armani

تركيه امروزي (هنرپيشه بي نقش )

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[quote][quote]پس ميشه گفت هر بار مسلمانان ترك دست به انتخاب حكام اسلامگرا زدند با كودتاي ارتش و مخالفت دادگاه قانون اساسی ترکیه مواجه شدند !
چنين چيزي رو هم اكنون هم نيز شاهديم ! ابتدا دولت به دادگاه قانون اساسي كشيده شد و بعد هم ماجراي كودتاي نافرجام پيش اومد !!![/quote]

این چه سیستم عقب افتاده ای که این برادران ترک پیاده کردن؟ یعنی ارتش عملاً داره جلوی خواسته مردم وایمیسه! مگه نخست وزیر روی این ارتش کنترلی نداره؟![/quote]

در تاريخ سياسي تركيه هميشه سايه ارتش بر سر حكومت ديده شده. در خلال دهه 60 ميلادي اين ارتش در عرض 10 سال موفق به 3 بار كودتا شدند. اين حقيقت در اين كشور امري جا افتاده هست.
ارتش حافظ تماميت ارضي و فرهنگي تركيه بوده و وفا دار به اصولي هستند كه اصطلاحا كماليسم (كمال پاشا يا بهتر بگم اتاتورك ) ناميده ميشه. به همين خاطر هر دولتي كه در راس كار هست بايستي موافقت ارتش و دادگاه قانون اساسي رو همراه داشته باشه. اين دادگاه قادر هست بنا به دلايلي كابينه رو منحل اعلام بكنه. اين اصل از اصول قانون اساسي تركيه ميباشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان لطفا پای مردم و احساسات ملی گرایانه را وسط نکشید!

واقعا اظهار نظر در باره کل ملت ایران با این همه فداکاری و ایثار شجاعت می خواهد!

مهمترین قدرت ملت ایران اصالت داشتن هویت دینی و اعتقادات پاک دینی ملت ماست که هدف از دفاع از کشور را دفاع از اسلام می دونن نه فقط دفاع از خاک که در شرایط خطرناک در واقع قدرت خداوند را نشان می دهند همان قدرتی که به هر شخص مسلمانی حتی اگر کم باشند قدرت مبارزه با 10 یا 100 و حتی 1000 مشرک را می دهد!


از این بحث که بگذریم:

بنده دو سوال داشتم:

1-اهداف ترکیه از تبدیل شدن به بازیگر اصلی و میانجیگر بزرگترین بحران های خاورمایانه مثل پرونده اتمی ایران و همینطور روابط ایران و امریکا و یا مساله فلسطین در چیست؟

2- آیا این اهداف به سود جبهه مقاومت منطقه خواهد بود یا خیر؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]-اهداف ترکیه از تبدیل شدن به بازیگر اصلی و میانجیگر بزرگترین بحران های خاورمایانه مثل پرونده اتمی ایران و همینطور روابط ایران و امریکا و یا مساله فلسطین در چیست؟
[/quote]

نه تنها تركيه بلكه تمامي كشورهايي كه سعي دارن نقش ميانجي رو در منطقه ايفا كنند در اينده تقريبا به نوعي طلبكار از هر دو طرف ماجرا خواهند بود. در ثاني در اتيه هر اقدامي كه بخواد در اون منطقه بشه به نوعي به اطلاع اين پدر خوانده خواهد رسيد.

اين براي هر كشوري يك ارمان و ارزوست. اگر به تاريخچه سياسي اخير و نقش عربستان در بين دول عربي نگاه كنيد متوجه اين امتياز خواهيد شد. به واقع برنده اين ماجرا كشوري خواهد بود كه هيچگونه طرفداري خاص از موضعي نداشته باشه تا دولتهاي متخاصم نقش ميانجيگري اون رو بپذيرند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب آرماني اشاره منم به دولت تركيه بود..
چيزي كه واضحه ما و كشورهاي ديگه نميتونيم مستقيم روي لاءىسيته ي تركيه و پايه ي نظامي اونها تاثير بگذاريم و باهاشون كنار بيايم. حكومتهايي شبيه نجم الدين اربكان هم هيچ سرانجامي جز از هم پاشي ندارند..پس بهترين گزينه براي ما شبيه همين حكومت فعلي هست..اگر ما نتونيم با اين دولت اتحاد و شراكت ايجاد كنيم با دولت هاي ديگه كمتر ميتونيم.. همون 2 روي سكه اي كه گفتم..ميشه از اين نقش مهم تركيه كه خود اين دولت اسلامگرا خودش زحمتشو كشيده و ساخته استفاده كنيم..يا ميتونيم بريم دنبال نقاط شكست..
به نظر من تركيه از اون 2 جهتي كه اشاره شد خودشو سمت هيچ سمتي كامل سوق نميده و ما هم نبايد منتظر چنين چيزي باشيم. در همين وضعيت باقي ميمونه و از اين وسط ايستادنش استفاده ي ديپلماتيك و سياسي فراوان ميكنه..و هميشه منتظر تحولات آينده ي منطقه و خاورميانه هست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مجددا سلام

در ادامه صحبتها نظريات ديگه رو هم براتون نقل ميكنم. جالبه كه در چند جا اين تحقيق در حال انجام هست.
عده اي بر اين باور هستند كه دولت اسلامگراي تركيه در عرض 6 سال فعاليت خودش وضعيتي مبهم داشته كه گاها در مواقعي به سمت اردوگاه غربي نزديك شده و گاهي هم به سمت اردوگاه اسلام گرايان.

