امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

و ایران چگونه فرصت های طلایی قبل از ان را از دست داد......

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به گفته شاهدین اون زمان در روستاها ،  وقتی به دنبال دستگیر سربازان فراری میرفتند ، خیلی از مشمولان فراری در تنورها و انبارهای غله ی خانگی پنهان میشدند ، برای پیدا کردن سرباز ها اسلحه های با سرنیزه را درون انبارهای غله و تنورهای پر شده از خاک فرو میکردند تا افراد پنهان شده را پیدا کنند . شبیه فیلمهای جنگ ویتنام .

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
2 hours قبل , 951 گفت:

به گفته شاهدین اون زمان در روستاها ،  وقتی به دنبال دستگیر سربازان فراری میرفتند ، خیلی از مشمولان فراری در تنورها و انبارهای غله ی خانگی پنهان میشدند ، برای پیدا کردن سرباز ها اسلحه های با سرنیزه را درون انبارهای غله و تنورهای پر شده از خاک فرو میکردند تا افراد پنهان شده را پیدا کنند . شبیه فیلمهای جنگ ویتنام .

نمی دونم کدوم روستا ها رو میگید، حداقل در سمت روستاها و شهرهای خوزستان چنین چیزی مشاهده نمیشد

بودن کسانی که سرباز فراری بودن ولی مورد شماتت مردم هم بودن 

 

مشخصا اگر کسی میگفت من خط نمی روم، نمی بردنش 

و جای دیگر از اون کار می کشیدن

  • Like 1
  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست.

 

 

 

آشفته بازار جبهه ها و پذیرش قطعنامه (بخش سوم و پایانی)

اوضاع نابسامان جبهه ها در سال پایانی جنگ !!

khyhn_qT60nmh.jpg

 

در 7 خرداد ماه 1367 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه ، امام خمینی(ره) در پیامی نوشته بودند: "سرنوشت جنگ در جبهه ها رقم می خورد نه در میدان مذاکره ها". (صحیفه/ج21/ص53)

در 13 تیر همان سال یعنی فقط دو هفته مانده به پذیرش قطعنامه نیز نوشته بودند : "امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است. غفلت ازمسائل جنگ ، خیانت به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است".

و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخ ترین جمله شان را نوشتند: "از هر آنچه گفتم ، گذشتم". (صحیفه/ج21/ص95) ایشان این چرخش ناگهانی را چرخشی در اقتدار و قهرمانانه جلوه ندادند و با تلخ ترین واژه ها آن را به زبان آوردند. یعنی "نوشیدن جم زهر" .

 

این چرخش ناگهانی ، در پی یک فروپاشی بسیار عجیب که در جبهه های ایران بود؛ اتفاق افتاد. با آن که تا امروز در بسیاری از آثار سپاه ، غافلگیری ارتش ایران در آغاز جنگ و ناتوانی در جلوگیری از اشغال بخش هائی از خاک ایران ، نقد شده ؛ اما به نظر می رسد بررسی فروپاشی جبهه ایران در چند ماه پایانی جنگ ، در شرایطی که دو نیروی "ارتش" و "سپاه" با تجربه خشت سال جنگ ، حضور داشتند ؛ بسیار قابل تأمل است.

 

khtb-bstrhy-pdhyrsh-qT60nmh-598.jpg

 

در سال ابتدای جنگ ، آمار شهدا عدد 12.345 را نشان می دهد. این عدد در سالی که جنگ فقط در چند ماه ابتدائی آن در جریان بود یعنی در سال 1367 ، تعداد 21.230 شهید است. (گزیده آماری منتشر شده توسط اداره کل آمار و اطلاعات بنیاد شهید/ص4)

 

مقایسه آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکان دهنده است.

بر اساس کتاب تهیه شده در موسسه پیام آزادگان ، آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است. این آمار برای چند ماه پایانی جنگ ( یعنی فقط در سال 1367) به حدود 24 هزار اسیر می رسد. این رقم وقتی شگفت انگیز تر می شود که بر اساس آمار همین کتاب ، کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 1367 است. (شرح قفس/ص7 و 24) 

 

ارتش صدام ، زمین هایی را که با هزینه های بسیار گرفته بودیم ؛ یک به یک و به سرعت و با قدرت پس گرفت. مناطقی مثل فاو، مجنون، شلمچه و ... به سرعت از دست رفت و حتی خرمشهر در تهدید اشغال دوباره قرار گرفت.

