Azarakhsh

ناگفته های جنگ به روایت هاشمی رفسنجانی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

عملیات کربلای 5، بزرگترین عملیات جمهوری اسلامی در 8 سال دفاع مقدس به شمار می‌آید که ضربه مهلکی به ارتش عراق وارد کرد.

«آینده» در گزارش اختصاصی، خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی که در این عملیات به عنوان جانشین امام خمینی (ره) در جبهه حضور یافته و از نزدیک این عملیات بزرگ را فرماندهی کرده است منتشر می‌کند.
در بخش نخست این گزارش، خاطرات مربوط به 23-17 دی ماه 1365 که هفته اول عملیات کربلای 5 محسوب می‌شود، منتشر شده است.

چهار شنبه 17 دی 1365 6 جمادی الاول 1406 7 january 1987


بعد از نماز صبح به فرودگاه رفتیم برای رفتن به جنوب برای عملیات. چون فضای خوزستان امن نیست به شیراز رفتیم. از شیراز ساعت 9 با اتومبیل از طریق بهبهان به سوی اهواز حرکت کردیم. در ارتفاعات برف می بارید. جاده بد نبود بخشی کوهستانی و بخشی دشت. حدود پانصد کیلومتر راه داشتیم که ساعت 8 شب رسیدیم. خسته شدم.

بعد از نماز و شام به قرارگاه خاتم الانبیا رفتیم. فرماندهان سپاه جمع شدند تا ساعت چهار بامداد. درباره عملیات و زمان آن بحث شد. بعضی ها با زمان مقرر موافق نبودند به خاطر اشکال مهتاب و جمعی با تأخیر مخالف بودند به خاطر آماده شدن نیروها و امکانات در پای کار و احتمال قوی کشف شدن عملیات در صورت تأخیر و برگشتن نیروها که مدت تعهدشان تمام شده. آقایان رضایی و شمخانی موافق بودند و آقایان رشید و رحیم مخالف.

سرانجام قرار شد من و آقای رضایی تصمیم بگیریم. ما دو نفر به اضافه دکتر روحانی با توجه به اظهارات به مشورت پرداختیم و عمل کردن در وقت مقرر را ترجیح دادیم و به قرارگاه 4 اعلان کردیم و قرار شد عملیات آغاز شود مگر این که فرمانده سپاه تشخیص بدهد که مشکل عمده‌ای دارند.

تردیدها بسیار رنج‌دهنده است برای اولین بار در تاریخ جنگ قبل از عملیات دچار چنین حالی شده‌ام. شاید به خاطر وضعی که در کربلای چهار پیش آمد و چشممان ترسید و به خاطر مسئولیت مستقیمی که دارم و همین وضع درباره فرماندهان دیگر هم صادق است.

دو ساعتی را خوابیدم و پس از اذان صبح برای نماز برخواستم. حالی شبیه حال دوران زندان که از بهترین حالات عرفانیم بوده داشتم. احساس رضایت از تقدیرات الهی سبکم کرده.

آقای سنجقی در ساعت سه و چهل و پنج دقیقه اطلاع داد دو لشکر فجر و سیدالشهدا خوب پیش می‌روند ولی عاشورا و ثارالله کندتر حرکت می‌کند و لشکر امام رضا نیز شروع کرده و الغدیر و المهدی هم به خط آمده‌اند. اگر تا روشن شدن هوا جای پای محکمی بگیرند ادامه عملیات مقدور است.

پس از طلوع آفتاب از قرارگاه مقدم اطلاع دادند که در بخشی از منطقه عملیات نیروهای ما جای پای محکمی به دست آورده‌اند و مشغول پیشروی هستند و چند پل، که دشمن در آب احداث کرده بود تصرف نموده‌اند و ضلع شمالی کانال پرورش ماهی را تصرف کرده‌اند.

در عملیات رمضان هدف عبور از کانال ماهی بود که موفق نشدیم و چند بار تاکنون برای گرفتن شلمچه عملیات کرده بودیم و موفق نبودیم.

ساعت 9 آقای رضایی اطلاع داد که در منطقه پنج ضلعی شلمچه نیروهای ما به جنوب کانال ماهی رسیده‌اند و تعدادی از تانک‌های دشمن را غنیمت گرفته‌اند و راه برای عبور تانک‌های خودمان باز شده و اکنون با تانک با دشمن آن طرف آب‌گرفتگی می‌جنگیم و حدود هفتصد اسیر گرفته‌ایم. از این که در روز می‌توانند حمله را ادامه دهند راضی است.