اصولا اسلام گرايان امروزي تركيه ريشه در جمعيت اخوان مسلمين داره كه پايگاههايي در مصر و سودان و تعدادي از دول عربي داره. اين سازمان قدتي حدود 120 سال داره. كه نجم الدين اربكان هم از اين گروه بود. ولي متاسفانه دولت اربكان با وجود تند روهايي در مجلس با واكنش سخت لائيكها مواجه شد كه دست اخر نظاميان با همكاري موساد تونستند با كودتاي نظامي از حكومت ساقط كنند.

عده اي بر اين باور هستند كه دولت اسلام گرايان كه ريشه هاي اوليه اون با حكومت ترگوت اوزال در سال 1362 شروع شد در حقيقت بيشتر ماهيت ماموريتي داشت. ماموريتي كه اساسا براي رقابت با دولت اسلامي ايران بود كه توسط غرب طرحريزي شده.
در حاليكه دسته ديگر حكومت اسلامگرايان رو مكمل حكومت ايران ميدونند و همجواري اين دو حكومت رو در منطقه خطرناك قلمداد ميكنند.

دوستان تصور ميكنند كه دولت كنوني تركيه هست كه روابط خودش رو با اسرائيل شروع كرده در حاليكه در تحقيق به اين نتيجه رسيدم كه در سال 1327 تركيه اسرائيل رو به رسميت شناخت و در سالهاي 1338 و 1375 دو پيمان نامه با سران رژيم منحوط اسرائيل بسته بودند.

به عقيده من بايد بررسي كرد كه كدوم يكي از اين نظريات نزديك به واقعيت هست ؟

1- تركيه اسلامگرا براي كاهش اقتدار ايران اسلامي يا
2- تركيه اسلامگرا مكمل دولت مقتدر ايران اسلامي.

در ادامه اين نظريه رو بررسي ميكنيم ( منتظر دوست خوبم مصطفي عزيز و سعيد بزرگوار هم هستم تا به بحث ملحق بشن)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]به عقيده من بايد بررسي كرد كه كدوم يكي از اين نظريات نزديك به واقعيت هست ؟

1- تركيه اسلامگرا براي كاهش اقتدار ايران اسلامي يا
2- تركيه اسلامگرا مكمل دولت مقتدر ايران اسلامي.
[/quote]
ضمن تشکر از نظرات دوستان
من فکر می کنم به این دو سوال نمی توان براحتی جواب داد. حرکت هایی که در ترکیه در حال انجام است نیازمند دوره ای نسبتا طولانی است که بتوان راجع به آن قضاوت درستی کرد.
تنها چیزی که الان تقریبا مشخص است رشد فزاینده اسلام گرایی در ترکیه و به تبع آن تقابلش با جامعه لاییک کشور است که حتی کار به جایی کشید که نزدیک بود کودتا شود.
ترکیه در حال دگردیسی تدریجی بوده و مانند کودکی است که نیاز به جامه ای نو دارد.
این ما هستیم که بعنوان یک کشور بزرگ و اسلامی منطقه می توانیم در تحولات ترکیه بدون دخالت مستقیم بازیگردان بوده و از آن به نفع جهان اسلام استفاده کنیم.
این کار بسیار حساسی است و امیدوارم دستگاه دیپلماسی کشور مانند قبل در قبال ترکیه خرابکاری نکند و روش مناسبی را پیش بگیرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هر 2 !
اينكه نتيجه چي بشه هم به خودمون بستگي داره..
ما بازيگر با آپشني هستيم كه ميتونيم خودمون رابطه امون رو با اين كشور - فرض گيريم تا اطلاع ثانوي : دولتي اسلامگرا كه سعي ميكنه با اركان نظامي و لاءيك تركيه همزيستي مسالمت آميز داشته باشه - تنظيم كنيم .
توجه به اين نكته ضروريه كه وقتي ميخواهيم اثرات رابطه رو با كشورها تعيين كنيم اونها بعضي اصول هايي دارند براي خودشون كه مثل اصول نظام ما كه براي ما غير قابل خدشه هست..براي انها هم خدشه ناپذيره..حالا يك كشور مثل ارمنستان ميمونه يا اردن كه از نظر بين المللي و سياسي و اقتصادي و ... كاملا اثر پذير و كوچك و ضعيفه...بعضي ها هم هستند مثل ايران..تركيه..عربستان.. كه قدرت بنيادي بالايي دارند. توي بقيه ي مناطق دنيا هم از اين چند ضلعي ها ميبينيم اگر بخواهيم منطقه اي ببينيم. حالا اگر اين قدرت ها بخوان پايه هاي همديگه رو مورد ضربه قرار بدن..مطمءنا طرف مقابلشونم اونقدر قدرت داره كه جواب اون رو بده...البته بازيه جالبي نيست چون يا واقعا برنده نداره يا اگر كسي واقعا اون يكي رو به زانو در بياره ..از خودش چيزي نمونده و هزاران هزار امتياز و فرصت و منابع مختلف رو از دست داده و خودش در ضربه پذير ترين حالت قرار ميگيره.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با عرض سلام خدمت دوستان عزيز
موضوع بسيار جالبي براي اين تاپيك انتخاب شده كه جاي بحث بسياري نيز داره
تحليل مسايل تركيه مستلزم تحليل منطقه و كشورهاي همجوارش هم هست
به نظر من اول بايد به اين موضوع توجه داشت كه ايران، تركيه ، مصر و عربستان سعودي اركان اصلي حكومتهاي اسلامي در منطقه استراتژيك خاورميانه و جهان اسلام هستند اين چهار كشور كه از لحاظ گوناگون استعدادهاي سياسي ، اقتصادي و فرهنگي زيادي رو هم دارا ميباشند چنانكه داراي منابع عظيم انرژي و از لحاظ مكاني در تقابل ميان قاره ها و آبهاي استراتژيك قرار دارند چنانكه نقش مهمي در ارتباط دو دنياي شرق و غرب به هم بازي ميكنند
از اين كه اين قدر حاشيه رفتم معذرت ميخوام اما حالا ميريم سراغ بقيه مطلب
ابر قدرتهاي بزرگ دنيا همواره سعي داشتن تا اين چهار كشور را همواره در ليست حاميان خود داشته باشند و همواره ترس خود را از اتحاد ميان اين كشورها كه بالواقع اتحاد ميان دنياي اسلام هست اعلام مينمايند و همواره سعي در متفرق كردن اين كشورها از يكديگر داشته اند از نمونه هاي آن ميتوان به كارشكني ميان امپراطوري عثماني و ايران در زمان سلطنت افشارها بخصوص نادر شاه و صفوي ها نام برد كه با بزرگ كردن و گسترش اختلافات قومي و مذهبي موفق به ايجاد اختلاف ميان دو قدرت امت اسلامي شده و زمينه هاي اضمحلال هر دو را فراهم آوردند و همچنين ايجاد تعصبات كور قومي بين آنها مثل پان عربيسم ، پان تركيسم و پان فارسيسم اشاره كرد
همانطور كه ميدانيد تا قبل از انقالاب اسلامي ايران و تركيه زير نظر امريكا و دو كشور عربي هم تحت نفوذ شوروي بودند
پس از انقلاب اسلامي و فروپاشي شوروي اوضاع معادلات به هم ريخت و علاوه بر تركيه ، مصر و عربستان سعودي نيز تمايل بيشتري به غرب پيدا كرده و چنانكه امروزه مي بينبم از مخلص ترين نوكران غرب به حساب مي آيند
حال با چنين شرايطي كشوري مثل تركيه كه پس از ناكامي در پيوستن به اتحاديه اروپا و تحت تاثير افكار مردمي وخواسته هاي ملي سعي در بازگشت به سوي امت مسلمين و احياي جايگاه اسلامي اش در ميان بلاد حق داشته
كه انتخاب مكرر نمايندگان اسلامگرا توسط مردم طي سالهاي مكرر همانطور كه دوستان اشاره داشتند اين امر را ثابت كردند
حالا بهتره يه بررسي از وضعيت فرهنگي و مذهبي مردم سه كشور ديگه واشتراكاتشون با ايران داشته باشيم
همونطور كه ميدونيد جمعيت غالب هر سه كشور فوق الذكر مسلمان و اهل تسنن مي باشند
عربستان در اين ميان با جمعيت غالب و همچنين حكومت وهابي كه به نظر من خيلي بيشتر و خطرناكتر از يهوديها و صهيونيستها ميباشند
جمعيت مصر نيز با اكثريت حنفي و وهابي و كمي هم شافعي تعداد كمي هم مسيحي ساختار تقريبا مشابهي با عربستان داشته و از اونجا كه مصر هم خود را يه كشور عربي ميدونه اشتراكات به مراتب بيشتري با عربستان داشته و دارد به همين علت تعداد وهابيون به سرعت در داخل مصر رو به گسترش است ( البته با حفظ احترام ملتهاي عرب شخصا ملت مصر رو عرب نميدونم و واقعا دلم براشون ميسوزه كه چنان فرهنگ و تاريخي توي فرهنگ اعراب هضم شده است يادمه از يكي از علما شون وقتي پرسيدند شما چرا فرهنگ و تمدنتون ميان فرهنگ عربي هضم شد ؟
اون شخص پاسخ داد چون شخصي مثل فردوسي درميونمون نبود ) پس ساختار فرهنگي و جمعيت مصر و عربستان تاحد بسيار زيادي شبيه يكديگرند و ايجاد ارتباط با اونها با وجود چنين دولت و حكومتي كه هيچ تمايلي در حال حاضر به ايجاد ارتباط با ايران ندارند تنها خود گول زني بيش نيست
