daria

مقايسه ي پدافند هوايي عراق و ويتنام شمالي

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سلام
این هم اون تاپیکی که مدت ها بود وعدشو میدادم حتما بخونید که فکر کنم واقعا ارزش چند بار خوندنو داشته باشه ولی متاسفانه دسترسی من به کامپیوتر بسیار محدوده و نمی تونم به طور منظم مطالبو بفرستم دیگه باید به بزرگی خودتون ببخشید icon_cheesygrin
منبع کتاب : ظرفیت نظامی و خطر بروز جنگ،چین،هند،پاکستان و ایران.فصل 17

فناوری ،روابط نظامی-غیر نظامی و جنگ در جنوب آسیا
استفان بیدل و رابرت زیرکل(Stephen Biddle & Robert Zirkle)
مقدمه
در این فصل اهمیت بالقوه ی روابط نظامی-غیر نظامی برای تشریح کارایی فناوری تسلیحات پیشرفته در کشور های در حال توسعه مورد بررسی قرار می گیرد .از سال 1967 که مصر ناوشکن اسرائیلی ایلاث (Eilath) را با استفاده از موشک های استیکس (Styx) غرق کرد ،جهان با نگرانی ناشی از گسترش جنگ افزار های پیشرفته ی کشور های در حال توسعه مواجه بود ه است و شدت و ضعف این نگرانی از آن زمان به بعد همواره در نوسان می باشد.به هر حال با پایان یافتن جنگ سرد این مساله اهمیت خاصی یافت.دستیابی صدام به سلاح های پیشرفته ی غربی پیش از حمله به کویت ، در حقیقت نمونه ی ناگواری ست که مشکل تکثیر تسلیحات پیشرفته در کشور های در حال توسعه را به وضوح به تصویر می کشد . از این رو ، مساله ی امنیت بین المللی بیش از هر موضوعی مد نظر قرار گرفته است.
اکنون باید دید که این تهدید چه قدر جیست ؟ برای پاسخ به این سوال ،آگاهی از توان واقعی تسلیحات مذکور ضروری ست . با این حال پس از عملیات توفان صحرا (Operation Desert Storm) بیش تر کارشناسان معتقدند که دسترسی ارتش های کشور های جهان سوم به این فناوری های پیشرفته تاثیر چندانی بر توانایی های آن ها نخواهد داشت
کارایی تسلیحات متعارف در کشور های در حال توسعه
چنین تصور می شود که ارتش عراق در در استفاده ی موثر از تسلیحات مذکور در میدان نبرد ناتوان بوده است.اگر چه صدام تعداد قابل توجهی از جدید ترین فناوری های غربی و روسی را خریداری کرده بود ولی اکثر آگاهان نظامی عقیده داشتند که سربازان وی از مهارت و آموزش کافی برای تسلط بر پیچیدگی ها ی این سیستم ها برخوردار نبوده اند.
به طور کلی می توان گفت بهره برداری هر کشور از فناوری پیشرفته مستلزم برخورداری از سطح بالای باسوادی،نظام آموزشی کارامد و جمعیتی ست که شناخت روزآمدی از ماشین آلات و و سیستم های الکترونیک داشته باشند.نظریه ی سرمایه ی انسانی حاکی ست کشور های جهان سوم که اغلب فاقد چنین مهارت هایی هستند به لحاظ استفاده ی موثر از تسلیحات پیشرفته در مقایسه با کشور های توسعه یافته از یک ضعف غیر قابل اجتنالب برخوردارند.صحت چنین نظریه ای نشان می دهد که در واقع خطرات ناشی از تسلیحات متعراف چندان جدی نیست.از سویی دیگر ، بعضی از کشور های جهان سوم قادرند فناوری های پیچیده و پیشرفته را به نحو موثری مورد استفاده قرار دهند.برای مثال ،ویتنام شمالی با بهره گیری از سیستم دفاع هوایی منسجمی که شوروی در اختیار این کشور قرار داده بود ،توانست بین سال های 1965 تا 1972 بیش از دو هزار فروند از هواپیما های آمریکایی را هدف قرار دهد .در سال 1973 با استفاده از جنگ افزار های ضد تانک و موشک های سطح به هوای ساخت شوروی که آن زمان از فناوری پیشرفته ای برخوردار بوردند،مصر توانست نیرو های زمینی و هوایی رژیم صهونیستی را متوقف سازد.مبارزان مسلمان افغانستان نیز با بهره گیری از موشک های سطح به هوا و استینگر ساخت آمریکا در اواخر دهه ی 80 میلادی توانستند به نحو موثری با بالگرد های اتحاد جماهیر شوروی مقابله کنند.استینگر کماکان در زمره ی پیشرفته ترین موشک های ضد هوایی آمریکا قرار دارد و پیش از آن که در اختیار مبارزان مسلمان قرار گیرد تصور می شد که آن ها توان استفاده از این موشک ها را نخواهند داشت ،با این حال تاثیر کاربرد این موشک تا حدی بود که بسیاری آن را از جمله عوامل مهم عقب نشنی شوروی در سال 1989 می پندارند.
با آن که هیچ یک از کشور های یاد شده از نظر سرمایه ی انسانی برتری چشمگیری نسبت به عراق سال 1991 نداشتند،همه ی آن ها نشان دادند که توان استفاده از تسلیحات متعارف پیشرفته را دارند .اکنون باید دید که تفاوت این کشور ها در چیست؟؟؟
خب تا قسمت بعدی که معلوم نیست کی باشه باید صبر کنید
icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
اول از همه باید بگم این تاپیک اشتباه منتقل شده فکر کنم بخش جنگ مناسب تر باشه.
و اما ادامه ي مطلب:

