مقدمه :
رسانه در معنای مدرن خود ، بنا بر ماهیتی که از ابتدای ظهورش با خود یدک می کشد ، در مقایسه ، بصورت توپخانه زمان صلح قابل تعریف و تبیین است . طبیعتا” ارتشهای که فاقد توپخانه با قابلیت دید و تیر موثر باشند ، نمی بایست شاهد موفقیت را در آغوش کشند . این جمله بسیار کوتاه ، بهانه ای بود به مناسبت پخش مینی سریال ” چرنوبیل” از شبکه HBO و روایت ناقصی از آنچه که در حادثه تلخ انفجار راکتور هسته ای شماره 4 چرنوبیل بوقوع پیوست و دستمایه حرف و حدیثهای فراوانی میان عامه مردم و حتی سیاستمداران ( داخلی و خارجی ) قرار گرفت . با این حال ، متن پیش رو ، نه به منظور نقد سریال پخش شده ، بلکه روایت گر عملیات امداد هوایی ناوگان بالگردی ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق و شرکت هواپیمایی آئروفلوت این کشور است ، تا به خواننده کمک کند تا تصویر جامع تر و کامل تری از آنچه که بوقوع پیوست و در سریال نامبرده به صورت عمد بدان پرداخته نشد و یا به شکل تحریف شده (سکانس سقوط بالگرد میل-8 برفراز راکتور ) به تصویر درآمد ، بدست آورد .
حادثه به شیوه روسی :
در بیست و ششم آوریل 1986 ، راکتور چهارم از مجموعه نیروگاه هسته ای چرنوبیل در اوکراین که در آن زمان یکی از جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بشمارمی رفت ، درجریان یک آزمایش عملکرد و بعلت از دور خارج شدن یکی از مولدهای آن دچار نقص فنی گردید . این نقص فنی سرآغاز فاجعه بود ، چرا که نقص در فرآیند عملکرد راکتور ، ناگهان باعث گردید تا هسته گرافیتی این نیروگاه از میان رفته و باعث یک انفجار در بخش اصلی واکنش دهنده گردد تا جایی که اگر آتش سوزی و انفجار راکتور شماره چهار کنترل نمی شد ، این امکان وجود داشت که سه راکتور دیگر این مجموعه نیز به همین سرنوشت دچار شوند .
با این وصف ، مقابله با حوادث اینچنینی ، مسبوق به سابقه بود . بعنوان مثال آتش سوزی هسته گرافیتی راکتور هسته ای Windscale در بریتانیا به سال 1957 وقوع یک حادثه غیرقابل کنترل را نوید می داد ، اما این آتش سوزی با هدایت یک جریان قوی آب بسوی راکتور در نطفه خفه شد .
راکتور هسته ای Windscale – بریتانیا
اما این گزینه در چرنوبیل ، کارسازنبود ، چرا که وضعیت ساختمان راکتور به گونه ای بود که هدایت آب در حجم بسیاربالا و در کمترین زمان بسوی هسته امکان نداشت . طبیعتا” پس از گذشت 36 ساعت از وقوع حادثه ، مقامات ارشد شوروی براین تصمیم شدند تا با استفاده از ناوگان بالگردهای ترابری ، ترکیبی از شن ، ماسه ، سرب ، خاک رُس و بور را برای محدود کردن اثرات شدید جانبی هسته در حال آتش سوزی ، بر روی آن فروریزند . کاربرد “بور” در این ترکیب ، بدین دلیل بود که این ماده بسرعت نوترون های محیط را بخود جذب کرده و از گسترش آتس سوزی جلوگیری بعمل می آورد ، ضمن اینکه سرب نیز با محدود کردن انتشار جریان تابش های شدید که پس از انفجار تا ارتفاع 3000 فوتی ( 900 متری ) گسترش پیدا نموده بود ، به مهار فاجعه کمک می نمود ، در حالی که کاربرد ماسه ، خاک رس و دولومیت ، پایداری و اتصال این ترکیب را تا سطح قابل اطمینانی افزایش میداد .
