jackturbo

جنگ هسته اي و قدرتهاي هسته اي منطقه اي

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

جنگ هسته اي و قدرتهاي هسته اي منطقه اي

پايان يافتن جنگ سرد و فروكش نمودن سريع تقابل هسته اي ميان آمريكا و شوروي، موجب شد خطر وقوع جنگ هسته اي از بين برود؛ هرچند در حال حاضر ممكن است خطر كاربرد سلاحهاي هسته اي بيش از گذشته باشد.
دورة جنگ هسته اي با پرتاب دو بمب اتمي بر روي ژاپن درسال 1945 آغاز گرديد. از آن زمان به بعد مطالعات زيادي در مورد سلاحهاي هسته اي و كاربرد آنها در جنگ انجام شد و آزمايشات فراواني صورت گرفت. ليكن هيچگاه سلاح اتمي، عملاً مورد استفاده قرار نگرفت.

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/Nagasaki_1945_-_Before_and_after_%28adjusted%29.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_Nagasaki_1945_-_Before_and_after_%28adjusted%29.jpg[/img][/url]

پس از جنگ دوم جهاني، در چندين مورد استفاده از سلاحهاي هسته اي مورد توجه جدي قرار گرفت. اولين تهديد استفاده از سلاحهاي اتمي در خلال جنگ كره انجام شد ولي اين تهديد هرگز تحقق نيافت، اگرچه رئيس جمهوري وقت آمريكا «آيزنهاور» در خاطراتش نوشت:
اگر جنگ كره ادامه يابد ايالات متحده خود را در مورد بكارگيري سلاحهاي اتمي مختار مي داند. در آوريل 1954 نيز دولت ايالات متحدة آمريكا استفاده از بمبهاي اتمي را كه بوسيله بمب افكن هاي استراتژيك «ب ـ 29» حمل مي شد براي جلوگيري از شكست قريب الوقوع فرانسه در نبرد «دين بين فو» در ويتنام مطرح كرد . از اين زمان به بعد قدرت اتمي جايگاه برتري در بين نيروهاي نظامي پيدا كرد و در موارد متعددي آماده باش اتمي تحقق يافت، اما اين وضع بيشتر به صورت يك اخطار محرمانه براي كنترل رفتار حريف ميان دو ابرقدرت باقي ماند.

امروزه پنج قدرت هسته اي شناخته شده وجود دارند: چين، فرانسه، روسيه، انگلستان و ايالات متحده آمريكا. اين پنج قدرت اصطلاحاً جزء قدرتهاي هسته اي دنيا محسوب مي شوند زيرا آنها نه تنها انحصار تسليحات اتمي را در اختيار دارند بلكه داراي سيستمهايي هستند كه آنها را قادر مي سازد با توجه به داشتن شماري از موشكها و نيز برخورداري از فرودگاهها و پايگاههاي مجهز بتوانند كلية اهداف را در هر نقطه از جهان مورد تهديد قرار دهند.

به رغم فشارهايي كه براي جلوگيري از گسترش تسليحات هسته اي وجود دارد، قدرتهاي هسته اي جديد در حال ظهور مي باشند كه تحت عنوان «قدرتهاي هسته اي منطقه اي» شناخته مي شوند. اين گروه از كشورها قادرند و يا بزودي قادر خواهند بود به سيستم هاي پيچيدة تسليحاتي مجهز گشته و همسايگان خود را مورد هجوم قرار دهند. در حال حاضر كشور هند آزمايش هسته اي انجام داده و عملاً داراي سلاح هسته اي مي باشد در حاليكه در مورد دستيابي اسرائيل، كرة شمالي و آفريقاي جنوبي به چنين سلاحهايي ترديدهاي جدي وجود دارد.

اخبار منتشره پس از جنگ خليج فارس (1992-1991 ) حكايت از اين امر دارد كه عراق تكنولوژي لازم براي ساختن يك بمب اتمي را به طور كامل در اختيار داشته و در حقيقت براي دستيابي به بمب اتمي راه بسيار كوتاهي در پيش داشت. بعلاوه ، عراقيها لااقل بطور علني و آشكار، مقدماتي براي جنگ هسته اي تدارك ديده بودند كه از آن جمله مي توان به مواردي چون: حفاظت بيش از حد كادرهاي فرماندهي، پراكندگي فرودگاهها و پايگاههاي هوايي، ايجاد پناهگاههاي مستحكم براي هواپيماها و همچنين وجود يك سيستم فرماندهي ـ كنترل ـ و ارتباطات نسبتاً پيشرفته اشاره كرد.
همچنين به نظر مي رسد چندين كشور ديگر در حال دستيابي به سلاحهاي هسته اي مي باشند كه از جمله آنها بايد به دو كشور برزيل و پاكستان اشاره كرد.


كاربرد سلاحهاي اتمي
در طول جنگ سرد، همواره اين خطر وجود داشت كه بالاخره روزي سلاح هسته اي مورد استفاده قرار گيرد و در نتيجه ابهت ]بازدارندگي[ آن شكسته شود . بنابراين مي بايست با سرعت و شتاب هرچه بيشتر چاره اي انديشيد و از برخوردهاي اتمي احتمالي جلوگيري كرد. بررسي اين مساله نشان مي دهد كه در آن موقع ابرقدرتها نه تنها همديگر را كنترل مي نمودند بلكه از اشاعة سلاحهاي هسته اي به كشورهاي ثالث نيز جلوگيري مي كردند. اما در حال حاضر اين موانع از ميان رفته اند زيرا اكنون آمريكا و روسيه ، چنان به يكديگر نزديك شده اند كه امكان وقوع جنگ هسته اي ميان آنها از بين رفته است. بنابراين اگر امروزه دو قدرت هسته اي منطقه اي آمادة حمله به يكديگر شوند و هر دو از سلاحهاي اتمي استفاده نمايند امكان تبديل اين درگير به يك جنگ جهاني كم بوده و زيان ناشي از جنگ تنها دامنگير كشور هاي درگير خواهد بود، هرچند اين خطر وجود دارد كه آتش جنگ به كشورهاي همسايه نيز گسترش يابد.