یکی از تفاوت های عمده ،روابط نظامی-غیر نظامی ست.در کشور هایی نظیر عراق خطر تهدید خشونت سیاسی از سوی ارتش،محرک موثری برای مداخله ی غیر نظامیان محسوب می شود و این تیرتیب توان ارتش در استفاده از فناوری پیشرفته نیز کاهش می یابد.چنین مداخله ای ممکن است به جابه جایی فرماندهان و یا پاکسازی افسران ارتش منتهی شده و یا عامل بروز عوامل دیگری باشد مانند سرکوبی و منع روابط افقی (روابط بین افراد همتراز) در سلسله مراتب ارتش ًًًٌٌٍ؛ایجاد رده های فرماندهی مجزا ؛جدا سازی از منابع آموزش یا تخصص خارجی ؛بهره گیری از تقسیمات قومی (قبیله ای ) در انتخاب افسران و سازماندهی واحد های رزمی ؛نظارت و کنترل کارکنان نظامی ؛ارتقای درجات به گونه ای وفاداری سیاسی بیش از قابلیت های نظامی مورد توجه قرار گیرد ؛و یا اعدام افسران مظنون به مخالفت.با چنین روشی نظام حاکم می تواند هر گونه توطئه ای از سوی ارتش را به شدت با مشکل مواجه کند و نیزط می تواند با کنترل دقیق عقاید و تعلیمت افسارن ارتش ، نسبت به افرادی که خطر قابل توجهی محسوب می شوند ،سریعا اقدام کند.این روش های بی رحمانه و شدید به حاکم مستبدی چون صدام اجازه می دهد که تا حد قابل توجهی خطر بروز کودتا را کاهش دهد.با این حال روش های مذکور به نحوی غیر قابل اجتناب توان ارتش را در توسعه ی مهارت ها و تخصص های لازم برای به کارگیری تسلیحات پیشرفته تحت تاثیر قرار میدهد.بدین ترتیب علاوه بر بروز اختالا ل در هماهنگی های لازم برای سیتم پشتیبانی متقابل که با هدف کارایی بیشتر در زمان جنتگ صورت می گیرد ، انگیزه ی لازم برای تبعیت از روش های دقیق استفاده از تجهیزات پیشرفته را در افسران و سربازان کاهش می دهد.
جا به جایی مکرر افسران و منع روابط جانبی بین آن ها ،در واقع با عث ایجاد اختلال در کسب تجربه ، اتخاذ تدابیر جنگی متناسب با شرایط ،مصلحت اندیشی در جنگ و ابتکار عمل در حل مشکلالت غیر قابل پیش بینی می گردد.برای مثال، برای فناوری های پیچیده که پیش بینی عملکرد آن ها تا حد زیادی به شرایط متفاوت زمین،اوضاع آب و هوایی و فنون رزمی دشمن بستگی دارد توانایی انطباق با شرایط موجود بسیار مهم است.بنابر این جلوگیری یا کاهش امکان بروز توطئه در میان افسران ارتش،در واقع نتیجه ای جز کاست از ارزش فناوری های موجود نخواهد داشت .
از طرف دیگر محدودیت حضور مستشاران نظامی خارجی و مخالفت با حضور نظامیان در دانشگاه ها یا دانشکده های نظامی خارجی در واقع ارتباط با منابع آموزشی تخصصی را از بین می برد.اگر فناوری به تنهایی وارد یک کشور شود (همان اتفاقی که به طور عمده در کشور های در حال توسعه برای تسلیحات متعارف پیش می آید) باید دانست که تخصص لازم برای استفاده از فناوری مزبور و یا مهارت تعمیر و نگهداری آن فقط در انحصار کشور سازنده ی خارجی و یا نیروی نظامی خارجی ست که از فناوری مربوط استفاده می کند. از این رو، مخالفت زمامداران کشور های جهان سوم با دسترسی ارتش به آموزش های خارجی اگر چه می تواند خطر انحراف عقیدتی و نفوذ سیاسی را کاهش دهد، ولی چنین محدودیتی احتمالا موجب می شود ارتش مورد نظر نسبت به کاربرد و تعمیر و نگهداری تجهیزات تسلط کافی نیابد.
استفاده از رده های فرماندهی مجزا ،هماهنگی جنگ افزار ها با سیستم ها پشتیبانی و سلاح های مکمل را با مشکل مواجه می کند.همگام با پیشرفت فناوری تسلیحاتی ،تاثیر و کارایی سلاح ها وابستگی بیش تری به همکاری و هماهنگی سیستم ها با یک دیگر خواهد داشت که در نتیجه ی این همکاری نقاط ضعف احتمالی سیستم ها پوشش یافته و بر قدرت آن ها افزورده خواهد شد.برای نمونه، هواپیما های مدرن قادرند با پرواز در ارتفاعی پائین تر از حد رهگیری رادار ها پرواز کنند و در نتیجه از گزند «موشک های ضد هوایی هدایت راداری» بگریزند با این حال باید در نظر داشت که این گریز ،هواپیما های مذکور را مجبور به پرواز در ارتفاعی می کند که در صورت رویارویی با آتش پر حجم «آتشبار های ضد هوایی» مستقر در مناطق جنگی با خطر جدی مواجه خواهند شد.در این حالت اگر توپخانه ی خودی از موقعیت زمانی و مکانی منطقه ی نفوذ هواپیما داشته باشد و رادار های مراقبتی و سایر ابزار های اکتشافی هوابرد بتوانند محل استقرار آتشبار های ضد هوایی دشمن را اطلاع دهند ،توپخانه ی خودی قطعا می تواند به سرکوب آن ها بپردازد.در این صورت هواپیما های خودی با مشکل آتشبار های ضد هوایی مواجه نخواهند بود.بنابراین بهره گیری همزمان از هواپیما،رادارهای هوابرد و توپخانه ی زمینی می تواند به عنوان سیستمی منسجم تا حد چشمگیری موثر واقع شود.بدیهی ست در صورتی که رده های فرماندهی مربوط به هواپیما های جنگنده ،رادار و توپخانه ی زمینی به صورت کاملا مستقل از یک دیگر و بدون هیچ ارتباطی با هم سازماندهی شوند،هماهنگی این اجزا در عمل غیر ممکن خواهد بود.
در نهایت علاوه بر ارتقا و ترفیع که که به جای قابلیت های فردی بر اساس وفاداری افراد صورت می گیرد ،اختلافات قومی (قبیله ای) ،مبادرت به تدابیر تروریستی مانند پاکسازی و ترور افسران و نظارت دقیق و مستمر ،تعهد صادقانه نسبت به وظایف را در آن ها (چه در مورد افسران چه در مورد درجه داران) از بین می برد.بدون توسل به این اصول اخلاقی بی شک سوق دادن سازمان در مسیر وظایف روزمره ای چون تعمیر و نگهداری تجهیزات ،کار دشواری خواهد بود.با نو سازی ارتش ها و وابستگی بیشتر قوای رزمی به فناوری،قابلیت ارتش در نگهداری و استفاده از تجهیزات برای تمامی رده ها اهمیت حاتی دارد.اداره ی یک سازمان نظامی با ترکیبی از وفاداری ساسیس و ترس سیاسی قطعا به این می انجامد که اجرای منظم آئین نامه های فنی اجرایی در درجه اهمیت دوم قرار گیرد و تسلیح چنین سازمانی با تجهیزات نوین به مهنی قبول این خطر است که به هنگام بحران و به دلیل مشکلات ناشی از سوء نگهداری و ،کارایی این تجهیزات تال حد از کار افتادگی تنزل یابد.
به هر حال، این روابط نامعقول نظامی-غیر نظامیفقط ویژگی بعضی کشور های در حال توسعه محسوب می شود.در صورتی که خطر تعارضات سیاسی چندان محسوس نباشد مقامات غیر نظامی می توانند با تعدیل اقدامات مراقبتی موجود،راه استفاده ی موثر تر ارتش از فناوری را هموار کنند.
و این داستان ادامه دارد ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
البته آن دست هاز سازمان های نظامی که از چنین قوائد سخت و سرکوب گرانه ای برخوردادر نیستند اغلب می توانند با تامین یا واردات استادان و روش ها کارآمد ،حتا نفرات کم سواد خود را به گونه ای آموزش دهند که قادر به استفاده از تجهیزات پیچیده باشند درصورتی که ارتش تجربه و ابتکار را به هم آمیزد می تواند فناوری های مورد نیاز را در شرایط خاصی به کار گیرد و در صورت لزوم تغییرات تاکتیکی عمده ای در آن ها ایجاد کند.همچنین در صورت به کار گیری سیستم های مکمل ،می توان از مزایای بالقوه ی سلاح های تخصصی مدرن نیز بهره گرفت در ضمن، سازمان بدون آن که نیازی به سیاسی کردن ترفیعات برای جلوگیری از خطر کودتا داشته باشد ،می تواند با بها دادن به توسعه ی تخصص های فنی و اجرا ی روش های معمولی که لازمه ی کارایی مناسب و تعمیر و نگهداری تسلیحات مدرن است ،ایجاد انگیزه نماید.
به این ترتیب در مورد نظام هایی که با خطر کودتا مواجه هستند ،اعمال روش های سخت نظارتی که با هدف تضمین بقای نظام حاکم صورت می گیرد،ممکن است مانع از به کارگیری موثر فناوری گردد،فارغ از سطح تحصیل افراد نظامی و آشنایی آنان با ماشین آلات پیش از ورود به ارتش.به هر حال ،در صورتی که نظام حاکم بتواند بدون قرنطینه ی افسران ارتش به بقا و دوام دست یابد ،تدوین برنامه های آموزشی و تعلیم افراد – حتا آنان که از تحصیلات اندکی برخوردارند – با هدف استفاده از تجهیزات پیچیده محتمل خواهد بود.همچنین در جایی که بدون ارعاب افسران ارتش ،بقای نظام حاکم آسیبی نمی بیند و می توان اتظار داشت که ارتش به طرح روش هایی بپردازد تا به کمک آن ها بتوان تجهیزات مذکور را به نحو موثری در عرصه های نبرد به کار گرفتدر این صورت باید گفت که روابط نظامی – غیر نظامی بر کارایی فناوری های پیچیده در کشور های در حال توسعه به ذات از تاثیر نیروی انسانی نیز چشمگیر تر است.
در این فصل رابطه ی نظامی – غیر نظامی با مطالعه ی دو مورد ازموارد کاربد فناوری پیشرفته ی دفاع هوایی در کشور های در حال توسعه مورد بررسی قرار می گیرد؛ویتنام شمالی در دومین جنگ هند و چین در سال های 1965 تا 1972 ؛و عراق در جنگ ایران و عراق در سال های 1980 تا 1988 و جنگ خلیج فارس در سال 1991.
هر یک از موارد مذکور نمایانگر کشور در حال توسعه ای ست که از سرمایه ی انسانی محدودی بهره مند است.با این حال ،روابط نظامی غیر نظامی در این دو کشور تفاروت فاحشی با هم دارد.در مورد عراق باید گفت رابطه ی بیمار گونه و نا معقول ارتش و نظام حاکم ،سبب اصلی عملیات سرکوب گرانه ای بود که صدام با موفقیت علیه ارتش خود به انجام رساند.بنابراین می توان گفت روابط نظامی - غیر نظامی عراق در واقع تنش زا بوده است.در مقابل می توان به روابط نظامی – غیر نظامی مسالمت آمیز ویتنام شمالی اشاره کرد .که در آن نقشی فرعی ،اما تعیین کننده را عهده دار است.در این حال خطر تعرض سیاسی از جانب ارتش وجود ندارد.بنابر این می توان با اعطای آزادی کافی به ارتش (نه به صورت نامحدود) تحقق کارایی نظام در عرصه های نبرد را محتمل تر کرد.این دو مورد در واقع نمونه ی خوبی از کنترل شدید متغیر های فرعی ست.فناوری مرود نظر در هر دو نمونه در عصر خود ( حداقل در نوع خود) بسیار پیشرفته بود .همچنین در هر دو مورد دشمن – نیروی هوایی آمریکا – از فناوری بسیار پیچیده ای برخوردار بود و تلاش گسترده ای برای غلبه بر سیستم های دفاع هوایی این کشور ها بخ کار بست .با آن که دو کشور از ویژگی های ارضی زمینی متفاوتی برخوردار بودند اما نمی توان این عاول را تنها عامل تفاوت عملکرد سازمان های نظامی آن دو دانست.البته ماهیت جنگ زمینی هر دو کشور نیز متفاوت بود ،جمگ چریکی در ویتنام در مقایسه با نبد کاملا مکانیزه ی عملیات توفان صحرا .با این حال ف این ویژگی بر سیستم های دفاع هوایی این دو کشور که هر یک برای محافظت از یک سری اهداف ثابت در مواضع کم و بیش شناخته شده استقرار یافته بودند تاثیر چندانی نداشت.
در ادامه ی این فصل ،ویژگی های سرمایه ی انسانی ،روابط نظامی – غیر نظامی و فناوری دفاع هوایی که کشور های یاد شده آز آن برخوردار بودند به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد.سپس تاثیر استفاده از فناوری توسط این کشور ها مورد ارزیابی قرار گرفته و در خاتمه آثار و نتایج آن بر منطقه ی جنوب آسیا تشریح می شود.
تازه داستان شروع شد از 55 صفحه تازه رسیدیم صفحه ی 9
قسمت بعد:
[color=blue]سیستم پدافند هوایی عراق[/color]
سرمایه ی انسانی عراق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]سلام
اين قسمت شايد در ظاهر اصلا نظامي نباشه ولي اين نكته رو نشون مي ده كه براي بررسي نقاط ضعف و قوت نظامي يك كشور چه اطلاعات مختلفي نيازه