ضمناً دشمن گویا توپ‌های خودش را از این جا به منطقه فاو برده یا برای حمله یا برای دفاع که گویا فریب خورده و آتش توپخانه دشمن و بمباران هوایی‌اش ضعیف است. هاک هم فعال است و تاکنون (ساعد 30/10) دو هواپیمای دشمن را انداخته. تا شب یازده هواپیما را ساقط کردیم. در آخرین ساعات روز در نقاط حساسی از زمین دشمن سر پل داشتیم و پاتک‌های دشمن را دفع کرده‌ایم. پنجاه تانک و نفربر غنیمت گرفته‌ایم. و 650 اسیر گرفته‌ایم. که تخلیه به عقب شده‌اند.
عراق حمله به شهرها را آغاز کرده و امروز سوسنگرد و دزفول را بمباران نموده و ما هم اعلان مقابله به مثل کردیم. به نیروی زمینی ارتش دستور دادم که خودشان را آماده کنند در زمان مقرر حمله را شروع کنند. عصر رفتیم در جاده اهواز از دزفول برای رفع خستگی. کاهو خریدیم و همان جا خوردیم.

پنج شنبه 18 دی 1365 7 جمادی الاول 1406 8 january 1987

بعد از نماز همراه دکتر روحانی و سرهنگ ترابی به اهواز آمدم چون محافظان معتقد بودند قرارگاه در روز امنیت ندارد قرار شد روزها در قرارگاه نباشیم و شب‌ها باشیم. به دفترم گفتم که خبری در اخبار ظهر پخش کنند که غیبت ما را از تهران توجیه نماید ولی بالاخره گویا خواسته‌اند خبری در مورد ملاقات با امام باشد. امام موافقت نکرده‌اند که خبر ملاقات بدون واقعیت پخش شود. دکتر روحانی و سرهنگ ترابی رفتند برای سرکشی به مراکز دریایی و پدافند و قرارگاه ابوالفضل ما هم در محل گلف ماندیم. رئیس جمهور آیت الله خامنه‌ای وضع را سوال کردند. بعد از شام دسته جمعی دعای توسل خواندیم و دعا کردیم برای پیروزی رزمندگان. قرار است عملیات ساعت دو بامداد شروع شود. خوابیدم و به آقای سنجقی گفتم هرگونه تحولی را به من اطلاع دهد تلفنی با قرارگاه‌ها در تماس باشد. ساعت 15/2 بامداد اطلاع دادند که عملیات ساعت 1 شروع شد. و اغلب محورها موفق شده‌اند خط دشمن را در شلمچه بشکنند، و عملیات کربلای 5 با رمز یا زهرا آغاز شد.

جمعه 19 دی 1365 8 جمادی الاول 1406 9 january 1987

«ساعت 4 بامداد است و در گلف اهواز هستیم» ساعت دو و پانزده دقیقه بامداد آقای سنجقی بیدارم کرد و اطلاع داد پیشروی آغاز شده و چهار واحد خط‌ها را شکسته‌اند. ثارالله و فجر و عاشورا و سیدالشهدا. بلند شدم وضو را گرفتم برای نماز شب احساس کردم حال عبادت دارم. این اثر شکست حمله قبلی است که من را بیشتر متوجه به خدا کرده است. لابد روی دیگران هم چنین اثری داشته. بالعیان اثر شکست را در ساختن انسان‌ها و شکستن غرورها در وجود خودم لمس می کنم و این نعمت عظیم الهی را که بندگانش را با تلخی و مشکلات می‌سازد و از انحراف و غفلت نجات‌شان می‌دهد می‌بینم. مدتی است که لذت عبادت را خوب درک نمی‌کنم. عدم توفیق در عملیات گذشته که کربلای چهار نام گرفت ضربه بیدارکننده‌ای بود. نماز شب را و دعای کمیل و دعای صباح و مناجات «راجین» با حال و میل خواندم.

