Commandant

Navy
  • تعداد محتوا

    750
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    5

Commandant آخرین امتیاز شما در روز 6 اردیبهشت 1393

Commandant شما بیشتری مطالب مورد علاقه کاربران را دارید!

اعتبار در انجمن

5,641 نشان حکمت

درباره Commandant

  • رتبه حساب کاربری
    Commander in Chief

Profile Information

  • Gender
    Male
  • Location
    Never-Never Land

Contact Methods

  • Yahoo
    Patriot_am

آخرین بازدید کنندگان پروفایل

8,728 نمایش های پروفایل
  1. اما و اگر های زیادی مطرح هست، اگه لنگر رو نمی کشید، اگه عملیات کشیدن با یدک کش هارو ادامه می دادن، اگه بارج یا داک در کنارش غرق می کردن، اگه خودش رو غرق می کردن کامل به گل بشینه و ... نمیشه گفت ایا دیگه این اتفاق نمیفتاد یا بدتر میشد ...
  2. دریایی که می فرمایید آسیبی به سایرین وارد نکرد باعث واژگونی قایق شهید باصره و زارع و سایرین شد و علت شهادت هر دو عزیز هم اصابت سرشون به سنگ های موج شکن براثر موج های چهار متری بود، وگرنه تکاورها شنا بلد بودند. اتفاقا اگر دماوند دریا بود، هیچ اتفاقی براش نمیفتاد، نه دماوند، حتی پیکان/کمان کلاس های کوچک هم در دریای به مراتب طوفانی تر دریانوردی کرده و می کنند. ابعادشون رو مقایسه کنید: مساله ی دیگری که به اون توجه نکردید، این هست که در محل اصابت موج به موج شکن، موج بیشترین نیرو رو داره و باعث بیشترین جابه جایی میشه. اگر زیر دماوند یک دست پر یا خالی بود، باز هیچ مشکلی براش ایجاد نمیشد، علت دو نیم شدنش این بود که زیر پاشنه پر، ولی زیر سینه ی ناو خالی بود (پاشنه لابه لای سنگ های موج شکن گیر کرده بود ولی زیر سینه خالی بود)، با بالا و پایین رفتن ناو با جریان آب، به تدریج فشاری که به وسط کیل آورد، باعث نصف شدن دماوند شد. در ویدوهایی که ملاحظه کردید احتمالا با چنین دریایی مواجه شدید: حالا همون دریا رو از زاویه ی دیگری ببینید که چه بلایی به سر یدککش میاره:
  3. بحث خطای انسانی هنوز پروندش باز هست و حتی این مساله که در یکی از حساس ترین لحظات مثل ورود شناور در دریای طوفانی به اسکله، چرا فرمانده یگان در پل فرماندهی حضور نداشته، همگی غیر قابل چشم پوشی هست. حتی خارج از بحث پرسنل شناور، با وجود این که چنین طوفانی برای شناوری مثل دماوند در حد قلقلک بوده و در حالت نرمال هیچ اختلالی در عملکرد یگان نداشته، ولی تحت شرایط ماموریتی دماوند که صرفا دریانوری بود و هیچ عملیاتی در حال انجام نبوده، در خشکی هم شاید این سوال مطرح بشه که چرا در سلسله مراتب فرماندهی، برای مثال فرمانده ناوتیپ منطقه، قبل از خراب شدن دریا دستور بازگشت یگان رو نداده و ... اما این که موتورها از کار افتادن قطعی هست، حتی در یک روزی که دریا نسبتا بهتر بود و اقدام به تخلیه ی یک سری تجهیزات از یگان کردن، مدارکی مثل فیلم های دوربین های مداربسته هم بدست اومد که نشان دهنده ی این مساله هست. این که از نظر فنی چطور چنین چیزی ممکن هست، که دو موتور یک شناور همزمان از کار بیفتند، چند فرضیه محتمل هست که درمورد دماوند 2 فرضیه وجود داره، اولی مشکل در سیستم سوخت رسانی هست، که برای مثال ممکن هست شناور سوخت تمام کرده باشه و دوم مشکل در فشار روغن که منجر به امرجنسی استاپ هر دو موتور میشه. در مورد اتمام سوخت هم این توضیح رو بدم که به این معنی نیست که شناور به کل سوختش تمام شده باشه. شناور هایی مثل دماوند، معمولا 2 دسته تانک سوخت دارن، یک دسته (لزوما یک مخزن نیست) تانکرهای رزرو اصلی سوخت هستن که در شناورهایی در ابعاد دماوند در حدود 200 هزار لیتر گنجایش سوخت دارن، و دسته ی دوم اصطلاحا مخزن روزمره یا daily هست که مصرف روزانه ی شناور رو تامین میکنه و از مخازن اصلی پر میشن که ممکن هست بر اثر خطای انسانی مخزن سوخت روزانه رو به اتمام بوده باشه و چون شناور در لحظه ی سانحه در حدود 1 مایلی اسکله ی خودش بوده، پرسنل با کم توجهی سوخت وارد مخزن روزانه نکرده باشن و به دلیل تلاطم دریا، پمپ های سوخت به طور لحظه ای موفق به دریافت