راکتور شماره4 ، قبل از انفجار
در این میان ، بخشی از ناوگان بالگردهای ترابری تاکتیکی نیروی هوایی ارتش سرخ به همراه بخشی از توان ناوگان بالگردی غیر نظامی این کشور ، از یک فاصله دور، نزدیک به 3000 کیلومتر ( ناحیه نظامی سیبری ) ، اسکرامبل ( تندخیز ) شده و تمام تلاش خود را برای مهر وموم کردن راکتور شکافته شده روسی متمرکز نمودند . در این عملیات بی سابقه ، حداقل 5 نوع بالگرد روسی شامل بالگردهای Mi-2 (Hoplite) ، Mi-6 (Hook) ، Mi-8 (Hip ، نسخه نظامی ویژه بقاء در محیط های رزم هسته ای بالگرد هایند ( نسخه Mi-24R و ابربالگرد ترابری Mi-26 (Halo مورد استفاده قرار گرفتند .
اتحاد شوروی و اکنون روسیه ، کشوری پهناور بشمار می آید ، طبیعتا” برای تسهیل عملیات نظامی و غیر نظامی ، وجود بالگردهای ترابری در مدلهای سبک ، نیمه سنگین و سنگین ، یک عامل ضروری بشمار می آید
علاوه برای اجرای ماموریتهای بسیار خطرناک برفراز هسته راکتور ، این بالگرد ها ماموریتهای پراهمیتی نظیر ایجاد پل های تدارکاتی برای ماموریتهای پشتیبانی از مردم تخلیه شده از منطقه ، ریزش میلیونها لیتر مایع پاک کننده بر روی منطقه اطراف راکتور ، کمک به عملیات پاکسازی و جلوگیری از گسترش پرتوهای خطرناک را درصدر فهرست وظایف خود قرار داده بودند . یکی از مهمترین ماموریتهایی که نیروی هوایی ارتش سرخ بر عهده داشت ، برنامه ریزی های دقیق برای پایش مستمر سطح و میزان پرتوهای مضر در محیط اطراف راکتور توسط بالگردهای چند منظوره سبک Mi-2 محصول لهستان بود که در یکی از معدود نقشهای نظامی خود ، ماموریتهای شناسایی را به انجام می رساند . ضمن اینکه تا زمانی که سطح میزان تابشهای هسته راکتور به میزان مشخصی پایین نیامده بود ، واحدهای امدادی از این بالگرد بعنوان هواگرد پیام رسان استفاده می کردند .
بالگرد میل-6 هوک ، اسب کاری ارتش سرخ برای ترابری سنگین ، قبل از معرفی گونه میل-26
از سویی دیگر ، بالگردهای فوق سنگین Mi-6 که قابلیت حمل بار خارجی ( اسلینگ ) تا میزان 12000 کیلوگرم و حمل بار داخلی تا 42500 کیلوگرم را در اختیار داشتند ، ماموریت پیدا نمودند تا ترکیب حائل ( شن/ سرب / بور) را به شکل مستقیم بر روی راکتور فررویزند ، این در حالی بود که خدمه این بالگردها با تهدیدات جدی نظیر فضای پراز دود ، سازه بلند و در حال فروریزی دودکش راکتور و خطر به مراتب افزون تر تابش مستقیم می بایست دست و پنجه نرم می نمودند. بااین حال ، بالگردهای فوق الذکر با هدایت مستقیم کنترل کنندگان زمینی ، مسیر حرکت خود را به گونه ای تنظیم می نمودند که مدت بسیار کوتاهی برفراز محل حادثه پرواز کرده و پس از تخلیه محموله ، بسرعت منطقه را ترک می نمودند .