سرمايه ي انساني عراق
ارزیابی سرمایه ی انسانی در هر سازمان نظامی اساسا مستلزم در اختیار داشتن شرح مفصلی از تحصیلات و مهارت های افرادی ست که در رده های آن سازمان اشتغال دارند . البته این نوع ارزیابی مستقیم درباره ی کشور های خودکامه و قدرت طلبی چون عراق ( یا ویتنام) امکان پذیر نیست. در این صورت ارزیابی سر مایه ی انسانی باید به صورت غیر مستقیم صورت گیرد و د این راستا می توان از ویژگی های زیر کمک گرفت : نرخ سواد ، درصد افرادی که در بخش تولید صنعتی شاغلند ( نسبت به کسانی که در کشاورزی سنتی شاغلند) و میزان آشنایی مردم با ماشین آلات که به عنوان مثال با میزان مالکیت خودرو توسط مردم قابل سنجش است.
ارزیابی ویژگی های یاد شده نشان می دهد که عراق در زمان بررسی این عوامل فاصله ی زیادی با کشور های توسعه یافته داشته است . برای مثال ، برآورد نرخ سواد در عراق طی سال های 91-1990 بین 50 تا 70 درصد متغیر است. این نرخ ،عراق را در جایگاه متوسطی میان کشور های توسعه نیافته قرار می دهد.و با کشورهایی مانند برزیل (76) ، کامرون (65) ، چین (70) ، کلمبیا (80) ، نیجریه (42) ، ویتنام (78) و بسیاری از کشور های خاورمیانه مانند ایران (48) ، عربستان (50) ، و سوریه (78 درصد از مردان) همترا کرده است. در مقابل باید گفت نرخ سوا در کشور های توسعه یافته تا 99 درصد نیز افزایش یافته است.
بخش عمده ای از نیروی کار عراق به فعالیت های کشاورزی اشتغال داشتند. تا سال 1991 در حدود یک سوم جمعیت عراق را کشاورزانی تشکیل می دادند که از امکانات و فناوری محدودی بهره مند بودند و و فقط 28 درصد از سکنه ی این کشور در بخش های صنعتی اشتغال داشتند. با آن که بخش صنعتی عراق در مقاسیه با بسیاری از کشور های در حال توسعه وسیع تر است ، اما صنعت این کشور به عنوان یکی از کشور های تولید کننده نفت تفاوت زیادی با کشورهای توسعه یافته و پیشرفته دارد. در آلمان فقط 5 درصد از مردم کشا ورزی می کنند ، این رقم در انگلیس کم تر از 2 درصد و در فرانسه کم تر از 10 درصد است . به علاوه ف بخش صنا یع کوچک عراق به طور عمده از فناوری پائینی بهره مند است و اشتغال در آن به تخصص بالایی نیاز ندارد . صنعت عراق اساسا در استخراج و فراوری موادی از قبیل کود شیمیایی ، تولید سیمان و پتروشیمی خلاصه می شود . نیاز به پرسنلی که با فناوری پیشرفته آشنایی داشته باشند در هیچ یک از این موارد ضروری نیست. کارخانه جات ذوب فلزات ، تسهیلات تولید ماشین آلات و تجهیزات حمل و نقل در این کشور در دهه ی 1980 ساخته شده اند با این حال ف به مرور این کشور توانست با فناوری پائین به مرحله ی مونتاژ قطعات وارداتی نیز دست یابد.
در نهایت ، یکی از مقیاس های ساده برای سنجش میزان آشنایی یک ملت با ماشین آلات تعداد وسایل نقلیه ایست که توسط شهروندان استفاده و یا به عبارتی تعمیر و نگهداری می شود. مالکیت وسایل نقلیه نشانگر آکاهی از اهمیت امور روزمره ای چون : زمان تعمیر روغن و تعمیر و نگهداری ست و مستلزم آموزش رانندگان برای استفاده از ماشین هاست. در سال 1986 ( تازه ترین آمار موجود) به ازای هر یکصد شهروند عراقی فقط چهار وسیله ی نقلیه (مسافربری و تجاری) وجود داشت. اگر چه این رقم در مقایسه با آمار مشابه اغلب کشور های در حال توسعه مناسب است ، اما در قیاس با کشور های توسعه یافته ضعف محسوسی دارد. [/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسیار عالی هست داریا جان دستت درد نکنه منتظر ادامه ش هستیم تا بعد پایان بتوان راجع به موضوع بحث کرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]نیروهای عراق فقط روی کاغذ نیرو بودند...حتی خود مردمش هم راضی به ورود امریکایی ها بودند ولی نمیدانستند که چه آش تندی در انتظارشونه...
تشکر دریا جان منتظر ادامه مبحث هستیم...
____________
راستی کسی نمیخواد اینو منتقل کنه؟؟!
http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=84591#84591[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]..................[/quote]

[color=darkred]کاربر گرامی
اگر صحبتی دارید به زبان فارسی بنویسید.
sina12152000
[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]سلام
بايد ببخشيد اون قسمتاي قبلي رو كه ديدم پر از غلطاي تاپي بود :mrgreen:
[quote]بسیار عالی هست داریا جان دستت درد نکنه منتظر ادامه ش هستیم تا بعد پایان بتوان راجع به موضوع بحث کرد.[/quote]
سعيد اين طوري كه حرف مي زني آدم روحيه مي گيره بد جور :mrgreen:

روابط نظامی – غیر نظامی
پیشینه ی عراق امروز حاکیست که خطر بروز کودتا همواره روابط نظامی – غیر نظامی این کشور را تحت تاثیر قرار داده است. با به قدرت رسیدن صدام در سال 1979 مشکل تعرض سیاسی از سوی ارتش نیز افزایش یافت. صدام از آغار زندگی سیاسی خود شخصا در بسیاری از اقدامات سرکوبگرانه و کودتا ها به عنوان طراح ف شاهد و یا قربانی شرکت داشته است. از این رو سرکوب کودتا از انظر وی اهمیت خاصی داشته است و هرگونه اقدام احتمالی نظامیا برای براندازی را با عملیات سرکوبگرانه ی شدیدی پاسخ گفته است.
ابزاری هایی که در این گونه اقدامات سرکوبگرانه مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از : پاکسازی و اعدام مخالفان ؛ کنترل و نظارت سیاسی بر ترفیعات نظامی ؛ نظارت سیاسی بر افسران ارتش ؛ گسترش رده های فرماندهی مستقل و چندگانه به خارج از ارتش و و تفکیک رده های فرماندهی در داخل ارتش ؛ مستثنا کردن ارتش در دخالت در تصمیم گیری های ملی ؛ سیاسی کردن آموزش های نظامی ؛ و اتخاذ مجموعه ای از تدابیر ضد کودتا که به طور عمده بخش های خاصی از نیرو های مسلح را مد نظر قرار می دهد. اجرای تلفیقی از روش های یاد شده نقش موثری در نجات صدام و دولت وی از سرنگونی داشته است. به هر حال ، بهره گیری از چنین روشی موجب شد تا توان ارتش در به کارگیری فناوری های تسلیحات پیچیده به شدت کاهش یابد.