اوضاع اقتصادی کشور نیز به شدت نابسامان بود و ایران گزینه دیگری جز پذیرش قطعنامه داشت و احساس تلخ شکست ، فرماندهان و مسئولان ایرانی را در خود فرو برده بود.

 

در روز 29 تیرماه 1367 ، یعنی دو روز پس از پذیرش قطعنامه 598 ، مرحوم هاشمی در خاطراتش نوشته است : "محسن رضائی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آماده استعفا است ؛ گفتم در سِمَتِ خود بماند. قرار شد فردا مصاحبه تلویزیونی داشته باشد که شایعه بازداشت اش رد شود". (پایان دفاع آغاز بازسازی/ص222)

 

sl-pyny-jng.jpg

 

اصرار عراق بر ادامه حمله ها و روند اسیر گرفتن و کشتن ایرانی ها ، اوضاع را آشفته تر کرد.

دوم مرداد همان سال (1367) حضرت امام خمینی(ره) ، حکمی خطاب به رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح (آیت الله رازینی) نوشت تا دادگاه رسیدگی به تخلفات نظامی را تشکیل دهد و "طبق موازین شرع ، بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پا گیر به جرائم متخلفان" رسیدگی کند و تاکید کردند : "هر عملی که به تشخیص دادگاه، موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می باشد؛ مجازات آن اعدام است. والسلام" . (صحیفه/ج21/ص102)

 

همین روز ؛ اکبر هاشمی رفسنجانی؛ فرمانده عالی جنگ؛ حکمی برای صادق خلخالی قاضی معروف ابتدای انقلاب (که هنوز آوازه حکم های قضائی اش از یادها نرفته بود) نوشت. "نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند. پیشنهاد تشویق و تنبیه بنماید". (پایان دفاع آغاز بازسازی/ص232)

 

اوضاع آشفته ایران، مسئولان کشور را ناچار کرد ، قطعنامه ای را بپذیرند که یکسال از تصویبش می گذشت. این حجم از آشفتگی، موضوعی بسیار مهم است که همیشه بیشتر از تحقیق، گرفتار دعواهای سیاسی شده است.

 

mdhkhrt_qT60nmh.jpg

 

تیرماه 1366 ، در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخش هائی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 1367 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جای پاهایش در عراق را ، از دست داده بود.

 

نظامیان و سیاسیون ایران؛ هنگامی تلخی این تأخیر در تصمیم گیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند که مذاکرات با نماینده های صدام آغاز شد.

غلامعلی رشید؛ از فرماندهان ارشد جنگ، که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکره کننده بود ؛ می گوید وقتی عازم مذاکره بودند ولایتی در فرودگاه به حسن روحانی گفت :

" ای کاش حالا فاو در دست ما بود ... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که این ها چه می گویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم ... گفتم : عجب ای کاش [حداقل] یک جای دیگر در دست ما بود" رشید می گوید آنجا بود که فهمیدم "اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقی ها، چقدر محکم می توانیم بایستیم". (اسرار مکتوم/ص279)

 

mdhkhrt_qT60nmh_598.png

 

به راستی ، آیا ایرانی ها نمی توانستند نشانه های این فروپاشی را زودتر ببینند؟

پیش از شکست های سال آخر جنگ، ایران می توانست با پذیرش قطعنامه؛ چهره ای بزرگوار و منطقی از خود به نمایش بگذارد و در مذاکره نیز از آن بهره ببرد. اما پذیرش قطعنامه در شرایطی که کشور در محاصره "بحران و شکست" بود و عملا چاره دیگری نداشت ؛ فرصت های مهمی را گرفت.

 


 

پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.

 

.

  • Like 1
  • Upvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
39 minutes قبل , arminheidari گفت:

نمی دونم کدوم روستا ها رو میگید، حداقل در سمت روستاها و شهرهای خوزستان چنین چیزی مشاهده نمیشد

بودن کسانی که سرباز فراری بودن ولی مورد شماتت مردم هم بودن 

 

مشخصا اگر کسی میگفت من خط نمی روم، نمی بردنش 

و جای دیگر از اون کار می کشیدن

با سلام

نقل قول مربوط به روستاهای شهر قروه در کردستان است .

 

  • Like 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

دوستان این متن از یک خبرگزاریست ... اگه ممکنه تحلیل بفرمایند.