گزينه آخر براي ايجاد ارتباط ملت و ودولت تركيه يا همون عثماني ثابق ميباشند كه داراي اشتراكات فرهنگي و تاريخي كثيري با ايران بوده و ملت هر دو كشور نيز نظرزات خوش بينانه تري نسبت به يكديگر دارند
از لحاظ تاريخي تا قبل از حكومت صفوي اختلافات چنداني ميان ملت ها و سران دو كشور وجود نداشت ( البته هر از چند گاهي مشكلاتي پيش مي آمد كه كاملا طبيعي است و وقتي اون را با ملتهاي همسايه ديگر مثل ژاپن و چين يا ژاپن و كره مقايسه كنيم واقعا روابط دوستانه اي بوده )
همچنين هردو اين كشورها (ايران و تركيه ) در زمانهاي گوناگون سابقه رهبري و تحت سلطه داشتن بخش وسيعي از جهان زمان خود و تجربه حكومت بر آن را داشته اند به طوري كه هردو كشور عربي سالهاي مختلفي تحت حاكميت اين دو كشور بوده اند
حالا بياين از لحاظ مذهبي به اين موضوع نگاهي مي اندازيم جمعيت تركيه غالبا مسلمان با مذهب حنفي و شافعي بوده (همانند جمعيت سني هاي ايران ) و تعداد اندكي هم اهل تشيع و ارمني نيز در ميانشون وجود دارند
ميزان نفوذ وهابيت در اين كشور اسلامي برخلاف ساير كشورهاي همسايه و خاورميانه بسيار كمتر از بقيه بوده و تاحد بسيار زيادي مردم اين كشور با مقابله با افراطي گري ميپردازند
از لحاظ قومي هم هم نژاد بودن و هم زبان بودن تعداد كثيري از هموطنانمون با مردم تركيه باعث تحكيم پيشاپيش اين روابط ميشود
از لحاظ سياسي هم تا قبل از انقلاب اسلامي وقتي كه هيچ يك از كشورهاي عربي فوق الذكر نقش مهمي در تحولات منطق بر عهده نداشته اند ايران و تركيه ( هر چند با تحريك و تحت فرمان غرب ) ولي سابقه حضور براي ايفاي نقش به عنوان يك كشور قدرتمدن منطقه اي را داشته اند و همينطور پيوند عميق اقتصادي سياسي ميان دوكشور پيش از انقلاب حاكي از همسويي تفكرات رهبران اين دو كشور با يكديگر بوده است
پس از انقلاب اسلامي ترس رهبران لاييك ترك از ايجاد يك انقلاب ملي مذهبي مشابه در خاك خود و همچنين مخالفت رهبر ايران با سياستهاي حاكمان ترك در خصوص نزديكي با غرب و اسراييل باعث تيرگي روابط ميان دو كشور شده اما در سالهاي اخير و بخصوص پس از احداث خط لوله نفت و روي كار امدن احزاب متمايل به اسلام در تركيه روابط دو كشور رو به بهبودي نهاد تا جاييكه تركيه حاظر به ميانجيگري ميان ايران و امريكا براي آغاز گفتگو ها شد
حالا تركيه كه از پذيرش در اتحاديه اروپا نا اميد شده ميخواد حداقل جايگاهشو ميان امت اسلامي پيدا كنه؟
طبعا هركشوري حتي خود ايران هم بدنبال افزايش ميزان نفوذ و تاثير گذاري در منطقه هست پس تا اين جاي كار اين روش تركيه هيچ چيز غير معقول يا گستاخانه اي نيست
حال جاي بحث داره كه ايران تا چه حد در بازگشت و رويگرداني تركيه از دنياي غرب از تركيه ميتونه سهيم باشه در چنين شرايطي كه هيچ يك از كشورهاي عربي فوق الذكر يا ساير كشورهاي قدرتمند اسامي حاظر به از دست دادن رداي نوكري امريكا نيستند و اون تعداد محدود هم تحت سلطه قدرتهاي شرقي هستند اين اقدام تركيه در واقع يك شجاعت هم ميتونه باشه آيا متحد شدن با يك كشور تقريبا قدرتمد اقتصادي صنعتي با تركيه به ضرر ماست يا به نفعمون؟
آيا كشوري كه تعداد انبوهي از گردشگران شرقي و غربي ساليانه از اون بازديد ميكنند نميتونه محل مناسبي براي تبليغات دين تشيع و اسلام واقعي و همچنين يه سكوي پرتاب براي شناسوندن چهره واقعي ايران باشه؟
آيا ما نميتونيم با استفاده از متخصصان نظامي و صنعتي ترك كه توسط غرب در حد معقولي آموزش ديده شده اند قابليتهاي خودمون را افزايش بديم و تجربيات علمي ،نظامي مون رو در اختيارشون بذاريم؟
آيا اتحاد با تركيه معقول تر و پايدارتر از اتحاد با روسيه ، چين ، كره شمالي يا كوبا وكشورهاي امريكاي لاتين نيست؟
كشورهايي كه تو جنگ هشت سالمون معلوم شد چقدر حامي ما هستند و العان هم خوش قولي هاشون رو مي بينيم؟
واقعا چي بر سر ملت اسلامي اومده كه به يه بت پرست بيش تر از يه مسلمان اعتماد ميكنه؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در ضمن آقاي ليچ ميخوام ازتون بپرسم تا حالا با چند تا ترك رابطه داشتي؟ با چند تاشون منطقي بحث كردي؟ با چند تاشون صحبت كردي كه مي گي اونا از ايرانيا متنفرند؟
خب از يه ديد ديگه نگاه كن فرض كن خود شما با يه غربي صحبت ميكني و اون وقتي ميفهمه ايراني هستي با القابي مثل تروريست و وحشي و خيلي چيزاي ديگه شما رو خطاب ميكنه؟ حالا به نظرت بهتر نيست با خونسردي سعي كني نظرشو در مورد كشورت عوض كني تا تو هم مقابله به مثل كني؟
حالا انتظار داري وقتي هر روز از كليپ هاي موبايل و وبلاگهاو حتي اس ام اس ها گرفته تا طنز هاي مذخرف كه دلقك ها بي نمكي شب و روز پشت سر همين ملت مسلمان انواع و اقسام جوك ها و توهين ها رو ميكنند اون مرد يا زن ترك چه ديدي نسبت به تو داشته باشه؟؟؟ كه باز خود منها كه سالهاست چه به طور مجازي و چه به طور حقيقي با مردم تركيه ارتباط دارم هرگز همچين نفرتي رو كه شما ميفرمايين مشاهده نكردم !
بله جناب ليچ وقتي خوب نگاه كني ميبيني كه من و شما ارمغاني براي اسلام بجزايجاد تفرقه بيشتر نداشته ايم
در آخر از آقاي ليچ و ساير دوستان اگه اين مطلب باعث رنجششون بشه عذر ميخوام و ميخوام نظر بقيه رو هم در اين مورد بدونم .
اگه كمي حاشيه رفتم و از بحث خارج شدم از همه دوستان عذر ميخوام
بدرود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
dizgah
به سایت میلیتاری خوش آمدید.
ممنون از تحلیلی که ارسال کردید. البته به نظر من پاراگراف آخر گفتارتان در رابطه با لیچ با فضای متنی که ارسال کردید زیاد سنخیت نداشت.
امیدوارم شاهد حضور بیشتر شما باشیم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متأسفانه بنده، مدت نسبتاً زيادي تو سايت نبودم و به همين خاطرم از اين بحث عقب افتادم.