اعدام و پاکسازی
حیات سیاسی عراق ، حداقل از سال 1968 با انجام پاکسازی های برنامه ریزی شده در ارتش این کشور همراه بوده است. این روند در دوران حکومت صدام شکل منظم تر و مهلک تری به خود گرفت. بلافاصله پس از آغاز ریاست جمهوری صدام ، دور جدیدی از پاکسازی ها بر اساس توطئه و طرح های کودتا آغاز شد. اگرچه این روند پاکسازی ها ظاهرا بر مقامات حزب بعث متمرکز بود ، اما در اعدام صد ها تن از افسران نظامی ، از جمله فرمانده ی یکی از سه سپاه ارتش عراق نیز نقش مهمی داشت. یک سال بعد اقدام تروریستی علیه دو تن از اعضای رهبری این حزب (از جمله طارق عزیز که بعد ها به سمت نخس وزیری رسید) که از سوی نهضت مقاومت شیعیان انجام شد ، تعداد دیگری از افسران ارتش را به پای جوخه های ترور کشاند. تعدادی از افسران به دلیل ناکامی در جلوگری از حملات تروریستی و و تعدادی نیز به اتهام رایج توطئع علیه نظام حاکم اعدام شدند.
پاکسازی کارکنان تا زمان جنگ ایران و عراق نیز ادامه یافت. بروز اولین نارضایتی نظامی که در تابستان سال 1982 و به دنبال عقب نشینی عراق از خاک ایران صورت گرفت ، موجب شد بیش از سیصد نفر از افسران عالی رتبه اعدام شده وتعدای نیز از ارتش اخراج شدند. از طرفی سرکوب چند کودتای نافرجام و توطئه ی تروریستی از سوی صدام در دوران جنگ ، سبب شد تا شایعات مربوط به اعدام افسران شدت بیش تری بگیرد. پس از پایان جنگ نیز صدام دور جدید از پاکسازی را شروع کرد. البته این بار هدف وی از بین بردن تعدادی از فرماندهان نظامی بود که طی جنگ به موفقیت هایی دست یافته بودند (با هراس از این که احتمال داردآن ها مورد حمایت محلی یا ملی قرار بگیرند) ژنرال ماهر عبدالرشید و ژنرال هشام صباح فخری که پس از آزادسازی فاو در آوریل سال 1988 قهرمانان ملی قلمداد می شدند ، از کار برکنار شده و به اعدام یا حبس در منزل محکوم شدند. این گونه پاکسازی ها و اعمال مشابه باعث ایجاد اضطراب میان افسران ارتش شد و این باور را در آن ها پدید آورد که پرهیز از هرگونه فعالیت سیاسی باعث بیمه شدن آن ها در مقابل بوالهوسی های رژیم صدام خواهد شد.
با این حال بر اساس گزارش های موجود ، کودتاد های نافرجامی که پس از آتش بس سال 1988 روی داد ، پاکسازی ها و اعدام هایی را در پی داشت که تا سال 1990 ادامه یافت. این مجازات ها به دنبال کودتای نافرجام و ناموفقی بود که اواخر سال 1988 و و اوایل سال 1989 د ر شمال عراق روی داد و در جریان آن ده ها و شاید صد ها تن از افسران ارتش اعدام شدند. هنگام آمادگی عراق برای مقابله با «عملیات توفان صحرا» در سال 1991 ، صدام ژنرال «نظیر الخزرجی» که ریاست ستاد به ارتش این کشور را عهده دار بود بر کنار کرد و به جای وی فرمانده ی تکریتی گارد ریاست جمهوری را به این سمت برگزید. به دنبال این حرکت وپس از اقدامات صدام در حمله به کویت ، موجی از مخالفت در میان افسران ارتش پدیدار شد. حتا آغاز «عملیات توفان صحرا» تمایل صدام به پاکسازی در ارتش را تضیف نکرد. همچنین بر اساس گزارش ها ی موجود در ژانویه ی سال 1991 ، فرمانده ی نیروی هوایی و فرمانده ی پدافند هوایی عراق به دلیل ناکامی در مقابله با نیرو های متحد ، اعدام شدند.

قسمت بعدي
ترفیع بر اساس معیار های سیاسی

مي گم من كه اينا رو مي خونم مو به بدنم سيخ ميشه عجب وضعي بوده [/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]سلام
به قول شاعر چند ماه این مثنوی تاخیر شد [/color]

[color=blue]ترفیع بر اساس معیار های سیاسی[/color]
[color=darkblue]ترفیع افسران ارتش عراق به رهبری صدم و حرب بعث نه بر اساس شایستگی های حرفه ای بلکه بر اساس وفاداری به شخص صدام صورت گمی گرفت . در دهه ی 1970 صد ها تن از اعضای وفادار حرب بعث از طریق شرکت در دوره های نظامی فشرده به درجه ی افسری نایل شدند . افسرانی که مشمول پاکسازی فشرده ی رزیم قرار می گرفتند بدون استثنا جای خود را به وفادارن حزب بعث و حامیان شخص صدام می دادند .
صدام همچنین متابق برنامه ریزی خاص خود تعدادی از خویشاوندان و اعضای قوم «تکریت» را در راس مشاغل مهمی قرار داد . «عدنان خیر الله طلفه» پسر عموی صدام که بعد ها نزد وی محبوبیت خاصی یافت در اکتبر سال 1977 به عنوان وزیر دفاع این کشور منصوب شد و بعد ها به سمت تازه تاسیس جینی رئیس ستاد نیروهای مسلح عراق گمارده شد . متعاقبا «عدنان» نیز تعدادی از هم کلاسی های خود را در «مرکز عالی نظامی البکر» به مقام های مهمی منصوب کرد .
در نتیجه ی این امر ، مقامات عراقی به طور خصوصی اذعان داشته اند که با آغاز جنگ عراق و ایران ، مناصب و مشاغل ارشد حتا آن ها که نیاز به تخصص بالایی داشت (مانند نیروی دفاع هوایی) در واقع فقط مشاغلی تشرفاتی و سیاسی بوده است . به طور کلی روز به روز اولویت بیش تری به ملاحظات سیاسی در ترفیع افسران ارشد و بالاتر از سرهنگی داده می شد که البته وفاداری شخصی آن ها به صدام قبل از جنگ ، در حین جنگ و پس از جنگ عراق و ایران اهمیت خاصی داشت .[/color]
[color=blue]نظارت سیاسی [/color]
[color=darkblue]از اولین روز های حاکمیت رژیم بعث عراق و با نظارت شخصی صدام ، تعداد و نوع نیرو های امنیتی این کشور و خصوصا نیرو های امنیتی ناظر بر ارتش به سرعت افزایش یافت . از اوایل سال 1979 هر یک از افسران ارتش باید خود را تحت نظارت دایم می پنداشت . بدیهی ست در جامعه ای پر از جاسوس ، به ندرت می توان به افراد برای بیان اسرار شخصی یا سیاسی اعتماد کرد . به قول یکی از دیپلمات های اروپایی : «به نظر می رسد حداقل سه ملیون عراقی همواره یازده ملیون نفر باقی مانده را زیر نظر دارند.»
در اواخر دهه ی 1980 حداقل هفت موسسه ی مستقل فعالیت خود را در چارچوب آئین نامه های نیرو های پلیس آغاز کردند . با آن که وظایف کلیه ی موسسات فوق در قالب مسوولیت های نظارتی خلاصه می شد ، سه اداره ی ذیل مسول نظارت بر ارتش و انجام وظایف امنیتی مشابهی بودند : مخابرات یا اداره ی اطلاعات حزب ، امن یا امنیت داخلی کشور و استخبرارات یا اطلاعات نظامی . سازمان اطلاعاتی مستقل دیگری نیز با نظارت اداره ی امور ریاست جمهوری تشکیل شد که به ظاهر مستقیما با ریاست جمهوری در ارتباط بود . البته صدام حتا جنین تشکیلات امنیتی گسترده ای را نیز کافی نمی دانست : در سال 1992 دیپلمات ها تصریح کردند که در حدود شش تا هشت شعبه ی مستقل در ارتباط با امنیت کشور فعالیت می کنند که حداقل چهار شعبه از این تعداد به کنترل ارتش اختصاص یافته اند .
صدام سازمان دهی موسسات مذکور را به گونه ای انجام داده بود که هر یک ضمن رقابت با سایر سازمان ها ، به طور مستقل عمل می کرد . بدین ترتیب هر یک اگزارش های خود را جداگانه به صدام ارئه می نمود و تحت کنترل مستقیم او قرار داشت . به علاوه ، صدام از هر یک از این موسسات به عنوان جاسوس ِ دیگری استفاده می کرد تا هرگونه دسیسه و سوءظن در خزب و یا در ساختار حکومتی به سرعت بر ملا شود .
از این گذشته با آغاز سال 1970 حزب بعث ، افسران تبلیغات و ماموران سیاسی بعثی را با مشاغلی در سطح گردان های کل نیرو های مسلح سازماندهی می کرد . این سازمان که تحت کنترل شدید صدام اداره می شد با هدف نظارت بر افسران ارتش تشکیل شده بود و به نوعی خود نیز تحت فرماندهان نظامی حزب ببعث قرار داشت .[/color]
[color=blue]رده های فرماندهی چند گانه[/color]
[color=darkblue]به منظور محدود ساختن قدرت هر یک از ساختار ها ، صدام سیستمی تشکیل شده از سازمان های چند گانه ی نظامی و شبه نظامی ایجاد کرد که از رده های فرماندهی جدا گانه ای تبعیت می کردند . همان طور که پیش از این گفته شد این سرویس های امنیتی با بیش از چهار آژانس جداگانه ، مراقبت و کنترل ارتش را بر عهده داشتند و بخش دیگر این سرویس ها نیز به نظارت بر ساختار سیاسی-تبلیغاتی حزب بعث اختصاص داشت . گارد ریاست جمهوری و جیش الشعبی نیز بخش دیگری از این سیستم مراقبتی محسوب می شدند .
جیش الشعبی که اوایل دهه ی 1970 و با اقدام حزب بعث تشکیل شد در واقع حفاظت از رهبری سیاسی و حراست از تاسیسات و ساختمان های حکومتی را عهده دار بود . این نیروی شبه نظامی که از نظر بودجه و فرماندهی تحت امر حزب بعث اداره می شد و ریاست آن را شخص صدام بر عهده داشت به رشد چشمگیری دست یافت و تشکیلات پنجاه هزار نفری آن در اواخر دهه ی 1970 به 000 250 نفر در سال 1980 افزایش یافت بعضی از منابع معتقدند که این نیرو طی جنگ عراق علیه ایران به مرز یک ملیون نفر رسید . البته این نیرو با آن که تحت فرماندهی ارتش نبود ، طی دوران جنگ با ایران توانست با انجام مجموعه ای از عملیات های دفاع هوایی ، دفاع غیر نظامی و نبرد زمینی به حمایت از ارتش پرداخته ، خدمات گسترده ای را در جبهه ها انجام دهد .
با این حال ف جیش الشعبی که تحت کنترل حزب بعث اداره می شد نیز از روند پاکسازی در امان نبود . بر اساس گزارش ها ، بسایری از افسران این نیرو در آغاز جنگ عراق و ایران اخراج شدند . از طرفی این نیرو سرنوشت مشخصی ندارد . بعضی از منابع مدعیند که نیرو های رزمی این ارتش در اوایل سال 1982 تابع و زیر فرمان ارتش منظم عراق قرار گرفت . در حالی که بعضی دیگر معتقدند این ارتش تا قبل از عملیات توفان صحرا در سال 1991 ، به طور مستقل عمل می کرده است .
به عنوان گام آخر ، علاوه بر جیش الشعبی و ارتش منظم عراق ، صدام با توسعه ی گارد ریاست جمهوری ، لشکر های گارد ریاست جمهوری این کشور را تشکیل داد که از توان زمینی قابل ملاحظه ای برخوردار بود . تشکیلات این گارد که در آغاز فقط از یک تیپ تشکیل شده بود تا سال 1986 به شانزده تیپ رسید و به منظور تضمین وفاداری سیاسی آن ها ، افراد مورد نیاز به طور عمده از تکریت و مناطق اطراف آن انتخاب می شدند . این سازمان نظامی صدام ، که مطمئن ترین و شاید عمده ترین تشکیلات وی نیز محسوب می شد ، رفته رفته به تجهیزات ، امکانات و تدارکات بهتری دست یافت . به تعبیری این بخش نظامی ، ارتش منتخبی بود که ضمن برخورداری از جنگ افزار های پیشرفته ، از افرادی تشکیل شده بود که نسبت به رژیم حاکم ، بسیار وفادار بودند . هنگام عملیات توفان صحرا وسعت این نیرو به هشت واحد در حد لشکر و چندین تیپ رسیده بود که فرماندهی همه ی آن ها از طریق رده های مستقل از ارتش منظم این کشور صورت می گرفت .[/color]
[color=blue]عدم نفوذ نظامی در عالی ترین سطوح تصمیم گیری[/color]
حزب بعث اساسا از دخالت ارتش در روند تصمیم گیری مسائل سیاست ملی و حتا بعضی از عملیات های نظامی جلوگیری می کرد . به عنوان مثال ، فقط معدودی از افسران نظامی در بالاترین [color=darkblue]سطوح حکومتی این کشور حضر داشتند که از این تعداد ، برخی جزو خویشاوندان صدام بودند و بقیه نیز هیچ گونه نفوذی در روند تصمیم گیری نداشتند .
در تمام مدتی که ارتش می کوشید راه نفوذی در سیاست کشور بیابد ، دولت کلیه ی عملیات های نظامی ارتش را مو به مو تحت نظر داشت . شاید بد ترین نمونه ای که می توان به آن اشاره کرد ، دستور علنی صدام مبنی بر منع عقب نشینی در حمله فتح المبین ایران در ماه مارس سال 1982 باشد . دستور های تحکم آمیز صدام در رابطه با اهداف نظامی از جمله عواملی ست که باعث پیشرفت های متناوب ایران شده بود و صدام به همین دلیل شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته بود . در واقع دخالت شخص صدام در طرح ریزی عملیات های نظامی حداقل در سال های میانی جنگ عراق و ایران یکی از ویژگی های کلی رژیم وی محسوب می شود . بدین ترتیب ، تسلط و نظارت صدام بر افسران ارتش شدید تر بود ولی این شدت کنترل ، کارایی نظامی را شدیدا تحت تاثیر قرار می داد : با آن که صدام عنوان ارتشبدی (بالا ترین درجه ی نظامی در ارتش عراق) را یدک می کشید ، اما رسما دوره ی آموزش نظامی خاصی را در این رابطه طی نکرده بود . مداخله و اعمال نفوذ وی در مسائل نظامی از اوایل دهه ی 1980 نیز قابلیت و توانایی خاصی از وی به تصویر نکشید . در حقیقت ، عملکرد ناشیانه ی ارتش عراق در ، آن زمان به گونه ای بود که تا سال 1982 برتری نظامی ارتش ایران مهم ترین خطری بود که رژیم بعث عراق را تهدید می کرد . بدین ترتیب خطر مهمی که بقای شخص صدام ر تهدید می کرد از یک کودتای داخلی به یک استیلای خارجی مبدل شده بود . از این رو صدام از شدت کنترل خود بر تصمیم گیری های نظامی کاست تا از تحقق این امر جلوگیری کند . با این حال پس از اعلام آتش بس با ایران و به ویژه در زمان عملیات توفان صحرا صدام ظاهرا به تلاش تازه ای برای نظارت شخصی و مستقیم بر بیش تر برنامه ریزی های نظامی عراق دست زده بود . [/color]
[color=blue]جلوگيری از ابتکار عمل نظامی[/color]
[color=darkblue]طی جنگ عراق علیه ایران و پس از آن ، صدام اقدام به ایجاد تشکیلفرماندهی و کنترل در ارتش منظم کشورش نمود تا با محدود کردن ابتکار عمل ارتش ، بر نظارت شخصی خود بیفزاید . با توجه تشکیلات جدید ، بر اری ارتباط های جانبی میان افسرا مستقر در میدان جنگ ممنوع بود و پیام های مخابراتی باید مستقیما به مرکز فرماندهی بغداد ارسال می شد . صدام همچنین با تشکیل یک مرکز اطلاعات مستقل ، توزیع و انتشار اطلاعات در مناطق جنگی را شدیدا تحت کنترل قرار داد . از این رو اطلاعات پس از جهت دهی های لازم در اختیار فرماندهان رزمی قرار می گرفت . این گونه صدام می توانست همه ی دیدگاه های نظامی جنگ را به نفع رژیم تغییر دهد و در عمل از برداشت های متفاوت فسران ارتش در خصوص رویداد های جاری نیز جلوگیری کند .
در سطوح پائین تر فرماندهی نیز وجود جاسوسان مخفی و ماموران سیاسی آشکار –که از مجازات مرگبار هر گونه اشتباه آگاهی اشتند– بی شک مانع از ایجاد ارتباط جانبی و نیز ابتکار شخصی افسران ارتش می شد . برای مثال ، طی جنگ عراق و ایران افسران جزء و درجه داران اساسا بدون دستور رهبر سیاسی اجازه ی هیچ گونه اقدامی نداشتند . ر نتیجه فرصت های مناسبی که دستوری در خصوص آن ها صادر نشده بود به دلیل امتناع فرماندهان جزء از هر گونه اقدام ، به راحتی از دست می رفت . [/color]
[color=blue]بخش بعدی : سیاسی کردن آموزش[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]سلام
باید یه تشکر ویژه از saied2020 و بابک بکنم که کار منو خیلی جلو انداختن :lol: :mrgreen: :lol:
[/color]

