seyedmohammad

Scientific Pal
  • تعداد محتوا

    1,290
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    27

seyedmohammad آخرین امتیاز شما در روز 29 آبان 1400

seyedmohammad شما بیشتری مطالب مورد علاقه کاربران را دارید!

اعتبار در انجمن

10,524 نشان معرفت

درباره seyedmohammad

  • رتبه حساب کاربری
    ستوان یکم

Profile Information

  • Gender
    Male
  • Location
    طهران پلاک پرچم !
  • Interests
    سلاح های انفرادی.سلاح های سرد . پهپاد

آخرین بازدید کنندگان پروفایل

15,838 نمایش های پروفایل
  1. متن اخبار اصلی تو این مایه ها بود که یه یارویی داره یک موتور پالس جت می سازه تو اوکراین. ( که تمام بچه های گرایش پیشران موقع خوندن لونوار و همفری و اینا همین کارو با چند متر لوله تو حیاط دانشگاه می سازن) ایده ی خودشم اینه که ببیندن روی هایمارس تا بردش دوبرابر بشه.بعد بر اساس همین تلاش یارو ،‌پوستر کروز طراحی کردن و سناریوی سوارم با سروصدای زیاد چیدن و الخ. حقا که زرشک!
  2. بازار بزرگ ذوب آهن قراضه ....
  3. ربطی به آرش 24 که برای پژوهشگاه فضایی هست،‌ نداره. همون موقع هم بحث شد که دو موتور دو مسیر کاملا جدا در توسعه داشته ن.
  4. 182 علی الظاهر با موتور بی نام مرحله سوم قاصد + خیبر شکن روبرو هستیم . والله الهادی .
  5. فقط رعد و طوفان و کیا ۲ امرپ هستن.
  6. درس سوم: سطح راهکاری از جنگ های دوره ناپلئون تا جنگ اخیر در اوکراین اهمیت و تاثیرگذاری توپ خانه (گلوله زنی) همواره برای کارشناسان و نخبگان نظامی دنیا عیان بوده است. توپخانه اولین مصداق قدرت آتش در ارتش ها بوده است و از آن زمان عموما برای انهدام مواضع، ادوات یا نیروی‌های پیاده دشمن جهت پشتیبانی نیروهای خودی استفاده می شود و در حملات و آفند ها این یگان عموما نقش آتش پشتیبان را ایفا می‌کند. علت پیدایش توپخانه در زمان های قدیم و در هنگام اجرای عملیات های محاصره ( قلعه های نظامی و یا شهرها) برای آن بوده که بتوان به استحکامات و ساختمانهایی که به نیروهای دشمن برتری آتش می دهند از فاصله ی دور آسیب وارد ساخت. در جنگ تحمیلی 8 ساله نیز توپخانه نقشی بی بدیل و انکار ناشدنی ایفا کرد. به ویژه در طرف ایرانی، تخصص، آموزش و فرماندهی توپخانه سطح بالاتری را شاهد بودیم و به رغم کاستی ها این نیرو در تمامی عملیات ها نقشی کلیدی بر عهده داشت به نحوی که بدون این عنصر حیاتی پیروزی در هیچ عملیاتی ممکن نمی نمود. همچنین یکی از مهمترین نقاط قوت امروزی ما یعنی فن آوری موشکی حاصل تلاش های نیروهای جمعی ادوات و توپخانه در زمان دفاع مقدس بوده است . به همین سبب در طی جنگ و سال های اولیه پس از پایان آن شاهد خرید های تسلیحاتی در حوزه توپخانه از مبدا کشورهای مختلف، خصوصا کانادا (ghn-45) ، چین و کره شمالی بودیم. این موضوع مشکلاتی را نیز برای نیروهای کاربر به وجود آورد. در فهرست مشکلات می توان به مسایل مرتبط با آموزش نیروها( سیستم های شرقی و غربی) و مسایل مرتبط به تامین و نگهداری (نت) اشاره نمود. مهم ترین مشکل حاصل از این تنوع در تجهیزات تنوع بیش از حد کالیبر است به گونه ای که تقریبا تمام کالیبرهای عملیاتی روز دنیا و برخی کالیبرهای خارج از رده هنوز در سازمان رزم توپخانه ایران حضور دارند. تنوع کالیبر در کنار دیگر مشکلات انواع ادوات فعال در توپخانه نیروهای مسلح ایران - به ترتیب- از این قرار است: 105 میلیمتر: توپ آمریکایی کششی ام 101 با برد 11 کیلومتر که در دوره جنگ جهانی دوم ساخته شده. پیش از انقلاب دست کم 250 اراده از آن خریداری شد و تا به امروز نیز به همان صورت اولیه صرفا با انجام تعمیرات و بازسازی – بدون هیچ گونه ارتقای موثر – در وضعیت عملیاتی قرار دارد. 122 میلیمتر: توپ کششی D 30 که اولین بار در طی جنگ تحمیلی با غنیمت گیری از ارتش عراق وارد سازمان رزم ایران شد. پس از پایان جنگ در دهه 90 در جریان خرید تسلیحاتی از شوروی سابق بیش از 100 عراده از آن خریداری شد و در سال های بعد نمونه های بومی از آن با نام اچ. ام. 40 ساخته شد. برد آن حدود 15 کیلومتر است. توپ کششی تایپ 60 ساخت چین که در اواسط جنگ از چین خریداری شد . تخمین زده می شود که در نهایت در مجموع حدود 100 عراده از این توپ خریداری شده باشد. برد مهمات معمول این توپ 23 کیلومتر است. گاوازلیکا که یک توپ خود کششی روسی روی شاسی شنی دار است و برجک آن قابلیت چرخش 360 درجه دارد. این توپ در میانه جنگ در تعداد محدود از دو طریق غنیمت و خرید خارجی (در مجموع حدود 60 عراده) وارد سازمان رزم ایران شد. 130 میلیمتر: توپ کششی تایپ 59 چینی نیز مانند مورد قبلی اولین بار در دوره جنگ تحمیلی وارد سازمان رزم ایران شد. این یکی از پرتعداد ترین و در عین حال بی کیفیت ترین قطعات توپخانه ای خریداری شده در دوره پس از انقلاب است به نحوی که در سال های مختلف با خرید هایی از مبدا چین و کره شمالی در مجموع چیزی حدود 1000 عراده از این توپ خریداری شد. برد این توپ با مهمات معمولی به حدود 27 کیلومتر می رسد. 155 میلیمتر: توپ کششی جی. سی. 45 ساخت کاناداکه معمولا در ایران به نام توپ اتریشی – اتریش کشور واسطه خرید بود - شناخته می شود. این توپ که در اواسط جنگ در تعداد بیش از 100 عراده به صورت قاچاقی خریداری و به سازمان رزم ایران وارد شد یکی از دقیق ترین و با کیفیت ترین قطعات توپخانه ای ایران است. بر اساس برخی منابع در دهه 70 شمسی ایران تعداد محدودی از نسخه چینی این توپ را نیز خریداری کرد. برد این توپ به حدود 40 کیلومتر می رسد توپ خود کششی ام. 109 آمریکایی در دو مدل A و A1 در مجموع در تعداد حدود 450 عراده، پیش از انقلاب خریداری شد. این توپ نسبت به دیگر قطعات هم دوره خود دقت و تحرک مناسبی داشت. تخمین زده می شود که کماکان حدود 200 عراده از آن صرفا با بازسازی و تعمیر (با همان شکل اولیه) کماکان در خدمت باشد. رعد 2 هم در همین کالیبر خودکششی شنی دار ایرانی است که بر اساس هویتزر آمریکایی ام. 109 ولی با شاسی متفاوت در تعداد محدود ساخته شده است. هویتزر کششی آمریکایی ام 114که از در دوره پیش از انقلاب خریداری شد. بر اساس این مدل نسخه ای داخلی با نام اچ ام 41 ساخته شده است. اچ. ام. 41 که نسخه بومی توپ آمریکایی کششی ام. 114 می باشد. با مهمات معمول برد آن به 30 کیلومتر می رسد. مهمات هدایت لیزری بصیر نیز برای این توپ ساخته شده است. 170 میلیمتر: توپ خود کششی کوکسان که بر روی شاسی تانک تی 55 ساخته شده است و محصول کره شمالی می باشد و ایران مبدا تنها دارنده خارجی آن است. این توپ در اواسط جنگ در تعداد 20 عراده خریداری شد. کوکسان با ورود به خدمت خود عنوان دوربرد ترین قطعه توپخانه ای ایران را با برد قابل توجه 60 کیلومتر از آن خود کرد. اگرچه تعداد کوکسان ها محدود بود ولی نقش قابل ملاحظه ای در توپخانه ایران بازی کرد. به نظر می رسد این توپ همچنان در وضعیت عملیاتی قرار داشته باشد – و همچنان بدون ارتقا و دخل و تصرف در وضعیت اولیه آن. 175 میلیمتر: توپ خود کششی شنی دار ام 107 آمریکایی است که مدت ها دوربرد ترین قطعه توپخانه ای ایران بود. برد آتش این توپ به 40 کیلومتر می