پاسخ دوستاني كه در قبل مطلبي ارسال فرمودن رو نمي‌دم؛ چرا كه به نظر كار معقولي نمياد.
از پست دوست تازه وارد و مطلع‌مون، dizgah شروع مي‌كنم تا اگر بحث ادامه پيدا كرد، بشه از تاپيك، نتيجه‌گيري كرد.

------------------------------

قبل از هر چيز، بايد خدمت دوستمون عرض كنم كه :

اين درست كه تركيه، به نسبت ساير كشورهاي همسايه، موقعيت مناسب‌تري براي گسترش مناسبات اقتصادي، سياسي، فرهنگي و حتي نظامي داره. ولي اين رو در ابتدا بايد در نظر بگيرين كه لزوماً پيوند سياسي با يك كشور و تعميق روابط و نهايتاً دوستي و اتحاد با اون، به معني قطع ارتباط مستحكم و يا عدم تلاش براي برقراري چنين ارتباطي با ساير كشورها نيست.

بارها اين بحث پيش اومده كه چرا مثلاً ما با ونزوئلا، يا حتي بوليوي و نيكاراگوئه، ارتباط داريم و سعي در گسترش ارتباط‌مون با اين كشورها داريم؛ حال اينكه اقيانوس‌ها بين ما و اين كشورها فاصله هست و هيچ پيوند و اشتراك فرهنگي هم باهاشون نداريم. اين بحث، يه بحث طولاني هست كه ان شاء الله بماند براي تاپيكي مناسب‌تر.

رابطه با روسيه و چين هم كاملاً مشخص هست به چه دليل هست و از نظر بنده، كار ناصوابي نيست؛ چرا كه براي ورود تكنولوژي و همچنين حداقل (عرض كردم حداقل؛ نه نياز و اتكا) حمايت سياسي در جامعه‌ي جهاني (بخوانيد وقت‌كشي سياسي)، به چنين كشورهايي نياز داريم. چون اگر قرار بر حضور در جامعه‌ي جهاني و نه انزوا باشه، بالاخره در برابر دشمناني كه فقط نام هركدوم، براي به لرزه انداختن پشت ملت‌ها كافي هست و تماماً در برابر ما قد علم كردن، حضور اسمي اين كشورها مي‌تونه تا حدودي ما رو از انزواي سياسي خارج كنه!

درمورد كشورهاي عربي هم بحث ان شاء الله بماند براي تاپيكي مناسب‌تر؛ چرا كه حقيقتاً بحث پيچيده‌اي هست.

اما تركيه.
همون‌طور كه دوست خوبمون هم فرمودن، اشتراكات ما با تركيه كم نيست. ولي بايد ديد كه اين اشتراكات، حقيقتاً موجب نزديكي ما به هم مي‌شه يا كه خير.
اين درست كه اشتراكات فرهنگي ما، زياد هست. اما اولين عاملي كه باعث گسترش مناسبات بين دو كشور مي‌شه، اشتراكات سياسي اون‌ها هست؛ نه اشتراكات فرهنگي. در حال حاضر، سياست خارجه دو كشور ايران و تركيه، تقريباً از كمترين اشتراك ممكن برخوردار هست. براي مثال، مي‌تونين به ساختار قانوني دو كشور، متحدين سياسي‌شون، متحد نظامي، دوستان و دشمنان و حتي مسير حركت پيش‌بيني شده (افق استراتژيك) اين دو كشور دقت بفرمايين تا عرض بنده رو بهتر متوجه بشين.

