mostafa_by

به كجا چنين شتابان ...؟!

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[size=18][color=green]یه روزی ، رو زگاری

دو تا بچه بسیجی

نمی دونم کجا بود

تو فکه یا دوعیجی



تو فاو و یا شلمچه

تو کرخه یا موسیان

مهران و یا دهلران

تو تنگه ی حاجیان



**************



کنار هم نشستند

دست توی دست هم

با هم جناق شکستند



با هم قرار گذاشتن

قدر همو بدونن

برای دین بمیرن

برای دین بمونن



با هم قرار گذاشتن

که توی زندگیشون

رفیق باشن و لیکن

اگه یه روز یکیشون

پرید و از قفس رفت،

اون یکی کم نیاره

به پای این قرارداد

زندگیشو بذاره
[/color]


**************



[color=blue]سالها گذشت و اما

بسیجی های باهوش

نمی ذاشتن که اون عهد

هرگز بشه فراموش [/color]



****************



[color=olive]یه روز یکی از اون دو

یه مهر به اون یکی داد

اون یکی با زرنگی

مهر رو گرفت و گفت" یاد"



روز دیگه اون یکی

رفت و شقایقی چید

برد و داد به رفیقش

صورت اونو بوسید



گل رو گرفت و گفتش :

بسیجی دست مریزاد

قربون دستت داداش

گل رو گرفت و گفت " یاد "
[/color]


*************



[color=brown]عکسهای یادگاری

جورابهای مردونه

سربندهای رنگارنگ

انگشتری و شونه



این می داد به اون یکی

اون می داد به این یکی

ولی هر کی می گرفت

می خندید و می گفت " یاد" [/color]



**************



[color=red]هی روزها و هفته ها

از پی هم می گذشت

تا که یه روز صدایی

اینطور پیچید توی دشت



یکی نعره می کشید :

عراقی ها اومدن

ماسکهاتونو بذارین

که شیمیایی زدن



از اون دو تا یکیشون

در صندوقو گشود ،

ماسک خودش بود ، ولی

ماسک رفیقش نبود !



دستشو برد تو صندوق

ماسک گازشو برداشت ،

پرید، روی صورت

دوست قدیمی گذاشت !


[img]http://old-venom.persiangig.com/image/01.jpg[/img]


همسنگر قدیمیش

دست اونو گرفتش

هل داد به سمت خودش

نعره کشید و گفتش :



چرا می خوای ماسکتو

رو صورتم بذاری

بذار که من بپرم

تو، دو تا دختر داری !



ولی اون اینجوری گفت:

تو رو به جون امام

حرف منو قبول کن

نگو ماسک رو نمی خوام



زد زیر گریه و گفت :

اسم امامو نبر

ماسکو رو صورت بذار

آبرو ما رو بخر!



زد زیر گوشش و گفت :

کشکی قسم نخوردم

بچه ! چرا حالیت نیست

اسم امامو بردم !



اون یکی با گریه گفت :

فقط برای امام !

اما بدون ، بعد تو

زندگی رو نمی خوام !
[/color]


*****************



[color=red]ماسکو رفیقش گرفت

گاز توی سنگر اومد

وقتی می خواست بپره

رفیقشو بغل کرد



لحظه های آخرین

وقتی می رفتش از هوش

خندید و گفت: برادر! [/color]

[color=green] " یادم تو را فراموش "
[/color]


******************



[color=indigo]آهای آهای برادر !

