jackturbo

سياست آمريكا در قبال عراق: بررسي چهار سناريو

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

چكيده:

حمايت از مخالفين رژيم عراق براي سرنگوني حكومت صدام حسين به صورت سياست مورد پذيرش دولت آمريكا مطرح شده است. اما انجام اين طرح با مشكلات متعددي روبروست و براي انجام آن سه سناريو مطرح مي شود؛ به كارگيري قدرت هوايي براي بركناري صدام، كمك به مخالفان براي تصرف مناطق گسترده اي از عراق؛ حمايت از جنگ چريكي دشمنان صدام، اين مقاله ضمن توضيح هر يك از طرحها، امتيازات و مشكلات، ضعفها و نواقص آنها را نيز بيان مي كند و در نهايت همة آنها را بسيار خطرناك ارزيابي و نتيجه گيري مي كند كه آمريكا توان مديريت طرح براندازي صدام و يا پذيرش وي را ندارد و در نتيجه تنها گزينة آمريكا عبارت است از : كنترل و مهار صدام و يا تبديل مهار گسترده به مهار محدود عراق. نويسنده در پايان يك سلسله پيشنهادهاي اجرايي براي سياست آمريكا در برابر عراق ارائه مي دهد.


خليج خوكها ديگري در عراق

چهاردهة پيش يك رهبر جهان سومي (فيدل كاسترو)، منافع آمريكا را در منطقه اي حياتي تهديد كرد. سياستگذاران آمريكا كه تمايلي براي پرداختن هزينه هاي تهاجم يا توافقي براي مهار نداشتند متقاعد شدند گزينة سومي وجود دارد كه كم هزينه و ساده است، يعني پشتيباني از برخي مخالفان داخلي آن دولت كه در راستاي شورش مردمي و سرنگوني رژيم تلاش مي كنند. بدين سان خليج خوكها به يكي از رسواترين شكستها در تاريخ سياست خارجي آمريكا تبديل شد.
اكنون طرح مشابهي وجود دارد؛ يعني بهره گيري از مخالفان داخلي رژيم عراق براي براندازي صدام كه يكي از مهيج ترين طرحهاي سياست خارجي واشنگتن است. اين مسئله در همه جا مطرح مي شود: از ديدگاه رهبران كنگره تا نگرش گروهي از مقامات دولت پيشين، و از نظر هفته نامة خبري ـ تفسيري استاندارد، نيورپابليك و سرمقاله نويسان نيويورك تايمز، واشنگتن پست، و نشرية نيشن، پشتيباني از مخالفان رژيم عراق بديل مهمي براي سياست كنوني دولت كلينتون شده است. مشاوران امنيت ملي پيشين جمهوري خواه، سه تن از مقامات پيشين جمهوري خواه وزارت دفاع، و هفت تن از مقامات پيشين جمهوري خواه در كابينه نامه اي را امضا كردند كه رئيس جمهور را ترغيب به پشتيباني جدي تر از دشمنان صدام مي كرد. آر. جيمز وولسي،نخستين رئيس سازمان سيا در دورة كلينتون ، ديگر حامي برجستة طرح براندازي بود. در نتيجه، كنگرة در ماه اكتبر شتابزده طرح آزادسازي عراق را پذيرفت كه به موجب آن كمك نظامي 97 ميليون دلاري به گروههاي مقاومت دموكراتيك عراق تصويب شد . ستاد رياست جمهوري در اين زمينه مشتاق نبود، اما كلينتون اين راه حال را به جاي جنگ برگزيد. و پس از بروز اختلاف ديگري با عراق در مورد بازرسيهاي تسليحاتي سازمان ملل در ماه نوامبر گذشته، رئيس جمهور با تبيين طرح نوين دولت مبني بر «به كارگيري نيروهاي تحول آفرين در عراق»، و عزم خود براي تلاش در راستاي «برقراري دولت جديدي در بغداد كه نمايندة مردم باشد و به جاي سركوب مردم آنها را محترم شمارد»، ابتكار عمل را به دست گرفت.
انديشة اصلي پشتيبان اين طرح، ساده است يعني آمريكا بايد از تداوم حكومت صدام حسين جلوگيري نمايد و براي به قدرت رسيدن مخالفان رژيم عراق كمك كند.

همچنانكه ترنت لوت،رهبر اكثريت مجلس سنا ابراز مي دارد، «در اينجا دكترين بايد عقب راني باشد نه مهار». در روزنامة نيورپابليك،پاول والفوويتز ، معاون وزير پيشين دفاع چنين نوشت، «سرنگوني صدام تنها نتيجه اي است كه مي تواند منافع حياتي آمريكا را در يك خليج فارس امن و با ثبات تامين نمايد، زيرا در ميان حكومتهاي استبدادي معاصر اين موضوع تا اندازه اي منحصر به فرد است كه رژيم عراق تنها متكي به صدام حسين مي باشد اكثريت عظيم عراقيها خواهان سرنگوني او هستند، ولي اگر اين خواستة خود را بروز دهند سزاوار مرگ خواهند بود، ما بايد آنها را ياري نماييم.» به علاوه پيش بيني مي شود كه جايگزيني صدام با هزينه اي به نسبت اندك تحقق مي يابد و حتي بسياري از مدافعان طرح استدلال مي كنند كه بدون اعزام نيروهاي زميني آمريكا مي توان آنرا عملي نمود. والفوويتز در برابر كنگره شهادت داد كه اگر دولت كلينتون تنها «نيروي مورد نياز براي هدف را بيج كند» جهان از وجود صدام رهايي خواهد يافت.
مشكل در اينجاست كه چنين چيزي واقعيت ندارد. حتي اگر طرح عقب راني مطلوب باشد، هر سياستي براي اجراي آن بايد سه آزمون را كه به طور جدي مورد بررسي قرار گرفته است پشت سر گذارد. هر سياستي بايد به لحاظ نظامي عملي بوده، مورد پذيرش متحدين آمريكا باشد كه همكاري آنها براي اجرا ضروري است، و از ديدگاه مردم آمريكا مطلوب باشد. تمامي طرحهاي عقب راني كه مخالفان عراقي را در بر مي گيرد چندان مؤثر نيست. بنابراين، افرادي كه اين طرحهاي قابل ترديد را براي سياست جاري آمريكا برتر مي دانند دچار افكار واهي و پوچ هستند. به هر ترتيب، تلاش آمريكا براي تغيير سياست از مهار به عقب راني در عراق اشتباه هولناكي خواهد بود كه مي تواند بسادگي موجب هزاران مورد تلفات غيرضروري شود.