دليل انتخاب سلاحهاي هسته اي
برنامه تسليحات هسته اي از يك طرف بسيار پرهزينه است و از طرف ديگر مستلزم بهره گيري از حيله ها و ترفندهايي براي مخفي نگهداشتن آنها از ديد جامعه بين المللي است كه اين امر به نوبه خود بر حجم هزينه ها مي افزايد. با اين وجود ، امكان پيوستن كشورهاي جديد به جمع توليد كنندگان سلاحهاي هسته اي غيرممكن نيست . اين كلوپ كه سمبل وضعيت نهايي اتمي كشورها در جامعة بين المللي است نشان مي دهد كه با گذشت زمان بر تعداد اعضاء افزوده مي شود. شرايطي كه به احتمال زياد به شروع برنامه هاي هسته اي يك كشور منجر مي شود عبارتند از:
الف ـ زماني كه تماميت ارضي، استقلال سياسي، يا احتمالاً حيات ملي كشور مورد تهديد قرار گيرد؛
ب ـ آرزوهاي كشورها جهت اعمال نفوذ يا سلطه بريك يا چند كشور همسايه.
اين مقله نشان مي دهد كه قدرتهاي جديد هسته اي چه تسليحاتي را ممكن است برگزينند و چگونه و تحت چه شرايطي از اين تسليحات استفاده مي نمايند.


سيستم هاي پرتاب سلاحهاي اتمي
يك قدرت هسته اي بالقوه، سيستم هاي پرتاب كنندة متعددي را پيش رو دارد كه مي تواند از بين آنها دست به انتخاب بزند. و اين انتخاب، به عوامل جغرافيايي ، مشكلات تكنولوژيكي، هزينه ها و مسائل سياسي بستگي دارد. اين سيستم ها عبارتند از:


الف ـ سلاحهاي پرتاب شونده از هوا: ساخت سلاح هسته اي پرتاب از هوا از تمامي انواع ديگر آسانتر صورت مي گيرد. محفظه هاي پرتاب آزاد به صورت آماده در دسترس هستند و امروزه توسط هواپيماها حمل مي شوند. براي مثال بمب سنگين 61KT.B 500-100 ايالات متحده 61/3 متر طول، 34 سانتي متر قطر و 347 كيلوگرم وزن دارد. اين سلاح مي تواند بوسيلة يك هواپيماي كوچك «4A اسكاي هاوك»حمل شود كه كل وزن اين هواپيما 1570 كيلوگرم است و ميدان عمل آن شعاع 648 كيلومتري را در بر مي گيرد.

با اينحال اين هواپيماها آسيب پذيرند زيرا در خلال پرواز قابل رؤيت مي باشند و امكان انهدام آنها وجود دارد. مضافاً، اين هواپيماها ممكن است در روي زمين از بين بروند زيرا كاملاً به باندهاي فرود وابسته مي باشند كه حفاظت از آنها بسيار مشكل است . بنابراين اين نوع هواپيماها و پايگاههاي آنها آسيب پذير هستند و حمل سلاحهاي هسته اي با آنها معقول نيست زيرا ضربه خوردن هواپيماهاي حامل سلاح هسته اي در پايگاههاي هوايي موجب نابودي پايگاه و تجهيزات و باندهاي پرواز خواهد شد. علاوه بر اين، حتي اگر اين هواپيماها در پناهگاههاي مستحكمي نيز حفاظت شوند. در برابر شليك موشكهاي هدايت شوندة كروز، آسيب پذير خواهند بود. (جنگ خليج فارس اين امر را ثابت كرد).

ب ـ موشكهاي بالستيك زمين پايه: موشكهاي بالستيك كوتاه برد مستقر در زمين (SRBM) به ميزان نسبتاً زيادي توليد مي شوند زيرا در مقايسه با سيستم هاي ديگر، ساده و ارزانتر مي باشند. تعداد زيادي از اين موشكها را اتحاد شوروي سابق به كشورهاي جهان سوم صادر كرده است. برخي از اين كشورها استفاده از اين موشكها را به عنوان مبنايي براي توسعة سيستمهاي جديد بكار گرفته اند، حال آنكه برخي ديگر به برنامه هاي اساسي در اين زمينه دست زده اند. در حال حاضر تعداد يازده فروند موشك پيشرفت بالستيك با برد 1000 كيلومتر و حتي موشكهاي بيشتري با برد كوتاهتر در خاورميانه، آفريقا، آمريكاي لايتن و آسيا يافت مي شوند.