گوش بده با تو هستم

يادت می یاد یه روزی

باهات جناق شکستم



تویی که روزمره گیت

توی خونه نشونده

تویی که بعد چند سال

هیچی یادت نمونده



عکسهای یادگاری

جورابهای مردونه

سربندهای رنگارنگ

انگشتری و شونه



هر چی رو بهت میدم

روی زمین می ندازی

میگی همش دروغ بود! [/color]



[color=green] " یاد " نمیگی، می بازی!!![/color]

[/size]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=18][color=blue]اتل متل یه بابا

دلیر و زار و بیمار

اتل متل یه مادر

یه مادر فداکار



اتل متل بچه‌ها

که اونارو دوست دارن

آخه غیر اون دوتا

هیچ کسی رو ندارن



مامان بابا رو می‌خواد

بابا عاشق اونه

به غیر بعضی وقتا

بابا چه مهربونه [/color]



[color=indigo]وقتی که از درد سر

دست می‌ذاره رو گیجگاش

اون بابای مهربون

فحش می‌ده به بچه‌هاش



همون وقتی که هرچی

جلوش باشه می‌شکنه

همون وقتی که هرچی

پیشش باشه می‌زنه



غیر خدا و مادر

هیچ‌کسی رو نداره

اون وقتی که باباجون

موجی می‌شه دوباره[/color]



[color=red]دویدم و دویدم

سر کوچه رسیدم

بند دلم پاره شد

از اون چیزی که دیدم



بابام میون کوچه

افتاده بود رو زمین

مامان هوار می‌زد

شوهرمو بگیرین



مامان با شیون و داد

می‌زد توی صورتش

قسم می‌داد بابارو

به فاطمه، به جدش



تو رو خدا مرتضی

زشته میون کوچه

بچه داره می‌بینه

تو رو به جون بچه
[/color]


بابا رو کردن دوره

بچه‌های محله

بابا یه هو دوید و

زد تو دیوار با کله



هی تند و تند سرش رو

بابا می‌زد تو دیوار

قسم می‌داد حاجی رو

حاجی گوشی رو بردار



نعره‌های بابا جون

پیچید یه هو تو گوشم

الو الو کربلا

جواب بده به گوشم



مامان دوید و از پشت

گرفت سر بابا رو

بابا با گریه می‌گفت

کشتند بچه‌هارو



بعد مامانو هلش داد

خودش خوابید رو زمین

گفت که مواظب باشین

خمپاره زد، بخوابین



الو الو کربلا

پس نخودا چی شدن؟

کمک می‌خوایم حاجی جون

بچه‌ها قیچی شدن



[color=red]تو سینه و سرش زد

هی سرشو تکون داد

رو به تماشاچیا

چشماشو بست و جون داد[/color]



بعضی تماشا کردن

بعضی فقط خندیدن

اونایی که از بابام

فقط امروزو دیدن



[color=darkblue]سوی بابا دویدم

بالا سرش رسیدم

از درد غربت اون

هی به خودم پیچیدم
[/color]


[color=red]درد غربت بابا

غنیمت َنبرده

شرافت و خون دل

نشونه‌های مرده



ای اونایی که امروز

دارین بهش می‌خندین

برای خنده‌هاتون

دردشو می‌پسندین



امروزشو نبینین

بابام یه قهرمونه

یه‌روز به هم می‌رسیم

بازی داره زمونه



موج بابام کلیده

قفل در بهشته

درو کنه هر کسی

هر چیزی رو که کشته



یه روز پشیمون می‌شین

که دیگه خیلی دیره

گریه‌های مادرم

یقه تونو می‌گیره



بالا رفتیم ماسته

پایین اومدیم دروغه

مرگ و معاد و عقبی

کی میگه که دروغه؟[/color]


[url=http://www.aviny.com/Voice/Defae_moghadas/sepehr_02.wma]فايل صوتي[/url][/size]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دستت درست آقا مصطفي.فكر ميكنم اينا كار مرحوم سپهره كه چندسال پيش شهيد شد.

خدا درجات شهدا رو متعالي كنه و به تمام جانبازان سلامتي بده.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام حالت چه طوره

عجب کاری تو کردی

چشم ما رو وا کردی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام

اينها شعر نبود . دردنامه بود......