روش قدرت هوايي

برخلاف برداشت حاميان مخالفان عراق كه گاهي ارائه مي شود، هيچ طرحي عقب راني ساده و واحدي وجود ندارد. در عوض، سه نوع طرح متضاد پيشنهاد مي گردد: به كارگيري قدرت هوايي براي بركناري صدام، كمك به مخالفان براي تصرف مناطق گسترده اي از عراق، با حمايت از جنگ چريكي دشمنان صدام.
در نخستين طرح يعني رهيافت قدرت هوايي، آمريكا با همكاري مخالفان، عمليات نظامي تعيين كننده اي را عليه رژيم عراق اجرا مي كند. در اينجا مشكل اين است كه تقريباً تمام اين بار سنگين بر دوش آمريكاست و آمريكا بدون اطمينان از موقعيت بايد متحمل هزينه هاي سنگيني شود.
رهيافت قدرت هوايي ايجاب مي كند كه آمريكا مخالفان رژيم عراق را در امر استخدام، آموزش، و تجهيز دهها هزار سرباز براي جنگ متعارف محدود ياري دهد. هنگامي كه اين ارتش مخالف آمادة نبرد شد، آمريكا براي بر هم زدن آرايش رزمي، تداركات، فرماندهي و كنترل، و مواضع پشت جبهة عراق ، حمله اي هوايي عليه نيروهاي صدام آغاز مي كند. نيروهاي مخالف به دنبال حملة شديد هوايي آهسته به پيش مي روند، نيروهاي صدام را وادار مي كنند تا براي نبرد متمركز شوند و از اين رو نيروهاي صدام به هدف مناسبت تري براي انهدام از راه هوايي تبديل مي گردند. هنگامي كه نيروهاي دفاعي عقب نشيني كرده و يا تجزيه شدند، نيروهاي مخالف قلمرو هرچه بيشتري را اشغال مي كنند، و سرانجام بدون هيچ مانعي به سوي بغداد پيش مي روند، و حكومت جديدي را تشكيل مي دهند.
اين طرح دو امتياز دارد. نخست، اين طرح به درستي مي پذيرد كه شكست دادن نيروهاي مسلح صدام دشوار خواهد بود و مخالفان رژيم عراق بدون پشتيباني نظامي گستردة آمريكا نمي توانند اقدام كنند. دوم، اين طرح ممكن است مورد پذيرش متحدين آمريكا قرار گيرد، زيرا آنها گاهي پيشنهاد كرده اند كه از سياست براندازي صدام در صورت اطمينان از موفقيت آن پشتيباني مي نمايند. اگرچه به طور كلي دوستان آمريكا در اروپا و خاورميانه با اعمال زور عليه صدام در بحرانهاي اخير موافق بوده اند، اما برخي از آنها از كنار گذاشتن صدام ابراز تاسف مي كنند زيرا براين باورند كه ثبات منطقه از بين مي رود و مرزهاي ملي تغيير مي يابد. اما مشكل در اينجاست كه طرح يادشده، عمليات هوايي بسيار گستردة آمريكا را مي طلبد در حالي كه پيروزي مخالفان احتمال ضعيفي دارد. در واقع، اكنون توانمنديهاي متعارف عراق بسيار محدود شده است. و نيروهاي عراقي نمي توانند در برابر نيروهاي آمريكايي و ديگر كشورهاي غربي چندان پايداري كنند. اما همين يگانها، دشمن سرسختي براي مخالفان عراقي هستند. ارتش عراق هم اكنون 400000 نيروي كادر (پايور)، از جمله نزديك به 100000 نيروي گارد رياست جمهوري و گارد ويژة رياست جمهوري در اختيار دارد . صدام همچنين از 2000 دستگاه تانك و 2100 قبضه توپخانه برخوردار است. قواي مخالف كه به سلاحهاي سبك مسلح هستند در جنگ گسترده عليه اين نيروها، بويژه گارد رياست جمهوري نمي توانند پايداري كنند . به اين دليل ، براي تحقق طرح ياد شده عمليات هوايي آمريكا در اصل بايد مقاومت نظامي سازمان يافتة عراق را منهدم سازد. اين مهم تلاش فراوان و پرهزينه اي را در چندين ماه مي طلبد؛ شايد به همان اندازه اي كه عمليات هوايي در سال 1991 در جنگ خليج فارس انجام شد. هرچند مردم آمريكا مخالف سرسخت رژيم صدام هستند، اما آنها شايد از عمليات خونين و طولاني عليه عراق بدون وجود يك انگيزة روشن پشتيباني نكنند.
قدرت هوايي هرگز به تنهايي نمي تواند رژيم حريف را وادار به تسليم نمايد. حتي با وجود شكست سخت نيروهاي عراقي در «عمليات طوفان صحرا» تنها چند يگان عقب نشيني كرده و يا به طور دسته جمعي تسليم شدند. آنهايي هم كه تجزيه شدند تا اندازه اي ناشي از هراس از حملة زميني قريب الوقوع نيروهاي متحدين بود؛ ترسي كه نيروهاي مخالف ضعيف مي توانند آنرا القا كنند. هيچ يك از لشكرهاي گارد رياست جمهوري منهدم نشد، اگرچه چندين لشكر هر يك در معرض بيش از هزار سورتي پرواز بمباران قرار گرفته بودند. روي هم رفته، اين استدلال ثابت نشده و احمقانه است كه قدرت هوايي آمريكا به تنهايي مي تواند نيروهاي زميني عراق را منهدم سازد و به ارتش مخالفان امكان دهد تا در واقع بدون هيچ مانعي به سوي بغداد پيش روند.
افزون بر اين، طرح مورد بحث ايجاب مي كند كه مخالفان شهرهاي عراق را از تصرف نيروهاي مسلح رژيم صدام خارج سازند. قواي مخالف بايد به تنهايي در اين نبردهاي گسترده بجنگد، زيرا آمريكا به سختي مي تواند با هواپيماها و موشكهاي خود يگانهاي زميني عراق را كه در جنگلهاي انبوه شهرهاي مدرن پنهان شده اند منهدم سازد و قوانين درگيري آمريكا نيز براي محدود نمودن تلفات غيرنظاميان، بمباران مناطق شهري را منع مي كند. براي نيروي مخالف ضعيف حتي برخورد با لشكرهاي سركوب شدة گارد رياست جمهوري در رزم شهري بسيار دشوار است. دشمنان صدام، حتي اگر آمريكا براي كمك به آنها عمليات هوايي گسترده اي را اجرا كند، شايد در جنگ زميني شكست بخورند.
در پايان، روش قدرت هوايي ممكن است صدام را وادار نمايد كه جنگ افزار شيميايي و بيولوژيكي خود را عليه امريكا و متحدين او در خاورميانه به كار گيرد. صدام درجنگ خليچ فارس در آستانة سقوط قرار نگرفته بود كه از اين جنگ افزار استفاده كند. تنبيه تدريجي صدام را متقاعد مي نمايد كه كل زاردخانة خود را به كار گيرد، در حالي كه تمامي انگيزه هاي خويشتنداري از بين مي رود.
روي هم رفته، طرح جنگ پيشگيرانه عليه عراق به كارگيري قواي مخالف به جاي نيروي زميني آمريكا را در بردارد. هزينه ها و خطرات طرح، آنرا به تلاشي بسيار خطرناك و بدنام تبديل مي كند؛ حتي اگر به منزلة راهي براي براندازي قطعي ارائه شود. اين احتمال وجود دارد كه نيروي مخالف به كلي مغلوب شود، آنگاه دولت آمريكا با گزينه اي دردناك رو به رو خواهد شد كه صدام را به خود واگذارد تا طرح فرار خود را بچيند يا اينكه حملات هوايي تا به امروز بي ثمر را ادامه داده، يا نيروهاي آمريكايي را براي تصرف بغداد اعزام كند. بنابراين، تلاش براي عقب راني با تكيه برقدرت هوايي بسيار خطرناك است و شايد به جاي آزادسازي بغداد واشنگتن را در تنگنا قرار دهد.