شنبه 20 دی 1365 9 جمادی الاول 1406 10 january 1987

ساعت پنج بیدار شدم. نماز شب خواندم. برای پیروزی رزمندگان دعا کردم و التماس و مقداری از سوره انفال را خواندم. حال خوبی ایجاد کرد. ساعت 30/6 از آقای سنجقی آخرین خبرهای میدان جنگ را خواستم و گفت ساعت 3 بامداد گفته‌اند دو لشکر نجف و امام حسین یک تیپ مکانیزه دشمن را در محاصره دارند و لشکرهای نصر و علی بن ابیطالب از جاده شلمچه عبور کرده وارد میدان نبرد شده‌اند. گفتم آخرین اخبار را بیاورد.

ساعت 7 آخرین خبرها می‌گوید دیشب پیشرفت زیادی نداشته‌ایم. امید زیادی به پیشرفت بود. معلوم شد دشمن توانسته تعادل خود ره به دست بیاورد و در خطوط جدید مقاومت نماید. در مجموع از نقاطی که تا دیشب گفته بودم در اختیار داریم. در بعضی موارد جلو رفته‌ایم و در بعضی موارد عقب و در مواردی ثابت مانده‌ایم. به احتمال قوی امروز درگیری‌ها شدید خواهد بود. هوا ابری و کاربرد نیروی هوایی دشمن ضعیف است.

ساعت 30/8 اطلاع دادند یک هواپیمای دشمن ساقط شده و خلبانش اسیر. درخواست کمک بیشتر هوانیروز و هوایی شد. با سرهنگ جمالی جانشین فرمانده نیروی زمینی برای ساعت (س) روز عملیات ارتش مذاکره کردیم. سه روز مهلت خواست با مهلت دو روز موافقت شد و ابلاغ گردید. بعضی‌ها معتقدند می‌خواهند با تأخیر یا از حمله معاف شوند (در صورت ناموفق ماندن عملیات جاری) و یا جبهه مقابل آن‌ها خلوت شود (در صورت تداوم یا پیروزی کامل عملیات جاری).
تا ساعت 30/1 بعد از ظهر پاتک‌های دشمن به شدت ادامه دارد و گاهی در صفوف ما نفوذ می‌کند و سپس عقب زده می شود. در غرب کانال ماهی فشار بیشتر است.

بعد از ظهر آقای رضایی اطلاع داد که حمله‌ای داشته ایم و پیشرفت خوبی بوده اول شب اطلاع دادند که کلیه پاتک‌های امروز دشمن دفع شده و خودمان را آماده می‌کنیم برای حمله به دشمن.

آقای رفیق دوست از قرارگاه مقدم آمد گزارش حضوری داد. مطلب جدیدی نداشت. خواستار تغییر محل سایت هاک شدند که با رسیدگی و مذاکره با سرهنگ ستاری مصلحت ندیدیم.

آخر شب اطلاع دادند در سه محور حمله کرده‌ایم و ساعت 2 بامداد اطلاع دادند که هر سه محور موفق بوده‌اند. آقای محمدی عراقی آمد خبر آورد که تعداد شهدا در کربلای پنج خیلی کم است. دکتر کی‌نژاد آمد وضع هوا در سه روز آینده را گفت. عراق امروز به بروجرد و رام‌هرمز و نهاوند موشک زد و اصفهان را بمباران کرد. همان رفتارهای معمولش که بعد از هر شکست با شرارت در شهرها و مراکز غیرنظامی عمل می کند.

یک شنبه 21 دی 1365 10 جمادی الاول 1406 11 january 1987

آقای سنجقی ساعت 2 بیدارم کرد و گفت برای انتقال مجروحان نیاز به هواپیمای بیشتر داریم. آقای دکتر روحانی را بیدار کردیم. مذاکره شد. چون هوا در فرودگاه اهواز مساعد نیست قرار شد به امیدیه ببریم و از آن جا منتقل کنیم.

بعد از نماز صبح و استحمام گزارش جبهه را از آقای رضایی گرفتم راضی و خوشحال بود و اطلاع داد پاتک‌های دشمن در چند محور با نیروهای تازه نفس گراد و مخصوص شروع شده. مرتباً وضعیت قرمز و آژیر خطر به صدا در می آمد. عراق حمله به شرها را شروع کرد. و با وسعت ادامه می دهد، ما هم مقابله به مثل می کنیم.

نزدیک ظهر اطلاع داد که پاتک دشمن دفع شده و در محور جنوب که به سوی جزیره بوارین پیش می‌رود موفقیت های خوبی داشته‌ایم. از تأخیر دو روزه عملیات ارتش اظهار شکوه کرد. به نخست وزیر در جلسه هیأت دولت تلفنی گفتم اعتبار سپاه را بدهند و خبر موفقیت‌های دیشب را دادم.