روشهاي اساسي متنوعي در دسترس مي باشند كه به طرق گوناگون نحوه حفاظت از اين موشكها را ارائه مي كنند. ساده ترين اين روشها، استقرار موشك بر روي خودرو و نگهداري از آن در داخل يك پناهگاه حفاظت شده مي باشد. سپس همه چيز براي انتقال وسيله پرتاب كننده به فضاي باز، بالا بردن موشك و پرتاب آن به سوي هدف مهيا مي گردد. شهرت اين سيستم بدان علت است كه بوسيلة اولين موشكهاي بالستيك قاره پيما و بسياري از موشكهاي بالستيك ميان برد مورد استفاده قرار گرفته است. اين سيستم ساده است لكن استفاده از پناهگاهها در درازمدت براي مخفي كردن آنها امري مشكل خواهد بود.

با قراردادن موشكها بر روي يك نقاله متحرك و انتقال آنها از طريق جاده به خارج از شهر در كمال دقت و هوشياري، ميزان حفاظت را افزايش داده جابجايي اين نقاله ها و رديابي آنها را مشكل مي سازد. با استفاده از چنين روشي بود كه در جنگ خليج ]فارس[، نيروهاي متحدين با وجود شرايط بياباني و قابل رؤيت ]بودن هدفها[ و آنهمه برتري و تفوق هوايي نتوانستند موفقيت كاملي در يافتن سكوهاي پرتاب موشكهاي «اسكاد» عراق كسب نمايند. اين امر در شرايط پيچده و در اراضي جنگلي بمراتب مشكل تر بوده و اثر پدافند هوايي را خنثي خواهد نمود.
قرار دادن سكوي پرتاب موشك بر روي يك نقاله متحرك و جابجايي آن از طريق راه آهن، سيستم نسبتاً مناسبي است ولي اين جابجايي به سيستم راه آهن هر كشور محدود مي شود. در كشورهاي جهان سوم به دليل محدود بودن راه آهن ممكن است اين سلاحها در معرض ديد مردم قرار گرفته و در نتيجه مورد حملات هوايي و زميني قرار گيرند.

پ ـ مردي با يك چمدان: راه ديگر آنست كه يك مرد يا گروه كوچكي از افراد سلاح هسته اي را حمل نموده و آنرا در نزديكي محل موردنظر قرار دهند كه اين روش با نام «مردي با چمدان» شناخته شده است. تكنولوژي جديد امكان ساخت سلاحهاي اتمي كوچك و قابل حمل را فراهم ساخته است. به عنوان نمونه، كارخانجات مخصوص توليد، سلاحهاي اتمي آمريكا در دهه 1960 بمبي را توليد كرد كه اين بمب در محفظه اي به طول 89 سانتيمتر، عرض 5/66 سانتيمتر و ارتفاع 67 سانتيمتر جا مي گرفت و فقط 74 كيلوگرم وزن داشت. براي حمل بمبي با اين مقدار وزن، حداقل به دو نفر نياز است و البته دو يا چند نفر هم بايد آنها را همراهي نمايند. در صورت وجود طرحي براي توليد چنين سلاحهاي كوچك اتمي، اين نوع سلاحها بايد از قدرت انفجاري بيشتري برخوردار بوده و از لحاظ وزن نيز سبكتر و كوچكتر باشند.

ت ـ كشتي هاي سطح پيما: راه حل ديگر براي انتقال سلاحهاي اتمي، استفاده از كشتيهاست اگرچه استفاده از چنين راه حلي از حد طرح فراتر نرفت و عملي نشد اما ايالات متحده آمريكا در اواسط دهه هاي 1960 و 1970 طرحي را در مورد استقرار موشكهاي MX براي ناتو و يكي از اعضاي صاحبنظر آن مورد مطالعه قرار داد. براساس اين طرح مي توان تعداد 20 موشك را در يك كشتي تجاري جاسازي كرد. در اين ارتباط موشكهاي استاندارد زمين پايه و وسايل پرتاب كننده آنها مي توانند مورد استفاده قرار گيرند. اين روش از لحاظ صرف سرمايه، هزينه هاي جاري و نيروي انساني متخصص و تعليم ديده بايد روش نسبتاً كم خرجي باشد.
تاكنون تعداد زيادي از كشتيها تجهيز شده و دامنه عمليات آنها در اقيانوس بسيار گسترش يافته است با اينحال، مشكلي كه در اين شيوه وجود دارد مساله رديابي كشتيهاي دشمن است. براي يك ناو كوچك و يك كشتي تجارتي عليرغم داشتن گيرنده هاي مدرن، هنوز هم مشكل رديابي وجود دارد، بويژه اگر عمليات كنترل بوسيله امواج الكترونيكي انجام شود.

ث ـ سلاحهاي پرتاب شونده از زيردريايي: استفاده از زيردريايي امنيت بيشتري را براي سلاحهاي اتمي به همراه دارد. در حال حاضر موشكهاي بالستيك پرتاب شونده از زيردريايي (SLBM ) موجود بوده و سه كشتي نيروي دريايي آمريكا كشتي هاي «پولاريس»، «پوزيدون» و «تري دنت» مجهز به چنين موشكهايي هستند. تكنولوژي پرتاب موشك از زير آب تكنولوژي پيچيده اي است اما در صورت تخصيص منابع مالي كافي مي تواند بر سيستم هاي ديگر فائق آيد. صرفنظر از دو ابر قدرت، كشورهاي فرانسه و چين نيز در اين زمينه سيستمهاي خود را با اندك كمكي از خارج توسعه داده اند.