روش منطقة امن
دومين گزينة عقب راني به اين ترتيب است كه آمريكا به گروه مخالف معروف به «كنگرة ملي عراق» كمك مي كند تا مناطق بزرگ در عراق را تصرف و حفظ نمايند، و با استفاده از اين مناطق حكومت صدام را تحليل برند. اما اين طرح به لحاظ نظامي خنده آور است و به يقين با مداخلة مستقيم آمريكا و يا كشتار و خونريزي گسترده پايان مي يابد.
رهيافت منطقة امن ايجاب مي كند كه آمريكا كنگرة ملي عراق را به عنوان دولت مشروع و قانوني عراق اعلام كند، داراييهاي مسدود شدة عراق را در اختيار آن قرار دهد، و در استخدام (سربازگيري)، آموزش، تجهيز نيروي پيادة سبك و بسيار متحرك 10000 تا 20000 نفري، كه بيشتر آنها پرسنل نظامي پيشين عراق هستند دولت تازه را ياري نمايد. سپس اين نيروها منطقه كردستان عراق در شمال كشور ، و تمام منطقة غرب رودخانة فرات و جنوب مدار 32 درجه كه به طور كلي «عراق آزاد» اعلام شده است مورد تهاجم قرار داده و اشغال مي كنند. آمريكا تحريمهاي اقتصادي عليه اين مناطق را ملغي مي نمايد و براي دفاع از آنها در برابر ضد حمله هاي رژيم صدام قدرت هوايي را به كار مي گيرد. كنگرة ملي عراق استدلال مي كند كه با تامين پناهگاهي براي فراريان و كاهش منطقة تحت كنترل صدام تا دره هاي رودخانة بين النهرين، بغداد، و برخي از مناطق شمال غرب، اين استراتژي رژيم عراق را متلاشي مي نمايد و يا آنرا در برابر عمليات نظامي مستقل كنگرة آسيب پذير مي كند.
كنگرة ملي عراق پيشنهاد كرده است كه عمليات كامل كم هزينه باشد، يك يا دو سال به طول انجامد، و به مداخلة نظامي مستقيم محدود آمريكا نياز داشته باشد كه تلفات سنگيني را براي آمريكاييها به بار نياورد. همانگونه كه رئيس كنگره ملي عراق، احمد چلبي در بهار گذشته در مجلس سنا ابراز داشت، «پايگاهي حفاظت شده در برابر تانكهاي صدام را در اختيار كنگرة ملي عراق قرار دهيد، براي تامين غذا و مسكن و مهار جمعيت آزاد شده از ما پشتيباني موقتي به عمل آوريد، و ما عراق آزاد، عاري از جنگ افزار انهدام جمعي، و داراي بازار آزاد را براي شما به ارمغان خواهيم آورد. مهمتر اين كه، كنگرة ملي براي آزادي به اين اقدامها مبادرت مي ورزد.» چون طرح ياد شده نتيجه اي عظيم با هزينة اندك را نويد مي دهد، محبوب كنگره و منتقدان كلينتون شده است. اين طرح مي تواند مورد توافق مردم آمريكا نيز قرار گيرد. اما مشكل اين است كه طرح كنگرة ملي آنچنان ناقص و غيرواقعي است كه مي تواند به طور بديهي به تكرار رويداد خليج خوكها منجر شود. مقامات آمريكايي سرانجام بايد مداخلة مستقيم را برگزينند و يا شاهد كشتار شورشيان باشند، همان چيزي كه با اقدام اخير كنگرة ملي براي برپايي قيام و شورش در شمال عراق از سال 1992 تا 1996 رخ داد.