سوخت نشده باشن و باز انجین استاپ پیش اومده که منجر به سانحه شده ... سلام و عرض ارادت متاسفانه مشکل اصلی طوفانی بودن دریا در این فصل هست از ابتدا باعث و بانی این سانحه شد. چندین راه توسط متخصصین پیشنهاد شد، که شاید بهترین روش پیشنهادی هم غرق کردن داک در نزدیکی دماوند بود، که به این طریق ضربه ی امواج گرفته میشد چون دقیقا طول داک از شناور بیشتر بود و با کف نشینی اون باز هم چند متر از آب بیرون میموند که متاسفانه هم به دلیل ریسک فاکتور که طبق ارزیابی ها احتمال تلفات بالا بود، تصمیم گرفته شد که حتی اگر شناور غرق هم بشه، بهتر از از دست دادن افراد هست. از طرف دیگه به خاطرخراب بودن دریا و چون داک خودش توانایی تحرک نداره و باید توسط شناور دیگه یدک کشیده بشه، در دریای طوفانی اون روزها ممکن بود داک و یدک کش هم آسیب ببینن و عملیات بی ثمر باقی بمونه. همون طور که گفتم تصمیم به پر کردن دماوند از توپ های بادی گرفته شد که دیگه متاسفانه دریا امان نداد.
  4. سلام فریگت دیگه ای در این کلاس چند وقت هست که ساختش در صنایع شهید تمجیدی شروع شده، احتمالا اسم اون رو دماوند خواهند گذاشت. --------- متاسفانه علت سانحه دماوند هم هنوز به طور قعطی مشخص نشده ولی چیزی که بیان شده این هست که موتورهای شناور به طور همزمان از کار افتادن و یک مقدار هم بدشانسی همراه قضیه بوده چون اگه 200 متر جلو تر یا چند صد متر قبل تر این اتفاق براش میفتاد به این سرنوشت دچار نمیشد. این که شاید تصور میشه تلاشی برای نجات دماوند نکردن، تصور غلطی هست. از لحظه های اولیه تیم های مختلفی برای در آوردنش رفتن ولی به خاطر مدل گیر کردن دماوند به هیچ شکلی غیر از بلند کردنش نمیشد از اون جا نجاتش داد چون پاشنه ی دماوند، مخصوصا قسمت سکان لابه لای سنگ ها گیر کرده بود (شناور همراه با موج بالا رفته بود و روی سنگ های موج شکن پایین اومده بود و باعث شد که وسط سنگ ها گرفتار بشه). چند بار تلاش شد با چند یدککش دماوند رو بیرون بکشن (حتی در همون روز اول با دریایی طوفانی) که به هیچ شکلی حرکت نمیکرد. علت شکستگی در سازه هم همین قضیه بود که پاشنه روی سنگ ها قرار داشت ولی زیر سینه ی کشتی خالی بود و در عرض چند روز با موج های شدید سازه ی شناور دچار شکستگی شد. برنامه ی تیم نجات هم پرکردن دماوند از توپ های بادی بود که حتی نداجا 160 میلیون تومان توپ برای این کار خرید و نازل هم در صنایع تمجیدی ساخته شد ولی متاسفانه توپ ها یک روز دیر رسید.
  5.   این ربات که اگه اشتباه نکنم از ربات های تمیز کننده ی استخرها منشاء گرفتن.   این مساله ی جلبک ها و میکروارگانیزم ها، یه مساله ی زیست محیطی بزرگ به شمار میره. خیلی از کشورها برای ورود کشتی ها به بنادرشون، در این زمینه قوانین سفت و سختی دارن که جناب elo اگه حضور داشته باشن بهتر می تونن توضیح بدن.   جابه جا شدن جلبک ها و میکروارگانیزم های یه نقطه ی دنیا، به نقطه ای دیگه، میتونه کاملا زیست بوم منطقه ی هدف رو تحت تاثیر قرار بده و حتی باعث منقرض شدن گونه های زیستی خاصی بشه. (نمونه هایی که توی کشور خودمون ازش کم نداریم، مخصوصا توی شمال کشور ...)   توی ویکیپدیا میخوندم که سالانه حدود 5.7 میلیارد دلار صرف مبارزه با این قضیه که تحت عنوان biofouling بهش پرداخته میشه، شده.   در مورد پاک سازی قسمت هایی مثل پروانه، باید این رو در نظر داشت که به خاطر صیقلی بودن سطحش و به خاطر تحرک شدیدش، به میزان کمتری درگیر این قضیه میشه و اون عکس ها بیشتر مربوط به شناورهایی هست که تحرک ندارن. و این که اگه قرار باشه کنار اسکله یا حتی توی دریا این پاک سازی انجام بشه، از غواص استفاده می کنن، اتفاقی که زیاد میفته. بعضی از شرکت ها هم ادعا می کنن که ربات هاشون توانایی پاک سازی 100 درصد قسمت های تحتانی کشتی رو داره و قیمت های ربات هاشون از 40 هزار یورو شروع میشه.       این رنگ هایی که بهشون اشاره کردید، و به رنگ های ضد جلبک معروفن، مانع از رشد جلبک ها نمیشن، صرفا باعث میشن که پاک کردن جلبک ها راحت تر بشه.   