احمد آقا هم تلفنی از اوضاع جنگ پرسید و جواب گرفت و اطلاع داد آیت الله منتظری نامه‌ای به امام نوشته و از احتمال تبعید آسیدهادی اظهار نگرانی کرده و گفته چون کمک کار نخواهند داشت اگر بنا است او تبعید شود پس به ایشان اجازه داده شود که منزوی شوند. اطلاع رسید که اعضای سپاه پاسداران توانسته‌اند امروز صبح موشک اسکادبی به بغداد شلیک کنند. خوشحال شدیم چون مأموران لیبی اخیراً از همکاری استنکاف کرده‌اند. معلوم نبود که خودمان بتوانیم عمل کنیم. مخصوصاً وقتی که خبرگزاری‌ها از شنیده شدن انفجار در بغداد خبر دادند اطمینان کامل پیدا شد. این توفیق نیروهای خودمان در راه‌اندازی سایت موشکی فتح مهمی است.

بعد از ظهر اطلاعات بیشتری از موفقیت در محور جنوبی شلمچه و درگیری در جبهه غربی آن گرفتیم. برای تفرج به بیرون اهواز رفتیم کاهو خردیم و اسلحه‌ام را آزمایش کردم. اول شب درباره محل سایت هاک تصمیم‌گیری کردیم. با آقای خامنه‌ای تلفنی درباره فرمانده نیروی هوایی صحبت کردم.

امروز عصر هم عراق به باختران و ایلام موشک زده. نشان ضعف و استیصال است. با آقای رضایی آخر شب تماس گرفتم. معلوم شد نیروها در منطقه کربلای پنج از چند محور پیشروی را آغاز کرده‌اند و راجع به ادامه عملیات و عملیات آینده ارتش صحبت کردیم. تلفنی با عفت در منزل حرف زدم. گفت مردم خیلی از پیروزی‌ها خوشحالند. و گفت که نقل شد، که من مجروح شیمیایی شده‌ام گفتم دروغ است. لابد خبر مصدوم شیمیایی شدن مهدی در عملیات گذشته به این صورت درآمده. آمار شهدا و مجروحان را گرفتم. تا ساعت 9 صبح، نهصد و سی و یک شهید و شش هزار و ده مجروح داشته‌ایم. حقیقتاً جای تأسف است سرمایه‌های انسانی کشور از دست روند گرچه آثار خون شهدا جایشان را پر خواهد کرد.

دوشنبه 22 دی 1365 11جمادی الاول 1406 12 january 1987

اول اطلاع گرفتم از آقای رضایی در مورد عملیات دیشب. معلوم شد در محور جنوب به جزیره بوارین رسیده‌اند و مشغول پاکسازی جزیره هستند و در نقطه‌ای بر سر قرارگاه دشمنان درگیرند. در محور غرب شلمچه پیشرفت نداشته‌اند و فقط انهدام دشمن انجام شده گویا دشمن هم با حضور شخص صدام در این محور برنامه تهاجم وسیع داشته که شکست خورده. در شمال جبهه با تصرف پلی بر روی کانال ماهی پیشرفت کرده‌اند. به آقای خرازی گفتم تبلیغات را با شور و حال ادامه دهند. از مشکلات فیلم‌برداران در جبهه و سخت‌گیری حفاظت شکوه شد، کمک کردیم.

آقای روحانی اطلاع داد که فرمانده نیروی هوایی آقای صدیق در بیمارستان بستری است. ولی متأسفانه هنوز تکلیف مسئله خلبان رئیس ستاد نیرو که با اجازه آقای صدیق به لندن رفته و خانواده‌اش را برده و احتمالاً از ترس تعقیب یک اتهام برنگردد. روشن نشده است.

عصر آقای روحانی و آقای ترابی رفتند به غرب برای بررسی برنامه عملیات ارتش. امروز هم عراق به شهرها حمله وسیع بمباران و پرتاب موشک داشته. مهم‌ترین حربه‌اش را به کار گرفته. تعداد شهدا تا امروز 1500 نفر است. سخت متأثر شدم.

اول شب آقای سعیدی مسئول حفاظت سپاه آمد. گزارشی در مورد پرونده انصاری دلال اسلحه که اخیراً به اتهام گرفتن مبلغ کلانی از اطریشی‌ها در معامله توپ 155 و رشوه دادن به مسئولان بازداشت شده داد.