همچنانكه مؤسسة آندريو پراسيليتي خاورميانه اظهار داشته است : «كنگرة ملي عراق در امتداد رودخانه پاتوماك از پشتيباني بيشتري بهره مند مي گردد تا رودخانة فرات.» نودونه درصد قدرت رزمي مخالفان از دو نيروي شبه نظامي كرد كه در شمال عمل مي كند، يعني حزب دموكرات كردستان به رهبري مسعود بارزاني و اتحاديه ميهني كردستان به رهبري جلال طالباني، و نيروي شبه نظامي شيعه به نام مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق كه در جنوب فعاليت دارد تشكيل مي شود. هرگروه برنامة ويژه اي دارد، تمامي گروهها از همكاري و اتحاد فاصله گرفته اند. رهبران سه گروه اكنون تمايل خود را براي هماهنگي با كنگره ملي عراق ابراز داشته اند، اما از رهبري آن پيروي نخواهند كرد. از آن بدتر، آنها اذعان مي دارند كه كنگرة ملي عراق كار زيادي در راستاي آرمان مخالفان انجام نمي دهد. در سپتامبر گذشته بارزاني و طالباني دعوت ديدار با رهبران كنگره را پذيرفتند اما همين كه آگاه شدند چلبي نيز براي ديدار دعوت شده است آنرا لغو كردند.
گذشته از اختلاف داخلي مخالفان، متحدان منطقه اي آمريكا از طرح مورد بحث متنفرند. كويت، عربستان سعودي، اردن و تركيه با تمامي تلاشهاي عقب راني كه در بردارندة كاربرد مستقيم قدرت نظامي آمريكا براي تضمين پيروزي نباشد سخت مخالفت مي كنند، زيرا از اين نگرانند كه اين اقدامها ناكام مانده و آنها مورد خشم صدام قرار گيرند.
مسئله ديگر آنست كه طرح يادشده به لحاظ نظامي غيرعملي نيست اما به تمام معنا خطرناك است. حتي اگر بتوان باور كرد كه نيروهاي كرد منطقة شمال را در تصرف خود نگاه دارند، رهيافت كنگرة ملي عراق براي كنترل نزديك به 1000 كيلومتر جبهة داخلي جنوب و غرب عراق نيازمند 10000 تا 20000 تن نيروي مسلح سبك است. اين تعداد نيز نسبت به مكان مذكور نا معقول به نظر مي آيد. (در مقايسه ، دكترين ارتش آمريكا براي دفاع از 15 تا 35 كيلومتر خط مقدم نياز به يك لشكر زرهي 20000 نفري دارد.) اگر به فرض كل ارتش كادر عراق منفعل باقي بماند ـ كه در طول هشت سال گذشته مصداق نداشته است ـ نيروهاي مخالف با حملات گارد 70000 نفري جمهوري و گارد ويژه 25000 نفري جمهوري رو به رو خواهند شد. آنها بايد بدون تجهيزات زرهي و با نسبت عددي نامطلوب پنج به يك، مناطق گسترده اي را حفظ كنند.
علاوه بر اين، استراتژي دفاع از مناطق امن داخل عراق ابتكار عمل را به صدام واگذار مي نمايد. هرگاه نيروهاي مخالف به رودخانة فرات و مدار 32 درجه برسند، صدام امكان مي يابد زمان و مكان نبردهاي بعدي را انتخاب كند. حتي پشتيباني هوايي آمريكا نمي تواند از نيروهاي مخالف حفاظت نمايد زيرا حملات عراق در شرايط جوي نامساعد و يا هنگام شب نيز ممكن است اجرا شود؛ هنگامي كه توانايي آمريكا در ممانعت از نيروهاي زميني بسيار كاهش مي يابد. تهاجم سال 1996 به شهر اربيل واقع در شمال عراق كه تحت كنترل مخالفان بود در اينجا آموزنده است. زيرا عراقيها از اين مي ترسيدند كه نيروهاي آمريكايي از راه هوايي براي دفاع از شهر اقدام كنند. بنابراين، آنها نيروهاي خود را به دقت تقويت نمودند، شبانه حمله كردند، نيروهاي كرد، و كنگره ملي عراق را پيش از سپيده دم درهم كوبيدند، و روز بعد عقب نشيني كردند، و واشنگتن را با عمل انجام شده اي رو به رو ساختند. آمريكا در واقع براي حفظ هواپيماهاي جنگي كافي در خليج فارس به منظور واكنش سريع در برابر حملات رژيم عليه يگانهاي مخالفان در داخل عراق تا سرنگون صدام (حتي اگر ماهها و سالها طول بكشد)، هواپيماهاي ضربتي عمل كننده در هر نوع شرايط جوي را به اندازة كافي در اختيار ندارد.
جنوب عراق نيز براي نوعي برپايي شورش كه در طرح كنگرة ملي عراق پيش بيني شده بسيار نامناسب است. زمين بياباني باز جنوب براي عمليات زرهي عراق مطلوب مي باشد، و منطقة جنوب غرب رودخانة فرات از جمعيت بسيار پراكنده اي برخوردار است . مخالفان بايد نيروهاي تازه را از بصره دومين شهر بزرگ عراق، كه به يقين صدام به شدت از آن دفاع مي نمايد، جذب كنند. رژيم عراق اكنون لشكرهاي 30000 نفري را پيرامون شهر مستقر كرده است و سه لشكر ديگر نيز در آينده به آنها مي پيوندند. به فرض، اگر صدام بتواند 10000 تا 15000 نفر نيروي وفادار براي دفاع از بصره بسيج كند و پشتيباني هوايي آمريكا كمك محدودي در عمليات شهري بنمايد، بصره مانعي حل نشدني را ايجاد مي كند: ارتش كوچك كنگره ملي عراق نمي تواند مصون بماند، بدون اشغال شهر در امان باشد و در صورت تلاش، به يقين منهدم خواهد شد.