رسید و پیش از انقلاب 40 عراده از آن خریداری شده بود. 203 میلیمتر: توپ خود کششی ام. 110، شنی دار آمریکایی دیگری است که بزرگترین هویتزر خود کششی موجود در ایران است. مهمات این توپ 90 کیلوگرم وزن دارد و برد آن به 25 کیلومتر می رسد. این توپ نیز با همان وضعیت اولیه در خدمت عملیاتی قرار دارد. توپ ام115 پیش از انقلاب از آمریکا خریداری شد و تا به امروز نیز بدون کوچکترین تغییری عملیاتی است. این توپ دارای مشکلات ذاتی طراحی است به گونه ای که گلوله های این توپ 90 کیلوگرم وزن دارند ولی برد آنها تنها حدود 16 کیلومتر است. طراحی و ساخت این توپ به جنگ جهانی دوم باز می گردد، و ایران در سال 1969 تعداد 50 عراده از آن را به صورت دست دوم خریداری کرد. . به این لیست بایستی تعداد محدود توپ های 180 میلیمتری و 152 میلیمتری را نیز اضافه نمود. در دهه های پس از جنگ اما به دلیل مشکلاتی مانند ضعف صنعتی و تحریم تسلیحاتی، و از سوی دیگر امکان رسیدن به برد های بلند تر، حمل سرجنگی بزرگتر، و نیز نرخ آتش بالاتر، شاهد بوده ایم که عمده تمرکز و تلاش صنایع نظامی ایران بر توپخانه راکتی متمرکز بوده است. هدایت پذیر کردن این راکت ها (به ویژه در سال های اخیر) که ضعف دقت آنها را نسبت به توپخانه گلوله زنی تا حد زیادی جبران می کرد نیز مزید بر علت شده است. البته در این حوزه نیز شاهد افزایش بی برنامه تنوع کالیبر ها، پرتابگرها و کشنده های مختلف هستیم که حاکی از ضعف و عدم یکپارچگی فرماندهی در این حوزه است. اما همزمان در سایر نقاط دنیا در مسیری معکوس شاهد بوده ایم که سرمایه گذاری قابل توجهی بر روی توسعه سیستم های توپخانه ای مدرن با تکیه بر اصولی چون، یکسان سازی کالیبر، افزایش پودمان پذیری، افزایش چشم گیر سطح اتوماسیون، افزایش دقت، افزایش برد، و تنوع در مهمات (با کالیبر یکسان) بوده ایم. توپخانه مدرن امروزی با تعداد خدمه ای به مراتب کمتر، سرعت جابجایی و استقرار به مراتب بالاتر، نرخ آتش غیر قابل مقایسه و بردی چند برابری نسبت به نمونه های منسوخ (کماکان فعال در نیروی های مسلح ما) دارد به نحوی که در نمونه های افزایش برد یافته برد هایی در محدوده 100 کیلومتر و حتی بیشتر قابل دسترس است. از سوی دیگر این ادوات به انواع سامانه های کنترل آتش و محاسبات بالستیک رایانه ای به روز و دیتا لینک های امن مجهز شده اند و قادراند به نحو احسن در قالب جنگ شبکه محور دست به عملیات زده و دقیق ترین اجرای آتش را در دورترین فواصل به انجام رسانند. کارایی برخی از این سامانه های مدرن تا 5 برابر نسخه های از رده خارج و در مواردی به جهت اختلاف بسیار زیاد عملکرد اساسا غیر قابل مقایسه است. علاوه بر این نسبت به توپخانه راکتی هزینه هر شلیک توپخانه گلوله زنی پایین تر، و در عین حال حتی در صورت عدم استفاده از مهمات هدایت شونده، دقتی به مراتب بالاتر در دسترس می باشد. همچنین در بسیاری مناطق نبرد استفاده از یک گلوله 155 میلیمتری با میزان مواد منفجره به مراتب کمتر که با دفت به هدف اصابت می کند کاملا برای نابودی اهداف و اجرای موفق عملیات کافی ست، حال آنکه در برابر سرهای جنگی 100 کیلوگرمی و حتی سنگین تر راکت های توپخانه ای در بسیاری موارد، به خصوص در حوزه جنگ شهری، تنها منجر به خسارات جانبی و تلفات غیر نظامی بیشتر می شود. علاوه بر این حتی در درگیری اخیر میان روسیه و اوکراین، در حالی که طرف روسی یکی از بزرگترین زرادخانه های توپخانه راکتی دنیا را در اختیار دارد، کماکان شاهد استفاده گسترده و نقش موثر توپخانه گلوله زنی هستیم. حتی در طرف مقابل نیز به کرات شاهد بوده ایم که چگونه طرف اوکراینی با اجرای اتش دقیق توپخانه ستون های متعدد زرهی روسی را منهدم ساخته است. این در حالی ست که با تحویل سامانه های توپخانه ای غربی به اوکراین که با اختلاف به جهت برد و دفت به توپخانه روسی برتری دارند حجم خسارات و تلفات وارده به طرف روسی افزایش قابل ملاحظه ای داشته است به نحوی که در موردی تنها در یک آتش باری توپ های M-777 با اسناد تصویری مشاهده شد که بیش از 70 دستگاه انواع ادوات زرهی روسیه در هنگام عبور از دنیپر نابود شد. همچنین علاوه بر افزایش برد و دقت، و قابلیت جنگ شبکه محور، مورد دیگری که کارآمدی توپخانه مدرن را دوچندان ساخته است افزایش تحرک می باشد. در این حوزه شاهدیم که انواع شاسی های زرهی چرخدار و شنی دار مدرن، و نیز در نمونه های متعدد و البته موفقی انواع هویتزرهای کامیون سوار (همچون آرچر و سزار به عنوان معروف ترین موارد) توسعه داده شده است. در زمینه توپخانه متحرک بایستی از خود کششی های شنی دار به سمت طراحی یک پلت فرم بر بستر کامیون مانند توپخانه های روز دنیا حرکت شود. این سامانه بایستی دارای سامانه کنترل آتش رایانه ای و همچنین بارگذار خودکار جهت حداکثر بهره وری از متحرک بودن و چابکی باشد.در زمینه ی کالیبر همانگونه که تاکنون مشاهده شده است بایستی به سمت یکسان سازی کالیبر ها ( 155) حرکت نموده و انواع مهمات برای این کالیبر توسعه داده شود. در مجموع با نظر به میدان جنگ در اکراین می توان دید که توپخانه گلوله زنی که موضوعی متروک و فراموش شده در ایران است هنوز دارای عملکرد بسیار درخشانی در صحنه ی نبرد به خصوص در صورت ارتقا و به روزرسانی و به کار گیری در شبکه ی کامل تسلیحات و فرماندهی هوشمند خواهد بود و نیاز است تا هم در زمینه ی سازمانی ( نیروی انسانی، طرح عملیات و تمرینات) و هم در زمینه ی تجهیزات ( به روز آوری و یکسان سازی و ادغام در شبکه ی تسلیحاتی) توجه بیشتری به آن معطوف گردد. والحمدلله رب العالمین
  7. درس دوم: سطح راهکنشی پس از وقایع سال 2001 وزارت دفاع آمریکا دست یابی به تسلط اطلاعاتی[1] - دستیابی و بهره برداری از جمع‌آوری، ادغام، تجزیه وتحلیل و استفاده از اطلاعات برای تحقق اهداف ماموریت - را در دستور کار خود قرار داد. همان‌طور که در گزارش سال 2006[1] بررسی دفاع چهارساله بیان شد، دستیابی به این هدف به سیستم‌های پیچیده‌تر بستگی دارد که با هزاران پلتفرم، حسگر، گره تصمیم‌گیری، سلاح و جنگنده متصل از طریق شبکه‌های سیمی و بی‌سیم ناهمگن مشخص می‌شوند. این سیستم‌ها سیستم‌های فوق بزرگ مقیاس(ULS) خواهند بود. شبکه اطلاعات جهانی[1] (GIG)، سیستم‌های رزمی آینده ارتش[1] (FCS) و FORCEnet [1] نمونه‌هایی از این ابر سامانه های نوظهور وزارت دفاع آمریکا هستند که برای سازماندهی و هماهنگ کردن این فضای بزرگ انسانی، کاربردی و فناوری به‌منظور: · به برنامه ریزان وزارت دفاع اطلاعات مناسب را در مکان و زمان مناسب در طیف وسیعی از سیستم‌های پشتیبانی و سیستم‌های میدان نبرد ارائه می‌دهد. · مدیریت بهینه و سازگار منابع اطلاعاتی برای ارائه اطلاعات با کیفیت موردنظر قابل‌استفاده برای جنگجویان درگیر در عملیات تاکتیکی؛ · و حتی در مواجهه با حمله، عملیات اطلاعاتی مؤثری را انجام دهد، درحالی‌که اطلاعات حیاتی برای دشمنان را نیز از دسترس خارج می‌کند. این پایه فناوری باید بتواند محیط انسانی، محاسباتی و ارتباطات را برای جمع‌آوری، فیلترکردن و اولویت‌بندی تحویل این اطلاعات به‌منظور کارکرد مؤثر در زمینه محدودیت‌ها و نواقص منابع گذرا و پایدار، هماهنگ کند. ویژگی اساسی تسلط اطلاعاتی، سازگاری مداوم است. انطباق برای جبران تغییرات در الزامات ماموریت (مانند تغییر مسیر بسته‌های حمله برای درگیرشدن با اهداف حساس زمانی و اصلاح تخصیص جنگ افزارها به اهداف برای جلوگیری از تلفات غیر ضروری) و محیط‌های عملیاتی (مانند توپولوژی‌های شبکه پویا، انتشار/اشتراک تغییرات عضویت، و اتصال متناوب). به عنوان دو عنصر بسیار حائز اهمیت در حوزه تسلط اطلاعاتی می توان از آگاهی میدانی (محیطی) و نیز برتری اطلاعاتی[1] نام برد. اطلاعات [1] در علوم نظامی شامل اطلاعاتی مربوط[1] به دشمن و یا یک منطقه خاص می شود. این اصطلاح همچنین برای آژانس هایی که وظیفه گردآوری این اطلاعات را دارند نیز به کار برده می شود. اطلاعات را می توان در دو سطح تاکتیکی و استراتژیک طبقه بندی کرد. اطلاعات استراتژیک اطلاعاتی است که برای تدوین برنامه های خط مشی و نظامی در سطوح سیاست بین المللی و ملی مورد نیاز است. اطلاعات تاکتیکی اساساً برای پاسخگویی به نیازهای فرماندهان میدانی نظامی در نظر گرفته شده است تا آنها بتوانند برای عملیات رزمی برنامه ریزی کنند. اساساً، اطلاعات تاکتیکی و استراتژیک فقط از نظر دامنه، دیدگاه و سطح بکارگیری متفاوت است.آگاهی میدانی شامل تسلط لحظه ای و بر خط بر میدان عملیات و محیط پیرامون آن است. این آگاهی هم در زمان طرح ریزی عملیات و هم در هنگام اجرای آن از اصول اساسی عملیات نظامی مدرن در ارتش های سطح اول دنیا می باشد. یک میدان عملیاتی شامل چهار دامنه فیزیکی (زمین، دریا، هوا، فضا) و یک دامنه عملکردی (سایبری و طیف الکترومغناطیس) می باشد. میل به همگرایی سریع اثرات انبوه به طور همزمان (و گاهی اوقات به طور مداوم) در چندین حوزه در لحظات تعیین کننده در یک محیط عملیاتی جهانی و پیچیده به همان اندازه مستلزم آگاهی استثنایی و مشابه دانای کل نسبت فضای عملیات است. در طی جمع این دو حوزه و نیز دیگر موارد که نهایتا مفهوم "تسلط اطلاعاتی" را تشکیل می دهند چنان سطحی از قابلیت و توان طرح ریزی تاکتیکی و استراتژیک را در اختیار ارتش ایالات متحده قرار داده است که حتی نسبت به ارتش دوم دنیا نیز شکافی پر ناشدنی ایجاد کرده است. مصادیق مختلفی برای این تاثیر گذاری و نیز سامانه ها و زیرسامانه های دخیل در آن و حتی مهمتر انواع پروتکل های عملیاتی تدوین شده به منظور بهره بردن و تعریف جایگاه عملیاتی این مفهوم در سازمان رزم ایالات متحده می توان بر شمرد. به عنوان متاخر ترین نمونه می توان از به شکست کشاندن فاز اول عملیات نظامی روسیه در اشغال اوکراین نام برد. در این درگیری ایالات متحده و متحدانش با در اختیار گذاردن معدودی تسلیحات و ادوات، اما با ایجاد تسلط اطلاعاتی در منطقه – توسط طیف مختلفی از انواع سنسورهای هواپایه، دریاپایه، فضایی و نیز محیط سایبری و الکترومغناطیس – به نحو کم نظیری اثر گذاری عملیاتی این ادوات در میدان رزم را افزایش دادند. این افزایش عملکرد به نحوی بود که بیش از 100 هزار نیروی عمل کننده روسی در کنار تعداد پرشمار انواع ادوات و جنگ افزار ها در فاز نخست حمله پس از متحمل شدن خسارت و تلفات سنگین و بعضا اعجاز انگیز مجبور به عقب نشینی گسترده – به خصوص از حومه کیف – شدند. موارد و مصادیق متعددی از اثرگذاری تسلط اطلاعاتی آمریکا در جنگ آمریکا می توان نام برد که از حوصله این یادداشت خارج است و در اینجا صرفا به بیان چند مورد بسنده می شود. · پایش و شناسایی دقیق و لحظه ای حرکت واحد های روسی در نقاط مختلف به صورت همزان · پایش و شناسایی لحظه ای خلا های میان واحد های روسی جهت اجرای عملیات پشت خطوط · پایش و شناسایی خطوط لجستیک واحد های روسی در پشت خطوط درگیری به منظور نابودی دقیق آنها و فلج کردن نیروهای عمل کننده · عملیات های گسترده شنود، جمع آوری سیگنال و جاسوسی سایبری که منجر به لو رفتن طرح های عملیاتی و موقعیت واحد های فرماندهی شد که در نتیجه آن چندین ژنرال و افسر عالی رتبه روسی در عملیات های دقیق کشته شدند. ابعاد این عملیات تا جایی ادامه یافت که حتی مکالمات خصوصی سربازان روسی با خانواده هایشان شنود می شد. از این اطلاعات علاوه بر جانمایی و به دست آوردن اطلاعات نظامی، در مواردی حتی برای جنگ روانی و رسانه ای نیز استفاده شد – در یک مکالمه شنود شده همسر یکی از سربازان روسی وی را به تجاوز به زنان اوکراینی تشویق می کرد و انتشار این مکالمه بازتاب گسترده ای یافت. · تجهیز واحد های پدافندی و آتشباری قدیمی اوکراینی به تجهیزات ارتباطی مدرن آمریکایی که نسبت به اخلال و جمینگ مقاومت بالایی دارند. این مساله باعث شد تا با بر قراری موثر ارتباطات امن و نیز حفظ تحرک واحد های عمل کننده اثر گذاری ادوات بسیار قدیمی نیز تا حد قابل توجهی حفظ شود و در عملیات های اخلال نیروهای روسی از کار نیافتند. · از کار انداختن کامل نیروی هوایی روسیه به واسطه حفظ شبکه پدافندی اوکراین (به رغم متحمل شدن خسارت قابل توجه) با ارائه اطلاعات جامع و لحظه ای هواگرد های روسی. در این بخش در ابتدا حملات نیروی هوایی و بالگردی روسیه متحمل خسارات و تلفات سنگین شد، پس از آن بر اساس اطلاعات منتشر شده 90% از سورتی های پرواز جنگنده های روسی تنها بر فراز مناطق حضور نیروهای روسی صورت می گرفت و تنها 10% سورتی ها به حملات در عمق خطوط اوکراینی ها می پرداخت. با ادامه این روند نیروی هوایی روسیه را به جز معدودی سورتی پرواز جنگنده های پشتیبانی نزدیک سوخو-25 می توان به کلی از دور خارج شده دانست. · رصد لحظه ای ناوگان دریایی روسیه که با استفاده از این اطلاعات ارتش اوکراین توانست تلفات و خسارات قابل توجهی به روسیه وارد سازد از جمله غرق کردن رزم ناو کلاس موسکوا. از دیگر عرصه های مهم گسترش سامانه های پدافند موشکی و شبکه رادارهای پیش اخطار مرتبط با آن است. گسترش هر چه بیشتر این پایگاه ها و نیز ناوهای حامل این سیستم ها تسلط و آگاهی اطلاعاتی بیشتری از محیط هوا / فضای مناطق مختلف دنیا برای ایالات متحده به ارمغان آورده است به نحوی که منجر به ایجاد یک برتری راهبردی برای آمریکا به نسبت دیگر رقبا شده است. تنها در منطقه خاور میانه رادارهای پیش اخطار زمین پایه و بسیار دوربردی در اسرائیل، پایگاه اینجرلیک ترکیه و نیز در قطر (پروژه 1 میلیارد دلاری) فعال هستند که بخش قابل توجهی از هوا فضای منطقه خاور میانه از جمله نواحی وسیعی از عمق خاک ایران را پوشش می دهند. علاوه بر این نقش بی بدیل سنسورهای فضا پایه به عنوان بخشی از شبکه جهانی دفاع موشکی آمریکا نیز انکار ناشدنی است. به عنوان یک نمونه، در ماجرای تراژیک ساقط شدن هواپیمای مسافری اوکراینی توسط پدافند سپاه ماهواره های مجهز به سنسور های فرو سرخ آمریکایی [1] بلافاصله حتی شلیک موشک های کوچکی چون موشک های سامانه تور را تشخیص داده بودند و از همان ابتدا اطلاعات مربوط به تعداد شلیک، زمان و فاصله بین دو شلیک را ابتدا در اختیار هم پیمانان و سپس رسانه های عمومی قرار دادند و این در حالی بود که تایید دو شلیک توسط سیستم تور چندین روز بعد توسط مقامات سپاه صورت گرفت. واقعیت آن است که درگیری اخیر اوکراین هر روز ابعاد بیشتری از قدرت سامانه های کسب