شب رفتیم به محل قرارگاه سابق خاتم در جاده اهواز خرمشهر. آقایان رحیم صفوی و رشید و رفیق‌دوست از منطقه عملیات آمدند. توضیحاتی درباره برنامه عملیات و وضع موجود دادند. دشمن به سختی مقاومت می‌کند و پیشروی ما به کندی انجام می‌شود. نیروها نیاز به واحدهای تازه نفس دارند. اصرار داشته که عملیات ارتش تأخیر نیفتد. که دشمن مجبور به تقسیم نیروهایش بشود و می‌تواند نیروی زیادی به منطقه بصره بیاورد.

در انتهای کانال ماهی دشمن در میان نیروهای ما موضعی را حفظ کرده و مانع‌الحاق دو بخش مهم صفوف ما در پنج ضلعی و کانال می شود. به گلف برگشتم. امروز دستوری به واحدهای سپاه مبنی بر تداوم عملیات و بهره‌برداری کامل از امکانات و نیروها خطاب به فرمانده سپاه دادم.

سه شنبه 23 دی 1365 12 جمادی الاول 1406 13 january 1987

بعد از نماز صبح با آقای شمخانی تلفنی صحبت کردم. دیشب توانسته‌اند یکی از قرارگاه‌های مهم دشمن در شرق رود دویجی را تصرف کنند و نیروی کافی وارد جزیره بوارین کنند (دیشب هم وارد شده بودند ولی چون مشکل همان قرارگاه باقی بوده پیشرفتی نشده بود). آقای رضایی اطلاع داد که موشک به بغداد زده شده. دستور دادم حل مسئله نفوذ دشمن در میان دو بخش در اولویت قرار گیرد. قرار است به غرب بروم برای نظارت عملیات ارتش.

آقای وحیدی آمد از قربانی‌فر نقل کرد که به کنگرلو گفته نظامیان شوروی آمده‌اند عراق و هدایت عملیات در مقابل ما را به عهده گرفته‌اند. لحن شوروی در حمایت از عراق اخیراً صریح و گستاخ شده.

ساعت نه حرکت کردیم. به سوی غرب در بین راه از اندیمشک وضع جبهه را پرسیدیم. نگران بودیم چون نیروهای گارد رئیس‌جمهور عراق امروز پاتک سنگینی آغاز کرده‌اند. ناهار را در کافه‌ای در نزدیک کوه‌دشت خوردیم و نماز ظهر را همان جا خواندیم.

نزدیک غروب به اسلام‌آباد غرب رسیدیم. تازه بمباران شده بود مردم شهر را تخلیه کرده بودند و شبیه تعطیل عمومی بود. حتی پمپ بنزین‌ها هم کار نمی‌کرد.

اول شب به قرارگاه غرب نیروی زمینی ارتش رسیدیم در ارتفاعات مشرف به سومار و نفت‌شهر. در بین راه بعد از کوه‌دشت تا این جا همه جا از میان جنگل‌های بلوط گذشتیم. خوشبختانه در غرب این همه جنگل خوب داریم.

در قرارگاه آقای حسنی سعدی و آقای جمالی گفتند دیشب یک اسیر عراقی گرفته‌ایم. گفته که از عملیات ما مطلعند و آن‌ها هم یک درجه‌دار از ما اسیر گرفته‌اند. نظرشان را راجع به انجام عملیات خواستم. گفتند بهتر است عمل بکنیم. آن‌ها رفتند جلوتر برای انجام عملیات من هم ماندم در قرارگاه به انتظار.

احمد آقا تلفنی پیغام داد که موشک به بغداد خیلی موثر بوده باز هم زده شود. گفتم به تأسیسات نظارتی اقتصادی بزنند. بعد از نماز و شام دعای توسل خواندیم. ساعت ده و نیم عملیات با رمز یا فاطمه‌الزهرا آغاز شد. نیروی زمینی با 5 لشکر عمل می‌کند. از بام قرارگاه خواستیم منظره را ببینیم ولی جز صدای توپ‌ها و برق آتش سلاح‌ها چیزی قابل تشخیص نبود. به انتظار نتیجه ماندیم. اطلاع رسید عراق خرم‌آباد و باختران را بمباران کرده و در جنوب موفقیت داشته‌ایم.

منبع : فکر میکنم به اندازه ی کافی مشخص باشه!! (سایت آینده)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.