رهيافت منطقه امن حتي براي برخورداري از احتمال موفقيت اندك، بايد صحت يكي از دو فرضيه را به اثبات رساند: اين كه رژيم عراق و نيروهاي مسلح آن در صورت رويارويي با چالش جدي بساديگ تجزيه شود، و يا چند تيپ بي تجربة پياده سبك مخالفان بتواند چندين لشكر سنگين عراق را در نبرد باز شكست بدهد. هر دو مورد اشتباه است. در جنگ خليج فارس نيروهاي مسلح عراق در معرض 39 روز بمباران پيوسته بودند، كه به كلي روحية خود را از دست دادند. ولي در جنگ زميني، يگانهاي مهمي مانند گارد رياست جمهوري هنوز بسيار سرسختانه مي جنگيدند. اين نيروها بار ديگر عليه مخالفان عراق نبرد مي كنند، همانگونه كه آنها پس از عمليات طوفان صحرا در هر فرصتي بكار گرفته شده اند.
كنگرة ملي تصور مي كند كه با تيپهاي پياده سبك خود مي تواند بسادگي لشكرهاي زرهي سنگين عراق را شكست بدهد. به يقين، نيروهاي پيادة سبك بسيار كارآمد با داشتن سالهاي طولاني آموزش مانند تفنگداران دريايي آمريكا و چتربازان اسرائيل يگانهاي زرهي ناشناخته را در زمين باز شكست مي دادند. اما اين موارد استثنايي است. يگانهاي پياده به طور كلي براي ايستادگي در برابر حملة تانك به شمار زيادي جنگ افزار ضدتانك و توپخانه ، زره، و اغلب قدرت هوايي نياز دارد. در اكثريت نبردها در زمين باز هنگام جنگ جهاني دوم و پس از آن، يگانهاي پياده سبك بآساني توسط نيروهاي زرهي معمولي مغلوب شده اند. پيشينة نظامي مخالفان رژيم عراق (تا به امروز) اين موضوع را نشان مي دهد . در بصره و كركوك در سال 1991 و بار ديگر در اربيل در سال 1996، يگانهاي گارد رياست جمهوري و ارتش عراق بسادگي نيروهاي پياده سبك كرد، شيعه و كنگرة ملي را درهم كوبيدند. در حالي كه تنها موفقيت نيروهاي مخالف، يورش نيروهاي عظيم كرد به دو تيپ از لشكر 38 پياده عراق در بيرون از شهر اربيل در سال 1995، عليه ضعيف ترين يگان ارتش عراق به دست آمد، هنگامي كه يگان روحية خود را از دست داده، كاهش يافته ، غافلگير شده و بدون پشتيباني توپخانه يا تجهيزات زرهي مانده بود.
اما كنگرة ملي عراق شجاعانه ادعا مي كند كه مي تواند از موفقيت چاد در سالهاي 88-1986 پيروي نمايد، كه اين كشور با برپايي جنگ مانوري به كمك نيروي پياده سبك بسيار متحرك نيروهاي زرهي ليبي را درهم كوبيد. با وجود اين، حتي نگاهي گذرا به پيروزي نيروهاي چاد نشان مي دهد كه چرا مخالفان رژيم عراق هرگز نتوانسته اند آنرا تكرار كنند. نخست ، چاد از نسبت نيروي مطلوبي برخوردار است: ليبي هرگز نتوانست بيش از 13000 نفر نيرو را براي جنگيدن اعزام نمايد، ارتش چاد از سربازان قديمي كارآزموده در نبرد تشكيل شده بود كه سالها در كنار هم مي جنگيدند و بسيار منسجم بودند. سوم، رهبري نظامي چاد عالي بود. حسن هابره به اثبات رسانيد كه يك ژنرال برجسته و ممتاز است، و هاسا جاموس در زمرة فرماندهان رزمي عالي بود، جاموس فرماندهي بسيار شايسته بود كه كارشناسان نظامي غرب مرتب او را با رومل مقايسه مي كردند. چهارم، نيروهاي چاد در جنگ مانور عادي بودند، و آنها با استفاده از ارابه هاي جنگي و خودروهاي نظامي ساخت فرانسه و آمريكا كه در نيمة دهة 1980 تهيه كرده بودند به تاكتيكهاي رزمي قبيله اي سنتي بازگشتند كه مبتني بر حركت سريع و پوششهاي چرخشي بود ـ اين تاكتيكها تشابه كاملي با جنگ مانوري مدرن دارد. پنجم، ارتش ليبي در سال 1986 يكي از نالايق ترين ارتشها در كرة زمين بود. اگرچه ارتش عراق ممتاز نيست، اما حرفه اي تر، مجرب تر، و بهتر آموزش ديده است. موفقيت چاد براساس تلفيق اين پنج عامل بود؛ كه كنگره ملي عراق از هيچ يك از آنها برخوردار نيست.
در واقع، كنگرة ملي عراق سازمان نظامي ندارد. اگر كنگره همچون گذشته عمل كند، شايد نتواند نيروي كارآمدي را به ميدان نبرد گسيل دارد؛ حتي اگر سالها به جذب و آموزش نيرو بپردازد. كنگره مي تواند به جذب فراريان ارتش عراق كه بهترين سربازان هستند مباهات ورزد، آنها كم كم گرد هم مي آيند و سپس با ناراضيان سياسي، افراد قبايل، روشنفكران ، و ديگر مخالفان صدام متحد مي شوند. اگرچه كنگره در سالهاي 96-1992 از داخل كردستان عمل كرده، به علت مخالفت با متحدين كرد خود، هرگز بيش از چند صد جنگجو در اختيار نداشته است، كه بيش از دو يا سه سال خدمت نكرده اند. به علاوه، رهبري كنگره در فرماندهي رزمي، شناسايي فرماندهان كار آمد ، يا افزايش مهارتهاي فرماندهي خود چندان ابتكار عمل نشان نداده است. نيروهاي كنگره همچنين بايد براي خنثي نمودن قدرت آتش برتر بغداد در جنگ مانوري پيشي گيرند. اما كنگره قصد دارد كه فراريان ارتش عراق را در صفوف يگان خود بگمارد،كه در چنين نبردي كارآمد نيستند. بعيد است كه اين فراريان ناگهان به توانمندي ويژه جنگ مانوري دست يابند كه تاكنون به كلي از آن بي بهره بوده اند. بدتر از همه اين كه بسياري از اين افراد فرصت طلب مي توانند جاسوسان صدام باشند، كه در صفوف مخالفان او نفوذ كنند، همانگونه كه خبرچينها درگذشته هر نوع تلاش مخالفان را براي تحقق اين امر نابود كرده اند. به يقين، متكي بودن به دلاوري كنگرة ملي عراق در ميدان نبرد، منبع تمامي اشتباهات است.