اطلاعات و شبکه اطلاعاتی آمریکا/ ناتو را نشان می دهد. به نظر می رسد درگیری های اخیر آمریکا در خاورمیانه و با گروه های شبه نظامی اصلا زمینه ی بروز و استفاده ازین تجهیزات را نداشت. اطلاعات عظیمی که فایو آیز و کشورهای هم پیمانش مرتبا در حال کسب، پرورش و تحلیل آن هستند در مقابل گروه های محدود با فعالیت سلولی همچون داعش و القاعده، فزون سزنده (overqualified) است. مفهوم سیطره اطلاعاتی در مقابل بازیگران دولتی و ارتش های منظم بسیار کارآمدتر بوده و علاوه بر اشراف بر محیط نبرد توانایی پیش یابی محیط را هم بالاتر می برد که البته بخشی از این موضوع به پیش بینی پذیر بودن رفتار این بازیگران برمی گردد. بنابراین قدرت اطلاعات نظامی ناتو را نباید در سنجش با بازیگران غیر دولتی بلکه باید در یک نبرد کامل هوایی، زمینی و دریایی مانند جنگ اکراین سنجید. ضعف های عمده ی روسیه شامل مشکلات در حوزه های فرماندهی (طرح عملیات، روحیه ضعیف نیروها)، لجستیکی و مهم تر از همه عدم به روز بودن تسلیحات است ( بخش بزرگی ازین مشکلات به توان اقتصادی ضعیف روسیه برمی گردد). اما در کنار ضعف های روسیه باید به برتری اطلاعاتی کامل ناتو نیز توجه داشت. این برتری اطلاعاتی که امروزه مهم ترین عامل رقم زدن شکست های کنونی روسیه است توجه زیادی را در میان سیاست گذاران و تصمیم سازان کشورهای عضو ناتو برانگیخته است. بسیار محتمل است که با انتشار گزارش های مرتبط با این موضوع بودجه های بیشتری به این موضوع اختصاص داده شود و این شکاف فن آوری عمیق میان ناتو و ما بازهم عمیق تر شود. بنابراین لازم است هرچه زودتر توجه فرماندهان ایرانی به مساله اطلاعات نظامی و نقش بی بدیل آن در هر گونه در گیری احتمالی آینده جلب شده و سیاست های متناسب جهت کاهش فاصله میان ما و دشمن در این بخش اتخاذ شود. ........................................................................................................................ [1] information dominance [1] Quadrennial Defense Review Report, February 2006, https://www.comw.org/qdr/qdr2006.pdf [1] Global Information Grid [1] Army Future Combat Systems [1] ForceNet یک پلت فرم ارتباطات الکترونیکی دفاعی است که برای اتصال کاربران ثبت نام شده در جوامع آنلاین امن استفاده می‌شود. فورس نت ارتباطات و به اشتراک گذاری اطلاعات قابل حسابرسی را تسهیل می‌کند. ارتباط در این بستر از نوع یک به یک و یک به بسیار، از جمله ارتباطات هدفمند و پشتیبانی در شرایط اضطراری و برای افراد خاص ممکن است. [1] intelligence superiority [1] intelligence [1] SBIRS [1] برای آشنایی نگاه کنید به مراجع در صفحه https://en.wikipedia.org/wiki/Space-Based_Infrared_System
  8. بسمه تعالی 182 سه درس از درگیری نظامی روسیه و اوکراین در این نوشتار به سه نکته ی مهم نظامی ازصدها نکته در درگیری اخیر روسیه و اکراین پرداخته می شود. این درس ها به ترتیب اولویت به سه سطح راهبردی ( استراتژیک) ، راهکنشی ( تاکتیکی ) و راهکاری ( تکنیکی) پرداخته می شود. در مورد تعریف استراتژی و راهبرد به موضوعات دیگر در همین انجمن مراجعه کنید. در مورد تفاوت سطح تاکتیکی و تکنیکی باید توجه داشت که تاکتیک بالاترین سطح توصیف رفتار است اما تکنیک ها توصیف دقیق تری از رفتار در زمینه یک تاکتیک ارائه می دهند. در تعاربف مرتبط با سطوح رفتاری، سطح دیگری به نام پردازه یا رویه(procedure) نیز تعریف می شود که در اینجا به آن نمی پردازیم زیرا معمولا رویه‌ها یک توصیف سطح پایین و بسیار دقیق از رفتار در زمینه یک تکنیک ارائه می‌دهند و در بررسی های سیاستی چندان به کار نمی آیند. همچنین به دلیل اینکه بخش اعظم یادداشت در مورد یک موضوع راهبردی است در این قسمت ارسال می شود. در بخش راهبردی، تلاش نمودیم با شناسایی رفتار کشورهای خواستار هسته ای شدن، به یک دسته بندی رسیده و مدل مناسبی را برای ادامه پارادایم هسته ای ایران در مواجهه با قدرت های هسته ای پیشنهاد کنیم. بدیهی است تنها ارائه اصل ایده مولف دراین یادداشت مورد نظر بوده است و هرگونه توسعه در اصل نظریه و مفاهیم مرتبط نیازمند پژوهش های بیشتر است. درس اول: سطح راهبردی : در بررسی های نظری مرتبط با سلاح های هسته ای، معمولا سه فاز اشاعه، خلع سلاح و کنترل را به عنوان تاریخچه این موضوع بیان می کنند ولی با توجه به موضوع مورد بحث ما، درروند ورود تسلیحات اتمی به تاریخ سیاسی/ نظامی دنیا می توان آن را به دو دوره تقسیم بندی کرد: نخست بدو پیدایش و در ادامه آن دوران اشاعه، در این دوره کشورهای فاتح جنگ دوم جهانی یکی پس از دیگری به باشگاه دارندگان سلاح اتمی[1] وارد شدند و نقش خود را به عنوان یک ابر قدرت برای دهه های بعد در عرصه سیاسی نظامی دنیا تثبیت کرده و بر همین اساس ساز و کار های لازم را نیز ایجاد کردند. دوم دوران منع اشاعه یا فاز کنترل، در این دوره پس از شکل گیری معاهده بین المللی NPT[2] که در 1968 تدوین و از 1970 اجرایی شد، قدرت های دارای سلاح اتمی تا آن زمان با به رسمیت شناختن و مشروعیت بخشیدن[3] به توانایی نظامی اتمی خود[4]، جلوی ورود دیگر کشورها به این عرصه، به عنوان یک فاکتور مهم با پتانسیل تغییر پارادایم[5] حاکم بر وضعیت نظامی و به تبعیت آن وضعیت سیاسی کشورها را گرفتند. تا قبل از این دوره کشوری چون چین که در آن دوره از نظر قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی کشوری جهان سومی بود با کمک هایی که به طرق مختلف به دست آورد در 1964 اولین تست اتمی اش[6] را انجام داد و توانست خود را به عنوان یک قدرت اتمی مطرح کند و از بستر به دست آمده از قدرت نظامی توانست جایگاه نظامی و حتی اقتصادی اش را بهبود بخشد. حتی روسیه که تا پیش از جنگ جهانی دوم یک قدرت نظامی دست چندم اروپایی بود صرفا با اتکا به توان اتمی که از سال 1949 آن را به دست آورد[7] توانست خود به را به عنوان یک هماورد تمام عیار در برابر آمریکا (بلوک غرب) مطرح سازد. به عنوان یک نتیجه منطقی کشورهای عضور باشگاه اتمی خواهان محدود شدن "حق" دسترسی دیگر کشورها به سلاح اتمی به عنوان مهمترین فاکتور ایجاد برتری نظامی شدند. از 1970 تا کنون کماکان در فاز کنترل یا منع اشاعه اتمی از سوی کشورهای اتمی نسبت به دیگر کشورها[8] به سر می بریم. به رقم مانع تراشی ها و ایجاد ساز و کارهایی چون NPT کشور های دیگری نیز به طرق مختلف از جمله با راه اندازی برنامه های اتمی پنهانی سعی به ورود به باشگاه دارندگان سلاح اتمی داشتند. از جمله این کشور ها می توان به کره جنوبی، کره شمالی، آفریقای جنوبی، هند، عراق، پاکستان، آرژانتین، ایران، سوریه، اسرائیل و لیبی اشاره کرد. در این بین تنها کشورهای کره شمالی، هند و پاکستان توانستند به طور موفقیت آمیز و علنی به توانایی تولید سلاح اتمی دست یابند و آن را حفظ کنند. اسرائیل نیز به رقم آنکه تمامی کارشناسان نظامی بر حجم قابل ملاحظه تسلیحات اتمی آن متفق القول هستند[9] اما به طور رسمی سیاست انکار و ابهام اتمی[10] را در پیش گرفته است. هند در سال 1974 [11]و پاکستان در سال [12]1998 اولین آزمایش های اتمی خود را انجام دادند. به رقم