 

 

 

اما این که اگر بی‌انگیزگی‌ای هم وجود داشته، چه کسانی باعث بی‌انگیزه شدن برخی رزمندگان و فرماندهان جبهه‌ها شده بودند را سردار حسین همدانی ( از فرماندهان ارشد سپاه ) این چنین تفسیر کرده است:

« یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات این بود که فرمانده جنگ [ آقای هاشمی ] بعد از عملیات کربلای 5، از پایان جنگ سخن گفت و رزمندگان احساس کردند نیازی به ادامه دادن جنگ نیست. این فکر و تصمیم به جبهه‌ها هم سرازیر شده بود که [در نتیجه] جبهه را خیلی تضعیف کرد. خبر این بود که می‌خواهیم مذاکره کنیم و جنگ را تمام کنیم، به جبهه‌ها رسید و روحیه رزمندگان را به هم ریخت.»

به نظر می‌رسد شرایط به گونه‌ای است که جمع قابل توجهی از رزمندگان و فرماندهان ایرانی بر این باور هستند که آقای هاشمی رفسنجانی در حالی بحث آتش بس، پایان جنگ و مذاکرات صلح را مطرح می‌کند که درباره اطلاع ایشان از موضع امام خمینی که با این مطلب مخالف بوده و نسبت به آن حساسیت داشته و آن را باعث دلسردی رزمنگان جبهه‌ها می‌دانسته است، شک و تردیدی وجود ندارد. استناد آنان به این گفته است که وی در مصاحبه با روزنامه کیهان در سال 82 در این مورد می‌گوید: « امام مایل نبودند که اصلا بحث آتش بس، صلح و پایان جنگ مطرح شود و این را باعث دلسردی نیروها در جبهه می‌دیدند.»

 

طبق گزارشی که روزنامه کیهان در مورخ 5 اردیبهشت 1367 منتشر کرده اعلام داشته شده که آقای هاشمی در گفت‌وگو با تلویزیون ایتالیا، صحبت از پذیرش صلح می‌کند. وی می‌گوید: « اگر واقعاً مصلحت را در این تشخیص دهیم که باید مصالحه کرد، ما این سیاست را می‌پذیریم.»

گری سیک ( مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی آمریکا ) در خرداد 67 طی مصاحبه‌ای با مجله نیوزویک اظهار می‌دارد: «در میان کادر رهبری ایران،‌ افرادی وجود دارند که مایلند راهی پیدا نمایند تا خودشان را از این موقعیت خلاص نمایند.»

نشریه تایمز اقتصادی چاپ انگلیس، در تاریخ 8 تیرماه  67 و پس از باز پس‌گیری جزایر مجنون و هورالهویزه توسط عراق، نوشت: «برتری نسبی ایران به خاطر روحیه قوی آن‌ها در ادامه جنگ بود و اکنون با از دست دادن آن، توازن جنگ تغییر کرده است

ویلیام وبستر ( رئیس سازمان سیا) در تاریخ 22 تیر 1367 با روزنامه وال استریت ژورنال مصاحبه می‌کند و به تغییراتی که در تصمیمات مسئولان ایرانی رخ داده اشاره می‌کند و می‌گوید: «به عقیده من مسئول تغییراتی که اخیراً در تاکتیک ایرانی‌ها دیده می‌شود آقای هاشمی رفسنجانی است.»

 

 

مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ 29 شهریور 1372 می فرمایند: «بعد از قضیه قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی می‌کرد و می‌خواست از موقعیت سواستفاده کند، شما دیدید ناگهان آن چنان جبهه‌ها پر شد که در طول جنگ کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت.»

 

 

اعلام ناتوانی دولت برای تامین مالی ادامه جنگ

امام خمینی در بخشی از نامه مورخ 25 تیر 1367 خود خطاب به مسئولان کشور می‌نویسند: « آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و برنامه و بودجه،‌ وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند.»

 

آقای هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود می‌نویسد:

« در تاریخ 23 تیر به خدمت امام رسیدیم و با خواندن نامه آقای رضایی از ایشان نظر خواستیم... قبلا نخست وزیر و وزیر دارایی در گزارشی به خدمت امام گفته بودند که حتی در سطح هزینه‌های موجود هم، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفته‌ایم.»