در حال حاضر كوچكترين زيردريائيهاي ساخته شده مجهز به موشكهاي بالستيك هسته اي مي توانند 12 موشك و بزرگترين آنها 24 موشك را حمل كنند. اگرچه اين زيردريائيها جهت مقابله با ابرقدرتها طراحي شده اند اما دليلي وجود ندارد كه يك قدرت هسته اي منطقه اي (RNP)نتواند سيستم ساده تري طراحي نمايد. تعداد موشكهاي مورد نياز اساساً به ميزان دسترسي به آنها، ميزان موفقيت در استفاده از آنها و نيز به تعداد اهداف بستگي دارد.
هنگامي كه زيردريايي مجهز به موشك به زير آب مي رود، ضرورتاً لزومي ندارد موشك خود را از زير آب پرتاب نمايد. براي مثال در نخستين روزهايي كه شوري به قدرت هسته اي مبدل شده بود طبقاتي از زيردريايي كه موشك در آنها قرار داشت به سطح آب هدايت شده و از آنجا آماده پرتاب مي شدند. هنگامي كه زيردريائيها از قدرت تخريبي بيشتري برخوردار شدند، لازم گرديد جهت اطمينان از بقاي زيردريائيهاي مجهز به موشكهاي بالستيك، كاري كنند تا آنها بتوانند از زيردريا به پرتاب موشكهاي بالستيك هسته اي مبادرت ورزند. اما اينكار براي يك قدرت هسته اي منطقه اي ميسر نبود زيرا قدرتهاي منطقه اي برخلاف قدرتهاي جهاني داراي قابليت و اطلاعات چنداني در زمينه جنگ ضدزيردريائيها نبودند. چنين موضوعاتي در ارتباط با ممالكي نظير هند و پاكستان جالب توجه مي باشند. هر دوي اين كشورها نه تنها به اقيانوس هند دسترسي دارند بلكه در زمينه عمليات زيردريايي داراي تجربيات مفيدي مي باشند.


قابليت استفاده و اطمينان به سلاحها
دو عامل ديگر در مورد سلاحهاي هسته اي بايد مد نظر قرار گيرند. اول، عامل «در دسترسي بودن» . دوم، «قابل اطمينان بودن». زماني مي توان گفت اين دو عامل وجود دارند كه هنگام نياز، آماده بهره برداري باشند.
عنصر «قابل دسترسي بودن» به اين نكته اشاره دارد كه پايگاههاي موشكي چگونه در مواقع لزوم آماده مي شوند. زيردريائيهاي موشكي نيازمند تعميرات اساسي مي باشند زيرا اگر اين زيردريائيها هشت سال تمام تعمير نشوند بعد از اين مدت تنها دو سال دوام خواهند آورد . هواپيماها و موشكها نيز نياز به نگهداري و مراقبت شديد دوره اي دارند. در هر يك از اين دوره هاي تعمير، سلاحها غيرقابل استفاده خواهند بود و نمي توان از آنها در ماموريتها استفاده نمود. علاوه بر اين، ممكن است استفاده از يك وسيله را با مانع روبرو سازند. مثلاً يك زيردريايي ممكن است دچار آسيب شده و يا غرق شود. همچنين احتمال دارد هواپيمايي به هنگام فرود در فرودگاه و يا در اثر حوادث عديده دچار آسيب ديدگي گردد و يا موشك بالستيك قاره پيما بطور اتفاقي در اثر خطاي الكترونيكي دچار سانحه شود. با اين وجود، سيستمها و تجهيزات موجود بايد قابل اطمينان باشند. بنابراين علاوه بر عامل «قابليت استفاده»، عامل ديگر، «قابل اطمينان بودن » سيستم مي باشد.

تاكنون هيچ نوع اسباب و وسيلة الكترومكانيكي اختراع نشده كه 100% قابل اطمينان باشد. در واقع، اطمينان كلي به يك سيستم ناشي از اطمينان به هر يك از اجزاء آن است. مثلاً در پرتاب يك كلاهك ده مرحله بايد طي شود و اگر هر يك از اين مراحل 99% شانس موفقيت داشته باشند بنابراين اعتبار و اطمينان كلي به اين كلاهك 89% مي باشد. 89% = (10 بار) 99000×99 رياضيات و مسائل رياضي هميشه كاملاً دقيق و درست بوده و نمي توان آنها را تغيير داد. براي مثال در يك زيردريايي كه مجهز به 16 موشك مي باشد اگر ميزان قابليت استفادة هر يك از موشكها 90% و ميزان اطمينان به آنها 80% باشد، مي توان محاسبات زير را انجام داد:
ميزان دسترسي (تقريباً 14) 4/14 = درصد 90×16 موشك
ميزان اطمينان (تقريباً 11) 2/11 = درصد 80×14 موشك
بنابراين، مي توان انتظار داشت كه يازده فروند موشك از اطمينان و دقت كامل برخوردارند. با چنين روندي اگر يك زيردريايي مجهز به هشت موشك بوده و ميزان «قابليت استفاده» و «اطمينان» به موشكها به ترتيب همان 90% و 80% باشد بايد گفت پنج فروند از اين موشكها را مي توان با اطمينان مورد استفاده قرار داد.
اين قبيل مشكلات غالباً با داشتن سكوها و موشكهاي بيشتر برطرف مي گردد نه با اطمينان يافتن از هدفگيري دقيق در هر بار. از اينرو ، براي افزايش احتمال موفقيت در زدن هر يك از اهداف، بايد چندين موشك بطرف هدف مورد نظر شليك نمود. هرچند كه عامل جديد در اين رابطه بايد در نظر گرفته شود بدين معنا كه زمان ورود هر يك از اين موشكها را بايد مشخص نمود تا به اين ترتيب از كشتار افراد اجتناب گردد.[!]