روش افغانستان

سومين گزينة عقب راني، رهيافت افغانستان است كه سبب مي شود آمريكا مخالفان عراق را به برپايي شورشي همچون مجاهدين افغان، كنتراهاي نيكاراگوئه با ويت كنگها ترغيب كند. مشكل اين است كه يكي از عوامل اصلي موفقيت جنگهاي چريكي، كشوري دوست و همسايه مي باشد كه پايگاهي امن براي انقلابيون تامين كند و در ميان همسايگان عراق چنين كشوري يافت نمي شود.
در رهيافت افغانها، آمريكا بايد مخالفان را در ايجاد پايگاهي امن در كنار صحنة عمليات و سپس استخدام، آموزش، و تجهيز نيرويي براي برپايي نبرد چريكي عليه رژيم صدام ياري دهد. جنگ چريكي استراتژي طرف ضعيف است كه تنها با تحليل بردن تدريجي توان دشمن و در عين حال تقويت آرام و يكنواخت توان خود مي تواند پيروز شود. مخالفان رژيم عراق با پيروزي از رهيافت كلاسيك و سه مرحله اي مائو يعني آغاز عمليات مدافعي، ايجاد نوعي بن بست، و سپس اقدام به عمليات تهاجمي ، بايد نبردهاي كوچكي را برپا نموده و از جنگهاي متعارف با ارتش عراق ماداميكه امكان پيروزي در برندارند، پرهيز كنند. پس از سالها تلاش در اين راستا، شورشيان رژيم صدام را سرنگون كرده و كنترل كشور را به دست مي گيرند.
اين طرح كه تنها وفاداري و كمك منافع خارجي در سطحي ميانه را مي طلبد و خطر تلفات سنگين آمريكاييها را در بر ندارد، به يقين مورد پذيرش آمريكا خواهد بود، چون مي تواند نمونة دهة 1990 دكترين ريگان را به كنگره ملي عراق ارايه دهد. علاوه براين، مائو و ديگران نشان داده اند كه اين استراتژي با وجود نياز به شرايط بسيار مناسب، در واقع مي تواند موفقيت آميز باشد. بخش عمده اي از عراق فاقد اراضي ناهموار و مراكز پايدار جمعيتي است كه چريكهاي عراقي را در پنهان شدن از ديد نيروهاي دولت ياري دهد.
اما مشكل اصلي اين است كه طرح افغان براي هم پيمانان منطقه اي آمريكا پذيرفتني نخواهد بود، و از طرف ديگر همكاري آنها براي پيشبرد طرح ضروري است. شورشهاي موفقيت آميز چريكي به منطقه اي امن در پشت خط مقدم نياز دارد تا شورشيان بتوانند در آن نيروهاي جديد را آموزش داده، وابستگان خود را پناه دهند، مجروحين را مداوا كنند، جنگ افزار و تداركات را ذخيره نمايند، براي عمليات تازه آماده شوند، و در صورت حملة نيروهاي دولتي عقب نشيني و تجديدقوا كنند. پاكستان اين نقش را براي مجاهدين افغاني، هندوراس براي كنتراهاي نيكاراگوئه، آفريقاي جنوبي براي يونيتا،و چين و بعدها ويتنام شمالي براي ويت كنگها، و ايفا كرد. اما هيچيك از كشورهاي مرزي عراق اكنون ميزبان مخالفان آن نمي شوند. اين كشورها هيچ كدام حاضر نيستند كه در وضعيت جنگ آشكار با عراق بسر برند.
در اينجا مي توان بيشتر داوطلبان اين اقدام را به سرعت بررسي كرد. مقامات سعودي بارها گفته اند كه آمادة جنگ با عراق به مدتي نامشخص نيستند. گذشته از اين اكراه سعوديها، گفتني است كه سرزمينهاي مرزي سعودي و عراق بياباني كم و بيش خالي از سكنه است كه براي برپايي شورش نامناسب مي باشد. كويت هرچند خواستار بركناري صدام است، نگران حالت جنگ درازمدت نيز بوده و مرزش با عراق، بياباني خالي از سكنه مي باشد. اردن كه پيشتر از اقدامات براي براندازي صدام پشتيباني كرده بود، بارها مخالفت خود را با در اختيار گذاشتن سرزمين خود براي حملة مستقيم نظامي به عراق اعلام كرده و در مرز با عراق همانند سعودي و كويت، بيابانهاي خالي از سكنه دارد. سوريه همواره يكي از اعضاي مردد ائتلاف ضد صدام بوده و هيچگاه، حتي در دوران جنگ خليج فارس حاضر به مشاركت در عمليات نظامي مستقيم عليه عراق نبوده است و همچون ديگران مناطق مرزي خالي از سكنة بياباني با عراق دارد.
در اين ميان تنها دو گزينه مناسب، تركيه و ايران باقي مي ماند. به يقين، تركيه به لحاظ جغرافيايي مناسب است؛ مناطق مرزي تركيه و عراق كوهستانهاي پردرخت و جمعيت فراواني را در بر دارد اما متاسفانه، تركها با آگاهي از اين كه هرگونه شورش و قيام ضدصدام در تركيه و شمال عراق پيرامون كردها متمركز مي شود، خود را به كلي از ماجرا جدا كرده اند. آنكارا نگران است كه مبادا پشتيباني از چنين اقدامي به طور كلي به آرمانهاي سياسي كردها دامن زده و شورشيان كرد اين كشور را نيز برانگيزد. با وجود وعده هاي پياپي مقامات آمريكايي، تركها مايلند كه صدام بر سر قدرت بماند و حتي از اقدامهاي وي براي به دست گرفتن دوبارة كنترل كردستان عراق نيز طرفداري مي كنند.
ايران، گزينة نهايي و بهترين پايگاه براي شورش عراقيها به شمار مي آيد. در واقع، ايران طي چهار دهة اخير حامي چريكهاي كرد و شيعه بوده است. مرز ايران با عراق كوهستانها، تپه ها، جنگلها، و باتلاقهاي فراوان را در بر دارد و در منطقة مرزي جوامع گوناگوني زندگي مي كنند . اما چون آمريكا و ايران رابطه نزديكي ندارند، واداشتن ايرانيها به همكاري در حمايت از قيام و شورش ضدصدام، كار راحتي نيست.
ديگر مشكلات مربوط به رهيافت افغانها از چارچوب زماني طولاني براي مؤثر واقع شدن آن سرچشمه مي گيرد. نخست اين كه جنگ چريكي طولاني هدايت شده از خارج كشور عراق، سرانجام، خوشايند افكار عمومي جهانيان نخواهد بود. آمريكا به طور فزاينده اي خود را در سازمان ملل و ديگر محافل منزوي مي يابد و اين امر سياست خارجي آمريكا از جمله ادامه تحريمها و رژيمهاي بازرسي تضعيف و مهاركنندة صدام را تحت تاثير قرار مي دهد. دوم، اين طرح شايد سرانجام به رهايي صدام منجر شود، اما هيچ راه حلي براي مهار و كنترل چالشهاي كنوني و آتي برآمده از صدام ارائه نمي دهد. آمريكا با كاربرد رهيافت افغانها ممكن است به مدت دو سال با شورشي كه هنوز در مرحلة اوليه قرار دارد و عراقي كه افسار گسيخته و رها شده از محدوديتهاي بين المللي است، درگير باشد.
در پايان، حتي اگر رهيافت افغانها موفقيت آميز باشد، ممكن است انبوهي از مشكلات حل نشدني را در پي آورد. براندازي صدام به معناي روي كارآمدن دولتي حامي امريكا در بغداد نيست. بي ثباتي در عراق مي تواند سرانجام به كودتاي نظامي يا امنيتي ـ اطلاعاتي منجر شود، اما اين امر به كنگرة ملي عراق و گروههاي حامي غرب نيز در رسيدن به قدرت كمكي نخواهد كرد. در واقع، ممكن است عراق گرفتار جنگ داخلي شود. به بياني ديگر، نتيجة شورشي به سبك افغانها، شايد به هرج و مرج مشابه با وضعيت كنوني افغانستان بيانجامد.