چیزی که با دیدن عکس مشخص نیست، ولی معضل بزرگیه، اینه که اتفاقا این جلبک ها خیلی هم سفت هستن و به راحتی از بدنه جدا نمیشن! به طوری که گاها فقط پاک سازی پروانه های یه کمان کلاس، ممکنه یک روز کامل طول بکشه! این جلبک ها به قدری سفت و محکم میشن، که برای تمیز کردنشون از روی پروانه ها، از سنگ فرز استفاده می کنن!!!   جدیدا با پیشرفت نانوتکنولوژی و ورودش به تمام صنایع، روی رنگ های جدیدی دارن کار می کنن، که به مرور زمان از خودش آنتی بیوتیک منتشر می کنه تا مانع رشد این میکروارگانیزم ها بشه، ولی باز هم چالش اصلی این جاست که این اصطلاحا جلبک که میگیم، خودش شامل 4000 میکروارگانیزم متفاوت هست که قطعا مبارزه کردن باهاش به این راحتی های ممکن نیست. 
  6.   طبیعی هست.   اول از همه توجه داشته باشید، که جماران به خاطر چندین دلیل (از جنبه های تبلیغاتی گرفته تا جنبه های فنی و ...) یکی از فعال ترین یگان های نداجا به شمار میره و طبیعتا فعالیت بیشتر احتیاج به رسیدگی بیشتری هم داره.   همچنین جماران در خط مقدم نصب تجهیزات هست، که این مساله ملزوم به اومدن مکررش به روی داک هست و هم به تبع این مساله، بحث تست ها و خرابی ها و غیره که باز بخشیش کنار اسکله انجام میشه و باز بخشیش نیاز به داک داره...   اما یه مساله هم اینه که جماران توی کانون توجه هست و در اصل باید مقایسه بشه که مثلا الوند چند بار به خشکی برده میشه و جماران چند بار تا بشه مقایسه کرد.   مهم ترین مساله هم از نظر من، بحث پاک کردن جلبک های دریایی هست. برای یگان های رزمی، قطعا یکی از مهم ترین مسائل سرعت هست. بدنه و پروانه ای که توی تصاویر میبینید که به به چقدر تمیز هست، بعد از رنگ آمیزی عکسش گرفته شده.     در صورتی که کشتی به سرعت به همچین وضعی میرسه:            و این جلبک ها، علاوه بر بحث قربانی شدن سرعت، توی بحث مصرف سوخت و حتی عمر بدنه و پوسیدگیش هم تاثیر دارن. الان برای رفع این جلبک ها ربات هایی وجود دارن که کنار اسکله میتونن پاکسازی رو انجام بدن، ولی نداجا متاسفانه فقط به شیوه ی سنتی که مستلزم بیرون آوردن یگان از آب هست دسترسی داره.             اتفاقا ارتقاء در حال انجام هست، ولی نه به شکلی که شما مد نظرتون هست (پد بالگرد برای مثال)، بیشتر به لحاظ تسلیحاتی و راداری ارتقاها روشون انجام میشه و علت این که بسیار به کندی انجام میشه، نبود منابع مالی کافی هست.   هر تغییری هم که شما فکرش رو میکنید، قابل انجام نیست، شما بخشی از تسلیحات رو می بینید که صرفا روی شناور نصب هست، در صورتی که برخی از تسلیحات بخشیشون داخل بدنه قرار گرفته و همین طور کانال کشی ها، کابل کشی ها، فرامین و برق که هر کدام در زمان خودش با محاسبات خاصی هم به جهت وزن و بالانس شناور و هم به لحاظ سهل بودن دسترسی تعمیراتی و حتی مسائل ایمنی پیش بینی شده، نصب شدن و جماران یا دماوند در عین شباهت ظاهری با الوندها، تفاوت های درونی بسیار زیادی با الوند ها دارن و صرف این که الوندها رو بخوایم کاملا از هر نظر شبیه به جماران یا سهند کنیم، چیزی جز دور ریختن منابع مالی و دوباره کاری نیست.     بله، متاسفانه یکی از مشکلات طولانی شدن پروژه ها که الان دامن گیر نداجا شده، تورم هست که همین طور که شاهدش هستیم یکی از مورد ها همین 3 پیکان کلاس نیمه کاره ای هستن که توی بندر عباس کم کم عمرشون داره به یک دهه نزدیک میشه ولی نیمه کاره و بلاتکلیفن و این موارد کم هم نیست. شاید 10 شناور نیمه کاره (از پروژه های موج و سینا گرفته تا فاتح و یدک کش ها) روی درست نداجا مونده، پروژه هایی که شاید الان هزینه ی تموم کردنشون (که شاید مثلا 40 یا 50 درصد پیشرفت هم دارن) 5 برابر کل هزینه ی ساختی شده که در زمان استارت زدن ساخت پیش بینی شده بود.   و چند سال اخیر هر چقدر هم که جلوتر رفتیم، وسع مالی نداجا بد و بدتر شده. این مسائل دیگه از دست نداجا خارج شده و باید از طرف مجلس، وزارت دفاع یا حتی شخص رهبری این مشکل مالی حل بشه که خب مساله هم مختص نداجا نیست، رکود اقتصادی ای هست که کل کشور رو گرفته، یه نمودش هم در نداجاست ...  
  7. Commandant