مسعود روغنی زنجانی (وزیر برنامه و بودجه در دولت میرحسین موسوی) نیز در مصاحبه‌ای چنین می‌گوید:

«در جریان پذیرش قطعنامه 598، نامه‌ای که من به عنوان رئیس سازمان برنامه به امام نوشتم، در پایان جنگ تاثیرگذار بود و امام با این استدلال که دستگاه برنامه‌ریزی کشور به عنوان کارشناس اعلام می‌کند که منابع مورد نیاز برای ادامه جنگ به حداقل ممکن رسیده است جنگ را متوقف کردند.»

 

مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ 14 خرداد 1375 در این مورد می‌فرمایند:

« قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان آن روز امور اقتصادی کشور مقابل روی او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی‌کشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛‌ به خاطر تهدید آمریکا نبود... اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان الله علیه، کسی نبود که روی برگرداند. آن [پذیرش  قطعنامه] یک مسئله داخلی نبود؛‌ مسئله دیگری بود.»

براساس برخی آمارهای منتشر شده از سال 59 تا 67، میانگین سالانه سهم امور دفاعی در کل هزینه‌های دولت ایران، برابر 12 درصد بوده است. یعنی علی رغم آن که امام خمینی بارها اعلام داشته بودند که جنگ باید در راس مسائل کشور باشد، 88 درصد بودجه کل کشور در مسیری غیر ازجنگ،‌ صرف می‌شده است.

 

محسن رضایی نیز در این رابطه در مصاحبه‌ای می‌گوید:

«ما در چارچوب امکاناتی که به ما می‌دادند، برنامه‌ریزی می‌کردیم. گرچه امکانات کشور بسیار وسیع‌تر از چیزی بود که ما دریافت می‌کردیم. در کل دوران هشت سال جنگ،‌ ما 22 میلیارد دلار ارز خرج جنگ کردیم... در حالی که فقط در سال 1362 ، بالای بیست و چند میلیارد دلار فروش نفت داشتیم.»

 

آقایان هاشمی، محسن رضایی و علی شمخانی، میرحسین موسوی را مناسب ترین فرد برای ریاست ستاد فرماندهی کل قوا اعلام می‌کنند. این شرایط به گونه‌ای بود که او دو روز قبل از آن، از نخست وزیری استعفا کرده ولی امام با استعفای وی مخالفت فرمودند. موسوی که از مسئولیت نخست وزیری استعفا کرده بود، آیا حاضر بود مسئولیت جدید را نیز بپذیرد؟

امام خمینی(ره) با ریاست موسوی مخالفت می‌کند. آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت 11خرداد 67 خود می‌نویسد: «شب برای مشورت درباره ریاست ستاد، خدمت امام رفتم. ایشان با ریاست نخست وزیر با کیفیت ارائه شده موافقت نکردند.»

آقای هاشمی رفسنجانی همچنین در 4 تیر 67 می‌گوید: «جلسه سران قوا در دفتر آیت الله خامنه‌ای تشکیل شد. جریان ملاقات با امام را گفتم که دستور مقاومت تا آخرین حد را دادند. قرار شد همه امکانات برای تداوم دفاع بسیج شود و دولت وارد جنگ شود و ریاست ستاد را نخست وزیر بر عهده گیرد... عصر نخست وزیر و اعضای پیشنهادی ستادش آمدند و درباره ارکان ستاد به توافق رسیدیم. قرار شد کار را شروع کنند.»

محسن رفیق دوست(وزیر وقت سپاه) در مصاحبه‌ای چنین بیان می‌کند: «آقای هاشمی مرا خواستند و گفتند: من می‌خواهم توپ جنگ را در زمین دولت بیندازم... تو برو و در وزارتخانه‌ات بنشین. اصلا دیگر وقتی سپاه درخواستی می‌کند، چیزی نگو! بعد حکم دادند و آقای نخست وزیر را رئیس ستاد فرماندهی جنگ کردند و تعدادی از اعضای هیئت دولت نیز سمتی در ستاد فرماندهی داشتند. آقای خاتمی مسئول تبلیغات جنگ شد، آقای بهزاد نبوی را هم مسئول لجستیک جنگ کردند و همین طوری احکام را دادند که همان باعث پذیرش قطعنامه شد.»

 

سردار محمد کرمی راد(فرمانده سابق لشگر 11 امیرالمومنین) در این باره می‌گوید: «آن‌ها(برخی مسئولان جنگ) ترسیده بودند و می‌گفتند که امریکا با ما وارد جنگ شده‌اند. اما امام به این‌ها فرمودند که من اگر جای شما بودم، در تنگه هرمز جلوی این‌ها را می‌گرفتم. اما آن‌ها نگرفتند؛ در حالی که امکان پذیر بود.»