امروز روز اينها رو بعضي از نوجونها املي ميدونن . تحجر و عقب موندگي. نكنه دلتون واسه اين انگها تنگ شده......!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من زمان جنگ سن وسالی نداشتم ولی یادمه و دیدم مردانی رو که از جنگ برنگشتن مانند آزاده ها و شهدا بعضی ها که حتی یک پلاکشون رو هم نیاوردن که به اون مادراشون دل خوش کنند. من مادری رو از کودکی می شناسم که پسرش جاوید الاثر شد و هیچ گاه بر نگشت و این مادر هنوز زنده است و منتظر

بعضی ها هم برگشتن ولی نفسشون رو جاگذاشتن و بعد از مدتی دیگه براشون نفسی نموند.

نتیجش این شد که همه اینها موندن و زمانه ما رو برد

حالا با این سرعت زمان که ما گرفتارش شدیم. چند نفر که گویا حسابی جو این سرعت و تکاپوی قبل از مرگ اونها رو گرفته دارند به دیگران یادآور می شن که آره این ما بودیم که شهدا رو پشت سر گذاشتیم و اونها جا موندن.

با این سرعت به کجا چنین شتابان>>>>


------------------------------------------------------------------------------------------

اینو دوستی به نام ش ا نوشته گفتم منم اینجا بزارمش

حرف دله

------------------------------------------------------------------------


وقتی می‌ری گلزار شهدا، وقتی مادر شهیدی رو می‌بینی که کنار مزار پسرش نشسته، می‌شینی یه گوشه و به مادرش خیره می‌شی، به اشکاش، به دعاخوندنش، به اینکه با اون اشکاش دست می‌کشه رو سنگ مزار پسرش و زیر لب زمزمه‌ای می‌کنه، نگاش می‌کنی، خیلی دوست داری بدونی مادرش به پسرش داره چی می‌گه، یعنی داره می‌گه پسرم اون دنیا شفاعتم کن؟ یا داره می‌گه دیگه از این دنیای بی‌تو بودن خسته شدم، منم زودتر پیش خودت ببر؟ نمی‌دونی، فقط خیره شدی به تن مادرش. پیش خودت می‌گی: ای کاش منم یه خونوادة شهید بودم، یا ای کاش جای مادر شهید بودم. چقدر به این شهید غبطه می‌خوری.

آدم تو کار خدا می‌مونه، چه حکمتی داره، کارهای خدا، نمی‌دونم. پیش خودم فکر می‌کنم، می‌گم اگه یه روز، شهدا فراموش شن، مزارشون فراموش شد، چی پیش می‌یاد؟ خدا اون روز رو نیاره.

اصلاً نمی‌خوام، حتی به این موضوع فکر کنم و اینکه حتی خیلی‌ها هنوزِ که هنوزِ اونا رو به دست فراموشی سپردن، و اصلاً عین خیالشون نیست که یه زمانی جنگی بوده، چقدر زود همه فراموش می‌کنن، ماها حتی خودمون هم زود به دست فراموشی سپرده می‌شیم، وقت کردید؟ وقتی یکی از دنیا می‌ره، فقط تا هفتم به یاد همه هستیم، بعد از اون دیگه انگار نه انگار که یکی رو از دست دادیم، که حتی سر مزارش بریم و فاتحه‌ای بخونیم، چقدر دلم می‌گیره برای اون زمون، خدایا نصیب همه بکن که همه ما اون‌طور که می‌خوای، زندگی کنیم.

شهید آوینی حرف قشنگی می‌زنه: ای شهید! ای ‌آنکه بر کرانة ازلی وجود برنشسته‌ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش.


----------------------------------------------------------------------------------------

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center][color=darkred][size=18] ای شهر شهید پرور من !
با نعش برادرم چه کردی ؟ [/size][/color][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/yadvareeshohada.jpg[/img][/align]

[align=center][color=darkred][size=18]وی داغ نهاده بر دل من!
با سینه مادرم چه کردی ؟[/size][/color][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/451.jpg[/img][/align]
[align=center]
[color=darkred]
[size=18]
تابوت برادرم سبک بود

بر شانه زخم خورده تو

آمد که رها کند دلت را

زان بغض گلو فشرده تو
[/size]
[/color][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/12%7E3.JPG[/img][/align]
[align=center][color=darkred]
[size=18]
تابوت برادرم سبک بود

بر تاول شانه های شهرم

شد نام مبارکش فراموش

اما ز نشانه های شهرم!