    ناوگان سفید

                  زمانی که صحبت از دریا و نیروی دریایی می شود، یکی از اولین مواردی که در ذهن شکل می گیرد، ناوهای هواپیمابر و نیروی دریایی شماره ی یک دنیا، یعنی نیروی دریایی ایالات متحده است. اما آیا تا الان از خود پرسیده اید که چه شد که این نیروی دریایی این گونه شد که الان می بینیم؟   نیروی دریایی ایالات متحده با بیش از 320 هزار نفر پرسنل مستقیم، بیش از 270 یگان رزمی در سراسر دنیا، 3700 هواگرد فعال، 10 ناوهواپیمابر فعال، 2 ناوهواپیمابر رزرو و 3 ناو هواپیمابر در حال ساخت، سال هاست که با اختلافی زیاد نسبت به رتبه های بعدی، حرف اول را در دریاها می زند.   شکل گیری   تشکیل نیروی دریایی ایالات متحده به دوران جنگ 8 ساله ی استقلال امریکا در سال 1775 باز می گردد. سال هایی که بزرگ ترین دغدغه ی دریایی برای آن ها، جلوگیری از رسیدن اسلحه و تدارکات به سربازان بریتانیایی بود.       جان آدامز، از بنیان گذاران اصلی نیروی دریایی امریکا   در کنگره، عده ای اعتقاد داشتند که برای دفاع از سواحل، حفظ خطوط کشتیرانی و کمک گرفتن از کشور های خارجی، وجود یک نیروی دریایی ضروری است، اما عده ی دیگری معتقد بودند که باوجود نیروی دریایی قدرتمند بریتانیا، پا گذاشتن به دریا احمقانه و نوعی خودکشیست. اما در نهایت دستور جورج واشنگتن خاتمه ای بر این نزاع بود. او دستور داد که به سرعت یک نیروی دریایی تشکیل شود. نحوه ی تشکل نیروی دریایی هم به این صورت بود که کشتی های تجاری-باری تسلیح شدند و پا به نبرد گذاشتند. پنج کشتی با نام های آلفرد، اندرودوریا، کابوت و کلمبوس تحت فرماندهی اسک هاپکینز، اولین کشتی های نیروی دریایی ایالات متحده بودند. بلافاصله فرمان ساخت 13 کشتی هم توسط کنگره صادر شد تا این نیروی دریایی کوچک بتواند علیه ناوگان بریتانیا که از بنادر کانادا به نیویورک هجوم می آوردند اقدام موثر انجام دهد. اما این نیروی دریایی تقریبا هیچ حرفی در برابر نیروی دریایی باتجربه و پرشمار بریتانیا نداشت و تمامی آن ها تا سال 1781 یا غرق شدند یا به تسخیر در آمدند.   فریگت های هنکاک و بوستون در حال تسخیر فریگت بریتانیایی فاکس. 7 ژوئیه ی 1777.   نیروی دریایی اولیه ی امریکا سرانجام چندان خوشی نداشت. از مجموع 65 کشتی ساخته شده، خریداری شده، تسخیر شده و قرض گرفته  شده ی آن ها، تنها 11 کشتی از سال های جنگ جان سالم به در بردند. بعد از معاهده ی 1783 پاریس، جنگ خاتمه یافت. اقتصاد امریکا و به تبع آن نیروی های مسلح به قدری تضعیف شده بود که دیگر قادر به حفظ نیروی دریایی نبودند. کشتی ها به مزایده گذاشته شدند و به بالاترین پیشنهاد فروخته شدند. آخرین کشتی که فریگت Alliance بود نیز به قیمت 26 هزار دلار فروخته شد که مهر خاتمه ای بود بر نیروی دریایی.   به مدت تقریبا یک دهه، امریکا هیچ گونه نیروی دریایی نداشت و به تدریج این دزدان دریایی بودند که بر دریاهای اطراف سیطره پیدا کردند تا این که کنگره در ابتدا اقدام به ایجاد گارد ساحلی نمود و بعد از مشاهده ی ناکارآمدی گارد ساحلی در مقابله با دزدان دریایی، در سال 1794 با تصویب کنگره، نیروی دریایی مجددا تاسیس شد. دستور به ساخت 6 فریگت داده شد و 3 سال بعد، یعنی در اکتبر 1797، اولین کشتی ها یعنی USS United States ، USS Constellation و  USS Constitution به نیروی دریایی تحویل داده شدند و نیروی دریایی مجددا آغاز به کار کرد.   در ابتدای امر، رئیس جمهور جفرسون و حزب جمهوری خواه پشتیبان او مخالف وجود یک نیروی دریایی قدرتمند بودند، چرا که از نظر آن ها کشور تنها به قایق های توپ دار کوچک نیاز داشت تا فقط از بنادر اصلی کشور محافظت کند. اما این تئوری در عمل غیر موثر ازآب در آمد.   جنگ های دریایی که بین نیروی دریایی ایالات متحده و بریتانیا و بعد از آن نبرد های دریایی که با مکزیکی ها رخ داد به تدریج اهمیت یک نیروی دریایی قدرتمند را بر سیاست مداران آشکار ساخت و برشمار کشتی های نیروی دریایی افزوده شد تا جایی که در یکی از نبردها، نیروی دریایی 12 هزار سرباز را در یک تهاجم آبی-خاکی جابه جا کرد که در نوع خود کم نظیربود. از آن جایی که همیشه این جنگ است که باعث پیشرفت تسلیحات می شود، صلح 20 ساله ی ایالات متحده در قرن 19، باعث شد تا نیروی دریایی دوباره رو به افول برود. تا این که با پیشرفت صنایع فولاد در اواخر قرن 19 و دگردیسی کشتی ها از چوب به استیل، بار دیگر نیروی دریایی امریکا جانی تازه گرفت. درگیری با نیروی دریایی اسپانیا نیز مزید علت شد و نیروی دریایی بار دیگر نیز مورد توجه سیاست مداران قرار گرفت.   در سال 1901، با رسیدن تئودور روزولت به ریاست جمهوری ایالات متحده، ورق در دفتر نیروی دریایی برگشت. این نیرو که تا پیش از این همیشه مورد بی مهری قرار داشت، حالا یک حامی قدرتمند پیدا کرد، چه کسی بهتر از شخص اول مملکت؟   روزولت جمله ی معروفی دارد: "آرام سخن بگو و با خودت یک چماق بزرگ داشته باش، به هرجایی خواهی رسید". این ایدئولوژی "چماق بزرگ" او حتی امروزه نیز خط مشی ایالات متحده مانده است. چماق بزرگی که در قالب یک نیروی دریایی تجلی پیدا کرد.     