ايمني سلاح
سلاحهاي هسته اي موجود مجهز به وسايل ايمني مي باشند كه از جمله آنها بايد از سيستم پال (PAL)آمريكا نام برد . اين سيستم در واقع كليدهايي هستند كه داراي كد شماره دار بوده و براي صدور اجازه استفاده از سلاح بكار مي روند و در نتيجه، سلاح هسته اي مسلح مي شود. همچنين قوانيني به نام قوانين «دو مرد»و نيز حفاظهاي گسترده اي وجود دارد تا فرماندهان محلي نتوانند به طور خودسرانه تصميماتي جهت استفاده از سلاحهاي هسته اي بگيرند. هرچند با توجه به پيچيدگي بيش از حد تجهيزات اتمي، اين مساله كه يك قدرت هسته اي منطقه اي در توسعه وسايل كنترل سلاحهاي هسته اي چقدر موفق خواهد بود، جاي ترديد وجود دارد.

قدرتهاي اتمي جهان راههاي زيادي را طي كرده اند تا ايمني كلاهكهاي هسته اي را تضمين نموده و آنها را در مقابل گرما، سرما، سانحه و فشار محافظت نمايند. عليرغم برخي اشتباهات، معلوم مي گردد كه اين قدرتها تا حدي در اين رابطه موفق بوده اند زيرا هيچگاه يك انفجار هسته اي اتفاقي و ناخواسته رخ نداده است. با وجود اين، يك قدرت هسته اي منطقه اي ممكن است تخصصهاي فني لازم براي رسيدن به چنين موفقيتي را نداشته باشد. به بيان ديگر، امكان دارد قدرت منطقه اي مزبور نتواند از بروز ناخواستة يك انفجار هسته اي جلوگيري نمايد. با اينحال، احتمال دارد چنين قدرتي منابع و ذخاير خود را به بهاي دستيابي به سلاحهاي اتمي فدا نمايد.
بنابراين خطر انفجار هسته اي تصادفي رو به افزايش است . در واقع ترس از امكان بروز چنين اتفاقي وجود دارد، خصوصاً وقتي كه سلاحهاي هسته اي در يك زمان بحراني آمادة پرتاب مي شوند كه اين وضع مسلماً به افزايش بحران دامن زده و احتمال وقوع جنگ را سرعت مي بخشد.


فرماندهي و كنترل
دولتها و حكومتها نمي توانند مسئوليت كنترل سيستمهاي هسته اي را به ديگري محول نمايند. از اينرو، يك سيستم فرماندهي و كنترل مورد نياز است تا امكان تصميم گيري را فراهم نمايد. پس از اين مرحله، وجود ارتباط مطمئن و حياتي ميان سطوح عالي فرماندهي با سطوح پائين تر موجب مي گردد تا در يك سيستم فرماندهي و كنترل، سلسله مراتب جهت پرتاب موشك از سكوها رعايت شود. هنگام غرق شدن زيردريائيهايي كه با زحمت و مخارج زياد ساخته مي شوند معلوم شده است كه ايجاد ارتباط دقيق بين مراتب مختلف كار آساني نبوده است.


هدفگيري
يكي از مهمترين مسائل در مورد سلاحهاي اتمي هدفگيري آنهاست. براي مثال، در خلال جنگ سرد، ايالات متحدة آمريكا اهداف هسته اي و استراتژيك خود را به پنج دسته تقسيم نمود:


اهداف هسته اي: شامل مراكز پرتاب موشكهاي دوربرد قاره پيما و موشكهاي ميان برد؛ زرادخانه هاي نگهداري سلاحهاي هسته اي؛ فرودگاههاي مخصوص هواپيماهايي كه قابليت حمل سلاحهاي هسته اي را دارند و همچنين پايگاههاي مخصوص زيردريائيهاي مجهز به موشك.


اهداف نظامي ديگر: شامل نيروهاي نظامي متعارف و امكانات حياتي آنها از قبيل، پادگانها، انبارهاي آذوقه، مناطق تجمع، فرودگاهها، انبارهاي مهمات و انبارهاي نگهداري تانك و خودروها.


مراكز فرماندهي: مراكز فرماندهي سياسي و نظامي، فرماندهي قرارگاههاي نظامي و سيستمهاي ارتباطي كه ارتباط نيروهاي نظامي را با يكديگر و با نيروهاي اتمي ميسر مي سازد.


اهداف اقتصادي و صنعتي: صنايع پشتيباني از جنگ (مانند كارخانه هاي سازندة مهمات، تانك، توپ و وسائط نقليه نظامي، پالايشگاههاي نفت و وسايل حمل و نقل) و همچنين صنايعي كه در بازسازي خرابيها سهم بسزايي دارند (مانند صنايع زغال، فولاد، آلومينيم، سيمان و برق)


هدفگيري جمعيت كشور: در دهه هاي 1950 و 1960 طرح استراتژيك آمريكا هدفگيري مستقيم جمعيت شوروي (سابق) را هم شامل مي گرديد ولي اين وضعيت در ابتداي دهة 1970 تغيير تلف نشوند اما به لحاظ استراتژيكي، ضمن آنكه حملات مستقيم و حساب شده به مردم ضدارزش تلقي مي شود، به عنوان عملي غيرقانوني نيز شناخته شده است بطوريكه ماده 85 پروتكل شماره يك كنوانسيون 1949 ژنو بر اين مسئله تصريح دارد.