 

 

محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه) در تاریخ 3 مرداد 1365 در این باره در مصاحبه با راویان جنگ می‌گوید: «بعضا از ما خواسته می‌شد که اگر توانایی جنگ را نداریم، برویم و به امام بگوییم که نمی‌توانیم بجنگیم. این ایده آل و آرزوی کسانی بود که احساس می‌کردند واقعا نمی‌شود جنگید.»

«در حقیقت اینجا رزمندگان ما مورد انتقام برادران عزیز ما- برخی مسئولان کشور- قرار گرفتند که هیچ مبنایی نداشت و تجربه هم ثابت کرد که این برخوردها مبنا ندارد. البته عوامل مختلفی در شکل گیری این جریانات دخالت داشتند: یکی از این عوامل، افراد محافظه کار و میانه رویی بودند که همیشه مترصد هستند وضع را به سمتی بکشانند که خودشان فکر می‌کنند. این تیپ افراد، اصلا ایده‌آل‌شان تضعیف سپاه بود. آن‌ها می‌گفتند که ما با سپاه آن قدر برخورد کردیم که او را از موضع آیت اللهی به حجت الاسلامی کشاندیم. افرادی که این فکر را داشتند، در دادن مشاوره به مسئولانی که با سپاه برخورد داشتند، بسیار موثر بودند.»

 

حسین علایی جریان ملاقات روز 27 خرداد 67 آقای هاشمی رفسنجانی با امام خمینی را از زبان آقای هاشمی چنین نقل می‌کند:

«به اتفاق رئیس جمهور و احمد آقا خدمت امام رفتیم. وضع جبهه‌ها، نیروها، امکانات کشور وضع دشمن را برای امام تشریح کردیم و دو راه بسیج نیروها و امکانات برای جنگ یا پذیرش ختم جنگ را برای امام مطرح کردیم. ایشان راه اول را انتخاب کردند... به امام گفتم برای ادامه جنگ، فرماندهان از ما امکانات و وسایلی می‌خواهند که ما در شرایط فعلی کشور، بودجه لازم برای تهیه آن‌ها را نداریم. امام گفتند بروید از مردم مالیات بگیرید. به ایشان گفتم این کار را کرده‌ایم و دیگر گرفتن مالیات بیشتر از مردم برای دولت امکان ندارد و میزان آن به حداکثر خود رسیده است. امام گفتند خب استقراض کنید. پس از این مسئله به امام گفتم نیروهای مردمی به جبهه نمی‌آیند. امام گفتند من برای حل این مشکل به مردم حکم جهاد می‌دهم. گفتم در کشور ارز ندارم تا بعضی نیازهای جنگ را از خارج خریداری کنیم. امام گفتند برای آن راهی پیدا کنید. بروید نفت پیش فروش کنید.»

 

بر خلاف ادعای برخی از مسئولان که از پایان جنگ با صلح احساس خوشحالی و رضایت می‌کردند، اکثر ملت مسلمان ایران آن را باعث سرشکستگی و شرمساری خود می‌دانستند. همان گونه که امام خمینی از آن تعبیر به سرکشیدن جام زهر کرد.

آقای هاشمی رفسنجانی طی مصاحبه‌ای در سال 1378 می‌گوید که خانواده شهدا و ایثارگران نیز با این گونه پایان جنگ موافق نبودند: «خیلی از خانواده‌های شهدا دلشان نمی‌خواست جنگ این گونه تمام شود. چون حداقل خواست ایثارگران این بود که مردم عراق از شر حزب بعث خلاص شوند. این جزو اهداف جنگ بود.»

 

سردار غلامعلی رشید نیز در سخنانی عنوان می‌کند: «مرحوم سید احمد خمینی در یکی از سخنرانی‌های خود اعلام کردند که پس از پذیرش قطعنامه 598 و حمله مجدد عراق به ایران و اعزام خیل بی شمار نیروهای مردمی به جبهه، امام فرمودند اگر می‌دانستم مردم این گونه به جبهه می‌آیند، قطعنامه را قبول نمی‌کردم.»