با حمایت روزولت و کنگره، بودجه ی زیادی به نیروی دریایی اختصاص پیدا کرد. برنامه با ساخت 90 کشتی شروع شد که حدود دو سوم آن ها فلزی بودند. نیروی دریایی به سرعت مدرن سازی شد. بدنه ی هر یک از کشتی ها به رنگ سفید رنگ آمیزی شد و به آن ها لقب "ناوگان سفید" داده شد.               روزولت برنامه ی بزرگی تدارک چید. 16 رزمناو، تحت قالب دو اسکادران به مدت 2 سال به کشورهای زیادی سفر کردند تا پیام صلح و دوستی ایالات متحده را به تمام جهان مخابره کنند. چیزی که مثلا آرام سخن گفتن بود، اما اگر به آن دقت می شد، این چماق خیلی بزرگ بود که رویت می شد!   ناوگان در زمان صلح به اهداف از پیش تعیین شده ی خود رسید، اما بار دیگر جنگ در گرفت، این بار جنگ جهانی. رئیس جمهور ویلسون با تصویب کنگره، 500 میلیون دلار به نیروی دریایی اختصاص داد. نیروی دریایی که اکنون درگیر جنگ با آلمان ها بود، خون تازه ای به رگ هایش تزریق شد. 500 میلیون دلار ظرف مدت 3 سال صرف ساخت 10 رزمناو، 6 نبردناو، 30 زیردریایی، 50 ناوشکن و کشتی های تدارکاتی مورد نیاز آن ها شد.     جنگ کارامد بودن این ناوگان بزرگ و اهمیت یک نیروی دریایی قدرتمند را بر سران واشنگتن به خوبی آشکار کرد تا جایی که یک روز رئیس جمهور ویلسون به سرهنگ ادوارد هاوس گفت: "منتظر روزی هستم که نیروی دریایی امریکا از نیروی دریایی بریتانیا هم قدرتمند تر شود".   با پایان یافتن جنگ جهانی اول، برخلاف ادوار گذشته که معمولا نیروی دریایی دچار رکود می شد، این بار این گونه نشد. رئیس جمهور و دو حزب اصلی ایالات متحده سر هر چیزی که اختلاف نظر داشتند، در مورد داشتن یک نیروی دریایی قدرتمند هم رای بودند. ساخت و ساز های سنگینی انجام گرفت و صدها کشتی جدید ساخته شد، کار به جایی رسید که نیروی دریایی ایالات متحده 18 ناوهواپیمابر و 8 نبردناو عملیاتی در اختیار داشت و بیش از 70 درصد شناورهای نظامی با تناژ بالای 1000 تن متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده بود.   نیروی دریایی امریکا به قدری قدرتمند شده بود که حتی حمله ی ویران گر ژاپن به پرل هاربر و تار مار کردن نیروهای امریکایی در آن جا نتوانست چیزی از قدرت این نیرو کم کند، نبرد توامان با ژاپن و همین طور آلمان که هر یک قدرت های دریایی بزرگی به شمار می رفتند، باز هم نتوانست مانع پیشرفت هر چه بیشتر نیروی دریایی امریکا شود.         نتیجه ی حمله ی 450 هواپیمای ژاپنی که از 6 ناو هواپیمابر به بندرپرل حمله کردند   و این گونه بود که نیروی دریایی شماره ی یک دنیا پا به عرصه گذاشت. برای حسن ختام، گفتنیست که نیروی دریایی امریکا در جبهه ی نرماندی، در سال 1945، 6768 کشتی را در عملیات شرکت داد که در نوع خود بی نظیر به شمار می رود.     نگارنده : Commandant کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع copyright © Military.ir    
  8. هر گونه تقابل ایران با اعراب برای ما یک پیروزی پیریک یا همون "Winning the Battle but Losing the War" هست. بهتره اقایون هر جور که مدیریت می کنن، کار به درگیری نکشه.
  9.   با هدف مشارکت کاربران عزیز در تولید محتوای علمی انجمن میلیتاری ، و در ذیل برنامه احیای تاپیک های پنج گانه، تاپیک دانشنامه نیروی دریایی با فرمی تازه و قوانینی جدید مجددا راه اندازی می شود.   از تمام دوستانی که علاقه به شرکت در این تاپیک دارند انتظار میرود که قوانینی که در ادامه ذکر می شود را در ابتدا به طور دقیق مطالعه بفرمایند ثانیا  نسبت به اجرای ان اهتمام  جدی داشته باشند:     1- کلیه قوانین انجمن در مورد این تاپیک مصداق پیدا می کند .   2- هر پست ، می بایست حداقل با استفاده از یک پاراگراف 2 خطی و حداکثر در 5 خط ، تصویر ارائه شده را تشریح کند . (در صورت ارسال تصویر بدون شرح ،پست بلافاصله مخفی خواهد شد) ( نکته : بر تصویر بدون شرح ، فایده ای مترتب نیست ، چرا که هدف اصلی تاپیک ، ارائه مطالبی است که در کوتاه مدت قابلیت تبدیل شدن به تاپیک را نداشته  و ارسال آن بصورت یک موضوع مستقل ، زمان بر خواهد بود )    3- تصاویر ارسالی می بایست در گالری انجمن ، بارگذاری گردد ( در صورت دراختیار نداشتن اکانت گالری ، کاربر موظف هست ، تصاویر را بصورت لینک ارسال نماید تا توسط مدیر مربوطه منتقل شود )   4- حداکثر تعداد تصاویر ارسالی ، 5 عدد ( یکی بصورت سایز نرمال و 4 تصویر دیگر در سایز کوچک ) خواهد بود . ( با هدف جلوگیری از سنگین شدن صفحات )    5- تصاویر مربوط به تجهیزات نظامی ( زمینی ، هوایی ، دریایی ، فضایی ) می بایست در گالری مربوط به خود ارسال گردد . در نتیجه کاربران عزیز از ارسال تصاویر صفحه پرکن ، خودداری نمایند .   6- این تاپیک با هدف شناسایی موضوعات جذاب به منظور تبدیل شدن به یک موضوع مستقل ایجاد شده است ، در نتیجه کاربران عزیز از ارائه تصاویر به اصطلاح سرگرم کننده (FUN) بشدت خودداری فرمایند    7- در صورت وجود نقص یا اشتباه و یا حتی سئوال در خصوص مطالب ارائه شده ، کاربران عزیز از برهم زدن نظم و روال تاپیک بشدت خودداری نموده و نظرات خود را در خصوص مطالب ، در استاتوس یا PM پیگیری نمایند .    8- شرح تصاویر می بایست به زبان پارسی ارائه گردد .   9- حتی الامکان از قراردادن تصاویر ومطالب تکراری خودداری گردد .    10- مطالب و تصاویر کپی شده از سایر منابع در وب ، به هیچ  عنوان پذیرفته نمی شود ( به استثنای مطالبی که مربوط به  تاریخ نیروهای مسلح ایران است )    11- همه پست ها می بایست با فونت تاهوما و شماره 14 ( برای تیتر مطلب شماره 18 )  ارائه گردند.      پست های که یک یا چند بند از قوانین فوق را نقض کنند از دسترس خارج می شوند .     با تشکر از برادر بزرگوار و ارجمند جناب MR9