سیاست های کنترلی[13] و محدود کننده ای که از سوی آمریکا علیه برنامه اتمی این دو کشور در پی گرفته می شود، از جمله معامله اتمی هند-آمریکا[14] که در سال 2005 امضا شد، این دو کشور به دلیل عدم واگذاری تسلیحات اتمی خود تا به امروز توانسته اند از مزایای نظامی و سیاسی دارا بودن این دست تسلیحات استفاده قابل توجه ببرند و حتی در عین اینکه هیچ تحریم همه جانبه ای را تجربه نمی کنند روابط سیاسی و اقتصادی عمده ای را با غرب و حتی چین و روسیه بر قرار سازند. برخی کشورها نیز وضعیتی ویژه و نسبتا پیچیده تر را تجربه کرده اند. این کشورها لیبی، کره شمالی و ایران هستند. لیبی : لیبی برنامه اتمی خود را از اواخر دهه 1960 در پیش گرفته بود، اما در عمل هیچ گاه نتوانسته بود برنامه اتمی خود را به مرحله تست اتمی برساند. برنامه اتمی لیبی یک برنامه نسبتا گسترده و شامل ابعاد مختلفی بود. این کشور در ابتدا تلاش کرد مستقیما از چين سلاح اتمي‌خريداري كند ولی موفق نشد. پس از آن یک راكتور تحقيقي 10 مگاواتي را براي نيروگاه تاجورا از شوروي خريداري كرد و برنامه ساخت یک راكتور 440 مگاواتي دیگر به همراه شوروي را شروع کرد که این نیز به نتیجه نرسید. در یک تلاش ناموفق دیگر در ديدار محرمانه اي در پاريس، ليبي و پاكستان معاهده مخفيانه‌اي براي ساخت سلاح امضا کردند اما اين موضوع هم هيچ وقت به نتيجه نرسيد. قذافی حتی با خود آمریکا هم برای خرید فن آوری هسته ای مذاکره نمود. پس از دهها تلاش ناموفق در طی حدود بیست سال، در دهه نود میلادی فشار های جدی برای منصرف کردن لیبی از برنامه هسته ای اش آغاز شد. نهایتا لیبی در سال 2003 طی توافقی[15] اعلام کرد که کلیه مواد و تجهیزات مربوط به برنامه اتمی اش را از بین می برد و حتی بخشی از این تجهیزات مستقیما به آمریکا منتقل شد. هدف از این کار تنش زدایی[16] و عادی سازی روابط با غرب بود. این سیاست تنش زدایی توانست در سال های پس از آن روابط اقتصادی لیبی را به عنوان یک تامین کننده نفت با برخی کشورهای اروپایی بهبود بخشد اما روابط لیبی و غرب هیچگاه به مرحله عادی سازی تمام عیار نرسید. در نهایت همان کشورهای اروپایی چون فرانسه و ایتالیا که شرکای عمده حکومت دیکتاتوری معمر قذافی بودند نقش عمده ای را در ساقط کردن حکومت وی ایفا کردند. لیبی از توانایی رسیدن به یک فناوری بسیار مهم نظامی صرف نظر کرد اما در برابر، تنها تحریم هایی که آن را از حقوقش منع کرده بود را تا حدی از پیش پا برداشت. --- مثال لیبی به خوبی نشان می دهد قدرت های اتمی بدون هیچ هزینه ای تنها با معامله بر سر تحریم هایی که برای طرف مقابل وضع کرده اند ، بدون اینکه واقعا امتیازی به کشور طرف معامله بدهد، برنامه اتمی دیگر کشورها را بر می چینند و عامل برتری[17] بی چون و چرای خود را حفظ می کنند. کره شمالی: اولین تلاش های جدی کره شمالی برای دست یابی به سلاح اتمی به 1962 باز می گردد، در آن دوره پیونگ یانگ خود را متعهد به تبدیل شدن به چیزی می دانست که "دژ تمام عیار[18]" می نامید؛ چیزی که در نهایت به حکومت کره شمالی به شدت نظامی گرا ی امروزی ختم شد.[19] [20] کره شمالی در نهایت توانست اولین آزمایش اتمی شکافتی اش[21] را در سال 2006 به انجام رساند و خود را به عنوان یک قدرت اتمی جدید معرفی کرد. کره شمالی در مجموع تا سال 2017، شش آزمایش اتمی انجام داد که قوی ترین آنها یک بمب اتمی شکافتی تقویت شده بود و بنابر برخی تخمین ها[22] معادل 250 کیوتن TNT قدرت داشت. اهمیت این آزمایش ها در برنامه اتمی هر کشوری از آن روست که دانش ساخت و بهینه سازی سلاح های اتمی به شدت تجربی و نیازمند آزمون و خطاهایی ست که در کامل ترین شکل آن صرفا از طریق تست های گرم به دست می آید. البته انواع دیگری از تست های جایگزین برای تست تمام عیار (full-scale) مانند تست هیدرو نیز وجود دارد. آزمایش هیدرو-هسته ای یا زیر بحرانی که در آن مواد سوخت معمولی برای سلاح هسته ای کمتر از مقدار لازم برای حفظ یک واکنش زنجیره ای است حتی توسط معاهده منع جامع آزمایش هسته ای منع نشده است ولی برای اجرا نیاز به دانش فنی بالا دارند. بدین جهت پیشرفتگی و بهینگی سلاح های اتمی کشورهای دارنده این دست تسلیحات کاملا نسبت مستقیمی دارد با تعداد آزمایش های اتمی ( انفجار) که این کشورها ترتیب داده اند. ایالات متحده حد فاصل سال های 1945 تا 1992 تعداد 1032 مورد انفجار اتمی آزمایشی را در کارنامه خود ثبت کرد[23] این تعداد برای اتحاد جماهیر شوروی/ روسیه حد فاصل سال های 1949 تا 1991 معادل 981 مورد بود[24]. پس از تحریم های شدید، پیونگ یانگ که پیش از آن نیز سعی کرده بود خود را ایزوله نگاه دارد با فشارهای شدیدی مواجه شد. این رژیم با هدف کاهش تحریم های شورای امنیت و آمریکا در سال 2018 گفت و گوهایی را با آمریکا و همسایه جنوبی اش در پیش گرفت. در نتیجه این گفت و گو ها که به دیدار دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، مون جائه[25] رئیس جمهور کره جنوبی، و کیم جونگ اون[26] رهبر کره شمالی در سال 2019 انجامید، کره شمالی متعهد شد برنامه آزمایش های اتمی خود را متوقف کند، علاوه بر آن کره شمالی بخشی از تاسیسات اتمی خود را نیز داوطلبانه منهدم کرد و به برخی از بازرسی های بین المللی و دیگر اقدامات نیز تن داد. در 31 اکتبر 2018، قانونگذار کیم مین کی[27] از حزب حاکم دموکرات کره جنوبی[28] بیانیه ای صادر کرد که در آن فاش ساخت که مقامات سرویس اطلاعات ملی کره جنوبی[29] چندین سایت آزمایشی هسته ای و موشکی کره شمالی را رصد کرده اند و آنها اکنون برای بازرسی بین المللی آماده هستند. کیم همچنین اظهار داشت که سایت آزمایش هسته ای پونگی-ری[30] کره شمالی که اکنون غیرفعال است و پایگاه پرتاب ماهواره سوهاه[31] در این مشاهدات گنجانده شده است. این دیدار توسط مقامات اطلاعاتی همراه با توافق سپتامبر 2018 پیونگ یانگ بود که در آن رهبر کره شمالی کیم جونگ اون با بستن سوها موافقت کرد و به کارشناسان بین المللی اجازه داد تا برچیده شدن سایت آزمایش موتور موشک و سکوی پرتاب را مشاهده کنند[32]. --- در مورد کره شمالی مشاهده می کنیم که بر خلاف لیبی حتی متوقف شدن 4 ساله برنامه اتمی اش در عمل به هیچ موردی از رفع تحریم و کاهش فشارهای آمریکا بر این کشور نیانجامید. حتی با اینکه بر خلاف لیبی دانش هسته ای را تاحدود زیادی به دست آورده بود و سلاح هسته ای را هم تست نموده بود. به طور خلاصه در این بخش مایلم استدلال کنم که مشخصا داشتن دانش هسته ای و یا حتی پیش رفت در این دانش و ساختن سلاح نمی تواند موجوب تثبیت حق داشتن دانش هسته ای و حق داشتن سلاح هسته ای شود. برای تثبیت این حق مشخصا به موارد دیگری نیاز است مهم ترین فاکتورهای دیگری که به نظر می رسد اراده سیاسی در نوع مذاکره و یا داشتن قدرت های دیگر مکمل ( واضحا قدرت اقتصادی و یا ارتش متعارف قدرتمند) است. اوکراین: پس از سخنرانی زلنسکی در مورد قدرت اتمی از دست رفته اوکراین توجه جهانی باردیگر به این موضوع جلب شد. در ایران نیز سایت های خبری این موضوع را دستمایه تبلیغات عمدتا سیاسی خود قرار دادند. واقعیت آن است که در سال 1991 و پس از فروپاشی