژادی کشیده می شه از مدیران سایت تقاضا می کنم تاپیک رو قفل کنم. از دوستان هم تقاضا می کنم اگر کسی رضاکیانی رو دوست داره لطف کنه و در این تاپیک پست جدیدی اضافه نکنه.

برادر کوچک شما رضا.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.