گزينه هاي آمريكا

چون آمريكا هم اكنون توان مديريت طرح براندازي صدام يا پذيرش دوباره وي در جامعة بين المللي را ندارد، تنها يك گزينه يعني روي آوردن به سياست موجود و نه چندان محبوب كنترل و مهار برايش باقي مي ماند. منتقدان دولت كلينتون در اين مورد حق دارند كه رژيم مهار كنوني در حال فروپاشي است. تحليل تحريمهاي سازمان ملل و پايان تدريجي دورة انزواي عراق به صدام امكان بازسازي قدرت خود را در داخل كشور داده است. خودداري صدام از همكاري با بازرسان تسليحاتي آنسكام وي را قادر به حفظ برخي از برنامه هاي ساخت جنگ افزار كشتار جمعي نمود. اگر انزواي صدام كاهش يابد، نيروهاي نظامي خود را نيز تقويت خواهد كرد. چالش واقعي و شديد فراروي آمريكا در عراق اين است كه آيا سياست مهار صدام را براي يافتن گزينه اي بهتر كه وجود خارجي هم ندارد ، كنار بگذارد ، يا اينكه بايد شيوه هاي مهار را تقويت كند.

اين كار را مي توان به دو روش انجام داد كه هر يك بهاي سنگيني را در بر دارد. نخستين رهيافت، حفظ مهار عراق به همين شكل گستردة موجود، همراه با انواع و اقسام تحريمها، بازرسيها، اقدامهاي تلافي جويانه و انزواي ديپلماتيك است. آمريكا براي اين منظور بايد ائتلاف ضدصدام را بار ديگر سازماندهي كند و همكاري دوباره و ضروري جامعة بين المللي شامل جلب نظر دردسر آفرينهايي مانند چين، فرانسه و روسيه را بوسيلة دادن امتيازهايي در ديگر زمينه هاي سياست خارجي همچون توسعة ناتو، كوزوو، ايران كمك اقتصادي، ديون سازمان ملل و براي خود كسب كند. آمريكا همچنين بايد براي مقابله با اقدامهاي تحريك آميز صدام همواره از تهديد يا اعمال زور استفاده نموده و هرگونه اقدام نظامي لازم را براي واداشتن او به مصالحه و سازش اتخاذ كند. خلاصه اين كه دولت كلينتون بايد موضوع عراق را در صدر برنامة سياست خارجي خود قرار دهد و تا آيندة قابل پيش بيني اين روند را ادامه داده، و سرماية ديپلماتيك عمده اي را براي محدود نگاه داشتن صدام مبذول دارد.
رهيافت دوم، تغيير موضوع از مهار گسترده به مهار محدود است. در اين سناريو، آمريكا با لغو تحريمهاي اقتصادي عليه عراق، و نيز لغو مناطق ممنوعة پروازي و تحريم سفرهاي بين المللي در ازاي تصويب قطعنامه اي تازه از سوي شوراي امنيت سازمان ملل مبني بر منع بازسازي و از سرگيري برنامه هاي ساخت جنگ افزار كشتار جمعي يا دستيابي به سلاحهاي متعارف نويني مانند تانك، توپخانه، هواپيماي جنگي و هلي كوپتر هجومي در سطحي گسترده درعراق موافقت مي كند، براي اطمينان از اجراي كامل اين محدوديتها، قطعنامة نامبرده زمينة لازم را براي تقويت بازرسيهاي آنسكام و نظارت فراگير بر واردات عراق و نيز اعلام آشكار مجاز بودن هر يك از كشورهاي عضو سازمان ملل در بكارگيري ابزار لازم براي وادار نمودن صدام به تسليم و همكاري فراهم مي آورد. به طور خلاصه آمريكا بايد از چندين عامل بسيار نامناسب رژيم مهار كنوني در ازاي كسب مجوز نامحدود براي اجراي عمليات هوايي آينده عليه صدام براي تعوقف برنامه هاي ساخت جنگ افزار كشتار جمعي يا پيشگيري از بازسازي تسليحات متعارف و خطرناك نظامي چشم پوشي كند.
به هرحال هر يك از دو رهيافت كه انتخاب شود، حمايت از مخالفان عراق مي تواند و بايد يكي از اجزاي سياست آمريكا در اين زمينه باشد، اما تنها ماداميكه اين حمايت آشكارا در راستاي مهار بوده و جايگزين آن نشود، دادن كمكهاي نظامي ، سياسي و مالي محدود به مخالفان عراق، آنها را در ضربه وارد آوردن به پيكرة رژيم صدام توانمند كرده و آمريكا نيز از سياستهاي عقب راني كه پيشتر گفته شد در امان مي ماند. چنين رهيافتي به لحاظ سياسي، ديپلماتيك، و نظامي امكان پذير بوده و اهداف گوناگون آمريكا را تحقق مي بخشد.
راه حل اصلي براي واشنگتن اين است كه ضمن پرهيز از بزرگنمايي مخالفان صدام، به تقويت آنها بپردازد. مصوبة آزاد سازي عراق بيشتر به علت ترويج انتظارات غير واقع بينانه و محدود كردن بيش از اندازة گروههاي قابل حمايت اثري نامطلوب دارد، تا به اين علت كه اجازة دادن نوعي كمكهاي نظامي به مخالفان را مي دهد. نخستين اقدام بايد تقويت شبه نظاميان مخالف همچون نيروي كردها باشد كه از زمان به قدرت رسيدن رژيم بعث عراق در سال 1968 تاكنون با آن در جنگ بوده اند. در ماههاي اخير، اتحادية ميهني كردستان و حزب دموكراتيك كردستان به شوراي در صلح با يكديگر موفق شدند و بدين ترتيب هر يك در شمال عراق قلمرو مجزايي را تحت نفوذ خواهند داشت و بجاي كشتن يكديگر، نيروهاي خود را براي مقابله با صدام متمركز خواهند كرد. با وجود خيانتهاي گذشته، كردها همچنان خواهان همكاري با آمريكا هستند. كاخ سفيد نيز بايد به نوبة خود جريان اعطاي تسليحات سبك ، بودجه، و ديگر منابع مورد نياز كردها براي احياي توان نظامي خود را قطع نكند.
آمريكا بايد به گروههاي شيعيان جنوب عراق نيز كمك نمايد. واشنگتن تاكنون از پيوند مستقيم با شيعيان و حتي متنفذترين گروههاي آنها مانند مجلس اعلاي انقلاب اسلامي «سايري» به دليل بنيادگرايي و روابط مستحكم خود با ايران پرهيز كرده است. آمريكا بايد بدون ترديد در مواقع مناسب گروههاي ميانه روتر شيعيان را تقويت نموده، و سلاح و پول در اختيار آنها بگذارد. آمريكا حتي پشتيباني از مجلس اعلاي انقلاب اسلامي را نيز نه به دليل احتمال تعديل ديدگاههاي آنها، بلكه به علت معدود بودن دشمنان صدام بايد مورد بررسي قرار دهد.
آمريكا بايد براي تقويت مخالفان داخلي برخوردار از پايگاههاي گسترده تر نيز بكوشد. در اينجا تبليغات كنگرة ملي عراق مناسب است: تنها يك سازمان بزرگ و مادر است كه بويژه در صورت ارسال كمكهاي جداگانة آمريكا به كردها و شيعيان قادر به ايجاد وحدت در ميان عناصر پراكندة جنبش ضدصدام خواهد بود. واشنگتن بايد هم پيمانان بدبين منطقه اي و اكثريت سنتي عراق را متقاعد كند كه تنها خواهان عراقي متحد و يكپارچه است و تمايلي به تجزيه اين كشور به مناطق برخوردار از جمعيتهاي نژادي ـ مذهبي خاص ندارد و مخالف سيادت كردها و شيعيان بر سني هاي اين كشور است.
اگر قرار است سازمان مادر برگزيدة واشنگتن همان كنگره ملي عراق باشد، بايد به آن نيرو بخشيد تا بتواند نفوذ خود را در عراق افزايش داده و سربازان بيشتري را زير پرچم خود گرد آورد. آمريكا بايد با نظارت بر تلاشهاي تبليغاتي از سوي كنگرة ملي عراق مانند تاسيس و راه اندازي راديو آزادي عراق در همين اواخر ، و تامين بودجه و شايد سرانجام جنگ افزار و آموزش نظامي به آن كمك كند. اما آنچه اهميت دارد آماده سازي كنگره براي كنار گذاردن رهبران ناكار آمد، توسعه و تنوع اعضا و جذب ديگر گروههاي اصلي مخالف رژيم عراق است.
چنين طرحي به يقين منجر به سرنگوني صدام نمي شود اما حتي در صورت ادامة روند تضعيف عناصر كنوني مهار و در برگيري ، صدام در مقابله با مخالفان تعادل خود را از دست داده و محدوديت عمل پيدا مي كند . اين طرح ممكن است نارضايي نخبگان عراق را برانگيزد و حتي احتمال سرنگوني رژيم صدام از درون را نيز افزايش دهد.