بسياري از دوستان، احزاب اسلام‌گراي تركيه رو مساوي با اسلام‌گرايي مي‌دونن. حال اينكه اولين اصل براي فعاليت سياسي در هر كشور، حركت در لواي قانون اساسي اون كشور هست (امري كه متأسفانه بسياري از احزاب سياسي داخلي ما هم از دركش عاجز موندن و ...). براي كشوري كه طبق قانون اساسي‌اش، لائيك بوده و لائيسيسم در تمامي جريان‌هاي اداري و اجتماعي‌اش حكم‌‌فرما هست، حضور احزاب اسلام‌گرا تفاوتي رو در مسئله بوجود نمياره. چرا كه كليات حركت يك كشور، براساس برنامه‌ريزي استراتژيك اون هست كه امري سواي دولت‌ها و احزاب هست (بطور مثال، امريكا، انگليس و يا حتي خود ايران عزيزمون). حكومت‌ها و احزاب، صرفاً پوسته‌ي خارجي هستن و تفاوت‌ها، تفاوت در نحوه‌ي عملكرد و رفتار هست؛ نه اصل و ريشه. پس نمي‌شه انتظار داشت كه تركيه، معكوس عمل كنه!

مثلي قديمي هست كه يه بنده‌ خدايي، گرفتار سيل مي‌شه و در آب شناور. از قضا خرسي هم تو آب افتاده بود و جريان آب اين دو مخلوق خداوند رو مي‌برد. خرس بدبخت، به مرد چنگ مي‌اندازه و خودش رو دور كمر مرد حلقه مي‌كنه. مردمي كه مرد رو ديدن، خيال كردن كه مرد، پوستين خرس به تن داره و به خاطر خيسي و سنگيني پوستين هست كه مرد داره به زير آب مي‌ره. خلاصه داد مي‌زنن و ازش مي‌خوان كه پوستين رو ول كنه.
مرد در پاسخ مي‌گه : [color=red]«من پوستين رو ول كردم. پوستين من رو ول نمي‌كنه»[/color].
حالا اين هم شده قضيه‌ي كشور ما. بارها و بارها، افراد مختلف مسائلي رو مطرح مي‌كنن كه شايد از لحاظ تئوري درست باشه. ولي نياز به دو طرف مسئله هست. بطور مثال مي‌گن چرا ما با فلان كشور رابطه‌ي خوبي نداريم. حال اينكه رابطه‌ي خوب و مناسب، نيازمند حركت و علاقه‌ي دوجانبه‌ هست و نمي‌شه 50% ما درست باشه و 50% اون طرف بمونه!
درمورد تركيه هم قضيه به همين ترتيب هست. ابتدا تركيه بايد برادري خودش رو اثبات كنه، بعد برسيم به باقي مسائل.
جمهوري اسلامي ايران، بارها و بارها ثابت كرده كه در گسترش مناسبات با كشورها، از حسن نيتي مثال زدني برخورداره (براي نمونه : ارتباط با كشورهاي حاشيه خليج فارس؛ بخصوص عربستان سعودي و كويت، روسيه، مصر، انگلستان، آلمان، فرانسه، عراق و حتي ايالات متحده امريكا!). پس از نظر حقير، تقصير از ايران نيست كه با يك كشور، رابطه‌ي خوبي نداريم و با يك كشور ديگه؛ چرا. اين اصل هم از زمان حضرت امام خميني (ره)، پابرجا بوده و از همون زمان هم تنها خطوط قرمز (رژيم آپارتايد آفريقاي جنوبي و رژيم اشغالگر قدس) معين شده بود كه يكي به حمدلله نيست و ديگري هم ان شاء الله در آينده‌اي نزديك تكليفش مشخص خواهد شد. اين ديگه برمي‌گرده به علاقه‌ و نياز متقابل كشورها و درك موقعيت حقيقي جمهوري اسلامي ايران در منطقه و حسن نيت متقابل كشورها.

فعلاً ترمز رو مي‌كشم و دوست دارم كه دوست خوبم هم به اين مسائل، توجه داشته باشن و عرايض بي‌ارزش حقير رو به دقت مطالعه بفرماين تا در ادامه، در چارچوب محدوده‌اي كه عرض شد، ادامه‌ي بحث رو دنبال كنيم. اگر هم چارچوب، مورد قبول نبود، به اصلاح اون مي‌پردازيم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
استاد عزیزم اقا مصطفی سلام

خوشحالم که دوباره شما رو در قامت تحلیل گری میبینم. مطلبتون رو کاملا خوندم. متین و رسا بود.
ولی این وسط این سوال مطرح هست (ابتدای تاپیک عرض کردم ) که دولت کنونی ترکیه که شعار اسلامگرائی رو یدک میکشه قصد داره در اینده سیاسی خاورمیانه چه نقشی رو ایفا کنه ؟
دوما برای اجرای این نقش نیاز به حمایت و یا تائید کدام کشور داره ؟( این به این خاطر بود که حرکتهایی در دولت کنونی ترکیه دیده میشه که به نوعی تابو شکنی بوده )

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام از ماست و استادي از شما.

همون‌طور كه عرض شد، اين كه دولت اسلامگراي تركيه، قصد تغييرات داشته باشه، يك بحث هست و اينكه درصورت حفظ شرايط، نقش آينده‌اش چه خواهد بود بحث ديگر.

همون‌طور كه مستحضريد، براي هر فرضيه‌اي، نياز به يك‌سري پيش‌فرض‌هاي محدود كننده هست كه بهتره اول اون‌ها رو بشناسيم.

فرضيه : تركيه در حال حاضر تصميم بر تغيير شرايط و حركت به سمت امپراطوري اسلامي شدن داره.