فرآيند هدفگيري با پيشرفت جنگ سرد بطور فزاينده اي افزايش يافت و بطور مستمر بر تعداد اهداف اضافه شد تا اينكه در سال 1980 تعداد آنها به 40 هزار رسيد (جدول الف ـ ستون دوم)، در حاليكه كل كلاهكهاي جنگي موجود در آمريكا تنها به حدود 1/5 اين مقدار بالغ مي شد. در ابتداي دهة 1980 سناريويي در آمريكا تهيه شد كه براساس آن حمله استراتژيك آمريكا مي بايست پيش از حمله شوروي آغاز شود. ستون سوم جدول الف تعداد اهدافي را كه آمريكا به سوي آن نشانه رفته است نشان مي دهد.

تهيه چنين فهرستهايي تنها بوسيله دستگاههاي گسترده خبري شامل كليه وسايل جمع آوري خبر از جمله ماهواره ها، هواپيماها، كشتي ها، ايستگاههاي زميني و اطلاعات جاسوسي و تكنيكهايي از قبيل عكسبرداي هوايي، عكاسي با اشعه مادون قرمز، دستگاههاي الكترونيكي و وسايل بصري امكان پذير بود. بكارگيري چنين تكنيكهايي نيازمند مخارج هنگفت و منابع قدرتمندي جهت پروسه تجزيه و تحليل اطلاعات است.
يك قدرت هسته اي منطقه اي احتمالاً به چنين منابعي آنهم به اين وسعت دسترسي نداشته و قدرت تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده را نيز نخواهد داشت. از سوي ديگر، به احتمال زياد كشورهايي كه با اين قدرت هسته اي منطقه اي مواجه و درگير مي شوند به بزرگي و اقتدار ايالات متحده و اتحاد شوروي (سابق) نيستند. بنابراين، اهداف مورد نظر زياد نبوده و مراقبتهاي شديد از آنها به عمل نمي آيد. با اين وجود، يك قدرت هسته اي منطقه اي نياز به آماده كردن فهرستي از هدفهاي دقيق و مشخص كشور متخاصم دارد تا بتواند رهبري سياسي و نظامي آن كشور را دچار بحران سازد.


اهداف هسته اي
در صورت مواجهه دو قدرت هسته اي، يكي از اهداف مسلم هر يك از طرفين، تاسيسات اتمي كشور رقيب خواهد بود. با اين وجود، اينكه آيا تاسيسات اتمي مي توانند يك هدف واقعي باشند يا نه، امري است كه ريشه در شيوة عملكرد كشورها دارد. براي مثال، در مورد موشكهايي كه در فضاي باز قرار دارند و يا آنهايي كه براي پرتاب به فضاي باز آورده مي شوند، مي توان با استفاده از موشكهاي نسبتاً غيردقيق و با پيشدستي در حمله از پرتاب آنها ممانعت به عمل آورد. در حاليكه استقرار موشكها در سيلوها موجب خواهد شد تا امكان نابودي آنها تنها با يك حمله فوق العاده دقيق، بوسيلة هواپيماهاي سرنشين دار و يا در اثر پرتاب يك موشك كلاهك گرانقيمت فراهم شود، كه البته چنين امكاناتي احتمالاً در دسترس يك قدرت هسته اي منطقه اي نمي باشد.

در صورتي كه سلاحهاي هسته اي دشمن در زيردريائيها و يا در ناوهاي شناور استقرار داشته باشند مساله دشوارتر خواهد بود، زيرا تحت اين شرايط، اهداف قبل از اينكه مورد حمله قرار گيرند بايد شناسايي و رديابي شوند كه اين امر نيازمند داشتن سيستم ضدزيردريايي پيچيده و بسيار گران مي باشد.

بنظر مي رسد پستهاي فرماندهي هدف خوبي براي تهاجمات احتمالي هستند لكن دستاوردهاي حمله به اين اهداف بايد به دقت مورد ارزيابي قرار گيرد. براي مثال در جايي كه ادارات و بخشهاي تابعه در ارتباط مستقيم با ادارات مركزي مافوق قرار دارند. طبعاً در قبال اين قبيل حملات دشمن، دست به عكس العمل خواهند زد. اما در صورتيكه ارتباط مابين آنها قطع گردد و ادرات تابعه نتوانند در مقابل دستورات صادره از جانب مافوق كاري انجام دهند و يا نتوانند تصميمات خود را به بالا منعكس نمايند، ممكن است دست به اقدامات پيش بيني نشده و غيرقابل كنترلي بزنند كه نتايج آن ممكن است به تشديد خصومتهايي منجر شود كه هيچيك از طرفين خواهان آن نيستند. بعلاوه، اگر حمله به اين اهداف بخشي از استراتژي قدرت هسته اي منطقه اي به منظور وادار كردن طرف مقابل به مذاكره در برخي از مراحل جنگ باشد، لازم است شخص يا اشخاصي در دستگاه رهبري كشوري كه مورد حمله واقع شده جهت مذاكره با قدرت هسته اي منطقه اي باقي بمانند. از اينرو، قدرت هسته اي منطقه اي نبايد تمام مراكز رهبري طرف مقابل را مورد حمله قرار دهد.