[color=blue]سياسي كردن آموزش ها [/color]
[color=darkblue]صدام به منظور جلوگيري از فساد سياسي - به ويژه فساد ناشي از منابع خارجي - و افزايش وفاداري كاركنان ارتش به رژيم حاكم، آموزش هاي نظامي را نيز تحت كنترل داشت. براي مثال، ثبت نام در دانشكده ي نظامي عراق فقط به اعضاي حزب بعث اختصاص داشت. از سال 1971 دانشكده ي نيروي هوايي عراق به زادگاه <صدام> و پايگاه سياسي وي يعني تكريت انتقال يافت؛ جايي كه دستيابي دانشجويان به اطلاعات سياسي قابل كنترل تر از مكان قبلي اين دانشكده يعني حومه ي بغداد بود/
نكته مهم تر اينكه <صدام> گذراندن دوره هاي آموزشي خارج از كشور (و در نتيجه تماس با نظريات سياسي خارجي) را براي افسران ممنوع كرد. با آنكه عراق اساسا از تجهيزات ساخت شوروي بهره مي گرفت ولي تعداد مستشاران نظامي شوروي كه سال 1980 در عراق بودند درحدود پنج درصد مستشاراني بود كه طي دهه ي 1960 در مصر بسر مي بردند (البته تا قبل از سال 72-1971 كه <انورسادات> اقدام به اخراج آنها كرد). به علاوه، آغاز تهاجم اتحادجماهيرشوروي به افغانستان در اوايل دهه ي 1980 خطر تماس افسران ارتش عراق با مستشاران روسي را براي صدام به تصوير كشيد و اين امر موجب شد كه بسياري ديگر از مستشاران شوروي از اين كشور رانده شوند. از اين رو به دليل ترس از اقدام به براندازي حكومت، فقط معدودي از افسران عراقي دوره هاي آموزشي را در خارج مي گذراندند. براي نمونه، بين سال هاي 1958 تا 1979 تعداد كل افسراني كه دوره هاي مختلف آموزشي را در خارج گذراندند كم تر از 4500 نفر بوده است. ميانگين سالانه ي اين تعداد، در حدود 210 نفر است كه اين رقم كم تر از يك درصد تعداد كل افسران ارتش عراق در آن زمان مي باشد. يادآوري مي شود كه تعداد افسران اين كشور در سال 1977 نزديك به 000،27 نفر بود (البته از آن سال به بعد به سرعت افزايش يافت). مهم تر اينكه، بعد از سال 1979 تعداد افسراني كه اجازه ي گذراندن دوره هاي آموزشي خارج از كشور را دريافت كردند از اين هم كم تر شد. متعاقب حمله ي اتحاد جماهير شوروي به افغانستان، صدام حضور مستشاران شوروي در عراق را محدودتر كرد. و به طور همزمان، از تعداد افسران عراقي كه براي گذراندن دوره هاي آموزشي در اتحاد شوروي پذيرفته شده بودند كاست/
و بالاخره مسايل سياسي عاملي بود كه در تعيين محل و مدت ماموريت افسران تاثير خاصي داشت. به منظور جلوگيري از ايجاد گروه هاي هوادار و فرماندهان بي طرف، در دهه ي 1980 روشي متداول شد كه بر اساس آن افسران و به ويژه افسران ارشد، از واحدي به واحد ديگر و در موقعيت هاي متفاوت جابه جا مي شدند. اين جابه جايي ها از يك سو باعث ايجاد نارضايتي ميان افسران و كاهش شبكه هاي وفادار به صدام شده و از سوي ديگر به گونه يي اجتناب ناپذير باعث ايجاد اختلال در كسب تجارب حرفه يي مي شود/
[/color]
[color=blue]بكارگيري فناوري[/color]
[color=darkblue]بدين ترتيب افسران عراقي همواره از سوي <صدام> در تنگنا قرار داشتند. اكنون بايد ديد كه چنين سازمان محصور شده يي، در استفاده از فناوري پدافند هوايي چگونه عمل مي كند؟ پاسخ اين است: بسيار ضعيف. در هيچ يك از دو جنگ خليج فارس و يا جنگ با ايران، عراق حتي نتوانست از توان كامل فناوري تحت اختيار خود استفاده كند و عمده ترين دليل اين ناكامي در واقع ناشي از اقدامات سركوب گرانه ي صدام بود/
عراق از سيستم پدافند هوايي بسيار پيشرفته يي بهره مند بود. در اينجا پنج مورد از جنبه هاي كاربردي اين سيستم مورد بررسي قرار خواهند گرفت: تعمير و نگهداري، انضباط آتش، سازگاري تاكتيكي (رزمي)، هماهنگي واحدها، و فنون تمرين رزم هوايي. در هر يك از اين موارد ناكامي آشكار عراق در بهره گيري از فناوري موجود، مورد بحث و بررسي قرار خواهد گرفت/[/color]
[color=blue]فناوري پدافند هوايي عراق[/color]
[color=darkblue]عراق طي جنگ خليج فارس و جنگ با ايران از تجهيزات بسيار پيشرفته يي در زمينه ي دفاع هوايي برخوردار بود. در سال هاي 1980 تا 1988 پدافند هوايي اين كشور موفق به دستيابي و استفاده از سيستم هاي موشكي سطح به هواي (SAM) رولند(Roland) ساخت فرانسه و 2SA-، 3SA- و 6SA- ساخت اتحاد جماهير شوروي شده بود. به علاوه، عراق از توپ خودكششي ضدهوايي (4-23(Zsu- ساخت شوروي كه به وسيله ي رادار كنترل مي شد نيز برخوردار بود. سيستم هاي 2SA- و 3 SA-(كه از اواخر دهه ي 1950 تا اوايل دهه ي 1960 مورد استفاده قرار گرفتند و به مرور بهينه سازي شدند) تا دهه ي 1980 همچنان در زمره ي جديدترين موشك هاي <سطح به هواي> ساخت اتحاد جماهير شوروي بود كه از ارتفاع پرواز متوسط و بالايي برخوردار بودند. سيستم هاي 6SA-، رولند(Roland) و 4-23ZSU- جملگي در نوع خود جديد بوده و از فناوري پيشرفته يي بهره مند بودند. در كشورهايي كه از اين فناوري موشكي بهره مند بودند، سيستم هاي مذكور جزِ تجهيزات اصلي دفاع هوايي محسوب مي شد. عراق در زمينه ي هواپيماهاي رهگيري نيز از مجموعه ي قابل توجهي بهره مند بود. اين مجموعه شامل هواپيماي ميگ-23 (23MIG- ساخت شوروي) و <1> (1Mirage F- ساخت فرانسه) بود كه هر دو مورد در اواسط دهه ي 1970 وارد نيروي هوايي كشورها شدند و تا اواسط دهه ي 1980 جزِ تجهيزات درجه يك كشورهاي سازنده ي آن محسوب مي شدند/
تا سال 1991، تسليحات عراق در زمينه ي تجهيزات هوايي به اين
شرح بود: چهار هزار توپ ضدهوايي (4-23ZSU- و 2-57(ZSU- يكصد و سيصد ميلي متري؛ سيصد فروند موشك 2SA- و 3؛SA- سيصد فروند موشك 14-9-8-6SA-41) SA- جديدترين موشك سطح به هواي ساخت شوروي است كه به وسيله فرد حمل مي شود)؛ يكصد قبضه رولند؛(Roland) چهار يا پنج قبضه آتشبار سطح به هوا(Hawk SAM) ساخت امريكا كه در حلمه به كويت به دست آمده بود؛ و مجموعه يي از جديدترين هواپيماهاي رهگيري كه شامل هواپيماهاي ميراژ اف-1 (1(Mirage F- و سي فروند ميگ-29 (29(MIG- بود كه بهترين هواپيماي اتحاد جماهير شوروي سابق محسوب مي شد. كنترل سيستم پدافند هوايي اين كشور از طريق چهار مركز عمليات پدافند هوايي و يك مركز الكترونيكي <كنترل، فرماندهي و هشدار سريع> ساخت فرانسه صورت مي گرفت و هماهنگي بين اجزاي مذكور را همين مركز الكترونيكي انجام مي داد. بي ترديد شبكه ي متشكل از اجزاي مذكور را مي توان بهترين فناوري پدافند هوايي موجود در بازار بين المللي سال 1991 قلمداد نمود/ [/color]