[/size][/color][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/x6gm1u1zk474r6giso.jpg[/img][/align]
[align=center][size=18]
[color=darkred]
ای شهر شهید پرور من !

جولانگه فسق و بد حجابی!

آیا تو هنوز همچو دیروز

پابند به نصّ انقلابی ؟

[/color] [/size][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/2qthcuq.jpg[/img][/align]
[align=center][color=darkred]
[size=18]
ای شهر شهید پرور من !

خاموشی تو ز انفعال است

از بازوی خود بریده بهتر

دستی که به گردنی وبال است


ای شهر شهید پرور من!

ای کاش که من شهید گردم

یک جبهه هوای تازه بینم

کز مسلخ خویش برنگردم

[/size] [/color][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/File0001.jpg[/img][/align]
[align=center][size=18]
[color=darkred]ای چلچله های پر شکسته

ای آنکه ز عشق پر گرفتید

در وسعت آسمان سبکبال

سر داده ره سفر گرفتید


یوسف صفتان مصر غربت!

کنعان به شما نیاز دارد

تابوت شما مگر که ما را

از فکر گناه، باز دارد

[/color] [/size][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/shohada-87-6-26.jpg[/img][/align]
[align=center][size=18]
[color=darkred]ای دل اگر از تبار عشقی

از هستی خود مهاجرت کن

چون چلچله های پر شکسته

پرواز به سوی آخرت کن


آنجا که خدا ، خدای گلهاست

آنجا که بهار جاودانی است

آنجا که تبسم شهیدان

همرنگ نگاه آسمانی است


آنجا که شهید ارج دارد................

[/color][/size][/align]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/suzrjo.jpg[/img][/align]

[size=18]برای شادی روح شهدا
صلوات
شعری زیبا از مرحوم آقاسی

[/size]

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/aghasi.jpg[/img]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_2000611650370824198_rs.jpg[/img]