علاوه براين، بسياري از مراكز فرماندهي و رهبري، بخصوص در عالي ترين سطوح دولتي، در قلب پايتخت قرار دارند. در نتيجه، حمله اتمي به پايتخت دشمن موجب كشته شدن بخشي از كادر رهبري و تعداد زيادي از مردم و شهروندان خواهد شد.
همچنين اگر حمله اتمي به نيروهاي دشمن براي وادار ساختن كادر رهبري آن به مذاكره ضروري باشد، بايد شهر ديگري غير از پايتخت را هدف قرار داد تا مسئولين كشور هدف براي انجام مذاكره سالم بمانند.
البته اين امر امتيازي براي كادر رهبري دشمن مي باشد كه بجاي انتقال پايتخت به يك روستاي دور افتاده و حفاظت شده ، بدون هيچگونه نگراني در پايتخت بمانند.

در دهه 1970 براي ايالات متحده آمريكا اين مساله اهميت يافت كه نبايد جمعيت شوروي (سابق) را مستقيماً هدف قرار دهد. اما براي قدرتهاي اتمي كوچكتر نظير بريتانيا و فرانسه جنين امري ممكن نبود زيرا نيروهاي هسته اي اين دو كشور نقش اندكي در جنگ سرد داشتند، لذا سلاحهاي خود را به سوي يك يا چند شهر شوروي نشانه رفته بودند. اين كشورها به هيچ وجه نمي توانستند تاثير قابل توجهي بر قدرت اتمي شوروي داشته باشند. آنها ممكن بود معدودي مراكز فرماندهي و كادر رهبري شوروي را هدف قرار دهند اما هدف استراتژيك و واقعي آنها شهرهاي شوروي بود.
بريتانيا بطور سنتي مسائل استراتژي ملي خود را مخفي نگاه مي دارد در حالي كه فرانسه صريحاً اعتراف داشت كه در استراتژي هسته اي اين كشور صرفاً حمله بر عليه شهرهاي شوروي مورد نظر بوده است. فرانسويها مي گويند:

«ما به اين دليل شهرهاي دشمن را هدف قرار مي دهيم كه اهدف سهل الوصولي هستند و در هدف قرار دادن آنها نياز به استفاده از موشكهايي با دقت زياد نيست بلكه با استفاده از تعداد محدودي سلاح مي توان ضرر و زيان فراواني به دشمن وارد ساخت.»
از نظر يك قدرت هسته اي منطقه اي، حمله به اهداف نظامي غيرهسته اي نفع بيشتري از زدن اهداف هسته دارد. زيرا احتمال اينكه چنين اهدافي در برابر موشكهاي بالستيك حفاظت شده باشند، كم است. چنين حمله اي بايد با استفاده از اطلاعات دقيق انجام شود تا ضمن اطمينان از اصابت موشكها به اهداف اصلي، مانع از هدر رفتن كلاهكها گردد. بعنوان مثال، شكي نيست كه يك پادگان پر از سرباز آماده و مجهز و يا انبار مهمات و نيز مراكز تجمع سربازان در صحنه عمليات مي تواند از نظر قدرت هسته اي منطقه اي جزو اهداف نظامي به حساب آيد، هرچند براي زدن چنين اهدافي نيز بايد ابتدا آنها را شناخت و پس از تجزيه و تحليل اطلاعات، حمله را آغاز نمود. بعلاوه، فرض براين است كه دشمن از وجود سلاحهاي هسته اي آگاهي دارد و از تمركز نيروها كه مي توانند اهداف با ارزشي براي حملات اتمي باشند، پرهيز خواهد كرد.

براي زدن اهداف گوناگون در خاك دشمن نياز به قابليتهايي براي جمع آوري اطلاعات است. چنين اطلاعاتي بايد دقيق و يا نزديك به واقعيت باشند و بموقع جمع آوري گردند. جمع آوري اطلاعات را مي توان بوسيله ماهواره ها، هواپيماهاي جاسوسي، وسائل الكترونيكي و يا بوسيله افراد جمع آوري نمود.
از آنجائي كه معمولاً اهداف اقتصادي و صنعتي (كارخانه هاي بزرگ و پالايشگاههاي نفت) مناطق وسيعي را در بر مي گيرند و به آساني قابل شناسايي هستند، لذا براحتي مي توان آنها را هدف قرار داد، بويژه اينكه اينگونه مراكز برخلاف مكانهاي نظامي تحت مراقبت شديد قرار ندارند. بعلاوه، چنين محلهايي را نمي توان در كوتاه مدت تخليه و يا جابجا نمود. چنين اهدافي مي توان آنها را هدف قرار داد. براي پرواز هواپيماهاي جاسوسي برفراز آنها و بمباران اين اهداف هميشه فرصت لازم وجود خواهد داشت. با اين وجود تخريب اين اهداف، تاثيري در قابليت پرواز هواپيماهاي جنگي دشمن در كوتاه مدت نخواهد داشت.


محدوديتها
در خلال جنگ خليج فارس، صدام حسين سلاحهاي شيميايي در اختيار داشت، هرچند زماني كه نيروهاي عراقي متحمل شكستي مهلك و تحقير كننده شدند نيز از اين سلاحها استفاده نشد. قبل از حمله متحدين «ايگل برگر»معاون وزارت خارجه آمريكا در يك برنامه تلويزيوني بريتانيا در سال 1992 خطاب به صدام گفته بود: صدام حسين ترديدي نداشت كه اگر از سلاحهاي شيميايي استفاده كرده بود پشيمان مي شد، پشيمان مي شد، پشيمان مي شد. اگرچه ايگل برگر توضيح زيادي نداد ولي چنين برمي آمد كه وي شخصاً يك پيام صريح و موثق براي صدام حسين ارسال كرده است.