  10.   زیردریایی بعثت فعلا وجود خارجی نداره. نام یکی از پروژه های زیر سطحی نداجاست که قرار هست ماحصلش یک زیردریایی در تناژ بالاتر از فاتح باشه.   فاتح هم تناژی در حدود 500 تن داره و دلفین های رژیم صهیونیستی که باید توجه داشته باشید که این زیردریایی جدید از کلاس دلفین 2 هست، هم رده ی زیردریایی های کیلو کلاس به شمار میره و خیلی از رفرنس ها اون رو پیشرفته ترین زیردریایی این کلاس به حساب میارن.
  11.   هر شناوری رو برای کاری طراحی کردن، این شناورها کارشون مشخص هست و چون صرفا تناژ بالاتری دارن دلیل بر این نمیشه که بتونن وظایف یک فریگت رو انجام بدن، یکی از ساده ترین موارد سرعت های 30-40 ناتی یگان های رزمی هست هست که این شناورها به خواب هم نمی بینن.   با توجه به سواحل وسیع ما، آن طور که ما در زمینه ی یگان های تهاجمی کمبود داریم، توی زمینه ی یگان های پشتیبانی مختلف کمبود نداریم (به لطف دریافت تقریبا کامل یگان های سفارش های قبل از انقلاب و خریدهای بعد از انقلاب) که البته این کمبودها بعد از شروع این ماجرای دزدان دریایی پررنگ تر شده، چون تعداد یگان های ما با توانایی ماموریت های طولانی مدت بسیار کم هست.   درنهایت ما برای توسعه ی یگان های پشتیبانی هم برنامه داریم، حتی برنامه خرید از روسیه هم مطرح هست.   درمورد تحریم تسلیحاتی هم باید بگم ما تونستیم این اندک شناورها روبا پیگیری های مستمر بگیریم چون هیچ گونه سامانه ی تسلیحاتی روشون نصب نیست (درقرار داد اولیه بود البته). این نیمچه تسلیحاتی که روشون هست، همگی توسط خود نداجا تسلیح شدن.
  12.       یکم ماه می سال 1912، در روستای "خایدوکی نیسکی" آلمان (امروزه این روستا جزء خاک لهستان به شمار می رود)، پسری چشم به جهان گشود که سرنوشتی عجیب در پیش رو داشت. پس از پشت سر گذاشتن کودکی و نوجوانی معمولی خود، در سن 17 سالگی به انگلستان رفت.   پدرش مدیرمدرسه بود و او نیز در ابتدا با نیت پا گذاشتن در جای پای پدر برای تحصیل در رشته ی ادبیات انگلیسی در دانشگاه Exeter مشغول به تحصیل شد. در آن جا به زبان انگلیسی تسلط کامل پیدا کرد ولی تنها چند روز قبل از تولد 18 سالگی خود به آلمان بازگشت و برای خدمت در نیروی دریایی ثبت نام کرد.    بعد از پشت سر گذاشتن دوره های آموزشی در خشکی و در دریا، برای خدمت، به کروزر نیروی دریایی به نام Emden ملحق شد. بعد از 6 سال خدمت کردن روی کروزرها و فریگت های نیروی دریایی، برای پشت سر گذاشتن دوره های فرماندهی زیردریایی انتخاب شد.   کشتی آموزشی Niobe، محل آموزش اتو   در ژانویه ی 1936 به عنوان افسر عرشه ی زیر دریایی U-35 گماشته شد. شناوری که هم برای اون بد یمن بود، هم خوش یمن. هم نزدیک بود جان او را بگیرد، هم پلی شد برای ارتقای او:          "ناوبانیکم بودم، در زیردریایی U-35، تحت امر ناوگان دوم، به همراه U-28 برای گشت در آتلانتیک ماموریت گرفته بودیم. طبق رسم معمول، قبل از اعزام برای انجام تمرینات به خلیج لوبک رفته بودیم. در میانه ی تمرینات سخت و طولانی همراه کاپتان به بالای پل فرماندهی رفته بودیم". اتو سیگاری روشن کرد و به چشمان کاپتان میکاهلس نگاه کرد، با این منظور که یعنی شاید بد نباشد به اندازه مدت کشیدن یک سیگار به خدمه استراحت داده شود، اما نگاه کاپتان چیز دیگری می گفت. اتو به کاپتان که حالا به جای دیگری نگاه می کرد گفت که برای چک کردن توپ عرشه پایین می رود و به سرعت از نردبان پایین رفت، تا به این بهانه حداقل سیگارش را تمام کند. مشغول چک کردن آب بند های لوله ی توپ بود که ناگهان با صدای پسسسسسسسسسسسس بلندی که از زیردریایی بلند شد، متوجه شد که کاپتان جمله ی او را نشنیده و متوجه پایین رفتن او از برج به عرشه نشده است. اما دیگر خیلی دیر شده بود: "سریعا خودم را به نردبان رساندم و از برج بالا رفتم، سعی کردم از پریسکوپ بالا بروم تا شاید کاپتان من را ببیند و متوجه جا ماندن من بشود ولی خیلی چرب بود و بالا رفتن از آن غیر ممکن".  