ناكامي صدام در سركوب مخالفان در آغاز دهة 1990، به چندين مورد كودتاي ناموفق انجاميد و پايگاه قدرت او را تحليل برد. مهمتر از همه اين كه با اين اقدام مي توان توسعه طلبي صدام را محدود كرد. اگر مخالفان بتوانند با جلوه اي مشروع به نمايندگي از سوي تمام مردم عراق سخن بگويند، به آنها اميد بخشيده و چالشي نمادين با رژيم حاكم به راه اندازند، صدام ناگزير به جاي تجاوز به ديگر كشورهاي تمامي توان خود را در زمينه حفظ كنترل بر عراق متمركز مي كند.
پشتيباني از مخالفان مي تواند به بر طرف شدن رنج دهشتناك كردها و شيعيان عراق نيز كمك كند. واشنگتن تاكنون بارها كردها را به شورش فرا خوانده اما سپس آنها را به حاكمان بغداد سپرده است. واشنگتن در سال 1975 آنها را فروخت، در سالهاي 88-1987 كه عمليات هولناك انفال رخ داد آمريكا به كناري رفت تا صدام كردها را قتل عام كند، پس از عمليات طوفان صحرا در سال 1991 نيز آمريكا از كردها كناره گرفت، و پس از تجاوز صدام به شمال عراق در سال 1996 تنها عمليات جزيي را اجرا كرد. شيعيان نيز به دليل مبارزات خود همواره در رنج و عذاب بوده اند، صدام باتلاقهاي جنوب عراق را خشكانيده و آنها را وحشيانه سركوب كرده است. اگر آمريكا به نيروهاي مخالف كمك نمايد بدون اين كه آنها را به برپايي ماجراهاي آرامانگرايانه تحريك كند در واقع تعهد خود را نسبت به رفاه آنها نشان داده و ابزار لازم براي افزايش مقاومت را در اختيارشان مي گذارد.
نگاه داشتن مخالفان در صحنة عمل نيز انعطاف پذيري بيشتري را در پايان راه به آمريكا مي دهد. اگر سياست مهار گسترده پايان يابد، جايگزين آن چه خواهد بود؟ تركيه مي تواند رابطه اي نزديكتر با عراق داشته باشد يا همچنان وفادار به واشنگتن باقي بماند. ايران ممكن است يكي از شركاي واقعي آمريكا شود و يا عليه سلطة غرب با صدام همكاري كند. حفظ كارآيي مخالفان پس از (براي نمونه) شورش داخلي در بصره يا يكي ديگر از شهرهاي عراق، گزينه هاي بيشتري را در اختيار آمريكا گذارده و سرنگوني صدام را در درازمدت امكان پذيرتر مي سازد.
برخي از هم پيمانان آمريكا در برابر هرگونه اقدام جدي براي همكاري با مخالفان جبهه مي گيرند ، اما مي توان بر اين مشكل غلبه كرد. نگراني بر حق تركيه اين است كه حمايت مادي و معنوي از كردهاي عراق به شورش كردهاي تركيه همچون حزب كارگران كرد (پ.ك.ك) منجر شود. واشنگتن براي اطمينان دادن به آنكارا بايد زمينه را فراهم كند تا اين كشور نقش مهمي را در اجراي سياست ايفا نمايد و بر احزاب كرد عراق فشار بياورد تا بر خودمختاري بيشتر در عراق تاكيد ورزند نه استقلال كردها. آمريكا بايد به تركيه يادآور شود كه حزب دمكراتيك كردستان در واقع بارها براي سركوب حزب كارگران كردستان به تركيه كمك نموده و در صورت حمايت از آن در آينده نيز مي توان چنين كند. اگر تركها هم از همكاري طفره روند، دولت آمريكا بايد براي آوردنشان به صحنه، امتيازات ديگري را در زمينه سياست خارجي به آنها بدهد.
شيخ نشينهاي خليج فارس نيز دچار ترديد خواهند بود اما آنها نسبت به ديگر سياستهاي آمريكا از اين هم بدبين تر هستند. ابراز اين واقعيت كه واشنگتن خواستار جايگزيني صدام با رژيمي كردي يا شيعي نيست، امري ضرروي و مطلوب است، زيرا هيچيك از اين دو گزينه راهي مناسب براي حكومت بر عراق بشمار نمي آيد. كشورهاي خليج فارس اگر اطمينان يابند كه حمايت آمريكا از مخالفان در چارچوب بخشي از سياست مهار كه مورد پذيرش همة آنها است، صورت مي گيرد و ماجراجويي پرخطر تازه اي به حساب نمي آيد، بيشتر احساس امنيت و آرامش مي كنند.
اين سياست بايد در آمريكا نيز پذيرفتني باشد زيرا اگرچه مداخلة آمريكا را محدود مي سازد، براي پيشبرد منافع آمريكا موثر خواهد بود. برخلاف خيالپردازيهاي مربوط به عقب راني بهره گيري از مخالفان به مثابة بخشي از سياست احيا شدة مهار به مقادير هنگفتي پول و يا نيروهاي نظامي ديگري نياز ندارد. در واقع بزرگترين خطر، كاهش حمايت داخلي و اطمينان از عدم بروز جنگي فراگير و تنها پرداختن به لفاظي هاي غيرعملي همانند گذشته است. تقويت سياست مهار با دادن كمك كافي به مخالفان عراق براي ادامة ايفاي نقش در صحنة عمل و به ستوه آوردن رژيم صدام، چندان توجهي در جهان بر نمي انگيزد . سياست محدود مهار به طور الزامي آمريكا را به خواست خود نمي رساند، بلكه در تامين نيازهاي آمريكا مفيد خواهد بود.
حتي براساس فرضيه هاي خوش بينانه كه از مجموع 23 لشكر عراق تنها 12 لشكر شامل 6 لشكر نيروي زميني و 6 لشكر گارد رياست جمهوري مي جنگند و هر لشكر را مي توان با 500 سورتي پرواز درهم شكست، تنها براي سركوب اين واحدها بايد 6000 پشتيباني لجستيكي و پايگاههاي فرماندهي و كنترل تاكتيكي لازم است كه نزديك به 12000 سورتي پرواز مي شود كه اندكي بيش از نصف 22000 سورتي پرواز عليه اهداف مشابه از سوي هواپيماهاي ائتلاف ضد صدام طي جنگ خليج فارس است.
اما عمليات هوايي براي پشتيباني از تهاجم زميني مخالفان رژيم ضرورت توجه ويژه به اهداف ديگري را ايجاب مي كند كه در عمليات طوفان صحرا اولويت بالايي نداشتند. امريكا بايد پاتك هاي متناوب لشكرهاي سنگين عراق عليه يگانهاي سبك مخالفان را درهم كوبد. براي مقابله با تنها يكي از اين پاتك ها كه دو لشكر سنگين عراق در خفجي در ژانويه سال 1990 سازمان دادند، 1000 سورتي پرواز انجام گرفت اما نيروهاي عراق جان سالم بدر بردند و پس از عقب نشيني بار ديگر در جنگ زميني شركت كردند. حتي اگر با ديدگاهي اميدوارانه بگوييم كه تقويت مهمات آمريكايي و تضعيف روحية عراقي ها شمار پروازهاي لازم براي عمليات مشابه در زمان كنوني را به نصف كاهش مي دهد، اما باز هم ضرورت مقابله با چندين پاتك عراق و حفظ هوشياري و آمادگي براي مقابله با پاتكهاي بعدي، ممكن است شمار كل حملات را به سطح حملات هوايي عمليات طوفان صحرا برساند.
عمليات هوايي همچنين بايد ديگر ماموريتهاي رزمي و پشتيباني مانند پوشش دهي به جنگنده ها، سركوب پدافندهاي هوايي دشمن، شكار موشكهاي اسكاد در هوا، سوختگيري هوايي، و حمل و نقل را در برگيرد. در عمليات طوفان صحرا 22000 سورتي پرواز عليه نيروهاي زميني تاكتيكي عراق تنها بخشي از كل 111000 سورتي پرواز انجام شده بود. در عمليات بعدي ، اين نسبت كمتر خواهد بود زيرا آمريكا ديگر نبايد همان تعداد اهداف استراتژيك قبلي را بمباران كند، اما اين نسبت خيلي هم كمتر نخواهد بود، چون اين عمليات هوايي مدت زمان بيشتري به طول مي انجامد. نيروهاي هوايي آمريكا بايد براي درهم شكستن چندين يگان عراقي هفته ها به سركوب آنها بپردازند، در انتظار ورود نيروهاي مخالف به ميدان نبرد باشند تا براي مقابله با پاتكها عمل كنند. سپس شماري از ديگر يگانهاي زميني عراق را درهم كوبند، و به همين ترتيب ادامه دهند.
سرعت اين رزم هوايي را نيز ضعف و بي تجربگي يگانهاي مخالفان تعيين مي كند. چون اهداف و واحدهاي رزمي بايد طي چندين ماه سركوب و تجزيه شوند، تعداد كل سورتي پروازهاي لازم براي اين رزم هوايي 80000 تا 100000 خواهد بود.

منبع : [url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=809]پایداری[/url]

نویسنده : دانيل بايمن، كنت پالاك و گيديون رز

مترجم : ج.م

دوستان اگر طولانی بود به بزرگی خودتون ببخشید این طور مقاله های اگر منقطع بشه پیام اصلی اون گم میشهicon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.