اين پيام بدليل حضور نيروهاي آمريكايي در صحنه عملياتي كويت از اعتبار خاصي برخوردار بود. هرچند اين سؤال مطرح است كه آيا در صورتي كه سربازان آمريكائي در منطقه حاضر نبودند باز هم اين پيام از همان ميزان اعتبار برخوردار بود. با همه اينها عراق در دهه 1980 از سلاحهاي شيميايي، هم برضد نيروهاي نظامي ايران و هم اكراد غيرنظامي استفاده كرده بود ولي با واكنش كمي از سوي محافل بين المللي مواجه شده بود.
بنابراين محل ترديد است كه آيا در دوره اي بحراني، يك قدرت اتمي جهاني مي تواند دست به تهديد اتمي معتبري عليه قدرت اتمي منطقه اي بزند، بويژه اگر نيروها و سرزمين قدرت جهاني مزبور مستقيماً درگير در جنگ نباشد. در اين صورت، اولاً قدرت منطقه اي نسبت به اراده قدرت جهاني در جنگ شك خواهد نمود و ثانياً درصورت درگير شدن قدرت جهاني در جنگ وضعيتي پيش خواهد آمد كه بايد از آن اجتناب كند.

در صورتي كه يك جنگ هسته اي بوقوع بپيوندد خطرات ناشي از تشعشعات هسته اي را بايد به ويرانيهاي ناشي از جنگ افزود. از اين رو، دورنماي بكارگيري قدرت اتمي بعنوان ديپلماسي قايقهاي توپدار فاقد اعتبار است همچنانكه استفاده از يك موشك كروز با يك كلاهك متعارف كه از كاخ رياست جمهوري آمريكا رها گردد نيز به همان نسبت دور از ذهن بنظر مي رسد. با اين حال، اگر قدرت هسته اي منطقه اي از چنان سيستم هايي برخوردار گردد كه قابليت پرتاب يك يا چند سلاح هسته اي را به خاك يك قدرت جهاني داشته باشد و تهديد به بكارگيري چنين سلاحهايي نمايد، شرايط كاملاً فرق مي كند. بنظر مي رسد در چنين شرايطي استفاده قدرتهاي جهاني از سلاحهاي اتمي امري قطعي باشد زيرا در اين حال قدرتهاي جهاني براي مقابله با تهديد سلاحهاي هسته اي دشمن، دست به تلافي و يا پيشدستي در استفاده از اين سلاحها جهت دفاع از سرزمين خود خواهند زد.


رفع موانع
امروزه، موانعي كه در جنگ سرد از سوي ابرقدرتها در امر استفاده از سلاحهاي اتمي بوجود آمده بود از ميان رفته است و فشارهائي كه قبلاً بر كشورهاي غيرهسته اي به منظور ممانعت از دستيابي آنها به تسليحات هسته اي صورت مي گرفت، كمتر شده است. عراق نشان داد كه عليرغم توجه و حساسيت رسانه هاي مدرن جهاني، دستيابي به سلاح اتمي امكان پذير است.

دقيق ترين و احتمالاً ارزان ترين سيستم پرتاب يك سلاح، هواپيما مي باشد ولي اين وسيله به آساني توسط دشمن رهگيري شده و منهدم مي گردد. احتمالاً مؤثرترين سيستم، استفاده از موشكهايي است كه از يك پايگاه زميني پرتاب مي شوند و مي توان آنها را بطور ثابت در انبارها و پناهگاهها قرار داد و يا آنها را بر روي نقالة متحركي سوار كرده و در جاده و راه آهن حمل نمود. همچنين مي توان آنها را در يك پايگاه دريايي، بر روي ناو و يا زيردريايي قرار داد. انتخاب هر يك از اين سيستم ها بستگي به اهداف و مقاصد هر كشور دارد. بعلاوه، نحوه استفاده از تكنولوژي موشكهاي بالستيك و موقعيت جغرافيائي و وضعيت مالي هر كشور نقش اساسي در بكارگيري اين سيستم ها ايفا مي كند.

در مورد سلاحهاي هسته اي چهار موضوع نگران كننده وجود دارد: اول، كاهش نفوذ قدرتهاي هسته اي جهاني براي جلوگيري از گسترش اين سلاحها به كشورهاي ديگر؛ دوم، احتمال كم شدن ايمني در تسليحات ؛ سوم، احتمال افزايش بكارگيري علني از سلاحهاي اتمي براي مقاصد غيرمجاز؛ و سرانجام، سؤال اين است كه چنانچه تهديد يك قدرت اتمي بعنوان عاملي براي جلوگيري از وقوع درگيري هسته اي ميان دو قدرت منطقه اي اعتبار خود را از دست بدهد، پس چه عامل ديگري مي تواند جنگ احتمالي ميان قدرتهاي هسته اي را متوقف سازد؟

ترجمه : منوچهر نجفی-کیانوش بهبهانی-جعفر مصطفوی-مجید فرهمند
لینک منبع در ذیل قید شده
کلیه حقوق این اثر متعلق به پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس میباشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=brown]جک توربو جان لینک منبع مشکل داره و باز نمیشه . لطفاً یه بار دیگه چک کنید .[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=774]پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس[/url]

با عرض پوزش لینک ناقص بود اینم لینک جدید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.