زیردریایی به سرعت پایین رفت و اتورا نیز با جریان آب با خود به پایین کشید، در حالیکه به زیر آب می رفت و احساس خفگی به او دست داده بود، در نهایت با تلاش زیاد توانست به سطح آب بیاید ولی با لباس چرمی سنگینی که برتن داشت، دریافت که در آب وحشتناک سرد دسامبر خیلی دوام نمی آورد. بدنش سفت و بی حس شده بود، مرگ را در برابر چشمانش می دید که ناگهان U-35 را جلوی چشمانش دید. برایش جلیقه ی نجات انداختند و به سرعت بدن نیمه جانش را از آب سرد گرفتند. همین که به برج فرماندهی و به نزد کاپتان رسید گفت: " گزارش میدم، قربان، دوباره به کشتی برگشتم، قربان" و در حالیکه انتظار عذرخواهی داشت با این جواب کاپتان روبرو شد: "متشکرم، لطفا برو پایین". از آن جایی که در زیردریایی هیچ ابزاری برای گرم کردن وجود نداشت، به او مقدار زیادی نوشیدنی الکلی نوشاندند و با گذاشتن بطری های پر شده با آب گرم توانستند اورا از مرگ نجات دهند. داستان توسط خدمه به بیرون درز کرد و حتی در یک روزنامه هم چاپ شد و باعث معروف شدن اتو شد. اتو یک قانون داشت: "خدمه را همیشه سیر نگه دار". بنا به عقیده ی او این امر باعث می شد همه چیز خوب پیش برود. بنابراین او اجازه داده بود که تمامی خدمه ی U-35 در هر ساعتی از شبانه روز که مایل بودند، از اغذیه های موجود در زیردریایی استفاده کنند. این کار برایش گران تمام شد، چرا که در یکی از دریانوردی ها که از برنامه ریزی قبلی طولانی تر شد، به مشکل برخوردند و اتو به خاطر این کارش توبیخ شد و حتی ملزم شد که بهای کل غذای مصرف شده را نیز پرداخت کند. در سی ام جولای 1937، با مرگ ناگهانی فرمانده ی زیردریایی در حادثه ی رانندگی، وی به فرماندهی یگان رسید. همزمان با فرماندهی او در اسپانیا جنگ داخلی در گرفت و وی به همراه یگانش مامور به منطقه شدند.   U-35 در ناوگان زیردریایی آلمان به بدشانسی معروف بود، چرا که در طول عمر کوتاه خود، از همان روزهای اول باعث حوادث زیادی شده بود، غیر از حادثه ای که برای خود اتو پیش آمد، حوادث دیگری من جمله برخورد با زیردریایی U-30 که نزدیک بود جان تمامی خدمه را بگیرد، زیر دریایی را به سرعت بین خدمه منفور کرد.   تنها 2 ماه بعد از رسیدن به فرماندهی U-35، به فرماندهی یک زیردریایی جدید با شماره ی U-23 منصوب شد. بدشانسی ها تمام شد. با شروع جنگ به اولین ماموریت جنگی رفت و در اولین شکار خود توانست که یک نفتکش 10517 تنی دانمارکی را با شلیک اژدر غرق کند و این شروعی برای کارنامه ی درخشان او بود. ناوهای انگلیسی که کاروان را اسکورت می کردند فکر کردند که احتمالا با مین برخورد کرده است. چرا که اتو استاد پنهان کاری بود. به سرعت بین خدمه به "اتوی بی سر و صدا" معروف شد، چرا که هیچ وقت (جز مواقع لازم) از ارتباطات رادیویی استفاده نمی کرد و در استفاده از تاکتیک های کشف نشدن توسط سونارهای پسیو دشمن مهارت بالایی داشت.   در بازگشت از یکی از دریانوردی های موفق   با زیردریایی جدید خود چندین شکار ثبت کرد و تاکتیک های او به سرعت در نیروی دریایی گسترش یافت. روش او به این شکل بود که شب ها در نزدیکی کاروان ها به سطح آب می آمد و به هر کشتی یک اژدر شلیک می کرد و دوباره غوص می کرد. طولی نکشید که شعار "یک اژدر ... یک کشتی" به عنوان شعار u-boat های آلمانی معروف شد.         اتو پس از U-23 که با آن 8 شکار موفق داشت، به فرماندهی زیردریایی U-99 گماشته شد و با آن 44 شکار انجام داد. تا این که در 17 مارس 1941، در عملیات ضد زیردریایی ناوشکن های Walker و Vanoc انگلیسی، زیردریایی او براثر انفجار مین های انداخته شده توسط ناوهای دشمن، در اعماق دریا از کار افتاد و مجبور شد به صورت اضطراری به سطح بیاید.       U-99 افسانه ای   اتو به ناو Walker درخواست کمک کرد و پس از تخلیه ی افرادش از زیردریایی، آن را غرق کرد. Walker به کمک آمد و اتو تازمانی که به همه ی افرادش کمک به سوار شدن نکرد خودش سوار کشتی نشد و در نهایت درحالی که نزدیک بود از فرط بی حسی ناشی از سردی آب بی هوش شود توسط یک ملوان انگلیسی از آب گرفته شد.     شکارچی بالاخره خود شکار شد، Vanoc و Walker    اتو 7 سال زندانی انگلیسی ها بود. در سال 1943، آلمانی ها عملیاتی برای رهایی او از کمپ ترتیب دادند اما عملیات موفقیت آمیز نبود. انگلیسی ها اورا به کانادا فرستادند تا سرانجام در سال 1947 از اسارت آزاد شد و به آلمان بازگشت. پس از شروع به کار مجدد نیروی دریایی آلمان درسال 1955، وی به همراه برخی از بازمانده های نیروی دریایی به خدمت بازگشت تا 15 سال باقی مانده ی خدمت خود را به پایان برساند. وی در نیروی دریایی جدید نیز مدارج ترقی را یکی پس از دیگری طی نمود و از فرماندهی اسکادران یکم اسکورت به فرماندهی اجرایی در ناتو رسید و در نهایت پس از 30سال خدمت و 7 سال اسارت در سپتامبر 1970، با درجه ی دریاداری بازنشسته شد.   اتوکرچمر در سال 1998 و در سن 86 سالگی، در روز جشن پنجاهمین سالگرد ازدواجش، در حالی که سوار بر یک قایق تفریحی در رود دانوب بود از دنیا رفت. سرنوشت این گونه بود که در دریا جان به جان آفرین تقدیم کند.       بدن او سوزانده و خاکسترش به دریا سپرده شد.   در حالی که اتوکرچمر تنها در یک و نیم سال از 6 سال جنگ حضور داشت، هیچ گاه رکورد شکارهای او شکسته نشد.     لیست شکارهای اتوکرچمر:   غرق 47 کشتی به مجموع تناژ 274.418 تن و آسیب رساندن به 5 کشتی به مجموع تناژ 37.965 تن. لیست نشان ها و مدل های اتو کرچمر:   -         صلیب آهنین درجه ی دوم   -         صلیب آهنین درجه ی اول   -         نشان جنگی U-boat   -         صلیب شوالیه های صلیب آهنین     -          صلیب شوالیه های صلیب آهنین با برگ های بلوط و شمشیر     نگارنده : Commandant کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع copyright © Military.ir     
  13. Commandant