شوروی، اوکراین تازه استقلال یافته دارای 3 هزار کلاهک اتمی بود که پس از آمریکا و روسیه آن را به سومین کشور دارنده بیشترین سلاح اتمی در دنیا تبدیل می کرد[33]. اوکراین به عنوان یک کشور اروپایی و یکی از مهمترین جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی از لحاظ صنعتی توان قابل توجهی در سطح دنیا داشت. نظام دیوانی و اقتصادی نسبتا منظمی داشت و عملا درگیر هیچ یک از مشکلاتی که کشوری چون ایران امروز درگیر آن است نبود، اما به دلایلی از جمله بحران های مالی به ارث رسیده از شوروی سابق (نفوذ امنیتی های سابق در نهاد های به ظاهر دمکراتیک) و نیز سعی در تنش زدایی با غرب و ایجاد روابط گرم اقتصادی از توان اتمی خود دست کشید. در 1994 در توافقنامه بوداپست[34] که میان اوکراین، بلاروس و قزاقستان که کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی دارای ذخایر تسلیحات اتمی بودند از یک سو، و روسیه، انگلیس و آمریکا ازسوی دیگر، سه کشور استقلال یافته قبول کردند در ازای " تضمین های امنیتی در برابر تهدید یا استفاده از قوای نظامی علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی شان" تسلیحات اتمی خود را واگذار کنند[35]. این امر درحالی بود که طبق برخی گزارش ها اوکراین صرفا به صورت فیزیکی این کلاهک ها را در اختیار داشت و امکان فعال سازی آنها صرفا از طریق کدهایی[36] بود که در اختیار روسیه بود[37] [38]. در سال 2009 نیز روسیه و ایالات متحده بیانیه مشترکی را صادر و در آن اعلام داشتند که تضمین های امنیتی توافق نامه بوداپست حتی پس از انقضای معاهده ی START کماکان پابرجا خواهد ماند[39]. دولت اوکراین گمان می کرد امنیت اوکراین به دلیل اشتراکات فرهنگی، اقتصادی و حتی قومی فراوان با روسیه همواره از جانب مرزهای شرقی اش تامین خواهد بود، و علاوه بر آن با این اقدام در جهت تنش زدایی با غرب روابط سیاسی و اقتصادی بسیار گسترده ای را نیز با بلوک غرب به دست خواهد آورد که به رونق هرچه بیشتر اقتصاد و صنعت اوکراین کمک می کند. اما همه اینها، با وجود پتانسیل عظیمی که این کشور به عنوان مهمترین و صنعتی ترین جمهوری اتحاد جماهیر شوروی پس از روسیه از آن برخوردار بود، نه تنها موجب شکوفایی چشم گیر اقتصادی اوکراین نشد بلکه تمامیت ارضی اش نیز تامین نشد. هیچ یک از تضمین های داده شده از سوی روسیه و آمریکا و دیگر کشور ها در زمان اشغال کریمه و مناطق شرقی اوکراین گره ای از کار کیف نگشود، و حداکثر اقدام برخی کشورهای غربی اعمال تحریم های محدود، ارسال تسلیحات دست چندم و نه چندان تاثیر گذار و در نهایت لفاظی بود. در این بین آلمان حتی مرزهای هوایی خود را به روی هواپیمای انگلیسی حامل کمک نظامی بست[40].البته اکنون و پس از آغاز تجاوز روسیه رویه ارسال سلاح به اوکراین تغییر یافته و سیل سلاح های غربی به این کشور سرازیر شده است. البته در همین برهه هم طرف های غربی سعی در حفظ سطح تنش داشته و از ارسال سلاح هایی که خاک روسیه را هدف قرار دهد سرباز می زنند. ( برای نمونه عدم ارسال پرتابه های برد بلند هیمارس تاکنون) --- در مورد اکراین می توان دید که این کشور نه تنها از توان اتمی خود دست کشید، بلکه به دلیل مشکلات اقتصادی که در تمام سال های پس از فروپاشی شوروی داشت نتوانست توان نظامی کنوانسیونی خود را حفظ کند چه رسد به ارتقای تجهیزات. بسیاری از تجهیزات نظامی باقی مانده از دوره شوروی از وضعیت عملیاتی خارج و یا حتی اوراق شدند، از سوی دیگر هیچ نوسازی عمده ای نیز به دلیل مشکلات اقتصادی عمده در ارتش این کشور، به رغم توانایی فنی و صنعتی عظیمی که در اختیار داشتند صورت نگرفت. این بخش از استدلال متکی بر آن است که تصور سیاستمداران اکراین مبتنی بر به دست آوردن فاکتورهای دیگر قدرت مانند قدرت اقتصادی و یا داشتن ارتش متعارف قوی بدون سلاح هسته ای، چقدر نادرست بوده است و امروز مشخص است که با حفظ تسلیحات هسته ای احتمال حمله روسیه بسیار کمتر می شد. ایران: برنامه اتمی ایران به رغم قدمت قابل توجه[41] [42] هیچگاه به مرحله آزمایش گرم سلاح اتمی نرسید. در طی دو دهه اخیر در موارد متعدد ایران جهت محدود کردن و یا حتی تعلیق برنامه اتمی خود با گروهی از کشورهای غربی و یا مجموعه کشورهای عضور شورای امنیت مذاکره کرده است. این تاریخ طولانی مذاکرات شامل بیانیه سعدآباد[43]، توافق بروکسل[44]، توافق پاریس[45]، مذاکرات 6 گانه ژنو[46]، تفاهم هسته‌ای لوزان[47] و نهایت برجام (JCPOA)[48] می باشد. در هر دوره از توافقات طرف ایرانی با اعتماد سازی (در حوزه های اتمی و حتی غیر اتمی)، تعلیق برنامه اتمی، توقف توسعه برنامه، کاهش ذخایر اورانیوم غنی شده، کاهش تعداد سانتریفیوژ ها[49]، تعطیلی تاسیسات، بازرسی های سخت گیرانه و بی نظیر در سطح دنیا و ... را پذیرفته، دست آورد این مذاکرات اما همواره کارشکنی، حفظ و حتی تشدید تحریم ها، محور شرارت خواندن ایران، تهدید به حمله نظامی، عدم اجرای وعده های داده شده به طرف ایرانی، تحریم های فلج کننده، مصادره اموال، منع تجارت با ایران، تحریم نفتی و بانکی، تهدید های چند باره در دوره اوباما و ترامپ به مورد حمله اتمی قرار گرفتن، تعطیلی و عقب ماندگی برنامه اتمی، ترور های متعدد دانشمندان اتمی، جاسوسی و خراب کاری های عمده در صنعت اتمی ایران بوده است. مهم ترین باخت ایران در جریان مذاکرات از دست دادن پتانسیل تولید سالانه 4 الی5 کیلوگرم پلوتونیوم بر اثر از دست دادن راکتور آب سنگین اراک بود. نقل قول هایی منتسب به صالحی و یا مرحوم فخری زاده وجود دارد که خروجی آب سنگین اراک را مناسب تولید سلاح ندانسته اند. از سوی دیگر برخی معتقدند که این مقدار پلوتونیوم با اندکی تغییر در طراحی راکتور، پتانسیل تولید سالانه یک یا دو سر جنگی تاکتیکال ( حدود 20 کیلو تن) را برای ایران فراهم می نمود. ---- وضعیت امروز ایران در مقایسه با موارد پیش گفته نشان دهنده ی خسارت بیش از حدی است که ملت ایران تنها از" نحوه ی مذاکره و اراده ی سیاسی بلاتکلیف موجود" متحمل شده اند. در مجموع مذاکرات و معامله های اتمی ایران حتی نسبت به مورد حداقلی چون لیبی نیز سودمند نبوده است. این در حالی ست که در مورد لیبی و کره شمالی، این دو کشور به واقع چیز زیادی را از دست ندادند، لیبی حتی به توان فنی ساخت سانتریفیوژ نرسیده بود، کره شمالی نیز تسلیحات اتمی خود را واگذار نکرد، و تاسیسات اتمی مهم و تاثیرگذاری را به تعطیلی نکشاند، به همین چندان جهت انتظار دریافت امتیاز های چشمگیری از آمریکا را می توان برای آنها متصور نبود. حال آنکه ایران در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت اتمی همه چیز را داد و هیچ به دست نیاورد. نتیجه گیری: از آنچه در مورد تاریخچه هسته ای شدن کشورها گفته شد می توان چهار مدل را در انواع مذاکرات انجام شده با قدرت های اتمی شناسایی نمود. مدل اول مذاکره بر سر دانش هسته ای ؛ مدل لیبی است. مدل دوم مذاکره بر سر حق ساخت سلاح هسته ای؛ مدل کره شمالی است. مدل سوم مذاکره بر سر حق انباشت سلاح های هسته ای؛ مدل اکراین است و مدل چهارم که مدل هند و پاکستان است مدل مذاکره بر سر حق کاربست سلاح هسته ای است. مدل ایران اما مشخصا یک مدل بلاتکلیف است. ایران با سابقه بسیار طولانی در دانش هسته ای جهت حفظ این دانش و بر سر موارد ادعایی مذاکرات را شروع نمود.