[size=18][b][color=red]شهیدان بی سر وبی پاودستند

به عشق ساقی از جانـها گذشتند

شهیـــدان جان فدا کردند ورفتند

تــــوکّل بر خـــــــــــدا کردند ورفتند

کجـــــــائید ای محبّـــــا ن ولایت

به اســــــــرار الــــــهی کرده عادت

کجائید ای رفیــــــــقان صمیمی

ابر مــــــردان و یـــــــــــاران قدیمی

کجــــائید ای مسلمانان لایــــق

به احســــــاسات دنیا گشته فائق

کجــــائید ای دلــیران سلحشور

درون سینـــــه ها نورٌ علــــــی نور

خدایا دل شهیــدان را طلب کرد

مرا بی آب وتـاب و جان به لب کرد

خدایـــــا دل شده تنگ شهیدان

بود لب تشنــــه تر از تشنه کامان

عجب گلهــا زفخــــــراباد ما رفت

زما رنجیده وسوی خــــــــــدا رفت

چه شـــد ما را رها کردید و رفتید

چه شد رو بر خــــدا کردید و رفتید

نمی دانم چه سرّی در شهید است

که نامش نا امیــدی را امید است

یقین دارم به آنها در قیــــــــــا مت

امیـــــــر المومنین دارد عنـــــایت

دلم دیگر هــــــــوای جبهه ها کرد

مرا از قیـــد این عــــــالم جدا کرد

دلـــــم مجنون شد وزین دار فانی

هوای سنـــــــگر و رزمنده ها کرد

دل بیچاره ام غــــــرق بلــــــا شد

به نفــــــــرین شهیدان مبتلا شد

نمیدانی که در خـــــــاک شلمچه

به فرزنـــدان این ملّت چه ها شد

چنان تـــــــاریک شد مجنون وفکّه

که گوئی کلّ ارضٍ کربــــــــلا شد

چنان خــــون ریخت از تنها وسرها

که دریاهای خون محــو شما شد

تمــــــــــام کشور از داغ شهیدان

چو فـــــــخراباد ما ماتم سرا شد

الا یـــــــــــاران شب جمعه بیائید

مزار پـــــــــــــــاکشان جارو نمائید

فضائی را که محبوب الهی است

به حمد وسو ره ای خوشبو نمائید

جوانان رسم همــدردی کجا رفت

هیــــــــاهوی جوانمردی کجا رفت

جـــــــــــــوانان وطن دقّت نمائید

به جا پای شهیــــــــدان پا گذارید

اگر راه شهیــــــــــدان زنده گردد

سیــــاهی ها دگر رخشنده گردد

دلت را حیــــــدری غرق صفا کن

توسّل بر شهیــــــــــدان خدا کن[/color][/b][/size]

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_qomqomeh1.jpg[/img][/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نمیدونم چه طور احساساتمو بروز بدم وقتی این غم نامه ها رو خوندم از همهی بچه ها تشکر دارم خیلی ممنون

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شما هم خوب اشک ما رو در میارید ها... icon_biggrin icon_biggrin :rose:
روحشان شاد و راهشان پر رهرو...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من كليپي از يكي اشعار مرحوم سپهر درست كردم منتها حجمش خيلي زياده 500مگابايته ولي به نظر خودم قشنگه هر كه هم ديده تاپيد كرده اگه كسي خواست بگه يه جوري براش مي فرستم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=18][color=blue]اتل متل یه بابا...یه بابای شکسته...خیلی پهلوون ولی ....نحیف و زار و خسته



بپرس ازش تا بگه.... چه جور میشه سوخت و ساخت....با فروش زندگی ...اجاره خونه پرداخت



بپرس رنگ فاطمه ...برای چی پریده....یا از کجا میاره ...اجاره خونه میده
[/color]


[color=green]آی قصه قصه قصه...نون و پنیر و پسته...مامان،بابا،بچه ها...کنار هم نشسته



حمیده پشت بابا...نشسته رو شونه هاش....محمد و ملیحه .....دست میکشن رو موهاش



یه خورده اون طرف تر....مامان کنار دیوار....زل زده به باباجون...با اون دو چشم بیمار[/color]



[color=indigo]تو خونه هر کی امروز ...از بابا چیزی میخواد.....چون که قراره بابا...با دستهای پر بیاد



با صد هزاران امید...برای دریافت وام.....بچه ها رو میبوسه....میگه ،دست پر میام[/color]



[color=olive]کقشها رو پا کرد و بعد....اون بابای مهربون....برای دریافت وام....زد از توخونه بیرون



الهی که بمیرم.... با صد هزاران امید.....اون بابای امید وار ...رفت وبه مقصد رسید



پاگذاشت تو ساختمون ...یه گوشه آروم ایستاد.....وقتی که نوبتش شد...تقاضای وام رو داد[/color]



تقاضا رو اون آقا ..گرفتش و خیلی سرد....یک نگاه به تقاضا...یه نگاه به بابام کرد



با تلخی گفت:ببینم...علی ملک تو نیستی؟....من تو رو میشناسم....چهل درصدی تو هستی!