[color=blue]تعمير و نگهداري[/color]
[color=darkblue]به هر حال، تعمير و نگهداري اين فناوري از جانب عراق بسيار ضعيف بود. در دوران جنگ با ايران نيز مشكلات تعمير و نگهداري تجهيزات موجب شده بود تا بسياري از سيستم هاي موجود در عمل غيرقابل استفاده شوند. توپ 4-23 ZSU-(با برخورداري از سيستم الكترونيكي دقيق، نواخت آتش بالا، يك توپ 23 ميلي متري، بُرجك چرخشي، و شاسي زنجيري) مشكل خاصي داشت كه عراق هرگز موفق به حل كامل آن نشده است. در هر حال بايد گفت حتي سيستم هايي كه چندان هم مشكل ساز نبودند وقتي در اختيار عراق قرار مي گرفتند ديگر قابل اعتماد نبودند. براي مثال، عراقي ها هيچ گاه نتوانستند بدون سوزاندن تجهيزات الكترونيك سيستم موشكي 2SA- و 3SA-، آماده باش هاي مستمر را پشت سر گذارند. البته عمليات طوفان صحرا از بعضي جهات فشار چنداني متوجه سيستم تعمير و نگهداري عراق نكرد، زيرا زمان اين عمليات كوتاه بود. با اين حال، گزارشات متعددي مبني بر خرابي و از كارافتادگي وسايل نقليه و عدم حمايت تداركاتي در سراسر عراق وجود داشت.[/color]