 

 

حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز در همین رابطه می‌گوید: «درست زمانی که جنگ تمام شد عده‌ای آمدند و با تعدادی از مسئولان مصاحبه کرده و از آن‌ها پرسیدند اگر شما به دوران بعد از فتح خرمشهر برمی‌گشتید چه می‌کردید؟ پاسخ آن زمان برخی مسئولان این بود که اگر به آن زمان برمی‌گشتیم یک محاسبه‌ای می‌کردیم و جنگ را تمام می‌کردیم. بعد از این حرکت حضرت امام در سخنرانی فرمودند که من از خانواده شهدا و مردم به خاطر تحلیل‌های غلط این روزها عذر می‌خواهم.»

عبارت دقیق امام خمینی در این باره چنین است:

«من در اینجا از مادران، پدران، خواهران، برادران، همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل‌های غلط این روزها رسما معذرت می‌خواهم و از خداوند می‌خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده‌ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ایم و نتیجه فرع آن بوده است. نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده‌ها به گونه‌ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‌اش عدول می‌کند.»

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ویکی

... تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاح‌های لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم…

 

 

با این وجود فرمانده سپاه پاسداران در ادامه همین نامه بر لزوم ادامه جنگ تأکید کرد. روح‌الله خمینی، رهبر ایران با شعار خواندن حرف فرمانده سپاه مبنی بر آمادگی برای ادامه جنگ آن را رد می‌کند٬ دولت ایران نیز به نخست‌وزیری میرحسین موسوی ضمن رد خواسته‌های سپاه اعلام کرد که دولت ظرفیت اختصاص منابع مالی لازم برای تهیه چنین فهرستی ندارد

 

من تعجب میکنم ... دقیقا آقای محسن رضایی کی به این نتیجه رسید که ما همچین تجهیزاتی میخوایم؟؟ یعنی تا قبل از اون به این نتیجه نمیرسید ؟؟ ما توی کدوم عملیاتی اینهمه تجهیزات داشتیم؟؟؟

سنگ بزرگ نشانه نزدنه!

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

مشکل از بلندپروازی بیش از حد و آشنا نبودن با واقعیت جنگ و میدان بود. ما از اول جنگ این مشکل را داشتیم. بنی صدر در هر عملیات بزرگ قول اتمام کار دشمن و... را می داد و چندین عملیات شکست خورد. در بین فرماندهان این امر وجود داشت چانچه فردی خواهان تبعیت دیگری واستفاده از سازمان او برای کوبیدن دشمن و یا شهید بزرگواری قول پایان جنگ در چند روز داده بود یا محسن رضایی اذعان کرد که اگر فلان تجهیزات ( که واقعا امکان فراهم کردنش نبود) ما در خیابانهای بغداد رژه می رفتیم و .... زمانی شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه بود و زمانی جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ ( که فکر کنم خود مرحوم هاشمی مطرح کرد). این موارد شرطی سازی رزمندگان و ایجاد دیدی بد در این رزمندگان در مورد افکار سیاسی فرماندهان و... داشت.

  • Like 1
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

حیله بلژیکی‌ها در فروش گلوله‌های خراب تانک به ایران

پاییز سال ۶۲، پس از عملیات والفجر ۳ و تشکیل خط پدافندی که نیروهای ستون پنجم و برخی چوپانان محلی در آن برای دشمن جاسوسی می‌کردند، پشتیانی کل سپاه، گلوله‌های تانکی را به نیروهای زرهی تحویل داد که از بلژیک خریداری شده و گفته می‌شد قابلیت جایگزینی با گلوله‌های غنیمتی عراقی را دارند. اما گلوله‌های بلژیکی هنگام آزمایش، به گفته شاهدان و راویان خاطرات، به‌طور معیوب عمل کرده و به هدف نمی‌رسیدند. یعنی با شلیک تانک، گلوله‌ای که باید ۱۲ کیلومتر دورتر به هدف می‌خورد، به هدف نرسیده و در ۶ کیلومتری‌اش فرود می‌آمد. جالب آن‌که در مقام مقایسه، گلوله‌های غنیمتی از عراق، به خوبی عمل کرده و به‌طور دقیق به هدفی که در ۱۲ کیلومتری قرار داشته، برخورد می‌کرد.