اون که یه تیکه ترکش....جا خوش کرده تو سرش......یه جا سالم نداره..... تو همه ی پیکرش



یه بار که وام گرفتی ...دیگه واسه چی میخوای؟...مگه خونه خالته ...راه به راه اینجا میای؟



چرا جواب نمیدی؟....بگو که نگرفتی.....دیگه نداریم بدیم...به ما چه جبهه رفتی



[color=red]سرو پایین میندازه ...راه گلوش میگیره.....آبروش رو میبرن ..میگن برو نمیره


قلب بابام شکسته....رنگ بابام پریده...اگه بره جوابِ ....صابخونه رو کی میده؟



شیر خشک فاطمه....خرج دوا و درمون......اشکهای چشم مادر...آذوقه ی خونمون



فاطمه بیقراره...در انتظار شیره....قسطها عقب افتاده ...باید وامو بگیره



صد دفعه توی اتاق...زنده میشه میمیره.....میگن برو نمیره....میگن برو نمیره



هر چی غمه تو دنیا .....تو قلب اون میشینه.....یک دفعه پشت اون میز...دوشکاچی رو میبینه



حس میکنه تو فکه.....توی کانال اسیره....فضای توی اتاق....پر از ترکش و تیره



خون جلوی چشمای.... باباجونو میگیره....میگن برو نمیره.....میگن برو نمیره[/color]



[color=darkred]داد میزنه :نمیرم...چرا میگی نمیشه؟.....میزنه تو صورتش....با سر میره تو شیشه



بچه من مریضه....در انتظار شیره.....صابخونه امروز میاد...اجارشو بگیره



یقه شو وا میکنه...سینشو نشون میده.....داد میزنه یا حسین ...علی داره جون میده[/color]



اون مرده داد میزنه:...این همه دور ور ندار....اینجا دیگه جبهه نیست ...صداتو پایین بیار



سو استفاده کردی ...هر چی هیچی نمیگیم....حالا که این جوریه ...داریم ولی نمیدیم



[color=red]قلب بابام میگیره.....با سوز و آه و با شرم....میگه دیگه نمیخوام...خیلی مردی دمت گرم



بیرون میاد از اتاق....سر رو میندازه پایین....با بغض میگه حسین جان(ع)....عشقه و عشقه همین



تکیه میده به دیوار...روی زمین میشینه.....عکس حسینش رو بر.... روی دیوار میبینه



اشک آقا (ع)میچکه....از توی چشم ترش....نشسته بود کنار...نعش علی اکبرش[/color][/size]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من از این غم نامه ها نداشتم گفتم یه شعر بزارم در مورد جبهه
باز اينک ياد ياران کرده‌ام ياد گلزار بهاران کرده‌ام
ياد آن پروانه‌هاي سوخته آتشي اندر دلم افروخته
جبهه سرداران گمنامت کجاست سرخوشان جرعه جامت کجاست
وه که گوهرهاي خود گم کرده‌ايم ما برادرهاي خود گم کرده‌ايم
ياد جبهه ، ياد مجنون کرده‌ام ياد بدر و ياد کارون کرده‌ام
يادجبهه ، ياد شبهاي کمين ياد رفتن در ميان دشت مين
ياد اشک و ناله‌هاي نيمه شب ياد بيتابي و عشق سوز شب
ياد ياران بسيجي کرده‌ام ياد شب‌هاي دوئيجي کرده‌ام
اينک اين دل ياد شرهاني کند ياد خرازي و رداني کند
ياد همت ، سرفراز دارها ياد ايثار جلال افشار‌ها
عشق را سر فصل جانبازي کنم ياد همت ، ياد خرازي کنم
کو ز جام عاشقي سرمست شد چون اباالفضل علي(ع) بي‌دست شد
سرنوشت عاشقي يکسربلاست راه‌بيدردان ز راه ما جداست
اشک غم بر گونه‌ها افشانده‌ايم عاشقان رفتند و ما وا مانده‌ايم
مرگ ياران ، رمز و راز زندگي‌است ماندن ما ، معني شرمندگي‌است
گر به دنيا بهر ما کاشانه نيست بهتر از الطاف صاحب خانه چيست؟
يارب اينک درد ما را چاره کن در رهت چون عاشقي ، آواره کن
صلوات[color=green][/color][size=18][/size]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خداييش دست همتون درد نكنه . خيلي وقت بود احساس ميكردن يه چيزي گم كردم امشب فهميدم خودمو گم كردم .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.