بالگردهای Mi-8 نیز بعنوان اسب کاری نیروی هوایی ارتش شوروی ، نقش بسیار پراهمیتی درکاهش بارکاری نیروی انسانی حاضرد منطقه ایفا مینمود ، این بالگردها ، پس از یکسری اصلاحات بسیار سریع ، به یک افشاننده (اسپری) مجهز شدند که می بایست یک ترکیب مایع را با هدف جلوگیری از پخش خاک آلوده توسط جریان های هوایی به خارج از منطقه حادثه دیده ، پخش مینمودند . علاوه برای نمونه های نظامی ، خدمه گونه های غیر نظامی بالگرد هیپ ، بخصوص نسخه هایی که در اختیار آئروفلوت ( خطوط هوایی اتحاد شوروی ) قرار داشت ، با استفاده از آموزش ها و تجارب بدست آمده در جریان احداث لوله های نفتی در قطب شمال و کنترل آتش سوزی جنگل های سیبری ، ماموریتهای ریزش محموله های هوایی مورد نیاز را با دقت فراوان به انجام میرساندند. ضمن اینکه پایداری قابل تحسین بالگردهای هیپ روسی در سه محور yaw ، pitch و roll تحت شرایط پروازی سخت نیز برای پرواز دقیق در نزدیکی هسته راکتور بسیار ایده آل بشمارمی رفت .
اما جالب توجه ترین هواگرد نظامی که برای اولین بار توسط توسط نهادهای اطلاعاتی غربی در جریان حادثه چرنوبیل مورد شناسایی قرار گرفت ، نسخه ای بسیار خاص از بالگرد رزمی مشهور هایند با شناسه Mi-24R بود که به شکل خاص برای عملیات در محیط های جنگ غیر متعارف ( هسته ای ، بیولوژیکی و شیمیایی ) طراحی و مورد استفاده قرار می گرفت .
ناشناخته ترین گونه ارابه شیطان ( هایند ) ، نمونه MIL-24 R بشمارمی رفت که وجود آن تا قبل از چرنوبیل ، برای ناتو آشکار نشده بود .
سرهنگ ایتوف واسیلیویوچ در این خصوص می گوید :
” بالگرد Mi-24R به شکل کاملا ویژه برای این گونه ماموریتهای طراحی شده بود . چنانکه توپ اصلی دماغه ، بعنوان سلاح استاندارد این بالگرد با یک محاسبه گر میزان دُز ( هشدار دهنده تابش ) تعویض شد تا از این هواگرد برای ارزیابی سطح و میزان انتشار عوامل پرتوزا ، برداشت نمونه های محیطی هوایی و زمینی و همچنین جستجوی معابر ایمن برای هدایت غیر نظامیان به بیرون از منطقه آسیب دیده استفاده گردد ”
اما بخش بزرگی از ماموریتهای محوله به بالگردهای ارتش شوروی ، بردوش ناوگان Mi-26 این نیرو قرار داشت ، چرا که با تجهیز زره های مدولار به بدنه این بالگرد ، این هواگرد ، تنها سخت افزاری بشمارمی آمد که می توانست تابش شدید پرتوهای رادیواکتیوی و حرارت فوق العاده ناشی از سوخت هسته راکتور را تحمل نماید . تمامی ماموریتهای این بالگردها با استفاده از دوربین های مداربسته بعنوان سامانه های استاندارد بالگردهای فوق ، صورت می گرفت که به خدمه اجازه می داد تا هدف را با دقت بیشتری رصد نموده و محموله را با دقت افزون تری تخلیه نمایند .
میل- 26 ، بالگرد ابرسنگین روسی که مشهور است قابلیت حمل بار معادل یکفروند پرنده ترابری تاکتیکی سی-130 را در اختیار دارد
کاربرد چنین تجهیزاتی ، در مقایسه با ماموریتهای انجام شده توسط بالگردهای Mi-6 ، قابلیتهای بیشتری را در اختیار خدمه هوایی می گذاشت ، چرا که بالگردهای سنگین تر و به نسبت مجهزتر Mi-26 بدلیل وجود حفاظ های ایمنی ، می توانستند مدت زمان بیشتری را بر فراز راکتور بمانند و محموله خود را با دقت 100% تخلیه کنند . علت این امر را می توان در خصوصیت فنی بالگردهای Mi-6 جستجو نمود ، چرا که هوک های روسی ، فاقد قابلیت هاورکردن (hover/ پرواز ایستا روی هدف ) بوده و می بایست بار خود را باسرعتی در حدود 60 کیلومتر درساعت فرو بریزند که این امر بدین معنا بود که برای اجرای دقیق ، تنها چند ثانیه زمان در اختیار خدمه قرار می گرفت که این صرفا” یک موفقیت 50% را به همراه داشت .