سپس به طور مخفیانه برای ساخت سلاح هسته ای اقدام کرد و به طور مخفیانه بدون رسیدن به مرحله تست گرم آن را کنار گذاشت. از آن زمان همواره با موضوع "بازه فرار هسته ای" بازی می کند و در یک بلاتکلیفی مطلق تحریم هایی که باید برای ساخت سلاح متحمل می شد را تحمل کرده و بدون ساخت سلاح تنها با بازی با کارت فرار هسته ای قصد امتیاز گیری از کشورهای هسته ای را دارد. توضیح بیشتر آنکه در دوره های قبل از دولت تدبیر و امید سعی می شد از افزایش میزان غنی سازی و حجم ذخایر اورانیوم غنی شده به عنوان اهرمی در مذاکرات برای امتیاز گرفتن - یا موضوعی برای معامله – استفاده شود. اکنون اما به نظر می رسد ادبیات جدیدی در حال شکل گرفتن است . ادبیاتی که امروزه در سطح نخبگانی و بعضا مردمی شکل گرفته است عموما بر پایه این رویه است که ایران ابتدا بمب (کلاهک) اتمی را بسازد و سپس بر سر آن با طرف های غربی و شرقی مذاکره کند. تجربه اوکراین به وضوح نشان می دهد که این ره به ترکستان است و توفیقی از این مسیر نصیب ایران نخواهد شد. اوکراین بر سر سه هزار کلاهک اتمی با امضای شرق و غرب توافق کرد، و امروز در حالی در لبه فروپاشی اقتصادی و تجزیه ایستاده است که آن توافق ها و امضای مکتوب شده در همان روی کاغذ باقی مانده اند. به بیان دیگر کلیه فعالیت ها و مذاکرات صورت گرفته با کشورهای در شرف اتمی شدن یک بازی مجموعه صفر[50] بوده است که در آن یک طرف همه چیز را به دست می آورد و طرف دیگر همه چیز را از دست می دهد. تجربه دو دهه مذاکرات اتمی در دولت های مختلف با رویکرد های مختلف نیز به نوبه خود این نظر را اثبات کرده است. در شرایط موجود با یک نگاه واقع گرایانه نمی توان وضعیتی را در یک بازی مجموعه صفر متصور بود که ما برنده کامل و قدرت های اتمی یا درواقع اعضای شورای امنیت[51] بازنده تحولات باشند. در این حالت بهترین رویکرد ممکن این است که بتوان با ابتکار عمل معادلات را به سمت بازی با مجموع غیر صفر[52] سوق داد. خروجی این بازی باید احقاق تمامی حقوق ملت ایران و رفع تمامی تحریم ها و موانع باشد، بدون اینکه چیزی را – یا مانند مذاکرات پیشین همه چیز را - در این بین ببازیم. در این رویکرد جمهوری اسلامی ایران ساخت، عملیاتی سازی و انباشت سلاح اتمی را به انجام می رساند و به هیچ وجه بر سر مواردی چون میزان ذخایر اورانیوم غنی شده، تعداد و نوع سانتیرفیوژ ها، درصد غنی سازی و ... مذاکره نمی کند. با خارج شدن از آن بازی بی حاصل و کهنه 20 ساله، در واقع این بار ایران به عنوان یک قدرت اتمی اثبات شده[53]، بر سر کاربرد و یا عدم کاربرد سلاح اتمی مذاکره می کند و نه بر سر داشتن و یا نداشتن سلاح اتمی، حفظ و یا از دست دادن ظرفیت صنعت اتمی. این درواقع سطح و ادبیاتی ست که ابر قدرت ها در قالب آن با یکدگیر صحبت و مذاکره می کنند، رویه ای ست که آمریکا و روسیه برای دهه ها از آن پیروی کرده اند. مواردی همانند اینکه توافق شود در چه محل هایی سلاح اتمی انباشت شود یا نشود یا در چه تعدادی به چه شکلی صورت گیرد همگی از مصادیق مربوط به حوزه کاربرد (مقدمات کاربرد) می باشد. لاجرم ایران نیز برای خروج از این دور باطل و بی سرانجام بیست ساله ناگریز است که وارد این فاز شود. البته در برابر این سیاست برخی بیم سرنوشت کره شمالی را برای ایران می دهند و معتقدند که پیونگ یانگ پیشتر این مسیر را پیموده و جز انزوای بی مانند در سطح بین المللی و رشد فقر چیزی نصیبش نشده است. اما اشتباه این استدلال از آن جا ست که اولا کره شمالی اساسا در قطع رابطه خودخواسته با دنیا به سر می برد و ایزوله بودن نسبت به دیگر کشورهای دنیا روش حاکمرانی بوده است که حکومت کمونیستی این کشور به صورت خودخواسته در پیش گرفته است. کره شمالی هیچگاه در هیچ برنامه و یا مذاکره ای قصد ارتباط و تجارت آزاد با جامعه جهانی را نداشته است. دوم آنکه مساله سلاح اتمی برای کره شمالی، آنچنان که پیشتر در ابتدای این یادداشت اشاره شد از بدو امر مساله ای در قالب تفکر قلعه ای و صرفا دفاعی بود. پیونگ یانگ در طی حدود هفتاد سال گذشته (پس از جنگ کره) همواره به دنبال تبدیل شدن به دژی تمام عیار بوده است و نه یک ابر قدرت فعال و دارای ارتباطات گسترده در سطح دنیا، و مسیری کاملا متضاد با مسیر پیشنهادی در این یادداشت را در پی گرفته است. به بیان دیگر در نظر مخالفان رویه پیشنهادی بین رفتار سیاسی[54] و مساله سلاح اتمی کره شمالی، یک مغالطه بزرگ صورت می گیرد. اما در مدل هند و پاکستان که از جمله دارندگان سلاح اتمی در مقیاس قابل توجه هستند، مساله سلاح اتمی آنها کاملا( اگرچه به طور غیر رسمی) پذیرفته شده و هدف هیچ کارزار فشار حداکثری و تهدید به جنگ از سوی هیچ ابر قدرتی دیگر نیستند. این دو کشور نه تنها مورد تحریم های فلج کننده قرار نگرفته اند بلکه روابط عمده ای با شرق و غرب داشته و حتی این روابط وارد حوزه نظامی نیز شده است. علاوه بر این به دلیل توان تسلیحات اتمی این کشور ها دیگر کشورها اساسا نمی توانند تمام گزینه ها را برای آنها روی میز بگذارند و ابزارهای فشار احتمالی برای ایشان به شدت محدود شده است. دامنه این موضوع فراتر از این موارد رفته و حتی کار به آنجا می کشد که آمریکا به شدت با مسائلی که حاکمیت ملی این کشورها را به خطر بیاندازد مقابله می کند، چرا که بیم آن دارد که در میان آشوب تسلیحات اتمی این دو به دست دیگر کشور ها و یا حتی بازیگران غیر دولتی بیافتد. مشخص است که راه فعلی که جمهوری اسلامی ایران در حال پیمودن آن است مسیر "کره شمالی سازی" است. آنچنان که در طی دو دهه گذشته نیز جز افزایش انزوا و تحریم، بسته شدن انواع مسیر های تجاری و مالی ماحصلی برای ایران نداشته است. [1] nuclear-weapon states [2] Non-Proliferation Treaty [3] کشورهایی که تا پیش از 1 ژانویه 1967 سلاح اتمی خود را ساخته و آزمایش کرده اند. [4] شامل آمریکا، انگلیس و شوروی که قدرت های اتمی بنیانگذاران NPT بودند و از آنها به عنوان Recognized nuclear-weapon state ratifiers یاد می شود، و کشورهایی چون چین و فرانسه که سلاح آتمی آنها به موجب این پیمان به رسمیت شناخته شد Recognized nuclear-weapon state acceders [5] Paradigm shift [6] در 16 اکتبر 1964 چین نام خود را به عنوان 5 امین کشوری که پس از آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه دست به آزمایش سلاح اتمی زده است در تاریخ ثبت کرد. چین پروژه دست یابی به سلاح اتمی خود را از اواسط دهه 1950 و پس از جنگ کره آغاز کرده بود، و البته در این مسیر از کمک های چشم گیر شوروی در حوزه مسائل فنی و تجهیزات برخوردار شده بود. تحقیقات در باره طراحی این بمب در موسسه فیزیک و انرژی اتمی پکن، و کار غنی سازی اورانیوم در منطقه لانژو صورت می گرفت. اما با سرد شدن روابط شوروی و چین در اواخر دهه 1950 شوروی از همکاری های فنی در این پروژه دست کشید. در جوئن 1959 نیکیتا خروشچف تصمیم گرفت از ارائه نمونه اولیه بمب به چینی ها خودداری کند. این مساله چین را وادار