[color=blue]انضباط آتش[/color]
[color=darkblue]انضباط آتش به معني شليك آتشبار ضدهوايي در مواقع لزوم و قطع به موقع آتش است. موشك هاي ضدهوايي جديد علاوه بر گران قيمت بودن، به سرعت آماده ي شليك نمي شوند. به علاوه، اين موشك ها پس از شليك، ستوني از دود مريي به جا مي گذارند و امواج رادار آنها، هنگام هدايت موشك به سوي هدف، انتشار مي يابد. درنتيجه، اين دو عامل سبب مي شود تا موقعيت سكوي پرتاب آنها به راحتي كشف شود. از طرفي نواختِ تير توپ هاي ضدهوايي (AAA) جديد به حدي زياد است كه اغلب طي چند ثانيه شليك متوالي، كل مهمات تغذيه شده را مصرف مي كند و بدين ترتيب تا زمان خرج گذاري مجدد، توپ ضدهوايي در عمل بي استفاده خواهد بود. از اين رو شليك بيش از حد اين توپ ممكن است سيستم دفاع هوايي جديد را در عمل با ناكامي مواجه كند/
بر عكس اگر شليك فقط در مواقع لزوم و با دريافت دستور صورت گيرد، خدمه ي جنگ افزارهاي هدايت شونده در مقابل هواپيماهايي كه در مسافت به نسبت نزديكي از موقعيت آنها پرواز مي كنند، عملكرد موثري خواهند داشت يعني فقط كافي است كه خدمه تا زمان ورود هدف به حوزه ي برد موثر خود اقدام به شليك ننمايند. پس از شليك اين تسليحات، عملكرد موثر هدايت راداري زماني مشهود خواهد بود كه رادار تا لحظه ي اصابت به هدف به رهگيري ادامه دهد. اگر هنگام پرواز موشك يا شليك اولين گلوله هاي توپ رادار خاموش شود، امكان هدايت راداري از بين رفته و سلاح از دقت كافي برخوردار نخواهد بود/
با اين حال، بايد گفت خدمه ي سيستم هاي دفاع هوايي عراق اغلب اقدام به شليك مفرط مي كنند. همچنين آنها خيلي تمايل ندارند كه مدت طولاني به حالت آماده در پست خود بمانند تا دستور آتش به آنها ابلاغ شود. در جنگ عراق و ايران نيز ناظران غربي به دفعات خاطرنشان كردند كه حمله ي دو تا چهار فروند هواپيماي ايراني ممكن است باراني از موشك هاي سطح به هوا(SAM) و گلوله هاي توپ ضدهوايي (AAA) را برفراز بغداد و بصره به همراه داشته باشد. به تعبيري براي توپچي هاي عراقي فرقي نمي كند كه چه كساني هدف اين حملات وحشيانه قرار مي گيرند: از جمله قربانيان اوليه سيستم پدافند هوايي عراق يك فروند هواپيماي ترابري ايلوشين 76 (76(IL - بود. البته در دوران جنگ، هواپيماهاي خودي بخش عظيمي از تلفات پدافند هوايي عراق را تشكيل مي دادند/
انضباط آتش عراق در عمليات طوفان صحرا نيز كاملا آشفته بود. با آنكه سد آتش كوركورانه و بي هدف توپخانه ي ضدهوايي عراق برفراز بغداد به ظاهر چشمگير و قابل توجه بود، اما در واقع از عملكرد بسيار ضعيف دفاع هوايي اين كشور حكايت مي كرد. در چنين وضعيتي، قواي ائتلافي به سركردگي امريكا در اولين مرحله ي حمله، چهل فروند هواپيما به عنوان طعمه برفراز بغداد به پرواز درآورد، با اين اميد كه بتواند سايت هاي موشكي سطح به هواي (SAM) عراق را فريب دهد تا رادارهاي خود را روشن نمايند و سپس بتواند با موشك هاي ضدرادار هارم (HARM) آنها را هدف قرار دهد. عراق نه تنها اقدام به مقابله با اين هواپيماهاي انحرافي كرد و بدين وسيله مواضع دفاع هوايي خود را فاش نمود، بلكه به ازاي هر يك از هواپيماهاي مذكور حدود 9 فروند <موشك سطح به هوا> پرتاب كرد/
با اين حال، طولي نكشيد كه اين شليك انبوه و بي هدف به بي ميلي براي شليك كردن مبدل شد. پس از گذشت چند روز، عمليات راداري نيز به رديابي هاي سريع و لحظه يي محدود گرديد. با بروز كوچك ترين علايمي از حضور هواپيماهاي امريكايي مجهز به سلاح هاي ضد موشك سطح به هوا، رادار <موشك هاي سطح به هواي> عراق به سرعت خاموش مي گرديدند. از طرف ديگر خدمه ي <توپ هاي ضدهوايي> عراق نيز اغلب ترجيح مي دادند تا زمان حمله ي واقعي هواپيماهاي قواي ائتلافي آماده ي شليك نشوند. بدين ترتيب، پيش از آمادگي لازم براي هرگونه اقدام دفاعي، آخرين هواپيماي دشمن نيز مي توانست از منطقه بگريزد/

[/color] :[color=blue]
قسمت بعدی : سازگاري تاكتيكي[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوباره تشکر دریا جان جزو تاپیکهای خیلی خوب سایت هست و منتظر ادامه اون هستیم. :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دریای عزیز خیلی ممنون. تاپیک مفیدی است. در پایان بنده هم نظر خویش را خواهم گفت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دستت درد نکنه دریا جان ادامه بده.

[quote]توپ 4-23 ZSU-(با برخورداري از سيستم الكترونيكي دقيق، نواخت آتش بالا، يك توپ 23 ميلي متري، بُرجك چرخشي، و شاسي زنجيري) مشكل خاصي داشت كه عراق هرگز موفق به حل كامل آن نشده است.[/quote]

چه مشکلی؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]سلام به همه
ممنون از لطفتون[/color]

[color=blue]سازگاري تاكتيكي[/color]
[color=darkblue]فقط معدودي از سيستم هاي جديد پدافند هوايي به مجرد نصب، آماده ي كار هستند. اغلب آنها بايد خود را با شرايط خاص، تهديدات احتمالي و سيستم هاي پشتيباني موجود وفق دهند. مهم تر اينكه با مشخص شدن تاكتيك و توانايي هاي دشمن، بديهي است براي حفظ كارايي لازم، كاربرد تاكتيكي تسليحات پيشرفته نيز به اقتضاي شرايط بايد تغيير يابد. براي مثال، در سال 1991 هواپيماهاي تهاجمي امريكا براي پرواز در ارتفاع پايين طراحي شده بودند، از اين رو تاكتيك امريكا نيز به طور عمده بر پرتاب سلاح هاي كم ارتفاع متمركز بود. موشك هاي سطح به هواي عراق كه در ارتفاع متوسط و زياد كاربرد داشت عملا سركوب و متوقف شده بود، اما توپخانه ي ضدهوايي اين كشور كه در ارتفاع كم كاربرد موثري داشت كماكان فعال بود و هنگامي كه نيروي هوايي امريكا به اين مساله پي برد، براي افزايش كارايي تسليحات امريكايي و كسب موفقيت، اقدام به ابداع سيستم كاملا جديدي كرد كه از تاكتيك متناسب با ارتفاع متوسط برخوردار بود. اين سازگاري يكي از عوامل مهم در بكارگيري موثر فناوري تسليحات پيشرفته محسوب مي شود/
برعكس، سيستم دفاع هوايي عراق چه در عمليات طوفان صحرا و چه در جنگ با ايران نشان داد كه در زمينه ي سازگاري تاكتيكي از توان لازم برخوردار نيست. براي مثال، عراق پيش از جنگ با ايران، سيستم هاي پدافند هوايي خود را به تبعيت از الگوي روسي و تاكيد بر پوشش ارتفاع زياد و ارتفاع متوسط مستقر كرده بود. اين در حالي است كه طراحي و آموزش نيروي هوايي ايران منحصرا براي نفوذ و حمله در ارتفاع پايين انجام شده بود. از اين رو با توجه به بيابان هاي مسطح و باز عراق، حتي خلبان هايي كه از مهارت متوسطي هم برخوردار بودند، مي توانستند به حدي در ارتفاع پايين پرواز كنند كه از آسيب سيستم هاي دفاع هوايي مستقر در خطوط مورد نظر مصون بمانند. بدين ترتيب ايران طي جنگ با عراق به خوبي از ضعف موجود در پوشش پدافند هواييِ به ظاهر قدرتمند اين كشور استفاده كرد. با اين حال، پس از هشت سال جنگ، عراق كماكان موفق به رفع مشكل خود و سازگاري سيستم دفاع هوايي كشورش نشد/ [/color]
[color=blue]
هماهنگي واحدها[/color]
[color=darkblue]هر سيستم پدافند هوايي ملي اساسا بايد قادر به پوشش منطقه ي وسيعي باشد. تحقق چنين امري مستلزم هماهنگي عناصر متعددي است: برخورداري از شبكه ي رادارهاي كنترل و مراقبت در مناطق وسيع جهت هشدار اوليه؛ آتشبارهاي جداگانه، متشكل از توپ هاي ضدهوايي و موشك هاي سطح به هوا(SAM) براي مقابله با هواپيماهايي كه قصد نفوذ به مناطق استقرار اين سيستم ها را دارند و هواپيماهاي رهگير كه براي تكميل پوشش موشكي سطح به هوا(SAM) مورد استفاده قرار مي گيرند و با مهاجميني كه با گذشت از پدافندهاي پيشين به منطقه نفوذ كرده اند مقابله مي كنند. بدين ترتيب مي توان گفت سيستم پدافند هوايي عراق با بهره گيري از سيستم هاي پيشرفته و كابل هاي مخابراتي زيرزميني از توان فني لازم براي هماهنگي تجهيزات مذكور برخوردار است. با اين حال، تحقق اين توانايي با توجه به سرعت حركت بسيار زياد جنگنده هاي جديد، مستلزم تصميم گيري و عكس العمل سريع افرادي است كه سيستم هاي مذكور در اختيار آنهاست. در غير اين صورت هماهنگي عناصر موجود ناموفق بوده و كل سيستم در انجام واكنش لازم ناكام خواهد ماند/
سيستم پدافند هوايي عراق طي جنگ با ايران نيز مشكلات حادي در زمينه ي تاخير در تصميم گيري و تبادل اطلاعات داشت. در نتيجه، هماهنگي لازم بين عناصر سيستم امكانپذير نبود و اين عدم هماهنگي به طور عمده ناتواني عراق در رهگيري هواپيماهاي ايراني را به همراه داشت. البته مشكل ضايعات ناشي از شليك به هواپيماهاي خودي نيز در تضعيف هماهنگي مذكور موثر بوده است؛ با توجه به عملكرد ناهماهنگ عناصر سيستم دفاع هوايي، اشتباهات مكرري در شناسايي هواپيماها صورت مي گرفت و بدين ترتيب هواپيماهاي عراقي به دفعات در معرض حمله ي سيستم هاي دفاع هوايي زمين- پايه ي خود قرار مي گرفتند/ [/color]