پیگیری نیروهای زرهی درباره آزمایش و مقایسه گلوله‌های غنیمتی و بلژیکی به این‌جا انجامید که آلیاژ و آهن گلوله‌های بلژیکی اضافه و مهمات‌شان کم شده است. اما وزن هر دو نوع گلوله مانند هم بودپیگیری نیروهای زرهی درباره آزمایش و مقایسه گلوله‌های غنیمتی و بلژیکی به این‌جا انجامید که آلیاژ و آهن گلوله‌های بلژیکی اضافه و مهمات‌شان کم شده است. اما وزن هر دو نوع گلوله مانند هم بود. راویان و دوستان شهید لاجوردی در کتاب «روزهای لاجوردی» به این مساله پرداخته و آن را این‌چنین روایت کرده‌اند: «شنیده بودند صدام و آمریکایی‌ها به بلژیک فشار آورده بودند که چرا چنین گلوله‌هایی را به ایران فروختید؟ بعدها فهمیدند مسئولین کشور بلژیک گفته بودند خیالتان جمع باشد، چیزی به ایران فروختیم که شما با خیال راحت توی عملیات پیش‌روی کنید.» (صفحه ۱۵۶)

 

لینک :https://www.mehrnews.com/news/5243544/حیله-بلژیک-در-فروش-گلوله-های-خراب-به-ایران-گردان-داش-مشتی-ها

  • Like 2
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
48 minutes قبل , zed گفت:

حیله بلژیکی‌ها در فروش گلوله‌های خراب تانک به ایران

پاییز سال ۶۲، پس از عملیات والفجر ۳ و تشکیل خط پدافندی که نیروهای ستون پنجم و برخی چوپانان محلی در آن برای دشمن جاسوسی می‌کردند، پشتیانی کل سپاه، گلوله‌های تانکی را به نیروهای زرهی تحویل داد که از بلژیک خریداری شده و گفته می‌شد قابلیت جایگزینی با گلوله‌های غنیمتی عراقی را دارند. اما گلوله‌های بلژیکی هنگام آزمایش، به گفته شاهدان و راویان خاطرات، به‌طور معیوب عمل کرده و به هدف نمی‌رسیدند. یعنی با شلیک تانک، گلوله‌ای که باید ۱۲ کیلومتر دورتر به هدف می‌خورد، به هدف نرسیده و در ۶ کیلومتری‌اش فرود می‌آمد. جالب آن‌که در مقام مقایسه، گلوله‌های غنیمتی از عراق، به خوبی عمل کرده و به‌طور دقیق به هدفی که در ۱۲ کیلومتری قرار داشته، برخورد می‌کرد.

12 کیلومتر برد برای مهمات تانک  ؟؟؟؟! 

برد موثر اتش تانکی مثل تی-55 کمتر از 2 کیلومتر هست .

همان برد 6 کیلومتر هم برای تانکی مثل تی55  و تی -62 بسیار عجیبه !

حتی در صورت صحیح بودن این اعداد اگر این عدد 12 و 6 کیلومتر را حداکثر برد ممکن در نظر بگیرم تفاوت برد موثر و حداکثر برد نشان میدهد این تقاوت تاثیر در میدان نبرد نخواهد داشت چون برد موثر اتش در میدان نبرد اثر گذار هست.

اهمیت برد موثر اتش را درعملیات طوفان صحرا میتوان به وضوح دید تانکهای ابرامز با برد موثر بیشتر خارج از برد موثر تانکهای عراقی انها را شکار میکردند.

  • Like 5
  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر 12 تیر 1400 در 17:55 , Crash گفت:

12 کیلومتر برد برای مهمات تانک  ؟؟؟؟! 

برد موثر اتش تانکی مثل تی-55 کمتر از 2 کیلومتر هست .

همان برد 6 کیلومتر هم برای تانکی مثل تی55  و تی -62 بسیار عجیبه !

حتی در صورت صحیح بودن این اعداد اگر این عدد 12 و 6 کیلومتر را حداکثر برد ممکن در نظر بگیرم تفاوت برد موثر و حداکثر برد نشان میدهد این تقاوت تاثیر در میدان نبرد نخواهد داشت چون برد موثر اتش در میدان نبرد اثر گذار هست.

اهمیت برد موثر اتش را درعملیات طوفان صحرا میتوان به وضوح دید تانکهای ابرامز با برد موثر بیشتر خارج از برد موثر تانکهای عراقی انها را شکار میکردند.

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

احتمال دارد توپ خود کششی باشد ؟ آیا توپی وجود داشته که هم زمان هم ایران و هم عراق از آن استفاده کرده باشند ؟

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.