نيازها :
1- داشتن پشتوانه‌ي مذهبي (كه داره).
2- داشتن مقبوليت از طرف كشورهاي مذهبي (كه نداره).
3- داشتن نظام سياسي منعطف براي حركت به سمت اسلام (كه نداره).
4- داشتن متحد قدرتمند اسلامي (كه مي‌شه گفت مي‌تونه مجموعه‌اي از كشورهاي همسايه رو در كنارش ببينه؛ كشورهايي نظير سوريه و ايران كه در حال حاضر، معادلات منطقه براساس اين دو كشور پايه‌ريزي مي‌شه).
5- نياز منطقه به تشكيل قدرت عظيم اسلامي (كه نياز هست).
6- داشتن منافع بيشتر؛ به نسبت حركت به سمت غرب (نامعلوم - مايل به منفي).
7- تمايل احزاب سياسي به انجام اين امر‌ (پاسخ كاملاً مشخص هست).

نيازهاي اوليه براي اين اقدام، خلاصه‌وار عرض شد.
اين، در شرايطي هست كه ما، تغييرات حقيقي در منطقه (و نه مانورهاي تاكتيكي براي اخذ امتيازهاي بيشتر) رو شاهد باشيم كه متأسفانه عكس اين قضيه، بيشتر مصداق داره. چرا؟ عرض مي‌كنم.

شايد شما هم فيلمي كه چند شب پيش (شب سال نو يا روز اول) از شبكه تهران پخش شد رو ديده باشين. فيلمي كه در شروع، با حمله‌ي نظاميان امريكايي به پايگاه مرزي در تركيه و اسارت چند تن از سربازان ترك به دست امريكايي‌ها آغاز و در نهايت با شكست امريكايي‌ها و كشته شدن فرمانده نظامي امريكا در عراق به دست كماندوهاي ترك پايان مي‌پذيره. سواي ضعف فيلم، ديالوگ‌هايي در فيلم بود كه شايد بد نباشه خلاصه‌وار مرورش كنيم :

فرمانده امريكايي : من مي‌دونم شما ترك‌ها چرا دارين اين كار رو مي‌كنين. از اول هم شما دنبال منافع بيشتر بودين. اول قرار بود كه تو جنگ (جنگ دوم خليج (Gulf War) يا جنگ نفت (Oil War)؛ جنگ امريكا و عراق كه به سرنگوني رژيم صدام منجر شد) كنار ما باشين. ولي يك هفته مونده به شروع جنگ، دبه كردين (ماشاء الله به دوبلورهاي ايراني :lol: ) و پول بيشتري رو طلب كردين. شما هميشه براي گرفتن امتيازات بيشتر، با ما چونه مي‌زدين. ولي الان از اين ناراحتين كه ديگه بهتون (امريكا به تركيه) نياز نداريم. الان عراق در اختيار ماست و شما از اين ناراحتين كه ديگه نمي‌تونين از ما امتياز بگيرين ...!

اين فيلم، ساخت تركيه و يك فيلم كاملاً تبليغاتي بود. فيلمي كه مثلاً مي‌خواست جنايات امريكا در عراق و هدف اصلي اشغالگران عراق رو به نمايش بذاره. ولي ديالوگ‌هاي دروني فيلم، كاملاً موضع كارگردان رو مشخص مي‌كنه!
حالا سوال انحرافي. نخست وزير تركيه (مرد اول سياسي) در زمان حمله امريكا به عراق چه كسي بود؟ [size=5]عبدالله گل؛ رئيس‌جمهور فعلي تركيه!!![/size]

اين، حقيقت هست كه اسلام‌گرايي كه ما مد نظرمون هست، با اسلامگرايي‌ كه تركيه در ذهن داره زمين تا آسمون فرق مي‌كنه. خبري كه متأسفانه در كشور عزيزمون اعلام نشد و دقيقاً برمي‌گشت به بعد از اجلاس داووس (و فكر كنم دوستان در اين تاپيك يا بالكل در سايت، بهش اشاره كردن)، يعني تماس تلفني شيمون پرز با رجب طيب اردوغان و اعلام اينكه بحث پيش آمده در اجلاس داووس، خدشه‌اي در روابط رژيم صهيونيستي و تركيه بوجود نمياره، شايد كمكي باشه براي درك بهتر عرض بنده. تركيه، از زمان روي كار آمدن اسلامگراها، بيشتر در تكاپوي صلح اعراب و اسرائيل بوده و رجب طيب اردوغان و عبدالله گل، رسماً ميانجي صلح سوريه و اسرائيل شدن. اقدامات تركيه هم دقيقاً در راستاي كنترل شرايط خاورميانه و به عبارت بهتر، تعويض نقش تركيه با ايالات متحده در راستاي تحقق طرح صلح خاورميانه (يا به قول تلويزيون طرح «به اصطلاح صلح» خاورميانه :lol: ) بود؛ نه حمايت از ملت مظلوم فلسطين.