    گوش شیطان ، شنود اشباح

    منبع اصلی این نوشته که من هم سال ها پیش اون رو خونده بودم:   این سایت و کلا پروژه ی Ibex از پروژه های واقعا محرمانه بودن! به طوریکه تمام این مطالب ادعا شده صرفا گمانه زنی از روی شواهد و ظواهر هستن و کسی به درستی نمیدونه که داستان از چه قرار هست. این سایت توی بهشهر (تا جایی که من شنیدم) تا حدودی فعال هست و متروکه نیست. در هر صورت ازاین دست تجهیزات افسانه ای به جا مونده از رژیم قبل که هنوز حتی نتونستن به کار بگیرنشون کم نیست، من جمله موردی توی اصفهان و یک مورد هم توی رشت (حسن رود) ...   ------------------   یک سری مطلب هم ادامه ی این نوشته هست که علاقه مندا می تونن این جا مطالعه کنن: http://www.daneshju.ir/forum/f344/t32503.html
  14.   سامانه ای که جلوی پل فرماندهی جماران نصب شده یک چف/فلیر دیسپنسر هست.   در مورد نصب سامانه ی HQ7 هم که اشاره کردید و قبلا هم توسط دوستان بهش اشاره شده، باید توجه کنید که برد این سامانه خیلی کم هست، اصلا برد رادار جست و جو گر این سامانه زیر 20 کیلومتر هست (که در نمونه ی صادراتی کمتر هم هست) و برد خود موشک علیه اهدافی که سرعت بالایی دارن (که عملا به غیر از بالگرد ها بقیه ی اهداف هوایی سرعتشون بالاست) عملا زیر 8 کیلومتر هست و اصلا توان درگیری با اهدافی که ارتفاع متوسط یا بلند دارن رو نداره (یک کلام: برمی گردیم به دورانی که ناکارآمدی سی کت ها اثبات شد)   توجه داشته باشید که محراب مهندسی معکوس چه سامانه ای هست و این که عملا سامانه ای هست که هم توان دفاع هوایی داره و هم میشه علیه اهداف شناور ازش استفاده کرد، به طور مثال ناوچه گرز که لانچرهای استاندارد رو به جای هارپون ها دریافت کرد، وظیفه اش دفاع هوایی نشده، بلکه صرفا همون موشکی که توان به کار گیری علیه شناور رو داره، میشه باهاش عملیات پدافند هوایی رو هم انجام داد.   الان جماران با در اختیار داشتن سامانه ی محراب، عملا داستان یک تیرو دو نشان رو داره ... اگه همین شناورهای پروژه موج، به جای 4 لانچر نور/قادر (که اخیرا جماران، دماوند و الوند لانچرهای قدیر رو دریافت کردن/دارن می کنن)، 8 لانچر داشته باشه و به نحوی بتونیم تعداد موشک های محراب رو هم به 8 برسونیم (به طور مثال استفاده از لانچرهای جعبه ای، به صورت کانفیگوریشن 2 در 4)، اون وقت فقط جای یک CIWS خالی هست ...   در مورد سامانه های پدافندی دریاپایه فقط صبر داشته باشید نیروی دریایی هم پروژه های بومی در دست داره (از دفاع نزدیک گرفته تا نمونه هایی بهتر از محراب) و هم از سال 1380 همیشه به دنبال خریدش هم بوده ( اولین بار برای ناوچه ی پیکان که موفق نشدن و ناچارا رفتن سراغ بوفورس، خصوصا این که به نمونه های روسی علاقه دارن...)
  15. با عرض شرمندگی ولی این قضیه ی موشکه این همه طول و تفسیرنداره   صرفا نشون داده شد که به تکنولوژی ساخت موشک های لانچ شونده از زیر آب رسیدیم.   حتی موشکی هم که از یک زیردریایی در عمق پریسکوپ شلیک میشه، در واقع توی خود زیردریایی در بستری از هوای فشرده قرار داره و با فشار هوا پوش میشه بیرون.   اون جا از لانچر پر از هوا میره توی آب، این جا به دلیل سرعت کم بعد از لانچ میفته ی توی آب و دوباره میاد بیرون.   الان از روی شواهد میشه ادعا کرد که مخصوصا با توجه به لانچ افقی این موشک، بدون هیچ گونه تغییر (یا با کمترین تغییرات) در سیستم لانچ، میتونیم از زیردریایی های خودمون در عمق پریسکوپ موشک شلیک کنیم ...