کرد تا کار بر روی سلاح اتمی را با اتکا به توان داخلی و تحت پروژه 59-6 پیگرید. سرانجام در اکتبر 1964 چین توانست اولین آزمایش اتمی خود را در صحرای گوبی در غرب چین، در نزدیکی جاده تاریخی ابریشم به انجام برساند. این بمب معادل 22 کیلوتن قدرت داشت که 1 کیلوتن بیشتر از بمب Fat Man بود که آمریکا در طی جنگ جهانی دوم با آن شهر ناکازاکی را نابود کرده بود. چین در مجموع 47 آزمایش اتمی انجام داد که آخرین آن در 29 جولای 1996 تنها 2 ماه پیش از امضای معاهده ی منع آزمایش اتمی (CTBT) بود. قوی ترین این آزمایش ها معادل 4 مگاتن (4 میلیون تن) TNT قدرت داشت که از نوع هیدروژنی بود. [7] اتحاد جمهاهیر شوروی سابق اولین آزمایش اتمی اش را در تاریخ 29 آگوست 1949 با کد "RDS-1" در سایت تست Semipalatinsk در قزاقستان امروزی به انجام رساند. این بمب معادل 22 کیلوتن TNT قدرت داشت. پس از بمباران هیروشیما و ناکازاکی در 1945، و دیدن قدرت بی مانند این تسلیحات جوزف استالین دستور داد تا در طی یک دوره 5 ساله پروژه ساخت بمب اتمی به انجام برسد و این مهم بر عهده دانشمند اتمی جوان، ایگور کورچاتوف گمارده شد. بمب RDS-1 شباهت بسیار زیادی به بمب Fat Man آمریکایی داشت که ناکازاکی را ویران کرده بود. این به این دلیل بود که شوروی توانسته بود با جاسوسی اطلاعات پروژه منهتن و آزمایش Trinity را به دست آورد و بر اساس آن بمب پلتونیومی خود را طراحی کند. [8] prohibition of development, production, stockpiling and use [9] دست کم 90 کلاهک اتمی [10] Atomic ambiguity [11] اولین تست اتمی هند تحت پروژه Pokhran I در 18 می 1974 در شمال شرقی منطقه پوکاران در ایالت راجستان در فاصله کمتر از 100 کیلومتری مرز پاکستان صورت گرفت. این بمب که "بودای خندان" نام داشت در یک شفت زیر زمینی منفجر شد و قدرتی معادل 12 کیلو تن (12000 تن) TNT داشت. این قدرت حدودا معادل نیمی از توان بمب اتمی ترینیتی بود که اولین تست اتمی تاریخ (در 16 جولای 1945) بود که توسط آمریکا انجام شد. هند حد فاصل سال های 1974 تا 1998 تحت پروژه های Pokhran I و Pokhran II در مجموع 7 آزمایش اتمی انجام داد که قدرتمند ترین آنها معادل45 کیلوتن TNT قدرت داشت. [12] پاکستان اولین تست اتمی خود را در تاریخ 28 می 1998 پاسخ به برنامه Pokhran II هند تحت پروژه Chagai-I به انجام رساند. در این پروژه در مجموع 5 آزمایش سلاح اتمی صورت گرفت که قوی ترین آنها معادل 40 کیلوتن TNT قدرت داشت. در سال 2005 بی‌نظیر بوتو مدعی شد که پدرش ذوالفقار علی بوتو به وی گفته بوده که پاکستان از سال ها قبل، و در واقع در سال 1977 توانسته بوده به سلاح اتمی دست یابد اما صرفا به دلیل اجتناب از تنش های بین المللی از آزمایش آن سرباز زده بود، و در سال 1998 تنها پس از آزمایش های اتمی جدید هند انگیزه لازم برای اجرای آزمایش اتمی به دست آمد. [13] Arms control policy [14] India–United States Civil Nuclear Agreement [15] https://www.armscontrol.org/factsheets/LibyaChronology [16] De-escalation [17] The factor of superiority [18] all-fortressization [19] Samuel Ramani (February 18, 2016). "These 5 things help make sense of North Korea's nuclear tests and missile launch" [20] John Pike. "Nuclear Weapons Program". globalsecurity.org. Archived from the original on March 2, 2010. [21] nuclear fission device [22] NORSAR revised estimate based on a tremor of 6.1M [23] https://www.ctbto.org/nuclear-testing/the-effects-of-nuclear-testing/the-united-states-nuclear-testing-programme. [24] https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_nuclear_weapons_tests_of_the_Soviet_Union [25] Moon Jae-in [26] Kim Jong-un [27] Kim Min-ki [28] Democratic Party of Korea [29] National Intelligence Service [30] Punggye-ri [31] Sohae [32] "North Korea is reportedly preparing nuclear and missile sites for international inspectors". CNBC. October 31, 2018. [33] Ukraine Special Weapons Archived 1 April 2005 at the Wayback Machine, GlobalSecurity.org [34] Budapest Memorandum on Security Assurances [35] Vasylenko, Volodymyr (15 December 2009). "On assurances without guarantees in a 'shelved document'" [36] فعال سازی با این کد ها از طریق سامانه های Permissive Action Link و سامانه های فرماندهی و کنترل روسی انجام می پذیرفت. [37] Martel, William C. (1998). "Why Ukraine gave up nuclear weapons: non-proliferation incentives and disincentives". In Barry R. Schneider; William L. Dowdy (eds.). Pulling Back from the Nuclear Brink: Reducing and Countering Nuclear Threats [38] Pikayev, Alexander A. (Spring–Summer 1994). "Post-Soviet Russia and Ukraine: Who can push the Button?" [39] Ukraine, Nuclear Weapons, and Security Assurances at a Glance | Arms Control Association". [40] https://twitter.com/terror_alarm/status/1483366144274743301?t=ikoxHoIkJktu1bpoA3iWjg&s=09 [41] برنامه هسته‌ای ایران که در سال ۱۳۲۹ آغاز شده بود در سال ۱۳۵۳ با تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران و امضای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر شکل جدی به خود گرفت. ایران در سال ۱۳۳۷، به عضویت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درآمد و در سال ۱۳۴۷ پیمان عدم تکثیر سلاح‌های هسته‌ای (ان‌پی‌تی) را امضاء کرد و دو سال بعد آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. [42] Khan, Saira (2010). "The study case:Iran". Iran and nuclear weapons. Routledge Global SecurityStudies. pp. ۴۷–۴۸. ISBN 978-0415-45307-3. [43] در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ [44] ۴ اسفند ۱۳۸۲ [45] در ۲۴ آبان ۱۳۸۳ [46] آخرین مورد در ۳ آذر ۱۳۹۲ [47] ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ [48] ۲۳ تیر ۱۳۹۴ [49] centrifuge [50] Zero-sum game [51] United Nations Security Council [52] non zero-sum game [53] تثبیت قدرت اتمی و در صورت لزوم اراده استفاده از سلاح اتمی شامل مباحث فنی مفصلی می باشد که از موضوع این یادداشت خارج است. البته پیشتر این موارد موضوع بررسی اندیشکده ممتن (موسسه مطالعات و تحلیل های نظامی) بوده است. [54] political behavior
  9. وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ
  10. الحمدلله که ندادن و الحمدلله که سر اس 300 بازی دراوردن .
  11. اصلا موثر نیست. جنگنده ای که خلبانش بخواد با پیگیری خط دود منبع شلیک روپیدا کنه بعدشم باید با توپش منبع رو بزنه.
  12. دنبال خالکوبی میگردن. واقعا روش دقیقیه برای شناسایی ازوف ها !!!
  13. البته حالت دوم اینه که جمهوری اسلامی در ازای رفع تحریم ها حاضر شده با گلوبالیستها و تشکیلات ضد مسیحی ناسا همکاری کنه و به بهانه پرتاب ماهواره دروغ کروی بودن زمین رو با این تصاویرادیت شده تکرار کنه.