با توجه به عرايضي كه مطرح شد، بايد ديد كه در شرايط فعلي، آيا تغيير در رفتار و سياست‌هاي دولتمردان تركيه، قابل پذيرش هست و يا از اون، صرفاً مي‌توان به نوعي بازي سياسي براي امتيازگيري بيشتر در عرصه‌ي جهاني، بخصوص در معادلات منطقه‌اي و افزايش قدرت سياسي ترك‌ها در منطقه، به عنوان كشوري مستقل (و نه اسلامي) در كنار مشاركت اروپايي آن ياد كرد.
پاسخ به اين مسئله، مي‌تونه گره‌گشاي اين بحث باشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]با توجه به عرايضي كه مطرح شد، بايد ديد كه در شرايط فعلي، آيا تغيير در رفتار و سياست‌هاي دولتمردان تركيه، قابل پذيرش هست و يا از اون، صرفاً مي‌توان به نوعي بازي سياسي براي امتيازگيري بيشتر در عرصه‌ي جهاني، بخصوص در معادلات منطقه‌اي و افزايش قدرت سياسي ترك‌ها در منطقه، به عنوان كشوري مستقل (و نه اسلامي) در كنار مشاركت اروپايي آن ياد كرد.
پاسخ به اين مسئله، مي‌تونه گره‌گشاي اين بحث باشه.
[/quote]
سوال سختی کردید و سختی آن بخاطر این است که اطلاعات ما در رابطه با جامعه ترکیه و جناح بندی های سیاسی آنها کامل نیست.

پاسخ هم می تواند مثبت باشد و هم منفی

مثبت بدین خاطر که ترکیه نقش کم اثری در معادلات سیاسی کشورهای اروپایی دارد بعبارتی از دید کشورهای اروپایی ترکیه کشوری دست دوم یا سوم است که هنوز لیاقت پیوستن به اروپا را ندارد ترکیه اصلاحات زیادی در رفتارهای خود برای متقاعد کردن جامعه اروپا کرده است . طبق معمول هم دگردیسی و اصلاحات در هر کشوری طرفداران و مخالفان خود را دارد و ترکیه هم مستثنی نیست.
بحث دیگر نقش ترکیه در منطقه استراتژیک خاورمیانه است. عنوان هنرپیشه بی نقش واقعا مصداق این کشور است. این کشور پتانسیل مناسبی برای ایفای نقش دارد ولی عملا بخاطر مشکلات داخلی و ضعف قدرت چانه زنی در سیاست خارجی نتوانسته آنطور که باید و شاید کاری انجام دهد هر چند که تحرکات خوبی هم داشته است.

منفی بودن پاسخ این سوال هم ممکن است به رشد فزاینده اسلام خواهی در این کشور باشد که بعد از پیروزی حزب اردوغان تشدید شد. درست است که نظام لاییک اساس همه روابط این کشور را تشکیل می دهد ولی امروز مسلمانان این کشور به دنبال کسب حقوق قانونی خود در رابطه با اصول و تعالیم اسلام هستند. این بیداری که هر روز بیشتر می شود در نهایت به نفع جهان اسلام است و صد البته تاثیر خود را در جامعه لاییک ترکیه با گذشت زمان خواهد گذاشت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از کلیه دوستان عزیز بابت ارائه مطلب باید عرض کنم ترک ها کلا" انسان های نامردی نیستند درسته که دیر با آدم همسخن می شوند ولی اگر شدند حتی بعد از چند سال بهشون رو بندازی دست رد بهت نمی زنند .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت دوستان عزيز .
منم موافقم تر كا هميشه دنبال گرفتن امتياز از كشور هاي قدرت مند هستند .
سر جريان جنگ دوم خليج فارس هم همين شيوه رو گرفتن و تا جايي پيش رفت كه آمريكا مجبور شد تغييرات زيادي رو در نقشه حمله ايجاد كند.
سرجريان صادرات گاز ما هم كه همتون ديدين كه چقدر دبه در آوردن .
جريان خريد هواپيما هاي مسافر بريم كه ديگه نيازي به گفتن نيست.
ولي در مجموع من فكر مي كنم سياست تركيه سياستي هستش كه هميشه به دنبال گرفتن امتياز از كشور هاي قدرت مند و قدرت گرفتن از اين طريق هستشو بسيار بسيار هم رو آورده به ديپلماسي و گفتگو كردن از موضع بالا و قدرت مند و ازاين طريق داره نقش خود را درجهان بسيار مهم جلوه مي ده .

در مورد جها ن اسلام دو سوال براي من بوجود دارد:

1- آيا تركيه باتكيه بر ايران و ايجاد روابط محكم با ايران مي تواند جايگاه محكمي در جهان اسلم به دست آورد يا با تكيه كردن بر عربستان يا هردو ؟

2 ـ تركيه به طور مستقل مي تواند برتكيه به ديپلماسي و ايجاد نقش فعال در مسئله فلسطين و حل مشكلات اسرائل و فلسطين جايگاه خود را درجهان اسلم محكم كند ؟

تركيه در بحران اقتصادي توانست اين بحران را در كشور خودش كنترل كند .
با توجه به اوضاع كنوني منطقه من فكر مي كنم تركيه خود به صورت مستقل نمي تواند در جهان اسلام ايفاي نقش كند و بايد از طريق دو دروازه وارد جهان اسلام شود 1 - ايران 2 - عربستان

در مورد برخورد آن ها باما هم من شخصا چيز زيادي نمي دونم ولي فكر مي كنم در كل دنيا هم انسان هايي هستن كه به ديگر مردمان احترام مي گذارن و هم انسانهايي هستن كه برايديگر مردمان هيچ ارزشي قائل نيستن ولي يك چيز و خوب مي دونم و اينكه هيچ كجاي دنيا مثل ايراني ها وطن پرست نيستن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.