[color=blue]فنون تمرين رزم هوايي[/color]
[color=darkblue]شايد بتوان گفت ضعيف ترين بخش سيستم پدافند هوايي عراق، عملكرد تجهيزات رهگيري هوابرد اين كشور بود. در عمليات طوفان صحرا و طي جنگ با ايران، هواپيماهاي رهگيري عراق از فناوري پيشرفته و استانداردهاي بين المللي برخوردار بودند. با اين حال، مهارت خلبانان عراقي از هر استانداردي ضعيف تر بود/
از جمله ويژگي هاي اصلي اين خلبانان بي ميلي اغلب آنان نسبت به پرواز و جنگ بود. ستيزه جويي و روحيه تهاجمي از ويژگي هاي مهم تاكتيك هاي هر جنگجوست. با اين حال، در اولين شب حمله ي هواپيماهاي متحدين، 30 فروند جنگنده ي عراقي كه به مقابله با هواپيماهاي دشمن برخاسته بودند پس از تحمل خسارات بسيار ناچيز از تعقيب منصرف شده و از معركه گريختند. به گزارش يكي از مقامات امريكايي، پس از اولين تهاجم قواي متحدين و با توجه به ضايعات شديد وارد بر ايستگاه هاي كنترل زميني عراق و از كار افتادن آنها (كه خودبه خود لزوم تصميم گيري خلبانان در آسمان را به همراه داشت)، هيچ يك از فرماندهان اسكادران هاي عراق، فرماندهي و هدايت خلبانان عراقي براي يورش به دشمن را به عهده نگرفت. در واقع اكثر جنگنده هاي عراقي كه به پرواز درآمده بودند اساسا وارد حوزه ي درگيري هواپيماهاي نيروهاي متحدين نشدند، در حالي كه پيش از آن تجربه يي واقعي كه حاكي از ناتواني آنها در نبرد هوايي باشد وجود نداشت. طي جنگ مذكور استمرار اين عملكرد ضعيف سبب شد كه بسياري از خلبانان عراقي بي آنكه حتي به سوي هدف شليك كرده باشند، در حين فرار هدف قرار گرفته و سرنگون شوند. شليك هواپيماهاي نيروي هاي ائتلافي موجب مي شد كه خلبانان عراقي نيز از فواصل بسيار دور اقدام به شليك كنند و بدين ترتيب اين درگيري ها بي آنكه هواپيماهاي عراقي به دشمن نزديك شوند پايان مي يافت/
آن عده از خلبانان عراقي كه در معرض نبردي واقعي قرار گرفتند نيز اغلب مهارت هاي بسيار ضعيفي از خود به نمايش گذاشتند. در حقيقت، تقريبا پانزده درصد از كل هواپيماهاي عراقي كه در نبردهاي هوايي ساقط شدند (تقريبا 5 فروند از هر 35 هواپيما) فقط به دليل شيرجه و در نتيجه اصابت به زمين بوده است. در يكي از اين موارد، دو فروند هواپيماي عراقي ميگ-29 (29(MIG- مي كوشيدند تا از يك فروند جنگنده ي امريكايي 15F- كه در تعقيب آنها بود، بگريزند. يكي از خلبانان عراقي ضمن افزايش ارتفاع تغيير مسير داد؛ دومي نيز كه قصد دور زدن داشت پيش از آنكه جنگنده ي امريكايي اقدام به شليك كند، دماغه ي هواپيما را پايين آورده، شيرجه رفت و به زمين اصابت كرد. در يك مورد ديگر، خلبان يكي از جنگنده هاي ميگ-29 در ابتداي پرواز، فرمانده ي پروازي خود را مورد حمله قرار داد. ظاهرا خلباني كه اقدام به شليك كرده بود به دليل دود ناشي از شليك، كنترل هواپيمايش را از دست داد و پيچ و تاب خوران به زمين خورد/
البته اين موارد دور از انتظار و باورنكردني فقط برخي از فاحش ترين اشتباهاتي است كه خلبانان عراقي مرتكب شده اند. به عنوان آخرين نمونه بد نيست بدانيم كه خلبانان امريكايي موارد متعددي از پرواز شبانه ي هواپيماهاي عراقي با چراغ هاي روشن را گزارش كرده اند. با آنكه اين امر در پروازهاي جمعي احتمال برخورد هواپيماها با يكديگر را كاهش مي دهد ولي به هيچ وجه يك روش پنهاني جنگي به حساب نمي آيد، بديهي است كه توجيه چنين روشي فقط در ارتباط با خلبانان بسيار خام و بي تجربه امكانپذير است. ژنرال باستر گلوسن (General Buster Glosson) ، يكي از طراحان اوليه نبردهاي هوايي عمليات طوفان صحرا در تشريح مهارت خلبانان عراقي اظهار داشت: <از نظر من صحيح نيست كه خطر هواپيماهاي عراقي را تهديدي جدي، سرسختانه و يا حتي هيجان انگيز بدانيم>/ [/color]

[color=blue]روابط نظامي- غيرنظامي و عملكرد پدافند هوايي عراق[/color]
[color=darkblue]بنابراين عملكرد پدافند هوايي عراق طي دو جنگي كه بر اين كشور گذشت، از دو جهت بايد ناموفق و توام با شكست تلقي شود. 1- به دليل ناتواني اين كشور در مقابله با نيروي هوايي دشمن 2- اينكه اين كشور در استفاده از فناوري هاي بالقوه ي خود نيز ناموفق بود. تعمير و نگهداري تجهيزات به نحو احسن انجام نمي شد؛ سازگاري تجهيزات با توجه به شرايط جغرافيايي و يا نوع تهديد صورت نمي گرفت و كاربرد و كنترل اين تجهيزات با هيچ خلاقيتي همراه نبود؛ خدمه ي آنها نامنظم و بي انضباط بودند؛ هيچ گونه هماهنگي ميان واحدها وجود نداشت و خلبانان كاملا بي تجربه بودند. حتي در مقابل ايران كه در آن زمان علاوه بر مشكلات متعدد داخلي و كمبود تجهيزات، با تحريم تسليحاتي غرب نيز مواجه بود، سيستم هاي عراقي در طول هشت سال جنگ كاملا ضعيف و نفوذپذير عمل نمودند/
اكنون بايد ديد عدم استفاده ي صحيح عراق از فناوري موجود تا چه حد با روابط نظامي- غيرنظامي اين كشور در ارتباط است؟ بديهي است كه عدم تعمير و نگهداري صحيح تجهيزات، بي توجهي به روش هاي عملياتي معتبر و انضباط آتش ضعيف در واقع حاصل عواملي نظير پاكسازي هاي مستمر و تعيين معيارهاي سياسي در ترفيع افراد است. در عراق موفقيت در مشاغل نظامي در واقع مستلزم جلب نظر مساعد رژيم و آگاهي از وجود جاسوسان است و به افزايش قابليت و كارايي نظامي بستگي ندارد. در چنين سازماني تكميل مهارت هاي فني، آموزش نفرات يا گرايش به سوي جزييات فني مربوط به تعمير و نگهداري تجهيزات بي شك اهميت چنداني ندارد. از طرفي توانايي افسراني كه مي كوشند سربازان را متقاعد كنند تا همزمان با حضور دشمن اقدام به شليك نموده و يا تا آخرين لحظات در پست هاي خود باقي بمانند قطعا بسيار محدود است/
فقدان ابتكار عمل كه بكارگيري موثر هواپيماهاي رهگير عراق را با اختلال مواجه كرده و واكنش كُندِ سيستم فرماندهي عراق، چندان هم عجيب نيست، زيرا با توجه به مراقبت مستمر، رده هاي فرماندهي نامشخص و جداگانه، كنترل مركزي و شديد اطلاعات و ارسال روزانه ي اطلاعات تاكتيكي به بغداد جهت كنترل نهايي، بروز مشكل امري اجتناب ناپذير خواهد بود. چنين شرايطي در واقع حاكي از هشدارهاي جدي است و با هرگونه اقدامي كه بدون مجوز مراجع عالي رتبه انجام شود به شدت مغايرت دارد، به ويژه اينكه ممكن است هرگونه اقدام خودسرانه مجازات مرگ را به همراه داشته باشد/
برخورداري از مهارت هاي ناچيز در واقع حاصل سياسي كردن آموزش هاي نظامي و ديگر محدوديت هايي است كه صدام در مورد دوره هاي آموزشي خارج از كشور و استفاده از مستشاران نظامي خارجي اعمال مي كرد. براي مثال، نيروي هوايي روسيه اصلي ترين منبع تخصص تاكتيكي، عملياتي و تعمير و نگهداري جنگنده هاي ميگ-29 محسوب مي شود. متخصصان واقعي موشك هاي رولند(Roland) و طراحان سيستم هاي فرماندهي و كنترل دفاع هوايي عراق نيز فرانسوي هستند. بنابراين صدام با دور كردن ارتش كشورش از تنها مراجع تخصصي اين تجهيزات در واقع موجب افت كيفي در روند آموزش ارتش گرديد. تلفيقي از اين محدوديت و سياسي سازي دوره هاي آموزشي سبب شد كه تقريبا هيچ گونه مرجع آموزشي كارآمدي باقي نماند. از اين رو ميانگين سطح مهارت سربازان و خلبان هايي كه در چنين سيستمي آموزش مي بينند نيز كاهش خواهد يافت/
در نهايت، ناتواني ارتش عراق در سازگاري با تجهيزات و نوآوري به دليل تغيير محل خدمت افسران و مخالفت با برقراري ارتباطات جانبي ميان آنها از سوي صدام همچنان استمرار خواهد داشت. مجموعه ي اين اقدامات مانع از كسب دانش و نگرشي است كه لازمه ي نوآوري مي باشند/
روي هم رفته ماهيت ناكامي عراق را بايد در روابط نظامي- غيرنظامي اين كشور جستجو كرد[/color]
[color=darkblue]
بخش عراق تموم شد . قسمت بعد :[/color]
[color=blue]سيستم پدافند هوايي ويتنام شمالي[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.